نزول قرآن، در شب قدر یا در طول ۲۳ سال؟
۱۳۹۴/۰۳/۳۱
–
۲۳۳۰ بازدید
قرآن در طول ۲۳ سال بر پیامبر نازل شده است. پس چرا در سوره قدر داریم که قرآن درشب قدر نازل شده است؟ این دو چه تفاوتی دارند؟
دو. آیاتى که بر نزول تدریجى قرآن در طول 20 تا 23 سال دلالت دارد؛ مانند آیه
106 سوره «اسراء» و آیه 32 سوره «فرقان».
در اینجا ممکن است سؤال شود: چگونه بین این دو طایفه از آیات را جمع کنیم و زمان
بعثت با قول نزول قرآن در شب قدر چگونه قابل است؟
پاسخهایى که از جانب علماى اهل سنت و شیعه داده شده، به شرح ذیل است:
1. بیشتر اهل سنت و برخى از علماى شیعه (مانند شیخ مفید، سید مرتضى و ابن شهر
آشوب)، پاسخ دادهاند: منظور از نزول قرآن در شب قدر، آغاز و شروع نزول است که در
ماه رمضان بوده است؛ زیرا هر حادثهاى را مىتوان به زمان شروع آن نسبت داد[2] .
از این رو به نظر این گروه، طایفه اول آیات، در مقابل مفاد طایفه دوم قرار
نمىگیرد.
2. برخى گفتهاند: مقصود از «رمضان»، رمضان سال خاص نیست؛ بلکه نوع آن است؛
یعنى، در هر شب قدر از هر سال، به اندازه نیاز مردم قرآن بر پیامبر
صلىاللهعلیهوآلهنازل مىشد و جبرئیل آن را در موارد نیاز، به دستور خدا بر
پیامبرش صلىاللهعلیهوآلهمىخواند. فخر رازى این احتمال را داده است[3] .
بدیهى است با این فرض، قرار گرفتن طایفه اول، در برابر طایفه دوم منتفى مىگردد.
3. به نظر برخى: معناى طایفه اول این است که آیات قرآن در ماههاى رمضان نازل
شده و به لحاظ آن، انتساب نزول قرآن به ماههاى رمضان، صحیح است[4] .
4. برخى ـ از جمله شیخ صدوق ـ معتقدند: قرآن به صورت مجموع در یک شب قدر ـ در
بیت العزّة یا بیت المعمور ـ نازل گردید. سپس در طول 20 یا 23 سال به صورت تدریجى،
بر پیامبر صلىاللهعلیهوآله نازل شده است. این دیدگاه برگرفته از برخى شواهد
روایى است. براى نمونه امام صادق علیهالسلام مىفرماید: «قرآن یک جا بر بیت
المعمور نازل شد. آن گاه در طول بیست سال بر پیامبر صلىاللهعلیهوآله نازل
مىگردیده است»[5] .
5. برخى دیگر از علماى شیعه (مانند فیض کاشانى[6] و ابو
عبداللّه زنجانى[7] ) گفتهاند: منظور از نزول قرآن، فرود
آمدن الفاظ آن نیست؛ بلکه منظور حقایق و مفاهیم آن است و نیز مراد فرود آمدن قرآن
بر قلب رسول خدا است که در روایات، تعبیر به «بیت المعمور» شده است.
6. علامه طباطبایى رحمهالله با فرق گذاشتن میان نزول دفعى و تدریجى معتقد است:
«انزال» همان نزول دفعى است که مرحله مفاهیم و حقایق و مقام احکام است و «تنزیل»
همان نزول تدریجى است که مرحله قطعه قطعه و مقام تفصیل قرآن را شامل مىگردد. این
دیدگاه برگرفته از برخى شواهد قرآنى است؛ از جمله: «کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ
ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ»[8] .
علامه طباطبایى رحمهالله علت نیاز به نزول دفعى را این گونه بیان کرده است:
«قرآن کریم، داراى یک حقیقت والا، روح باطنى و وجود بسیط است؛ همان گونه که واجد یک
حقیقت تفصیل یافته و تجزیه شده در قالب الفاظ و کلمات است. یک بار همان حقیقت بسیط
و روح کلى، سر بسته و متعالى قرآن، از لوح محفوظ ـ که مرتبهاى از علم الهى است ـ
به صورت دفعى، بر جان و روان پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله تجلّى کرد؛ زیرا کسى
که معلم، مربى، بشیر، نذیر و رحمت براى عالمیان است، باید سرفصلها، اغراض و اهداف
اساسى دعوت و پیام آسمانى و کتاب خویش را به صورت کلى و اجمالى بداند و بر معارف
عظیم الهى و آیین هدایت و حقایق عالى خلقت و اسرار وجود آگاهى یابد»[9] .
بنابراین علت نزول دفعى قرآن، آگاهى یافتن از اهداف، برنامهها، هدایتها و
حقایق، به صورت اجمالى و کلى است. بایسته است که پیامبر صلىاللهعلیهوآله از این
علم و فیض غیبى بهرهمند شد؛ اگر چه نزول تدریجى و متناسب با حوادث و نیازها، براى
تثبیت قلب پیامبر صلىاللهعلیهوآله تأثیر فراوانى دارد و ترتیب نزول آیات الهى،
براى راهنمایى بشر و ارائه الگو جهت شکلگیرى یک تمدن اسلامى، بسیار راه گشا و
کارساز است.
از میان گفتههاى پیش، دیدگاه علامه طباطبایى مؤیدات کلامى دارد؛ اما برخى از
محققان علوم قرآنى، دلایل مرحوم علامه را کامل ندانسته و معتقدند: آنچه به طور مسلم
مىتوان پذیرفت، تنها همان نزول تدریجى است و فضیلت ماه مبارک رمضان به جهت آغاز
نزول آیاتى از قرآن در آن ـ به عنوان کتاب هدایت بشرى ـ است[10] .
[1] . بقره 2، آیه 184.
[2] . ر.ک: محمد هادى معرفت، التمهید، ج 1، ص 113.
[3] . ر.ک: التفسیر الکبیر، ج 5، ص 85.
[4] . ر.ک: سید قطب، فى ظلال القرآن، ج 2، ص 79.
[5] . ر.ک: صدوق، الاعتقادات، ص 101 ؛ بحارالانوار، ج
18، ص 250.
[6] . تفسیر صافى، ج 1، ص 41.
[7] . تاریخ قرآن، ص 10.
[8] . هود 11، آیه 1.
[9] . براى آگاهى بیشتر ر.ک:
الف. المیزان، ج 2، صص 15 و 18، ج 18، ص 139، ج 14، صص 231 و 232.
ب. عبدالله، جوادى آملى، قرآن در تفسیر، تفسیر موضوعى، صص 72ـ74.
[10] . ر.ک: محمد هادى، معرفت، التمهید، ج 1، ص
101ـ121.