خانه » همه » مذهبی » چرا تکفیریها مساله فرعی هستند؟

چرا تکفیریها مساله فرعی هستند؟


چرا تکفیریها مساله فرعی هستند؟

۱۳۹۳/۰۹/۰۹


۵۸ بازدید

چرا تکفیریها مساله فرعی هستند؟

هدف‌گذاری مسئله ی فلسطین و ایجاد موج مقاومت در برابر صهیونیست کامل‌کننده‌ی اساسی موضوع اساسی جریان اسلام خواهد بود و راهکاری است که می‌تواند موانع، مشکلات و معضلات چند سال اخیر جهان اسلام را مرتفع سازد.

چرا تکفیریها مساله فرعی هستند؟

هدف‌گذاری مسئله ی فلسطین و ایجاد موج مقاومت در برابر صهیونیست کامل‌کننده‌ی اساسی موضوع اساسی جریان اسلام خواهد بود و راهکاری است که می‌تواند موانع، مشکلات و معضلات چند سال اخیر جهان اسلام را مرتفع سازد.

به گزارش جهان به نقل از سراج بلیغ؛ برگزاری کنگره ی دو روزه ی جریان‌های افراطی تکفیر در قم با حضور علمای کشورهای مختلف به ویژه کشورهای منطقه ی غرب آسیا خبر از آن داد تا مسئله ی تکفیر و جریان منحرف‌کننده‌ی مقاومت مسلمین به عنوان یک عنصر وحدت‌آفرین در جهان اسلام می‌تواند مورد توجه قرارگرفته و به وسیله ی آن به مقابله با معارضان موج اسلام‌خواهی چند سال اخیر در منطقه غرب آسیا که به نام بیداری اسلامی شناخته می‌شود، پرداخت و در برابر صهیونیست، آمریکا و انگلیس ایستادگی نمود. در واقع جریان تکفیر که حاصل آن اسلام هراسی و انحراف در اصول اعتقادی مسلمین را به دنبال دارد، از هر نوع تلاشی برای نابودی وحدت و ایستادگی ملت‌های مقاوم در برابر استعمارگران کوتاهی نمی‌کند و هر اقدامی در این زمینه را با همکاری دستگاه‌های اطلاعاتی مستکبرین و دلارهای نفی عناصر حاکمیتی وابسته به آمریکا و صهیونیست پیگیر و اجرایی می‌نماید.

بر این اساس کنگره ی مذکور به همت آیات عظام مکارم شیرازی و سبحانی و با حضور صدها اندیشمند، عالم و فرزانه در شهر مقدس قم و در دو روز کاری و در سه کمیسیون تخصصی برگزار شد که در پایان با دیدار مقام معظم رهبری همراه گردید. دیداری که سخنان رهبری در آن توانست هدف اصلی این کنگره را شفاف‌تر سازد و آن را به سوی مقصود اصلی معطوف سازد. لذا در این نوشتار به بررسی و تبیین سخنان رهبری معظم انقلاب می‌پردازیم.

همان‌طور که همگان می‌دانند داعش یا دولت اسلامی موج سومی از جریان تکفیر و سلفی گری چند ده سال اخیر است. موجی که با تشکیل حکومت وهابی سعودی در عربستان از لابه‌لای برگه‌های تاریخ صدر اسلام به ویژه خوارج آغاز و در قائله ی افغانستان و تشکیل طالبان و القاعده وارد فاز جدیدی گردید. در واقع تشکیل حکومت سعودی عربستان برای حفظ ثبات منطقه ی ژئوپلیتیک غرب آسیا و هدایت‌گری منطقه ی مسلمین به ویژه مناطق مقدس مسلمین بسیار می‌توانست کارآمد باشد تا جایی که پس از انقلاب اسلامی ایران و زدوده شدن بزرگ‌ترین پایگاه سیاسی جریان استکبار، آمریکا و صهیونیست به دنبال تقویت جناح مخالف این انقلاب سوق پیدا نمودند و در نهایت موجی از تکفیر و کشتار ملت‌ها را در افغانستان با نام طالبان شکل دادند. عنوانی که در رفتارهای ابتدایی و جاهلانه به عین قابل ملاحظه بود.

از کشتن مردم به جرم خارجی و رافضی تا تنبیه مردان به دلیل کوتاهی ریش و زنان به دلیل عبور تنها در خیابان گرفته تا تخریب ده‌ها اثر فرهنگی و هنری و مقابله با رسانه‌ها به ویژ رادیو و تلویزیون، همه و همه بخش کوچکی از موج دوم جریان تکفیر در چند سال اخیر بوده است. اما عاملان و حامیان اصلی جریان تکفیر در عصر جدید هدف خود را بالاتر بوده و پس از مشاهده ی اسلام‌خواهی و بیداری اسلامی در منطقه و هیجان موجود در جهان اسلام در نابودی عمال وابسته به غرب، برنامه‌ریزی گسترده ای صورت پذیرفت تا خطوط اصلی این موج یعنی مبارزه با طاغوت و شیطان بزرگ، آمریکا و هم‌پیمانانش در منطقه به سمت درگیری‌های داخلی و تفرقه سوق پیدا نماید. در واقع این اقدام برای اجرایی شدن شعار «تفرقه بی انداز حکومت کن» از هر نوع تلاشی کوتاهی نکرد تا جایی که موج سوم آن با عنوان دولت اسلامی عراق و شام شکل گرفت. داعش یا همان دولت اسلامی عراق و شام، نه تنها در برنامه‌ریزی‌های خود سعی نمود تا از خلأ موجود در منطقه به ویژه خلاء هیجانی چند سال اخیر استفاده کند بلکه تمام هدف خود را معطوف آن ساخت که چهره ای نوین از اسلام در جهان به نمایش در آورد و موج اسلام‌خواهی و رحمانیت طلبی جوامع مختلف به سوی اسلام را با سدی به نام تکفیر مهار نموده و آن را به مقابله با اسلام حقیقی سوق دهد.

به عبارت دیگر نه تنها مانع از سلیم و نابودی ابرقدرت‌ها شود بلکه عنصری قوی و اساسی در نابودی اسلام حقیقی و ملت‌های مسلمان جهان اسلام شود تا جایی که حتی اگر مسلمین بتوانند در موج سوم پیروز از میدان نبرد خارج شوند، خسارت‌ها و آسیب‌های ایجادشده آن‌قدر باشد که منافع مستکبرین به ویژه آمریکا و صهیونیست را دچار اختلال نکرده و به آن دست‌درازی نکند. راهبردی که صهیونیست‌ها به وسیله ی آن توانستند سه اقدام مؤثر را اجرایی و به آن دست پیدا نمایند که به شرح ذیل است:

الف) انحراف در مسیر اساسی اسلام‌خواهی

رفتار وحشی گرایانه و ددمنش جریان کفیر در چند سال اخیر با استفاده از رسانه‌های مجازی آمریکایی – صهیونیستی دنیا، توانست پیامی از اسلام را به جهانیان مخابره نماید که در آن هیچ اساس و واقعیت عینی از اسلام ناب نباشد و موج اسلام‌خواهی و مبارزه با ظالمان را مهار کند. هر چند در این رفتار همیاری و هم راهی سران مرتجع منطقه به طور مشخص قابل مشاهده است اما نباید دست‌های سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا، انگلیس و در نهایت صهیونیست را فراموش کرد و از کنار آن گذشت. در واقع آمریکایی‌ها به همراه عمال خود در منطقه با ایجاد فضای مناسب علیه اسلام حقیقی سعی در حفظ منافع خود نمودند تا به وسیله ی آن بتوانند هیجان و شور ایجادشده در جهان اسلام که با عنوان بیداری اسلامی شناخته می‌شود را مهار ساخته و آن را منحرف سازند تا جایی که مرزهای نبرد اساسی علیه استکبار از کوه های جولان و نوار غزه و جنوب لبنان و مناطق کرانه باختری و در نهایت قدس شریف، به سمت کوچه‌های بغداد و مرزهای سوریه و عراق و ایالت‌های پاکستان سوق پیدا نماید. لذا توجه به این راهبرد بسیار حائز اهمیت است به طوری که می‌توان بیان داشت مهم‌ترین راهبرد صهیونیست‌ها از راه‌اندازی موج سوم جریان تکفیر بوده است.

ب) رهاسازی محور مقاومت

جریان مقاومت که از جمهوری اسلامی ایران به منطقه تابید موجی را ایجاد نمود که در فاصله ای کمتر از ده سال چندین شکست راهبردی را به نظامیان و دولتمردان مستکبر به ویژه صهیونیست‌ها وارد سازد. مقاومت ۳۳ روزه مردم لبنان، ۲۲، ۸، و در نهایت ۵۰ روزه محور مقاومت خبر از آن می‌داد که رژیمی که سردمدار شعار از نیل تا فرات بود، امروز حتی قادر نیست برای حفظ امنیت اشغالگری خود چاره ای بی اندیشد. اما جریان تکفیر و در نهایت اسلام آمریکایی بر آن شد تا با استفاده از عنصر سکوت در برابر ظالم و عدم دفاع از مظلوم، موجب تخریب و در نهایت سقوط محور مقاومت شود تا جایی که پس از ۴ هفته از حملات ددمنشانه صهیونیست‌ها به نوار غزه، ملک عبدالله در بخشی از پیام خود به مسئله ی فلسطین اشاره کرد و آن را به صورت ضمنی و نه رسمی محکوم ساخت و بدون توجه به سازمان‌های عرب تحت امرش و نقش‌آفرینی آن در شعله‌ور سازی آتش منطقه به ویژه در عراق و سوریه، سکوت را عنصر مطلوب و کارآمد دانست و به آن عمل نمود. در واقع پروژه ی رهاسازی مقاومت پروژه ای بود تا جریان اصلی اسلام و همراهان آن در منطقه ی غرب آسیا دچار چالش‌های اساسی شده و خسته از آنکه دیگر توان مقاومت و ایستادگی ندارند به طور خودکار از دایره تهدیدات امنیت ملی صهیونیست‌ها خارج شود.

ج) فراموش سازی مسئله ی اصلی جهان اسلام

فلسطین تنها مسئله ای است که جهان اسلام باید به آن توجه داشته باشد. اساس این توجه بر آن است که جمهوری اسلامی ایران در همان روز اول پیروزی‌اش پذیرفت و به آن توجه نمود تا جایی که به فرموده ی مقام معظم رهبری « ما به آزادی قدس شریف و تمامی سرزمین فلسطین می‌اندیشیم؛ این است آن جرم بزرگ ملت ایران و جمهوری اسلامی». لذا توجه به فراموش‌نشدن مسئله ی فلسطین و حفظ وحدت مسلمین در این زمینه می‌تواند بسیاری از فساد و مشکلات فراگیر شدن اسلام ناب را در سراسر جهان مرتفع سازد و جرثومه ی فساد را از بین برد.

اما آنچه که باید به عنوان نتیجه‌گیری بیان داشت، توجه علمای اسلام به نقش و جایگاه خود در هدایت‌گری و روشنگری اساسی میان جامعه و دولت‌های خود است. افرادی که با تفقه و تدبر در علوم دینی و اسلامی توانسته‌اند به جایگاه اندیشه ورزی و اندیشمندی دست یابند و به وسیله ی آن موج معکوس علیه جریان تکفیر را به راه بی اندازند. علمای اسلام می‌توانند با استدلال‌های خود، با دیدگاه منصفانه و عقلایی خود و در نهایت با هشدارهای فراگیر و هدف‌دار، جامعه را به واقعیت‌های اساسی جهان اسلام آشناتر سازد و این خطر بزرگ را مرتفع سازند. در کنار این مسئله هدف‌گذاری مسئله ی فلسطین و ایجاد موج مقاومت در برابر صهیونیست کامل‌کننده‌ی اساسی موضوع اساسی جریان اسلام خواهد بود و راهکاری است که می‌تواند موانع، مشکلات و معضلات چند سال اخیر جهان اسلام را مرتفع سازد. لذا اهتمام بزرگان، علما و اندیشمندان جهان اسلام به مسئله ی وحدت و سوق دهی آنان به سمت مبارزه با صهیونیست و استکبار تنها راه بیرون رفت جریان تکفیر از دامن اسلام است که می‌تواند کارایی داشته باشد.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد