خانه » همه » مذهبی » ویژگی‌های اخلاقی حضرت عیسی(ع) در روایات چگونه معرّفی شده است؟

ویژگی‌های اخلاقی حضرت عیسی(ع) در روایات چگونه معرّفی شده است؟

درباره زندگی و احوال حضرت عیسی، آیات زیادی در قرآن، و روایات متعددی از معصومان(ع) وارد شده است  که برای آگاهی از آنها می‌توانید به زندگی حضرت عیسی مراجعه کنید.
در این نوشتار نیز احادیث دیگری تقدیم می‌شود:
1. زهد حضرت عیسی: یکی از ویژگی‌های اخلاقی حضرت عیسی(ع)، زهد آن پیامبر بزرگ است. او همچون پیامبران دیگر خود را از تشریفات و زیبایی‌های دنیا و نعمت‌های رنگارنگش دور نگه می‌داشت و ابا داشت که کارهای خود را به عهده دیگران واگذارد. در این‌باره، حضرت علی(ع) می‌فرماید: «بالشتش سنگ و لباسش خشن و غذایش ناگوار بود. خورشتش گرسنگی و چراغش در شب، ماه و سایبانش در روز، شرق و غرب زمین بود. میوه و سبزی‌اش، گیاهانی بود که در مناطق مختلف می‌رویید».[1]
خود حضرت عیسی نیز دائماً چنین می‌گفت: «خادم من دستانم و مرکبم پاهایم و فرشم زمین و بالشم سنگ است. در زمستان، سرزمین‌های شرقی مرا گرم خواهند کرد. چراغ شب‌هایم ماه است و خورشتم گرسنگی. شعارم ترس و لباسم پشم و میوه و سبزیجاتم، چیزهایی است که زمین برای حیوانان وحشی و چارپایان رویانده. وقتی می‌خوابم چیزی ندارم و وقتی بیدار می‌شوم نیز چیزی ندارم ولی کسی ثروتمندتر از من روی زمین وجود ندارد».[2]
2. تعادل در خوف و رجا: یکی از صفاتی که باید یک مؤمن آن‌را دارا باشد، داشتن حالت خوف و رجا است؛ یعنی هم از عقاب الهی بترسد و هم به رحمت او امیدوار باشد. به عبارت دیگر؛ هم اهل خوف و گریه باشد و هم اهل خوشحالی. برخی از بندگان خالص خدا، به دلیل این‌که ایمانی کامل به جهنم و عذاب الهی دارند، دائماً در حال خوف بسر می‌برند. اما کسانی که از این افراد کامل‌تر هستند، هم بیم و هم امید را به یک اندازه در خود ایجاد کرده‌اند. در این زمینه، امام رضا(ع) درباره حضرت عیسی(ع) چنین می‌فرماید: «حضرت عیسی هم گریه می‌کرد و هم می‌خندید ولی حضرت یحیی(ع) فقط گریه می‌کرد و نمی‌خندید. آن حالتی که عیسی داشت، بهتر از حالت یحیی بود».‏[3]
2. خدمت به مخلوقات: از این جهت که خدای همه مخلوقات یکی است، و همه از او سرچشمه می‌گیرند، نباید پنداشت که لزوم خوش‌رفتاری با دیگران، مخصوص هم‌نوعان یا هم‌کیشان است؛ بلکه این حکم، شامل حیوانات نیز می‌شود؛ یعنی یک بنده خوب خدا، حتی نسبت به حیوانات نیز توجه دارد و در فرصت مناسب، به احوال آنها رسیدگی می‌کند. در این زمینه نقل شده، وقتی حضرت عیسی با حواریون به ساحل دریا رسیدند، قرصی از نان خود را به دریا انداخت. یکی از حواریین به او گفت: ای روح الله چرا چنین کاری کردی؟ آن نان قوت تو بود! عیسی(ع) فرمود: «آن‌را برای یکی از حیوانات دریایی انداختم. ثواب این کار بسیار بزرگ است».[4]
3. اهمیت آخرت: هرچند که دنیا نیز برای انسان مهم است. ولی اهمیت آن در مقابل زندگی اخروی انسان، بسیار ناچیز است. از این‌رو، حضرت عیسی به حواریون می‌فرمود: «وقتی دینتان سالم مانده، به خاطر از دست دادن دنیا تأسف نخورید؛ همان‌طوری که اهل دنیا وقتی دنیایشان سالم باشد، به خاطر از دست رفتن دینشان تأسف نمی‌خورند».[5]
4. آثار خصلت‌های مذموم: پیامبران الهی که مأموریت هدایت مردم را برعهده دارند، یکی از وظایفشان، بیان آثار شوم خصلت‌های منفی و کارهای ناپسند است. در این زمینه، از حضرت عیسی نقل شده است: «هر کس که غم و ناراحتی‌اش زیاد باشد، بدنش بیمار می‌شود و هر کس که اخلاقش بد باشد، خودش را عذاب می‌دهد و هر کس که زیاد حرف می‌زند، خطاهایش زیاد می‌شود و هر کس که زیاد دروغ بگوید، بی‌ارزش می‌شود و هر کس که با مردان گلاویز شود، مروتش از بین می‌رود».[6]
5. حقیقت دنیا: مردم ظاهر دنیا را می‌بینند، ولی از حقیقت آن غافلند. حضرت مسیح در بیان باطن دنیا، به حوارایانش چنین گفت: «دنیا پُل است. از آن عبور کنید و آن‌را آباد نکنید».[7]
6. خصوصیات همنشین: یکی از عواملی که بر انسان تأثیر بسیاری دارد، کسانی هستند که انسان با آنان حشر و نشر دارد. از این‌رو، وقتی حواریون از ایشان پرسیدند: با چه کسی همنشینی داشته باشیم، ایشان فرمود: کسی که با دیدنش به یاد خدا بیافتید و سخن گفتنش علم شما را افزایش دهد و اعمالش شما را به آخرت ترغیب کند.‏[8]
7. سخن گفتن زیاد: همیشه بزرگان دین، از آثار منفی زیاد سخن گفتن، سخن به میان آورده‌اند. امام صادق(ع) در این‌باره فرمود: «حضرت مسیح دائماً می‌گفت: در غیر یاد خدا، زیاد سخن نگویید؛ کسانی که زیاد حرف می‌زنند، دل‌هایشان دچار قساوت شده ولی خودشان نمی‌دانند».[9]
از عیسای مسیح در منابع روایی اسلامی بسیار یاد شده است که ما به این اندک بسنده کردیم.
 

[1]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص 227، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[2]. دیلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص 157- 158، قم، الشریف الرضی، چاپ اول، 1412ق.
[3]. قطب الدین راواندی، سعید بن هبه الله، قصص الانبیاء، ص 273، مشهد، مرکز پژوهش‌های اسلامی، چاپ اول، 1409ق.
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏4، ص 9، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[5]. شیخ صدوق، محمد بن على‏، الامالی، ص 496، تهران، کتابچی، چاپ ششم، 1376ش.
[6]. همان، ص 543.
[7]. شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، محقق، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 65، قم، دفتر نشر اسلامی، چاپ اول، 1362ش.
[8]. الکافی، ج 1، ص 39.
[9]. همان، ج ‏2، ص 114.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد