خانه » همه » مذهبی » موقعیت ایران و ترکیه در تحولات

موقعیت ایران و ترکیه در تحولات


موقعیت ایران و ترکیه در تحولات

۱۳۹۲/۰۱/۲۴


۸۱ بازدید

اسلام گرایی «حزب عدالت و توسعه» در ترکیه، مدت هاست که در کانون تجزیه و تحلیل محافل سیاسی قرار دارد و درباره ریشه ها، هویت و افق آن مباحث گوناگون و گمانه زنی های متضادی مطرح شده است. گمانه زنی ها تا آنجا از یکدیگر فاصله دارند که گروهی اسلام گرایی ترکیه را یک جریان کاملا اصیل و دینی می خوانند و گروهی دیگر آن را محصول دستگاه های اطلاعاتی سیاسی غرب به منظور مهار اسلام گرایی در جهان اسلام به حساب می آورند.

اسلام گرایی «حزب عدالت و توسعه» در ترکیه، مدت هاست که در کانون تجزیه و تحلیل محافل سیاسی قرار دارد و درباره ریشه ها، هویت و افق آن مباحث گوناگون و گمانه زنی های متضادی مطرح شده است. گمانه زنی ها تا آنجا از یکدیگر فاصله دارند که گروهی اسلام گرایی ترکیه را یک جریان کاملا اصیل و دینی می خوانند و گروهی دیگر آن را محصول دستگاه های اطلاعاتی سیاسی غرب به منظور مهار اسلام گرایی در جهان اسلام به حساب می آورند. با توجه به تحولات بزرگی که طی 3-2 سال اخیر در بخش وسیعی از جهان اسلام روی داده و حکومت هایی را ساقط یا در آستانه سقوط قرار داده و حکومت های بالنسبه جدیدی را جایگزین نموده، تجزیه و تحلیل مدل اسلام گرایی حزب عدالت و توسعه اهمیت بیشتری پیدا کرده است.

حزب عدالت و توسعه ( AKP) که در سال 1381 روی کار آمده است، بدون شک محصول رشد و فرهمند شدن تفکر اسلام گرایی در ترکیه است. حزب عدالت و توسعه اگرچه هیچگاه از تاسیس حکومت دینی سخن نگفته و در طول نزدیک به 12 سال حکومت خود هیچ اقدامی در جهت اسلامی کردن قانون و یا قوه مجریه انجام نداده اما از آنجا که با اعمال محدودیت علیه نمادها و جلوه های مذهبی از جمله حجاب مخالفت کرده و نسبت به آن دسته از رخدادهای خارجی که ظواهر و نمادهای دینی را نشانه می روند، موضع گیری می نماید و با گروه های اسلامی در داخل و خارج روابط دارد، «اسلام گرا» خوانده شده است. این خوانش عمدتا در نسبت سنجی با حکومت ها در سایر مناطق اسلامی که اساسا هیچ کاری به دین ندارند، صورت گرفته است. اسلام گرایی اردوغان و حزب او هیچ نسبت روشنی با خود اسلام ندارد تا بتوان مبانی حکومتی و یا دستاوردهای خوب یا بد او را به حساب اسلام یا نوع خاصی از تفکر اسلامی گذاشت. به عنوان مثال حزب عدالت و توسعه در بحث اقتصاد هیچ کاری به نگرش اسلام و الزامات فقهی آن ندارد. این نوع از اسلام گرایی یا اسلام را فاقد قواعد و قوانین قابل اجرا برای «امروز» می داند و یا این که پیاده کردن آن را از توان خود خارج می داند. کما اینکه در عرصه امنیت، فرهنگ، اجتماع و سیاست خارجی هم اینگونه است. ترکیه البته در دوره حزب عدالت و توسعه، ثبات قابل قبولی پیدا کرده و عمر دولت در این کشور بعد از سال ها که دولت ها عمری بین 6 ماه تا 2 سال داشته اند به حدود 12 سال رسیده و این برای ترکیه و منطقه متلاطمی که در آن قرار دارد، مغتنم شمرده شده است. دقیقا از همین منظر روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه از نظر جمهوری اسلامی ایران یک فرصت نسبتا خوب تلقی و جمعبندی شده و هنوز هم یک فرصت به حساب می آید. روابط ایران و ترکیه در دهه اخیر از توازن و رشد مناسب برخوردار بوده و عملکرد ترکیه در این دوره از اکثر کشورهای اسلامی مناسب تر بوده است. اگر حزب عدالت و توسعه فی الواقع هم دنبال اسلام و شریعت اسلامی بود بطور قطع موفقیت بسیار بیشتری داشت و می توانست استحکام و دوام بیشتر داشته باشد همانگونه که -به گواهی منابع مستقل- پیشرفت های ایران طی دو دهه گذشته در اکثر موارد از ترکیه بیشتر است و حال آنکه ترکیه در یک بستر همگرا با عرصه بین المللی و منطقه ای حرکت می کرده و ایران در وضعیت واگرا با دولت های محور در غرب بوده است.

تا پیش از تحولات اخیر منطقه، بدبینی ها و خوش بینی های بیشتری نسبت به حزب عدالت و توسعه و دولت اردوغان وجود داشت، غربی ها عمدتاً طرف بدبین و اسلام گراها طرف خوش بین بودند، جمع بندی که پیش از این غربی ها و از جمله مؤسسه هودسون وابسته به دولت آمریکا- و یکی از مهمترین اتاق فکرهای آن- روی این انگاره تأکید می کردند، این بود که «در پشت مواضع میانه رو اسلامی حزب عدالت و توسعه یک دستور کار دینی رادیکال پنهان شده است و این می تواند تقابل مسلمانان با غرب را شدت بیشتری ببخشد» جمع بندی اسلام گراها و از جمله مشعل رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس از اسلام گرایی اردوغان این بود که: «به موازات برخورداری فلسطین و جهان اسلام از یک قدرت بزرگ شیعی (ایران)، اینک یک قدرت بزرگ سنی (ترکیه) نیز به میدان آمده تا کفه ترازو را به نفع مقاومت اسلامی سنگین نماید» اما تحولات منطقه عربی هر دوی این انگاره های بدبینانه و خوشبینانه را کنار زد و واقع گرایی را جایگزین آن نمود. ظرفیت ترکیه در جریان خیزش بزرگ بیداری اسلامی به هیچ وجه در خدمت جهان اسلام و مقاومت اسلامی قرار نگرفت. اردوغان مانند کسی که از قبل از حوادث، برگه ای دریافت کرده باشد، خود را با روند غربی- عربی همراه کرد. هواپیماهای جنگی ترکیه به بهانه اینکه ترکیه بخشی از ساختار ناتو است، در اختیار غرب که جهان اسلام آن را دشمن خود می داند، قرار گرفت. ظرفیت سیاسی ترکیه برای عدم تغییر واقعی در مصر، تونس و لیبی پای کار آمد و ترکیه به پای ثابت تخریب مهمترین دژ ضد اسرائیلی جهان عرب- یعنی سوریه- تبدیل گردید. با نگاهی واقع بینانه باید بگوئیم از نظر حزب عدالت و توسعه و دولت برآمده از آن، اسلام گرایی در منطقه ای که ترکیه در آن زندگی می کند یک واقعیت بزرگ است و در عین حال یک فرصت هم به حساب می آید. بزرگ بودن واقعیت اسلام گرایی مانع آن می شود که حزب مزبور خود را از آن جدا کند در عین حال از آنجا که برای غرب و همگرایان منطقه ای آن یک «تهدید بزرگ» هم تلقی می شود و از این رو اولویت اول امنیتی آنان را شکل داده و فعال می کند، ترکیه ابزار امنیتی خود را برای دریافت سهم وارد میدان می نماید. در واقع عملگرایی از نوع حزبی که بطور ریشه ای در صدد اسلامی کردن قوانین و دولت نیست، اقتضا می کند که خود را با غرب و متحدین منطقه ای آن هماهنگ نماید. اما البته اینکه غرب با این وجود به اردوغان و حزب او اعتماد دارد یا نه، بحث دیگری است و بعید به نظر می رسد که آمریکا، فرانسه، عربستان و… با برجسته شدن نقش ترکیه در منطقه موافق باشند.

ترکیه اردوغان گمان می کرد که می تواند با ایفای نقش «پل بین المللی» بین اسلام و غرب هم حمایت مسلمانان و هم حمایت غرب را بدست آورده و به قدرت اول در جهان اسلام و منطقه تبدیل شود از این رو ترکیه در دوره اردوغان در تحولات مختلف بین المللی پا به پای غرب پیش رفت و تغییری در نگاه سنتی ترک ها مبنی بر پیوستن به اتحادیه اروپا نداد و در همان حال با طرح شعار «بدون مشکل با کشورهای دیگر» رفع اختلافات ترکیه با کشورهای همسایه را دنبال می کرد. اما اگر نگاهی به وضع فعلی ترکیه بیاندازیم در می یابیم که هیچکدام از این دو به جایی نرسیدند. از یک سو ترکیه هنوز به عضویت اتحادیه اروپا درنیامده و از سوی دیگر اختلافات آن با همسایگانش نه تنها حل نشده بلکه شدت یافته و بعضاً به سمت بحران پیش رفته است. روابط با سوریه و عراق – تنها دو کشور عرب همسایه ترکیه- که تا پیش از این عادی بوده و ترکیه مهمترین طرف تجاری این دو کشور بوده است، امروز در وضعیت جنگی قرار دارد، حمایت دولت اردوغان از معارضه مسلح سوری و حمایت از تروریست های عراق، بحران را بر مرزهای جنوبی ترکیه مستولی کرده است و این در حالی است که روابط ترکیه و ایران هم طی دو سال اخیر رو به نزول و سایش گذاشته است. کما اینکه هیچ بهبودی در روابط غیردوستانه میان ترکیه با یونان، قبرس، ارمنستان و… به وجود نیامده است. این وضع و نتایج سیاست خارجی دولت اردوغان است.

تحولات سوریه اثر زیادی بر حزب عدالت و توسعه و «ترکیه اردوغان» برجای گذاشت. اردوغان در سر دوراهی ادامه رابطه حسنه سیاسی و اقتصادی با «سوریه اسد» و یا همراه شدن با طرح غربی عربی علیه دمشق، بعد از یکی- دو ماه تامل، دومی را انتخاب کرد و شهرهای جنوبی خود که به دلیل علوی بودن از حساسیت بالایی برخوردار بودند را در معرض جنگ و درگیری قرار داد. اردوغان گمان می کرد که موج عربی، سوریه را هم دربر گرفته و حکومت اسد فرو می پاشد اما علیرغم این تصور، دو سال پس از جنگیدن با سوریه، هنوز نشانه ای از فروپاشی دولت دمشق به چشم نمی خورد و این در حالی است که از امید متحدین غربی عربی ترکیه کاسته شده و بعضی از آنان صحنه را ترک گفته و بر توافق سیاسی بین اسد و مخالفان او تاکید می نمایند. اما اردوغان و حزب عدالت و توسعه احساس می کنند که نتایج انتخابات آینده کاملا به پیروزی در جنگ با دولت اسد در سوریه وابسته است چرا که هیچ اجماع نظری در ترکیه برای رفتار ضد سوری آنکارا وجود ندارد کما این که گفته می شود دستگاه های نظامی و امنیتی ترکیه نیز اقدامات اردوغان علیه بشار اسد را افراط گرایانه تعبیر می نمایند.

در این میان ترکیه اردوغان که به تعبیر موسسه آمریکایی هودسون قرار بود «مدلی ارزشمند برای آیندگان» و به تعبیر داود اوغلو وزیر خارجه ترکیه، «پل ارتباطی غرب و جهان اسلام» باشد به راه اندازی و تجهیز «جبهه النصره » در سوریه مبادرت کرده و در واقع به حکومت حامی القاعده تبدیل شده است. تشکر ویژه «ایمن الظواهری» از مواضع اردوغان و اعلام رسمی پیوستگی جبهه النصره تحت حمایت اردوغان به القاعده نشان می دهد که ترکیه از ایفای نقش «اجماع ساز»، «پل گونه» و «مدل» دور شده و به گروهی نزدیک شده که آمریکایی ها فلسفه وجودی «اسلام اردوغانی» را در تقابل با «اسلام طالبانی» معرفی می کردند. البته این به خوبی بیانگر آن است که قدرت خیزش اسلام گرایانه متاثر از انقلاب اسلامی ایران جا را بر «بدیل ها» و «بدل ها» تنگ کرده است. همین موسسه هودسون سال گذشته اذعان کرد: «حیات جنبش اسلامی و به طور کلی احیای انگیزه های دینی اسلام که حدود چهل سال است بر منطقه وسیعی از جهان سیطره پیدا کرده تا آینده ای نزدیک همچنان ادامه خواهد داشت و افق روندهای ساده و دمکراتیک سکولار در جهان اسلام چندان روشن نیست و نمی توان بر آن اتکا ورزید.»

این روزها تحلیل هایی در داخل کشور و در محافل بیرونی مبتنی بر موفقیت مدل ترکیه در مقابل مدل ایران منتشر می شوند و نوعا ناظر به رفت و آمدهای دیپلماتیک است. این گروه معتقدند ترکیه به دلیل این که به سمت ائتلاف رفته و از تک روی پرهیز نموده و از این طریق اعتبار بین المللی کسب کرده است، توانسته روند سیاسی تحولات منطقه عربی را در دست بگیرد و بعد نتیجه گرفته اند که ایران به دلیل تاکید بر استانداردهای داخلی خود و فاصله گرفتن از استانداردهای جهانی در تحولات منطقه به حاشیه رفته است. این تحلیلگران بدون توجه به محتوا، اندازه و ارزش رخدادها و براساس حدسیات خود گمانه زنی کرده و آن را به گونه ای «قطعی» به خورد مخاطب می دهند و حال آنکه اگر به درون صحنه نگاه کنیم، علاقه به حاکم شدن شریعت اسلامی، بدبینی مردم نسبت به غرب، مخالفت با غرب گراهای سکولار را به وضوح می بینیم کما این که خود موسسات تحقیقاتی غرب ده ها سند که موید این گزاره هاست را منتشر کرده اند. با این وجود آیا می توان در این مسئله بدیهی تردید کرد که مدل ترکیه و مدل عربستان به فرض مدل بودن با این گزاره ها تناسب نداشته و ایران متناسب ترین گزاره ها با بنیان ها و هویت انقلاب اسلامی است؟

سعدالله زارعی، کیهان،شنبه 24 فروردین 1392 .

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد