۱۳۹۵/۰۵/۰۳
–
۴۲۳ بازدید
راه هاى پیش روى بشر براى خداشناسى، سه قسم است:
الف. راه دل یا فطرت؛ یعنى، هر انسانى به مقتضاى آفرینش و ساختمان اصلى روح خود، خدا را مى شناسد؛ بدون اینکه نیاز به اکتساب و تحصیل علوم مقدماتى داشته باشد. منظور از فطرت، عقل نیست؛ بلکه مقصود، «دل» است. عارفان از آنجا که به نیروى عشق فطرى ایمان و عقیده دارند، در تقویت این نیرو مى کوشند. اگر بخواهیم بدانیم آیا چنین احساسى در آدمى هست یا خیر؟ دو راه در پیش داریم:
الف. راه دل یا فطرت؛ یعنى، هر انسانى به مقتضاى آفرینش و ساختمان اصلى روح خود، خدا را مى شناسد؛ بدون اینکه نیاز به اکتساب و تحصیل علوم مقدماتى داشته باشد. منظور از فطرت، عقل نیست؛ بلکه مقصود، «دل» است. عارفان از آنجا که به نیروى عشق فطرى ایمان و عقیده دارند، در تقویت این نیرو مى کوشند. اگر بخواهیم بدانیم آیا چنین احساسى در آدمى هست یا خیر؟ دو راه در پیش داریم:
1. خودمان شخصا و عملاً، دست به آزمایش در وجود خویش و دیگران بزنیم.
2. ببینیم دانشمندانى که سالیان دراز در زمینه روان آدمیان، از جنبه مسائل معنوى مطالعه و تحقیق کرده اند، چه نظرهایى دارند.
ب. راه حس و علم، یا راه طبیعت؛ این راه به نوبه خود به سه راه دیگر تقسیم مى شود:
1. راه تشکیلات و نظاماتى که در ساختمان جهان به کار رفته است.
2. راه هدایت و راهنمایى نادیده اى که موجودات را در مسیر خویش مى اندازد.
3. راه حدوث و پیدایش عالم.
ج. راه عقل یا راه استدلال و فلسفه؛ این راه گرچه سخت و پر پیچ و خم است و طى آن و فهماندن و فهمیدنش نیاز به مقدمات زیادى دارد؛ ولى بهترین و محکم ترین طریق خداشناسى و معرفت به حضرت ربوبى است.
هر یک از این سه راه، از وجهى بر راه هاى دیگر رجحان دارد:
راه دل و فطرت، از نظر شخصى کامل ترین راه ها است؛ یعنى، براى هر انسان بهتر، لذت بخش تر و مؤثرتر این است که از راه دل، به معرفت خداوند راه یابد؛ ولى نمى توان آن را به صورت یک دانش قابل تعلیم و تعلّم براى عموم درآورد.
راه مطالعه حسى و علمى خلقت، از نظر سادگى، روشنى و عمومیت، بهترین راه ها است؛ اما این راه تنها ما را به وجود قوّه شاعر، علیم و حکیم و مدبّرى که طبیعت را مى گرداند، معتقد مى کند؛ اما اینکه آیا آن قدرت خدا است و مصنوع صانع دیگرى نیست یا نه…؛ علوم حسى بشر، از نفى و اثبات آن ناتوان است.
راه عقل، تنها راهى است که خداشناسى را به صورت یک علم مثبت، منسجم و منطقى درمى آورد.[1]
بر اساس مطالب پیش گفته، با شناخت نفس یا روح و یا حقیقت خود و توجه به این امر که اصل ما (روح) ما چه بوده، چه گشته و چه مى تواند باشد و آگاهى از چگونگى تهذیب نفس و طریق سلوک و راه حصول کمال، مى توانیم خداوند را با علم حضورى اکتسابى بیشتر، بهتر و عمیق تر بشناسیم. در واقع، معرفت نفس ـ که پلى براى معرفت خداوند است ـ همان سلوک عملى و شرعى است. بنابراین، امرى که انسان را به شهود وجه حق مى رساند، شناخت حقیقت خود و حرکت به سوى مقام اصلى خویش است و این، جز با تحصیل تقوا میسر نخواهد بود. در این زمینه، توصیه مى شود کتاب مقالات استاد محمد شجاعى را با دقت، تکرار و وسواس مطالعه فرمایید. به هر حال باید دانست که:
هر کسى اندازه روشندلى غیب را بیند به قدر صیقلى
هر که صیقل بیش کرد، او بیش دید بیشتر آمد بر او صورت پدید[2]
منابع
[1]. اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقدمه استاد مطهرى، ج 5، صص 51 ـ 70. [2]. مثنوى، دفتر چهارم، ابیات 2909 ـ 2910.