نتایج عملی انتظار شیعی در گفتمان انقلاب اسلامی
۱۳۹۳/۱۱/۱۸
–
۳۶ بازدید
نتایج عملی انتظار شیعی در گفتمان انقلاب اسلامی
انتظار شیعی نه تنها آیندهنگر و آیندهگرا است، بلکه آینده ساز هم بوده و برای ساختن آینده متناسب با آرمانهای نهایی خود خارج از دنیای مدرن اقدام به برنامهریزی و نظام سازی میکند.
خبرگزاری شبستان: در منابع روایی شیعه و سنی بر این مطلب اتفاق نظر وجود دارد که حضرت مهدی (عج) بعد از نهضتی مقدماتی که برای او به وجود میآید، ظهور میکند و ایرانیان زمینهساز حکومت آن حضرت (عج) و آماده کنندة مقدمات فرمانهای الهی وی میباشند.(۱)
حکومت زمینهسازان ایرانی به دو مرحله تقسیم میشود:
نتایج عملی انتظار شیعی در گفتمان انقلاب اسلامی
انتظار شیعی نه تنها آیندهنگر و آیندهگرا است، بلکه آینده ساز هم بوده و برای ساختن آینده متناسب با آرمانهای نهایی خود خارج از دنیای مدرن اقدام به برنامهریزی و نظام سازی میکند.
خبرگزاری شبستان: در منابع روایی شیعه و سنی بر این مطلب اتفاق نظر وجود دارد که حضرت مهدی (عج) بعد از نهضتی مقدماتی که برای او به وجود میآید، ظهور میکند و ایرانیان زمینهساز حکومت آن حضرت (عج) و آماده کنندة مقدمات فرمانهای الهی وی میباشند.(1)
حکومت زمینهسازان ایرانی به دو مرحله تقسیم میشود:
ـ مرحله اول، آغاز نهضت آنان به وسیله مردی از قم، کسی که حرکتش سرآغاز امر ظهور حضرت مهدی(عج) است(2) چنانکه از امام کاظم(ع) روایت شده که فرمودند:«مردی از قم، مردم را به سوی خدا دعوت میکند. افرادی گرد او جمع میشوند که قلبهایشان همچون پارههای آهن ستبر است، تندبادهای حوادث، آنان را نمیلغزاند، از جنگ خسته نشده و نمیترسند، اعتماد آنان بر خداست و سرانجام کار، از آن پرهیزکاران است.”(3)
همچنین، روایتی که از امام باقر(ع) در منابع شیعه وارد شده و منطبق بر انقلاب اسلامی است آنجا که فرمودند: “گویا میبینم گروهی را که از مشرق زمین خروج کرده و طالب حق میباشند امّا آنها را اجابت نمیکنند، مجدداً بر خواستههایشان تأکید دارند، امّا مخالفان نمیپذیرند. وقتی چنین وضعی را مشاهده میکنند شمشیرها را بدوش کشیده و در مقابل دشمن میایستند»(4) .
اینجاست که پاسخ مثبت میگیرند امّا این بار خودشان نمیپذیرند تا اینکه همگی قیام میکنند… و درفش هدایت را جز به دست توانای صاحب شما (حضرت مهدی(عج)) به کسی دیگر نمیسپارند. کشتههای آنان شهید محسوب میشوند امّا من اگر آن زمان را درک میکردم، خویشتن را برای یاری صاحب این امر نگاه میداشتم.”
و همچنین روایتی که عبدالله بن عمر از رسول اکرم (ص) نقل میکند که فرمودند: “مردی از اولاد حسین(ع) از جانب شرق قیام میکند که اگر کوهها در مقابل او قد علم کنند همة آنها را نابود میکند و از درون آنها راه باز مینماید و به حرکت خود ادامه میدهد(5)
در روایات مذکور، هر چند زمان این پیش آمد و روشن نشده است امّا مجموعه صفاتی که در روایات متعدد دیگر دربارة قم و ایران وارد شده است موجب اطمینان این معناست که مراد از صفات یاد شده امام خمینی(ره) و قیام وی و یاران وی میباشند.
مرحله دوم، ظاهر شدن دو شخصیت مهم از بین ایرانیان به نام «سید خراسانی» فرماندة نیروی آن حضرت و دیگری جوان گندم گون به نام «شعیب بن صالح» است که در نهضت مقدس حضرت مهدی(عج) حضور مییابند.(6) بنابراین ایرانیان هم در زمینه سازی قیام حضرت مهدی(عج) نقش بسزایی داند و هم در خود قیام آن حضرت (عج) و این امر با حدیثی که از پیامبر اسلام (ص) نقل شده که انقلابی در شرق به وقوع میپیوندد و زمینه را برای حکومت جهانی مهدی مهیّا میکند نیز منطبق است.(7)
انقلاب اسلامی و مهدویت شیعی
در عصر جهانی شدن و در فضایی که نظریاتی همچون نظریة پایان تاریخ فوکویاما، بیرقیب بودن اندیشة لیبرال دموکراسی را به عنوان ایدئولوژی جذاب، کارآمد و مثبت مورد تأکید قرار میدهند و مدعی هستند پایان تاریخ با تمدن غرب است و دنیای غرب با این تصور که توان حل و رفع همة نیازهای بشری را دارد، پایان تاریخ تلقی شده است و در شرایطی که بشر غربی به جایی رسیده که نمیتواند دنیایی ذاتاً متفاوت از جهان کنونی را تصور کند؛ چرا که اساساً هیچ نشانهای از امکان بهبود بنیادی نظم جاری مشاهده نمیشود و هر آنچه ادعای بهبودی را داشتند از جمله ایسمهای مختلف غربی که مهمترین آنها کمونیسم بود در برابر لیبرال دموکراسی رنگ باختند و تصور حاکم بر جهان این است که لیبرال دموکراسی آخرین شکل حکومتی است که انسان معاصر آن را تجربه میکند و همچنین در حالیکه بحران معنویت که معلول سیطرة نفسانیت معنویت ستیز تمدن غربی است بر فضای غرب حاکم است و انسان مدرن صرف نظر از تضادهای ایدئولوژیک در جستجوی حیاتی معنوی و انسانی است که تمدن غرب و موج فرهنگی حاکم بر آن که اساساً در آن لذتگرایی، خوش گذرانی و مصرف گرایی، مفاهیم اساسی یک زندگی خوب و پیشرفته را تشکیل میدهند، قادر به تأمین چنین حیاتی نمیباشد؛ انقلاب اسلامی با ادعای اینکه نگرشی متفاوت نسبت به انسان، جهان و سیاست دارد، پا به عرصة وجود گذاشت و با نفی این اندیشة حاکم بر دنیای مدرن که «خدا مرده است» و «دین افیون تودههاست»، داعیة متفاوتی دارد و آن اینکه میتوان به نام دین قیام کرد، حکومت نمود و تمدن ساخت. و اینکار را با تأکید بر عناصری همچون مهدویت شیعی و آموزة انتظار که از مهمترین عناصر گفتمان اسلام شیعی هستند انجام داد.
مهدویت: افقی روشن در اسلام شیعی
شاخصه و ویژگیعمدة «اعتقاد به مهدویت»، انتظار و آمادگی مداوم و آگاهانه برای ظهور امامی است که از دیدگاه همه غایب است و در صدد نابودی ظلم و ستم و فساد و تباهی و بیدینی و انحراف از جهان است.
شهید سید محمدباقر صدر مینویسد: «مهدویت تبلور یک الهام فطری است که مردم از دریچة آن… روز موعود را میبینند. مهدی(عج) تنها یک اندیشه نیست که ما در انتظار ولادت او باشیم و یک پیشگویی نیست که به امید مصداق آن نشسته باشیم بلکه مهدی یک واقعیت خارجی و آماده باش است که ما منتظر عملیات او هستیم. تفکر «نفی هر نوع ظلم و ستم» اینک در شخص پیشوای منتظر ـ که به زودی ظهور خواهد کرد ـ تجسم یافته است. شخصیتی که به همة قدرتها، نه میگوید و تعهدی نسبت به هیچ حاکم ستمگری ندارد.»(8)
مهدویت به عنوان مدینة فاضلة اسلامی و ظهور منجی موعود، تدبیری الهی است برای آنکه آمال بشر در طول قرنها تحقق یابد. در نگرش اسلامی، سرانجام تاریخ بشری، تحقق یافتن وعده الهی حاکمیت حق و مدینه فاضله اسلامی است وقوع چنین مدینهای، قطعی و یک سنت الهی است.(9)
تحقق چنین غایتی، وضعیت جدیدی برای انسان است که یک جامعه بشری مبتنی بر فطرت الهی را به وجود میآورد. در چنین جامعهای کل بشر سهیم بوده و غایت و آمال تمامی انسانهاست. با این اوصاف انتظار ظهور منجی موعود در واقع انتظار تحقق غایت بشری است که به تدبیر الهی بر جهان حاکم خواهد شد.(10) در این چارچوب در پایان تاریخ مورد نظر تشیع نیز مهدویت قرار میگیرد که بایستی زمین را پر از عدل و داد کند.
این اندیشه بر خلاف تفکر غرب، افق انسانی را به زمین و جنبههای مادی زندگی محدود نمیداند بلکه این افق را تا ماوراء و عالم قدسی گسترش میدهد. به عبارت دیگر غرب توجّه بیحدّ و حصر و افراطی به شأن و منزلت انسانی و عقل خود بنیاد انسان دارد و همین امر باعث نادیده انگاشتن کاستیها و محدودیتهای عقل خود بنیاد شده است که پیامد آن آسیبها و بحرانهای جامعة انسانی مدرن شده است.
در دنیای متجدد مادی، هدف اصلی حرکت فرد و جامعه، ایجاد رفاه و منفعت فرد در جامعه است، لذا مهمترین عامل تحرک جامعة مادی ایجاد نیازهای مادی جدید جهت کامجویی بیشتر شهروندان میباشد.
به این ترتیب تمدن غرب اساساً تمدنی غیرغایی است، عقل حاکم بر این تمدن، عقل غایت اندیش نیست و بر همین اساس رفتارهای بر آمده از این عقل نیز معطوف به غایت نمیباشد و به همین دلیل نگاه به پایان تاریخ در وجه مطلوبش یا در انسان مدرن غربی کاملاً از بین رفته و یا دروجه بسیار نازلش ناکجا آبادی است بیریشه و بیتاریخ که نه زمان دارد و نه مکان. به تعبیر شهید آوینی: همة این اوتوپیاها، بلا استثنا در جستجوی لا مکان و لا زمانی هستند که در آنجا خدا وجود ندارد، مرگی اتفاق نمیافتد و انسان میتواند جاودانه بدون اینکه از مرگ و معاد هراس داشته باشد، به کامجویی و تمتّع بپردازد. این آرمان واحد در قرنهای مختلف صورتهای متفاوتی یافته و ایدهآل توسعه یافتگی آخرین صورتی است که به خود گرفته است.(11)
در مقابل از دیدگاه تفکر اسلامی، حرکت تاریخ دارای معنا و مفهومی روشن و چارچوب و روندی مشخص است.
در این دیدگاه غایت تاریخ، کمال و تعالی زندگی بشری است. از نظر اسلام سرنوشت و فرجام نهایی انسان تکامل همه جانبه است چنانکه شهید مطهری بیان میکند:در فطرت و گوهر تاریخ حرکت تکاملی وجود دارد… تحول و تکامل تاریخ تنها جنبة فنی و تکنیکی و ابزاری و آنچه بدان تمدن نام میدهند، ندارد؛ گسترده و همه جانبه است؛ همه شئون معنوی و فرهنگی انسان را در بر میگیرد…(12)
از دیدگاه قرآن نیز هدف و غایت تاریخ، عبادت و بندگی خدا و رسیدن به کمالات اخلاقی و انسانی است. مکانیسم و محرک این حرکت، ارادة انسانها و تضاد و درگیری بین دو جبهة حق و باطل است که در نهایت با نابودی جبهة باطل به پایان خواهد رسید. مسیر و منازل این حرکت، دورانهای حضور پیامبران و جانشینان آنان است. عصر هر پیامبری بستر و مرحلهای برای گذار تاریخ به مراحل بالاتر و کاملتر است.(13)
از دید شیعه تاریخ در عصر ظهور به مرحلة نهایی و کامل خود خواهد رسید. این مرحله آغاز زندگی نوین، پیشرفته و متکامل است و بشر در آن از رفاه، سعادت، عدالت و امنیت برخوردار خواهد شد. لذا از نظر شیعه، آخر الزمان پایان تاریخ است، امّا پایانی روشن و سعادت آمیز که غرض از آفرینش انسانها به طور کامل تحقق خواهد یافت و جهان شاهد بهترین دوران از زندگی بشری خواهد بود.
به این ترتیب در گفتمان مهدویت شیعی، غایت مشخص است، لذا امید و حرکت و برنامهریزی برای رسیدن به غایت، معنا مییابد.
اظهارات هانری کربن، مستشرق فرانسوی به خوبی نشان میدهد که ایدة مهدویت تا چه میزانی میتواند در تحولات اجتماعی شیعی تأثیرگذار باشد:به عقیدة من، مذهب تشیع تنها مذهبی است که رابطة هدایت الهی را میان خدا و خلق، همیشه زندهنگه داشته و به طور مستمر و پیوسته ولایت را زنده و پابرجا میگذارد. مذهب یهود، نبوت را که رابطهای است واقعی میان خدا و عالم انسانی، در حضرت کلیم ختم کرده و پس از آن به نبوت حضرت مسیح و حضرت محمد(ص) اذعان ننموده و رابطة مزبور را قطع میکند و نیز مسیحیان در حضر عیسی متوقف شدند و اهل سنت از مسلمانان نیز در حضرت محمد(ص) توقف نموده و با ختم نبوت در ایشان، دیگر رابطهای میان خالق و خلق، موجود نمیدانند. تنها مذهب تشیع است که نبوت را با حضرت محمد(ص) ختم شده میداند ولی ولایت را که همان رابطة هدایت و تکمیل میباشد، بعد از آن حضرت و برای همیشه زنده میداند، رابطهای که از اتصال عالم انسانی به عالم الوهی حکایت میکند. به عقیدة من، همة ادیان بر حق بوده و یک حقیقت را دنبال میکنند و همة ادیان در اثبات وجود این حقیقت زنده مشترکند.
آری تنها مذهب تشیع است که به زندگی این حقیقت لباس دوام و استمرار پوشانده است و معتقد است که این حقیقت در میان عالم انسانی و الوهی برای همیشه باقی و پا برجاست. شیعه او را میشناسد و برای بهرهبرداری از مزایای حکومت جهانی آن حضرت که اجرای اساسنامة لایق اجتماع انسانی است و بر مبنای فطرت سلیم پایهگذاری شده و هماهنگ با نظام آفرینش است، میکوشد و میداند که سرانجام حکومت خدایی تمام مذاهب و مسلکهای ساختگی را مغلوب میسازد و به خواستة خداپرستان لباس عمل میپوشاند و شایستگان و برتر اندیشان، مواریث طبیعت را بدان سان که خدا وعده داده به ارث میبرند.(14)
این حقیقت مهم که از دید این نکته سنج غربی نیز مورد توجّه قرار گرفته، درواقع از این اصول مهم در فلسفة تاریخ شیعه نشأت میگیرد که: اولاً، جهان تحت ربوبیت الهی است و کلیت آن نمیتواند خارج از سقف مشیّت حضرت او شکل گیرد ثانیاً، چون جهان تحت ربوبیت الهی است، لاجرم رو به تکامل خواهد بود زیرا ربوبیت الهی از جنس فیض است و در فیض الهی نقص راه ندارد.(15)
بر همین اساس شیعه رابطه هدایت الهی خلق و خدا را با مفهوم ولایت تداوم بخشیده و لذا تحولات اجتماعی در نهایت باید در ظلّ مشیّت الهی شکل گیرند و به همین دلیل شیعه نمیتواند بدون برنامهریزی، تحولات بزرگ تاریخی خود را برای شرایط پایان تاریخ شکل دهد.
در این میان عناصر گفتمان مهدویت شیعی برای حرکت مناسب در تاریخ و حتی به چالش کشیدن ادعای جهان شمولی غرب، ظرفیت سازند. به طوری که مهمترین عنصر این گفتمان یعنی انتظار شیعی به معنی مثبت آن که متضمن اعتراض به وضع موجود است، نقش مهمی در احیای هویت اسلامی داشته است. به این ترتیب با توجّه به جایگاه ویژة انتظار در گفتمان مهدویت شیعی در ادامه به نقش امام به عنوان احیاگر فرهنگ انتظار در عصر حاضر میپردازیم.
نقش امام خمینی(ره) در احیای فرهنگ انتظار
اگر انقلاب اسلامی ایران را زمینه و مقدمهای بر حکومت جهانی مهدی موعود(عج) تلقی کنیم و اگر بپذیریم که انقلاب حضرت مهدی(عج) نیز همچون دیگر انقلابها بدون مقدمه و زمینهسازی شکل نمیگیرد، بلکه در آستانة ظهور، انقلابات و نهضتهایی رخ میدهد و زمینهرا برای قیام مصلح جهانی فراهم میکند، شکی باقی نمیماند که انقلاب اسلامی، آنچنان که در ایران رخ داد، به تداوم و استمرار نیاز دارد تا بتواند تأثیرات مهم خود را برای مقدمهسازی انقلاب جهانی مهدی موعود بر جای گذارد، لذا با توجّه به اینکه یکی از کارکردهای مهم انتظار در عصر غیبت، پایهگذاری انقلاب اسلامی است(16) به نظر میرسد تداوم حرکتها و انقلابهای اسلامی تنها با مدد جستن از مکتب انتظار و باور به آن میسور است.
در اندیشة مهدویت، لازمة انتظار، ایجاد زمینة ظهور و انجام دادن اصلاحات سیاسی اجتماعی و آماده کردن جامعه برای پذیرش انقلاب جهانی مهدی است. کاری که توسط امام خمینی(ره) به عنوان احیاگر فرهنگ انتظار در قرن حاضر صورت گرفت.
انتظار، اعتقادی است در گرو عمل، عمل کردن به آنچه که فرهنگ انتظار ایجاب میکند. انتظار چشم داشتن به حاکمیتی است که در آن ناپاکان و ظالمان به شمشیر دیانت و عدالت سپرده میشوند.
انتظار، در تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی، عامل رشد و اصلاح، مقاومت و پیشرفت، بیداری و بقای جامعه و بالاخره عامل حرکت و جنبش و قیام و از عقاید تاریخ ساز و انقلاب آفرین اسلامی و بذر اصلی قیام جهانی حضرت مهدی(عج) است. قیام امام خمینی(ره) نیز تبلور و نماد انتظار مردم برای ظهور نجات دهندة مستضعفان و ستم پیشگان، از دست دنیامداران فاسد و ستمگر بود. از نظر بسیاری از نویسندگان و نظریه پردازان داخلی و خارجی، مسألة غیبت و انتظار ظهور منجی عالم بشری و تفسیر جدیدی که امام خمینی(ره) از این دو مسأله داشتند، زمینهساز تغییر نگرش و رفتارهای مردم ایران، تقویت بنیانهای فکری و فرهنگی جامعه، تلاش برای تغییر و تحول، عدم پذیرش حاکمیتهای سیاسی، داشتن امید و آرزو برای پیروزی در نهایت قیام و انقلاب علیه بیعدالتیها و زمینهسازی برای انقلاب جهانی مهدی موعود بوده است.(17)
چنانچه ماربین، مستشرق معروف آلمانی در کتاب انقلاب بزرگ میگوید:«از جمله مسائل اجتماعی بسیار مهم که همیشه باعث امیدواری و رستگاری شیعه شده است، همانا اعتقاد به وجود حجت عصر و انتظار ظهور اوست. حتی اگر آثار معتقدات مذهبی از بین برود، شیعه دارای آن سرمایهای خواهد بود که ماورای قوای طبیعی و عارضی مذهب بوده و شوکت و اقتدار قوت حکومت خود را در عالم نگاه خواهد داشت.»(18)
در بیان امام خمینی(ره)، واژههایی چون جهاد و شهادت و… که سالها به فراموشی سپرده شده بودند حیاتی دوباره یافتند. از جمله واژة انتظار که سالها با سکوت و سکون، تحمل ظلم و دم فروبستن و در یک کلمه ماندن و در جا زدن به امید بر آمدن دستی از غیب مرادف شمرده میشد، مفهومی دیگر یافت و این بار «انتظار» نه به عنوان عاملی برای خاموش ساختن روح سرکش اجتماع بلکه به عنوان ابزاری برای دگرگون کردن وضع موجود و حرکت به سوی آینده موعود به کار گرفته شد.
امام خمینی(ره) با توجّه به شناخت عمیقی که از وضعیت اجتماعی سیاسی مسلمانان در عصر حاضر داشتند، احیای هویت اسلامی و بازگشتن به خویشتن را تنها راه تجدید عظمت و قدرت اسلام و مسلمانان در جهان دانسته و این موضوع را سرلوحة دعوت خویش قرار دادند و از آن جا که انتظار موعود یا به عبارتی انتظار تحقق وعدة الهی در حاکمیت جهانی دین اسلام میتواند در احیای هویت اسلامی مسلمانان و مقابله با روحیه خودباختگی و احساس حقارت در مقابل فرهنگ و تمدن غرب مؤثر باشد، ایشان احیای فرهنگ انتظار را به عنوان یکی از ارکان مهم احیای هویت اسلامی و وسیلهای برای تحقق دوبارة قدرت و شوکت گذشتة مسلمانان در جهان مد نظر قرار داده و در یکی از بیانات خود ضمن بیان مفهوم «انتظار فرج» وظیفة منتظران را چنین بر شمردند:«همة ما انتظار فرج داریم و باید در این انتظار خدمت کنیم، انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق یابد و مقدمات ظهور ان شاء الله تهیه شود.»(19)
چنانچه ملاحظه میشود در این عبارت نه تنها از سکوت و سکون و تن دادن به وضع موجود خبری نیست بلکه صحبت از تلاش و کوشش برای تحقق قدرت اسلام و آماده شدن زمینة ظهور است که این با مفاهیمی که سالها سعی میشد از انتظار در اذهان مردم جا داده شود بسیار فاصله دارد.
ایشان ضمن رد دیدگاه کسانی که تکلیف مردم در زمان غیبت را تنها دعا برای تعجیل فرج میدانند و یا دیدگاه کسانی که با استناد به روایاتی که در آنها آمده، امام عصر(عج) زمانی ظهور میکنند که دنیا پر از فساد و تباهی شده باشد، معتقدند ما نباید در زمان غیبت با انحرافات و مفاسد مبارزه کنیم، بلکه باید جامعه را به حال خود بگذاریم تا به خودی خود زمینة ظهور حضرت فراهم شود و همچنین رد دیدگاه کسانی که به شکل افراطیتر قائل به این هستند که ما نه تنها نباید جلوی معاصی و گناهان را در جامعه بگیریم بلکه باید به آنها دامن هم بزنیم تا زمینة ظهور هرچه بیشتر فراهم شود و یا حتی دیدگاه کسانی که با استناد به روایاتی مبنی بر اینکه هر حکومتی در زمان غیبت نامشروع است، هر اقدامی برای تشکیل حکومت در زمان غیبت را خلاف شرع میدانند،(20) هرگز ایمان خود به دکترین مهدویت و انتظار را کنار نگذاشت و تلاش نمود محتوای منفی این نظریه را با دعوت شیعیان به تشکیل دولت اسلامی و تقبیح آشکار باور عمومی به اینکه تا وقتی بیعدالتی سراسر جهان را نگیرد، عدالت برقرار نخواهد شد، نفی کند. بدین ترتیب انتظار از نظریهای مبنی بر پذیرش وضع موجود به نظریهای برای اعتراض علیه وضع موجود تبدیل شد و اینکه ارادة خدا به این تعلق گرفته است تا روزی مستضعفین حکومت بر زمین را در دست بگیرند، روحیة انقلابی ایجاد میکند و طی آن مؤمن سعی مینماید زمینههای ایجاد این حکومت را با اعمال مسئولانه خود فراهم آورد.
نتایج عملی انتظار شیعی در گفتمان انقلاب اسلامی
همانطور که قبلاً هم اشاره شد، انقلاب اسلامی در درون خود حاوی آموزههایی است که به مدد آنها بهتر از هر آیین و سنت دیگری میتواند، امید به آینده را در دل جوامع بشری زنده نماید. مهمترین این آموزهها، آموزة انتظار است.
در شرایطی که تئوری پردازان غرب ـ متعلق به هر ایسم و نحلة فکری ـ سعی دارند که کمال حیات انسانی در مقیاس اجتماعی را در ساحت مدرن ترسیم کنند و نمیخواهند و یا نتوانستهاند از آن فراتر روند و حتی پست مدرنیسم نیز نتوانسته مهمترین ارکان تفکر مدرنیسم از جمله اومانیسم، سکولاریسم و… را نفی کند و لذا در نحلهها و ایسمهای غربی، آنچه در وجه کلی آنها مشهود است، تفاوت است نه تضاد و همة آنها به نوعی در درون اندیشة مدرن سیر میکنند، در مقابل، آموزة انتظار شیعی که متضمن اعتراض به وضع موجود است، هیچ گاه اجازه نمیدهد که افق حرکت بشریت به ساحت غرب مدرن ختم شود. براساس این آموزه، غرب مدرن مصداق بارز وضع موجود است و باید بدان اعتراض کرد و از آن گذشت.
نکتهای که راهبر این گذار است و کمتر به اهمیّت آن توجّه میشود، این است که انتظار شیعی یک مسألهای که تنها دارای بعد فردی باشد نیست بلکه ماهیتی جریانی و اجتماعی ـ تاریخی دارد. به عبارت دیگر؛ انتظار شیعی یک فرهنگ است که از نقطة کانونی خاصی همواره به صورت مداوم تغذیه میشود. منتظرانی که در این جادة انتظار گام برداشتهاند، نیک میدانند که راهبر و فرماندة آنها در کنار آنها و زنده است. مهمترین تفاوتی که انتظار شیعی با نوع سنی و حتی مسیحی و یهودی آن دارد در این است که تنها در فرهنگ انتظار شیعی است که شخصی که منتظر آن هستیم بالفعل زنده و دارای قدرت فرماندهی است، برخلاف انتظار نوع سنی که براساس آن هنوز مهدی موعود(ع) متولد نشده و نیز برخلاف انتظار نوع مسیحی و یهودی که در آن، شخص مورد منتظر مقتول و یا به صلیب کشیده شده و به همین علت بالفعل زنده و دارای قدرت فرماندهی نیست.(21)
نتیجة مهمی که از آموزة انتظار شیعی بر میآید، بهترین نوع امید فردی ـ اجتماعی به آیندة تاریخ است. این امید شیعه را به جلو راه میبرد و به او اجازه حرکت و برنامهریزی برای آینده میدهد.
نکته مهم دیگر اینکه برخلاف یوتوپیستهای غربی یا افرادی که میخواهند راجع به آینده حرف بزنند، که فقط توانستهاند راجع به آینده، پیش بینی داشته باشند و در مقام عمل تمام تئوریسنها، غرب موجود را کمال بشر معرفی کردهاند و به بیانهای مختلف، پایان تاریخ را همین لیبرال دموکراسی میدانند، شیعه آینده نگری است که نمیخواهد به شرایط موجود تن دهد و به این ترتیب اندیشة انتظار شیعی تنها در وجه آینده نگری آن متوقف نمیشود و از دو جهت از برخی آینده نگران غربی متفاوت میشود:
اولاً، آنکه علاوه بر وجه آینده نگری، اندیشه انتظار شیعی آیندهگرا هم است یعنی علاوه بر اینکه به آینده میاندیشه به سوی آن نیز گام بر میدارد و در برابر غرب که خواهان آن است که تاریخ را در ساحت خود به پایان رساند، مقاومت کرده و خواهان عبور از آن است.
ثانیاً، انتظار شیعی نه تنها آیندهنگر و آیندهگرا است، بلکه آینده پرداز (آینده ساز) هم میباشد و برای ساختن آینده متناسب با آرمانهای نمایی خود خارج از دنیای مدرن اقدام به برنامهریزی و نظام سازی میکند.(22)
از همین رو برخلاف انتظار سنی که نه تنها هیچگاه به دنبال دور زدن حاکمیت بالفعل نمیباشد بلکه حتی معتقد است که مقاومت در برابر حاکم بالفعل ـ و لو حاکم فاسق ـ مصداق «شق عصای مؤمنین» و در نتیجه «ایجاد هرج و مرج» است و حرام است، اندیشة انتظار شیعی حتماً به دنبال حکومت کردن و رهبر شدن و تصاحب قدرت و ارائه نظام سیاسی مطلوب متناسب با مبانی اعتقادی خود میباشد. در این راستا مجاهد این سنگر مهم، انقلاب اسلامی به رهبری امام(ره) بود که همانطور که قبلاً هم بیان شد توانست با احیای فرهنگ انتظار در معنای اصیل و واقعی آن اولین قدم جدی، در راستای به چالش کشیدن تفکر هیمنه طلب غرب و حکومت مستضعفین را استوار بردارد و الگوی سایر حرکتها و ملتها در جهت گام برداشتن در مسیر انتظار تحقق ارزشهای اسلامی باشد.
نقش انقلاب اسلامی در بیداری ملتها
آنچه از اعتقاد به آموزة مهدویت و انتظار در جوامع اسلامی میتوان بهره برد این است که انسان منتظری که همواره در انتظار تحقق مدینه فاضله اسلامی و برپایی عدالت جهانی است خود نیز باید در مسیر آن تلاش نماید و همسان با نظام سیاسی عصر موعود به تنظیم زندگی سیاسی خود بپردازد چرا که در غیر اینصورت دوگانگی و تضاد در اندیشه و عمل سیاسی اسلامی موجب انحطاط جامعة اسلامی خواهد شد.
لذا اندیشة انتظار پویا آنچنان که در ایران توانست یکی از مبانی و زمینههای تحقق انقلاب اسلامی را فراهم سازد، میتواند چشم انداز علمی و عملی سیاسی روشنی پیش روی جوامع اسلامی و حتی مستضعفان جهان قرار دهد.
در واقع انقلاب اسلامی براساس مبانی اعتقادی خود در بحث انتظار پویا و مثبت که متضمن اعتراض و نه گفتن به فضای موجود بینالمللی بود، بر همة ایسمهای غربی خط بطلان کشید و ثمرة معرفت تاریخی بشر را نه در غرب و ایدة لیبرال دموکراسی آن بلکه آن را در حرکت جهانی حضرت مهدی(عج) جستجو میکرد. به عبارت دیگر انقلاب اسلامی ایران به عنوان نقطة آغاز خیزش تفکر اسلامی در پرتو مکتب انتظار، واکنشی خشمگینانه نسبت به اوضاع موجود نشان داد و به نوعی نارضایتی از نظم کنونی و جایگاه اسلام معاصر را به منصة ظهور گذاشت و از طرف دیگر با طرح عقاید روشن گرانه، نارضایتی و اعتراض خود را نسبت به استراتژی در پیش گرفته شدة دیگر جنبشهای اسلامی برای رسیدن به ایده آل اسلام ابراز نمود و ندای رهایی از جریان حرکت تاریخ براساس مفروضات از پیش تعیین شدة مدرنیزاسیون را سر داد و بر این اساس از یکطرف خواهان تغییر الگوی عمل بود و از طرف دیگر آلترنایتو مناسبی برای رهایی از وضع موجود و گشایش وضع مطلوب داشت.
حرکت اسلامی در ایران در چارچوب گفتمان مهدویت شیعی و آموزههای حرکتساز آن (انتظار)، زمینة این ذهنیت را فراهم آورد که هنوز توان تصور آرمانی فراتر از آنچه در گذشته، سایر حرکتها در پیش گرفته بودند و امکان دگرگونی و بازگشت به آن چه دوران طلایی اسلام گفته میشود وجود دارد و شاید اعتقاد به همین توانمندی است که روح متحرک در جنبشهای اسلامی سایر ملل اسلامی و حتی نهضتهای آزادی بخش و عدالت طلبانة متأثر از انقلاب اسلامی ایران را فزونی میبخشد.(23) و چنانچه شاهد هستیم پس از پیروزی انقلاب اسلامی یک روند فراگیر سراسر جهان اسلام را فرا گرفت و نه فقط مسلمانان را بلکه تمام مستضعفان جهان را به حرکت در آورد.
چرا که مخاطب انقلاب اسلامی ایران و رهبری آن، امام خمینی(ره)، مستضعفان سراسر کرة زمین بودند:«باید این نهضت در تمام عالم، نهضت مستضعف در مقابل مستکبر در تمام عالم گسترده شود. ایران مبدأ و نقطة اول و الگو برای همة ملتهای مستضعف است. در تمام اقشار عالم، مسلمین به پاخیزند، بلکه مستضعفین به پا خیزند. وعدة الهی مستضعفین را شامل است و میفرماید که ما منت بر مستضعفین میگذاریم که آنها امام ما بشوند در دنیا و وارث باشند. امامت حق مستضعفین است. وراثت از مستضعفین است. مستکبرین غاصباند و باید از میدان خارج شوند.»(24)
از طرفی انقلاب اسلامی با عنایت به فلسفة انتظار مبنی بر حفظ وحدت و تسلسل تاریخی در آغاز بشریت تا انقلاب نهایی حضرت مهدی(عج) و عدم انحراف و بریدگی در مسیر عدالتخواهی در فلسفه تاریخی شیعه، مدعی است که تنها حلقهای است از یک زنجیر طولانی که به وسیله پیامبران قبل از اسلام بنیانگذاری شده و تنها با انقلاب اسلامی ایران نیز ختم نمیشود و بلکه ادامه خواهد یافت.
به عبارت دیگر انقلاب اسلامی ایران بخشی از کل انقلاب مداوم پیامبران خدا و بخشی از کلی انقلاب مداوم اسلام است که تا استقرار عدل جهانی و حاکمیت موعود مطلق خدا به دست بندگان صالح خدا و مستضعفین ادامه خواهد یافت(25) به این ترتیب انقلاب اسلامی نمیتواند محدود به تشیع و شیعه باشد و میتواند منبع خوبی برای انقلاب برای پیروان ادیان دیگر، برای پیروان مذاهب مختلف اسلامی و برای تمام مستضعفین که در پی استقلال و آزادی و عدالت هستند، باشد. چرا که در این میان آنچه بیش از همه میتواند ملتها را در تأمین شرایط و زمینههای تحقق آرمان مقدس یاری دهد ارائه الگوی مناسب و نشان دادن یک راه نجات و دست آویز محکمی است که ملتهای به ستوه آمده را امیدوار نموده و به سوی خود جلب نماید.
آری در شرایطی که استکبار جهانی و صهیونیسم در تلاش هستند تا ملتهای تحت سیطرة آنان به وضع تحمیل شده عادت کنند و آن را رنگی ثابت، ابدی و تغییر ناپذیر بپندارند و خواهان غفلت، خواب آلوده بودن، نداشتن آرمان و نیز عدم تحرک ملتها هستند و چنین وضعی را بهشت خود میدانند، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران برای اولین بار پس از 14 قرن پایگاهی را در جهان به وجود آورد که توانست از اسلام اصیل به طور رسمی و گسترده دفاع کند و ایدئولوژی رهایی بخش و تکامل آفرین اسلام را به گوش تودة مستضعف برساند و به آنها نوید پیروزی را با دست خالی بر استکبار جهانی که تا دندان مسلح است را بدهد.
همة ملتها با ناباوری نگریستند که در انقلاب اسلامی چگونه ایمان بر اسلحه پیروز میشود و انواع اسلحههای مدرن در برابر ایمان و شهادت بیاثر و بیاعتبارند. انقلاب اسلامی به تکیهگاههایی تکیه دارد که سلطهگران طاغوت نمیتوانند آنها را ویران سازند و جهانیان را به آیینی فرا میخواند که قدرتهای استکباری آن را به حساب نمیآوردند و به افقی چشم اندوخته است که فقط منتظران مهدی(عج) آن را نظاره گرند و به وعدههایی گوش جان سپرده است که بشارت حق است و زلال حقیقت که همانا زمین را بندگان خوب خدا به ارث خواهند برد و به حمایتهایی دلگرم است که پیروزی آفرین است و تحرک بخش و هرگز برای قدرتهای باطل قابل شناسایی نیست…
پی نوشتها:
1ـ محمد محمدی ریشهری، تداوم انقلاب اسلامی تا انقلاب مهدی(عج)، ص36. به نقل از حسن عبدی پور، پیشین، ص110.
2ـ علی کورانی، عصر ظهور، مترجم عباس جلالی، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، 1378، ص229.
3ـ محمدتقی مجلسی، پیشین، ج60، ص216.
4ـ سید بن طاووس، الملاحم و الفتن، صص 18-19. به نقل از محمد دشتی، آینده و آینده سازان، قم: مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین(ع)، 1375، ص91.
5ـ سید بن طاووس، پیشین، ص86. به نقل از محمد دشتی، پیشین، ص68.
6ـ علی کورانی، پیشین، ص238.
7ـ پیامبر اکرم(ص) فرمود: «یَخرُجُ ناس مِنَ المشرقِ فَیُوِطّؤُونً لِلمَهدِی سُلطانَه»(*)؛ «مردمانی از شرق قیام میکنند و زمینه را برای انقلاب جهانی مهدی(عج) فراهم میسازند»
8ـ گفتگو دربارة امام مهدی(ع) (ترجمة «بحث حول المهدی» از شهید صدر، مترجم مصطفی شفیعی، نشریة موعود، شماره 18، ص36.
9ـ محمدتقی مصباح یزدی، جامعه و تاریخ در قرآن، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، مرکز چاپ و نشر، 1372، ص439.
10ـ غلامرضا بهروزلک، سیاست و مهدویت، قم: حکمت رویش، 1384، ص135.
11ـ سید مرتضی آوینی، توسعه و مبانی تمدن غرب، چاپ دوم، تهران: نشر ساقی، 1376، صص19-20.
12ـ مرتضی مطهری، قیام و انقلاب مهدی(عج)، چاپ پانزدهم، قم: صدرا، 1374، ص36.
13ـ رحیم کارگر، مهدویت و آینده سیاست (دولت)، از دیدگاه شیعه، پایاننامه کارشناسی ارشد علوم سیاسی، دانشگاه باقرالعلوم(ع)، 1383، ص71.
14ـ محمد متوسل، مهدویت از دیدگاه مستشرقین، مندرج در: فصلنامه انتظار، سال 3، ش8-9، ص249.
15ـ برای اطّلاع بیشتر از سایر اصول فلسفه تاریخ شیعه، ر.ک. سید محمدمهدی میرباقری، انسان و جهان آینده، مندرج در: موعود، سال 7، ش42، 1382، صص 4-13.
16ـ حسن عبدی پور، نقش اجتماعی انتظار، قم: مؤسسه بوستان کتاب، 1386، ص112.
17ـ رحیم کارگر، پیشین، ص126.
18ـ همان، ص132.
19ـ روحالله خمینی، صحیفه نور، ج7، تهران: مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1361، ص255.
20ـ امام خمینی(ره) در یکی از بیانات خود برداشتهای متفاوتی را که از موضوع انتظار فرج شده دستهبندی کرده و نقد و بررسی مینماید. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک. صحیفه نور، ج2، صص 197-198.
21ـ احمد رهدار، فرادستانههای انقلاب اسلامی در برابر سیطرة گفتمانی غرب، دو هفتهنامه اصولگرا، سال چهارم، تیر 86، ص189.
22ـ همان، ص190.
23ـ حمزه امرایی، انقلاب اسلامی و جنبشهای اسلامی معاصر، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص178.
24ـ روحالله خمینی، پیشین، ج6، ص68.
25ـ ابوالفضل عزتی، اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی، تهران: هدی، بیتا، ص407.
نگارنده: نفیسه فاضلی