خانه » همه » مذهبی » میرزا کوچک خان؛ ارتباط با شوروی و تجزیه ایران

میرزا کوچک خان؛ ارتباط با شوروی و تجزیه ایران

چنین مطلبی صحت نداشته و آنچه برای میرزا کوچک خان محوریت داشت، استقلال ایران و خروج استعمارگران بود.نهضت جنگل، یک نهضت صرفاً گیلانی نبود، بلکه یک نهضت ایرانی بود که در جنگل‌های شمال شکل گرفته بود. قرار بود، جنگل‌های گیلان به محلی برای آزادی ایران از دست انگلستان تبدیل شود.
مروری بر تاریخ نهضت جنگل نشان می‌دهد جانب داری میرزا از استقرار جمهوری در ایران و تلاش وی برای احقاق حق طبقات محروم پیش از ورود ارتش سرخ و نمایندگان حزب عدالت صورت گرفته بود و دفاع از محرومان و اندیشه‌ استقرار جمهوری در ایران بر اثر وسوسه‌ها یا به خواست دولت روسیه مطرح نشده است.
آن روزی که عده‌ای از اطرافیان میرزا به شوروی پیوستند، میرزا با آنان قطع رابطه و قطع همکاری کرد؛ چراکه با بیگانگان همراه شده بودند و منافع ایران را به کمونیست‌ها می‌فروختند. چنین انسانی چگونه می تواند استقلال کشور را نادیده بگیرد.
ارتباط ایشان با شوروی به انقلاب اکتبر این کشور باز می گردد. با وقوع انقلاب اکتبر شوروی، هنوز چهره کمونیسم برای مردم آشکار نشده بود. انقلاب کمونیستی شوروی با شعارهای تساوی‌طلبانه و ضد استعمار و امپریالیسم آغاز شد. شاید در ابتدای امر حُسن نیت هم داشتند، به ویژه اینکه لنین بسیاری از پیمان‌های ظالمانه و استعماری رژیم تزاری را لغو کرد.
شعارهای ضداستعماری انقلاب شوروی برای مردم ایران که تحت ستم انگلستان بودند، بسیار خوشایند بود. شخصیت برجسته ضداستعمار هم میرزا کوچک‌خان جنگلی بود. میرزا در ابتدا باورش شده بود که این‌ها ضدامپریالیست هستند. اما از همان ابتدا در مکاتبه با روس‌ها بر استقلال ایران تاکید داشت و به آنها می گفت شما اگر راستگو هستید باید از ما حمایت کنید و انتظاری از ما نداشته باشید.
اما به محض اینکه معلوم شد روس‌ها اهداف دیگری دارند، میرزا کوچک‌خان نامه‌های تندی به سران شوروی نوشت.
یکی از همراهان میرزا، ابراهیم فخرایی، که وزیر فرهنگ دولت جنگلی ها بود، کتابی با عنوان «سردار جنگل» نوشته است. در آن کتاب نامه‌های میرزا به روس‌ها و مسئولان انقلاب کمونیستی آمده است.
(rajanews.com/node/331018)
انگیزه میرزا, از همکاری با ارتش سرخ
به طورمعمول, گروه ها و دولتها, برای هدفها , برنامه ها و آرمانهای مشترک, جلوگیری از حمله دشمن, حفظ منافع مشترک, به همکاری با یکدیگر روی می آورند.
از باب مَثَلْ, دو گروه و حزب در انتخابات, برای رسیدن به کرسیهای بیش تر, با هم, هماهنگ و هم پیمان می شوند. دو دولت با باورها و دیدگاه های ناسان, برای رسیدن به منافع مشترک, دست همکاری به یکدیگر می دهند. گاهی وضعیت چنان بحرانی است که دو دشمن, برای حفظ خود از یورشها و ویران گریهای دشمن مشترک, چاره ای جز هم پیمانی و همکاری ندارند.
در جنگ جهانی دوم, در برابر آلمان نازی, متفقین پدید آمدند. متفقین, ترکیبی بود از کشورهای ناهمسان در باورها و روشها: شوروی کمونیست, در کنار کشورهایی, قرار گرفت که با هم دشمن بودند. شوروی کمونیستی در کنار انگلستان و آمریکای امپریالیست قرار گرفت و سه کشور دوشادوش, علیه آلمان وارد جنگ شدند.
میرزا کوچک خان, در این برهه, با ارتشی رو به رو شده که بدون دعوت, وارد ایران شده و بخشی از ایران را در چنگ گرفته است. با این حال, در بوق تبلیغاتی خود می دمد که به هیچ روی, آهنگ فروگیری و به چنگ گرفتن ایران را ندارد, بلکه در پی ضد انقلاب است که در این بخش از ایران پایگاه زده و برای منافع آن زیانبار است. و از دیگر سوی, به میرزا قول داده بودند از هر گونه کمکی به آزادی خواهان ایران دریغ نخواهند ورزید. آنها کسانی هستند که روسیه تزاری را به زانو درآورده اند, همان قدرت اهریمنی که میرزا سالها با آن درگیر بوده است. روسیه دیگر, روسیه تزاری نیست,بلکه رهبران جدید آن با شعارهای انسان دوستانه و آزادی خواهانه, قدرت را در دست گرفته اند.
روسیه تزاری, بارها به ایران دست درازی کرده, مجلس را منحل ساخته, قراردادهای ننگینی به مردم ایران بار کرده, قرارداد 1907 را با انگلستان بسته که برابر این قرارداد شوم, ایران به دو منطقه شمال و جنوب بین این دو کشور تقسیم شده است. به مالکان بزرگ ناحیه شمال, گذرنامه روسی داده و آنان را از اتباع روسیه به شمار آورده, تا از دادن مالیات معاف شوند. یعنی یک شهروند روس امتیاز بیش تری از یک ایرانی داشته است.
اکنون این دولت زورگو و ستم پیشه و نیروهای یاغی و اهریمن صفت آن, نابود شده اند و رهبر جدید روسیه, لنین, مدعی آزادی در تمام ملتهای جهان است واز هر حرکت استقلال طلبانه و آزادی خواهانه, استقبال می کند و بر این باور است: مردم خود باید سرنوشت خویش را در دست بگیرند. حکومت جدید نیروهایش وارد ایران شده اند: دولت جدید, قرارداد 1907 را الغا کرده و تمام قراردادهای پیشین را به هیچ انگاشته, خواهان بستن قرارداد جدید بر اساس اصول انسانی است. روشن است که هدفها, برنامه و خط مشی دولت جدید, با حکومت تزار,فرقهای اساسی دارد و همکاری با آن از نظر همه خردمندان, سیاستمداران و آزادی خواهان جهان, نه تنها زشت نیست, بلکه افتخار است. نکته مهم تر این که در آن برهه, دولت بالشویک که زمام امور را در روسیه در دست گرفته بود, مدعی مبارزه با انگلستان و افراد وابسته به آن, همچون وثوق الدوله بود. از این روی, میرزا کوچک,در چنان برهه حساس, که دولتی نیروهایش را به داخل کشور آورده بود و شعار آزادی خواهی هم سر می داد, چاره ای جز همکاری نداشت و به انگیزه های زیر, با ارتش سرخ, برابر شرطها و قیدهای بسیار عزت مندانه که نشان گر قدرت میرزا و جایگاه والای مردمی وی بود,حاضر به همکاری شد. تا با این کار, هدفهای ملی خود را پیاده کند و از تباهی آفرینیها و ویران گریهای ورود ارتش سرخ بکاهد.
1. مبارزه با انگلستان:
دولت انگلستان و روسیه تزاری, سالهای سال با سلطه خود بر ایران, امتیازهای خفت باری را از ایران گرفته و ایران را از ترقی و شکوفایی باز داشته بودند.با فروپاشی حکومت تزار, انگلیسیها, یکه تاز صحنه سیاسی ایران شدند و با به قدرت رساندن نیروهای طرفدار و مزدور خود, قرارداد ننگین 1919 را بر دولت ایران بار کردند. از برجستگیها و اوجها و والاییهای نهضت جنگل, مبارزه بی امان و خستگی ناپذیر, با این قرارداد و عاقد آن وثوق الدوله بود.میرزا بر این عقیده بود که با همکاری نیروهای انقلابی و آزادی خواهی که حکومت تزاری را واژگون کرده اند و برابر ادعای خود, هیچ چشم داشتی به خاک ایران ندارند, می توان پایگاه های انگلستان را برچید و نفوذ انگلستان را کاهش داد و از دخالتهای آن جلوگیری کرد و وابستگان و ایادی آن کشور را از صحنه سیاسی ایران خارج ساخت.
میرزا کوچک, انگیزه خود را از همکاری با ارتش سرخ و هدف ارتش سرخ را, بیرون راندن انگلیسیها یاد می کند:«نمایندگان سویت روسیه به ایران وارد شدند, به این عنوان که با ما کمک کنند تا انگلیسیها را که دشمن مشترک مان می باشد, از ایران بیرون کنیم و دست خائنین و مستبدین را کوتاه نماییم و این مساعدت را چنانچه می دانید, مطابق موافقت نامه به دو چیز منحصر نمودیم: یکی آن که: از روسیه به ما اسلحه داده شود و در عوض قیمت بگیرند, دوم: نفرات به قدری که ما تعیین کنیم و بخواهیم.»(فخرایی، ابراهیم،سردار جنگل،تهران: جاویدان، ص 295)
2. مبارزه با نیروهای فاسد داخلی:
امضای قرارداد های ننگین, در زمانی ممکن است که کسانی بسان وثوق الدوله و نصرت الدوله باشند که آن را امضا کنند. اگر انسانهای آزاده, دوستدار استقلال کشور و مخالف بیگانه, تصمیم گیرنده باشند به هیچ روی, راضی به ذلت مردم نخواهند بود. بنابراین, اصلاح امور دولت و بیرون راندن نیروهای فاسد, کمکی است برای بیرون راندن بیگانگان.
دولت انگلیس و حکومت وثوق الدوله تلاش زیادی کردند که نهضت جنگل را نابود و آن را به سازش بکشانند امّا کاری از پیش نبردند.
3. حفظ استقلال کشور:
وارد شدن ارتش سرخ, به ایران, مسؤولیت میرزا را دو چندان کرد. او نمی توانست از کنار این رویداد مهم, بی هیچ بازتابی بگذرد. کارکرد بالشویکها و نظام شوراها, هواداری آنان از آزادی ملتها و لغو کلیه قراردادهای استعماری, زمینه را برای گرایش به آن کشور, بر هر آزادی خواهی در آن برهه تاریخی فراهم می ساخت.
میرزا که خواهان استقلال کشور بود و با تمام توان در راه این هدف والا و مقدس تلاش می کرد, باید جلوی این افراد را با تدبیر و زیرکی ویژه می گرفت.از این روی, نه تنها وی ناچار به همکاری با ارتش سرخ برای جلوگیری از تندرویها و حرکتهای نابهنجار ارتش سرخ و حزب کمونیست شد, در همین راستا و با همین دید و مصلحت سنجی, شماری از آزادی خواهان تهران, نماینده ای به جنگل گسیل داشتند و به میرزا پیام دادند: با ارتش سرخ وارد گفت و گو شود.
نامه هایی که برای میرزا, فرستاده می شد, بر این مطلب تأکید داشتند که:
«همکاری با بالشویکها مساعد به حال ملت) است و سبب نیرومندی کسانی می شود که مشغول مبارزه علیه قرارداد 1919 هستند و می خواهند آن را لغو کنند.»(گیلک، محمد علی، تاریخ انقلاب جنگل، رشت: گلیکان، ص 266
میرزا, با بررسی دقیق پیشامدها و رویدادها و پیامدهای آنها, به این نتیجه رسید که با گفت و گو و همکاری است که می تواند سدّی در برابر نیروهای یغماگر پدید آورده و از زیانهای نیروهای خارجی بکاهد.
شرط دخالت نکردن در امور کشور و دیگر شرطها و قیدهای عزت مندانه که در قرارداد با ارتش سرخ به تصویب رساند,حکایت از این اندیشه بلند و والای او دارد.
بیانیه مهم میرزا کوچک, پس از ورود ارتش سرخ به ایران, نشان از پای بندی میرزا به استقلال کشور و سربلندی و عزت آن است
میرزا, در نامه به مدیوانی, رئیس کودتای سرخ رشت, درباره حاکمیت و استقلال ایران می نویسد:
من بی شرف می دانم کسی را که حقوق حاکمیت و استقلال ملت خود را با دست خود فدای شغل و مقام بیهوده کرده, یک ملتی را اسیر چهار نفر خودخواه افراطی که در افراط خود, غیر از ریاست چیز دیگری نمی خواهند, قرار دهند. من استقلال ایران را خواهانم.من بقای اعتبارات ایران را طالبم.»(قیام جنگل ،خاطرات اسماعیل جنگلی، تهران: جاویدان،ص183)
استقلال خواهی میرزا و بیزاری او از نقش آفرینی بیگانگان در امور کشور, به بهترین و زیباترین وجه, در فرازی از نامه وی به لنین جلوه گر است. این نامه پس از ترک رشت, از روی اعتراض به کارکرد حزب کمونیست, و رفتن به جنگلهای فومن, نگاشته شده است:«صدای ملت ایران می گوید: ما قدم اولی را برای رسیدن به آزادی برداشتیم ولی خطر دیگری از طرف دیگر به ما می رسد. یعنی اگر ما از دخالت خارجیها در کارهای داخلی خود جلوگیری ننماییم, این دلیل می شود که ما به مقصد خودمان; یعنی به آزادی نخواهیم رسید. زیرا که به جای دخالتهایی که تا کنون از طرف یک دولت خارجی وجود داشت, دولت خارجی دیگر در کارهای ما دخالت کرده و ما در تحت نفوذ او خواهیم افتاد.»(همان، ص 155)
این فراز, به خوبی نشان می دهد که میرزا برای پایدار نگه داشتن استقلال ایران, با ارتش سرخ همکاری کرده بود و بر این عقیده بود که بالشویکها و ارتش سرخ, اگر در امور داخلی ایران دخالت کنند, با انگلستان فرقی نخواهند داشت.
4. همسویی با اندیشه های آزادی خواهانه رهبران شوروی:
از نکته های مهمی که در همگامی و همکاری میرزا با ارتش سرخ به چشم می خورد و گویا در نزدیک شدن میرزا به بالشویکها نقش بسیار داشته, و به نظر می رسد تا پایان نهضت نیز در کانون توجه میرزا بوده, اندیشه آزادی خواهانه رهبران شوروی است.
این اندیشه ها و شعارها در میرزا کارگر افتادند و سبب شدند که میرزا آنان را در ادعاها, صادق بینگارند و کارکرد کمونیستهای ایران, را جدای از اندیشه ها و دیدگاه های رهبران شوروی بپندارد و هیچ گاه امید خود را در پشتیبانی رهبران شوروی از انقلاب ایران از دست ندهد و بارها به این اندیشه ها استناد کند.
میرزا, همکاری و همگامی با ارتش سرخ را از آن جهت پذیرفته که آن را از باب کمک و همکاری آزادی خواهان دنیا به نهضت مظلوم جنگل که برای رهایی مردم در بند ایران به پاخاسته و علیه استبداد و استعمار انگلیس به رویارویی برخاسته می انگاشته, نه چیز دیگر.
او, به هیچ روی حاضر نبوده, آغوش برای ارتشی باز کند و زمینه را برای استقرار آن آماده سازد که زمینه ساز مرام کمونیستی و جاده صاف کن اندیشه های ناسازگار با اسلام است که او, به آن عشق می ورزد و تمام سختیها را به عشق آن تحمل کرده و می کند.
هدف اصلی میرزا مبارزه با چیرگی بیگانه و استبداد داخلی بوده است. و همکاری با قید و شرط وی با ارتش سرخ, با در نظر گرفتن هدفها و برنامه های میرزا در خور توجیه است, نه این که این همکاری را دلیل بر کمونیست و یا حتی سوسیالیست بودن وی بدانیم,آن گونه که شماری پنداشته اند.
(میرزا کوچک و رابطه با شوروی؛ مجله حوزه، مرداد و شهریور، مهر و آبان 1381، شماره 111 و 112 )

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد