۱۳۹۲/۰۷/۳۰
–
۹۴۵ بازدید
قائلین به دین حداقلی آیا جایی برای دین در حکومت داری قائلند ؟
جامعیت دین یکی از موضوعاتی است که امروزه بحث از آن در کنار برخی از مباحث فلسفه دین ، مانند قلمرو دین یا انتظار بشراز دین ، بیش از پیش مورد توجه واقع شده است .سوالی که در این مبحث انسان را با آن درگیر می سازد آن است که آیا دین تنها به مسائل مربوط به آخرت و جهان پس از مرگ می پردازد یا مسائل مربوط به این دنیای انسان را نیز مدنظر دارد؟ آیا دین تنها حوزه شخصی انسان را هدف می گیرد یا اینکه حوزه عمومی و اداره امور مادی و دنیوی را هم دربر می گیرد؟ و به تعبیرساده تر آیا دین تنها به دنبال تأمین سعات آخرت انسان است یا اینکه علاوه بر سعادت اخروی برای سعادت دنیای او نیز برنامه دارد؟ دیدگاه ها: در این زمینه با سه دیدگاه مواجه هستیم:
۱. دیدگاه افراطی که معتقد است تمام معارف بشری را میتوان از قرآن ، یا قرآن و سنت جویا شد و برای این امر نیازی به عقل و تجربه نیست.
۲. دیدگاه تفریطی که می گوید قلمرو دین تنها در مسائل مربوط به ارتباط انسان با خدا منحصر است
و دیگر امور انسان حیطه تصمیم گیری عقل و خرد انسان میباشد.
۳. دیدگاه اعتدالی که بدون طرد عقل و تجربه بشر، گستره دین را تنها در حوزه شخصی و مسائل اخروی نمی بیند بلکه معتقد است امور عمومی و دنیوی انسان تا جایی که در هدایت انسان مربوط است مورد توجه دین میباشد. (خسروپناه، عبدالحسین، گستره شریعت، قم، دفتر نشر معارف، تابستان ۱۳۸۲، ص ۱۰۷.)
دیدگاه افراطی
این دیدگاه هم در الهیات مسیحی و هم کلام اسلامی (از میان اندیشمندان اسلامی می توان به امثال غزالی اشاره کرد که با تمام وجود در مقابل فلسفه و فیلسوفان قد علم کرد.) طرفدار دارد. در قرون وسطی گروهی از متألهان، وحی را جانشین همه معارف بشری، اعم از علوم تجربی ، اخلاقی و مابعد الطبیعه میدانستند و بر این باور بودند که خداوند با ما سخن گفته و آنچه را برای رسیدن به رستگاری لازم است، در کتاب مقدس آورده است؛ به همین دلیل، آموختن شریعت را کافی دانسته، از پرداختن به فلسفه که در آن روز دارای معنایی عام بوده و همه دانشها را در بر میگرفت، پرهیز داشتند. این گستردگی تا حدودی متأثر از فلسفه اسکولاستیک بود. بعدها متفکرانی چون آکویناس ، به جداانگاری قلمرو عقل و وحی اصرار ورزیدند.
دیدگاه تفریطی یا «نظریه حداقلی دین»
این دیدگاه در مسئله قلمرو دین تلقی حداقلی از دین دارد. تلقیای که از رنسانس در مغرب زمین پدید آمده است. این رویکرد بر این باور است که دین به مسائل دنیوی و زندگی اجتماعی انسانها ربطی ندارد و اصولاً اداره جامعه و برنامه ریزی توسعه و تکامل اجتماعی به خرد انسانی و عقلانیت ابزاری واگذار شده است. دین فقط رابطه معنوی انسان با خداوند سبحان و سعادت اخروی او را تأمین میکند و اگر احکام و قوانین و آداب و مناسکی در دین است، به پوسته و قشر دین ارتباط دارد؛ زیرا گوهر و حقیقت دین، خداشناسی و خدایابی و سعادت اخروی انسانهاست؛ بنابراین جامعیت و کمال دین اسلام به سعادت ابدی انسان مربوط است نه به تنظیم معیشتی و دنیوی بشر.( خسروپناه، عبدالحسین، گستره شریعت، ص ۸۹)
از طرفداران این دیدگاه میتوان به اندیشمندانی چون مهندس بازرگان (کیان، سال پنجم، آذر، بهمن ۷۴، ش ۲۸، صص ۴۸ ـ ۹و آخرت و خدا , ص 37-73 )عبد الکریم سروش (عبدالکریم سروش، «دین اقلی و اکثری، کیان، ش ۴۱ و کیان , ش 31, ص 4-5 ) مجتهد شبستری (مجله راه نو، ش ۱۹، ص ۱۸)و… اشاره کرد.
« برخی از دلایل این دیدگاه »
الف. رسالت و غایت دین تنها تأمین سعادت اخروی انسانهاست(سروش، عبدالکریم، «دین اقلی و اکثری»، کیان، ش ۴۱)
نقد:
سعادت ابدی انسان را نمی توان از سعادت دنیوی او تفکیک کرد. اصولاً تفکیک و جداانگاری ساحتهای مختلف انسان امکانپذیر نیست؛ (نصری، عبدالله، انتظار بشر از دین، تهران، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۷۸، ص ۴۵)چرا که حیات اخروی نتیجه حیات دنیوی است، لذا برای آماده سازی آخرت انسانها باید دنیای آنها نیز بر اساس ارزشهای الهی آباد ساخت.
ب. دلیل دیگر خالی بودن یافت های دینی و وحیانی از برنامه تنظیم امور اجتماعی است: «آنچه در هیچ یک از سرفصلها یا سوره ها و جاهای دیگر دیده نمی شود، این است که گفته شده باشد آن (قرآن)را فرستادیم تا به شما درس حکومت ، اقتصاد ، مدیریت و یا اصلاح امور زندگی دنیا و اجتماع را بدهد.» (عبدالعلی بازرگان، کیان، ش ۲۸، ص ۵۲)
نقد :
قرآن آیات مختلفی در باب مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، قضایی و جزایی دارد، علاوه بر اینکه تنها منبع دین قرآن کریم نیست و روایات و سنت پیشوایان دین بخش مهمی از شریعت را به عهده دارد که بیانگر احکام اجتماعی دین میباشد.( خسروپناه، گستره شریعت، ص ۹۲)
ج. محدودیت فقه (احمدی، محمدامین، انتظار بشر از دین، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۴، ص ۴۱۱)از حیث روش و موضوع برای تنظیم امور دنیایی بشر، یکی دیگر از دلایل نگاه حداقلی به دین است.
نقد:
فقه محدود نیست؛ چرا که با راهکارهایی چون احکام ثابت و متغیر ، احکام اولیه و ثانویه ، و با کمک عقل در استنباط احکام میتوان به برنامه هایی جهت تنظیم امور اجتماعی بشر دست یافت.
د. اصل در دین گوهرآن است و نه صدف آن، گوهر دین هم تجربه های عرفانی است(نصری، عبدالله، گفتمان مدرنیته، ص ۱۶۲)
نقد :
تفسیراصل دین به تجربه های عرفانی، تفسیری انحرافی و تحریفی از دین می باشد چرا که در جای جای قرآن به ایمان و عمل صالح تأکید شده است یعنی اصل دین این است که انسان اعتقادات صحیح داشته و اعمالش طبق دستورات الهی باشد.
و. دلایل و مبانی دیگری برای این نظریه چون انکار ابدی بودن احکام اسلامی ، تحریف معنای خاتمیت نبوت ، وجود دارد.( ر.ک: نوروزی، محمدجواد، درآمدی بر نظام سیاسی اسلام، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، ۱۳۸۰، ص ۳۴.)
« ارزیابی کلی درباره دیدگاه حداقلی دین»
محدود کردن مرز دین به حوزه ای منهای علم و عقل بشر ، ناشی از نگرش اومانیستی و غرب معاصر است؛ نگرشی که با اصالت بخشیدن به علم و عقل بشری، در صدد منزوی نمودن دین و جلوگیری از نهادینه شدن آن در جامعه است و با روح تعالیم و اهداف بعثت انبیا نمیسازد.
با رویکرد حداقلی به دین، دین امری شخصی میگردد و در اینصورت تنها کاری که دین میتواند انجام دهد صدور احکام و دستورات فردی برای انسان است و حق دخالت در حوزه عمومی و روایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بشر را ندارد.
« دیدگاه اعتدالی یا «جامعیت دین»
این دیدگاه که به دیدگاه حداکثری دین یا همان جامعیت دین معروف است , معتقد است که دین علاوه بر سعادت اخروی ، برای سعادت دنیوی بشر نیز برنامه دارد. البته این به معنای تعطیلی عقل و تجربه نیست بلکه دین کلیاتی را ارائه داده و به عقل و تجربه بشر خط و جهت خاص دینی و الهی میدهد تا سعادت دنیوی بشر هماهنگ با سعادت اخروی او بوده و مخل و مضر آن نباشد.
مقصود از جامعیت دین این نیست که همه مسائل نظری و عملی مربوط به زندگی مادی و معنوی انسان، خواه در سطح مسائل کلی و کلان، و خواه در زمینه مسائل جزئی و خاص توسط پیامبران الهی بیان شده باشد و مطالعه کتب آسمانی، انسان را از هرگونه بحث و کاوش فکری در شناخت انسان و جهان و جوانب حیات بشری بینیاز سازد، بلکه مقصود این است که دین در راستای هدف رسالتی که دارد یعنی هدایت انسان به سمت کمال واقعی و همه جانبه او از بیان هیچ نکته لازمی فروگذار نکرده است. بنابراین جامعیت دین را باید نسبت به هدف و رسالت دین مورد تحقیق و بررسی قرار داد، نه فراتر یا فروتر از آن(ربانی گلپایگانی، علی، جامعیت و کمال دین، قم، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۷۹، ص ۱۶)
دین نیامده و نخواسته است عقل و اندیشه آدمی را تعطیل کند و او را از هرگونه کوشش فکری و تلاش معرفت جویانه باز دارد یا بی نیاز سازد. به عبارت دیگر رسالت دین قرار دادن وحی به جای عقل و حس و شناختهای عقلانی و تجربی نیست، بلکه رسالت وحی این است که اولاً مسیر رسیدن به این گونه معرفتها را روشن سازد، و ثانیاً افقهایی از حقیقت را که از دسترس عقل و حس بیرون است، برای انسان روشن کند. بدین جهت رسالت وحی در طول رسالت عقل و حس و مکمل آن دو است، نه در عرض و مخالف آن دو.
این نظریه معتقد است که قوانینی که به میزان حداکثر برای تنظیم شئون فردی و اجتماعی انسان لازم است،در شریعت بیان شده است و با اجتهاد در منابع و متون دینی میتوان آنها را به دست آورد. بر طبق این نظریه، ولایت که خود جزء احکام شریعت است تنها قوه مجریه احکام سیاسی نیست، بلکه ساز و کار رهبری و صدور حکم جهت تنظیم روابط، تقدیم اهم و مهم و چاره اندیشی صحیح در ظرف تزاحم احکام ، مصالح و… است. بر طبق این تلقی، شریعت، با تعبیه احکام ثابت و متغیر و تمهیداتی چون استمرارولایت و امثال آن، در واقع، ساز و کاری برای تطبیق اصول اسلامی با نیازهای متغیر انسان در اوضاع و احوال متفاوت و گسترش دامنه شمول آن در این گونه از شرایط پیش بینی کرده است. از این نظر، دایره نیاز انسان به قانون دقیقاً با آنچه شریعت آورده برابر و مساوی است و در شریعت، قانون , شکل و ارزشهای یک نظام سیاسی الهی بیان شده است.
اکثریت اندیشمندان اسلامی بر این باور بوده و هستند که دین اسلام دین اجتماعی بوده و منحصردر امور شخصی و تأمین سعادت اخروی نمی باشد.
دلایل نظریه جامعیت دین
الف. برهانی که ضرورت نبوت و وحی را اثبات میکند، این نکته را نیز اثبات میکند که کمال و خاتمیت دین و قوانین عاری از اشتباه و خطا و اجرای معصومانهی آنها بدون اتصال به علم الهی ممکن نیست و تنها قانونی میتواند ادعای کمال و تمامیت کند که از چنین منبعی برخاسته باشد و این قانون است که میتواند انسان را در تأمین نیازهای معنوی دنیوی و اخروی او یاری رساند و به او آسیبی نزند. از طرف دیگر تأمین نیازهای معنوی انسان توقف تام و کامل بر نحوه تنظیم زندگی انسان در این دنیا دارد . اگر سعادت و شقاوت اخروی از سعادت و شقاوت دنیوی جدا نیست و انجام اعمال و مناسک و رفتارهای فردی و اجتماعی در تأمین سعادت و شقاوت دخیل است و تفکیک دو نظام معاش و معاد در روابط فردی و اجتماعی امکان پذیر نیست، پس نمی توان دو مبنای متفاوت برای سرپرستی دنیا تصور کرد و در نظام معرفتی و دستوری، دین را از حوزهی سرپرستی معاش انسان جدا ساخت؛ در نتیجه، دین در عرصههای مختلف ، حضور مؤثر و جدی دارد و باید نظامهای ارزشی و اخلاق و حقوقی را به تأیید شریعت رساند
ب. خارج کردن پاره ای از روابط زندگی بشر از مدار و محدوده سرپرستی دین مستلزم تن دادن به نظام غیر دینی است؛ زیرا بقای حیات اجتماعی نیازمند برنامهریزی است، و حاکمیت برنامهریزی، به ناچار ـ به دلیل خارج کردن دین از این عرصه ـ برای غیر دین خواهد بود؛ در نتیجه دولت بیدین بر دینِ بی دولت سلطه خواهد یافت و این سیاست از نظر دینی قابل پذیرش نیست؛ چون لازمه آن، پذیرش شرک اجتماعی است. پس وضع قانون به دست بشر هم بدعت است و هم قبول حاکمیت غیر خداوند. لذا میباید تمامی قوانین مورد نیاز را خداوند وضع نماید. و هیچ کس به جز خداوند نمی تواند به بشر بگوید که این کار را انجام بده یا آن کار را انجام نده.
ج. عقل از تشخیص کلیه مصادیق عدل وظلم در تمامی عرصهها ناتوان است، هر چند میتواند پارهای از آنها را کشف نماید. از آنجا که تشخیص عدل و ظلم در یافتن راه سعادت و شقاوت کاملاً مؤثر است، پس دین در عرصههای مختلف حضور دارد.
د. مقتضای خاتمیت و کمال دین این است که در دایره نیاز بشر به قانون قائل به توسعه باشیم و دایرهی نیاز بشر را بیش از آن چیزی که در شریعت آمده، ندانیم و گر نه لازم می آید که دین ناقص باشد.
جهت آشنایی بیشتر به منابع زیر مراجعه شود:
جوادی آملی , عبد الله , انتظار بشر از دین , قم: مرکز نشر اسرا , 1380
خسرو پناه , عبد الحسین , گستره شریعت , قم: معارف 1382
خسرو پناه , عبد الحسین , انتظارات بشر از دین , تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر , 1381
ربانی گلپایگانی، علی، جامعیت و کمال دین، قم، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۷۹
نصری، عبدالله، انتظار بشر از دین، تهران، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۷۸
۱. دیدگاه افراطی که معتقد است تمام معارف بشری را میتوان از قرآن ، یا قرآن و سنت جویا شد و برای این امر نیازی به عقل و تجربه نیست.
۲. دیدگاه تفریطی که می گوید قلمرو دین تنها در مسائل مربوط به ارتباط انسان با خدا منحصر است
و دیگر امور انسان حیطه تصمیم گیری عقل و خرد انسان میباشد.
۳. دیدگاه اعتدالی که بدون طرد عقل و تجربه بشر، گستره دین را تنها در حوزه شخصی و مسائل اخروی نمی بیند بلکه معتقد است امور عمومی و دنیوی انسان تا جایی که در هدایت انسان مربوط است مورد توجه دین میباشد. (خسروپناه، عبدالحسین، گستره شریعت، قم، دفتر نشر معارف، تابستان ۱۳۸۲، ص ۱۰۷.)
دیدگاه افراطی
این دیدگاه هم در الهیات مسیحی و هم کلام اسلامی (از میان اندیشمندان اسلامی می توان به امثال غزالی اشاره کرد که با تمام وجود در مقابل فلسفه و فیلسوفان قد علم کرد.) طرفدار دارد. در قرون وسطی گروهی از متألهان، وحی را جانشین همه معارف بشری، اعم از علوم تجربی ، اخلاقی و مابعد الطبیعه میدانستند و بر این باور بودند که خداوند با ما سخن گفته و آنچه را برای رسیدن به رستگاری لازم است، در کتاب مقدس آورده است؛ به همین دلیل، آموختن شریعت را کافی دانسته، از پرداختن به فلسفه که در آن روز دارای معنایی عام بوده و همه دانشها را در بر میگرفت، پرهیز داشتند. این گستردگی تا حدودی متأثر از فلسفه اسکولاستیک بود. بعدها متفکرانی چون آکویناس ، به جداانگاری قلمرو عقل و وحی اصرار ورزیدند.
دیدگاه تفریطی یا «نظریه حداقلی دین»
این دیدگاه در مسئله قلمرو دین تلقی حداقلی از دین دارد. تلقیای که از رنسانس در مغرب زمین پدید آمده است. این رویکرد بر این باور است که دین به مسائل دنیوی و زندگی اجتماعی انسانها ربطی ندارد و اصولاً اداره جامعه و برنامه ریزی توسعه و تکامل اجتماعی به خرد انسانی و عقلانیت ابزاری واگذار شده است. دین فقط رابطه معنوی انسان با خداوند سبحان و سعادت اخروی او را تأمین میکند و اگر احکام و قوانین و آداب و مناسکی در دین است، به پوسته و قشر دین ارتباط دارد؛ زیرا گوهر و حقیقت دین، خداشناسی و خدایابی و سعادت اخروی انسانهاست؛ بنابراین جامعیت و کمال دین اسلام به سعادت ابدی انسان مربوط است نه به تنظیم معیشتی و دنیوی بشر.( خسروپناه، عبدالحسین، گستره شریعت، ص ۸۹)
از طرفداران این دیدگاه میتوان به اندیشمندانی چون مهندس بازرگان (کیان، سال پنجم، آذر، بهمن ۷۴، ش ۲۸، صص ۴۸ ـ ۹و آخرت و خدا , ص 37-73 )عبد الکریم سروش (عبدالکریم سروش، «دین اقلی و اکثری، کیان، ش ۴۱ و کیان , ش 31, ص 4-5 ) مجتهد شبستری (مجله راه نو، ش ۱۹، ص ۱۸)و… اشاره کرد.
« برخی از دلایل این دیدگاه »
الف. رسالت و غایت دین تنها تأمین سعادت اخروی انسانهاست(سروش، عبدالکریم، «دین اقلی و اکثری»، کیان، ش ۴۱)
نقد:
سعادت ابدی انسان را نمی توان از سعادت دنیوی او تفکیک کرد. اصولاً تفکیک و جداانگاری ساحتهای مختلف انسان امکانپذیر نیست؛ (نصری، عبدالله، انتظار بشر از دین، تهران، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۷۸، ص ۴۵)چرا که حیات اخروی نتیجه حیات دنیوی است، لذا برای آماده سازی آخرت انسانها باید دنیای آنها نیز بر اساس ارزشهای الهی آباد ساخت.
ب. دلیل دیگر خالی بودن یافت های دینی و وحیانی از برنامه تنظیم امور اجتماعی است: «آنچه در هیچ یک از سرفصلها یا سوره ها و جاهای دیگر دیده نمی شود، این است که گفته شده باشد آن (قرآن)را فرستادیم تا به شما درس حکومت ، اقتصاد ، مدیریت و یا اصلاح امور زندگی دنیا و اجتماع را بدهد.» (عبدالعلی بازرگان، کیان، ش ۲۸، ص ۵۲)
نقد :
قرآن آیات مختلفی در باب مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، قضایی و جزایی دارد، علاوه بر اینکه تنها منبع دین قرآن کریم نیست و روایات و سنت پیشوایان دین بخش مهمی از شریعت را به عهده دارد که بیانگر احکام اجتماعی دین میباشد.( خسروپناه، گستره شریعت، ص ۹۲)
ج. محدودیت فقه (احمدی، محمدامین، انتظار بشر از دین، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۴، ص ۴۱۱)از حیث روش و موضوع برای تنظیم امور دنیایی بشر، یکی دیگر از دلایل نگاه حداقلی به دین است.
نقد:
فقه محدود نیست؛ چرا که با راهکارهایی چون احکام ثابت و متغیر ، احکام اولیه و ثانویه ، و با کمک عقل در استنباط احکام میتوان به برنامه هایی جهت تنظیم امور اجتماعی بشر دست یافت.
د. اصل در دین گوهرآن است و نه صدف آن، گوهر دین هم تجربه های عرفانی است(نصری، عبدالله، گفتمان مدرنیته، ص ۱۶۲)
نقد :
تفسیراصل دین به تجربه های عرفانی، تفسیری انحرافی و تحریفی از دین می باشد چرا که در جای جای قرآن به ایمان و عمل صالح تأکید شده است یعنی اصل دین این است که انسان اعتقادات صحیح داشته و اعمالش طبق دستورات الهی باشد.
و. دلایل و مبانی دیگری برای این نظریه چون انکار ابدی بودن احکام اسلامی ، تحریف معنای خاتمیت نبوت ، وجود دارد.( ر.ک: نوروزی، محمدجواد، درآمدی بر نظام سیاسی اسلام، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، ۱۳۸۰، ص ۳۴.)
« ارزیابی کلی درباره دیدگاه حداقلی دین»
محدود کردن مرز دین به حوزه ای منهای علم و عقل بشر ، ناشی از نگرش اومانیستی و غرب معاصر است؛ نگرشی که با اصالت بخشیدن به علم و عقل بشری، در صدد منزوی نمودن دین و جلوگیری از نهادینه شدن آن در جامعه است و با روح تعالیم و اهداف بعثت انبیا نمیسازد.
با رویکرد حداقلی به دین، دین امری شخصی میگردد و در اینصورت تنها کاری که دین میتواند انجام دهد صدور احکام و دستورات فردی برای انسان است و حق دخالت در حوزه عمومی و روایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بشر را ندارد.
« دیدگاه اعتدالی یا «جامعیت دین»
این دیدگاه که به دیدگاه حداکثری دین یا همان جامعیت دین معروف است , معتقد است که دین علاوه بر سعادت اخروی ، برای سعادت دنیوی بشر نیز برنامه دارد. البته این به معنای تعطیلی عقل و تجربه نیست بلکه دین کلیاتی را ارائه داده و به عقل و تجربه بشر خط و جهت خاص دینی و الهی میدهد تا سعادت دنیوی بشر هماهنگ با سعادت اخروی او بوده و مخل و مضر آن نباشد.
مقصود از جامعیت دین این نیست که همه مسائل نظری و عملی مربوط به زندگی مادی و معنوی انسان، خواه در سطح مسائل کلی و کلان، و خواه در زمینه مسائل جزئی و خاص توسط پیامبران الهی بیان شده باشد و مطالعه کتب آسمانی، انسان را از هرگونه بحث و کاوش فکری در شناخت انسان و جهان و جوانب حیات بشری بینیاز سازد، بلکه مقصود این است که دین در راستای هدف رسالتی که دارد یعنی هدایت انسان به سمت کمال واقعی و همه جانبه او از بیان هیچ نکته لازمی فروگذار نکرده است. بنابراین جامعیت دین را باید نسبت به هدف و رسالت دین مورد تحقیق و بررسی قرار داد، نه فراتر یا فروتر از آن(ربانی گلپایگانی، علی، جامعیت و کمال دین، قم، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۷۹، ص ۱۶)
دین نیامده و نخواسته است عقل و اندیشه آدمی را تعطیل کند و او را از هرگونه کوشش فکری و تلاش معرفت جویانه باز دارد یا بی نیاز سازد. به عبارت دیگر رسالت دین قرار دادن وحی به جای عقل و حس و شناختهای عقلانی و تجربی نیست، بلکه رسالت وحی این است که اولاً مسیر رسیدن به این گونه معرفتها را روشن سازد، و ثانیاً افقهایی از حقیقت را که از دسترس عقل و حس بیرون است، برای انسان روشن کند. بدین جهت رسالت وحی در طول رسالت عقل و حس و مکمل آن دو است، نه در عرض و مخالف آن دو.
این نظریه معتقد است که قوانینی که به میزان حداکثر برای تنظیم شئون فردی و اجتماعی انسان لازم است،در شریعت بیان شده است و با اجتهاد در منابع و متون دینی میتوان آنها را به دست آورد. بر طبق این نظریه، ولایت که خود جزء احکام شریعت است تنها قوه مجریه احکام سیاسی نیست، بلکه ساز و کار رهبری و صدور حکم جهت تنظیم روابط، تقدیم اهم و مهم و چاره اندیشی صحیح در ظرف تزاحم احکام ، مصالح و… است. بر طبق این تلقی، شریعت، با تعبیه احکام ثابت و متغیر و تمهیداتی چون استمرارولایت و امثال آن، در واقع، ساز و کاری برای تطبیق اصول اسلامی با نیازهای متغیر انسان در اوضاع و احوال متفاوت و گسترش دامنه شمول آن در این گونه از شرایط پیش بینی کرده است. از این نظر، دایره نیاز انسان به قانون دقیقاً با آنچه شریعت آورده برابر و مساوی است و در شریعت، قانون , شکل و ارزشهای یک نظام سیاسی الهی بیان شده است.
اکثریت اندیشمندان اسلامی بر این باور بوده و هستند که دین اسلام دین اجتماعی بوده و منحصردر امور شخصی و تأمین سعادت اخروی نمی باشد.
دلایل نظریه جامعیت دین
الف. برهانی که ضرورت نبوت و وحی را اثبات میکند، این نکته را نیز اثبات میکند که کمال و خاتمیت دین و قوانین عاری از اشتباه و خطا و اجرای معصومانهی آنها بدون اتصال به علم الهی ممکن نیست و تنها قانونی میتواند ادعای کمال و تمامیت کند که از چنین منبعی برخاسته باشد و این قانون است که میتواند انسان را در تأمین نیازهای معنوی دنیوی و اخروی او یاری رساند و به او آسیبی نزند. از طرف دیگر تأمین نیازهای معنوی انسان توقف تام و کامل بر نحوه تنظیم زندگی انسان در این دنیا دارد . اگر سعادت و شقاوت اخروی از سعادت و شقاوت دنیوی جدا نیست و انجام اعمال و مناسک و رفتارهای فردی و اجتماعی در تأمین سعادت و شقاوت دخیل است و تفکیک دو نظام معاش و معاد در روابط فردی و اجتماعی امکان پذیر نیست، پس نمی توان دو مبنای متفاوت برای سرپرستی دنیا تصور کرد و در نظام معرفتی و دستوری، دین را از حوزهی سرپرستی معاش انسان جدا ساخت؛ در نتیجه، دین در عرصههای مختلف ، حضور مؤثر و جدی دارد و باید نظامهای ارزشی و اخلاق و حقوقی را به تأیید شریعت رساند
ب. خارج کردن پاره ای از روابط زندگی بشر از مدار و محدوده سرپرستی دین مستلزم تن دادن به نظام غیر دینی است؛ زیرا بقای حیات اجتماعی نیازمند برنامهریزی است، و حاکمیت برنامهریزی، به ناچار ـ به دلیل خارج کردن دین از این عرصه ـ برای غیر دین خواهد بود؛ در نتیجه دولت بیدین بر دینِ بی دولت سلطه خواهد یافت و این سیاست از نظر دینی قابل پذیرش نیست؛ چون لازمه آن، پذیرش شرک اجتماعی است. پس وضع قانون به دست بشر هم بدعت است و هم قبول حاکمیت غیر خداوند. لذا میباید تمامی قوانین مورد نیاز را خداوند وضع نماید. و هیچ کس به جز خداوند نمی تواند به بشر بگوید که این کار را انجام بده یا آن کار را انجام نده.
ج. عقل از تشخیص کلیه مصادیق عدل وظلم در تمامی عرصهها ناتوان است، هر چند میتواند پارهای از آنها را کشف نماید. از آنجا که تشخیص عدل و ظلم در یافتن راه سعادت و شقاوت کاملاً مؤثر است، پس دین در عرصههای مختلف حضور دارد.
د. مقتضای خاتمیت و کمال دین این است که در دایره نیاز بشر به قانون قائل به توسعه باشیم و دایرهی نیاز بشر را بیش از آن چیزی که در شریعت آمده، ندانیم و گر نه لازم می آید که دین ناقص باشد.
جهت آشنایی بیشتر به منابع زیر مراجعه شود:
جوادی آملی , عبد الله , انتظار بشر از دین , قم: مرکز نشر اسرا , 1380
خسرو پناه , عبد الحسین , گستره شریعت , قم: معارف 1382
خسرو پناه , عبد الحسین , انتظارات بشر از دین , تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر , 1381
ربانی گلپایگانی، علی، جامعیت و کمال دین، قم، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۷۹
نصری، عبدالله، انتظار بشر از دین، تهران، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۷۸