نقد و بررسی مبانی خداشناختی و انسانشناختی پائولو کوئیلو
۱۳۹۲/۰۴/۲۳
–
۹۷۳ بازدید
پائولو برای دعوت به دین، مردم را به پرستش خدای مادینه میخواند و اعلام میکند که مبارزه با خداوند نیز جایز است. حال آنکه، نیازی به تصور خدای مادینه نیست. خدای جامع کمالات،در عین حکیم بودن و عادل بودن، مهربان و رحیم نیز هست.
چکیده
امروزه آثار پائولو کوئلیو در رده عرفانهای نوظهور جای گرفته است. آثار وی بیشتر در قالب رمان است. یافتن مبانی اندیشهای او چندان ساده نیست. در حالی که، برای خوانندگان پرشمار آثار او، درک اصول اندیشههای وی بسیار مهم است. آگاهی از این اصول، خود بهترین نقد برای این گونه عرفانهای کاذب و وارداتی است. در این مقاله، اصول خداشناسی و انسان شناسی آثار وی بررسی و نقد شده است. در بحث خداشناسی، به نظرات او در شناخت خدا، صفات و پرستش او پرداخته شده است. در باب انسان شناسی نیز به جایگاه انسان در آفرینش، وظیفه او در دنیا و شناخت ذات او از منظر پائولو کوئلیو پرداخته شده است.
کلید واژهها: پائولو کوئلیو، نقد عرفانهای کاذب، خداشناسی، انسانشناسی.
مقدمه
پائولو کوئلیو، نویسنده معاصر برزیلی است که آثار او از پرفروشترین کتابهای دنیا قرار گرفته است. وی پس از عمری سرگردانی در بحرانهای روحی و روانی، سرانجام تحت تأثیر عرفان سرخپوستی و فرقة رام، زندگی جدیدی را تجربه کرد. وی در نوشتههای خود، که غالباً در قالب رمان عرضه شدهاند، سعی نموده نوع تجربه جدید زندگی خود را به خوانندگان آثارش القاء کند.
بازخوانی رمانهای وی و بررسی مبانی نظری شیوه زندگی مطرح شده از سوی وی، کاری دشوار ولی بایسته است. باید اعتراف کرد تکهگوییهایی که از مبانی او شده، راه را برای فهم مبانی وی میسر نمیکند. بیشک اگر منظومهای نظاممند و جامع از اندیشههای او، با استناد مناسب به آثار وی ارائه شود، راه فهم و نقد این اندیشة وارداتی برای نسل جوان آسان خواهد شد. برای تحقیق در این موضوع، مهمترین گام خواندن همة آثار پائولو کوئلیو بود.
در این زمینه، همه کتابهای وی به دقت مطالعه شد و با فیش برداری دقیق، مجموعه آموزههای او در مورد خداشناسی و انسانشناسی طبقهبندی شد. این مقاله، بر اساس نظرات و کلمات پائولو در این زمینه تدوین شده است، نه بر اساس همه بحثهای خداشناسانه و انسانشناسانه وی. چهبسا در این دو موضوع، بحثهای مهمی وجود داشته باشد که پائولو اصلاً به آنها اشاره نکرده باشد. در واقع، آنچه برای ما در این نوشتار مهم است، پائولوشناسی است، نه انسانشناسی و یا خداشناسی.
خداشناسی از نگاه پائولو کوئلیو
شناخت خدا
ضرورت و امکان شناخت خدا
هرچند در بیان یک جهانبینی الاهی، باید نقش خدا در تدبیر جهان به خوبی ترسیم شود، اما پائولو مایل است جهان را بدون خداوند ترسیم کند. وی معتقد است حتی اگر کسی نقشی برای خدا قائل نباشد، باز جهانِ جهان است. انسان همان موجودی است که باید به دنبال عشق خود بگردد. در نگاه وی: «جستوجوی توضیحات درباره خداوند هیچ چیز بر شما آشکار نمیکند. … هیچکس هرگز ثابت نخواهد کرد که خدا وجود دارد. در زندگی، برخی چیزها را فقط باید تجربه کرد… عشق چنین چیزی است. خداوند نیز که عشق است، چنین چیزی است.»1
در مکتب معنوی پائولو، مهم این است که انسان به دنبال رؤیاها و ندای قلب خود برود. اساساً ضرورتی ندارد که به دنبال خداشناسی باشد؛ چراکه به نظر او:کسی که به جستوجوی خدا میرود، دارد وقتش را تلف میکند. میتواند راههای بسیاری را طی کند، به آیینها و فرقههای زیادی پناه ببرد، اما اینگونه هرگز او را نخواهد یافت. خدا این جاست، اکنون کنار ما. میتوانیم او را در این مِه، در این زمین، در این لباسها، در این کفشها ببینیم. … این ملاقات آسان نیست، … چون او مدام از ما میخواهد به دنبال رؤیاها و قلب خود برویم.2
از این مبانی فکری پائولو هم که بگذریم، و به فرض که اجازه داده شود به دنبال شناخت خدا باشیم، در نگاه تکثرگرایانه پائولو، شناخت هر کسی متفاوت خواهد بود. سرانجام، هر کس خدای خود ساختهای دارد که با خدای دیگران تفاوت میکند. از اینرو، پائولو به ادیان الاهی در مورد ارائه تصویر خاصی از خداوند اعتراض دارد و اعتراف میکند که «از تصور خدایی استاندارد شده، که به طور متعصبانهای برای همه معتبر باشد، وحشت دارم.»3
نقد و بررسی
الف. نمیتوان وجود خدا را ثابت کرد.
1. بهتر بود پائولو میگفت: من نمیتوانم خدا را ثابت کنم. البته کمی نیز به او حق باید داد. اثبات خدای واحد سه گانه، در جهان مسیحی بسیار دشوار است. کتاب مقدس نیز هیچ دلیلی برای اثبات خدا ندارد. مسلمانان در فرهنگ اسلام با این مشکل مواجه نیستند. قرآن و روایات امامان معصوم(ع)، به حکم عقلی و فطری بر وجود خداوند بسیار ارشاد کردهاند.4
2. هرچند تفصیل براهین اثبات وجود خدا را باید در منابع مستقل و مفصل جستوجو کرد، اما میتوان برای کامل شدن نقد، به برهان سینوی در اثبات وجود خدا اشاره کرد: شکی نیست که در جهان موجودی وجود دارد. این موجود، یا وجود برای آن ضروری است و «واجب الوجود» است و یا «ممکن الوجود». این موجود، اگر واجب الوجود باشد که مطلوب ثابت است. اگر ممکن الوجود باشد، یعنی در وجودش «نیازمند» است. از آنجا که دور و تسلسل باطل است، یا باید به مدد واجب الوجود حاصل شده باشد، و یا به مدد چیزی که سرانجام به واجب الوجود میرسد. نتیجه اینکه، جهان را نمیتوان بدون واجب الوجود، یا همان خدا5 تصور کرد.
ب. شناخت هر کس از خدا متفاوت است.
اینکه شناخت هر کس از خداوند متفاوت است، کلامی دو پهلو است. یک معنای آن این است که نمیتوان خدای واحدی برای بشر تصور کرد. پائولو در نگاه تکثرگرایانه خود، به دنبال چنین برداشتی است. معنای دیگر این سخن است که، خدا یکی است و راه شناخت او هم برای همه انسانها یکسان است. اما بسته به تفاوت استعدادها و قرب و بُعْدهای معنوی، هر کس به اندازه خویش درکی دارد. این معنا پذیرفتنی است.
صفات خدا
پائولو در بیان اهداف الاهیات مکتب خود خداوند را خطاکار، ظالم و بیحکمت معرفی میکند. وی خداوند را این گونه توصیف میکند تا بگوید: انسان معنوی هم میتواند چنین باشد. در اینجا به توصیف خداوند به این صفات از منظر وی میپردازیم:
الف. خطاکار
خدایی که پائولو ترسیم میکند، خدایی بینقص و بی عیب نیست. خدای او، گاه اشتباه میکند و گاه بندگانش تاوان اشتباهات او را بر دوش میکشند. یکی از اشتباهات خدا در مکتب پائولو در داستان آفرینش بوده است: ایزد زمان، پس از خلق گیتی هماهنگی آفرینش را یافت. اما کمبود بسیار مهمی را احساس کرد. یک همراه، که در این زیبایی با او سهیم شود. یک هزار سال برای آوردن پسری نیایش کرد.
آنگاه که ایزد زمان به تمنای دلش دست یافت، پشیمان شد؛ زیرا دریافت تعادل جهان بسیار ناپایدار شده است. اما دیگر دیر شده بود و پسرش در راه بود. پشیمانیاش تنها به یک نتیجه انجامیده، پسر دیگری نیز در زهدانش پدید آمد. اسطوره میگوید: از نیایش آغازین خدای زمان، نیکی پدید آمد و از پشیمانیاش بدی.6
در داستان «شیطان و دوشیزه پریم»، وقتی خارجی با ندای درونش گفتگو میکند تا علت و منشأیی برای شرّ بیابد، ندای درونش به او میگوید: «تلاش برای کشف دلیل وجودیات بیفایده است. اگر توضیحی میخواهی میتوانی به خودت بگویی من روشی هستم که خدا برای تنبیه خودش یافته است؛ تنبیه خودش به خاطر اینکه در یک لحظه غفلت، تصمیم گرفت جهان را خلق کند.»7
هدف از ترسیم چنین خدایی، که اشتباه میکند، این است که به انسان در راه معنویت القاء شود: خداوند هم اشتباه میکند. از اینرو، او نباید نگران اشتباهات خود باشد. انسان در مناجاتش با خداوند میتواند بگوید: خدایا اگر فهرست گناهان مرا به گناهان خودت مقایسه کنی، میبینی که تو به من بدهکاری. اما امروز روز آمرزش است. پس بخشش خود را نثارم کن و من نیز تو را میبخشم، تا همچنان در کنار هم حرکت کنیم.8
ب. ظالم
پائولو معتقد است از زمانی که در این دنیا قضاوت اختراع شد، خداوند عادل نبوده است. اولین قضاوت مربوط به نافرمانی آدم و حوا است. این نافرمانی، سرپیچی از یک قانون غیرمنطقی و عجیب بود. بیعدالتی همچنان ادامه پیدا کرد تا اینکه چند قرن بعد، وقتی خدا به رحم آمد و پسرش را فرستاد تا جهان را نجات دهد، پسرش در همان بیعدالتی سقوط کرد که خودش آفریده بود و چهار میخ به صلیب دوخته شد.9
پائولو در این عبارات چنین القاء میکند که از کارهای خداوند اصلاً نباید توقع عدالت داشت. خداوند حتی نسبت به پیامبر خود نیز چنین است. با وجودی که موسی(ع) رنج بسیار در راه او برد، در پاسخ آن همه لطف موسی(ع)، اجازه نداد او به سرزمین موعود گام نهند.10 در نوشتههای پائولو، حتی پیامبران نیز او را به عدالت نمیشناسند.
ایلیا پیامبر بنیاسرائیل در مناجات خود با خدا میگوید: «خدایا هیچ سر از کارت در نمیآورم. در کارت هیچ عدلی نمیبینم. خود را از زندگی من کنار بکش که من دیگر ویران شدهام.»11 «اما خدایا من فهرستی از گناهان تو نیز دارم. تو مرا واداشتی بیش از حد انصاف رنج ببرم؛ زیرا عزیزترین کسم را در این دنیا، از من گرفتی. تو شهری را که مرا پذیرفت، نابود کردی، خشونتت وادارم کرد عشق را از یاد ببرم.»12
از دیگر مسائلی که پائولو سعی میکند از آن در اثبات ظالم بودن خداوند کمک بگیرد، رنج در زندگی است. به گمان وی رنجها در این دنیا توجیه ناشدنی است. در نگاه وی برای چنین سؤالی هیچوقت نمیتوان پاسخ قانع کنندهای یافت.13توصیف خدایی که ما را مجبور میکند از جبر تقدیر او پیروی کنیم نیز شاید به ظلم خدای پائولو بیافزاید. در داستانهای وی، از برادر کشی هم نباید ناراحت بود که هر کاری میکنیم از قبل مقدر بوده است وما چارهای جز آن نداریم.14در نگاه وی، انسان باید به یاد داشته باشد که این خدا است که انسان را در مسیر اراده الاهیاش حرکت میدهد.15
نتیجهای که پائولو میگیرد، این است که خدا ظلم میکند. پس ما هم میتوانیم عادل نباشیم.16 در داستان «شیطان و دوشیزه پریم» مینویسد:از ترس کشیشها، مراسم روز آمرزش را به ابتکار خود در آیین آنها آورده بود. در روز آمرزش، مردم باید دو فهرست تهیه میکردند. فهرستی از گناهانشان و فهرستی از گناهان خداوند. پس از اعتراف به گناهانشان، آمرزش میطلبیدند و پس از خواندن فهرست بیعدالتیهای خدا با او معامله میکردند: خدایا من نسبت به تو نامنصف بودهام و تو نسبت به من نامنصف بودهای. پس چون امروز روز آمرزش است، تو گناهان مرا فراموش میکنی، من گناهان تو را و میتوانیم یک سال دیگر با هم ادامه دهیم.17
ج. بیحکمت
در نگاه بسیاری از ادیان الاهی، از جمله اسلام، خداوند در آفرینش خود بهترین طراحی از نظام ممکن را ارائه کرده است. در این طراحی، هر چیزی با حکمت و هدفی در آفرینش خلق شده است. از خالق حکیم جز این انتظار نیست. در مکتب معنوی پائولو، خداوند در آفرینش خود چندان حکیمانه عمل نکرده است. خلقت انسانها و آمدن آنها در این جهان، اشتباه خداوند معرفی شده است! در نظر وی، خداوند از زندگی یکنواخت آدم و حوا در بهشت کسل شده بود. درخت ممنوعه را در وسط بهشت کاشت تا کمی داستان خلقت جالبتر و مهیجتر شود.18
پائولو از زبان ورونیکا القاء میکند:اگر خدا وجود داشته باشد، میداند درک بشر محدود است. او همان است که این هرج و مرج را آفرید که در آن فقر هست، بیعدالتی هست، حرص و تنهایی هست. بیشک او قصد خیر داشته، اما نتیجه آن فاجعهآفرین بوده است. اگر خدا وجود داشته باشد، در مورد موجوداتی که تصمیم میگیرند این زمین را زودتر ترک کنند، بخشنده خواهد بود و شاید از اینکه ما را وادار کرده وقتمان را آنجا بگذرانیم، عذر خواهی کند.19
د. بیبرنامه
خداوند، جهان را اگر بر اساس برنامه حکیمانهای آفریده باشد، برای انسانی که جهان برای او خلق شده است، طرح و برنامه خواهد داشت. از آنجایی که در مکتب معنوی پائولو، خداوند چندان حکیمانه عمل نمیکند، تدبیری هم برای انسان راه یافته در این جهان ندارد. در این نگاه، خداوند برنامه مشخصی برای هدایت انسان ندارد. انسان خود میباید راه را بر اساس گامهای خویش شکل دهد.20به نظر وی: «همه کتابهای مقدس در جستوجوی خداوند و درک حضور او نوشته شدهاند. اما آنچه خداوند از ما انتظار دارد نمیدانیم و اجدادمان نیز نمیدانستهاند.»21
این، همان چیزی است که پائولو در مکتب معنوی خود دنبال میکند و آن را مقدمه شریعتگریزی خود قرار داده است. در نظامی که خداوند طرح و یا نقشهای برای هدایت نداشته باشد، رضایتش نیز معیاری ندارد. آنگاه پائولو میتواند بگوید مهم این است که دنبال حرف دل بود و خدا در این صورت راضی خواهد بود.
حضرت ابراهیم(ع) بیگانگان را پذیرفت و خدا راضی بود. الیاس(ع) بیگانگان را نپذیرفت، خدا راضی بود. داود(ع) به عملکرد خود میبالید، خدا راضی بود. باجگیر جلوی محراب از کردههای خود شرم داشت، خدا راضی بود. یحیای تعمید دهنده به صحرا رفت و خدا راضی بود. پولس به شهرهای بزرگ امپراطوری روم رفت، خدا راضی بود. از کجا بدانیم چه چیزی قادر متعال را راضی نگه میدارد؟ کاری بکن که قلبت فرمان میدهد و خدا خشنود میشود.22
پائولو چنین نتیجه میگیرد: حال که معیاری وجود ندارد، نافرمانی و عصیان هم معنا ندارد. هرکس جایز است هرکاری بکند، خداوند او را خواهد بخشید. خداوند در نهایت، به همه کارهای ما راضی خواهد بود، حتی اگر بیجهت جنگهای صلیبی به راه انداخته شود و هزاران مسلمان کشته شوند و حتی اگر کلیسای قرون وسطی به اشتباه دادگاه تفتیش عقاید به راه اندازند و حتی اگر عیسی(ع) را بر صلیب کشند، خداوند همه را خواهد بخشید.23
نقد و بررسی
الف. لزوماً خداوند همه صفات کمالی را ندارد.
1. نمیتوان خدا را ظالم، خطاکار، بدون تدبیر برای هدایت و … تصور کرد. خدا همان موجودی است که در تمام ابعادش کامل است. اگر در یک بُعد نقص داشته باشد، یعنی وجودش محدود است. نمیتوان کمالی را تصور کرد و خداوند که هستی بخش همه وجودها است، خود فاقد آن کمال باشد. فقدان آن کمال و اعطای آن به معنای این است که خدا این کمال را از دیگری گرفته است. این فرض هم با خدا بودن و واجب الوجود بودن او ناسازگار است.
2. پائولو نمیتواند با ترویج پرستش چنین خدایی، آرامش را به ارمغان آورد. دل خوش کردن به خدایی که خطا میکند، ظالمانه رفتار میکند و … سالک را از اضطرابها و ترسها رها نمیکند.
ب. از خداوند نباید توقع عدالت داشت.
1. ظلم یا به خاطر جهل است و یا ضعف نفس و یا نداشتن قدرت از اینکه خواسته را از راه دیگری به دست آورد. همه این امور، از وجود خداوند دور است. او نمیتواند ظالم باشد. 2. خداوند باید سرآمد همه کمالات باشد. پس، از او توقع عدالت میرود. البته این هم توقع نیست که همیشه عادلانه بودن حکمش درک شود. چهبسا در این دنیا، به دلیل ندانستن برخی جهات مسئله علت عادلانه بودن حکمش روشن نباشد.
ج. وجود رنج در زمین و مجبور بودن انسانها دلیل بر ظلم خداوند است.
1. انسان یعنی موجودی که در حیات اولش، باید روی کره خاکی با آن همه محدویتها زندگی کند. کمال طلبی او و محدود بودن امکانات، قطعاً از جانب کسانی که نفس خود را رام نکردهاند، به ظلم منجر خواهد شد. اما این طبیعت زندگی عادی است. پائولو خود نیز میداند در این دنیا، اگر کسی بخواهد از شعله نور بهرهمند شود، باید رنج درد را تحمل کند.24 اگر خداوند این جهان و انسان را به گونهای میآفرید که ظلمی در کار نبود، دیگر فرشته بود و حال اینکه خداوند میخواست انسان بیافریند.2. معناداری زندگی، با هدف از آن سنجیده میشود. هدف از زندگی انسان در این دنیا، آزمون بندگی است و رنج و صبر در آن نیز جزء آزمون است.
د. خداوند خطاکار است، پس انسان نیز میتواند خطاکار، ظالم و بیمنطق باشد.
گفته شد که خداوند هم نمیتواند ظالم و خطاکار باشد. پائولو خود نیز در ارتکاز خود چنین خدایی ندارد. وی خدایی دارد که گاه خطای انسانها آنان را کمک میکند تا از خطا دور شوند.25 اگر از راه فاصله گرفتند، کمکشان میکند به راه بازگردند.26 حال که مقدمه غلط است، نتیجه نیز نادرست خواهد بود.
ه . خداوند در آفرینش اشتباه کرده است و طرح حکیمانهای نداشته است.
1. نمیتوان اشتباه خدا را به یک افسانه بیاساس نسبت داد. خلقت انسانها، زمینهساز بهرهمند شدن آنان از کمال و فیض وجود میشود و خداوند چشمه فیاض است و بُخلی ندارد.2. اگر با علم قطعی ثابت شود که خداوند باید حکیم باشد، آن گاه همه کارهای او حکیمانه خواهد بود، هر چند ما درک نکنیم. پائولو نیز چنین ادعایی ندارد که حکمت همه کارهای خداوند را بداند. حتی در تمثیلی در کتاب مکتوب، همه دستورات خداوند را حکیمانه میداند و خوانندگان را تشویق کرده که همه دستورات خداوند را انجام دهند، هرچند ظالمانه به نظر آید.27
و. نسبت به بندگان برنامه مشخصی ندارد، معلوم نیست رضایتش در چیست و از این رو همه را میبخشد.
1. چنین نتیجهای ناشی از همان ضعف خداشناسی است. نمیتوان تصور کرد که خدا هادی و مهربان و حکیم باشد و انسان را بدون نقشه راه رها کرده باشد. پائولو خود نیز که خدا را مهربان و نگران سرنوشت انسانها میداند،28 به این تناقض اعتراف کرده است: «خدا هرگز فرزندانش را رها نمیکند. اما برنامههای او نامشخص است و راه را بر اساس گامهای ما شکل میدهد.»29
نمیشود خدا مهربان باشد و مخلوقش را رها نکند، ولی برنامهای به او ندهد. خداوند پیامبرانش را برای هدایت بشر فرستاده است. قرآن چه زیبا میفرماید: «خدا را چنان که باید نشناختند آن هنگام که گفتند: خدا چیزی بر بشری نازل نکرده. بگو چه کسی آن کتابی را که موسی آورده، نازل کرده است. همان کتابی که برای مردم روشنایی و رهنمود است.» (انعام: 91) آنان که خدا را بدون برنامه برای هدایت تصور کردهاند، در واقع خدا را نشناختهاند. شاید تمایل پائولو به اینکه راهنمای هرکس ندای درونش است، وی را مجبور کرده باشد که به این نتیجه برسد که خداوند هدایتی نداشته است.»
2. خدایی که همه بندگانش را میبخشد، خدایی است که علیرغم عدالتش، در حق خوبان ظلم کرده است. چنین خدایی به جای اینکه بندگانش را برای پیمودن راه کمال ترغیب کرده باشد، آنها را به گناه تشویق کرده است.3. خداوند خود کمال مطلق است. هیچ نیازی ندارد. هدف خداوند از آفرینش انسان بهرهمندی او از کمال بوده است. قطعاً خداوند از بندگانی راضی است که راه کمال را بپویند و رضایتش به اطاعت از همان دستوراتی است که به عنوان منشور راه کمال صادر کرده است.
2-1. پرستش خدا
1-2-1. ترویج پرستش خدای مادینه
پائولو به وجود نیمه مؤنث در هر فرد مذکر و وجود نیمه مذکر در هر فرد مؤنثی معتقد است.30به نظر کوئلیو، هدف هستی همواره خود را در نیمه مادینه نشان میدهد. این تنها راه انسان برای درک خود و رسالت خویشتن است.31 این نگاه وی به خدا شناسی نیز سرایت کرده است و به وجود چهره مادینه خداوند نیز اعتقاد دارد.32 وی معتقد است: «یکی از چهرههای خداوند، چهره یک زن است»33و کلیسای کاتولیک نیز چارهای ندارد که در آینده نزدیک، این چهره مادینه خداوند را به رسمیت بشناسد.34 چهره مادینه خدا در هر دینی و در هر سنتی، به شیوهای تجلی میکند. از آنجا که پائولو خود را یک کاتولیک میداند، نماد این چهره خداوند را مریم باکره میداند.35 البته، ممکن است در ادیان و فرقههای دیگری مِه را نماد ایزدبانو بدانند36 و برخی آب را نماد آن بدانند.37
پائولو برای اینکه بتواند مروج پرستش چهره مادینه خداوند باشد، ربوبیت جهان را به او منسوب میکند. در رمان ساحره پورتوبلو، مادر اعظم را فرشته آفرینش معرفی میکند.38 وی بارها اشاره میکند که جهان در دستان مادر مقدس قرار دارد؛ اوست که تدبیر را به دست دارد.39 نیرویهای شرّ جهان نیز همه در کنترل باکره مقدس هستند. او با نگه داشتن مار در زیر پای خودش، که نماد همه شرور عالم است، قدرتهای خطرناک را تحت سلطه خود میآورد.40
ایمان به بعد مؤنث و مؤنث اندیشی در نگاه او، یعنی اینکه به راحتی بتوان کارهای بیمنطق41و متناقض انجام داد42و به قول خودش مقصودش، از زنانه اندیشی نقطه مقابل دکارتی اندیشیدن است.43 وی میخواهد سالک راه معنویتش از فکر کردن و منطقی بودن جدا شود و چندان به دنبال منطقی بودن و معنا داشتن مناسک نباشد. پنهان شدن در پرستش چهره مادینه خدا، راهی است که او برای رسیدن به هدف خود انتخاب کرده است.
پائولو راه نجات جهان را در پرستش خدای مادینه بیان میکند:راز همه بدبختیهای بشر در ادیان الاهی این است که تا به حال خدایی نرینه، نامهربان، قانونگرا و حسابگر را میپرستیدهاند راه نجات در پرستش خدایی است که ما را از همه قیدها برهاند. در آیین مادر اعظم، آن چیزی که گناه میخوانیم و معمولاً به معنای تخطی از احکام اخلاقی قراردادی است، دیگر وجود ندارد وحتی روابط جنسی نیز آزاد میشود.44 میتوان خدای مادینه را با رقص و پایکوبی پرستش نمود و با حیات دوباره این خدا، جهان را آرام کرد.45
پائولو آیین مادینه پرستی را آیین عشق و رحمت میداند. رسالت مرد جوان در رمان کنار رود پیدرا، هموار کردن پذیرش دوباره خدای مادینه است: «من زایل کردن وجه مؤنث را از سیمای خدا، آنطور که مذاهب انجام دادهاند، دوست ندارم. وجه مؤنث، یعنی رحمت و عشق به زندگی.»46 تنها با پذیرش چنین آیینی است که رحمت، دوباره برپا میشود.47
پائولو همه راز دور شدن از معنویت را پرستش خدای مرد میداند و مینویسد: تا خدا را فقط مرد بدانیم، همیشه غذایی برای خوردن و خانهای برای اقامت خواهیم داشت. وقتی مادر سرانجام دوباره آزادیاش را به دست آورد، شاید مجبور شویم روی شبنم بخوابیم و از عشق تغذیه کنیم. شاید هم بتوانیم بین احساس و کار تعادلی ایجاد کنیم.48
اینها پائولو را بر آن داشته تا به این موضوع بیاندیشد که در تثلیث مسیحی، به جای ایمان به روح القدس، پدر و پسر گفته شود: ایمان داریم به روح القدس، مادر و پسر.49 در رمانهای پائولو، کم نیست صحنههایی که مراسم دعای مریم باکره، مراسم عبادی است.50 به هنگام دعا، از الهه مادر حاجت خواسته شود.51
از مریم مقدس تقاضای کمک شود.52 و یا اینکه شخص پس از خلسه و ارتباط با الهه مادر، بتواند مشاور مردم باشد و راه حل همه مشکلات آنها را بداند.53پائولو مانع تحقق یافتن اندیشه مادینه پرستی و رهایی از قید و بند مذهب را، «بنیادگرایی» میداند. از اینرو، پائولو با بنیادگرایی مبارزه میکند و شکوفایی معنویت در آینده مؤنث جهان را توقف بنیادگرایی میداند.54
نقد و بررسی
الف. یکی از چهرههای خداوند مادینه است.
راه نجات از بحران معنویت پرسش این چهره است.به نظر میرسد، پائولو برای اینکه از سختی دینداری بکاهد و آیینش را آیین مهر بداند، مادینه پرستی را ترویج میکند. اما باید گفت: هیچ نیازی به تصویر خدای مادینه نیست. خداوند، همه صفات کمالی را دارد. در عین حکمت و عدالت، کمال مهر و لطف را نیز دارد.
پیامبر اسلام(ص) نیز برای ترغیب خداپرستی بندگان را به فرمان خدا خطاب میکند که « بندگان مرا آگاه کن که من بخشنده مهربانم!» (حجر:49) «بگو: ای بندگان من که برخود اسراف و ستمکرده اید! از رحمت خداوند نومید نشویدکه خدا همه گناهان را مى آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است. (زمر:53)» اگر برای برون رفت از بحران معنویت، باید عاشقانه زندگی کرد، میتوان عاشقانه خدا را پرستید و جز او هیچ ندید.
ب. ربوبیت عالم به دست خدای مادینه است.
ربوبیت عالم به دست همان خدایی است که عالم را هستی بخشیده و همه نیازهای موجودات را برطرف میکند. البته خدای واحد، که خالق و رب عالم است، همه صفات کمالی را دارد؛ او همان خدای مهربان، کریم و رحیم است.
ج. ایمان به بعد مؤنث یعنی جواز بیمنطق بودن و مقید به احکام نبودن.
1. جواز بیمبالات بودن، بیمنطق بودن و خطاکار بودن برای پیروان یک مکتب معنوی، بسیار مضحک است. پائولو نیز به طرفداران خود نیز اجازه نمیدهد به آموزههای او بیمبالات باشند. به تمرینهایی که او برای سالکان داده، عمل نکنند و برخلاف دستورات او رفتار کنند. به اعتراف خود پائولو، وقتی انسان یک راه را انتخاب کرد، باید به تمام لوازم آن مقید باشد.55اگر مقید بودن به احکام و آداب خاصی از لوازم دینداری است، نمیتوان دیندار بودن را انتخاب کرد و دیندار نبود.
2. خداوند همه صفات کمال را یک جا دارد. هر صفتی از او، عین صفات دیگر است. خدای مهربان، همان خدای حکیم است. خدای لطیف، همان خدای عادل است. اگر در راه رسیدن به قرب الاهی، تعبد به مناسک لازم است، نمیشود خداوند به مقید نبودن به این ظواهر هم راضی باشد.
2-2-1. مبارزه با خدا
مطلب دیگری که در شیوة پرستش خداوند میتوان در رمانهای پائولو یافت، مبارزه با خدا است. او در رمان کوه پنجم به تبیین این شیوه پرداخته است. به نظر وی «گاهی خدا اطاعت میطلبد. اما گاهی هم مایل است اراده ما را بیازماید و ما را به مبارزه میطلبد تا عشقش را درک کنیم.»56ایلیا، پیامبر بنی اسرائیل، قهرمان رمان کوه پنجم، مبارزه با خدا را تجربه میکند.
با اینکه در دین وی سوزاندن مردهها حرام است، اما برای مبارزه با خداوندی که سرنوشت او را به دلخواه خودش تغییر میدهد، مردههای شهر اکبر را میسوزاند.57 حتی ایلیای پیامبر، وقتی شهری که به آن خو گرفته بود، در حمله دشمن ویران میشود، میگوید: «حالا که خدا ما را فراموش کرده، ما هم او را فراموش میکنیم. پیش از این، هدفم سرنگون کردن ایزابل بود و بازگرداندن اسرائیل. حالا در مبارزه با خدا میخواهم این شهر ویران شده را بازسازی کنم.»58
پائولو، برای موجه جلوه دادن سخن خود، به کتاب مقدس تمسک میکند. وی کشتی یعقوب(ع) با خدا را نمادی برای مبارزه با خدا میداند. در نظر او، داستان کشتی یعقوب و پروردگار نسل به نسل نقل شده است تا هیچ کس از یاد نبرد گاهی لازم است آدمی با خدا منازعه کند.59به نظر او، همانطور که یعقوب در کشتی با خدا مبارک شد، این نبرد با خدا برای تمام سالکین راه موجب برکت و رشد خواهد بود.60
انسان سالک برای آنکه بتواند رسالت خداوند را بر دوش کشد، باید تا زمانی که خدا او را مبارک کند، به نبرد با خدا ادامه دهد.61از آنجایی که مبارزه با خدا شاید برای بسیاری مقبول نباشد، او حقیقت این مبارزه را ملاقات دوباره با خداوند بیان میکند.62 ملاقاتی که به قصد بیاحترامی نیست، بلکه راهی است که از طریق آن، سالک فنون راه زندگی را میآموزد.63
نقد و بررسی
الف. گاه خداوند برای به دل انداختن عشقش، مایل به مبارزه با بندگانش است. به نظر میرسد، پائولو این روش را برای تجویز بیمبالاتی به مناسک ادیان الاهی معرفی کرده است. در هیچ منطقی، مبارزه خداوند با بندهاش قابل توجیه نیست. انسانها همه شئون و هستی خود را از خدا دارند. از اینرو، مبارزه با خدا در عالم تکوین و واقع غیرممکن است. اما مبارزه با خدا در عالم تشریع و احکام، هرچند به اجازه تکوینی خداوند امکان مییابد، اما مورد رضایت تشریعی او نیست. منطقی نیست که خداوند امری کند و از مکلفین بخواهد به آن امر عمل نکنند.
ب. ارزه با خدا راهی برای مبارک شدن، ملاقات با خدا و یادگرفتن فنون زندگی است. پائولو این اندیشه را تحت تأثیر کتاب مقدس پذیرفته است.64 صرف نظر از اعتبار آموزههای کتاب مقدس، از برون دینی، هیچ توجیهی برای آن یافت نمیشود. اگر خداوند میخواهد بندگانش را مبارک کند، به ملاقات بپذیرد و یا فنون زندگی بیاموزاند و همه اینها را ارمغان نافرمانی خود قرار داده است، به چه دلیل به طاعت خود خوانده است؟
پینوشت :
1. پائولو کوئلیو، مکتوب، ص 70.
2. همو، کنار رود پیدرا نشستم و گریستم، ص 150 و 151.
3. همو، اعترافات یک سالک، ص 96.
4. ر.ک: عبدالله، جوادی آملی، تبیین براهین اثبات وجود خدا، اسراء و محمد، حسینزاده، فلسفه دین؛ محمد حسن، قدردان قراملکی، پاسخ به شبهات کلامی(دفتر اول خداشناسی).
5. خدا در زبان فارسی معادل واجب الوجود است. خدا تشکیل شده است از خود به علاوه آی. یعنی وجودش این گونه است که خودش بوده و نیازند کسی که به او وجود و حرکت دهد نبوده است.
6. پائولو کوئلیو، شیطان و دوشیزه پریم،ص 9.
7. همان، ص 109.
8. پائولو کوئلیو، کوه پنجم، ص 224.
9. همو، ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد، ص 167 و 168.
10. همو، کوه پنجم، ص 194.
11. همان، ص 176.
12. همان، ص 224.
13. پائولو، کوئلیو، کنار رود پیدرا نشستم و گریستم، ص 173.
14. همو، چون رود جاری باش، ص 36.
15. همان، ص 42.
16. همو، شیطان و دوشیزه پریم، ص 112.
17. همان، ص 147 و 148.
18. پائولو کوئلیو، ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد، ص 165.
19. همان، 25.
20. پائولو کوئلیو، راهنمایی رزمآور نور، ص 47.
21. همو، کیمیاگر 2، ص 174 و 175.
22. همو، شیطان و دوشیزه پریم، ص 177.
23. همو، شیطان و دوشیزه پریم، ص 164.
24. همو، مکتوب، ص 25
25. کوئلیو، پائولو، زهیر، ص 186.
26. همو، کوه پنجم، ص 34.
27. همو، مکتوب، ص 36.
28. همو، زهیر، ص 186؛ همو، ، کوه پنجم، ص 34.
29. پائولو کوئلیو، راهنمایی رزمآور نور، ص 47.
30. همو، چون رود جاری باش، ص 171.
31. جبران، خلیل جبران، نامههای عاشقانه یک پیامبر، ص126.
32. پائولو، کوئلیو، کنار رود پیدرا نشستم و گریستم، ص 31.
33. همان، ص 84.
34. شهاب شهرزاد، زندگی و آثار پائولو کوئلیو ، ص 38 .
35. پائولو کوئلیو، کنار رود پیدرا نشستم و گریستم، ص 83 و 85 و 88 -91.
36. همان، ص 148.
37. همان، ص 85.
38. پائولو کوئلیو، ساحره پورتوبلو، ص 159.
39. همان، ص 118 و 119و 137 و 138 و 142 و 168 و 176.
. 40پائولو کوئلیو، بریدا، ص 303.
41. همو ، اعترافات یک سالک، ص 114.
42. همان، ص 185.
43. همان، ص 113.
44. پائولو کوئلیو، ساحره پورتوبلو، ص 160.
45. همان، ص 269.
46. پائولو کوئلیو، اعترافات یک سالک، ص 110.
47. همو، کنار رود پیدرا نشستم و گریستم، ص 200.
48. همو، ساحره پورتوبلو، ص 242.
49. همو، کنار رود پیدرا نشستم و گریستم، ص 162.
50. به عنوان نمونه: همو، کیمیاگر 2، ص 6.
51. همو، ساحره پورتوبلو، ص 119 و 154 و 245.
52. همان، ص 266.
53. همان، ص 222-225.
54. پائولو کوئلیو، اعترافات یک سالک، ص 94.
55. همو، زهیر، ص 100
56. همو، کوه پنجم، ص 230.
57. همان، ص 193 و 213.
58. همان، ص 197.
59. همان، ص 210 و 211.
60. همان، ص 230.
61. همان، ص 213.
62. همان، ص 213.
63. همان، ص 224.
64. پیدایش 32 : 24-30.
حامد حسینیان / دانشجوی کارشناس ارشد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره
احمدحسین شریفی/ دانشیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
منبع: فصلنامه حکمت عرفانی شماره 1
ادامه دارد…………….