عصراسلام: فرقی نمیکند که ساکن شهر باشید یا روستا، فقیر باشید یا ثروتمند، زن باشید یا مرد، سوسیالیست باشید یا لیبرالیست، مذهبی باشید یا سکولار، انقلابی فرانسوی و روس باشید یا کوبایی و ایرانی. در طول تاریخ و در بین همه اقشار جامعه همیشه «عدالت» و «آزادی» دو آرزو و خواسته اصلی مردم بوده است. منطور از آزادی همان رهایی از استبداد و تبعیض و منظور از عدالت همان دسترسی به رفاه اقتصادی یعنی داشتن نان و مسکن و کار است.
در گذشته، نماد و شاخص آزادی را در «آزادی مطبوعات» میدیدند و به همین دلیل آن را رکن چهارم دموکراسی مینامیدند. بعد که رادیو و تلویزیون و ماهواره آمد، به جای آزادی مطبوعات از اصطلاح «آزادی رسانهها» که فراگیرتر بود، استفاده شد. امروزه با وجود اینترنت و شبکههای مجازی و اینستا و تلگرام و …از «آزادی فضای مجازی» سخن گفته میشود و مردمی که نگران آزادیهای خود هستند آزادی فضای مجازی را به عنوان نماد آزادیها خواستارند. آزادی فضای مجازی نماد همان آزادیست که سال ۵۷ برای آن انقلاب کردیم.
اما چرا امروزه علاوه بر «آزادی فضای مجازی»؛ «سیاست خارجی و روابط با سایر کشورها» هم اهمیت زیادی پیدا کردهاست.
مردم ایران بعد از چهل سال چشیدن طعم گرانی، تورم، گرسنگی، بیکاری و کمبودهای رنگارنگ فهمیدهاند تا مشکل ما با کشورهای قدرتمند بهویژه آمریکا حل نشود، اقتصاد و معیشت ما هم درست نخواهد شد. تا به بهانه پروژه انرژی هستهای و حمایت از تروریسم و هزینه کردن در سایر کشورها متهم و زیر تحریم هستیم؛ وضع اقتصادی و رفاه مادی ما هم درست نخواهد شد.
به دلیل سیاست خارجی اشتباه و شکلگیری انواع تحریمهاست که تورم کشور ونزوئلا چند هزار درصد است و مردم کرهشمالی با حداقلها زندگی میکنند.
حتی وقتی حکومتهایی مانند چین و روسیه که قطبهای اقتصادی هستند، تحریم میشوند لب به اعتراض گشوده و میخواهند سریعتر تحریمها علیه کشورشان را رفع کنند، چون میدانند چقدر اعمال تحریمها در اقتصاد کشور و معیشت مردمشان تاثیر دارد.
مگر در عصر جهانی شدن میتوان گفت سیاست خارجی ربطی به اقتصاد و معیشت مردم ندارد و برای مردم فقط اقتصاد مهم است؟! اتفاقا چون اقتصاد یا همان نان برای مردم مهم است به سیاست خارجی هم حساس شدهاند؛ زیرا به تجربه فهمیدهاند تا سیاست خارجی درست نشود، امکان رفاه و رونق اقتصادی هم فراهم نخواهد شد.
البته درست شدن سیاست خارجی شرط لازم برای بهبود اقتصاد و معیشت مردم است، اما شرط کافی نیست. باید در کنار اصلاح سیاست خارجی بتوان مدیریت شایستهای هم شکل داد، کشور را قانونمند کرد، امنیت کار و سرمایه را فراهم کرد و با شفافسازی و اهمیت دادن به نظارت مردمی جلوی فساد سیستماتیک را گرفت.
این متن را به هفتاد هزار استاد حوزه علوم انسانی و اجتماعی دانشگاههای سراسر کشور تقدیم میکنم. امیدوارم اگر از نقد نئولیبرالیسم و تفسیر و تدریس نیچه و هگل و زیمل و شوپنهاور و بوردیو و بدیو و… فارغ شدند؛ نظرشان را در مورد درستی یا نادرستی تحلیل مذکور ارائه فرمایند.
نویسنده: دکتر نظام بهرامی کمیل