۱۳۹۵/۰۳/۱۵
–
۱۱۳۴ بازدید
آیا قبل از بعثت پیامبر وحی بر ایشان نازل میشد؟ اگر جواب بله است، پس چرا در تفسیر جامع خواندم که اولین بار که وحی برایشان نازل شد حضرت تب شدیدی کردند… و یعنی چرا از نازل شدن وحی اینگونه شدند و اگر وحی نازل نمیشد پس چگونه عمل می کردند؟ اگر به شریعت دیگر پیامبران عمل می کردند این بر خلاف این است که ایشان افضل بودن بر ۱۲۴ هزار پیامبر اگربر شریعت پیامبر دیگری عمل می کردنند رعیت ایشان می شدند !!!
اتفاق مسلمانان بر آن است که پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – در سن چهل سالگی به رسالت مبعوث شده اند، (1) حال سؤال این است که حضرت قبل از چهل سالگی متعبد بوده و خدا را اطاعت می کرده اند یا خیر؟ در صورت اول تابع کدامیک از ادیان و شرایع بوده اند؟قبل از هر پاسخی در این باره، ذکر چند مطلب ضروری به نظر می رسد.
مطلب اول: از ابتدای خلقت تا روز قیامت، دین مورد رضایت خداوند متعال یکی بیش نبوده است و تمام انبیای الهی از حضرت آدم(ع) تا حضرت خاتم (ص) بشر را به یک دین دعوت نموده اند، چنان که خداوند متعال می فرماید:
«شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا و …؛ خداوند برای شما دینی قرار داد که قبلا به نوح توصیه شده بود، اکنون به تو توصیه می کنیم و به ابراهیم و موسی و عیسی نیز توصیه کردیم.» (2)
خداوند این دین مورد نظر را «اسلام » نام نهاده و در قرآن کریم نیز از آن نام برده است:
«ان الدین عندالله الاسلام؛ (3) دین نزد خدا اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است.»
«ما کان ابراهیم یهودیا و لانصرانیا ولکن کان حنیفا مسلما؛ (4) ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی بلکه مرد موحد و مسلمانی بود»
و در جای دیگر از قرآن می فرماید:
«و وصی بها ابراهیم بنیه و یعقوب یا بنی ان الله اصطفی لکم الدین فلاتموتن الا و انتم مسلمون (5) ؛ابراهیم و یعقوب به فرزندان خود چنین وصیت کرد: خداوند برای شما دین انتخاب کرده پس نمیرید مگر مسلمان باشید.»
پس معلوم شد که هدف اصلی از بعثت انبیا تبلیغ یک دین بوده و آن هم دین اسلام است. البته همه ادیان و شرایع در تمام مسائل با هم اشتراک نداشته، بلکه به خاطر موقعیت و مقتضای زمان و مکان اختلافاتی با هم داشته اند، چنان که خداوند متعال فرموده است:
«لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجا؛ (6) ما برای هر قومی از شما شریعت و طریقه ای «خاص » قرار دادیم.»
اما این اختلافات جزئی خللی به مقصد اصلی و اصول فکری و عملی مشترک بین تمام ادیان الهی نمی رساند، چرا که به استناد آیات و روایات، همه ادیان در اصول مانند مبدا و معاد و نبوت اشتراک دارند، آیاتی که ظهور در امر خداوند به پیامبر اکرم(ص) در تبعیت از ملت و دین ابراهیم و شرع نوح(ع) دارند اشاره به همین امر است. (7) با توجه به این که دین یک امر فطری است اهمیت دین واحد برای تمام انسانها بهتر معلوم می شود. چرا که عادتا تمام فطرتها در اصل با هم مشترکند هرچند علل و عوامل زمانی و مکانی مقتضیات خاص خود را می طلبد.
مطلب دوم: تمام انبیای الهی مقدمه ظهور و بروز نبوت پیامبر گرامی اسلام بوده اند، لذا تمام آنان موظف و مامور به انذار و بشارت مردم در جهت بعثت این وجود مقدس بوده اند، پیامبر اکرم خود فرموده اند:
«کنت اول الانبیاء فی الخلق و آخرهم فی البعث؛ (8) من از جهت آفرینش در بین انبیا، نفر اول بودم و در مبعوث شدن خاتم و آخرین آنها هستم.»
و باز فرموده اند: «نحن الآخرون السابقون یوم القیامة؛ (9) ما که در دنیا آخر از انبیا بودیم، روز قیامت بر همه تقدم و پیشی داریم.»
و نیز فرموده اند: «آدم و من دونه تحت لوایی یوم القیامة؛ (10) تمام پیامبران در قیامت زیر پرچم من هستند.»
از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل است که: «ما من نبی من ولد آدم الی محمد صلوات الله علیهم الا و هم تحت لواء محمد؛ (11) هیچ کدام از انبیا از فرزندان آدم(ع) تا حضرت محمد نیستند مگر این که زیر لوا و پرچم حضرت باشند.»
آری، تمام انبیا، در روز قیامت پشت سر حضرت و تحت پرچم ایشانند، چرا که آنان مقدمه و ایشان نتیجه اند. آنها درخت و ایشان میوه و ثمره اند، و شریعت آنها برنامه های موقتی بوده است برای تفهیم و تبیین قانون کلی اسلام که توسط پیامبر اکرم(ص) تبلیغ می شده است.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) چنین فرموده اند:
«بعث الله محمدا رسول الله(ص) لانجاز عدته و تمام نبوته ماخوذا علی النبیین میثاقه؛ (12) خداوند سبحان برای وفای به وعده خود و کامل کردن نبوتش، محمد رسول خویش را مبعوث ساخت در حالی که از همه پیامبران [برای بشارت دادن به آمدنش] پیمان گرفته شده بود.»
مطلب سوم: فرق بین رسول و نبی است. در بیان فرق بین رسول و نبی میان علما اختلاف است و حتی به استناد آیات و روایات نیز نمی توان به سادگی بین آن دو فرق خاصی در نظر گرفت. با این که مرحوم ثقة الاسلام کلینی در کتاب شریف اصول کافی (13) بابی را به این موضوع اختصاص داده و روایاتی را ذکر نموده اند در عین حال بعض علما مثل علامه مجلسی فرموده اند:
«با این روایات نیز نمی توان دقیقا فرق بین رسول و نبی را مشخص کرد.» (14)
اما مشهور چنین است که از جهت مصداق خارجی مقام رسول از نبی عزیزتر است، چرا که نبی فقط فرشته را در خواب می بیند و احکام را از او می گیرد ولی مامور به ابلاغ نیست، ولی رسول علاوه بر این که فرشته را مستقیما می بیند مامور به ابلاغ تکالیف به مردم نیز هست. ضمن اینکه خود رسولان هم از نظر مقام و موقعیت در حد مساوی نبوده و بلکه بعضی به مقام امامت نیز نایل آمده اند چنان که در تفسیر نمونه آمده است:
«از نظر تعبیرات قرآنی و لسان روایات بعضی معتقدند که رسول کسی است که صاحب آیین و مامور به ابلاغ باشد؛ یعنی وحی الهی را دریافت کند و به مردم ابلاغ نماید. اما نبی دریافت وحی می کند ولی موظف به ابلاغ نیست بلکه تنها برای انجام وظیفه خود اوست و یا اگر از او سؤال کنند پاسخ می گوید.» (15)
به تعبیر دیگر، نبی مانند طبیب آگاهی است که فقط در محل کار خود آماده معالجه بیماران است اما او به دنبال بیماران نمی رود ولی اگر بیماری به او مراجعه نماید از درمانش دریغ نمی کند. اما رسول مانند طبیبی است سیار و به تعبیری که امام علی(ع) در نهج البلاغه درباره پیامبر اکرم(ص) فرموده: «طبیب دوار بطبه » (16) او به همه جا می رود و بدون این که منتظر مراجعه به او باشد خود به سراغ دیگران و اجتماع رفته و به هدایت آنها می پردازد.
با توجه به این مطالب می توان گفت که مقام رسالت بالاتر از مقام نبوت است. و بعضی از انبیا فقط دارای مقام نبوت بودند و برخی دیگر علاوه بر مقام نبوت به مقام رسالت نیز مبعوث شدند. چنان که ابوذر غفاری – رضوان الله علیه – از پیامبر اکرم چنین سؤال کرد:
«یا رسول الله، تعداد انبیا چند نفرند؟ حضرت فرمود: 124 هزار نفر، باز پرسید چند نفر آنها رسول هستند؟ فرمود 313 نفر.» (17)
پس هر رسولی نبی هست ولی هر نبی رسول نیست، (18) لذا مقام رسالت در بر گیرنده مقام نبوت هم می باشد و خدا نبوت را قبل از رسالت عطا فرموده است. چنان که امام باقر(ع) درباره حضرت ابراهیم(ع) چنین فرموده اند:
«خداوند اول ابراهیم را به بندگی پذیرفت و سپس او را به نبوت مفتخر گردانید و بعد مقام رسالت را به او داد و بعد از آن او را خلیل خود قرار داد و در آخر مقام امامت را به او عطا فرمود.» (19)
و باز فرموده اند: «پیامبر اسلام قبل از آن که به رسالت مبعوث شود دارای مقام نبوت بود.» (20)
اکثر دانشمندان اهل سنت و شیعه نظر بر این دارند که حضرت رسول اکرم(ص) قبل از بعثت تابع هیچ شریعتی از شرایع گذشته نبوده اند، بلکه به تکلیف خود عمل می نموده اند، چنان که شیخ طوسی در «عدة الاصول » مرحوم میرزای قمی در «قوانین الاصول » علامه طباطبایی در «المیزان » مرحوم طبرسی در «مجمع البیان » و علامه مجلسی در «بحارالانوار» و همچنین از دانشمندان اهل سنت کسانی مانند قاضی عیاض در «الشفاء بتعریف حقوق المصطفی » ابوبکر باقلانی، ابوعلی حیائی، ابوهاشم معتزلی، جارالله زمخشری در تفسیر «الکشاف » امام فخر رازی در «تفسیر کبیر» و ابن ابی الحدید معتزلی در «شرح نهج البلاغه » قائل به این قول شده اند.
از جمله دلایلی که بر این قول – که دیدگاه حق و صحیح نیز همین است – دلالت دارد عبارتند از:
1- قریب به اتفاق دانشمندان شیعه و اهل سنت از جمله تمام معتزله بر این قول نظر دارند.
2- تمام مسلمانان اتفاق نظر دارند که پیامبر اکرم بر تمام انبیا برتری داشته و افضل از آنان است، و از نظر عقل تبعیت کردن افضل از مفضول صحیح نیست.
3- اگر واقعا ایشان به یکی از شرایع گذشته متعبد بوده اند حتما در تاریخ زندگی ایشان نقل می شده است و اهل آن شریعت این را جزو افتخارات خود می دانسته و از این مساله به نفع خود احتجاج می کرده اند، در حالی که در هیچ جای تاریخ چنین امری ذکر نشده است.
4- حضرت امام علی بن ابی طالب(علیه السلام) که از کودکی در محضر پیامبر بوده و تربیت یافته مکتب محمدی(صل الله علیه و اله) است در این باره چنین نظر می دهد: «لقد قرن الله به(ص) من لدن ان کان فطیما اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره؛ از همان زمان که رسول خدا از شیر باز گرفته شد، خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگان خود را با او قرین ساخت، تا شب و روز وی را به راههای مکارم و طرق اخلاق نیک جهان سوق دهند.»
5- با توجه به مراجعه به منابع معتبر شیعه و اهل سنت به طریق صحیح و معتبر از پیامبر نقل شده است که فرموده اند: «کنت نبیا و آدم بین الروح و الجسد؛ من به مقام نبوت رسیده بودم در حالی که هنوز روح به جسد آدم دمیده نشده بود.»
همان طوری که قبلا گفتیم نبی کسی است که فرشته را در خواب می بیند و احکام را از او می گیرد. پس پیامبر قبل از بعثت نیز مقام نبوت را داشته و در چهل سالگی به مقام رسالت مشرف شده اند، چنان که روایات دیگری نیز از پیامبر اکرم و امام باقر(علیه السلام) در تایید این امر بیان داشتیم.
6- با مراجعه به سیره عملی آن حضرت(صل الله علیه و اله) در طول چهل سال قبل از بعثت این امر به خوبی معلوم و مشخص می شود که ایشان در این مدت راه و روش خاص خود را می رفته و هیچ موردی ملاحظه نشده است که ایشان به کتاب و یا دانشمندی از دانشمندان شرایع گذشته مراجعه نمایند و یا در معابد و کلیساهای یهودیها و نصاری و یا مذاهب دیگر رفته و مشغول عبادت و انجام اعمال آنها باشند.
در پایان در تایید این دیدگاه کلام علامه مجلسی را حسن ختام قرار می دهیم که چنین نوشته اند:
«آنچه از اخبار و روایات معتبر برای من معلوم شد، این است که پیامبر اکرم(صل الله علیه و اله) قبل از بعثت، مقام نبوت را داشته و حضرت جبرئیل او را کمک می کرده است: و یک فرشته با او همدم بوده به طوری که حضرت فرشته را در خواب می دیده و با او صحبت می کرده است، و بعد از چهل سالگی که به رسالت مبعوث شدند، فرشته را می دیده و با او صحبت می کرده و وحی بر او نازل می شده، و حضرت پیام الهی را تبلیغ می کرده است.»
پی نوشت ها:
1) ر.ک: الصحیح من سیرة النبی، ج 1، ص 191 – 197.
2) شوری(42) آیه 13.
3) آل عمران(3) آیه 19.
4) همان، آیه 67.
5) بقره(2) آیه 132.
6) مائده(5) آیه 48.
7) ر.ک: الشفاء بتعریف حقوق المصطفی(ص)، قاضی عیاض، ج 2، ص 795.
8) همان، ج 1، ص 61؛ ابن کثیر، سیره پیامبر، ج 1، ص 289 و 318.
9) ابن کثیر، سیره پیامبر، ج 1، ص 319.
10) شهید مرتضی مطهری، ختم نبوت، به نقل از بحارالانوار.
11) شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج 2، ص 518، باب لام.
12) نهج البلاغه، خطبه اول.
13) اصول کافی، کتاب الحجة، باب سوم، ج 1، ص 176.
14) ر.ک: بحارالانوار، ج 11، باب معنی النبوة؛ مراءة العقول، ج 2، ص 289.
15) تفسیر نمونه، ج 13، ص 92؛ و همچنین رک: تفسیر منشور جاوید، ج 1، ص 257 – 277؛ مفاهیم القرآن، ج 4، ص 315 – 370.
16) نهج البلاغه، خطبه 108.
17) شرح ملاصدرا بر اصول کافی، کتاب الحجة، ص 453.
18) بحارالانوار، ج 11، ص 32.
19) اصول کافی، ج 2، ص 175.
20) همان، ص 176.
مطلب اول: از ابتدای خلقت تا روز قیامت، دین مورد رضایت خداوند متعال یکی بیش نبوده است و تمام انبیای الهی از حضرت آدم(ع) تا حضرت خاتم (ص) بشر را به یک دین دعوت نموده اند، چنان که خداوند متعال می فرماید:
«شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا و …؛ خداوند برای شما دینی قرار داد که قبلا به نوح توصیه شده بود، اکنون به تو توصیه می کنیم و به ابراهیم و موسی و عیسی نیز توصیه کردیم.» (2)
خداوند این دین مورد نظر را «اسلام » نام نهاده و در قرآن کریم نیز از آن نام برده است:
«ان الدین عندالله الاسلام؛ (3) دین نزد خدا اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است.»
«ما کان ابراهیم یهودیا و لانصرانیا ولکن کان حنیفا مسلما؛ (4) ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی بلکه مرد موحد و مسلمانی بود»
و در جای دیگر از قرآن می فرماید:
«و وصی بها ابراهیم بنیه و یعقوب یا بنی ان الله اصطفی لکم الدین فلاتموتن الا و انتم مسلمون (5) ؛ابراهیم و یعقوب به فرزندان خود چنین وصیت کرد: خداوند برای شما دین انتخاب کرده پس نمیرید مگر مسلمان باشید.»
پس معلوم شد که هدف اصلی از بعثت انبیا تبلیغ یک دین بوده و آن هم دین اسلام است. البته همه ادیان و شرایع در تمام مسائل با هم اشتراک نداشته، بلکه به خاطر موقعیت و مقتضای زمان و مکان اختلافاتی با هم داشته اند، چنان که خداوند متعال فرموده است:
«لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجا؛ (6) ما برای هر قومی از شما شریعت و طریقه ای «خاص » قرار دادیم.»
اما این اختلافات جزئی خللی به مقصد اصلی و اصول فکری و عملی مشترک بین تمام ادیان الهی نمی رساند، چرا که به استناد آیات و روایات، همه ادیان در اصول مانند مبدا و معاد و نبوت اشتراک دارند، آیاتی که ظهور در امر خداوند به پیامبر اکرم(ص) در تبعیت از ملت و دین ابراهیم و شرع نوح(ع) دارند اشاره به همین امر است. (7) با توجه به این که دین یک امر فطری است اهمیت دین واحد برای تمام انسانها بهتر معلوم می شود. چرا که عادتا تمام فطرتها در اصل با هم مشترکند هرچند علل و عوامل زمانی و مکانی مقتضیات خاص خود را می طلبد.
مطلب دوم: تمام انبیای الهی مقدمه ظهور و بروز نبوت پیامبر گرامی اسلام بوده اند، لذا تمام آنان موظف و مامور به انذار و بشارت مردم در جهت بعثت این وجود مقدس بوده اند، پیامبر اکرم خود فرموده اند:
«کنت اول الانبیاء فی الخلق و آخرهم فی البعث؛ (8) من از جهت آفرینش در بین انبیا، نفر اول بودم و در مبعوث شدن خاتم و آخرین آنها هستم.»
و باز فرموده اند: «نحن الآخرون السابقون یوم القیامة؛ (9) ما که در دنیا آخر از انبیا بودیم، روز قیامت بر همه تقدم و پیشی داریم.»
و نیز فرموده اند: «آدم و من دونه تحت لوایی یوم القیامة؛ (10) تمام پیامبران در قیامت زیر پرچم من هستند.»
از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل است که: «ما من نبی من ولد آدم الی محمد صلوات الله علیهم الا و هم تحت لواء محمد؛ (11) هیچ کدام از انبیا از فرزندان آدم(ع) تا حضرت محمد نیستند مگر این که زیر لوا و پرچم حضرت باشند.»
آری، تمام انبیا، در روز قیامت پشت سر حضرت و تحت پرچم ایشانند، چرا که آنان مقدمه و ایشان نتیجه اند. آنها درخت و ایشان میوه و ثمره اند، و شریعت آنها برنامه های موقتی بوده است برای تفهیم و تبیین قانون کلی اسلام که توسط پیامبر اکرم(ص) تبلیغ می شده است.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) چنین فرموده اند:
«بعث الله محمدا رسول الله(ص) لانجاز عدته و تمام نبوته ماخوذا علی النبیین میثاقه؛ (12) خداوند سبحان برای وفای به وعده خود و کامل کردن نبوتش، محمد رسول خویش را مبعوث ساخت در حالی که از همه پیامبران [برای بشارت دادن به آمدنش] پیمان گرفته شده بود.»
مطلب سوم: فرق بین رسول و نبی است. در بیان فرق بین رسول و نبی میان علما اختلاف است و حتی به استناد آیات و روایات نیز نمی توان به سادگی بین آن دو فرق خاصی در نظر گرفت. با این که مرحوم ثقة الاسلام کلینی در کتاب شریف اصول کافی (13) بابی را به این موضوع اختصاص داده و روایاتی را ذکر نموده اند در عین حال بعض علما مثل علامه مجلسی فرموده اند:
«با این روایات نیز نمی توان دقیقا فرق بین رسول و نبی را مشخص کرد.» (14)
اما مشهور چنین است که از جهت مصداق خارجی مقام رسول از نبی عزیزتر است، چرا که نبی فقط فرشته را در خواب می بیند و احکام را از او می گیرد ولی مامور به ابلاغ نیست، ولی رسول علاوه بر این که فرشته را مستقیما می بیند مامور به ابلاغ تکالیف به مردم نیز هست. ضمن اینکه خود رسولان هم از نظر مقام و موقعیت در حد مساوی نبوده و بلکه بعضی به مقام امامت نیز نایل آمده اند چنان که در تفسیر نمونه آمده است:
«از نظر تعبیرات قرآنی و لسان روایات بعضی معتقدند که رسول کسی است که صاحب آیین و مامور به ابلاغ باشد؛ یعنی وحی الهی را دریافت کند و به مردم ابلاغ نماید. اما نبی دریافت وحی می کند ولی موظف به ابلاغ نیست بلکه تنها برای انجام وظیفه خود اوست و یا اگر از او سؤال کنند پاسخ می گوید.» (15)
به تعبیر دیگر، نبی مانند طبیب آگاهی است که فقط در محل کار خود آماده معالجه بیماران است اما او به دنبال بیماران نمی رود ولی اگر بیماری به او مراجعه نماید از درمانش دریغ نمی کند. اما رسول مانند طبیبی است سیار و به تعبیری که امام علی(ع) در نهج البلاغه درباره پیامبر اکرم(ص) فرموده: «طبیب دوار بطبه » (16) او به همه جا می رود و بدون این که منتظر مراجعه به او باشد خود به سراغ دیگران و اجتماع رفته و به هدایت آنها می پردازد.
با توجه به این مطالب می توان گفت که مقام رسالت بالاتر از مقام نبوت است. و بعضی از انبیا فقط دارای مقام نبوت بودند و برخی دیگر علاوه بر مقام نبوت به مقام رسالت نیز مبعوث شدند. چنان که ابوذر غفاری – رضوان الله علیه – از پیامبر اکرم چنین سؤال کرد:
«یا رسول الله، تعداد انبیا چند نفرند؟ حضرت فرمود: 124 هزار نفر، باز پرسید چند نفر آنها رسول هستند؟ فرمود 313 نفر.» (17)
پس هر رسولی نبی هست ولی هر نبی رسول نیست، (18) لذا مقام رسالت در بر گیرنده مقام نبوت هم می باشد و خدا نبوت را قبل از رسالت عطا فرموده است. چنان که امام باقر(ع) درباره حضرت ابراهیم(ع) چنین فرموده اند:
«خداوند اول ابراهیم را به بندگی پذیرفت و سپس او را به نبوت مفتخر گردانید و بعد مقام رسالت را به او داد و بعد از آن او را خلیل خود قرار داد و در آخر مقام امامت را به او عطا فرمود.» (19)
و باز فرموده اند: «پیامبر اسلام قبل از آن که به رسالت مبعوث شود دارای مقام نبوت بود.» (20)
اکثر دانشمندان اهل سنت و شیعه نظر بر این دارند که حضرت رسول اکرم(ص) قبل از بعثت تابع هیچ شریعتی از شرایع گذشته نبوده اند، بلکه به تکلیف خود عمل می نموده اند، چنان که شیخ طوسی در «عدة الاصول » مرحوم میرزای قمی در «قوانین الاصول » علامه طباطبایی در «المیزان » مرحوم طبرسی در «مجمع البیان » و علامه مجلسی در «بحارالانوار» و همچنین از دانشمندان اهل سنت کسانی مانند قاضی عیاض در «الشفاء بتعریف حقوق المصطفی » ابوبکر باقلانی، ابوعلی حیائی، ابوهاشم معتزلی، جارالله زمخشری در تفسیر «الکشاف » امام فخر رازی در «تفسیر کبیر» و ابن ابی الحدید معتزلی در «شرح نهج البلاغه » قائل به این قول شده اند.
از جمله دلایلی که بر این قول – که دیدگاه حق و صحیح نیز همین است – دلالت دارد عبارتند از:
1- قریب به اتفاق دانشمندان شیعه و اهل سنت از جمله تمام معتزله بر این قول نظر دارند.
2- تمام مسلمانان اتفاق نظر دارند که پیامبر اکرم بر تمام انبیا برتری داشته و افضل از آنان است، و از نظر عقل تبعیت کردن افضل از مفضول صحیح نیست.
3- اگر واقعا ایشان به یکی از شرایع گذشته متعبد بوده اند حتما در تاریخ زندگی ایشان نقل می شده است و اهل آن شریعت این را جزو افتخارات خود می دانسته و از این مساله به نفع خود احتجاج می کرده اند، در حالی که در هیچ جای تاریخ چنین امری ذکر نشده است.
4- حضرت امام علی بن ابی طالب(علیه السلام) که از کودکی در محضر پیامبر بوده و تربیت یافته مکتب محمدی(صل الله علیه و اله) است در این باره چنین نظر می دهد: «لقد قرن الله به(ص) من لدن ان کان فطیما اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره؛ از همان زمان که رسول خدا از شیر باز گرفته شد، خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگان خود را با او قرین ساخت، تا شب و روز وی را به راههای مکارم و طرق اخلاق نیک جهان سوق دهند.»
5- با توجه به مراجعه به منابع معتبر شیعه و اهل سنت به طریق صحیح و معتبر از پیامبر نقل شده است که فرموده اند: «کنت نبیا و آدم بین الروح و الجسد؛ من به مقام نبوت رسیده بودم در حالی که هنوز روح به جسد آدم دمیده نشده بود.»
همان طوری که قبلا گفتیم نبی کسی است که فرشته را در خواب می بیند و احکام را از او می گیرد. پس پیامبر قبل از بعثت نیز مقام نبوت را داشته و در چهل سالگی به مقام رسالت مشرف شده اند، چنان که روایات دیگری نیز از پیامبر اکرم و امام باقر(علیه السلام) در تایید این امر بیان داشتیم.
6- با مراجعه به سیره عملی آن حضرت(صل الله علیه و اله) در طول چهل سال قبل از بعثت این امر به خوبی معلوم و مشخص می شود که ایشان در این مدت راه و روش خاص خود را می رفته و هیچ موردی ملاحظه نشده است که ایشان به کتاب و یا دانشمندی از دانشمندان شرایع گذشته مراجعه نمایند و یا در معابد و کلیساهای یهودیها و نصاری و یا مذاهب دیگر رفته و مشغول عبادت و انجام اعمال آنها باشند.
در پایان در تایید این دیدگاه کلام علامه مجلسی را حسن ختام قرار می دهیم که چنین نوشته اند:
«آنچه از اخبار و روایات معتبر برای من معلوم شد، این است که پیامبر اکرم(صل الله علیه و اله) قبل از بعثت، مقام نبوت را داشته و حضرت جبرئیل او را کمک می کرده است: و یک فرشته با او همدم بوده به طوری که حضرت فرشته را در خواب می دیده و با او صحبت می کرده است، و بعد از چهل سالگی که به رسالت مبعوث شدند، فرشته را می دیده و با او صحبت می کرده و وحی بر او نازل می شده، و حضرت پیام الهی را تبلیغ می کرده است.»
پی نوشت ها:
1) ر.ک: الصحیح من سیرة النبی، ج 1، ص 191 – 197.
2) شوری(42) آیه 13.
3) آل عمران(3) آیه 19.
4) همان، آیه 67.
5) بقره(2) آیه 132.
6) مائده(5) آیه 48.
7) ر.ک: الشفاء بتعریف حقوق المصطفی(ص)، قاضی عیاض، ج 2، ص 795.
8) همان، ج 1، ص 61؛ ابن کثیر، سیره پیامبر، ج 1، ص 289 و 318.
9) ابن کثیر، سیره پیامبر، ج 1، ص 319.
10) شهید مرتضی مطهری، ختم نبوت، به نقل از بحارالانوار.
11) شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج 2، ص 518، باب لام.
12) نهج البلاغه، خطبه اول.
13) اصول کافی، کتاب الحجة، باب سوم، ج 1، ص 176.
14) ر.ک: بحارالانوار، ج 11، باب معنی النبوة؛ مراءة العقول، ج 2، ص 289.
15) تفسیر نمونه، ج 13، ص 92؛ و همچنین رک: تفسیر منشور جاوید، ج 1، ص 257 – 277؛ مفاهیم القرآن، ج 4، ص 315 – 370.
16) نهج البلاغه، خطبه 108.
17) شرح ملاصدرا بر اصول کافی، کتاب الحجة، ص 453.
18) بحارالانوار، ج 11، ص 32.
19) اصول کافی، ج 2، ص 175.
20) همان، ص 176.