موقعیت سیاسی ایران قبل از انقلاب
۱۳۹۴/۱۱/۰۶
–
۱۴۸۵ بازدید
موقعیت سیاسی ایران قبل از انقلاب
پرسش. موقعیت سیاسی ایران با سایر کشورهای اسلامی دنیا در بازه
زمانی قبل از انقلاب چگونه بود؟
پاسخ
: دانشجوی محترم ابتدا از اینکه بار دیگر با این مرکز تماس گرفته اید و نیز
بابت عنایتی که نسبت به توصیه سابق ما مبنی بر لزوم محدود کردن موضوع مورد سوال
داشتید از شما تشکر می کنیم ، البته لازم به ذکر است سوال اخیر نیز کمی گستردگی
موضوع دارد چرا که وقتی موقعیت ایران با سایر کشورهای اسلامی دنیا مورد سوال قرار
می گیرد این سوال مطرح می شود که کدام کشور؟ چرا که کشورهای اسلامی دنیا هر یک
مشخصات و ویژگی های مخصوص به خود را دارند که به همین دلیل مشترک دانستن خصوصیات
همه آنها و سپس مقایسه آنها با یک کشور خاص مثل ایران چندان درست نمی باشد . با این
حال ما در این نوشتار تلاش می کنیم تا وجه مشترکی از مفهوم کشورهای اسلامی را در
نظر گرفته و این مقایسه را بر اساس آن ها بیان نماییم . همچنین برای دریافت وضعیت
بهتر تغییرات در کشورمان ، مناسب دیدیم که وضعیت سیاسی ایران در هر دو مقطع قبل و
بعد از انقلاب اسلامی را در همین نامه متذکر شده و در نتیجه نیازی به پاسخگویی به
این سوال در فرم و نامه ای دیگر وجود ندارد. برای مقایسه وضعیت سیاسی ایران با
کشورهای اسلامی بهترین راهکار این است که ابتدا وضعیت سیاسی کشورمان در مقطع پیش و
پس از پیروزی انقلاب اسلامی را مورد بررسی قرار دهیم که برای این منظور از بخش هایی
از مقاله «مقایسه وضعیت سیاسی کشور قبل و بعد از انقلاب اسلامی، علیرضا محمدی» بهره
می گیریم که در آن چنین آمده است :
وضعیت
سیاسی کشور قبل از انقلاب پیدایش و پیروزی انقلاب اسلامی ، نمایانگر ناکارآمدی ،
فساد و فقدان پایگاه اجتماعی و مردمی حکومت پهلوی و حاکم بودن شرایط دوقطبی در
جامعه آن روز می باشد ؛ در دوران حاکمیت رضا خان و محمد رضا شاه ، قدرت سیاسی از
محبوبیت و مقبولیت اجتماعی برخوردار نبود و میان مردم و حاکمیت ، شکاف عمیقی از بی
اعتمادی وجود داشت . حاکمیت استبداد رضا شاه دیکتاتوری مستبد، خودرأی، تندخو، بی
رحم ، خشن و بیگانه پرست بود و دوره سلطنت او یکى از تیره ترین دوران هاى استبداد و
سرکوب در تاریخ ایران محسوب می گردد. هیچکس یارای انتقاد و حتی پیشنهاد در حضور او
را نداشت. رضاشاه وزرا را در مقابل کوچکترین نافرمانی و
انتقاد به باد ناسزا و کتک میگرفت. استبداد او چنان بود که حتی اعضای خانواده او،
و از جمله محمدرضا و مادرش نیز از او میترسیدند. مادر شاه در مهر 1354 به محمدرضا
گفته بود: «در مقام ملکه هم سعی داشتم زیاد دوروبر شاه نپلکم.»[1]
محمدرضا نیز علاوه بر روحیه ای کاملاً دیکتاتوری ، از ویژگی های شخصیتی نظیر خود
شیفتگی و عقده خود بزرگ بینی ، اشتیاق و تمایل زیاد به تملق و چاپلوسی و تعریف از
وی برخوردار بود ؛ فریدون هویدا در کتاب سقوط شاه می نویسد: «توهمات عظمت گرایانه
شاه به قدری او را از حقایق دور ساخته بود که حتی سازمان «سیا» نیز ضمن گزارش
محرمانه ای در سال 1976 (1355) شاه را به عنوان مردی که خطرات ناشی از عقده خود
بزرگ بینی او را تهدید می کند، توصیف کرده بود.»[2]
خود
شیفتگی و عقده خود بزرگ بینی که ناشی از خشونت وتحقیر رضا خان بود در جشن های دو
هزار و پانصد ساله نمود پیدا کرد و بودجه های کلانی صرف آن شد تا شاه را در منطقه و
سطح جهان مطرح سازد. روحیه اشتیاق و تمایل زیاد به تملق و چاپلوسی و تعریف از وی
نیز سبب می شد که وی درک صحیحی از حقایق جامعه نداشته باشد و واقعیات کشور را به
خوبی نشناسد. تحقیر مردم شاه به دلیل خصلت اشرافی گری ،
نخوت و خودبزرگ بینی و روحیه استکباری خویش ، همواره با بیاعتنایی و تحقیر با
مردم برخورد می کرد ؛ او چنان خود را از مردم بینیاز میدید که گاه به صراحت به
آنان توهین میکرد. شاه در یک کنفرانس مطبوعاتی در سال 1353
مردم ایران را «تنبل» خواند. و گفت : «این مردم قادر به انجام هیچ چیز نیستند، مثل
گوسفندان میمانند.»[3]
فریده دیبا، مادر فرح دیبا، در مورد خصوصیات دامادش میگوید: «محمدرضا، به دلیل
تربیت غربیاش، مردم را کوچک و ذلیل و زبون میانگاشت و جان کلام اینکه افرادِ
مقابل خود را فاقد شخصیت میخواست! اگر کسی در برابر او خودی نشان میداد، درجا
کنار گذاشته میشد. او مایل بود هرکاری در مملکت انجام میشود، بهحساب او گذاشته
شود و دوست داشت همه نوکر و کارگزار او باشند… در ارتش نیز همین سیاست را دنبال
میکرد. امرا و فرماندهان ارتش، مشتی افراد پیروپاتال و بهراستی بیعرضه بودند.
محمدرضا بهویژه در ارتش سعی میکرد افراد بیعرضه و نوکرصفت و بلهقربانگو و حقیر
را مصدر امور کند. من در مراسم رسمی یا میهمانیها میدیدم که چطور افسران عالیرتبه
ارتش، حتی کفش محمدرضا را میبوسیدند…این افسران، فاقد هر نوع شخصیت بودند.»[4]
بها ندادن به شخصیت و کرامت والای انسان ، ترویج فرهنگ غربی و آزادیهای غریزی و
حیوانی در جامعه و مبارزه با آزادیهای انسانی ، سیاسی ، آزادی بیان وقلم در جهت رشد
جامعه ، توهین به اعتقادات مذهبی مردم و مخالفت با دین و شعائر مذهبی مثل حجاب ،
روحانیت ، عزاداری و… از دیگر ویژگی ها و عملکرد سوء رژیم پهلوی است.[5]
فقدان نهادهای مردم سالار: در حکومت پهلوی مردم و نهادهای مردم سالار کوچکترین
جایگاهی نداشتند ، و شاه نقش انحصاری در تصمیم گیری ها ، تعیین مناصب اجرایی کشور
داشت . مجلس و کابینه ، نهادهایی صرفاً فرمایشی و نمایشی در جهت اجرای تصمیمات
حکومت فردی و مطلق العنان شاه بودند.[6]
به اعتراف فریدون هویدا ، «روش زمامداری شاه بهگونهای بود که اکثر تصمیمها را
شخصا میگرفت و بههمینخاطر، چنان جوی بهوجود آمده بود که هیچکس حتی نزدیکترین
مشاورانش هم جرات انتقاد از او را به خود نمیدادند. »
وابستگی به بیگانگان:
افزون
بر ابتذال سیاسی و فساد اخلاقی و مالی ، رژیم پهلوی در اندیشه و عمل غربزده و
سرسپرده در برابر انگلیس و آمریکا بود؛ در سرسپردگی رضا خان در برابر انگلیس همین
بس که چرچیل و روزولت در کنفرانس تهران درباره او اعتراف کردند: خودمان او را
آوردیم و خودمان او را برداشتیم؛[7]
محمدرضا شاه
نیز به قدرت رسیدن و بقای حکومت خویش را مدیون بیگانگان می دانست چنانکه روزنامه
نیویورک تایمز می نویسد : « پس از کودتا ، شاه گیلاس خود را با تعارف به کرمیت
روزولت رئیس بخش سیا در خاورمیانه برداشت و گفت : من تاج و تخت خود را به خدا ،
مردم کشورم ، ارتشم و به شما مدیونم .»[8]
در حقیقت کشور در دوره پهلوی ،حیات خلوت و منطقه نفوذ قدرت های جهانی بود ، آنها در
عزل و نصب مقامات ارشد ، نمایندگان مجلس ، تصویب یا رد لوایح و قوانین ، امضای
قراردادها و پروتکلها ، سیاست گذاریها و…،
نقشی آشکار و پنهان داشتند. و آمریکا به عنوان قدتمند ترین حامی وی در برخورد با
مسائل گوناگون محسوب می گردید.[9]
حکومت وحشت و خفقان شاه مى کوشید طی دوران حکومت 37 ساله خود ، با تکیه بر پول نفت،
ارتش 700 هزار نفرى، دستگاه هاى مخوف امنیتى همانند ساواک، ایجاد حکومت ترور ، وحشت
، شکنجه ، اعدام و سرکوب گسترده و بیرحمانه مخالفین ، انحصاری نمودن قدرت و امکانات
کشور به گروهی خاص از جمله شبکه هزار فامیل و بهره مندى از حمایت بى دریغ بیگانگان
،به طور دائم کنترل خود را برجامعه و سیاست ایران افزایش دهد. به این ترتیب، بحران
سیاسی در سراسر کشور ، به خاطر تجمع نارضایتی مردم ، کنترل و سرکوب شدید ، تمرکز
گرایی بیش از حد ، مبارزه علنی با اسلام و اعتقادات مذهبی مردم ، رواج ابتذال و بی
بندباری ، فقدان بحث و آزادی کافی و احساس عمومی این مساله که فساد و عدم کارآیی
حکومت به نحو غیر قابل تحملی فزونی گرفته ، فراگیر شد.[10]
این در حالی است که پیروزى انقلاب اسلامى، دگرگونى ها و دستاوردهای بسیار درخشان و
مهمى در عرصه هاى مختلف سیاسى و تجلی حاکمیت اراده و خواست مردم مسلمان ایران بر
سرنوشت خویش به دنبال داشت که در این جا به بیان فهرستی از آن ها بسنده مى نماییم :
1.
پایان بخشیدن به حکومت های استبدادی و شاهنشاهى چند هزار ساله و
رفع ظلم و ستم از ملت ایران.
2.
استقرار نظام جمهورى اسلامى؛ پیروزى انقلاب اسلامى خواست عمومى در زمینه تشکیل
حکومتی الهی و مردمی را فراهم ساخت و با رأی مثبت بیش از 98% مردم در همه پرسی 12
فروردین 1358به جمهوری اسلامی ، حکومت مطلوب خویش را تشکیل دادند.
3.
فروپاشی تز جدایی از سیاست؛ تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، تز جدایی دین از سیاست
در جهت بازداشتن مردم مسلمان ایران از دخالت در سرنوشت خویش، از سوی نظام سمتشاهی
حاکم همگام با نظامهای غربی تبلیغ میشد تا با آسودگی خاطر به غارت و چپاول منابع و
ثروتهای مردم این مرز بوم بپردازند. انقلاب اسلامی ایران با کشیدن خط بطلان بر تز
جدایی دین از سیاست، بر اساس تعالیم اسلامی، دخالت مردم در سرنوشتشان و امور سیاسی
را لازم و محقق نمود. و ثابت کرد نه تنها دین، افیون جامعه و ضد حرکت هاى انقلابى
نیست، بلکه از توانایى و کارآمدی بسیار بالایی در اداره سیاسى جامعه و تامین سعادت
دنیوی و اخروی بشر برخوردار است.
4.کسب
استقلال در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی ، علمی ، تکنولوژیکی و کوتاه
شدن دست ابرقدرت ها و بیگانگان از مقدّرات کشور و تبدیل ایران به عنوان کشوری
تأثیرگذار و کاملاً مستقل در منطقه و سطح جهان.
5.
ارتقای رشد سیاسى و آگاهى هاى عمومى و حضور فعال مردم در صحنه هاى سیاسى و سرنوشت
ساز کشور، سپردن انتخاب مسئولان به مردم، تکیه به آراى عمومى در تمامى امور کشور و
اهتمام به مشارکت سیاسی مردم با حضور گسترده آنان در صحنه هاى مختلف مدیریتی کشور ،
تاسیس نهادهای مردمی و انتخاباتی ، حرکت به سوى قانون گرایى و تحقق نظام مردمسالاری
دینى در قالب برگزاری دهها انتخابات آزاد و مردمی (تقریبا
هر سال یک بار) ، شکل گیرى تشکل هاى سیاسى مستقل مردمی، حضور فعال زنان در انقلاب،
بالارفتن منزلت آنان در پذیرش نقش سیاسى، مشارکت در همه ى امور کشور، افزایش چشم
گیر دختران دانش آموز و دانشجو و زنان معلم، استاد و شاغل، در سطوح مختلف، اعم از
قانون گذارى، اجرایى و سایر سمت هاى حساس کشور.
6. کسب
آزادی های سیاسی و اجتماعی ؛ انقلاب اسلامی ایران با از میان بردن جو خفقان و سرکوب
در کشور، نعمت آزادی را که لازمه ترقی و تکامل مادی و معنوی جامعه بشری است ، برای
کشور به ارمغان آورده و مردم را از این نعمت خدادادی برخوردار نمود.
7. به
وجود آوردن محیطى مناسب جهت رشد کمالات اخلاقى و انسانى ، شکوفایى معنویت و گرایش
به ارزش هاى اسلامى در سطح کشور، اسلامى کردن مقررات مدنى، جزایى، مالى، اقتصادى،
ادارى، نظامى و سیاسى ، تامین امنیت اجتماعى و قضایى و برقرارى حقوق مساوى براى
مردم ، مردمی بودن مسئولین و ارزشمند شدن و محوریت خدمت به مردم و ساده زیستی آنان،
نهادینه شدن مبارزه با تجمل گرایی و ریخت و پاش بیت المال در میان مسئولین عالی
رتبه و سایر مقامات اداری و نظامی ، هماهنگى بین تعهد و تخصص ، تلاش برای ایجاد
نظام مدیریتی سالم و خدمتگذار با اجرای مکانیسم های گزینشی و نظارتی کارآمد ، و
برقراری ارتباط گسترده مسئولین با مردم.[11]
8. احیاء
روحیه خودباوری و بازسازی هویت ملی ، در زمینه های مختلف علمی ، فرهنگی ، صنعتی
،تکنولوژیک و علوم پیشرفته روز که منجر به خودکفایی کشور در عرصه های مختلف و درخشش
بی نظیر محققان و جوانان ایرانی در سطوح جهانی گردیده است.
9.
اهتمام به عدالت اجتماعى و محوریت در جهت گیرى ها و سیاست گذارى ها در عرصه هاى
قانون گذارى، اجرا و قضاوت ، خودکفایی و پیشرفت در برنامه ها و سیاست های اقتصادی
کشور و تلاش برای توزیع عادلانه امکانات و حمایت از اقشار آسیب پذیر در تمامی نقاط
کشور.[12]
10.بازسازی و توسعه زیرساخت های اقتصادی کشور ؛ بعد از پیروزى انقلاب اسلامى، با
ملى کردن سرمایه هاى بزرگ، بانکها و شرکتهاى بیمه، از نفوذ و قدرت شرکتهاى بین
المللى کاسته و نظام اقتصادى جدیدى پى ریزى شد. و با تدوین برنامه های توسعه
اقتصادى و اجتماعى ، توسعه ، بازسازى و ایجاد زیرساختهاى اساسى و مهم اقتصادى کشور
، ساخت سدها و مهار آبها ، توسعه ارتباطات ، تأسیس شرکتهاى پتروشیمى ، راه و ترابرى
، صنایع نظامى، ارتقاى دانش عمومى، توسعه آموزش عالى و مراکز مهارت آموزى
و… به صورت جدی در دستور کار قرار گرفت.[13]
11. ارتقاى سطح توانایى هاى نظامى در برابر عوامل تهدیدکننده استقلال و تمامیت کشور
که نمونه آن در هشت سال دفاع مقدس ملت ایران دیده شد. و تأمین امنیت ملی و امکانات
دفاعی بازدارنده ، به نحوی که امروزه جمهوری اسلامی ایران بزرگ ترین قدرت
نظامی مستقل و خودکفا در منطقه را تشکیل می دهد.
12.
شکستن ابهت و اقتدار ابرقدرت های جهانی با تجدید حیات سیاسى اسلام
در جهان و حمایت از نهضت هاى آزادى بخش ؛ انقلاب اسلامی ایران، انفجار نور بود که
شعاع تابش آن تا ژرفای جهان اسلام راه یافت. از دیدگاه جان ال. اسپوزیتو، ایران
نخستین انقلاب سیاسی اسلامی موفق را به جهان عرضه کرد و مسلمانان سراسر جهان از
ثمره آن، که همانا اوج گرفتن مفهوم هویت اسلام و بازگشت غرور و اقتدار به مسلمانان
در جهانی که تحت سلطه ابرقدرت هاست، بهره مند شدند.[14]تا
آنجا که از دیدگاه اکثریت محققان ، پیروزی انقلاب اسلامى در ایران، بزرگ ترین محرک
جنبش هاى سیاسى اسلامى درکشورهایى همانند لبنان، عراق، کشورهاى حوزه خلیج فارس،
افغانستان، پاکستان، تونس، فلسطین ، مصر ، الجزایر و شمال آفریقا ، سوریه،
نیکاراگوا و آفریقاى جنوبى می باشد که به شکل مستقیم وغیرمستقیم بر آنان تاثیر گذار
بوده است.[15]
13.
مبتنى کردن سیاست خارجى و ارتباط با دیگر دولت ها براساس اصول اسلامى ، منافع ملی و
عزت ، حکمت و مصلحت ، نفى هرگونه سلطه جویى و سلطه پذیرى، حفظ استقلال همه جانبه
کشور و روابط صلح آمیز با دولت های غیر متخاصم . موارد فوق تنها گوشه هایی است از
تحولات عظیم و ارزشمند نظام سیاسی ایران بعد از انقلاب اسلامی است؛ هرچند تحقق کامل
اهداف والای انقلاب در عرصه های مختلف سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و ایجاد جامعه ی
اسلامی نمونه ، نیازمند اقدامات و گامهای اساسی دیگری می باشد. به تعبیر مقام معظم
رهبری «ما هنوز تا یک جامعه کاملا اسلامی که نیک بختی دنیا و آخرت مردم را به طور
کامل تأمین کند و تباهی و کجروی و ظلم و انحطاط را ریشه کن کند فاصله زیادی داریم،
این فاصله باید با همت مردم و تلاش مسئولان طی شود»[16]
در
زمینه وضعیت سیاسی کشورهای اسلامی نیز همانگونه که گفته شد نمی توان به صورت کلی
اظهار نظر کرد چرا که هر یک از کشورهای اسلامی ویژگی ها و مشخصاتی دارند که با کشور
دیگر تفاوت پیدا می کند و به همین دلیل اظهار نظر یکسان در مورد همگی چندان درست
نیست ، با این حال با نگاهی کلی به عمده کشورهای اسلامی و به ویژه کشورهای اسلامی
همسایه جمهوری اسلامی ایران می توان دریافت که عمده این کشورها از جهت سیاسی مشخصات
ذیل را دارا بودند :
1 – عمده
این کشورها از نظام های دیکتاتوری برخوردارند و یا حداقل می توان گفت مردمسالاری
واقعی در این کشورها فاقد هر گونه معنا و مفهومی می باشد و به همین دلیل با پیروزی
انقلاب اسلامی ایران، خطر بزرگی که در این کشورها احساس شد خطر تاثیر پذیری ملت های
آنها از انقلاب اسلامی ایران بود و به همین دلیل در بسیاری از این کشورها موج عظیمی
از سرکوب صورت گرفت و تا سال ها خفقان شدید حاکم گردید تا اینکه در سال های اخیر و
به دنبال آغاز بیداری اسلامی ، این زخم کهنه سر باز کردو بار دیگر این کشورها به
سمت رهایی از استبداد و ظلم و ستم حکام خویش حرکت کردند که اگر چه این حرکت ها در
عمده کشورها یا سرکوب شدند و یا ناتمام ماندند اما این موج و بیداری همچنان ادامه
دارد و از این جهت می توان گفت وضعیت سیاسی این کشورها با ایران پیش از انقلاب قابل
مقایسه می باشد.
2
– اکثریت قریب به اتفاق کشورهای اسلامی سیاست هایشان به ویژه سیاست
خارجی شان تابعی از سیاست قدرتهای بین المللی می باشد که در دوران جنگ سرد این
سیاست ها تابع سیاست یکی از دو بلوک شرق و یا غرب بود و در دوران پس از فروپاشی
نظام دو قطبی نیز عمده این کشورها به اردوگاه غرب پیوستند و برخی دیگر که به ظاهر
به این اردوگاه نپیوسته بودند(هر چند از نظر هدف گذاری سیاست ها در نهایت با
اردوگاه غرب همراستا بودند) با قهر و غضب غرب مواجه شده و نظامشان فروپاشیده شد
همچون کشور عراق و از این جهت نیز می توان این کشورها را با ایران پیش از انقلاب
اسلامی مقایسه کرد.
3 –
بسیاری از کشورهای اسلامی منطقه در مقطع پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ، علم مبارزه
با رژیم صهیونیستی را در دست داشتند و بارها با این رژیم مبارزه کردند که البته به
دلایل متعدد از جمله ناسیونالیستی و قومی دیدن مسئله به جای اسلامی دیدن آن ، هر
بار شکست سهمگینی خوردند ، از طرفی این کشورها در آن مقطع کشورهایی همچون ایران را
که روابط پنهان و پیدای فراوانی با رژیم صهیونیستی داشتند متهم می کردند و به این
بهانه حتی ملت مسلمان ایران (و در بعدی وسیع تر کل شیعیان جهان) را عامل صهیونیست
ها در منطقه معرفی می کردند و به این ترتیب باعث بدنامی ایرانیان و شیعیان می شدند
، این درحالی است که با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و بسته شدن سفارت رژیم نامشروع
صهیونیستی ورق برگشت و جمهوری اسلامی ایران تبدیل به نماد و رهبر مقاومت ضد
صهیونیستی شد و جالب تر اینکه در این مقطع کشورهای اسلامی یکی پس از دیگری از در
سازش با رژیم صهیونیستی وارد شده و حتی برخی از آنها رسما سفارتخانه این رژیم را در
کشور خود ایجاد نمودند و این بار با همراهی غرب و نیز رژیم صهیونیستی کشور ما را به
بهانه حضور در خط مقدم مقاومت ضد صهیونیستی تحت فشار قرار داده و موجی از ایران
هراسی را در منطقه به راه انداختند . لذا از این جهت نوعی جابجایی دیدگاهی میان
کشورهای اسلامی و ایران در دو مقطع پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به وجود آمد
که بر اساس آن دیدگاه امروزین آنان به دیدگاه پیش از انقلاب ایران شباهت دارد و
دیدگاه امروز ایران به دیدگاه پیش از فرایند سازش کشورهای اسلامی و حتی با رنگ
وبویی غلیظ تر و البته اصیل تر و اسلامی تر شباهت دارد . در پایان لازم به ذکر است
همانگونه که گفته شد وضعیت کشورهای اسلامی به صورت کامل با یکدیگر مشابهت ندارد،
ضمن اینکه بازه زمانی مورد مقایسه نیز طولانی بوده و در این مدت کشورهای اسلامی
تحولات فراوانی را از سر گذرانده اندو به همین جهت نباید وضعیتی که شرح داده شد را
نسبت به همه کشورهای اسلامی و همه بازه های زمانی به صورت مطلق و یکسان دانست به
ویژه اینکه برخی کشورهای اسلامی دارای نظام های استبدادی مطلق هستند در حالی که
برخی دیگر دارای دموکراسی های نسبی می باشند ، در برخی کشورها خفقان مطلق وجود دارد
ولی در برخی کشورها پاره ای آزادی های مدنی و اجتماعی رعایت می شود ، برخی کشورهای
اسلامی در صف سازشکاران با رژیم صهیونیستی قرار دارند و حال آنکه برخی کشورها در خط
مقدم مقاومت ضد صهیونیستی وهمداستان با انقلاب اسلامی ایران هستند همچون لبنان ،
سوریه و عراق فعلی و به همین دلیل مورد طمع ، خشم و یا غضب نظام سلطه و صهیونیست ها
هستند و انواع توطئه ها بر علیه آنها اجرا می گردد . برخی کشورها در منازعه میان
ایران و غرب ، جانب غرب را گرفته اند و در توطئه های غرب بر علیه کشورمان مشارکت می
جویند ، برخی دیگر جانب ایران را دارند و برخی دیگر نیز سعی می کنند خود را بی طرف
نشان داده و در موارد بحرانی نقش میانجی را ایفا می کنند .
[2]
. فریدون هویدا، سقوط شاه، تهران : انتشارات اطلاعات،
1373، ص 156 ؛ و ر.ک : سقوط، (مجموعه مقالات بررسی علل فروپاشی سلطنت
پهلوی)، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1384، ص 307
[3]
. ر.ک : روحالله حسینیان ، فساد دربار ، سقوط ، پیشین
[4]
. ر.ک : اصغر حیدری، جُبن ذاتی پهلویها ، نشریه زمانه ،
17/11/84
[5]
. ر.ک : محمد باقر حشمت زاده ، چارچوبی برای تحلیل و شناخت
انقلاب اسلامی در ایران ، ص343
[6]
. مارک . ج . گازیوسکی ، سیاست خارجی آمریکا و شاه ، ترجمه
فریدون فاطمی ، تهران : نشر مرکز ،1371، صص 268 – 270
[7]
. احمد فاروقى و ژان لوروریه، ایران برضد شاه ، ترجمه مهدى
نراقى، ص 28 ؛ و ر.ک : حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى ، ج 1، ص 82
[8]
. گازیوروسکی ، سیاست خارجی آمریکا و شاه ، ص 28
[9]
. ماروین زونیس ، شکست شاهانه ، ترجمه باس مخبر ، تهران :
طرح نو ، 1370 ، ص 305
[10].
جمیله کدیور ، رویارویی انقلاب اسلامی و آمریکا ، تهران :
اطلاعات ، 1374 ، ص 40
[11]
. محمدباقر حشمت زاده ، چارچوبى براى تحلیل و شناخت انقلاب
اسلامى در ایران، ص 346
[12].
ر.ک: رویش، درآمدی بر کارآمدی نظام جمهوری اسلامی، علی اکبر کلانتری، قم:
نشر معارف، 1383 ؛ مقاله کارآمدی انقلاب اسلامی و مروری بر دستاوردهای
اقتصادی انقلاب اسلامی، علیرضا محمدی، مجله معرفت، شمار 89، اردیبهشت 1384
[13].
ر.ک : على ذوعلم، کارنامه بیست ساله، کانون اندیشه جوان، تهران: 1379، ص 15
؛ م. قبادی ، تحریم و فرصتی برای تکیه بر خویش ، سایت بازتاب ، 11 مهر 1385
[14].
جان ال. اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ترجمه محسن مدیر شانه
چی، تهران، باز، 1382، ص 49 ؛ برای آگاهی بیشتر ر.ک: 25 گفتار پیرامون
انقلاب اسلامی، تهران: نشر هماهنگ، 1382 و آثار و نتایج انقلاب اسلامی
ایران، محمد باقر حشمت زاده، تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر،
1379
[15].
ر.ک: به کوشش حاتم قادرى، مجموعه مقالات پیرامون جهان سوم ، صص 155 ـ
117؛در مورد تأثیرپذیرى انتفاضه فلسطین از انقلاب اسلامى ایران رک: صالح
عوض، الانتفاضة الثورة ، ص 89 ؛ جنبش های اسلامی معاصر درجهان عرب، هرایر
دکمجیان ؛ نشریه معرفت ، شماره 98 .)
[16].
حدیث ولایت، ج 4، صص 252 و 253