زیبا این جا است که افزون بر دستگاه آوایی، دستگاه واژگانی آنان نیز کمی تفاوت دارند. حالا برسد به این که در دیگر مناطق هزارستان که لهجه وران، شدید گوناگون سخن می گویند.
معیاری شدن لهجه های هزارگی و شکل گرفتن یک گویش معیار و تبدیل شدن آن به زبان؛ زمان می طلبد. آن هم در صورتی ممکن است که سیاست، قدرت و مرز سیاسی پشت این گویش قرار بگیرد. به یاد داشته باشیم که میان لهجه ی ترکی ترکمنی و ازبکی به اندازه ای هزارگی و کابلی تفاوت نیست؛ اما چون دوکشور و ساختار متفاوت دارند، اکنون دو زبان خوانده می شوند.
افزون بر این ها در اثر مهاجرت ها و جابه جایی مردم هزاره از روستا ها به شهرها و از شهرها به کلان شهرها و کشورهای دیگر چندین لهجه بر گویش هزارگی اضافه شده است. به طور نمونه هزاره ها اکنون به لهجه هزارگی(کویتگی) ایرانی، کابلی و (نیمه انگلیسی) سخن می گویند. این لهجه های برساخته شدید از هم متفاوت اند و گاهی حتا سخن هم را نمی فهمند.
در این میان لهجه هزارگی ایرانی از دیگر لهجه ها قوی تر و نیکوتر است. چون به زبان معیار فارسی نزدیک است. مثلا وقتی یک هزاره ای از ایران برگشته سخن می گوید، بیش از این که هزارگی به نظر برسد، به فارسی معیار نزدیک است. با این که ته لهجه های هزارگی در آن شدید وجود دارد.
به نظر می رسد که هزاره ها اکنون دارای هویت چندگانه ای زبان گفتاری اند. همه این ها در میان مردم ما سخن گویانی دارند. چاره ای نیست. این گونه های زبان گفتاری نتیجه ای جبر زمانی است که بر مردم ما تحمیل شده است.
زیبا این جا است که به تمام این لهجه ها ایمان داشته باشیم و به گویندگان آن احترام بگذاریم؛ اما تلاش شود که در حد امکان گویندگان به یکی از لهجه های محلی هزارستانی سخن بگویند. در این میان، لهجه ایرانی هزارگی که هزاره های برگشته از ایران به آن سخن می گویند، به دلیل نزدیک بودن آن به زبان مادر و نیکوتر بودن آن، قابل توجه است؛ زیرا این تنها گونه ای است که می تواند هزارگی را به زبان مادر و زبان معیار فارسی پیوند دهد.
بنابراین، به تمام گویندگان هزاره که به لهجه های طبیعی و برساخته سخن می گویند، احترام بگذاریم و با توجه به این که تلاش شود به اصل مان برگردیم.