۱۳۹۴/۰۷/۱۱
–
۶۵۹ بازدید
.
در پاسخ به سوال شما باید گفت: این گزارش در بحار الانوار آمده است اما با بررسی و مقایسه های صورت گرفته،روشن شد که علامة مجلسی،[1] خبر یادشده را بهاحتمال قوی، از کتاب منتخب فخرالدّین طُرَیْحی (1085ق) با تلخیص و اقتباس، نقل کرده است.اما دربارة منبع نقل طُرَیْحی باید گفت که بهنظر می رسد یکی از منابع وی (اگر نگوییم تنها منبع) در نقل گزارش یادشده، کتاب روضة الشهداء[2] ملاحسین کاشفی (910ق) است که در سال های آغازینِ قرن دهم نگاشته شده است و بهاحتمال قوی، طُرَیْحی این گزارش را از این کتاب گرفته و با تعریب و اندکی تغییر، آن را آورده است. ازآنپس، گزارش یادشده بهسبب بُعد حزنانگیز و گریهآور آن و بار احساسی و عاطفی اش ، به محافل و مجالس روضهخوانی و به بسیاری از مقتلهای معاصر راه یافته است.[3]اگرچه این خبر محتوای روضة مشهور امروزی را دربر دارد که حضرت عباس چون به آب دست یافت، خواست آب بنوشد، اما یاد تشنگی برادرش حسین و اهلبیت او افتاد و نیز حضرت حامل مشک آب بود که چون دو دستش قطع شد، مشک را به دندان گرفت؛ اما این گزارش با تمام مشهور بودن و جا افتادن آن بهعنوان بخش مهمی از گزارش مصیبت شهادت حضرت عباس در مجالس عزاداری (چنان که محقق بحار در تعلیقه ای، متذکر شده است) افزون بر آنکه سند معتبری ندارد، ازنظر محتوا نیز اشکالات و نارسایی هایی دارد. [4]پی نوشت: —————————[1]. فخرالدین طریحی، المنتخب فی جمع المراثی والخطب، ص305ـ307، 430 (بهاختصار).
[2]. تصحیح عقیقی بخشایشی، قم، انتشارات نوید اسلام، 1381 ش، ص415ـ418.
[3]. ر.ک: محمدتقی سپهر، ناسخ التواریخ، ج6، ص278ـ279؛ محمدباقر بهبهانی، الدمعة الساکبة، ج4، ص322ـ323؛ حائری مازندرانی، معالی السبطین، ص271ـ272. همچنین برخی از نویسندگان مقتلها، شاخ و برگ های بیشتری به این جریان داده و تا توانسته اند، بر تحریف این گزارش افزوده اند. ر.ک: فاضل دربندی، اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، ج2، ص496 به بعد.
[4]. بهعنوان نمونه، در آغاز گزارش، از قول امام حسین در پاسخ درخواست حضرت عباس برای به میدان رفتن، نقل شده است که امام فرمود: «تو پرچمدار من هستی؛ اگر تو بروی، سپاه من پراکنده می شود». ناقل چنین خبری توجه نداشته است که همة گزارش های تاریخی بر این نکته اتفاق دارند که زمان به میدان رفتن بنی هاشم و ازجمله حضرت عباس، پس از به میدان رفتن و شهادت تمام یاران امام حسین (بهجز سُوَیْدبنعمرو که پس از شهادت امام شهید شد) بوده است؛ بنابراین از یاران (غیر هاشمی) امام، کسی باقی نمانده بود که با شهادت حضرت عباس پراکنده شود.
بعلاوه یاران امام کسانی بودند که ماندن کنار امام را بر هر چیزی ترجیح داده بودند و دراینباره، تمام امتحانات و آزمون ها را با موفقیت پشت سر گذارده بودند و بههیچرو حاضر به تنها گذاشتن امام نبودند (ابنسعد، ترجمة الحسین ومقتله، فصلنامة تراثنا، ش10، ص180). حتی بنابر برخی اخبار، (پس از اعلام کامل وفاداری) منزلت و درجة آنان در بهشت به آنان نشان داده شد؛ ازاین رو آنان برای شهادت، از یکدیگر پیشی میگرفتند (شیخ صدوق، علل الشرایع، ج1، باب163، ص229) و هیچ تردیدی در همراهی با امام حسین نداشتند و دربارة یکدیگر می گفتند: نگاه کنید از مرگ باکی ندارد (شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص288ـ289؛ همو، الاعتقادات، ص52).
نکتة دیگر آنکه در پایان گزارش آمده است که امام حسین جنازة حضرت عباس را به خیمه گاه برد، که این مطلب نیز با گزارش شیخ مفید دربارة محل دفن وی و نیز با واقعیت موجود، منافات دارد. شیخ مفید مینویسد: قبیلة بنیاسد، عباسبنعلی را در همان جا که کشته شد، سر راه غاضریّه، همان جا که هماکنون قبر اوست، دفن کردند (شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص114، 126).
از اشکالات دیگر این گزارش آن است که نام قاتل حضرت عباس، شخصی به نام «نوفل ازرق» گفته شده است (مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص42). کاشفی نیز نام او را «نوفلبنازرق» نوشته است (روضة الشهداء، ص335). اما هیچیک از منابع متقدم، نام قاتل یا قاتلان حضرت را به این نام ضبط نکرده است.
[2]. تصحیح عقیقی بخشایشی، قم، انتشارات نوید اسلام، 1381 ش، ص415ـ418.
[3]. ر.ک: محمدتقی سپهر، ناسخ التواریخ، ج6، ص278ـ279؛ محمدباقر بهبهانی، الدمعة الساکبة، ج4، ص322ـ323؛ حائری مازندرانی، معالی السبطین، ص271ـ272. همچنین برخی از نویسندگان مقتلها، شاخ و برگ های بیشتری به این جریان داده و تا توانسته اند، بر تحریف این گزارش افزوده اند. ر.ک: فاضل دربندی، اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، ج2، ص496 به بعد.
[4]. بهعنوان نمونه، در آغاز گزارش، از قول امام حسین در پاسخ درخواست حضرت عباس برای به میدان رفتن، نقل شده است که امام فرمود: «تو پرچمدار من هستی؛ اگر تو بروی، سپاه من پراکنده می شود». ناقل چنین خبری توجه نداشته است که همة گزارش های تاریخی بر این نکته اتفاق دارند که زمان به میدان رفتن بنی هاشم و ازجمله حضرت عباس، پس از به میدان رفتن و شهادت تمام یاران امام حسین (بهجز سُوَیْدبنعمرو که پس از شهادت امام شهید شد) بوده است؛ بنابراین از یاران (غیر هاشمی) امام، کسی باقی نمانده بود که با شهادت حضرت عباس پراکنده شود.
بعلاوه یاران امام کسانی بودند که ماندن کنار امام را بر هر چیزی ترجیح داده بودند و دراینباره، تمام امتحانات و آزمون ها را با موفقیت پشت سر گذارده بودند و بههیچرو حاضر به تنها گذاشتن امام نبودند (ابنسعد، ترجمة الحسین ومقتله، فصلنامة تراثنا، ش10، ص180). حتی بنابر برخی اخبار، (پس از اعلام کامل وفاداری) منزلت و درجة آنان در بهشت به آنان نشان داده شد؛ ازاین رو آنان برای شهادت، از یکدیگر پیشی میگرفتند (شیخ صدوق، علل الشرایع، ج1، باب163، ص229) و هیچ تردیدی در همراهی با امام حسین نداشتند و دربارة یکدیگر می گفتند: نگاه کنید از مرگ باکی ندارد (شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص288ـ289؛ همو، الاعتقادات، ص52).
نکتة دیگر آنکه در پایان گزارش آمده است که امام حسین جنازة حضرت عباس را به خیمه گاه برد، که این مطلب نیز با گزارش شیخ مفید دربارة محل دفن وی و نیز با واقعیت موجود، منافات دارد. شیخ مفید مینویسد: قبیلة بنیاسد، عباسبنعلی را در همان جا که کشته شد، سر راه غاضریّه، همان جا که هماکنون قبر اوست، دفن کردند (شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص114، 126).
از اشکالات دیگر این گزارش آن است که نام قاتل حضرت عباس، شخصی به نام «نوفل ازرق» گفته شده است (مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص42). کاشفی نیز نام او را «نوفلبنازرق» نوشته است (روضة الشهداء، ص335). اما هیچیک از منابع متقدم، نام قاتل یا قاتلان حضرت را به این نام ضبط نکرده است.