۱۳۹۳/۰۹/۲۹
–
۴۹۷ بازدید
آیا نزدیک شدن به رستاخیز نشانه هایی در پی دارد؟ این نشانه ها چیست؟
در لسان علما، به پیروى از قرآن، مسأله اى است به نام «اَشْراطُ السّاعة» که مقصود از آن علایم و نشانه هاى رستاخیز است. علایم رستاخیز به دو نوع تقسیم مى شوند:
1. حوادثى که پیش از وقوع قیامت و قبل از به هم خوردن نظام آفرینش، در حالى که انسانها در روى زمین زندگى مى کنند، رخ مى دهد، و کلمه ى «اشراط» غالباً به این قسم از رخدادها اطلاق مى شود.
2. رخدادهایى که مایه ى به هم خوردن نظام آفرینش مى گردد که بیشتر آنها در سوره هاى تکویر، انفطار، انشقاق و زلزله وارد شده است.
و ما در این بحث به بیان قسم نخست از اشراط ساعت مى پردازیم و در فصل بعدى درباره ى قسمت دوم بحث خواهیم کرد.
علایم رستاخیز به معنایى که فعلاً مورد نظر ماست هم در قرآن و هم در روایات مطرح شده است. نخست به بررسى دو علامت از علایم و نشانه هایى که در سوره هاى مختلف قرآن وارد شده است، مى پردازیم.
« فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ السّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنّى لَهُمْ إِذا جائَتْهُمْ ذِکْریهُمْ ـــ آیا (آنان در ایمان آوردن) منتظر چیزى جز قیامت مى باشند، که ناگهان فرا برسد (تا آنگاه ایمان بیاورند)بگو علامت و نشانه هاى آن تحقق یافته است، کجا سود مى بخشد ایمان آنان آنگاه که قیامت فرا رسد»( محمد/18).
توضیح این که «اشراط» جمع «شَرَطْ»، بر وزن «صدف» به معنى علامت است. ابن منظور در لسان العرب مى گوید: «شرط به فتح راء» به معنى علامت وجمع آن اشراط است و اشراط السّاعه نشانه هاى آن مى باشد.( لسان العرب،ج7،ص329، ماده ى شرط)
این آیه به روشنى مى رساند که برخى از علایم رستاخیز تحقق یافته است، حالا مقصود از آن علامت تحقق یافته چیست؟ از خود آیه و آیات دیگر مطلب روشنى به دست نمى آید ولى مفسران مى گویند پیامبر فرموده است:«بُعِثْتُ اَنَا وَالسّاعَةُ کَهاتَیْنِ» برانگیخته شده ام در حالى که من و رستاخیز بسان این دو انگشت کنار هم مى باشیم، یعنى چندان فاصله اى میان بعثت من و برپایى قیامت نیست.( مجمع البیان، ج5، ص 102)
البته در این جا سؤالى مطرح است که چگونه مى توان بعثت پیامبر را از علایم رستاخیز دانست در حالى که فاصله ى بعثت پیامبر با برپایى قیامت بسیار زیاد است؟
پاسخِ این پرسش آن است که باقى مانده عمر جهان را باید با گذشته آن مقایسه کرد و اگر جهان، دوران کهولت خود را مى گذراند، طبعاً عمر بیشتر آن گذشته و قسمت بسیار اندکى از آن باقى مانده است و با توجه به این نسبت، چیزى به تحقق رستاخیز باقى نخواهد ماند و شاید هم نکته ى دیگرى در آن نهفته است که درک آن از فهم ما بیرون است.
برخى گفته اند مقصود از اشراط در این آیه، دو نیم شدن ماه توسط پیامبر است(قمر/1)،چنان که برخى آن را بر نزول قرآن که آخرین کتاب آسمانى است، منطبق نموده اند.
در هر حال این آیه با قاطعیت، حاکى است که برخى از علایم وقوع رستاخیز رخ داده است.
« وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها وَاتَّبِعُونِ هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ ـــ عیسى مایه ى آگاهى از تحقق رستاخیز است، درباره آن تردید نکنید از من پیروى کنید این راه مستقیمى است»( زخرف/61).
مفسران مى نویسند: آنگاه که پیامبر گرامى مشرکان را مورد خطاب قرار داد و گفت شماها و آنچه آنها را مى پرستید هیزم دوزخ خواهند بود(انبیاء/98)، مشرکان اعتراض نموده و گفتند: در این صورت تکلیف حضرت مسیح چیست؟ زیرا او هم مورد پرستش اقوام نصارى است، قرآن در پاسخ آنان ضمن آیاتى مطالبى را یادآور مى شود که یکى از آنها همین آیه مورد بحث ما است و آن این که مسیح واجد چیزى از الوهیت، نیست، وجود او یکى از مایه ها و عوامل آگاهى از فرا رسیدن رستاخیز است.
البته قرائت مشهور در آیه «عِلْم» بر وزن «حلم» است یعنى مایه ى آگاهى، در حالى که برخى آن را «عَلَمْ» بر وزن «سَلَف» قرائت نموده اند که به معنى نشانه و علامت است یعنى وجود مسیح علامت تحقق رستاخیز مى باشد.
ولى اکنون باید دید وجود مسیح در چه زمانى ازنشانه هاى رستاخیز است آیا در آن روز که از مادر متولد شد، یا در روز دیگر؟
روایات در این زمینه مى گوید که حضرت مسیح به هنگام ظهور حضرت مهدى (علیه السلام) فرود مى آید و به او اقتدا مى کند، و در همین شرایط است که وجود او از علایم آخرت مى باشد و در این مورد محدثان سنى و شیعه مى گویند که پیامبر فرمود: «چگونه مى شود بر شما آنگاه که فرزند مریم در میان شما فرود آید، و به پیشواى شما که از خود شماست، اقتدا کند؟».( جامع الأُصول،ج11،ص47، باب اشراط قیامت، حدیث 7و 78)
در تفسیر آیه، احتمال (این احتمال در تفسیر المیزان مورد تأیید قرار گرفته است ج 18، ص 125) دیگرى نیز وجود دارد و آن این که بگوییم: وجود عیسى که خود یک نوع معجزه وحادثه خارق العاده بود، و هم چنین زنده کردن مردگان که یکى از معجزات او بشمار مى رفت، از دلایل امکان قیامت است، زیرا قیامت جز یک معجزه بزرگ که در آن مردگان زنده مى شوند، چیز دیگرى نیست و با مشاهده معجزه وجود مسیح، و کارهاى خارق العاده او، نباید درباره رستاخیز شک و تردید کرد، در این صورت معنى آیه این است که مجموع زندگانى مسیح یکى از دلایل ممکن بودن رستاخیز مى باشد چرا درباره آن شک و تردید مى کنید؟ و اگر بنا است در مورد حضرت مسیح بیندیشید، او را از این جهت مورد مطالعه قرار دهید نه از آن نظر که او معبود و خدا بود؟
مؤید این تفسیر جمله (فَلا تَمْتَرُنَّ بِها) است که شک نکردن در قیامت را متفرع بر وجود حضرت مسیح نموده است هر چند این جمله با تفسیر نخست نیز چندان مخالفت ندارد، زیرا اگر وجود عیسى در ظرفى، از علایم قیامت باشد، با دیدن علامت، نباید درباره ى صاحب نشانه (رستاخیز) شک کرد.
علایم قیامت در روایات
درباره اشراط و علایم قیامت، روایات بسیارى از طریق شیعه و سنى وارد شده است و یک رشته تحولات وحوادث، به عنوان نشانه هاى برپایى رستاخیز بیان گردیده است. آنچه در این روایات به عنوان «اشراط الساعه» قلمداد گردیده است به دو دسته تقسیم مى شوند:
1. حوادث و رخدادهاى خارق العاده در نظام آفرینش.
2. تحولاتى که در افکار و رفتار انسانها پدید مى آید.
از آنجا که بررسى همه این روایات نیاز به بحث مفصل و گسترده اى دارد و با یک بحث تفسیرى به شیوه ى موضوعى سازگار نیست ما در این جا به طور فشرده نمونه هایى از این علایم را یادآور مى شویم.( طالبان تفصیل در این باره مى توانند به بحارالانوار، ج6، باب اشراط الساعة وجامع الأُصول، ابن اثیر،ج 11،ص47ـ 93 رجوع نمایند.)
حُذیفة بن اسید گوید: ما و گروهى از اصحاب پیامبر سرگرم گفتگو بودیم، پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) از موضوع مورد گفتگوى ما سؤال کرد گفتیم در باره قیامت سخن مى گوییم،رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:
قیامت بر پا نمى گردد مگر آن که ده آیه و نشانه از حوادث غیر طبیعى رخ دهد:
1. فرو رفتگى در زمین، در ناحیه ى مشرق، پدیدار مى گردد.
2. شکافى در ناحیه مغرب زمین نمودار مى شود.
3. در جزیرة العرب نیز در زمین شکافى پدید مى آید.
4. دودى در آسمان پدیدار مى گردد.
5. دجال ظاهر مى شود.
6. جنبده اى از زمین بیرون مى آید.
7. یأجوج و مأجوج بر مردم هجوم مى آورند.
8. خورشید از سمت مغرب طلوع مى کند.
9. آتش از ناحیه عدن نمودار مى گردد.
10. عیسى بن مریم (علیه السلام) با زمى گردد، یا بادى که مردم را به دریا پرت مى کند.( صحیح مسلم،ج8،ص179)
در باره تحولاتى که در اخلاق و رفتار مردم رخ مى دهد و مردم از برنامه هاى دینى فاصله مى گیرند نیز روایاتى وارد شده، که جامع ترین آنها روایتى است که عبد اللّه بن عباس از رسول گرامى (صلى الله علیه وآله وسلم) نقل کرده است.( بحار الأنوار،ج6،ص206ـ 209 مراجعه فرمایید)
اکنون که با نوع نخست از نشانه هاى قیامت (اشراط السّاعة) آشنا شدیم به بررسى نوع دوّم یعنى حوادثى که وقوع آنها خبر قطعى از پایان یافتن عمر دنیا ووقوع رستاخیز مى دهد (مشاهد السّاعة) مى پردازیم.
تحولات کیهانى و برپایى قیامت
در قرآن درباره ى حوادث مهم کیهانى سخن به میان آمده است که از پایان عمر جهان و برپایى قیامت خبر مى دهد.
این حوادث مهم و مهیب، آسمان و زمین، دریاها، کوهها، انسانها، خورشید و ستارگان و… را در برگرفته و در یک کلمه نظام کیهان فرو ریخته و رستاخیز موعود برپا مى گردد اینک به بررسى این رخدادها و حوادث مهیب مى پردازیم:
وضع آسمان به هنگام برپایى رستاخیز
واژه هایى که قرآن در این رابطه به کار گرفته است عبارتند از:
«انشقاق ـــ پاره پاره شدن»(انشقاق/1، الرحمن/3، حاقه/16، فرقان /25)، «انفطار ـــ بریده شدن»(انفطار/1، مزمل /18)، «انفتاح ـــ گشوده شدن»( نبأ/19)، «انفراج ـــ شکافته شدن»( مرسلات/9)، «انطواء ـــ پیچیده شدن»( انبیاء/104، زمر/67)، «تبدل ـــ دگرگونى»( ابراهیم/48)، «مَوْر ـــ اضراب، تموج»(طور/9)، «مُهْل ـــ فلز مذاب»(معارج/8)، «دُخان ـــ دود»(دخان/10)، «وَرْدَ ـــ گل سرخ»(الرحمن/37)، «دُهان ـــ روغن مذاب»(الرحمن/37)، «کَشْط ـــ کندن، زایل ساختن»( تکویر/11).
حاصل مفاد آیات قرآن درباره ى وضع رستاخیزى آسمان این است که وضع آسمان دگرگون گردیده و از جاى برکنده شده و دچار نوعى تموج و حرکت مضطرب گردیده، پاره پاره و شکافته مى شود بسان گل سرخ فام و روغن مذاب و فلز مذابِ روان نمایان مى گردد وسرانجام به شکل دود گردیده درهم پیچیده مى شود.
نکته قابل توجه این که قرآن کریم ووضع آغازین آفرینش آسمان و وضع پایانى آن را یکسان دانسته، و در هر دو حال آن را بسان دود(دخان) تبیین نموده است چنان که مى فرماید:
« ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَهِىَ دُخانٌ… ـــ پس از آفرینش زمین قصد آفرینش آسمان را که بسان دود بود، نمود»( فصلت/11).
«…یَوْمَ تَأْتِى السَّماءُ بِدُخان مُبین ـــ روزى که آسمان بسان دود هویدا مى گردد»( دخان/10).
حالا مقصود از این دود چیست؟ مطلب دیگرى است که بررسى آن از حوصله و هدف این بحث بیرون است.
زمین به هنگام وقوع رستاخیز
اکنون که با وضعیت آسمان در آخرین لحظه هاى عمر دنیا از دیدگاه قرآن آشنا شدیم، ببینیم نظر قرآن درباره ى زمین به هنگام برپایى قیامت چگونه است؟
نخست واژه هایى را که قرآن در این باره بکار گرفته است یادآور مى شویم:
«زلزله»( زلزله/1)، «بارز ـــ نمایان»(کهف/47)، «تبدل ـــ دگرگونى»(ابراهیم/48)، «تشقق ـــ شکافتگى»(ق/44)، «اندکاک ـــ فرو پاشیدگى، محو شدن آنچه در زمین است»(فجر/21)، «رَجّ ـــ حرکت شدید، تزلزل و اضطراب»(واقعه/4)، «مَدّ ـــ کشیده شدن، صاف شدن»( انشقاق/3).
وضعیتى را که آیات یاد شده براى زمین در لحظه برپایى قیامت ترسیم نموده اند این است که:
لرزش سختى زمین را فرا مى گیرد، آنچه بر روى زمین پدیدار گشته است،(اعم از پدیده هاى طبیعى و بشرى) فرو مى پاشد و سطح زمین آشکار و نمایان مى گردد، زمین شکافته مى شود و مردگان از آن بیرون مى آیند و در سراى قیامت محشور مى گردند.
در اینجا دو نکته را یادآورى مى کنیم:
نکته اوّل: در میان واژه هایى که در مورد وضع رستاخیزى آسمان و زمین بکار رفته است دوواژه در هر دو مورد آمده است که عبارتند از :واژه «تَبَدُّل» و واژه «اِنْشِقاق» یعنى وضع این دو آفریده عظیم خداوندى بر هم خورده شکافته و پاره پاره مى شوند.
نکته دوم: همان گونه که در مورد آغاز و پایان آفرینش آسمان کلمه «دُخان» بکار رفته است در مورد آغاز و پایان آفرینش زمین نیز کلمه «مَدّ» بکار رفته است چنان که مى فرماید:
«هُوَ الَّذِى مَدَّ الأَرْضَ…»( رعد/3، حجر/19، ق/7)
« وَإِذا الأَرْضُ مُدَّتْ»( انشقاق/3)
وضع پدیده هاى زمینى هنگام وقوع قیامت
از میان پدیده هاى زمینى آنچه به عنوان نشانه و علامت رستاخیز مورد توجه قرار گرفته است یکى کوهها و دیگرى دریاها مى باشد، و نکته ى آن، عظمت و اهمیت این دو مى باشد، زیرا اکثریت سطح زمین را آبها و دریاها تشکیل مى دهند و از طرفى کوهها با هیبت و شکوه ویژه ى خود که اکنون نقش ستونهاى استوار زمین را ایفا مى کنند دگرگونى و تحول در آنها بیش از هر پدیده ى دیگرى مى تواند از وقوع حادثه اى بسیار شگرف که همان رستاخیز است، خبر دهند و شاید به همین جهت است که عمده ى آیات این بخش مربوط به وضع رستاخیزى کوهها است و اینک آیات این بخش:
دریاها
وضعیت دریاها در آخرین لحظه هاى عمر دنیا در سه آیه و با دو واژه «سَجْر» (مشتعل شدن، پر شدن) و «فَجْر» (شکافته شدن) بیان گردیده است چنان که مى فرماید:
(إِذَا البِحارُ سُجِّرَتْ ـــ آنگاه که دریاها مشتعل گردند(یا آبهاى شیرین و شور همه درهم آمیخته شده و دریاها پر از آب گردند»(انفطار/3)
« وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ ـــ سوگند به دریاى مشتعل و برافروخته»( طور/6).
« وَإِذَا الْبِحارُ فُجِّرَتْ ـــ هنگامى که دریاها شکافته شوند (حایل میان آبهاى شور و شیرین برداشته شده و همه یک دریا گردند»( تکویر،6).
مرحوم طبرسى در تفسیر واژه ى «فجر» و «سجر» روى معنى برداشته شدن مرزها و انباشته شدن آبها روى یکدیگر و در نتیجه پر شدن دریاها تکیه کرده است.( مجمع البیان،ج5،ص443 و 449)
تفسیر وى از معانى دیگرى که دیگران برگزیده اند، صحیح تر به نظر مى رسد و شاهد بر آن این است که قرآن از ویژگى هاى کنونى دریاها این مطلب را بیان کرده است که میان دریاها نوعى مرزبندى شده، آبهاى شور از شیرین جدا گردیده و به یکدیگر آمیخته نمى شوند چنان که مى فرماید:
«…هُوَ الَّذِى مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَهذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَجَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخاً وَحِجْراً مَحْجُوراً ـــ او است آفریدگارى که دو دریاى شور و شیرین را به هم درآمیخت(مجاور یکدیگر قرار داد) و میان آن دو حایل ایجاد کرد که به یکدیگر مخلوط نگردند»( فرقان/53).
به قرینه ى این که در ذیل آیه مى فرماید:(وَجَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخاً)معلوم مى شود که مقصود از «مرج» آمیختگى آن دو نیست، بلکه تقارن مکانى و تلاقى آنها است. بر این مطلب گواهى مى دهد آیه ى دیگر که مى فرماید:
« مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ * بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ ــــ دو دریاى شور و شیرین را به هم درآمیخت، آن دو با یکدیگر تلاقى مى کنند و میان آنها مرز و حایلى است که یکى بر دیگرى تعدى نمى کند(خاصیت آن را خنثى نمى سازد)»( الرحمن/19).
مناسبترین سخنى که در تفسیر این آیه گفته شده است این است که در حقیقت این آیه بیانگر تدبیر حکیمانه ى خداوند در آفرینش دریاها است به گونه اى که شرایط زیست براى موجودات زنده و به ویژه انسانها کاملاً فراهم باشد.
زیرا به گفته صاحب نظران در زمین شناسى، سه چهارم سطح زمین را دریاها فرا گرفته اند که آب آنها شور است و نقش مؤثرى در تلطیف هوا و جهات دیگر حیات جانداران دارند و از طرفى آبهاى شیرین در درون زمین ذخیره شده اند، که از طریق چشمه ها و چاه ها و مانند آن به بیرون هدایت شده و اصلى ترین شرط زندگى را براى موجودات زنده فراهم مى سازند.
این دو نوع آب شیرین و شور هرگز به یکدیگر آمیخته نمى گردند، به طورى که آبهاى شیرین همگى شور و یا آبهاى شور همگى شیرین شوند، زیرا در این صورت ادامه ى حیات براى انسان و دیگر موجودات زنده ممکن نخواهد بود.
امّا آنگاه که عمر دنیا پایان مى پذیرد، و نظم کیهانى بر هم مى خورد، مرز و حایل میان آبهاى شور و شیرین برداشته مى شود، و واژه هاى (سُجّرت) و ( فُجّرت) در آیاتى که قبلاً ذکر گردید بیانگر همین وضعیت مى باشند.( المیزان،ج20، ص 112)
وضعیت کوهها در لحظه ى وقوع قیامت
بیشتر آیات پدیده هاى زمینى در این بخش ناظر به وضعیت کوهها در آخرین لحظه هاى عمر دنیا مى باشند واژه هاى بکار رفته در این باره عبارتند از:
1. «سیر»(حرکت) (وَإِذَا الْجِبالُ سُیِّرَتْ).( تکویر/3)
(وَیَوْمَ نُسَیِّرُ الجِبالَ ) ، (تَسیرُ الجِبالُ سَیْراً).( طور/10)
2. «سَراب»: (وَسُیِّرَتِ الْجِبالُ فَکانَتْ سَراباً).( نباء/20)
(«روزى که در صور دمیده مى شود) کوهها به حرکت درآمده و به صورت سراب جلوه گر خواهند شد».
«سراب» یعنى آب نما، آبِ پندارى و غیر حقیقى، ولى در معناى آن توسعه داده شده و بر هر چه حقیقت نداشته باشد ولى توهم شود که داراى حقیقت است، اطلاق مى گردد و ظاهراً معناى دوم در این آیه مقصود است. و ممکن است مقصود این باشد که کوههاى با عظمت به گونه اى متلاشى مى شوند که از عظمت و استوارى آنها هیچگونه اثرى در خارج یافت نمى شود مگر عظمت وشکوه پندارى.
3. «عهن منفوش» (پشم زده شده).
(تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ).( معارج/9)
(وَتَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ).( قارعه/5)
«کوهها بسان پشم زده شده مبدل خواهند شد».
4. «نَسْف» (کنده شده).
(وَإِذَا الْجِبالُ نُسِفَتْ ـــ هنگامى که کوهها از جاى خود کنده مى گردند»( مرسلات/11).
5. «رَجْف» (حرکت شدید، اضطراب).
6. «کَثیب» (تلّ خاک).
7. «مَهیل» (زیر و رو شده) چنان که مى فرماید:
(یَوْمَ تَرْجُفُ الأَرْضُ وَالجِبالُ وَکانَتِ الْجِبالُ کَثیباً مَهیلاً ـــ روزى که در زمین و کوهها حرکت شدیدى ایجاد شده و کوهها بسان تلى از خاک زیر ورو شده درآیند»( مزمل/14).
8.«بَسّ» (متلاشى، ریزه ریزه).
9.«هَباء مُنْبَثّ» (غبار پراکنده).
(وَبُسَّتِ الْجِبالُ بَسّاً * فَکانَتْ هَباءً مُنْبَثّاً ـــ و کوهها به نوعى متلاشى و ریزه ریزه مى شوند که بسان ذرات پراکنده ى غبار مبدل مى گردند»( واقعه/5ـ6).
10.«دَک» (قطعه ـ قطعه شدن).
(وَحُمِلَتِ الأَرْضُ وَالْجِبالُ فَدُکَّتا دَکَّةً واحِدَةً ـــ و زمین وکوهها از جاى خود برداشته مى شوند و یک مرتبه متلاشى و خرد مى گردند»( حاقه/14).
آرى این است سرنوشت کوهها در پایان عمر دنیا، کوههایى که در استوارى و صلابت ضرب المثل بودند، ستونهاى محکم و ثابت زمین بشمار مى آمدند و بسان میخهایى آهنین تعادل زمین را حفظ مى کردند آنگاه که آخرین لحظه هاى عمر دنیا فرا مى رسد به شدت از جاى کنده مى شوند، به صورت غیر متعادل و مضطرب به حرکت درمى آیند، بسان تلى از خاک درآمده مانند پشم زده شده نرم و انعطاف پذیر مى گردند، و سرانجام بسان ذرات غبار پراکنده مى گردند وجز سرابى از آنها باقى نخواهد بود(چه حادثه مهیب ووحشت زایى).
و بدین گونه همه ى دستگاههاى فعال نظام این جهان از کار باز مى ایستند، و در یک لحظه جهان در تاریکى موحش و سردى و فسردگى غم انگیزى فرو مى رود و به این ترتیب طومار حیات دنیوى درهم پیچیده مى شود،ولى این پایان حقیقى حیات نیست، بلکه خود نوید بخش حیاتى نوین وجاودان مى باشد همان حیاتى که قرآن آن را قیامت و رستاخیز عمومى مى نامد وحوادث شگرف کیهانى یاد شده نشانه هاى فرا رسیدن این حیات نوین و زندگى ابدى مى باشند.
برگرفته از پایگاه پرسمان و
پایگاه آیت الله سبحانی بر اساس منشور جاوید، ج9، ص 242 ـ 268
1. حوادثى که پیش از وقوع قیامت و قبل از به هم خوردن نظام آفرینش، در حالى که انسانها در روى زمین زندگى مى کنند، رخ مى دهد، و کلمه ى «اشراط» غالباً به این قسم از رخدادها اطلاق مى شود.
2. رخدادهایى که مایه ى به هم خوردن نظام آفرینش مى گردد که بیشتر آنها در سوره هاى تکویر، انفطار، انشقاق و زلزله وارد شده است.
و ما در این بحث به بیان قسم نخست از اشراط ساعت مى پردازیم و در فصل بعدى درباره ى قسمت دوم بحث خواهیم کرد.
علایم رستاخیز به معنایى که فعلاً مورد نظر ماست هم در قرآن و هم در روایات مطرح شده است. نخست به بررسى دو علامت از علایم و نشانه هایى که در سوره هاى مختلف قرآن وارد شده است، مى پردازیم.
« فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ السّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنّى لَهُمْ إِذا جائَتْهُمْ ذِکْریهُمْ ـــ آیا (آنان در ایمان آوردن) منتظر چیزى جز قیامت مى باشند، که ناگهان فرا برسد (تا آنگاه ایمان بیاورند)بگو علامت و نشانه هاى آن تحقق یافته است، کجا سود مى بخشد ایمان آنان آنگاه که قیامت فرا رسد»( محمد/18).
توضیح این که «اشراط» جمع «شَرَطْ»، بر وزن «صدف» به معنى علامت است. ابن منظور در لسان العرب مى گوید: «شرط به فتح راء» به معنى علامت وجمع آن اشراط است و اشراط السّاعه نشانه هاى آن مى باشد.( لسان العرب،ج7،ص329، ماده ى شرط)
این آیه به روشنى مى رساند که برخى از علایم رستاخیز تحقق یافته است، حالا مقصود از آن علامت تحقق یافته چیست؟ از خود آیه و آیات دیگر مطلب روشنى به دست نمى آید ولى مفسران مى گویند پیامبر فرموده است:«بُعِثْتُ اَنَا وَالسّاعَةُ کَهاتَیْنِ» برانگیخته شده ام در حالى که من و رستاخیز بسان این دو انگشت کنار هم مى باشیم، یعنى چندان فاصله اى میان بعثت من و برپایى قیامت نیست.( مجمع البیان، ج5، ص 102)
البته در این جا سؤالى مطرح است که چگونه مى توان بعثت پیامبر را از علایم رستاخیز دانست در حالى که فاصله ى بعثت پیامبر با برپایى قیامت بسیار زیاد است؟
پاسخِ این پرسش آن است که باقى مانده عمر جهان را باید با گذشته آن مقایسه کرد و اگر جهان، دوران کهولت خود را مى گذراند، طبعاً عمر بیشتر آن گذشته و قسمت بسیار اندکى از آن باقى مانده است و با توجه به این نسبت، چیزى به تحقق رستاخیز باقى نخواهد ماند و شاید هم نکته ى دیگرى در آن نهفته است که درک آن از فهم ما بیرون است.
برخى گفته اند مقصود از اشراط در این آیه، دو نیم شدن ماه توسط پیامبر است(قمر/1)،چنان که برخى آن را بر نزول قرآن که آخرین کتاب آسمانى است، منطبق نموده اند.
در هر حال این آیه با قاطعیت، حاکى است که برخى از علایم وقوع رستاخیز رخ داده است.
« وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها وَاتَّبِعُونِ هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ ـــ عیسى مایه ى آگاهى از تحقق رستاخیز است، درباره آن تردید نکنید از من پیروى کنید این راه مستقیمى است»( زخرف/61).
مفسران مى نویسند: آنگاه که پیامبر گرامى مشرکان را مورد خطاب قرار داد و گفت شماها و آنچه آنها را مى پرستید هیزم دوزخ خواهند بود(انبیاء/98)، مشرکان اعتراض نموده و گفتند: در این صورت تکلیف حضرت مسیح چیست؟ زیرا او هم مورد پرستش اقوام نصارى است، قرآن در پاسخ آنان ضمن آیاتى مطالبى را یادآور مى شود که یکى از آنها همین آیه مورد بحث ما است و آن این که مسیح واجد چیزى از الوهیت، نیست، وجود او یکى از مایه ها و عوامل آگاهى از فرا رسیدن رستاخیز است.
البته قرائت مشهور در آیه «عِلْم» بر وزن «حلم» است یعنى مایه ى آگاهى، در حالى که برخى آن را «عَلَمْ» بر وزن «سَلَف» قرائت نموده اند که به معنى نشانه و علامت است یعنى وجود مسیح علامت تحقق رستاخیز مى باشد.
ولى اکنون باید دید وجود مسیح در چه زمانى ازنشانه هاى رستاخیز است آیا در آن روز که از مادر متولد شد، یا در روز دیگر؟
روایات در این زمینه مى گوید که حضرت مسیح به هنگام ظهور حضرت مهدى (علیه السلام) فرود مى آید و به او اقتدا مى کند، و در همین شرایط است که وجود او از علایم آخرت مى باشد و در این مورد محدثان سنى و شیعه مى گویند که پیامبر فرمود: «چگونه مى شود بر شما آنگاه که فرزند مریم در میان شما فرود آید، و به پیشواى شما که از خود شماست، اقتدا کند؟».( جامع الأُصول،ج11،ص47، باب اشراط قیامت، حدیث 7و 78)
در تفسیر آیه، احتمال (این احتمال در تفسیر المیزان مورد تأیید قرار گرفته است ج 18، ص 125) دیگرى نیز وجود دارد و آن این که بگوییم: وجود عیسى که خود یک نوع معجزه وحادثه خارق العاده بود، و هم چنین زنده کردن مردگان که یکى از معجزات او بشمار مى رفت، از دلایل امکان قیامت است، زیرا قیامت جز یک معجزه بزرگ که در آن مردگان زنده مى شوند، چیز دیگرى نیست و با مشاهده معجزه وجود مسیح، و کارهاى خارق العاده او، نباید درباره رستاخیز شک و تردید کرد، در این صورت معنى آیه این است که مجموع زندگانى مسیح یکى از دلایل ممکن بودن رستاخیز مى باشد چرا درباره آن شک و تردید مى کنید؟ و اگر بنا است در مورد حضرت مسیح بیندیشید، او را از این جهت مورد مطالعه قرار دهید نه از آن نظر که او معبود و خدا بود؟
مؤید این تفسیر جمله (فَلا تَمْتَرُنَّ بِها) است که شک نکردن در قیامت را متفرع بر وجود حضرت مسیح نموده است هر چند این جمله با تفسیر نخست نیز چندان مخالفت ندارد، زیرا اگر وجود عیسى در ظرفى، از علایم قیامت باشد، با دیدن علامت، نباید درباره ى صاحب نشانه (رستاخیز) شک کرد.
علایم قیامت در روایات
درباره اشراط و علایم قیامت، روایات بسیارى از طریق شیعه و سنى وارد شده است و یک رشته تحولات وحوادث، به عنوان نشانه هاى برپایى رستاخیز بیان گردیده است. آنچه در این روایات به عنوان «اشراط الساعه» قلمداد گردیده است به دو دسته تقسیم مى شوند:
1. حوادث و رخدادهاى خارق العاده در نظام آفرینش.
2. تحولاتى که در افکار و رفتار انسانها پدید مى آید.
از آنجا که بررسى همه این روایات نیاز به بحث مفصل و گسترده اى دارد و با یک بحث تفسیرى به شیوه ى موضوعى سازگار نیست ما در این جا به طور فشرده نمونه هایى از این علایم را یادآور مى شویم.( طالبان تفصیل در این باره مى توانند به بحارالانوار، ج6، باب اشراط الساعة وجامع الأُصول، ابن اثیر،ج 11،ص47ـ 93 رجوع نمایند.)
حُذیفة بن اسید گوید: ما و گروهى از اصحاب پیامبر سرگرم گفتگو بودیم، پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) از موضوع مورد گفتگوى ما سؤال کرد گفتیم در باره قیامت سخن مى گوییم،رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:
قیامت بر پا نمى گردد مگر آن که ده آیه و نشانه از حوادث غیر طبیعى رخ دهد:
1. فرو رفتگى در زمین، در ناحیه ى مشرق، پدیدار مى گردد.
2. شکافى در ناحیه مغرب زمین نمودار مى شود.
3. در جزیرة العرب نیز در زمین شکافى پدید مى آید.
4. دودى در آسمان پدیدار مى گردد.
5. دجال ظاهر مى شود.
6. جنبده اى از زمین بیرون مى آید.
7. یأجوج و مأجوج بر مردم هجوم مى آورند.
8. خورشید از سمت مغرب طلوع مى کند.
9. آتش از ناحیه عدن نمودار مى گردد.
10. عیسى بن مریم (علیه السلام) با زمى گردد، یا بادى که مردم را به دریا پرت مى کند.( صحیح مسلم،ج8،ص179)
در باره تحولاتى که در اخلاق و رفتار مردم رخ مى دهد و مردم از برنامه هاى دینى فاصله مى گیرند نیز روایاتى وارد شده، که جامع ترین آنها روایتى است که عبد اللّه بن عباس از رسول گرامى (صلى الله علیه وآله وسلم) نقل کرده است.( بحار الأنوار،ج6،ص206ـ 209 مراجعه فرمایید)
اکنون که با نوع نخست از نشانه هاى قیامت (اشراط السّاعة) آشنا شدیم به بررسى نوع دوّم یعنى حوادثى که وقوع آنها خبر قطعى از پایان یافتن عمر دنیا ووقوع رستاخیز مى دهد (مشاهد السّاعة) مى پردازیم.
تحولات کیهانى و برپایى قیامت
در قرآن درباره ى حوادث مهم کیهانى سخن به میان آمده است که از پایان عمر جهان و برپایى قیامت خبر مى دهد.
این حوادث مهم و مهیب، آسمان و زمین، دریاها، کوهها، انسانها، خورشید و ستارگان و… را در برگرفته و در یک کلمه نظام کیهان فرو ریخته و رستاخیز موعود برپا مى گردد اینک به بررسى این رخدادها و حوادث مهیب مى پردازیم:
وضع آسمان به هنگام برپایى رستاخیز
واژه هایى که قرآن در این رابطه به کار گرفته است عبارتند از:
«انشقاق ـــ پاره پاره شدن»(انشقاق/1، الرحمن/3، حاقه/16، فرقان /25)، «انفطار ـــ بریده شدن»(انفطار/1، مزمل /18)، «انفتاح ـــ گشوده شدن»( نبأ/19)، «انفراج ـــ شکافته شدن»( مرسلات/9)، «انطواء ـــ پیچیده شدن»( انبیاء/104، زمر/67)، «تبدل ـــ دگرگونى»( ابراهیم/48)، «مَوْر ـــ اضراب، تموج»(طور/9)، «مُهْل ـــ فلز مذاب»(معارج/8)، «دُخان ـــ دود»(دخان/10)، «وَرْدَ ـــ گل سرخ»(الرحمن/37)، «دُهان ـــ روغن مذاب»(الرحمن/37)، «کَشْط ـــ کندن، زایل ساختن»( تکویر/11).
حاصل مفاد آیات قرآن درباره ى وضع رستاخیزى آسمان این است که وضع آسمان دگرگون گردیده و از جاى برکنده شده و دچار نوعى تموج و حرکت مضطرب گردیده، پاره پاره و شکافته مى شود بسان گل سرخ فام و روغن مذاب و فلز مذابِ روان نمایان مى گردد وسرانجام به شکل دود گردیده درهم پیچیده مى شود.
نکته قابل توجه این که قرآن کریم ووضع آغازین آفرینش آسمان و وضع پایانى آن را یکسان دانسته، و در هر دو حال آن را بسان دود(دخان) تبیین نموده است چنان که مى فرماید:
« ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَهِىَ دُخانٌ… ـــ پس از آفرینش زمین قصد آفرینش آسمان را که بسان دود بود، نمود»( فصلت/11).
«…یَوْمَ تَأْتِى السَّماءُ بِدُخان مُبین ـــ روزى که آسمان بسان دود هویدا مى گردد»( دخان/10).
حالا مقصود از این دود چیست؟ مطلب دیگرى است که بررسى آن از حوصله و هدف این بحث بیرون است.
زمین به هنگام وقوع رستاخیز
اکنون که با وضعیت آسمان در آخرین لحظه هاى عمر دنیا از دیدگاه قرآن آشنا شدیم، ببینیم نظر قرآن درباره ى زمین به هنگام برپایى قیامت چگونه است؟
نخست واژه هایى را که قرآن در این باره بکار گرفته است یادآور مى شویم:
«زلزله»( زلزله/1)، «بارز ـــ نمایان»(کهف/47)، «تبدل ـــ دگرگونى»(ابراهیم/48)، «تشقق ـــ شکافتگى»(ق/44)، «اندکاک ـــ فرو پاشیدگى، محو شدن آنچه در زمین است»(فجر/21)، «رَجّ ـــ حرکت شدید، تزلزل و اضطراب»(واقعه/4)، «مَدّ ـــ کشیده شدن، صاف شدن»( انشقاق/3).
وضعیتى را که آیات یاد شده براى زمین در لحظه برپایى قیامت ترسیم نموده اند این است که:
لرزش سختى زمین را فرا مى گیرد، آنچه بر روى زمین پدیدار گشته است،(اعم از پدیده هاى طبیعى و بشرى) فرو مى پاشد و سطح زمین آشکار و نمایان مى گردد، زمین شکافته مى شود و مردگان از آن بیرون مى آیند و در سراى قیامت محشور مى گردند.
در اینجا دو نکته را یادآورى مى کنیم:
نکته اوّل: در میان واژه هایى که در مورد وضع رستاخیزى آسمان و زمین بکار رفته است دوواژه در هر دو مورد آمده است که عبارتند از :واژه «تَبَدُّل» و واژه «اِنْشِقاق» یعنى وضع این دو آفریده عظیم خداوندى بر هم خورده شکافته و پاره پاره مى شوند.
نکته دوم: همان گونه که در مورد آغاز و پایان آفرینش آسمان کلمه «دُخان» بکار رفته است در مورد آغاز و پایان آفرینش زمین نیز کلمه «مَدّ» بکار رفته است چنان که مى فرماید:
«هُوَ الَّذِى مَدَّ الأَرْضَ…»( رعد/3، حجر/19، ق/7)
« وَإِذا الأَرْضُ مُدَّتْ»( انشقاق/3)
وضع پدیده هاى زمینى هنگام وقوع قیامت
از میان پدیده هاى زمینى آنچه به عنوان نشانه و علامت رستاخیز مورد توجه قرار گرفته است یکى کوهها و دیگرى دریاها مى باشد، و نکته ى آن، عظمت و اهمیت این دو مى باشد، زیرا اکثریت سطح زمین را آبها و دریاها تشکیل مى دهند و از طرفى کوهها با هیبت و شکوه ویژه ى خود که اکنون نقش ستونهاى استوار زمین را ایفا مى کنند دگرگونى و تحول در آنها بیش از هر پدیده ى دیگرى مى تواند از وقوع حادثه اى بسیار شگرف که همان رستاخیز است، خبر دهند و شاید به همین جهت است که عمده ى آیات این بخش مربوط به وضع رستاخیزى کوهها است و اینک آیات این بخش:
دریاها
وضعیت دریاها در آخرین لحظه هاى عمر دنیا در سه آیه و با دو واژه «سَجْر» (مشتعل شدن، پر شدن) و «فَجْر» (شکافته شدن) بیان گردیده است چنان که مى فرماید:
(إِذَا البِحارُ سُجِّرَتْ ـــ آنگاه که دریاها مشتعل گردند(یا آبهاى شیرین و شور همه درهم آمیخته شده و دریاها پر از آب گردند»(انفطار/3)
« وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ ـــ سوگند به دریاى مشتعل و برافروخته»( طور/6).
« وَإِذَا الْبِحارُ فُجِّرَتْ ـــ هنگامى که دریاها شکافته شوند (حایل میان آبهاى شور و شیرین برداشته شده و همه یک دریا گردند»( تکویر،6).
مرحوم طبرسى در تفسیر واژه ى «فجر» و «سجر» روى معنى برداشته شدن مرزها و انباشته شدن آبها روى یکدیگر و در نتیجه پر شدن دریاها تکیه کرده است.( مجمع البیان،ج5،ص443 و 449)
تفسیر وى از معانى دیگرى که دیگران برگزیده اند، صحیح تر به نظر مى رسد و شاهد بر آن این است که قرآن از ویژگى هاى کنونى دریاها این مطلب را بیان کرده است که میان دریاها نوعى مرزبندى شده، آبهاى شور از شیرین جدا گردیده و به یکدیگر آمیخته نمى شوند چنان که مى فرماید:
«…هُوَ الَّذِى مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَهذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَجَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخاً وَحِجْراً مَحْجُوراً ـــ او است آفریدگارى که دو دریاى شور و شیرین را به هم درآمیخت(مجاور یکدیگر قرار داد) و میان آن دو حایل ایجاد کرد که به یکدیگر مخلوط نگردند»( فرقان/53).
به قرینه ى این که در ذیل آیه مى فرماید:(وَجَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخاً)معلوم مى شود که مقصود از «مرج» آمیختگى آن دو نیست، بلکه تقارن مکانى و تلاقى آنها است. بر این مطلب گواهى مى دهد آیه ى دیگر که مى فرماید:
« مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ * بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ ــــ دو دریاى شور و شیرین را به هم درآمیخت، آن دو با یکدیگر تلاقى مى کنند و میان آنها مرز و حایلى است که یکى بر دیگرى تعدى نمى کند(خاصیت آن را خنثى نمى سازد)»( الرحمن/19).
مناسبترین سخنى که در تفسیر این آیه گفته شده است این است که در حقیقت این آیه بیانگر تدبیر حکیمانه ى خداوند در آفرینش دریاها است به گونه اى که شرایط زیست براى موجودات زنده و به ویژه انسانها کاملاً فراهم باشد.
زیرا به گفته صاحب نظران در زمین شناسى، سه چهارم سطح زمین را دریاها فرا گرفته اند که آب آنها شور است و نقش مؤثرى در تلطیف هوا و جهات دیگر حیات جانداران دارند و از طرفى آبهاى شیرین در درون زمین ذخیره شده اند، که از طریق چشمه ها و چاه ها و مانند آن به بیرون هدایت شده و اصلى ترین شرط زندگى را براى موجودات زنده فراهم مى سازند.
این دو نوع آب شیرین و شور هرگز به یکدیگر آمیخته نمى گردند، به طورى که آبهاى شیرین همگى شور و یا آبهاى شور همگى شیرین شوند، زیرا در این صورت ادامه ى حیات براى انسان و دیگر موجودات زنده ممکن نخواهد بود.
امّا آنگاه که عمر دنیا پایان مى پذیرد، و نظم کیهانى بر هم مى خورد، مرز و حایل میان آبهاى شور و شیرین برداشته مى شود، و واژه هاى (سُجّرت) و ( فُجّرت) در آیاتى که قبلاً ذکر گردید بیانگر همین وضعیت مى باشند.( المیزان،ج20، ص 112)
وضعیت کوهها در لحظه ى وقوع قیامت
بیشتر آیات پدیده هاى زمینى در این بخش ناظر به وضعیت کوهها در آخرین لحظه هاى عمر دنیا مى باشند واژه هاى بکار رفته در این باره عبارتند از:
1. «سیر»(حرکت) (وَإِذَا الْجِبالُ سُیِّرَتْ).( تکویر/3)
(وَیَوْمَ نُسَیِّرُ الجِبالَ ) ، (تَسیرُ الجِبالُ سَیْراً).( طور/10)
2. «سَراب»: (وَسُیِّرَتِ الْجِبالُ فَکانَتْ سَراباً).( نباء/20)
(«روزى که در صور دمیده مى شود) کوهها به حرکت درآمده و به صورت سراب جلوه گر خواهند شد».
«سراب» یعنى آب نما، آبِ پندارى و غیر حقیقى، ولى در معناى آن توسعه داده شده و بر هر چه حقیقت نداشته باشد ولى توهم شود که داراى حقیقت است، اطلاق مى گردد و ظاهراً معناى دوم در این آیه مقصود است. و ممکن است مقصود این باشد که کوههاى با عظمت به گونه اى متلاشى مى شوند که از عظمت و استوارى آنها هیچگونه اثرى در خارج یافت نمى شود مگر عظمت وشکوه پندارى.
3. «عهن منفوش» (پشم زده شده).
(تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ).( معارج/9)
(وَتَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ).( قارعه/5)
«کوهها بسان پشم زده شده مبدل خواهند شد».
4. «نَسْف» (کنده شده).
(وَإِذَا الْجِبالُ نُسِفَتْ ـــ هنگامى که کوهها از جاى خود کنده مى گردند»( مرسلات/11).
5. «رَجْف» (حرکت شدید، اضطراب).
6. «کَثیب» (تلّ خاک).
7. «مَهیل» (زیر و رو شده) چنان که مى فرماید:
(یَوْمَ تَرْجُفُ الأَرْضُ وَالجِبالُ وَکانَتِ الْجِبالُ کَثیباً مَهیلاً ـــ روزى که در زمین و کوهها حرکت شدیدى ایجاد شده و کوهها بسان تلى از خاک زیر ورو شده درآیند»( مزمل/14).
8.«بَسّ» (متلاشى، ریزه ریزه).
9.«هَباء مُنْبَثّ» (غبار پراکنده).
(وَبُسَّتِ الْجِبالُ بَسّاً * فَکانَتْ هَباءً مُنْبَثّاً ـــ و کوهها به نوعى متلاشى و ریزه ریزه مى شوند که بسان ذرات پراکنده ى غبار مبدل مى گردند»( واقعه/5ـ6).
10.«دَک» (قطعه ـ قطعه شدن).
(وَحُمِلَتِ الأَرْضُ وَالْجِبالُ فَدُکَّتا دَکَّةً واحِدَةً ـــ و زمین وکوهها از جاى خود برداشته مى شوند و یک مرتبه متلاشى و خرد مى گردند»( حاقه/14).
آرى این است سرنوشت کوهها در پایان عمر دنیا، کوههایى که در استوارى و صلابت ضرب المثل بودند، ستونهاى محکم و ثابت زمین بشمار مى آمدند و بسان میخهایى آهنین تعادل زمین را حفظ مى کردند آنگاه که آخرین لحظه هاى عمر دنیا فرا مى رسد به شدت از جاى کنده مى شوند، به صورت غیر متعادل و مضطرب به حرکت درمى آیند، بسان تلى از خاک درآمده مانند پشم زده شده نرم و انعطاف پذیر مى گردند، و سرانجام بسان ذرات غبار پراکنده مى گردند وجز سرابى از آنها باقى نخواهد بود(چه حادثه مهیب ووحشت زایى).
و بدین گونه همه ى دستگاههاى فعال نظام این جهان از کار باز مى ایستند، و در یک لحظه جهان در تاریکى موحش و سردى و فسردگى غم انگیزى فرو مى رود و به این ترتیب طومار حیات دنیوى درهم پیچیده مى شود،ولى این پایان حقیقى حیات نیست، بلکه خود نوید بخش حیاتى نوین وجاودان مى باشد همان حیاتى که قرآن آن را قیامت و رستاخیز عمومى مى نامد وحوادث شگرف کیهانى یاد شده نشانه هاى فرا رسیدن این حیات نوین و زندگى ابدى مى باشند.
برگرفته از پایگاه پرسمان و
پایگاه آیت الله سبحانی بر اساس منشور جاوید، ج9، ص 242 ـ 268