نظریه ناحیهگرایی (localism) مغز را به عنوان یک کل تجزیهناپذیر در نظر میگیرد که سعی بر این دارد که نواحی یا مراکزی را برای عملکردهای مختلف زبان در مغز پیدا کند. این نواحی از نظر وظیفه یا در وضعیتی مساوی قرار دارند و یا اینکه ممکن است یک ناحیه از مغز وجود داشته باشد که مهمتر از سایر نواحی باشد.
نظریههای پیوندگرایی (associationism) یا ارتباطگرایی (connectionism) عملکردهای زبانی را در رابطه بین مناطق مختلف مغز قرار میدهند. طرفداران این نظریه بر این باورند که عملکردهای زبان، وابسته به ارتباطات بین مناطق زبان است و توانایی زبانشناختی، توانایی پیوند واژهها و معانی است و اختلالات زبانی به دلیل از دست دادن این پیوند شکل میگیرند.
نظریه ناحیهبندی پویای عملکرد (dynamic localization of function) بر این فرض استوار است که سیستمهای عملکردی مربوط به عملکردهای فرعی ناحیهای، عملکردهای مربوط به زبان را انجام میدهند. در واقع به این معنی است که اجرای کلیه عملکردهای برتر ذهن، از جمله گفتار، منجر به فعال شدن چندین نواحی مختلف از مغز میشود.
نظریههای مبتنی بر تکامل (evelution_based theory) بر رابطه بین چگونگی تکامل مغز و زبان در طول زمان در گونههای مختلف تأکید میکنند.
نظریههای سلسلهمراتبی (hierarchical theories) بر این باورند که مغز دارای یک ساختار لایهای است، به این معنی که لایههای پایینتر با عملکردهای ابتدایی زبان و قشرها یا لایههای بالاتر با عملکردهای پیشرفتهتر زبان در ارتباط هستند
نظریههای کلنگر (holistic theories) بسیاری از عملکردهای زبانی را تحت تأثیر مناطق گسترده مغز که با هم کار میکنند و با یکدیگر در ارتباطند، میدانند که منجر به درک و تولید زبان میشوند.
موسسه دانش زبان و مغز ایران