خانه » همه » مذهبی » چرا حضرت امام(رحمت الله علیه) با این که از ابتدا می دانستند بنی صدر شایسته ریاست جمهوری نیست، حکمش را تنفیذ کردند؟ چه مسائلی باعث عزل بنی صدر از ریاست جمهوری شد؟

چرا حضرت امام(رحمت الله علیه) با این که از ابتدا می دانستند بنی صدر شایسته ریاست جمهوری نیست، حکمش را تنفیذ کردند؟ چه مسائلی باعث عزل بنی صدر از ریاست جمهوری شد؟

اولین رئیس جمهور اسلامی ایران، سیدابوالحسن بنی صدر است. دوران ریاست جمهوری بنی صدر از مقاطع بحرانی کشور محسوب می شود. بنی صدر در 15بهمن 1358 با حکم تنفیذ از جانب حضرت امام(رحمت الله علیه) به سمت ریاست جمهوری منصوب می شود. هر چند مرحوم امام از همان آغاز با بنی صدر مخالف بودند ولی به دلیل احترام به رأی و انتخاب مردم و آشکار شدن ماهیت و عملکرد او برای همه مردم، در ابتدا با وی برخورد نکردند و تا حد امکان با او مماشات نموده و تذکر و نصحیت می نمودند و تمامی تلاش خویش را برای جلوگیری از انحرافات بنی صدر به کار بستند. به عبارت دیگر بنی صدر به عنوان اولین رئیس جمهور نظام جمهوری اسلامی بود که از پشتوانه یازده میلیون رأی از میان چهارده میلیون شرکت کننده در انتخابات (قریب به هفتاد درصد آرای مأخوذه) برخوردار بود. بنابراین علی رغم شناختی که حضرت امام(رحمت الله علیه) از ابتدا به عدم لیاقت و کفایت نامبرده برای تصدّی ریاست جمهوری ایشان داشتند، می بایست هر گونه اقدامی کاملاً سنجیده صورت می پذیرفت تا از یک سو وجهه نظام نوپای اسلامی خدشه دار نشود و مخالفین نظام در داخل و خارج چنین القا نکنند که نظام اسلامی، تحمّل جمهوری بودن و آراء مردم را ندارد و به سرعت اولین رئیس جمهور مردمی خویش را برکنار نمود، و از سوی دیگر به آراء و انتخاب احترام گذاشته، تا با گذشت زمان به صورت طبیعی زمینه های تجدید نظر در آراء مردم با دیدن عملکردها و رفتارهای بنی صدر، فراهم آید. و مردم واقعاً به این نتیجه برسند که بنی صدر علی رغم شگردهای تبلیغاتی خود، فرد شایسته و لایقی برای مسئولیت مهم ریاست جمهوری نبوده و صلاحیت این کار را ندارد و به علاوه قانون اساسی جمهوری اسلامی هم راهکارهای عزل و برکناری رئیس جمهور را مشخص نموده بود و دلیلی برای استفاده حضرت امام از اختیارات حکومتی خود وجود نداشت. همچنین نکته دیگری که باید در بررسی شرایط آن مقطع زمانی در نظر گرفت، اوضاع آشفته داخلی ناشی از وقوع انقلاب، درگیری های جناح ها و گروه های سیاسی، شروع جنگ تحمیلی و…، بود که شدیداً نیازمند جلوگیری از هر گونه اقدامی بود که منجر به ایجاد تشتّت و التهاب در کشور می گردید.

در چنین شرایطی حضرت امام(رحمت الله علیه) دو گونه می توانستند با این جریان برخورد کنند: یا حکم ریاست جمهوری بنی صدر را تنفیذ نکنند و در برابر رأی ملت بایستند، یا با تنفیذ حکم ریاست جمهوری و مدارا و مماشات با وی، کشور را از بحران نجات دهند. حضرت امام(رحمت الله علیه) با درایت و مدیریت حکیمانه ای که داشتند، راه دوم را برگزیدند و با فرصت دادن بیشتر به بنی صدر و بازگذاشتن دست وی برای خدمت، هر گونه بهانه را از او گرفتند تا در روند کارش نتواند امام و نیروهای ارزشی را به انحصارطلبی و تمامیت خواهی متهم سازد و همه ناتوانی هایش را به مانع تراشی های نیروهای ارزشی مُنتسب سازد. ازاین رو امام در همان اولین روزهای پیروزی بنی صدر، در بخشی از حکم تنفیذ فرمودند:

«اینجانب به موجب این حکم، رأی ملت را تنفیذ و ایشان را به این سمت منصوب نمودم؛ لکن تنفیذ و نصب اینجانب و رأی ملت مسلمان ایران محدود است به عدم تخلّف ایشان از احکام مقدسه اسلام و تبعیت از قانون اساسی اسلامی ایران»[ صحیفه امام، ج 12، ص 139.].

و پس از نصایح دلسوزانه و پدرانه با ایشان هشدار می دهند:

«من یک کلمه به آقای بنی صدر تذکر می دهم، که آن یک کلمه تذکر برای همه است: «حُبّ الدُنیا رأس کل خطیئه» یعنی دنیا دوستی در رأس همه خطاهاست.»[ صحیفه امام، ج 12، ص 141.]

و بر فانی بودن مقامات دنیوی تأکید می نمایند که هر مقامی که برای بشر حاصل می شود، چه مقام های معنوی و چه مقام های مادی، روزی گرفته خواهد شد و آن روز هم نامعلوم است. توجه داشته باشند همه کسانی که برای بشر خدمت می کنند، کسانی که دارای مقامی هستند، دارای پُستی هستند، که مقامْ آن ها را مغرور نکند. مقام رفتنی است و انسان در حضور خدای تبارک و تعالی ماندنی است.

همچنین حضرت امام طی حکمی در 30بهمن 1358، بنی صدر را به سِمَت فرماندهی کل قوا منصوب کردند. اما بنی صدر بعد از روی کار آمدن، رویه ای دیگر را در پیش گرفت و در دوران وی شاهد مشکلات و بحران آفرینی های فراوانی بودیم که از سوی او ایجاد شد و موجبات عزل قانونی نامبرده را فراهم آورد. برخی از مهم ترین این بحران ها عبارتند از:.

1. واقعه طبس؛

پس از تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان، اعضای سفارت آمریکا به گروگان گرفته شدند که این گروگان گیری 444 روز طول کشید. در طی این مدت آمریکا اقدامات زیادی را جهت آزادی گروگان های خویش انجام داد که همگی با شکست انجامید و در نهایت در دی 1359 با میانجی گری الجزایز در قبال بازگرداندن بخشی از اموال بلوکه ایران، گروگان ها آزاد شدند. یکی از مهم ترین اقدامات دولت آمریکا ماجرای طبس است. آمریکا قرار بود ابتدا با هواپیماهای نظامی خویش در طبس – که یک منطقه کویری و خارج از شهر بود – فرود آید و سپس از آنجا به تهران برود و گروگان ها را آزاد کند. اما با قدرت الهی گرفتار طوفان شن شدند و تعدادی از هواپیماهای آنها منفجر شد. این واقعه در 5 اردیبهشت 1359 اتفاق افتاد. افراد باقی مانده نیز با هواپیماهای سالمی که باقی مانده بود، به سرعت از طبس گریختند.

پس از فرار آمریکایی ها از ایران کاخ سفید اعلامیه ای به این شرح پخش کرد:

«آمریکا در عملیاتی در صحرای طبس جهت آزادی جان گروگان های اسیر در ایران با شکست روبه رو شد و اسناد سرّی و مهمی در درون هلی کوپترها به جای مانده است.»

پس از مدت کوتاهی از پخش این اعلامیه از جانب کاخ سفید، بنی صدر که در آن زمان فرماندهی کل قوا را برعهده داشت، دستور داد تا هلی کوپترهای به جای مانده از عملیات آمریکایی ها بمباران شود و این کار در سه نوبت ساعت 18:30 و 22:30 جمعه 5/2/1359 و ساعت 7 صبح شنبه 6/2/1359 انجام گرفت. در این اقدام، اسناد سرّی و مهم باقی مانده در آتش سوختند و محمد منتظر قائم، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یزد – که در منطقه از هلی کوپترها محافظت می کرد – به شهادت رسید و سه پاسدار دیگر زخمی شدند.

این دستور بنی صدر در نزد نیروهای انقلاب خیلی مُبهم بود. برای نمونه شهید آیت الله محمد صدوقی در این باره اظهار داشت:

«شهادت [محمد منتظر قائم] یک امر ساده ای نبود به دست دشمن [آمریکا] هم شهید نشده چون ایمان دارم شخصاً به این که در این توطئه طبس، بعضی از خائنین کشور هم شرکت داشتند… آن موقع با راکت، هواپیماهای مرتب و منظم [سالم و به جامانده] را نابود کردند. برای این که اسراری که در آن هواپیما ها بود کشف نشود و معلوم نگردد که خیانت کار چه کسی است و چه کسانی بودند؟ محمد منتظر که بعضی از اسرار را به دست آورده بود، به وسیله راکت قطعه قطعه کردند. برای این که روشن نشود که چه اشخاصی در این غائله و در این توطئه شرکت داشتند؟»

این واقعه و دستور بنی صدر مورد انتقاد شدید نیروهای انقلاب قرار گرفت.

بهزاد نبوی نیز که در مردادماه 1360 وزیر مشاور نخست وزیر بود درباره نقش بنی صدر در کودتای نوژه در مصاحبه ای اعلام کرد:

«… فرمانده نیروی هوایی وقت به فرمان بنی صدر، هواپیماهای باقی مانده آمریکا در صحرای طبس را بمباران کرد تا اسناد وابستگی وی به آمریکا افشا نگردد. بنی صدر که فهمیده [بود] امکان دارد بهمن باقری، فرمانده نیروی هوایی وقت دستگیر شود و مُچ وی باز شود مسئولیت آن را خود قبول کرد و زمانی که باقری را از سرپرستی نیروی هوایی کنار گذاشتند، بنی صدر بلافاصله او را به سرپرستی هواپیمایی کشوری منصوب کرد»[ روزنامه جمهوری اسلامی، 13/5/1360.].

2. کودتای نوژه؛

کودتای نوژه با اسم «عملیات نقاب» (نجات قیام ایران بزرگ) نام طرحی نظامی که در آن تنی چند از افسران ارتش شاهنشاهی ایران با تمرکز افسران نیروی هوایی برای بازگردانی شاپور بختیار به ایران و حذف امام خمینی و نابودی جمهوری اسلامی طرح ریزی کرده بودند که با لو رفتن کودتا در 18تیر 1359 و محاکمه عوامل و دست اندرکاران آن، این اقدام قبل از هر اقدامی با شکست مواجه شد.

در عملیات کودتای نوژه قرار بود به طور هم زمان در تهران و سایر شهرهای بزرگ به اجرا درآید و اماکنی مانند مدرسه فیضیه، اقامتگاه امام، کمیته مرکزی، نخست وزیری، میعادگاه های نماز جمعه و… توسط هواپیما بمباران شود بنا بود که کودتاگران در این بمباران ها از بمب های خوشه ای و آتش زا استفاده کنند. آنان حدود 30 فروند هواپیما، 60 نفر خلبان و حدود 500 نفر افراد فنی و نظامی را برای شرکت در عملیات آماده کرده بودند.

در مورد افرادی که در کودتا مشارکت داشتند در یکی از اسناد محرمانه سپاه پاسداران از مهندس اسفندیار درویش (مشاور صنعتی بنی صدر) و منوچهر مسعودی (مشاور حقوقی بنی صدر) نام برده شده است که محور ارتباطی بنی صدر با بختیار بوده اند. درویش از جمله کسانی بود که در کودتای نوژه نقش فعالی داشته و با منوچهر قربانی فر، سرشاخه ملی کودتاچیان همکاری نزدیک داشت و قبل و بعد از کودتا میلیون ها تومان پول رد و بدل کرد.

3. غائله 14 اسفند؛

به مناسبت سالروز درگذشت دکتر مصدق، در 14 اسفند 1359 میتینگی در دانشگاه تهران برگزار شد، که به محل تجمع و شورش و اغتشاش ضدانقلاب تبدیل گردید. در این روز بنی صدر به ایراد سخنرانی در جمع حاضران پرداخت و به نیروهای مؤمن و انقلابی علی الخصوص شهید بهشتی(رحمت الله علیه) توهین کرد. بنی صدر در بخشی از سخنرانی خویش، چند عدد کارت شناسایی را از جیبش بیرون آورد و با نشان دادن به مردم گفت که این کارت ها متعلّق به نیروهای کمیته است که آنان را به عنوان چُماق دار دستگیر کرده اند و سپس گفت: «سردسته چماق داران، بهشتی». پس از آن گارد شخصی بنی صدر و منافقان مسلّح طی یک برنامه از پیش تنظیم شده، به دستور بنی صدر، به مردم انقلابی حمله کرده و گروه بی شماری را زخمی و دستگیر نمودند.

حضرت امام(رحمت الله علیه) در پاسخ پیام حضرت آیت الله گلپایگانی(رحمت الله علیه) در مورد این قضیه که در آن خواستار اقدام فوری شده بودند فرمودند:

«به جناب عالی و عموم ملت شریف اطمینان می دهم که با خواست خداوند تعالی، با این گونه مخالفت های با اسلام، برخورد شدید خواهد شد، و به دستگاه قضایی گفته ام که قضیه را تعقیب و مُجرمین و مُحرّکین را شناسایی و محاکمه کنند و نتیجه را به این جانب اطلاع دهند تا تکلیف آنان به حسب موازین اسلامی معین شود. باید گروه ها و دسته های منحرف سیاسی و غیرسیاسی بدانند که من با احساس تکلیف، با آنان برخورد اسلامی و حدود اسلامی می کنم و به شرارت های ضد اسلامی خاتمه می دهم»[ صحیفه امام، ج 14، ص 194.].

این حادثه منجر به وقوع حوادث و رخدادهایی شد که سرانجام منتهی به درگیری مسلّحانه در داخل کشور و در نهایت شکست ضدانقلاب و حذف آنها از صحنه سیاسی شد.

4. بی قانونی های مکرر رئیس جمهور؛

حضرت امام(رحمت الله علیه) در پاسخ به بی قانونی های مکرر رئیس جمهور، در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی در 6 خرداد 1360 فرمودند:

«من اول سال به آقایان عرض کردم که این سال خوب است سال اجرای قانون باشد. باید حدود معلوم بشود. آقای رئیس جمهور حدودش در قانون اساسی چه هست، یک قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت می کنم. اگر همه مردم هم موافق باشند، من مخالفت می کنم. آقای نخست وزیر حدودش چه قدر است، از آن حدود نباید خارج بشود. یک قدم کنار برود با او هم مخالفت می کنم. مجلس حدودش چه قدر است، روی حدود خودش عمل کند. شورای نگهبان حدودش چه قدر است؛ قوه قضائیه حدودش چی است؛ قوه اجرائیه. قانون معین شده است. نمی شود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط می کنی قانون را قبول نداری! قانون تو را قبول ندارد»[ صحیفه امام، ج 14، ص 377.].

5. اتمام حجت حضرت امام(رحمت الله علیه)

حضرت امام(رحمت الله علیه) در بیاناتی با جریان بنی صدر اتمام حجت می نمایند و می فرمایند:

«من تا آنجایی که بتوانم، تا آنجایی که اخلاق اسلامی اقتضا می کند که همه این ها را به آرامش دعوت کنم، همه گروه ها و گروهک ها را به آرامش دعوت کنم، همه افراد را به آرامش دعوت کنم، عمل خواهم کرد، نصیحت خواهم کرد، نصیحت برادرانه خواهم کرد، نصیحت خاضعانه خواهم کرد، لکن این را باید همه بدانند که آن روزی که من احساس خطر برای جمهوری اسلامی بکنم، آن روزی که من احساس خطر برای اسلام بکنم، آن روز این طور نیست که باز من بنشینم نصیحت کنم؛ دست همه را قطع خواهم کرد…. آن شخص، هر کس می خواهد باشد، هر مقامی می خواهد باشد، من او را به جای خودش می نشانم، قبل از این که شورش پیدا بشود من او را به جای خودش می نشانم»[ صحیفه امام، ج 14، صص 416-417.].

متأسفانه با همه مدارا و مماشاتی که حضرت امام نسبت به بنی صدر داشتند، ولی وی مُتنبّه نشد و همچنان به دنبال اهداف خود و تحریکات اطرافیانش بود. جنگ را به نقطه شکست کشانده بود، نیروهای ارزشی مانند شهید صیادشیرازی را از ارتش برکنار کرده بود. دست سپاه را در جنگ بسته بود، نیروهای ضدانقلاب و گروهک ها را تقویت کرده بود و در پشت صحنه با آمریکا رابطه داشت، نسبت به شهید محمدعلی رجایی که نخست وزیرش بود همواره بی مهری می کرد و در هر فرصتی وی را تحمیلی، ناکارآمد و بی سواد معرفی می نمود و در نامه ای به حضرت امام به تغییرناپذیر بودن شهید رجایی و هیأت وزیران در برابر سیاست های خود اعتراض می کند و حضرت امام در پاسخ وی می فرماید:

«این جانب دخالتی در امور نمی کنم موازین همان بود که کراراً گفته ام. و سفارش من آن است که آقایان تفاهم کنند و اشخاص مؤمن به انقلاب و مدیر و مدبّر و فعال انتخاب نمایند.»[ صحیفه امام، ج 13، ص 175.]

نتیجه درایت و تدبیر الهی و برخورد هوشمندانه حضرت امام(رحمت الله علیه) با مسئله بنی صدر این بود تا زمینه های بیداری و آگاهی مردم نسبت به انتخاب خویش فراهم شده و آن پشتوانه عظیم مردمی که همواره بنی صدر به آن افتخار می کرد و آن را به رخ می کشید، از او گرفته شود و زمینه برای عزل وی بر اساس مکانیسم قانونی فراهم آید. اولین اقدام در کاهش اختیارات بنی صدر عزل او از فرماندهی کل قوا بود که این امر در 20 خرداد 1360 اتفاق افتاد و تنها 4 روز پس از عزل او از فرماندهی کل قوا، یعنی در 24 خرداد طرح عدم کفایت سیاسی بنی صدر در مجلس کلید خورد و در روز 31 خرداد ماه 1360، مجلس به عدم کفایت سیاسی بنی صدر با 177 رأی موافق و یک رأی مخالف، موافقت نمود. حضرت امام(رحمت الله علیه) فردای آن روز یعنی اول تیرماه طی حکمی با استناد به این مصوبه مجلس ایشان را از سمت ریاست جمهوری اسلامی ایران عزل کردند و این تصمیم با استقبال پُرشور مردمی که مدتی قبل به بنی صدر رأی داده بوده و هم اکنون با هدایت های حضرت امام آگاه شده بودند، روبه رو شد. سرانجام بنی صدر پس از 5هفته اختفاء، با لباس و آرایش زنانه و با هماهنگی عوامل خویش و با ربودن یک هواپیمای متعلّق به میهن مان، در 7مرداد 1360 از ایران به فرانسه گریخت و در آنجا عملیات ضدنظام را با همکاری منافقین ادامه داد.[ ر.ک: قاسم روانبخش، بازخوانی پرونده یک رئیس جمهور، قم، نشر همای غدیر، 1382.]

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد