۱۳۹۴/۱۰/۱۳
–
۱۰۷ بازدید
پایان «ملک ضحـاک»
حکومت یک ساله «سلمان» در عربستان با معاونت «بننایف» و «بنسلمان»، آنقدر انسان کشته است که گویی مایه حیاتش خون است؛ خون هزاران یمنی، هزاران سوری، هزاران حاجی و اکنون شیخ نمر که خونش مایه حیات هزاران هزاران معترض است؛ حکومت ظلم پایدار نیست.
خبرگزاری فارس: پایان «ملک ضحـاک»
گروه بینالملل خبرگزاری فارس – وحید صمدی ؛
حکومت یک ساله «سلمان» در عربستان با معاونت «بننایف» و «بنسلمان»، آنقدر انسان کشته است که گویی مایه حیاتش خون است؛ خون هزاران یمنی، هزاران سوری، هزاران حاجی و اکنون شیخ نمر که خونش مایه حیات هزاران هزاران معترض است؛ حکومت ظلم پایدار نیست.
خبرگزاری فارس: پایان «ملک ضحـاک»
گروه بینالملل خبرگزاری فارس – وحید صمدی ؛
یک سال از شاه شدن «سلمان بن عبدالعزیز» در سرزمین عربستان گذشت. حقاً فکر میکردم که -در کوتاه مدت- دوران به مراتب سختتری از دوران «ملک عبدالله» در انتظار منطقه است اما انصافاً فکر نمیکردم کار اینچنین به خونریزی در جایجای منطقه و حتی در خود عربستان برسد.
چو سلمان شد بر حجاز شهریار – بشبه جزیره سیـه شد روزگار
دوران یک ساله حکمرانی سلمان بر عربستان، از همان ابتدا رنگ خون داشت. او ابتدا عناصر غیر «سدیری» را از قدرت دور کرد و بیش از همه «متعب بن عبدالله» را به خون خود تشنه کرد. سپس «مقرن بن عبدالعزیز» برادر خود را از ولیعهدی خلع کرد و گفت «مقرن استفعا داد» و هنوز که هنوز است برخی میگویند «مقرن» در نوعی بازداشت خانگی است و اجازه مصاحبه ندارد.
دولت سلمان، صد روزه که شد، کوس جنگ علیه «فقیرترین کشور عربی» زده شد. «آل سعود» نفوذ و سرمایهگذاری 50 ساله خود را با قدرت گرفتن حزب مردمی «انصارالله» در یمن در جنوب شبهجزیره در خطر دید. بنابراین هیچ ابایی نکرد که در کمتر از 9 ماه، بیش از 7100 انسان در یمن را بکشد. حداقل یک هفتم این رقم، زن و کودکند.
سلمان که میگویند دچار «خرفتی» است، نشان داده اینطور نیست. او جلسات چند ساعته جنگ را در ابتدا اداره میکرد و هنوز هم میکند. او با انتصاب پسرش «محمد» به جانشینولیعهدی و انتصاب «محمد نایف» به ولایتعهدی و کشتن روزانه دهها انسان در داخل و خارج شبهجزیره، یاد «آژیدهاک» را در زنده کرد.
هنر خوار شد جادویی ارجمند … نهان راستی، آشکارا گزند
شده بر بدی دست دیوان دراز … به نیکی نرفتی سخن جز به راز
بسیاری از ناظران و تحلیلگران در خط مقاومت، آمریکا را عامل و پشتیبان اصلی سلمان میدانند. زمانیکه باراک اوباما به ریاض آمد و حمایتش را از سلمان اعلام کرد در حقیقت بوسهای بود که ابلیس بر شانه «ضحاک» زد؛
بفرمود تا دیو چون جفت او … همی بوسه داد از بر سُفت او [سُفت=شانه]
ببوسید و شد بز زمین ناپدید… کس اندر جهان این شگفتی ندید
دو مار سیه از دو کتفش بِـرُست… عمی گشت و از هر سویی چاره جست
بر اساس اسناد «ویکیلیکس»، عبدالله بن عبدالعزیز، پادشاه وقت عربستان خواستار حملهٔ نظامی آمریکا به ایران بوده است. او در آوریل 2008 به رایان کروکر، سفیر آمریکا در عراق و ژنرال دیوید پترائوس گفته بود «سر افعی را قطع کنید»؛ اما گذر زمان نشان داد که «بن سلمان» و «بن نایف» دو بال کنونی «سلمان»، مجموعا افعی سهسری هستند که چونان مارهای روییده بر شانههای ضحاک نیازمند «مغز» سر انسانها هستند.
«بن سلمان» (مار اول) برای تقویت جایگاه خود در داخل و خارج یمن را برای حمله برگزید و از زمان روی کار آمدن بیش از هفت هزار انسان فقط در این کشور کشته است. این جدای از ادامه تسلیح و حمایت مالی از گروههای مسلح در سوریه است و به شهادت رساندن دهها نفر از مردم و نیروهای مقاومت.
«بن نایف» (مار دوم) که پدرش به ریختن خون شیعیان در عربستان معروف بود و زمانی «شیخ نمر» از مرگ او «ابراز خوشحالی کرده بود»، نشان داد که:
پسر کو ندارد نشان از پدر … تو بیگانه خوانش مخوانش پسر
نایف نشان داده است که پسر خلف پدرش است. اعدامهای داخلی عربستان دست بن نایف ولیعهد و وزیر کشور است. بن نایف طی یک سال گذشته رکورد شکست و تعداد اعدامیها را که عمدتا سیاسی هستند به بیش از 200 نفر رساند و رکورد دو دهه قبل را شکست. او حتی رکورد تعداد اعدامیها در یک روز را نیز شکست و دیروز 47 نفر از جمله «شیخ نمر» را اعدام کرد.
حکومت سلمان فاقد صبر و درایت؛ بنابراین خیلی کوتاه است
سلمان در حکومت یک ساله خود ثابت کرده که نه شکیبایی «عبدالله» را دارد و نه اندک «درایت» او را؛ دو عاملی که برای زمامداری لازم است. تاریخ ثابت کرده است که حکومت ظلم دوام ندارد؛ هرچه شدت ظلم، بیش و عمقش بیشتر، عمر حکومت کمتر. اگر عبدالله عملا 20 سال و رسما 10 سال حکومت کرد، سلمان یک سوم دَه سال هم دوام نخواهد داشت و حتی بعید است او سال دوم سلطنت را بر اریکه شاهی به پایان برساند.
مخالفتهای داخلی با سلمان به دلیل تلاش برای به قدرت رساندن پسرش «محمد» و کنار زدن «محمد بن نایف»، مخالفت برادرش «احمد بن عدالعزیز و هوادارانش»، مخالفت برادرش «طلال بن عبدالعزیز» که گفته بود «بیعت با دو محمد» (یعنی بن سلمان و بن نایف در ولایتعهدی و جانشینی ولایتعهدی) شرعی و قانونی نیست و ادعای «متعب بن عبدالله» همه و همه نشان از میزان آتش زیر خاکستر جنگ قدرت در این کشور دارد.
حالا بن نایف در کنار این جنگ قدرت، آتش زیر خاکستر دهها ساله شیعیان در شرق این کشور را نیز شعلهور کرد. او شیخی را گردن زد که نه دعوت به جنگ مسلحانه کرده بود نه توطئه پنهانی علیه دستگاه حاکم کرد. او تنها جرمش «انتقاد علنی» و شجاعانه از دولت بود.
«بدون تردید خون به ناحق ریخته این شهید مظلوم بسرعت اثر خواهد کرد و دست انتقام الهی گریبان سیاستمداران سعودی را خواهد گرفت». این جمله رهبر انقلاب است (+) و قید «بسرعت» آن از زبان ایشان قابل اعتناست.
حدیثی منسوب به امیرالمؤمنین علی -علیهالسلام- است که میگوید «سه چیز آفت [اداره] امور قوم است، گذاشتن [آدم] کوچک جای بزرگ، گذاشتن [آدم] جاهل در جایگاه دانا و [آدم] وابسته به جای رهبر [قوم]، پس وای بر امتی که مالش نزد بُخلایش و شمشیرش نزد ترسوهایش و افراد کوچک [و حقیرش] زمامدارانش شوند.
حال تطبیق دهید که آیا امور در عربستان چنین نیست؟ سقوط سلمان رأس اصلی «مار اهریمنی سه سر» نزدیک است و دور نیست که بعد از سقوط اولین سر (سلمان) دو سر دیگر به جان هم افتند و وضعیت آل سعود متزلزلتر از پیش شود.
همانطور که تقریبا هیچ کارشناسی آغاز جنگ ویرانگر یمن را به مصلحت حکومت آل سعود نمیدید، الان هم تقریبا هیچ ناظر سیاسی منصفی، ریخته شدن خون شیخ نمر را در چنین اوضاعی در منطقه، به مصلحت حکومت پر از تناقض عربستان نمیبیند. از جمله تناقضهای جدید همین که «زهران علوش» فرمانده گروه تروریستی «جیش الاسلام» در سوریه را معارض میداند و قابل حمایت (علیه دولت قانونی سوریه) اما شیخ نمر را که فقط با سخنرانی اعتراض کرده (نه با سلاح) قابل اعدام با شمشیر.
ندانمکاریهای سلمان، شاه ماردوش سعودی، نشان از پایان او دارد و منطقه در انتظار دولت بعدی در عربستان است که قطعا عمر دولت بعد، مانند دولت سلمان کوتاه خواهد بود. اعدام شیخ نمر به مثابه مُهر «پایان ملک ضحاک» است.
ببردند ضحاک را بسته خوار … به پشت هیونی برافگنده زار [اسبسوار]
بیاورد ضحاک را چون نوند … به کوه دماوند کردش ببند [نوند: اسب]
به کوه اندرون تنگ جایش گزید … نگه کرد غاری بنش ناپدید
بیاورد مسمارهای گران … به جایی که مغزش نبود اندران
فرو بست دستش بر آن کوه باز … بدان تا بماند به سختی دراز
ببستش بران گونه آویخته … وزو خون دل بر زمین ریخته
ازو نام ضحاک چون خاک شد … جهان از بد او همه پاک شد