طلسمات

خانه » همه » مذهبی » نیاز انسان به عبادت خدا

نیاز انسان به عبادت خدا


نیاز انسان به عبادت خدا

۱۳۹۳/۱۰/۲۸


۵۷۵۶ بازدید

خداوند که به عبادت ما نیازی ندارد، پس چه نیازی هست که ما خداوند را عبادت کنیم؟

در بحث فلسفه بندگی آمده است که عبادت، نیاز انسان است، نه نیاز خداوند، خدای متعال کمال و بی نیاز مطلق است و این انسان است که نیاز به کمال، او را به بندگی خداوند، نیازمند ساخته است.  در مورد بی نیازی خدای متعال قرآن کریم فرمود: وَ قالَ مُوسى إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمیدٌ ـ و موسى(به بنى اسرائیل) گفت: اگر شما و همه ی مردم روى زمین کافر شوید، (و دست از بندگی من بشویید، بدانید که) خداوند، بى نیاز و ستوده است. (إبراهیم:8)
 و نیز فرمود: وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمیدٌ ـ ما به لقمان حکمت دادیم؛ (و به او گفتیم:) شکر خدا را بجاى آور! و (بدان که) هر کس شکرگزارى کند، تنها به سود خویش شکر کرده؛ و آن کس که کفران کند، (بداند که) خداوند بى نیاز و ستوده است. (لقمان:12)
خداوندی که غنیّ بالذّات و کمال محض است، احتیاجی به عبادت ما نداشته، ندارد و نخواهد داشت؛ ولی خود ما محتاج به عبادت خدا هستیم. ما هستیم که با بندگی خداوند ساخته می شویم و به رشد و کمال مطلوب خود می رسیم، لذا ما هرگز عبادات را به نفع خدا به جا نمی آوریم، بلکه به نفع خودمان و برای رسیدن به الطاف خدا به جای می آوریم.
 مثلا وقتی شهرداری بر ما تکلیف می کند که باید خانه ات را ضد زلزله بسازی، برای نفع خود نمی گوید، بلکه به نفع خودمان ما را چنین تکلیفی می کند.
 به ما گفتند نماز را اقامه کنید. چرا؟ چون نماز، ستون دین است و مهمترین عامل ساخته شدن انسان مومن می باشد؛ البته ستون را نمی خوانند، بلکه برپا می دارند؛ لذا در قرآن کریم یا روایات نمی بینید که بگویند: نماز بخوانید بلکه می گویند: نماز را اقامه کنید؛ و اقامه یعنی برپاداشتن و این اقامه است که انسان ساز است. اگر نماز نباشد، دین ما فاقد ستون بوده، ضدّ زلزله نخواهد بود.
 دین یعنی نقشه ی راه کمال انسان ؛ که اگر کسی خود را مطابق آن بسازد انسان خواهد بود؛ در غیر این صورت فقط حیوانی خواهد بود به نام بشر.
لذا در فرهنگ قرآن، فرد بی دین، حیوان قلمداد می شود نه انسان؛ أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبیلاً ـ آیا گمان مى برى بیشتر آنان مى شنوند یا مى فهمند؟! آنان فقط همچون چهارپایان اند، بلکه راه گم کرده ترند (الفرقان:44)
 در آیه دیگری می فرماید: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذینَ کَفَرُوا فَهُمْ لا یُؤْمِنُون ـ همانا بدترین جنبندگان نزد خدا، کسانى هستند که کافر شدند و ایمان نمى آورند (الأنفال:55)
 در سوره جمعه فرمود: مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً – کسانى که مکلّف به تورات شدند ولى حق آن را ادا نکردند، مانند الاغی هستند که کتاب هایى حمل مى کند (الجمعة:5)
 آری نماز خوان نهایتاً همچون طوطی است که نماز را به او یاد داده اند و او نیز ظاهر آن را یاد گرفته است؛ امّا اقامه کننده نماز هیچگاه مثل طوطی فقط الفاظ را ادا نمی کند، یا مثل یک هنرپیشه تنها معنا را مدّ نظر ندارد؛ بلکه در پس الفاظ، معنا و در پس معنا، واقع را لحاظ می کند.
 او نه طوطی است نه هنرپیشه بلکه همچون مهندس است که نقشه ی وجود انسان را می خواند و بر اساس آن ساختمان وجود خود را می سازد.
 پس بدون نماز ـ که ستون دین است ـ شخص، دین نخواهد داشت و شخصی که دین ندارد ، فقط مجسمه ی انسان است نه خود انسان. او صرفاً حیوان هوشمند و ابزارساز است؛ همین و بس. شخص نمازخوانِ صِرف نیز مانند کسی است که نقشه را می خواند، ولی قصد ندارد آن نقشه را در عالم واقع پیاده نماید.
 حرف به حرف نماز و کلمه به کلمه آن معنا دارد که نمازگزار باید آنها را در وجود خود پیاده نماید و خود را بر اساس نماز بسازد. بر همین اساس است که عرفا کتاب هایی با عنوان اسرار نماز نوشته اند؛ نظیر سرّ الصلاة امام خمینی (ره) و اسرار الصلاة میرزا جواد ملکی تبریزی و رازهای نماز آیة الله جوادی آملی.
 اگر این اسرار را به دست آوردیم و آنها را با تمرین در وجود خود پیاده ساختیم، آنگاه از حدّ بشریّت بالا آمده وارد فضای انسانی می شویم. آنگاه هر عمل نیکی که از ما سرزد ، عمل نیک انسانی خواهد بود.
نیاز فطری انسان به عبادت:
نکته دیگری که اینجا لازم است مورد توجه قرار دهیم، فطری بودن دین و بندگی خدا است. قرآن کریم می فرماید: فَاَقم وَجهکَ للدِین حنیفاْ فِطرةَ الله التی فَطَرَالناس عَلیها لاتَبدیل لخَلق الله ذالک الدینُ القَیّمُ ولکنَّ اکثرَالناس لا یعلمون.  پس روی خود را به سوی آیین پاک اسلام بیاور، این، فطرتی است که خداوندانسان ها را بر آن آفریده است دگرگونی در آفرینش الهی نیست، این است دین محکم و استوار؛ اما اکثر مردم نمی دانند.
حدیث مشهوری نیز پیامبر اسلام (ص) فرمودند: کل مولود یولد علی الفطره فان ابواه یهودانه و یمجسانه. هر نوزادی روی فطرت توحید و خداپرستی متولد می شود و والدین او هستند که او را یهودی و مجوسی می کنند. (صحیح بخاری، کتاب الجنائز، ابواب 80 و 93.)
 انبیا و اولیای الهی هیچگاه به مردم نمی گویند که شما باید اولا موجودی را عبادت کنید و ثانیا موجودی که عبادت می کنید باید خدا باشد؛ خیر، بلکه انسان اساسا نمی تواند بدون عبادت زیست کند، همه مردم به شکلی و به نوعی عبادت و پرستش دارند و این پرستش جزء غرایز ذاتی و فطری بشر است، یعنی بشر فطرتا گرایش دارد که یک چیزی را تقدیس و تنزیه کند و خویشتن را به او نزدیک نماید.
 بنابراین گرایش به بندگی در همه انسان ها و در طول تاریخ همواره وجود داشته اشت و همه مادیون نیز پرستنده هستند، حتی کارل مارکس می گوید: من می خواهم انسان را از پرستیدن غیرانسان آزاد سازم، تا انسان خود را بپرستد.
 وی نیز توجه دارد که انسان باید چیزی را پرستش کند، ولی به گفته خود می خواهد معبود حقیقی را نشان انسان دهد. پیام قرآن این است که ای انسان! رب خود، پروردگار خود، صاحب اختیار خودت را بپرست. آن صاحب اختیاری که تمام هستی به اراده او وابسته است و اگر یک لحظه غافل گردد؛ در هم فرو ریزند قالبها.
 خلاصه آنکه: خدا نه نیازی به خود ما دارد و نه نیازی به عبادت و نماز ما. او از سر فضل و احسان خویش ما را آفریده؛ و از سر فضل و احسان خویش، به ما دین داده و امر نموده که طبق این دین (نقشه ی وجودی انسان کامل) خودتان را بسازید. و عبادت، همین خود را مطابق دین ساختن است.
 وقتی ما خدا را با اسماء جلال و جمالش می خوانیم؛ یعنی داریم آن کمالات را می شماریم تا در خودمان پیاده کنیم و خودمان را مطابق آنها بسازیم.
 وقتی خدا را با اسمائی چون رحمان، رحیم، کریم، غفور و … می خوانیم، یعنی داریم از اسماء الله، الگو برداری می کنیم. لذا معصوم(ع) فرمود: تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّه ــ یعنی خود را به اوصاف خدا آراسته کنید!

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد