1. تصور برخی بر این است که انسانیت بهترین دین و آیین است؛ و آدمیت و انسان شدن همان عمل به احکام عقل فطری بشری است و نیازی به دین فوق بشری نیست؛ در حالی که این دین خدا و قانون الهی و وحی رسالی است که خوراک خرد و عقل افزا و محافظ عقل بشر در مقابل أهوا و بدعتها و سلایق شخصی است. انسانیت وظیفه اولیه و حداقلی هر انسانی است. انسان بودن، وظیفه حتمی و حالت طبیعی و مورد انتظار همه ماست؛ یعنی از حیوان، حیوانیت و از انسان، انسانیت مورد انتظار است، چون ما عقل داریم.
2. دین می گوید: اولین و ابتدایی ترین وظیفه تو این است که آدم باشی، چون آدم خلق شده ای. وقتی که حداقل قوانین انسانیت را رعایت کردی، آن موقع دستورات ویژه دین، انسان را به مراتب خیلی عالی تر و متعالی تری نسبت به اصل آدمیت می برد و او را به انسان ملکوتی و الهی می رساند. دین آمده است که ما را انسان حداکثری نماید، و عقل ما را در مقابل شیاطین جن و انس و نفس اماره حفظ و پویا نماید. به دیگر سخن، دین در درجات عالی دینداری و تدین و ایمان دینی، عقل ما را از عقل فطری بشری به عقل مستفاد الهی می رساند؛ ما را شبیه خدا می کند و برای انسان حداکثری(انسان کامل) شدن و رنگ خدایی گرفتن و شبیه خدا شدن، لازم است اول انسان حداقلی شد تا از مرز حیوانیت به سمت انسانیت رفته و پا به محدوده انسانیت گذاشت.
3. دین ما را به دیدن پشت پرده عالم دعوت می کند؛ به شناخت عالم غیب، به کشف حقیقت و باطن هستی، به راز خلقت، به عاشقی با پروردگار و گسترش تمام ابعاد وجودی انسان می خواند. اما همه اینها بعد از تحقق انسانیت حداقلی با رعایت قوانین و احکام عقل حداقلی امکانپذیر است. یعنی پیامبر اکرم(ص) پیش از آنکه پیامبر باشد، محمد امین است. انسانی اخلاقی و قابل اعتماد.
4. انسانیت حداقلی اولین پله از نردبان دین است و تا کسی پایش را روی این پله نگذارد، امکان ندارد که بتواند پایش را روی پله های بعدی بگذارد. کسی که حداقل انسانیت را در خودش زنده کرده است، مانند یک بذر است و دین آبی است که می تواند این بذر را به درخت تنومندی تبدیل کند. حقیقت خواهی و حقیقت طلبی و راستی و سداد، حداقل احکام عقل است که انجام قوانین و مناسک دین مانند آب به بذر انسانیت و عقل انسانی است.
5. کسی که ادعای دینداری دارد، اما حداقل انسانیت را ندارد، سوار قطار شهر بازی شده است و سر جای خودش می چرخد؛ اما فکر می کند دارد به مقصد می رسد. او فقط توهم رسیدن دارد؛ اما کسی که انسانیت دارد، اما هنوز دینی را نپذیرفته است، آماده سوار شدن بر قطاری واقعی است که او را به مقصد برساند. اما کسی که از رهگذر انسانیت و عقل، دین خدا را برمی گزیند و ایمان می آورد، با آن قطار می تواند به مقاصد زیادی بر روی زمین خدا طی طریق کند؛ بلکه پر پرواز می یابد و به اوج قله انسانیت و دین می پرد.
6. نکته مهم اینجاست که نباید دین داری ظاهری را با تدین واقعی و باورمندی و ایمان اشتباه گرفت. خیلی ها به ظاهر دین دارند، اما ایمان واقعی ندارند. پیوند عقل انسانی و دین داری و تدین آنقدر محکم است که بارها و بارها در متون دینی آمده است: کسی که رحم ندارد، ایمان ندارد، کسی که حیا ندارد، ایمان ندارد، کسی که صبر ندارد، ایمان ندارد(پیامبر اکرم ص: من لا عقل له، لا دین له).
7. دین ظاهری، آدم خوب را خوب تر و به باطن دین می رساند، و آدم بد را بدتر و از باطن دین جدا می کند. انسان مهربان را مهربان تر و با رحم تر می کند. تا جایی که پایش را روی مورچه نیز نمی گذارد، چون این مخلوقِ معشوق من است؛ اما کسی که بی رحم بود، وقتی به ظاهر دیندار می شود، بی رحم تر می شود؛ مانند داعشی ها، که سر می برند و افتخار هم می کنند، چون برای بی رحمی خود پشتوانه و توجیه قوی پیدا کرده اند.
8. قرآن: «ما هو شفاء و رحمة للعالمین» است ؛ یعنی مؤمن کسی است که در امنیت است، و دیگران نیز در امنیت از او. کسی که می توانی کنارش باشی، بدون اینکه ترس از قضاوت نادرستش و عمل ناسنجیده اش داشته باشی: این یعنی قرآن شفای دل مؤمن است«ولایزید الظالمین الا خسارا». این قرآن برای ظالم فقط خسارت است و نه هدایت:«ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین»(بقره/2). عمل واقعی به دین، درونیات آدم خوب را لطیف و نرم می کند، اما عمل گزینشی به دین و یا صرف ادعای دینداری، درونیات آدم بد را بیرون ریخته و قلبش را زمخت تر از قبل می کند، مانند داعشی ها.
9. به نظر می رسد تصوری که برخی از دین و دینداری دارند، چیزی غیر از حقیقت اسلام است. شما می توانید به ادعیه اعتقاد نداشته باشید، در این صورت فرصت گفتگوی با یک مهربان دوست داشتنی را از دست داده اید. درست است که آدم باید با عملش به مردم کمک کند، اما برای کمک درست به مردم باید انگیزه خیرخواهانه نیز داشت و این باز می گردد نگاه اخلاقی ما به انسان ها و هستی. یکی از کارکردهای دین همین است. شما به اشتباه گمان می کنید اسلام می گوید خدا و معصومین احتیاج به دعای ما دارند، که اینطور نیست، این ماییم که نیازمند ارتباط معنوی با یک مهربان و خیر خواه مطلقیم. این ماییم که به نماز نیازمندیم تا روزنه ای به بی نهایت باشد. با ترک آن در حسرت استفاده از آن خواهیم ماند و پس از مرگ این حسرت را به سختی تجربه خواهیم کرد.
10. کسی که حق الناس را رعایت نکرده باشد، حتی کارهای انسانی دیگر نیز در این مورد هیچ نفعی برای او ندارد و در آتش عذاب آن خواهد سوخت.
بنابراین مثل آنهایی که کار مردم را راه می اندازند ولی نماز نمی خوانند یا دعا نمی کنند، به اندازه کار خیرشان تخفیف عذاب دارند و به اندازه از دست دادن فرصت های معنوی و ترک آنها حسرت عذاب آن را خواهید چشید. هر کدام به جای خود.
به طور کلی اصولاً دین کامل کننده انسانیت ما است به این معنا که دین آمده است تا انسانیت ما را بپذیرد و آن را شکوفا کند، به انسانیت ما معنای جاودانه و ابدی، حتی پس از مرگ بدهد.
11. اما آیا دینی که پیامبرش می فرماید: «به راستی که همه خیر با عقل درک میشود، و کسی که عقل ندارد، دین نیز ندارد.» «انما یدرک الخیر کلّه بالعقل، و لا دین لمن لا عقل له.»(بحار الانوار، ج 77، ص 158.) و یا می گوید من برای شکوفا شدن اخلاق مبعوث شدم، غیر انسانی است؟ اگر این عقلانیت و اخلاقی که این دین از آن حمایت می کند را برداریم، دیگر برای ما و انسانیت چه می ماند؟ بیایید بر سر این عقلانیت و اخلاقی که پیامبر اکرم ص بر آن اصرار دارد وحدت کنیم. بیایید از منظری دیگر به دین نگاه کنیم: برای نمونه در تعامل علم و دین، علوم تجربی می توانند از منظری جامعه شناسانه کارکرد های (functions) متنوع دین را با روش ها، پیمایش ها و حتی مطالعات کمی خویش نشان دهند. و در عین حال می توانند به عمق بخشیدن این خدمات و فراگیر شدن آنها کمک فراوانی کنند. حتی می توانند در آسیب شناسی بدفهمی های موجود در فکر موجود و وارونه شدة دینی جاری در میان دینداران سهم بزرگی داشته باشند که گاهی نیز این سهم بی بدیل خواهد بود.
12. بی شک در دنیای امروز نیز انسان نیاز به دین دارد و عقل، علوم تجربی و تجربه بشری اگر چه بسیار مفید و لازمند اما کافی برای تأمین نیازهای بشر نیستند. دین هم در حوزه نیازهای فردی و روانشناختی انسان کاربرد دارد و هم در عرصه اجتماع و مناسبات انسانی و همه در رابطه با طبیعت. افزون بر آن با توجه به یکپارچگی نظام هستی و پیوند دنیا و آخرت انسان باید دنیای خود را ناظر به زندگی جاوید تنظیم کند و در این زمینه چیزی جز دین حق الاهی نمی تواند راهنمای انسان باشد.
2. دین می گوید: اولین و ابتدایی ترین وظیفه تو این است که آدم باشی، چون آدم خلق شده ای. وقتی که حداقل قوانین انسانیت را رعایت کردی، آن موقع دستورات ویژه دین، انسان را به مراتب خیلی عالی تر و متعالی تری نسبت به اصل آدمیت می برد و او را به انسان ملکوتی و الهی می رساند. دین آمده است که ما را انسان حداکثری نماید، و عقل ما را در مقابل شیاطین جن و انس و نفس اماره حفظ و پویا نماید. به دیگر سخن، دین در درجات عالی دینداری و تدین و ایمان دینی، عقل ما را از عقل فطری بشری به عقل مستفاد الهی می رساند؛ ما را شبیه خدا می کند و برای انسان حداکثری(انسان کامل) شدن و رنگ خدایی گرفتن و شبیه خدا شدن، لازم است اول انسان حداقلی شد تا از مرز حیوانیت به سمت انسانیت رفته و پا به محدوده انسانیت گذاشت.
3. دین ما را به دیدن پشت پرده عالم دعوت می کند؛ به شناخت عالم غیب، به کشف حقیقت و باطن هستی، به راز خلقت، به عاشقی با پروردگار و گسترش تمام ابعاد وجودی انسان می خواند. اما همه اینها بعد از تحقق انسانیت حداقلی با رعایت قوانین و احکام عقل حداقلی امکانپذیر است. یعنی پیامبر اکرم(ص) پیش از آنکه پیامبر باشد، محمد امین است. انسانی اخلاقی و قابل اعتماد.
4. انسانیت حداقلی اولین پله از نردبان دین است و تا کسی پایش را روی این پله نگذارد، امکان ندارد که بتواند پایش را روی پله های بعدی بگذارد. کسی که حداقل انسانیت را در خودش زنده کرده است، مانند یک بذر است و دین آبی است که می تواند این بذر را به درخت تنومندی تبدیل کند. حقیقت خواهی و حقیقت طلبی و راستی و سداد، حداقل احکام عقل است که انجام قوانین و مناسک دین مانند آب به بذر انسانیت و عقل انسانی است.
5. کسی که ادعای دینداری دارد، اما حداقل انسانیت را ندارد، سوار قطار شهر بازی شده است و سر جای خودش می چرخد؛ اما فکر می کند دارد به مقصد می رسد. او فقط توهم رسیدن دارد؛ اما کسی که انسانیت دارد، اما هنوز دینی را نپذیرفته است، آماده سوار شدن بر قطاری واقعی است که او را به مقصد برساند. اما کسی که از رهگذر انسانیت و عقل، دین خدا را برمی گزیند و ایمان می آورد، با آن قطار می تواند به مقاصد زیادی بر روی زمین خدا طی طریق کند؛ بلکه پر پرواز می یابد و به اوج قله انسانیت و دین می پرد.
6. نکته مهم اینجاست که نباید دین داری ظاهری را با تدین واقعی و باورمندی و ایمان اشتباه گرفت. خیلی ها به ظاهر دین دارند، اما ایمان واقعی ندارند. پیوند عقل انسانی و دین داری و تدین آنقدر محکم است که بارها و بارها در متون دینی آمده است: کسی که رحم ندارد، ایمان ندارد، کسی که حیا ندارد، ایمان ندارد، کسی که صبر ندارد، ایمان ندارد(پیامبر اکرم ص: من لا عقل له، لا دین له).
7. دین ظاهری، آدم خوب را خوب تر و به باطن دین می رساند، و آدم بد را بدتر و از باطن دین جدا می کند. انسان مهربان را مهربان تر و با رحم تر می کند. تا جایی که پایش را روی مورچه نیز نمی گذارد، چون این مخلوقِ معشوق من است؛ اما کسی که بی رحم بود، وقتی به ظاهر دیندار می شود، بی رحم تر می شود؛ مانند داعشی ها، که سر می برند و افتخار هم می کنند، چون برای بی رحمی خود پشتوانه و توجیه قوی پیدا کرده اند.
8. قرآن: «ما هو شفاء و رحمة للعالمین» است ؛ یعنی مؤمن کسی است که در امنیت است، و دیگران نیز در امنیت از او. کسی که می توانی کنارش باشی، بدون اینکه ترس از قضاوت نادرستش و عمل ناسنجیده اش داشته باشی: این یعنی قرآن شفای دل مؤمن است«ولایزید الظالمین الا خسارا». این قرآن برای ظالم فقط خسارت است و نه هدایت:«ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین»(بقره/2). عمل واقعی به دین، درونیات آدم خوب را لطیف و نرم می کند، اما عمل گزینشی به دین و یا صرف ادعای دینداری، درونیات آدم بد را بیرون ریخته و قلبش را زمخت تر از قبل می کند، مانند داعشی ها.
9. به نظر می رسد تصوری که برخی از دین و دینداری دارند، چیزی غیر از حقیقت اسلام است. شما می توانید به ادعیه اعتقاد نداشته باشید، در این صورت فرصت گفتگوی با یک مهربان دوست داشتنی را از دست داده اید. درست است که آدم باید با عملش به مردم کمک کند، اما برای کمک درست به مردم باید انگیزه خیرخواهانه نیز داشت و این باز می گردد نگاه اخلاقی ما به انسان ها و هستی. یکی از کارکردهای دین همین است. شما به اشتباه گمان می کنید اسلام می گوید خدا و معصومین احتیاج به دعای ما دارند، که اینطور نیست، این ماییم که نیازمند ارتباط معنوی با یک مهربان و خیر خواه مطلقیم. این ماییم که به نماز نیازمندیم تا روزنه ای به بی نهایت باشد. با ترک آن در حسرت استفاده از آن خواهیم ماند و پس از مرگ این حسرت را به سختی تجربه خواهیم کرد.
10. کسی که حق الناس را رعایت نکرده باشد، حتی کارهای انسانی دیگر نیز در این مورد هیچ نفعی برای او ندارد و در آتش عذاب آن خواهد سوخت.
بنابراین مثل آنهایی که کار مردم را راه می اندازند ولی نماز نمی خوانند یا دعا نمی کنند، به اندازه کار خیرشان تخفیف عذاب دارند و به اندازه از دست دادن فرصت های معنوی و ترک آنها حسرت عذاب آن را خواهید چشید. هر کدام به جای خود.
به طور کلی اصولاً دین کامل کننده انسانیت ما است به این معنا که دین آمده است تا انسانیت ما را بپذیرد و آن را شکوفا کند، به انسانیت ما معنای جاودانه و ابدی، حتی پس از مرگ بدهد.
11. اما آیا دینی که پیامبرش می فرماید: «به راستی که همه خیر با عقل درک میشود، و کسی که عقل ندارد، دین نیز ندارد.» «انما یدرک الخیر کلّه بالعقل، و لا دین لمن لا عقل له.»(بحار الانوار، ج 77، ص 158.) و یا می گوید من برای شکوفا شدن اخلاق مبعوث شدم، غیر انسانی است؟ اگر این عقلانیت و اخلاقی که این دین از آن حمایت می کند را برداریم، دیگر برای ما و انسانیت چه می ماند؟ بیایید بر سر این عقلانیت و اخلاقی که پیامبر اکرم ص بر آن اصرار دارد وحدت کنیم. بیایید از منظری دیگر به دین نگاه کنیم: برای نمونه در تعامل علم و دین، علوم تجربی می توانند از منظری جامعه شناسانه کارکرد های (functions) متنوع دین را با روش ها، پیمایش ها و حتی مطالعات کمی خویش نشان دهند. و در عین حال می توانند به عمق بخشیدن این خدمات و فراگیر شدن آنها کمک فراوانی کنند. حتی می توانند در آسیب شناسی بدفهمی های موجود در فکر موجود و وارونه شدة دینی جاری در میان دینداران سهم بزرگی داشته باشند که گاهی نیز این سهم بی بدیل خواهد بود.
12. بی شک در دنیای امروز نیز انسان نیاز به دین دارد و عقل، علوم تجربی و تجربه بشری اگر چه بسیار مفید و لازمند اما کافی برای تأمین نیازهای بشر نیستند. دین هم در حوزه نیازهای فردی و روانشناختی انسان کاربرد دارد و هم در عرصه اجتماع و مناسبات انسانی و همه در رابطه با طبیعت. افزون بر آن با توجه به یکپارچگی نظام هستی و پیوند دنیا و آخرت انسان باید دنیای خود را ناظر به زندگی جاوید تنظیم کند و در این زمینه چیزی جز دین حق الاهی نمی تواند راهنمای انسان باشد.