۱۳۹۶/۰۸/۰۷
–
۵۰۹۶ بازدید
سلام اگر همسایه ی انسان ما و دیگر همسایگان را اذیت و ناراحت کند و کار های غیر متعارف و غیر منطقی کند به طوری که ما و دیگر همسایگان از آنها بیزاری جسته و نفرین و بدگویی پشت آنها شود آیا این کار آنها گناه محسوب می شود
روش همسایه داری در اسلام.
از جمله سنت های زیبا و پسندیده ی اسلامی، برخورد خوب و شایسته با همسایگان و در اصطلاح عرفی «همسایه داری» است. در قرآن کریم و به ویژه در سخنان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) توجه بسیاری به موضوع همسایه داری شده است و به گونه ای جدی در رفتارهای معصومین(ع) مورد سفارش قرار گرفته است. پیشوایان معصوم اسلام همواره شعار «الجار ثم الدار» را سرلوحه ی رفتار خود قرار داده و آن را به شیعیان خویش نیز توصیه می نموده اند. نوشته ی حاضر به بررسی اجمالی این سجیه ی اخلاقی پرداخته است. باشد که توجه خوانندگان خود را به این ویژگی برازنده ی فرد مسلمان جلب نماید.
الف ) بررسی آیات مربوط به همسایه داری
در قرآن کریم آیاتی مربوط به همسایه و همسایگی وارد شده است. خداوند متعال در آیه ای به گونه ی آشکار مؤمنان و مسلمانان را به رعایت همسایگان دعوت می نماید و می فرماید: «و خدا را بپرستید و چیزی را با او شریک نگردانید و به پدر و مادر احسان کنید و درباره ی خویشان و یتیمان و مستمندان و همسایه ی خویش [و قوم] و همسایه ی بیگانه و همنشین و در راه مانده و بردگان خود نیکی کنید.» (نساء/ 36).
در این آیه دیده می شود که خداوند نیکی با همسایه را، خواه فامیل باشد و یا بیگانه، سفارش کرده و نیکی به همسایه را در ردیف نیکی به پدر و مادر، یتیمان و… قرار داده است.
در آیه ا ی دیگر، خداوند در مورد همسایگان رسول خدا(ص ) که وی را آزار می دادند می فرماید: «اگر منافقان و کسانی که در دل های شان مرضی هست و شایعه افکنان در مدینه [از کارشان] بازنایستند تو را سخت بر آنان مسلط می کنیم تا جز (مدت) اندکی در همسایگی تو نپایند.» (احزاب/ 60). و این گونه خداوند مهرهمسایه آزاران را از سر پیامبر اکرم(ص) برمی دارد.
ب ) بررسی همسایه داری در حدیث و سیره
دستور و سفارش الهی: همان گونه که گفته شد، در اسلام سفارش و تأکید فراوانی بر این مفهوم شده است. امام صادق(ع) فرمودند: «بر شما باد به رفتار نیکو با همسایه»، پس به درستی که خدای بلندمرتبه بدان دستور داده است. در این باره نوشته اند شبی امام حسن مجتبی(ع) از صدای مناجات نیمه شب مادر بیدار شد و به اتاق مناجات او رفت و به تماشای نیایش و نیاز او به درگاه خداوند نشست. شب جمعه بود و او به نماز ایستاده بود. اندکی گذشت اما نماز و نیایش مادر ادامه داشت. او پس از هر نماز مؤمنینی را که در همسایگی آنان می زیستند یک یک نام می برد و دعا می کرد.
رفته رفته سحرگاه نزدیک می شد اما او همچنان مشغول دعا و نماز بود و برای همه ی آنان که می شناخت دعا می کرد. پس از نماز صبح برخاست و نزد مادرش فاطمه(ع) رفت و پرسید: «مادر جان! شما برای همه ی مؤمنان و همسایگان دعا کردید، چرا برای خودمان دعایی ننمودید؟» فاطمه(ع) در چهره ی فرزندش حسن(ع) نگریست و فرمود: «فرزندم، اول همسایه بعد خانه».
ج ) وصیت معصومین(ع) پیش از وفات
آدمی همواره هنگام مرگ مهم ترین سفارش های خود را به بازماندگان خویش می نماید و آن چه را آرزو یا اهداف خود می انگاشته، در قالب وصیت بازگو می نماید. مواردی از سیره و کلام معصومین(ع) در هنگام درگذشت شان وارد شده است که آنان نیکی به همسایگان را وصیت خود قرار داده اند. در احوال امیرالمؤمنین(ع) هنگام شهادتش نوشته اند که ایشان فرمود: «خدا را خدا را، در مورد همسایگان تان که به درستی این وصیت پیامبرتان هنگام رحلت است.»
همچنین نوشته اند مشکلات زندگی توان از فاطمه(ع) گرفته بود. تصمیم گرفت نزد پدر بزرگوار خویش برود و از ایشان راهنمایی ای برای بهتر شدن وضع زندگی خویش درخواست نماید. نزد پدر رفت و در کنارش نشست و از سختی و مشکلات زندگی خود با پدر سخن گفت. پیامبر(ص) برخاست و به اتاقی دیگر رفت و دست نوشته ای پیچیده شده برای او آورد. آن را به فاطمه(ع) داد و فرمود: «برای بهتر شدن وضع زندگانی ات آن چه را در این جزوه نوشته بخوان و بدان عمل کن». فاطمه(ع) دست نوشته را از پیامبر(ص) ستاند و به خانه رفت و آن را گشود. دید در آن سه جمله نوشته شده است که یکی از آن ها این بود: «کسی که به پروردگار و روز رستاخیز ایمان داشته باشد هرگز به همسایه ی خویش آزار نمی رساند.» این موارد به خوبی بیانگر اهمیت این فضیلت برجسته برای ره روان اهل بیت عصمت(ع) است.
د ) ضرورت پرهیز از آزار همسایه
در اسلام، حُسن همجواری تعریف مشخصی دارد و بالتبع، همسایه آزاری نیز به گونه ای آشکار معین شده است. شاید برای برخی، رعایت همسایه، مفهوم واضحی نداشته باشد و ندانند که اساساً چه نوع رفتارهایی از مصادیق رعایت حقوق همجواران محسوب می شود.
در این باره امام کاظم(ع) می فرماید: «همسایه داری [تنها] آزار نرساندن به همسایه نیست بلکه رفتار خوب با همسایه و صبر پیشه کردن بر آزارهای اوست».
با این وصف، اهل بیت اطهار(ع) آزار رساندن به همسایه را حتی در مواقع آزاررسانی او نیز جایز نمی دانند؛ در فرهنگ اهل بیت(ع) پاسخ بدی با نیکی است.
در این باره نوشته اند یکی از اصحاب امام صادق(ع) به نام «عمروبن عکرمه» همسایه ای داشت که پیوسته از او اذیت و آزار می دید به گونه ای که دیگر از آزار و اذیت هایش به تنگ آمده بود. نزد مولای خود امام صادق(ع) رفت و با ناراحتی عرض کرد: «ای فرزند رسول خدا، همسایه ای دارم که پیوسته مرا آزار می دهد، چه کنم؟» امام با مهربانی به او فرمود: «با او رفتار مهربانانه داشته باش!» او حتی تحمل شنیدن نام همسایه اش را نداشت چه رسد به این که بخواهد با او مهربانی نیز بنماید. با خشم گفت: «خدا او را نیامرزد». امام با شنیدن این جمله از او ناراحت شد و رویش را برگرداند و دیگر با او سخن نگفت. او که دوست دار امام صادق(ع) بود و دوست نداشت امام را با حالت ناراحتی وداع گوید برای توجیه سخن خود گفت: «آخر این همسایه مرا می آزارد و رفتار بدی با من دارد». امام با بی میلی به او فرمود: «آیا تو خیال می کنی اگر تو نیز با او بدرفتاری کنی به حق خود می رسی؟» عمرو پاسخ داد: «البته! اگر بخواهم حریف او هستم». امام فرمود: «همسایه ی تو مرد حسودی است و در مورد نعمت هایی که پروردگار از بخشش و مهربانی خود به دیگران می دهد حسادت می ورزد. از این رو اگر آن کسی که دارای نعمت های الهی شده است اهل و عیال داشته باشد او به اهل و عیال او آزار می رساند و اگر اهل و عیال نداشته باشد و خدمت کار داشته باشد به خدمت کار او آزار می رساند و اگر خدمت کار هم نداشته باشد شب ها را تا صبح بیدار می ماند و روزها را با خشم به پایان می رساند.» سپس امام با بیان داستانی از پیامبر اکرم(ص) سخن خود را کامل نمود. امام فرمود: “در عصر رسول خدا(ص) شخصی از انصار و مسلمانان مدینه خدمت رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد: «در فلان محله خانه ای خریده ام. در همسایگی آن خانه مردی زندگی می کند که نه به خیر او امیدی دارم و نه از گزند شر او در امان هستم، چه باید بکنم؟» پیامبر خدا(ص) به سلمان و ابوذر و شخصی دیگری که به گمانم مقداد بود فرمود: «به مسجد بروید و با صدای بلند اعلام کنید آن کسی که به همسایه خود آزار برساند ایمان ندارد.» علی(ع) و سلمان و ابوذر و مقداد به مسجد و اطراف آن رفتند و سه مرتبه این جمله را با صدای بلند اعلام نمودند و به اطلاع مردم رساندند. برای برخی این سؤال پیش آمد که به چه کسی همسایه گفته می شود. پیامبر(ص) با دست خود به چهار سمت خویش اشاره کردند و فرمودند: «از هر یک از این چهار سمت تا چهل خانه، همسایه به شمار می آید.»”
ه ) بهترین راه کار ارشاد همسایه ی بد
اسلام دین نیکی و نیکی کردن است و بهترین و کارآمدترین راه برای ارشاد دیگران را پاسخ ندادن به عمل ناشایست آنان و صبر در برابر رفتار آن ها می داند. البته این در شرایطی است که فرد در طرف مقابل خود احتمال اصلاح بدهد. از این رو معارف اسلامی، ما را به بردباری (تا جایی که امکان دارد) دعوت می نمایند. نوشته اند روزی یکی از صحابه با چهره ای ناراحت نزد رسول خدا(ص) آمد و مقابل ایشان نشست و به ایشان عرض کرد که همسایه ای دارد که او را بسیار آزار می رساند و از دست آزار و اذیت های او به تنگ آمده است. پیامبر(ص) وقتی سخنان مرد در مورد همسایه اش تمام شد با آرامش به او فرمود: «صبر کن و شکیبا باش!» مرد اطاعت کرد. رفت و مدتی بعد دوباره با همان قیافه نزد پیامبر(ص) آمد و از آزار همسایه ی خود نزد ایشان شکایت نمود ولی پیامبر باز هم او را دعوت به بردباری نمود. چند روز بعد برای بار سوم از همسایه خود گلایه کرد. پیامبر اکرم(ص) وقتی دید آزاررسانی همسایه ی آن مرد پایانی ندارد، راه حلی به او نشان داد و به او فرمود: «هنگامی که روز جمعه شد و مردم آماده ی شرکت در نماز جمعه شدند و به سوی مصلای نماز حرکت کردند اسباب و اثاثیه ی منزل خود را بیرون بیاور و سر راه مردم بگذار. آن گاه هر کس تو را ببیند می پرسد: چرا وسایل خانه ات را بیرون ریخته ای؟ تو نیز جریان همسایه خویش را برای آنان بازگو کن.» روز جمعه شد و مرد بنا بر دستور پیامبر(ص) وسایل خانه ی خود را درون کوچه ریخت اما پیش از آن که کسی از او بپرسد چرا چنین کرده ای، همسایه ی او با اطلاع شد و از ترس آبروی خود، نزد مرد آمد و گفت: «وسایلت را به خانه بازگردان. من با خدای خویش عهد می کنم که دیگر به تو آزار نرسانم.»
و ) آخرین راه کار رفتار با همسایه ی بد
رعایت حق همسایه، حقی ثابت در اسلام و تا آخرین درجه ی توان، الزام آور است اما اسلام برای وقتی که آزار همسایه از حد فراتر رفت و دیگر تحمل او ممکن نبود نیز راه کاری پسندیده و به جا در نظر گرفته است. البته حتی در این حالت نیز آزار او را جایز نمی داند بلکه واگذاردن عِقاب او به پروردگار را مطلوب تر می داند، به گونه ای که خودِ معصومین نیز از شر چنین همسایگانی به خدا پناه می برده اند. امام رضا(ع) می فرماید: «من از همسایه ی بد در محل اقامت خود به خدای خود پناه می برم.»
نوشته اند در همسایگی «اسحاق بن عمار» مردی بی شرم و مردم آزار می زیست که با مسلمانان و شیعیان دشمنی داشت و چون همسایه اش یکی از شاگردان امام صادق(ع) بود بسیار او را آزار می داد. روزی تصمیم گرفت نزد مولای خود امام صادق(ع) برود و از همسایه ی خود که دشمن هل بیت(ع) و پیروان او بود شکایت نماید. وقتی از او نزد امام شکایت کرد، امام به او فرمود: «او را نفرین کن. بگذار خدا بین شما داوری کند.» او به خانه رفت و همسایه ی بی دین خود را نفرین کرد اما نتیجه ای نگرفت. خدمت امام صادق(ع) رفت و گفت: «او را نفرین نمودم اما نتیجه ای نگرفتم.» امام دوباره به او فرمود: «ای اسحاق بن عمار! باز هم او را نفرین کن که خدا شرش را به خودش برگرداند». عرض کرد: «مولای من! نفرین کردم ولی نتیجه ای نگرفتم.» امام پرسید: «او را چگونه نفرین نمودی؟» گفت: «وقتی که با او رویارو شدم.» امام فرمود: «نه، بلکه او را در خلوت و وقتی با او رو در رو نیستی نفرین نما.» شاید امام می خواستند که نفرین او به خاطر خشم نباشد و به خاطر خدا باشد تا خدا خود بین او همسایه اش داوری کند. او نیز در خلوت وی را نفرین کرد و پس از مدتی کوتاه باخبر شد که مرد همسایه آزار از دنیا رفته است.
ز ) برخی آثار همسایه آزاری
نرمش نشان دادن با همسایه آثار و برکات فراوانی دارد. از جمله ی آن، جا گرفتن در دل مردم است. امام علی(ع) فرمود: «هر کس با همسایه خوش رفتاری کند خدمت گزاران او زیاد می شوند.» از دیگر آثار همسایه داری رونق گرفتن محله ها و شهرهاست. امام صادق(ع) فرمود: «همسایه داری، شهرها را آباد می کند و ساختمان ها را زیاد می نماید زیرا مردم نسبت به همسایه داشتن ترغیب می شوند.»
اما از سوی دیگر آزردن همسایه نیز تبعات بدی به دنبال خواهد داشت، تا جایی که امام رضا(ع) فرمود: «از ما نیست کسی که همسایه اش از آزار او در امان نباشد». در این باره نوشته اند روزی فردی عرب نزد امام صادق(ع) رفت و در مورد ارتباط با همسایه از امام پرسید. امام برای او که کاهلی نام داشت و از شاگردانش بود داستانی نقل کرد. امام فرمود: “برادران یوسف(ع) او را از یعقوب(ع) جدا کردند و به چاه افکندند و پس از مدتی برادر تنی او «بنیامین» را نیز به بازار مصر بردند و به عنوان برده فروختند. یعقوب(ع) در حسرت آن دو بسیار گریست تا چشمانش نابینا شد. روزی با سوز دل به درگاه پروردگار عرض کرد: «بارالها! آیا به من رحم نمی کنی؟ چشمانم را که در حسرت دیدار فرزندانم گرفتی و بین من و آن ها جدایی انداختی!» پروردگار به یعقوب(ع) وحی کرد: «حتی اگر یوسف و بنیامین را میرانده باشم برای تو زنده خواهم نمود تا شما را به هم برسانم. اما آیا تو نیز به یاد می آوری که روزی گوسفندی ذبح کردی و بریان نمودی و با هم خوردید اما به فلانی و فلانی که در همسایگی تو بودند چیزی از گوشت آن ندادی؟» یعقوب(ع) دانست که این مصیبتی که به آن دچار شده، برخاسته از مراعات نکردن حال همسایگان خود است. از آن پس یعقوب(ع) هر روز که غذایی درست می کرد فرزندانش را تا فاصله ی دوری می فرستاد که هر کس غذا نخورده است، به خانه ی یعقوب بیاید.”
پی نوشت ها
1. بحار الانوار، ج 69، ص 370.
2. همان، ج 43، ص 81؛ ج 89، ص 313؛ ج 93، ص 388 (با اندکی تفاوت).
3. همان، ج 74، ص 151 و 387.
4. الاصول من الکافی، ج 1، ص 460، ح 7؛ بحار الانوار، ج 43، ص 61.
5. بحار الانوار، ج 77، ص 320.
6. الاصول من الکافی، ج 2، ص 666، ج 1؛ بحار الانوار، ج 74، ص 152.
7. الاصول من الکافی، ج 2، ص 668، ح 13.
8. بحار الانوار، ج 74، ص 152.
9. الاصول من الکافی، ج 2، ص 510، ح 1.
10. غرر الحکم، حدیث 7967.
11. الاصول من الکافی، ج 2، ص 667.
12. بحار الانوار، ج 74، ص 151.
13. الاصول من الکافی، ج 2، ص 666، ح 5 و 4.