خانه » همه » مذهبی » نظر اسلام راجع به فال و تفأل چيست؟

نظر اسلام راجع به فال و تفأل چيست؟

فال زدن در سه مورد اطلاق مي شود:
1.به زبان يا به دل نيك آوردن (به ديده خير نگريستن).
2. مشورت خواهي و استخارة متعارفي كه براي انجام امري و يا ترك آن با قرآن و يا تسبيح انجام مي گيرد.
3. پيش گويي نسبت به وقايعي كه مي خواهد رخ دهد.
علم فال علمي است كه بوسيله آن برخي از حوادث آينده دانسته مي شود و اين كار بوسيلة كلام مسموع يا گشودن قرآن يا كتب بزرگان مثل ديوان حافظ و مثنوي و نظاير آن كه به تفأل شهرت دارد انجام مي پذيرد. برخي از علماي دين تفأل با قرآن را مجاز شمرده و به گفته بعضي صحابه استناد كرده اند پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ تفأل را دوست مي داشت و از تطيّر منع مي فرمود.[1]فال نيك و بد زدن در ميان همه اقوام بوده و هست و به نظر مي رسد سرچشمه آن عدم دسترسي به واقعيات و نا آگاهي از علل واقعي حوادث بوده است و به هر حال بدون شك اين دو اثر طبيعي ندارند ولي داراي اثر رواني هستند. فال نيك اميد آفرين است در حالي كه فال بد موجب يأس و نوميدي و ناتواني مي شود و از آنجا كه اسلام همواره از مسائل مثبت استقبال مي كند از فال نيك نهي نكرده ولي فال بد را بشدّت محكوم كرده است و حتي در بعضي از روايات آن را در حد شرك شمرده اند. از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل شده كه فرمودند: فال بد زدن و آن را در برابر خدا در سرنوشت خويش مؤثر دانستن يك نوع شرك به خدا است.[2]و در حديث معروفي از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل شده: كارها را به فال نيك بگيريد (و اميدوار باشيد) تا به آن برسيد. در حالات  خود پيامبر و پيشوايان دين ـ عليه السّلام ـ نيز ديده مي شود كه گاهي مسائلي را به فال نيك مي گرفتند، مثلاً در جريان برخورد مسلمانها با كفار مكّه در سرزمين (حديبيه) مي خوانيم هنگامي كه (سهل بن عمرو) به عنوان نمايندة كفار مكّه به سراغ پيامبر آمد و حضرت از نام او آگاه گرديد. فرمود: «قد سهل عليكم امركم» يعني از نام سهل من تفأل مي زنم كه كار شما سهل و آسان مي گردد.[3]در جوامعي كه به خدا ايمان ندارند ـ هر چند از نظر علم و دانش روز پيشرفت هاي فراواني كسب كرده اند ـ اعتقاد به اقبال و بخت و خرافات ديگر فراوان ديده مي شود به نحوي كه گاهي افتادن يك نمك پاش بر زمين آنها را سخت ناراحت مي كند و منزل و اتاق و صندلي كه شماره آن سيزده باشد نحس شمرده و وحشت مي نمايند، و هنوز هم بازار رمّالان و فال گيران در ميان آنها گرم است، و مسأله موهوم بخت و طالع در ميان آنها مشتري فراوان دارد، ولي قرآن مجيد مي فرمايد:
بخت و طالع و پيروزي و شكست و موفقيت و ناكامي شما همه نزد خداست، خدائي كه حكيم است و مواهبش را طبق شايستگي هائي كه بازتاب ايمان و عمل و گفتار و كردار آنهاست تقسيم مي كند. به اين ترتيب اسلام پيروان خود را از وادي خرافه به حقيقت و از بيراهه به راه راست دعوت مي نمايد.
و باز در جريان نامه نوشتن پيغمبر به خسرو پرويز آمده است كه او را به اسلام دعوت نمود و خسرو پرويز نامه حضرت را پاره كرد و در جواب نامه، مشتي خاك براي آن حضرت فرستاد. پيامبر همين عمل را به فال نيك گرفت و فرمود: به زودي مسلمانان، خاك كشور او را مالك مي شوند. پيامبر از اين گونه تفألها در موارد بسياري داشته است.[4]قرآن مجيد از امتهاي گذشته نقل مي نمايد كه به پيامبر خود مي گفتند: ما تو را شوم مي دانيم و به تو فال بد مي زنيم و به همين جهت به تو ايمان نمي آوريم، و آن پيامبر در جوابشان مي گفت: فال بد، حق را ناحق و باطل را حق نمي كند و كارها همه به دست خداي سبحان است نه به دست فال، كه خودش مالك خودش نيست، تا چه رسد به اين كه مالك غير خودش باشد و اختيار خير و شرّ ، سعادت و شقاوت ديگران را در دست داشته باشد.
و از احاديث هم استفاده مي شود كه فال چيزي نيست، هر چه هست اثر نفس خود آدمي است، از منابع و جوامع روائي ما استفاده مي شود كه اثري كه در تطيّر و تفأل مي بينيم مربوط به نفس آدمي است و تمام امور به دست خداوند منان مي باشد.[5]پس فال به خودي خود اعتبار ندارد و مورد امضاي شارع (تأييد دين) نيست، ولي چون فال نيك حركت آفرين و اميد آور مي باشد و اثر رواني زيادي دارد لذا به آن توصيه نموده اند و از فال بد شديداً نهي نموده اند. و آن را در بعضي روايات در حد شرك دانسته اند: فال بد زدن و آن را در برابر خدا در سرنوشت خويش مؤثر دانستن يك نوع شرك به خداست.[6]انسان وقتي مي خواهد كاري انجام دهد، ناچار تمام جوانب آن را بررسي مي نمايد و فكر خود را كه موهبتي خدادادي است به كار مي اندازد و اگر از اين راه نتوانست صلاح خود را تشخيص دهد ناگزير بايد از ديگران كمك بگيرد و تصميم خود را با كساني كه صلاحيت مشورت دارند در ميان بگذارد تا به كمك فكر آنها صلاح را تشخيص دهد و اگر از اين راه هم به نتيجه نرسيد چاره اي ندارد جز اين كه به خداي خود متوسل شده ، خير خود را از او مسألت نمايد، كه اين همان «استخاره» است . روايات زيادي در رابطه با استخاره داريم و مورد تأييد اعلام قوم مي باشد كه انسان را از تحير خارج مي نمايد و راهي پيش پاي انسان مي گذارد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1.ترجمة الميزان، ذيل آيات 45و47 از سورة نمل و آية 131 سورة اعراف.
2. تفسير نمونه، جمعي از دانشمندان، جلد 6، ص 318 و جلد 15 سورة نمل، آيات 45 تا 47.
3. كند و كاوي دربارة استخاره و تفأل، ابوالفضل طريقه دار از انتشارات مدين.
 
پي نوشت ها:
[1] . علي اكبر، دهخدا، لغت نامه دهخدا، تهران، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول، ج10، ص 14949.
[2] . مكارم شيرازي، ناصر و جمعي از نويسندگان، تفسير نمونه، تهران، دارالكتاب الاسلامية، چاپ هفتم، 1361، ج12، ص52.
[3] . طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، تهران، آخوندي دارالكتاب الاسلامية، چاپ دوم، 1389، هـ . ق، ج19 ، ص 86.
[4] . طريقه دار، ابوالفضل، كندوكاوي دربارة استخاره و تفأل، قم، انتشاراتي مدين، 1374، ص 180.
[5] . طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، تهران، دارالكتب الاسلامية، ج8 و 5، ص237 ـ407.
[6] . مکارم شيرازي، ناصر و جمعي از نويسندگان، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامية، ج12 ، ص 52.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد