خانه » همه » مذهبی » وقتی امام از محافظین خود عذرخواهی کرد

وقتی امام از محافظین خود عذرخواهی کرد


وقتی امام از محافظین خود عذرخواهی کرد

۱۳۹۴/۰۳/۱۳


۹۸ بازدید

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - وقتی امام از محافظین خود عذرخواهی کردامام آداب هر چیزی را رعایت می‌کرد مثلا اتاقی داشتیم که موکت‌هایش زبر و خشن بود و شکل نامناسبی داشت اما هر موقع که امام می‌خواستند از آنجا عبور کنند نعلین خود را می‌آوردند.زمانی که ساعت ملاقات عمومی و دست بوسی مردم با امام (ره) فرا می‌رسید، مردم را به صف می‌کردیم و مرتب و پشت سر هم به محل ملاقات هدایت می‌کردیم. آنجا صحنه‌هایی را می دیدیم که هیچ کجا مشاهده نکرده بودیم.

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - وقتی امام از محافظین خود عذرخواهی کردامام آداب هر چیزی را رعایت می‌کرد مثلا اتاقی داشتیم که موکت‌هایش زبر و خشن بود و شکل نامناسبی داشت اما هر موقع که امام می‌خواستند از آنجا عبور کنند نعلین خود را می‌آوردند.زمانی که ساعت ملاقات عمومی و دست بوسی مردم با امام (ره) فرا می‌رسید، مردم را به صف می‌کردیم و مرتب و پشت سر هم به محل ملاقات هدایت می‌کردیم. آنجا صحنه‌هایی را می دیدیم که هیچ کجا مشاهده نکرده بودیم. عده‌ای اشک می‌ریختند و عده‌ای دیگر متحیرانه به امام نگاه می‌کردند و صحنه‌هایی سرشار از عشق در آنجا رقم می‌خورد.

همیشه فکر می‌کردم آنها آدم‌هایی هستند که ابهت خاصی دارند و شاید یه جورهایی ترسناک که نمی شود راحت با آنها حرف زد. آخر آنها هم برای خودشان کسی بودند. یعنی آنقدر مهم بودند که محافظت از یک شخصیت فوق‌العاده برجسته را به آنها بسپارند.

وقتی با وی تماس گرفتم، خودم را معرفی کردم و گفتم که می‌خواهم با او مصاحبه‌ای داشته باشم، بدون اینکه بخواهد طاقچه بالا بگذارد و یا مثل بعضی از مسئولانی که وقتی با آنها تماس می‌گرفتیم؛ قول می‌دادند و بعد دیگر جواب تلفن نمی‌دادند نبود. با کمال میل پذیرفت و قرار شد برای مصاحبه به دفتر خبرگزاری بیاید.

از همان ابتدای نشستنش تا شروع مصاحبه به صورت رسمی، متوجه شدم که مرتب روی صندلی‌اش تغییر حالت می‌دهد. چندین مرتبه به خاطر این موضوع عذرخواهی کرد و گفت که به خاطر پا دردش نمی‌تواند به مدت طولانی در یک حالت ثابت بنشیند و مجبور است که تغییر حالت بدهد. نمی دانم شاید یادگاری از زمان جنگ با خود داشت که نخواست در موردش حرفی بزند.

رحلت حضرت امام خمینی بهانه‌ای بود تا پای صحبت‌های یکی از محافظان خانوادگی امام بنشینیم و با وی برگی از خاطرات دوران انقلاب ایران عزیزمان را ورق بزنیم.

از وی خواستم تا خودش را بیشتر معرفی کند؛ « حسین مرتاضی متولد خرداد 1341 اهل و ساکن قم هستم و در یک خانواده‌ام مذهبی که عاشق امام و انقلاب بودند متولد و از همان دوران کودکی در محیط خانواده با امام و انقلاب آشنا شدم».

ورود به جرگه محافظان حضرت امام (ره)

مرتاضی در خصوص ورودش به جرگه محافظان حضرت امام (ره) این گونه گفت؛ « در سال 61 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمدم و تا اواسط سال 62 بعد از انجام چندین ماموریت به جلسه‌ای محرمانه دعوت و در آنجا بود که متوجه شدم به افتخار خدمت حفاظت از حضرت امام نائل شده‌ام. در آن زمان 21 سال سن داشتم و به مدت پنج سال در تیم حفاظت از امام و خانواده‌اشان در جماران خدمت کردم و بعد از آن در منطقه جنوب و سپس در لشگر 17 علی بن ابیطالب (ع) ادامه خدمت داده و سپس به قم برگشتم و در سپاه قم مشغول به خدمت بودم تا سال 91 که بازنشست شدم».

وی از آغاز به کارش در لباس محافظان گفت؛ «شبی که قرار بود فردایش به جماران بروم آنقدر بی‌قرار بودم که سر از پا نمی‌شناختم و نتوانستم تا صبح بخوابم.در دومین روز از حضورم در جماران متوجه شدم که مسئولیت حفاظت از امام در مراسم‌های دست ‌بوسی را بر عهده دارم و این نخستین ملاقات من با امام بود و شوقی سر تا پای وجودم را فرا گرفته بود و آنقدر مجذوب امام شده بودم که به کل فراموشم شده بود که چه وظیفه‌ای دارم و با نگاه‌های تند و حرکت سر یکی از آقایان دفتر به خودم آمدم».

عذر خواهی امام خمینی (ره) از محافظینش

مرتاضی در مورد وقت‌شناسی امام گفت؛ «در ساعت هشت صدای زنگی از اتاق امام به گوش می‌رسید که با بلند شدن صدای آن چند نفر برای انجام حساب و کتاب دفتر و چند پزشک نیز برای کنترل وضعیت جسمانی امام وارد اتاق می‌شدند و همزمان صدای مارش خبر و اعلام ساعت هشت از رادیو به گوش ‌می رسید و این برنامه هر روز تکرار می‌شد. این موضوع نشان از وقت شناسی و دقت نظر امام در وقت داشت. بعد از آن زمان ملاقات امام به مردم بود و وقتی که مردم را به صف کرده و مرتب داخل اتاق می‌فرستادیم می‌دیدم عده‌ای اشک می‌ریختند. عده‌ای دیگر متحیرانه امام را نگاه می‌کردند و صحنه‌هایی سرشار از عشق را رقم می‌زدند».

وی گفت: «در پی کسالتی بزرگ امام در بیمارستان بستری شدند و پس از گذشت حدود 10 روز دکتر اجازه استفاده از هوای آزاد را به امام دادند. محوطه بیمارستان با چند پله به باغ خسروشاهی مرتبط می‌شد و در اولین روز که قرار بود امام از هوای آزاد استفاده کنند امام را روی ویلچر نشاندیم و وقتی که می‌خواستیم از پله‌ها پایین ببریم از وی برای این کار اجازه گرفتم. فاصله صورت من با صورت امام بسیار کم بود بعد از اینکه من اجازه خواستم امام به صورتم نگاهی انداخته و گفتند مرا ببخشید من شرمنده شما هستم. در جای خودم خشک شدم؛ مانده بودم که چه بگویم. بعد از مکثی کوتاه گفتم خیلی ها هستند که می‌خواهند برای یک لحظه شما را ببینند و من توفیق خدمتگزاری شما برایم فراهم شده و هیچ افتخاری برایم بالاتر از این نیست. امیدوارم که هر چه زودتر بهبود پیدا کنید».

چرا امام (ره) مسیر قدم زدنش را تغییر داده بود؟

مرتاضی با بیان اینکه تمام رفتار امام الگو بود ادامه داد؛ «امام آداب هر چیزی را رعایت می‌کرد مثلا اتاقی داشتیم که موکت‌هایش زبر و خشن بود و شکل نامناسبی داشت اما هر موقع که امام می‌خواستند از آنجا عبور کنند نعلین خود را می‌آوردند و وقتی که به زمین می‌رسید خم می‌شد و نعلین خود را آرام بر زمین می‌گذاشت و می‌پوشید. امام همیشه مراعات حال اطرافیان خود را می‌کرد و نمی‌خواست برای کسی زحمتی ایجاد شود؛ زمانی بود که چند کارگر در منزل مشغول به کار بودند و امام در آنجا قدم می‌زدند و کارگرها هر بار که امام از آنجا رد می‌شدند به احترام ایشان دست از کار می‌کشیدند. مرتبه سوم که امام متوجه این موضوع شدند مسیرشان را تغییر دادند تا آنها به زحمت نیفتند».

اوج توجه حضرت امام (ره) به خانه و خانواده

وی رفتار امام با خانواده‌اش را مورد توجه قرار داد و گفت؛ «روزی همسر امام برای کاری از منزل خارج شده و کمی دیرتر از معمول به خانه باز گشتند در فاصله‌ این زمان که ظهر شده و ایشان هنوز به منزل نیامده بودند. امام چندین مرتبه سراغ همسرشان را گرفتند و هر بار پاسخ شنیدند که ایشان هنوز به منزل برنگشته‌اند اما ناهار آماده است و اگر میل دارند برایشان ناهار بیاورند. امام گفتند که نه صبر می‌کنم و وقتی خبر بازگشت همسر امام را به ایشان اعلام کردند امام فرمودند حالا ناهار را بیاورید که این غذا خوردن دارد. این موضوع اوج توجه امام را به خانه و خانواده نشان می‌داد.

ارتباط امام با بچه‌ها بسیار صمیمی بود. در رفتارش هیچ آلایشی دیده نمی‌شد و بسیار خوشرو و خوش‌برخورد بود و روحیه‌ای بسیار لطیف داشت».

نصیحت امام به عروس و داماد جوان

مرتاضی از نصیحت امام در روز ازدواجش گفت؛ « من 25 سال و همسرم 14 سال داشتیم که با یکدیگر ازدواج کردیم. سابقه نداشت که حاج احمد آقا در مراسم‌های جاری شدن صیغه ازدواج حضور داشته باشند اما آنروز در مراسم عقد من حاضر بودند و وکیل من در امر ازدواج شدند. زمانی که صیغه جاری شد از امام خواستم تا نصیحتی بکنند تا در زندگی به کار بگیریم؛ ایشان به همسرم نگاهی انداخته و با لبخند گفتند سعی کنید با هم بسازید و من نیز دعا می‌کنم تا زندگی سعادت‌مندانه‌ای داشته باشید که به لطف پروردگار و با دعای امام تا به امروز همین‌طور بوده است».

ولایت پذیری؛ رمز ماندگاری انقلاب

وی رمز ماندگاری انقلاب تا به امروز را در ولایت‌پذیری می‌داند و می‌گوید؛ «در جنگ هشت ساله‌ای که همه دنیا علیه ما بودند با اطاعت از ولایت فقیه بود که توانستیم به پیروزی برسیم تا امروز استوار بمانیم و انشاءالله پرچم انقلاب را به دست امام زمان (عج) بسپاریم. ما امروز در صحنه بین‌الملل به عنوان کشوری استکبارستیز، مبارز، خستگی‌ناپذیر و نترس شناخته می‌شویم و رمز این موضوع در ولایت‌پذیری ما است. ما باید هوشیار باشیم و رمز این پیروزی را برای یک لحظه فراموش نکنیم و لحظه‌ای بر ما نباشد که بخواهیم بدون اطاعت از ولایت زندگی کنیم».

تابناک ۱۳ خرداد ۱۳۹۴

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد