۱۳۹۵/۰۸/۱۴
–
۸۱۶۹۴ بازدید
اطلاعاتی در خصوص آمنه و عبدالله پدر و مادر پیامبر(ص) میخواستم.
اسم پدر پیامبر اسلام(ص) عبدالله بن عبدالمطلب[۱] بن هاشم و مادرش فاطمه دختر عمروبن عائذی بن عمران ابن محزوم بوده[۲] از قبیله قریش میباشد.[۳] برخی عقیده دارند که وی به سال ۸۱ قبل از هجرت در میدنه چشم به جهان گشود.[۴] و برخی تاریخ تولد او را در بیست و چهارمین سال سلطنت انوشیروان (۵۵۴ بعد از میلاد) نوشته اند.[۵]عبدالله میان خویشاوندان و مردم عصر خود شهرت داشت. شهرت او بدان جهت بود که پدرش (عبدالمطلب) نذز کرد هر گاه خداوند ده فرزند به او عطا کند و در زندگی او به مرحلة جوانی برسند، یکی از آنان را در برابر کعبه قربانی کند. چون حاجتش براورده شد، بین فرزندان قرعه کشی نمود و قرعه به نام عبدالله در آمد. عبدالمطلب وی را بسیار دوست می داشت، بدین جهت یکصد شتر به جای او فدیه کرد. از این رو به عبدالله به الذبیح معروف شد.[۶] عبدالله علاوه بر این که میان قریش شهرت به سزایی پیدا کرد، میان فامیل خود، به ویژه نزد عبدالمطلب مقام و منزلت بزرگی به دست آورد[۷] و از شخصیت های معروف عرب به حساب می آمد.
در خصوص تاریخ وفات وی نیز تعبیرها مختلف است. برخی نوشته اند که در سال ۵۳ قبل از هجرت در ۲۵ سالگی در مدینه وفات نمود.[۸] و برخی دیگر به رحلت ایشان پیش از میلاد رسول خدا(ص) اشاره کرده اند که بعضی وفات او را دو ماه قبل از میلاد رسول خدا(ص) دانسته اند.[۹] و بعضی تاریخ وفات وی را ۸ یا هفت ماه قبل از میلاد حضرت محمد(ص) بیان کرده اند.[۱۰]در خصوص علت وفات عبدالله نوشته اند که وی هنگامی که به سن۲۵ساالگی رسیده بود برای تجارت با کاروان قریش رهسپار شام شد و در بازگشت از شام در اثر بیماری در مدینه، میان بنی عدّی بن النجّار توقف کرد. یک ماه بستری بود و چون کاروان قریش به مکه رفتند و عبدالمطلب از حال وی جویا شد، فرزند خود حارث را نزد وی فرستاد، اما هنگامی حارث به مدینه رسید که عبدالله وفات کرده بود.[۱۱] مقبره وی در غرب مسجد النبی روبه روی «باب السلام» در کنار یک پیاده رو قرار داشت؛ ولی در سال۱۳۶۴ شمسی به علت گسترش مسجدالنبی تخریب گردید.[۱۲]مادر آن حضرت:
آمنه بنت وهب (متوفای۴۶ قبل از هجرت / ۵۷۶ م) مادر پیامبر(ص) محترم ترین بانوی قریش است.بانویی بود که به پاکی وعفت معروف بود. پدرش وهب بن عبد مناف بن زهره بن کلاب و مادرش برّه بنت عبدالعزی بن عثمان بن عبدالدّار بن قصی بن کلاب است. گفته اند که سرپرستی او را عمویش وهیب بن عبد مناف به عهده داشته است. آمنه در سال ۵۴ یا ۵۳ قبل از هجرت همسر عبدالله بن عبدالمطلب شد و ۵۲ سال قبل از هجرت حضرت محمد(ص) را به دنیا آورد.[۱۳]هنگامی که پیامبر تنها شش سال داشت،مادرش آمنه او را برای زیارت قبر پدرش عبداالله،با خود به یثرب برد. مدت یک ماه در آن شهر ماندند و در بازگشت زمانی که به منطقه ابواء رسیدند آمنه بیمار شد و از دنیا رفت و در همان منطقه به خاک سپرده شد. عبدالله و آمنه تنها یک فرزند داشتند وآن هم پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص) می باشد.
دین وآیین والدین واجداد پیامبر (ص):
علامه طباطبایی می فرمایند: دین حضرت ابراهیم(ع) انشعاب پیدا کرد و به دو شعبه تقسیم گردید: شعبه نخست که در بنی اسرائیل بود و از حضرت اسحاق گرفته تا حضرت یعقوب، حضرت موسی و حضرت عیسی(ع) را شامل می شد. شعبه دیگر که در میان اعراب بود و از حضرت ابراهیم(ع) گرفته تا حضرت یسع و ذوالکفل را شامل می شد.
«و اذکر اسمعیل و الیسع و ذوالکفل و کل من الاخیار»[۱۴]. و اسماعیل و یسع و ذوالکفل را به یاد آور که همه از نیکانند.
اینان فریضه حج نیز جزء دینشان بود، بر خلاف شعبه اول که حج نداشتند و در تورات و انجیل هم اثری از آن نیست.
توضیح اینکه: بزرگ بنی اسماعیل، شخصی به نام «عمرو بن لحی» بود که ظاهراً با طایفه «تیمها» جنگ و بر آنها غلبه کرد و زمامدار مکه شد و تمام آنها موحد و به دین حضرت ابراهیم (ع) گرویدند؛ ولی عمرو بیمار شد و به دستور پزشکان جهت تغییر آب و هوا به شامات( سوریه، مسافرت کرد، و تحت تأثیر مردم آن سامان که بت پرست بودند، بت پرست شده و بت «هبل» را با خود به مکه آورد و مردم را به بت پرستی دعوت نمود، و در نتیجه تمام عربستان بت پرست شدند، به جز اجداد پیامبر اکرم(ص) که همچنان موحد و به دین حضرت ابراهیم(ع) باقی ماندند، و بدین ترتیب پیامبر اکرم(ص) نیز تا پیش از بعثت متدین به دین حضرت ابراهیم(ع) بودند.[۱۵]پی نوشتها:
[۱]- اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۳۱۲؛ البدایه و النهایه، ج ۱ – ۲، ص ۲۵۲.
[۲]- الکامل، ج ۲، ص ۲۲؛ ترجمة تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۵۲.
[۳]- دایره المعارف فارسی، ج ۲، ص ۱۶۷۳.
[۴]- لغت نامه دهخدا، ج ۹، ص ۱۳۸۶۶.
[۵]- دایره المعارف فارسی، ج ۲، ص ۱۶۷۳.
[۶]- لغت نامه دهخدا، ج ۹، ص ۱۳۸۶۶؛ فروغ ابدیت، ج ۱ – ۲، ص ۱۳۹.
[۷]- فروغ ابدیت، ج ۱ – ۲، ص ۱۳۹.
[۸]- ابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر، ص ۵۱ – ۵۲.
[۹]- اصول کافی، ج ۱، ص ۴۳۹.
[۱۰]- اسدالغابه، ج۱، ص ۱۳؛ التنبیه والاشراف، ص ۱۶۹؛ بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۱۲۵.
[۱۱]- اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۳، بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۱۲۵
[۱۲]- تاریخ زندگانی پیامبر اسلام؛دکتر اصغر منتظرالقائم،ص۴۲.
[۱۳]- کاظم موسوی بجنوردی، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ص ۲۱۷؛ اعیان الشیعه، ج ۲،ص ۳۱۲ – ۳۱۳؛ معارف و معاریف، ج ۱، ص ۱۳۱؛ لغت نامة دهخدا، واژةآمنه؛ دائره المعارف فارسی، واژة آمنه؛ ابراهیم آیتی،تاریخ پیامبر اسلام، ص ۵۲ – ۵۳
[۱۴]ـ قرآن کریم، مبارکه ص، آیه۴۸.
[۱۵]ـ پرسش و پاسخ در محضر علامه طباطبائی(ره)، ص۹۶ـ۹۷
در خصوص تاریخ وفات وی نیز تعبیرها مختلف است. برخی نوشته اند که در سال ۵۳ قبل از هجرت در ۲۵ سالگی در مدینه وفات نمود.[۸] و برخی دیگر به رحلت ایشان پیش از میلاد رسول خدا(ص) اشاره کرده اند که بعضی وفات او را دو ماه قبل از میلاد رسول خدا(ص) دانسته اند.[۹] و بعضی تاریخ وفات وی را ۸ یا هفت ماه قبل از میلاد حضرت محمد(ص) بیان کرده اند.[۱۰]در خصوص علت وفات عبدالله نوشته اند که وی هنگامی که به سن۲۵ساالگی رسیده بود برای تجارت با کاروان قریش رهسپار شام شد و در بازگشت از شام در اثر بیماری در مدینه، میان بنی عدّی بن النجّار توقف کرد. یک ماه بستری بود و چون کاروان قریش به مکه رفتند و عبدالمطلب از حال وی جویا شد، فرزند خود حارث را نزد وی فرستاد، اما هنگامی حارث به مدینه رسید که عبدالله وفات کرده بود.[۱۱] مقبره وی در غرب مسجد النبی روبه روی «باب السلام» در کنار یک پیاده رو قرار داشت؛ ولی در سال۱۳۶۴ شمسی به علت گسترش مسجدالنبی تخریب گردید.[۱۲]مادر آن حضرت:
آمنه بنت وهب (متوفای۴۶ قبل از هجرت / ۵۷۶ م) مادر پیامبر(ص) محترم ترین بانوی قریش است.بانویی بود که به پاکی وعفت معروف بود. پدرش وهب بن عبد مناف بن زهره بن کلاب و مادرش برّه بنت عبدالعزی بن عثمان بن عبدالدّار بن قصی بن کلاب است. گفته اند که سرپرستی او را عمویش وهیب بن عبد مناف به عهده داشته است. آمنه در سال ۵۴ یا ۵۳ قبل از هجرت همسر عبدالله بن عبدالمطلب شد و ۵۲ سال قبل از هجرت حضرت محمد(ص) را به دنیا آورد.[۱۳]هنگامی که پیامبر تنها شش سال داشت،مادرش آمنه او را برای زیارت قبر پدرش عبداالله،با خود به یثرب برد. مدت یک ماه در آن شهر ماندند و در بازگشت زمانی که به منطقه ابواء رسیدند آمنه بیمار شد و از دنیا رفت و در همان منطقه به خاک سپرده شد. عبدالله و آمنه تنها یک فرزند داشتند وآن هم پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص) می باشد.
دین وآیین والدین واجداد پیامبر (ص):
علامه طباطبایی می فرمایند: دین حضرت ابراهیم(ع) انشعاب پیدا کرد و به دو شعبه تقسیم گردید: شعبه نخست که در بنی اسرائیل بود و از حضرت اسحاق گرفته تا حضرت یعقوب، حضرت موسی و حضرت عیسی(ع) را شامل می شد. شعبه دیگر که در میان اعراب بود و از حضرت ابراهیم(ع) گرفته تا حضرت یسع و ذوالکفل را شامل می شد.
«و اذکر اسمعیل و الیسع و ذوالکفل و کل من الاخیار»[۱۴]. و اسماعیل و یسع و ذوالکفل را به یاد آور که همه از نیکانند.
اینان فریضه حج نیز جزء دینشان بود، بر خلاف شعبه اول که حج نداشتند و در تورات و انجیل هم اثری از آن نیست.
توضیح اینکه: بزرگ بنی اسماعیل، شخصی به نام «عمرو بن لحی» بود که ظاهراً با طایفه «تیمها» جنگ و بر آنها غلبه کرد و زمامدار مکه شد و تمام آنها موحد و به دین حضرت ابراهیم (ع) گرویدند؛ ولی عمرو بیمار شد و به دستور پزشکان جهت تغییر آب و هوا به شامات( سوریه، مسافرت کرد، و تحت تأثیر مردم آن سامان که بت پرست بودند، بت پرست شده و بت «هبل» را با خود به مکه آورد و مردم را به بت پرستی دعوت نمود، و در نتیجه تمام عربستان بت پرست شدند، به جز اجداد پیامبر اکرم(ص) که همچنان موحد و به دین حضرت ابراهیم(ع) باقی ماندند، و بدین ترتیب پیامبر اکرم(ص) نیز تا پیش از بعثت متدین به دین حضرت ابراهیم(ع) بودند.[۱۵]پی نوشتها:
[۱]- اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۳۱۲؛ البدایه و النهایه، ج ۱ – ۲، ص ۲۵۲.
[۲]- الکامل، ج ۲، ص ۲۲؛ ترجمة تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۵۲.
[۳]- دایره المعارف فارسی، ج ۲، ص ۱۶۷۳.
[۴]- لغت نامه دهخدا، ج ۹، ص ۱۳۸۶۶.
[۵]- دایره المعارف فارسی، ج ۲، ص ۱۶۷۳.
[۶]- لغت نامه دهخدا، ج ۹، ص ۱۳۸۶۶؛ فروغ ابدیت، ج ۱ – ۲، ص ۱۳۹.
[۷]- فروغ ابدیت، ج ۱ – ۲، ص ۱۳۹.
[۸]- ابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر، ص ۵۱ – ۵۲.
[۹]- اصول کافی، ج ۱، ص ۴۳۹.
[۱۰]- اسدالغابه، ج۱، ص ۱۳؛ التنبیه والاشراف، ص ۱۶۹؛ بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۱۲۵.
[۱۱]- اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۳، بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۱۲۵
[۱۲]- تاریخ زندگانی پیامبر اسلام؛دکتر اصغر منتظرالقائم،ص۴۲.
[۱۳]- کاظم موسوی بجنوردی، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ص ۲۱۷؛ اعیان الشیعه، ج ۲،ص ۳۱۲ – ۳۱۳؛ معارف و معاریف، ج ۱، ص ۱۳۱؛ لغت نامة دهخدا، واژةآمنه؛ دائره المعارف فارسی، واژة آمنه؛ ابراهیم آیتی،تاریخ پیامبر اسلام، ص ۵۲ – ۵۳
[۱۴]ـ قرآن کریم، مبارکه ص، آیه۴۸.
[۱۵]ـ پرسش و پاسخ در محضر علامه طباطبائی(ره)، ص۹۶ـ۹۷