طلسمات

خانه » همه » مذهبی » وحی و الهام تفاوت ها

وحی و الهام تفاوت ها


وحی و الهام تفاوت ها

۱۳۹۴/۰۷/۲۷


۳۴۱ بازدید

فرق وحی والهام چیست؟

در رابطه با وحى به نکات زیر توجه نمایید:
1- وحى، راهکارى شناختى است که از سوى خداوند متعال، با هدف نشان دادن راه نیک بختى به بشر از یک سو و پاسخگو نبودن وسایل شناختى در اختیار او، همچون حس و عقل، از دیگر سوست. بدین سان، این وسیله شناختى الهى، نارسایى هاى دانش بشرى و نیز یافته هاى عقلانى او را در تکاپوى نیازهاى هدایتى، پوشش مى دهد (استاد محمد تقى مصباح یزدى، آموزش عقاید (دوره کامل سه جلدى)، صص 177- 180، شرکت چاپ و نشر بین الملل، تهران، 1381).
2- چیستى وحى، با همه زوایایش براى ما شناخته شده نیست. تنها مى دانیم که گونه اى دریافت درونى، از راهى جز اندیشه ورزى و به دور از خطا مى باشد که در فرآیند آن، شخصى که از سوى خداوند گزینش شده به علم غیب و دنیاى پنهان از دیده ها راه مى یابد و به دنبال آن، از حقایقى که به نیک بختى یا تیره روزى آدمى پیوسته است، برخوردار مى شود (علامه محمد حسین طباطبایى، المیزان فى تفسیر القرآن، ج، 2 ص 131 و ص 157، مؤسسه الاعلمى).
پیامبر ادعاى دریافتى این چنین فرا مادى، براى هر گونه تردید زدایى، از راه انجام کارى بیرون از توان بشر یعنى معجزه، اثبات مى کند (همان، ص 155).
3- فرود آمدن فرشته وحى و پیوند آن با قلب (روح) پیامبر (ص) (شعراء، 193- 194) وحى از راه خواب (فتح، 27)، گفت و گوى راستاراست و بى واسطه خداوند (شورى، 51) و یا واسطه شدن چیزى (شورى، 51) از شیوه هاى گوناگونى مى باشد که وحى به وسیله آن ها محقق مى شود.
اما الهام در لغت به معناى القاى مطلبى در نفس و جان است(1)
بنا بر برخى تفاسیر الهام داراى معناى عام و خاص است.
معناى خاص الهام ویژه اولیا و اوصیا است که گاهى با واسطه و گاهى بدون واسطه مى باشد. الهام با واسطه توسط صدایى که از شخص خارج مى گردد و آنگاه شنیده و معناى مقصوداز آن فهمیده مى شود، صورت مى پذیرد. این حالت، مانند رؤیا، در حالات اولیه انبیاء رخ مى دهد و اهل حق آن را وحى خفى به شمار مى آورند. اما الهام بدون واسطه عبارت است از القاى معانى و حقایق در قلوب اولیاء از عالم غیب که ممکن است به صورت دفعى و ناگهانى باشد و ممکن است به تدریج صورت پذیرد.
معناى عام الهام نیز گاهى با سبب و گاهى بدون سبب و نیز گاهى حقیقى و گاهى غیر حقیقى است. الهام حقیقى با سبب از راه تزکیه و تصفیه نفس به دست مى آید. الهام غیرحقیقى و بدون سبب، براى افرادى که استعداد خاصى دارند، به مقتضاى ویژگى هاى خاص نژادى و جغرافیایى حاصل مى شود مانند براهمه، کشیشان و راهبان(2)
برخى الهام را مربوط به جنبه ولایت و وحى را مربوط به جنبه رسالت و نبوت دانسته اند و معتقدند الهام، تنها از نوع کشف معنوى صرف است و از این رو، وحى از خواص نبوت و متعلق به ظاهر و الهام از خواص ولایت و مربوط به باطن است و چون ولایت بر نبوت، تقدم شرفى دارد، الهام نیز برتر از وحى خواهد بود. علاوه بر آن که وحى مشروط به تبلیغ است ولى الهام چنین نیست(3)
تفاوت اساسى میان وحى و الهام در این نکته نیز هست که پیامبر فرشته اى را که واسطه در وحى است هنگام القاى وحى به رؤیت بصرى مشاهده مى کند ولى در الهام امام و ولى تنها او را حس مى کند و با رؤیت بصرى او را نمى بیند(4)
در مجموع مى توان گفت آن چه به عنوان شریعت به پیامبر القا مى شود همواره با واسطه فرشته اى است که پیامبر او را با رؤیت بصرى مشاهده مى کند و این از اختصاصات پیامبر است، اما از آنجا که پیامبر علاوه بر شأن نبوت و رسالت داراى مقام ولایت نیز هست از انواع دیگر القائات ربانى نیز بهره مند است. چنین القاآتى که مشترک میان ولى، امام و نبى است وحى به معناى خاص خود، نبوده مربوط به مقام باطن یعنى ولایت است.
براین اساس، از آنجا که مقام ولایت مربوط به باطن مى باشد، حقایق القا شده در الهام چه بسا برتر از مطالب وحى شده به پیامبر باشد هر چند پیامبر به لحاظ برخوردارى از مقام ولایت، با آن حقایق آشنا است.
باید توجه داشت که یک تفاوت اساسى دیگرى که میان وحى و الهام وجود دارد این حقیقت است که وحى به دلیل سنخیت خاص خویش همواره مصون از تلبیس ابلیس بوده، پیامبران در همه مراحل فهم، درک و دریافت آن در عصمت الهى قرار دارند، برخلاف الهام که گاهى شیطانى است و همواره مصون از خطا نمى باشد.
اما از آنجا که امامان، معصوم مى باشند در حوزه الهام نیز مانند وحى در خصوص پیامبران همواره الهامشان حقیقى و ربانى است زیرا هم در مرحله فهم و هم درک و هم دریافت مصون از خطا مى باشند.
مکاشفه و یا به عبارت دیگر کشف و شهود محصول ریاضت هاى نفسانى اى است که مرتاض در طى یک سیر و زدودن آلودگى هاى قلبى به دست مى آورد. بنابراین گفتن ذکر گر چه با شرایطش باشد تأثیرگذار است لیکن مقدم بر ذکر مواردى دیگر نیز باید مراعات گردد همانند اخلاص در عمل و رعایت تقوا و جز این ها، که این امر هم جز از طریق دستورات استاد معمولا مقدور و میسر نیست. زیرا ذکر به طور کلى داراى آثارى است همانند دارو. و هر ذکرى نیز داراى یک شرایطى است و داراى یک آثار. و عدم وقوف و آگاهى نسبت به چنین آثارى گاه سبب ندامت و دور شدن از مقصود مى گردد. چنان که باب مدینه علم حضرت امیرالمومنین على (ع) در نهج البلاغه فرموده است. (17) دیگر این که اذکار به دو قسم تقسیم مى گردند: ذکر عام و ذکر خاص. و رسیدن به مطلوب از طرق علوم غربیه، على الاکثر از نوع دوم یعنى ذکر خاص انجام مى پذیرد. و در این نوع ذکر نیز اضافه بر شرایط مقدماتى، عدد دخالتى تمام دارد یعنى ذکر مورد نظر باید به تعداد خاصى که در این امور معمول است بر مبناى ابجد کبیر محاسبه گردد گذشته از این که این نوع محاسبه نیز خود به چند قسم تقسیم مى گردد همانند رقمى، حرف، عددى، که این عناونى خود در شاخه هاى دیگر با نامى دیگر شناخته مى شوند. بنابراین، در چنین امورى بدون دستور استاد اقدام کردن، به یقین نادرست و بى نتیجه و گاه مضر است. یعنى عدد در ذکر همانند دندانه هاى یک کلید است که تا چنانچه با قفل مورد نظر مطابقت نداشته باشد جهت باز نمودن آن بى تأثیر است.
کیفیت نزول وحى بر پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) را مى توانیم از زبان آن حضرت بشنویم و این بیان رسول خدا (صلى الله علیه و آله) در طى حدیثى آمده است که در طرق روایات شیعه و اهل سنت دیده مى شود: حارث بن هشام از پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله) پرسید، وحى چگونه بر شما نازل مى شود؟ فرمود: گاه صدایى همانند صداى جرس به گوش من مى رسید و وحیى که بدین صورت بر من نازل مى شد سخت برمن گران و سنگین بود، سپس این صداها قطع مى شد و آنچه را جبرائیل مى گفت فرا مى گرفتم، و گاهى جبرائیل به صورت مردى بر من فرود مى آمد و سپس بامن سخن مى گفت ومن گفته هاى او را حفظ و از بر مى کردم (الاتقان ج 1 ص. 76 بحارالانوار ج 6 ص. 669 صحیح بخارى ج 1 ص 27) پیامبر گرامى (صلى الله علیه و آله) در این حدیث، دو کیفیت را درباره وحى بخود، یاد مى کند که در یکى از آنها صداهاى پى در پى همچون آواز جرس به سمع مبارکش مى رسید، و در دیگرى، جبرائیل (علیه السلام) بصورت یک انسان عادى در نظرش مجسم مى شد. وحى بگونه اول بر پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) سخت گران و طاقت فرسا بوده است چنانکه خداوند متعال از اینگونه وحى به «قول ثقیل گفتارى گران و سنگین» تعبیر کرده و فرموده است «انا سَنُقلى عَلیکَ قولاً ثَقیلاً» (مزمل، 4: ما گفتار گرانى را بر تو القاء خواهیم کرد). ولى وحى به صورت دوم کمى سبکتر و لطیف بوده و دیگر، آن سرو صداهاى هولناک و نا آشنا بگوش نمى رسید بلکه جبرائیل (علیه السلام) بصورت فرد عادى و با فرمى مشابه شکل انسانى مألوف و مأنوس، مجسم مى شد تا رسول خدا (صلى الله علیه و آله) بدو آرام گرفته و رعب و بیمى در او بهم نرسد. ولى باید گفت که وحى در هر دو صورت بر پیامبر گرامى (صلى الله علیه و آله) سنگین بوده، وهمیشه همزمان با لحظاتى که وحى نازل مى گردید در تمام فصول سال از پیشانى مبارکش عرق فرو مى ریخت و خود نیز مى فرمود:
«فما مِن مَرَّهٍ یوحى الىَّ الّا ظَنَنْتُ آنَّ نَفسى تُقبضُ» هیچ بار وحى بر من نازل نگردید جز آنکه این تصور (به علت سنگینى وحى) در من پدید مى آمد که جانم گرفته مى شود (الاتقان ج 1 ص 76، براى آگاهى بیشتر از کیفیت گرانى و سنگینى وحى بر پیغمبر اسلام (صلى الله علیه و آله) رجوع کنید به: سفینه البحار ج 2 ص 638).
(1) (لسان العرب، ج 12، ص 555)
(2) (نگا: سید حیدر آملى، جامع الاسرار و منبع الانوار، صص 454- 455).
(3) (شرح فصوص الحکم، داود قیصرى، ص 111 الفتوحات المکیه، ابن عربى، ج 1، ص 78).
(4) (الفتوحات المکیه، ج 3، صص 238- 239).

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد