مواضع ضدایرانی ترکیه و عربستان؟
۱۳۹۶/۰۱/۱۱
–
۲۱۶ بازدید
چرا ترکیه و عربستان ابایی از مواضع ضدایرانی ندارند؟علل این موضوع را میتوان با استمساک به بررسی برخی از شرایط، مورد تحلیل قرار داد؛نخست،شرایطی که دستگاه دیپلماسی و وزارت امور خارجه باعث «ایجاد» آن شده است و دوم،شرایطی که منبعث از «تحمیل» آمریکاییها به این کشورهاست.
ترکیه، عربستان و رژیم صهیونیستی در کنفرانس امنیتی مونیخ مواضع ضدایرانی صریحی از خود نشان دادند. در مورد رژیم صهیونیستی این موضع چندان بیپروا نیست؛ چراکه در اساس مواضع جمهوری اسلامی منافی موجودیت این رژیم جعلی است که اشغالگرانه بر اراضی اشغالشده از فلسطینیان چیره شده است. اما درخصوص ترکیه و عربستان، بحث دربارهی مواضع اخیر و اتفاقاً ضدایرانی آنها، نیاز به تحلیل و بررسی دارد. چهچیزی سبب شده است تا عربستان سعودی علیه ایران شمشیر را از رو ببندد و ترکیهی اردوغان، بهصراحت از ایران در صحنهی بینالمللی تعاریف و مصادیق نامتعارف (با قواعد سیستم بینالملل و قواعد همزیستی مسالمتآمیز بین دو کشور) را در پیش بگیرد. برای پاسخ به این سؤال بایستی اولاً نگاهی به اتفاقاتی که در ایران در حال رخ دادن است، داشته باشیم و سپس به معادلاتی که در نظام بینالملل خودنمایی میکنند توجه کنیم و علل این موضوع را مورد بررسی قرار دهیم.
شرایط بحرانی که دولت آن را «ساخت»
شرایط زیست یک بازیگر، اعم از موجودیت انسانی یا نهادها و متعاقباً دولتها، مجموعهای از رفتارهایی است که توسط آن، شکلبندی میشود. بیتردید در ساختن محیط بحرانی، نحوهی رفتار بازیگران نیز یکی از عوامل اصلی تأثیرگذار است. قواعد روابط بینالملل بر معمای امنیت و منافع دولتها شکل گرفته است. کشوری که بهدنبال امنیت خود است، بایستی تمام عناصر امنیتزدای اطراف خود را به حداقل ممکن برساند. البته امنیت، عناصر و مؤلفههای متعددی دارد که از عوامل مادی تا عوامل ذهنی را دربرمیگیرد.
در بین عناصر شکلدهنده به امنیت کشورها، عناصر مادی اولویت دارند. برای مثال، داشتن قدرت مادی و توانمندی نظامی یک کشور در سطح بینالمللی، هم نقش بازدارنده را بازی میکند و هم نقش عامل بقادهنده. کشورها بدون تردید بایستی سطح قدرت نظامی خود را تا بالاترین میزان ممکن ارتقا دهند. همین عامل مادی امنیت و منافع است که در «ساختن» امنیت بهصورت ذهنی نیز تأثیرگذار است. ساخت ذهنی امنیت تا قدری اهمیت دارد که حتی ممکن است در حوزهی مادی، دامنه و گسترهی امنیت به آن میزان نباشد، ولی در حوزهی ذهنی، این برداشت در جامعه و نهادهای اجتماعی یک بازیگر خاص وجود داشته باشد که امنیت در بالاترین سطح قرار دارد. متعاقب همین موضوع «برداشت از کیفیت و کمیت امنیت» بازیگر A، در تحلیلها و برآوردهای بازیگر B، اولی میتواند تا حدی عنصر بازدارندگی را بالا ببرد که اساساً در واقعیت موجودیت خارجی نداشته باشد. بنابراین عنصر ساخت امنیت و منافع ملی در بازیگران بینالمللی از اهمیت فراوانی برخوردار است.
با این تحلیل نظری بهسراغ آنچه در ایران در چند سال اخیر صورت گرفته است، خواهیم رفت. در اولین برداشت میتوان این موضوع را مورد توجه قرار داد که برداشت بازیگران همسایه از سطح و عمق امنیت و منافع ملی ایران برداشتی اشتباه است. بهراحتی میتوان ذکر کرد که کمیت و کیفیت امنیت و منافع ملی ایران در سطح واقعی با آنچه دیگران از آن در حوزهی بینالمللی برداشت میکنند، تفاوت دارد. بیتردید کیفیت و کمیت امنیت در عرصهی مادی ایران بیشتر و گستردهتر از آن چیزی است که ترکیه و عربستان از آن برداشت میکنند.
در دومین برداشت میتوان این موضوع را مورد توجه قرار داد که بخش زیادی از امنیتی که ایران از آن برخوردار است، بهواقع آن سطوحی است که در جامعهی بینالملل، امری پذیرفتهشده و مشروع تلقی میشود.
برای مثال، اگر به یک شخص اروپایی گفته شود که ایران در مبارزه با گروه تروریستی موسوم به داعش، این تعداد کشته یا زخمی داشته است و این میزان از منابع ملی خود را هزینه کرده است، با واکنش مثبتی مواجه خواهد شد. بازیگران در سطح بینالمللی بهطور گستردهای متأثر از ذهنیت جوامعی هستند که کارگزاری آنها را برعهده دارند. عموماً این تحلیل وجود دارد که دولتها از ملتها در سطح بینالمللی متمایزند و عزم دولتهای اروپایی بر این است که ایران کشوری منزوی باقی بماند. برای از بین بردن این فضا، بایستی ابتدائاً نظام بینالملل «صدای واحدی» را از ایران بشنود.
بهعبارتی برداشت اشتباه برخی از کشورها در عرصهی بینالملل، بهدلیل نبود صدایی در سیاست خارجی ایران است. زمانی که چنددستگی و نگاههای متمایز به مسئلهی امنیت ملی و حضور بینالمللی یک کشور، از داخل یک کشور به سطح بینالمللی مخابره میشود، ممکن است مواضع، دستاوردها و عملکرد صحیح سیاست خارجی و سیاست امنیتی یک کشور در سطح بینالمللی با واکنشهای چندگانهای مواجه شود.
در سومین برداشت میتوان این موضوع را مورد توجه قرار داد که نخبگان سیاسی کشور در نمایندگی اجرایی ایران، توان متقاعد کردن نظام بینالملل از نقش و بازیگری ایران در منطقه و نظام بینالملل را نداشتهاند. بهواسطهی همین موضوع، سطح ایرانهراسی و بازنمایی از نقش ایران بهعنوان یک بازیگر «مخرب» در نظم منطقهای افزایش یافته و برخی از بازیگرانی که در واقعیت نقش مخربی در سطح بینالمللی داشتهاند، با وارونهنمایی واقعیت، جایگاه بازیگر «ثباتزا» و «ثباتزدا» را تغییر دادهاند. دیپلماسی در سطح بینالمللی شبیه به تبلیغات است. اگر کشوری نتواند دستاوردهای نظام سیاسی خود را به عرصهی بینالملل عرضه کند و متعاقباً از آن دفاع نماید، از دیپلماسی قویای برخوردار نیست.
شبیه به کارخانهای که از محصولات تولیدی بسیار باارزشی بهره میگیرد، اما در فروش محصول خود با مشکلات فراوانی مواجه است. این موضوع برای فردی که در آن کارخانه سرمایهگذاری کرده است، یک مسئلهی حیثیتی و موجودیتی محسوب میشود؛ چراکه عدم فروش محصولات، سبب ورشکستی و از بین رفتن تمام ارکان سرمایهگذاری در آن مجموعهی تمثیلی خواهد شد. در دیپلماسی و کشورداری نیز موضوع به همین سیاق است. اگر کشور نتواند خود، داشتهها، توانمندیها و مقدورات خود را بهعنوان مزیت نسبی در نظام بینالملل تعریف و بازتعریف کند، نهتنها داشتههای خود را در معرض نابودی قرار میدهد، بلکه دفاعی از دستاوردهای خود نیز نخواهد داشت. عرضهی توانمندیهای ملی از اهمیت بالایی برخوردار است.
شرایط بحرانی که ساخته شد
یکی دیگر از عناصری که سبب شده است تا برخی از بازیگرانی که «پیش از این، با این صراحت علیه ایران مواضع منفی اتخاذ نمیکردند»، اینک بهصراحت و بهصورت مستقیم سیاستهای ضدایرانی خود را در مقابل رسانهها مطرح کنند، به شرایط فعلی ایجادشده در نظام بینالملل بازمیگردد.
بعد از روی کار آمدن دونالد ترامپ، بسیاری از کشورهایی که تا پیش از این سیاست محتاطانهای در قبال ایران در پیش میگرفتند، سیاست مستقیمتری در مخالفت با ایران در پیش گرفتند و صراحتاً از ضدیت با ایران سخن گفتند. عربستان و ترکیه دقیقاً در این بستر قرار گرفتهاند. از دیرباز اینگونه بیان میشده است که سیاست خارجی عربستان، سیاست خارجی عاریهای یا استقراضی از ملزومات آمریکاییها و نظام بینالملل است. زمانی که سیاست خارجی آمریکا متمایل به برخورد نرم با ایران است، عربستان سیاست محتاطانهای علیه ایران در پیش گرفته و از مواجههی مستقیم و سیاستهای ضدایرانی مستقیم علیه تهران خودداری کرده است و زمانی که سیاست آمریکاییها علیه ایران بهصورت مستقیم تعریف شده و آمریکاییها از عنوان کردن این موضوع که «تمام گزینههایشان علیه ایران بر روی میز است» پرهیز نمیکنند، سیاست خارجی عربستان نیز نسبتبه ایران مستقیم تعریف میشود. بارها ذکر شد که این نوع سیاست خارجی متناسب با ساختار و بافتار داخلی و متعاقباً متأثر از منابع بومی سیاستورزی نبوده و نیست و تغییر رویکرد آمریکا و سیاستمداران این کشور، سبب تغییر در رفتارهای عربستان سعودی شده و میشود.
سوای از این موضوع، با توجه به اتفاقی که اخیراً در صحنهی سیاستورزی آمریکاییها روی داده است و منجر به روی کار آمدن دونالد ترامپ و اتخاذ مواضع سرسختانه در «لحن»، علیه ایران شده است، «جسارت» و «صراحت» در اعلان موضع به سعودیها و ترکها داده شده است که این صراحت مجدداً این موضوع را یادآوری میکند که سیاست سعودیها یک سیاست وابسته است. البته این موضوع در مورد ترکها با کمی تفاوت پیش میرود.
درخصوص ترکیهی دورهی اردوغان، بایستی به امیدها و تمایلات اردوغان در سیاست خارجی و در سطح منطقهای توجه ویژهای داشت. اردوغان امید این را دارد که بتواند رهبری منطقهای را از ایران بگیرد و خسارتهایی را که در صحنهی سیاست خارجی به بار آورده است، با گرفتن رهبری منطقهای، جبران کند و وجههای در سطح بینالمللی برای خود کسب کند. اما ترکیه بهاشتباه راهحل سیاستهای نوعثمانی خود را مواجههی اعلانی با سیاستهای ایران تصور میکند. روی کار آمدن ترامپ و «عادی شدن مواضع اعلانی ضدایرانی وی و تیم او» نیز این موضوع را برای ترکیه «طبیعی» کرده است که میتواند «بهراحتی» علیه ایران سخن بگوید و ایران را متهم به حمایت از تروریسم کند. بدون اینکه بیم این داشته باشد که با سیاستهای تنبیهی ایران روبهرو خواهد شد. برای ایجاد شدن این شرایط نیز بررسیهای کارشناسی مورد توجه باید متوجه علل «طبیعی شدن» رویکردهای ضدایرانی «بدون ترس از سیاستهای تنبیهی توسط ایران» شود که در اینجا بستر پرداختن به آن فراهم نیست.
بهطور کلی آنچه توسط سیاستمداران جدید کاخ سفید علیه ایران بهصورت لفاظیهای پیدرپی و بدون در نظر گرفتن نقش مثبت ایران در منطقه و نظام بینالملل مطرح شده است، سبب اتخاذ رویکردهای ضدایرانی بهصورت صریحتر توسط برخی از رقبای منطقهای ایران شده است. این شرایط توسط نظام بینالملل و علیه ایران ساخته شده است و تلاش برای رفع آن نیاز به دیپلماسی فعال عمومی و رسانهای از طرف دستگاه سیاست خارجی کشور دارد.
فرجام سخن
آنچه در این یادداشت تلاش شد تا به آن اشاره شود، موضوع علل صراحت ترکیه و عربستان در اتخاذ مواضع ضدایرانی در کنفرانس امنیتی مونیخ است. اشاره شد که برخی از این عوامل به رویکرد دستگاه دیپلماسی کشور و ناتوانی در عرضهی توانمندیهای جمهوری اسلامی برای تأمین امنیت بینالمللی و ارائهی مزیت نسبی ایران در سطح بینالملل بهلحاظ امنیتی برمیگردد.
بخش دیگری از شرایطی که در اینخصوص میتوان به آن اشاره کرد، مواضع ضدایرانی دونالد ترامپ و اعضای کابینهی وی است که «تبدیل به یک امر عادی» شده است و همین عادی شدن سبب شده است تا سایر بازیگران منطقهای و بینالمللی، بدون ترس از اینکه با سیاستهای تنبیهی ایران مواجه خواهند شد، مواضع ضدایرانی اتخاذ کنند و ایران را عامل ثباتزدای نظام بینالملل و منطقه معرفی کنند. درحالیکه ترکیه خود بهخوبی از نقش مثبت ایران در سطح منطقهای آگاه است و درخصوص نشست آستانه با ایران مراودات نزدیک داشته است و در جریان کمکهای ایران به برقراری امنیت و بازگشت تمامیت ارضی سوریه بوده و هست، اما درعینحال بدون توجه به این مساعدتهای ایران به نظام بینالملل و نظام منطقهای آشفته، سیاستهای اعلانی ضدایرانی را اتخاذ میکند.
راهکارها
برای رفع این معضل، دستگاه سیاست خارجی کشور باید بهصورت کامل توجه خود را بهسمت نوع خاصی از دیپلماسی متناسب با مقدورات و محذورات ایران کند. ایران بازیگری فعال در عرصهی منطقهای و بینالمللی است. بیشک هیچیک از رقبای منطقهای ایران و هیچیک از کشورهایی که ادعای رهبری جهان اسلام را دارند، نه از جایگاه مقدورات ایران برخوردارند و نه از توان اقناعسازی ایران در سطح منطقهای و بین جوامع کشورهای هدف. لذا دستگاه سیاست خارجی کشور با علم نسبتبه این مقدورات و این حوزهی نفوذ است که باید توانمندیهای خود را برای ارائهی پتانسیلهای ایران در عرصهی منطقهای بالا ببرد و صرفاً به برقراری مراودات رسمی در حوزهی سیاست خارجی و دیپلماسی بسنده نکند. آنچه برای دستگاه سیاست خارجی کشور بایستی اهمیت داشته باشد، مسئلهی «عرضهی توانمندیهای ایران» است.
*گروه بین الملل برهان/۱۳۹۵/۱۲/۵