چهره گروه باطل در عاشورا و عصر ظهور
۱۳۹۴/۰۷/۲۵
–
۶۶ بازدید
چهره گروه باطل در عاشورا و عصر ظهور
خبرگزاری شبستان: کربلا شاهد حماسه و عرفان در یک طرف و جنایت و رذالت در طرف دیگر بود. در یک جبهه امام حسین(ع) و عدهای از صالحان قرار داشتند، در جبهه دیگر، یزید و گروه نفاق صف بسته بودند، روایات آخرالزمانی نیز چهره کریه گروه باطل را به تصویر می کشد.
چهره گروه باطل در عاشورا و عصر ظهور
خبرگزاری شبستان: کربلا شاهد حماسه و عرفان در یک طرف و جنایت و رذالت در طرف دیگر بود. در یک جبهه امام حسین(ع) و عدهای از صالحان قرار داشتند، در جبهه دیگر، یزید و گروه نفاق صف بسته بودند، روایات آخرالزمانی نیز چهره کریه گروه باطل را به تصویر می کشد.
خبرگزاری شبستان: کربلا شاهد حماسه و عرفان در یک طرف و جنایت و رذالت در طرف دیگر بود. در یک جبهه امام حسین(ع) و عدهای از صالحان و پاکان روزگار و ولایتمداران قرار داشتند و در جبهه دیگر، یزید و گروه نفاق و دنیاپرست و سلطهگر صف بسته بودند. باطلگرایانی چون عمر بن سعد، ابن زیاد، شمر و … در برابر حقطلبانی چون ابوالفضل عباس، علی اکبر، حبیببن مظاهر و … به مصاف برخاستند و بزرگترین جنایت تاریخ بشری را رقم زدند.
چهره کریه و ننگین گروه باطل و شرّ را در عاشورا چنین میتوان ترسیم کرد:
نفاق گرایی
یکی از ویژگیهای بارز بنیامیه و ولایتستیزان، نفاق و دورویی، پذیرش مصلحتی و دروغین اسلام و شرک پنهانی و باطنی بود. این نفاق و خبث باطنی، منشأ بسیاری از رذالتها و کژیها بود. به همین جهت دربارة بنیامیه و بخصوص سپاه یزید آمده است: «آنان اسلام را نپذیرفتند؛ ولی در برابر آن تسلیم شدند و کفر خویش را پنهان داشتند و چون یاورانی یافتند، آن را آشکار ساختند.
دنیا گرایی و حرام خواری
زرسالاران و دنیاگرایان، از محورهای عمده در تشکیل سپاه باطل در نینوا بودند؛ یعنی، یکی از انگیزهها و عوامل اصلی حرکت خصمانة آنها، مادیگرایی، دنیادوستی و دلبستگی فراوان به پول و ثروت بود و این نیز ناشی از حرام خواری و دنائت نفس بود. مستندات تاریخی گواهی میدهد که افرادی چون ابن سعد، به خاطر رسیدن به حکومت ری، ابن زیاد جهت تثبیت موقعیتش در کوفه و بصره و کوفیان نیز برای حفظ اموال خود و دستیابی به غنایم جنگی، به دشمنی با پیشوای عادل برخاستند.
امام حسین(ع) به آنان فرمود: «شکمهای شما از حرام پر شده است (ملئت بطونکم عن الحرام.)
دین ستیزی و دین فروشی
گروه باطل در واقعه طف، با اینکه به اسم دین و یاری آیین الهی به مبارزه با امام حق برخاستند و خود را «سپاهیان خدا» مینامیدند؛ اما در واقع امر، دین ستیزانی بیپروا و دینفروشانی فرومایه بودند که شریعت اسلام را ملعبة دست خود قرار داده و عمق کینه و دشمنی خود را با آیین اسلام و نبیمکرّم و عترت معصوم او بروز دادند. آنان با انحراف در آموزههای دین و انواع بدعتها و کفرورزیها، کمر به نابودی اسلام بسته بودند و قیام امام حسین(ع) نیز برای نجات دین خدا از دست آنان بود.
در روایات آمده است: «آنان مال خدا (بیت المال) را دست به دست چرخانده و دین خدا را دستاویز فریب قرار دادند» و نیز: «آنان حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام ساخته اند.
فساد گری و ناپاکی
گروه باطل در عصر امام حسین(ع) در اوج پلیدی و فساد قرار داشتند و فسق و فجور آنها ـ به خصوص یزید ـ شهرة آفاق بود؛ آن هم کسی که تکیه بر مسند خلافت پیامبر زده و داعیهدار رهبری مسلمانان بود. چنین شخصی تمامی حرمتهای الهی را زیر پا گذاشته و از شرب و خمر گرفته تا زنا و قمار را مرتکب میشد!
درباره یزید و عمّال وی آمده است: «آنان، همواره همراه شیطان هستند. فرمان خدا را فرو نهاده و فساد را آشکار ساخته و حدود الهی را تعطیل کرده اند». امام حسین(ع) فرمود: من چگونه با یزید بیعت کنم؛ در حالی که یزید مردی تبه کار است و فسق و فجور را علنی کرده است…
ظلم و ستمگری
یزید و سرکردگان شریر او و پیشینیان فاسق او (چون معاویه)، ظلم و ستم خود را بر مؤمنان و صالحان ـ به خصوص ولایتمداران ـ به اوج رسانده بودند و خون بیگناهان را بی امان بر زمین میریختند. به همین جهت امام حسین(ع) علت قیام خود را، مبارزه با حاکم ستمکار وقت میدانست: «وقتی حاکمی ستمکار زمام امور جامعه را به دست گرفت و حلال خدا را حرام و حرام او را حلال کرد…باید با زبان و قلم و سلاح در برابر او بایستید.
سلطه جویی و سلطنت مآبی
مهمترین هدف بنیامیه از پذیرش اسلام، رسیدن به قدرت و تکیه زدن بر مسند حکمرانی بود. آنان در این راه دست به هر جنایت و خیانتی زدند و چهره کریه سلطه طلب خود را زیر نقاب اسلام ظاهری، پنهان کردند. حاکم نابکاری چون معاویه، سلطنت را در اسلام، بنیان گذاشت و انسان فرومایهای چون یزید برای حفظ آن، حجت الهی و انسانهای پاک را به شهادت رساند و … !!
ابوسفیان به بنیامیه و سردمداران نفاق میگفت: خلافت را چون توپ به یکدیگر پاس دهید، سوگند به آن که ابوسفیان بدان سوگند میخورد، نه بهشتی در کار است و نه دوزخی!
شیطان گرایی و حق ستیزی
جبهه ولایتستیز عصر حسینی، نه تنها تابع دین خدا و مطیع دستورات رسول خدا نبودند؛ بلکه طوق بندگی شیطان را برگردن نهاده و با ولایت عظمای الهی دشمنی کردند. آنان از جنود ابلیس بوده و در تحقق اهداف او گام بر میداشتند. راه شیطان، راه فریب، فساد، ستم، شهوت و نفاق و شرک است؛ به همین جهت ابا عبدالله(ع) درباره آنان میفرمود: «آگاه باشید که اینان ملتزم فرمان شیطان شده و اطاعت یزدان را ترک کردهاند» و “شیطان براینان مسلط شده و خدا را از یاد آنان برده است.”
بدعت گذاری
بعد از رحلت نبی مکرم اسلام، به تدریج انحرافات و بدعتگذاریها شکل گرفت و در زمان امام حسین(ع) به اوج خود رسید. گسترة این بدعتگذاری دین و شریعت نیز را در بر میگرفت و به همین جهت آن حضرت احساس خطر کرده و در جهت مبارزه با این انحراف و ناراستی گروه باطل قیام فرمود. دربارة آنان آمده است:
همواره در این خیال هستند که هیچ حرامی را فرونگذارند؛ جز آنکه آن را حلال شمرند. و نیز: حدود الهی را تعطیل کرده و حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام ساختهاند.
حرمت شکنی اهل بیت
بر اساس آموزههای متعالی اسلام، خاندان وحی، از ارجمندی و احترام خاصی برخوردارند و مقام و منزلت آنان، برتر و والاتر از همگان است. دوستی اهلبیت، اجر رسالت پیامبر(ص) و اطاعت از آنها، مسؤولیت هر مسلمانی و پذیرش ولایت ایشان، تکمیل دینداری است. اما سوگمندانه باید گفت که گروه باطل و افسادگر، منزلت عترت نبی(ص) را نادیده گرفته و حرمت آنها را شکستند؛ چنان که سالار شهیدان میفرمود:
“بنیامیه، حرمت ما را نادیده گرفتند؛ اموال ما را به یغما بردند و اینک قصد جانم را کردهاند…”
حضرت علی(ع) دربارة معاویه و بنیامیه (گروه باطل) فرموده بود: «…. والله لایزالون حتی لایدعوا للهِ مُحرّماً الا استحلّوه و لاعقداً الا حلّوه و حتی لایبقی بیت مَدَر و لاَوَبرَالا دَخله ظُلُمهم و نَبَأ به سوء رعتهم و حتی یقوم الباکیان یبکیان: باک یبکی لدینه و باک یبکی لدنیاه…»
سوگند به خدا ! بنیامیه همواره ستم میکنند تا اینکه هیچ حرام خدا را باقی نگذارند؛ مگر آنکه آن را حلال گردانند و عهد پیمانی را که میبندند، به جور میشکنند. هیچ خیمه و خانهای وجود ندارد که ستمکاران بنیامیه در آن راه نیابند. در حکومت آنان دو دسته میگریند: دستهای برای دین خود که آن را از دست دادهاند و دستهای برای دنیای خود که به آن نرسیدهاند.
آن حضرت در جای دیگر میفرماید: …انما هم مطایا الخطیئات و زوامل الآثام… ؛ آنان (امویان) مرکبهای عصیان و نافرمانی و شتران بارکش گناهند…
این تصویر ظلمانی و شرورانه با شدّت و ضعف در همه زمانها وجود داشته است؛ ولی در عصر قیام حسینی و پیش از ظهور حضرت مهدی(عج) در آخرالزمان)، شدید تر و رذیلانه تر بوده و خواهد بود؛ همان گونه که در محرم 61 هجری، اوج جنایت و شرارت گروه باطل به نمایش درآمد.
براساس روایات آخرالزمانی، جهان آکنده از ظلم و ستم، فساد، نابرابری، جنگ و کشتار، بدعت و انحرافات گسترده خواهد بود و ابلیس از تمامی حربههای شیطنت و فساد انگیزی استفاده خواهد کرد. تصویر گروه باطل در عصر قبل از ظهور چنین خواهد بود:
گروه باطل در عصر ظهور
روایات مربوط به آخرالزمان، چهرة کریه گروه باطل را در عصر ظهور چنین ترسیم میکند:
ظلم و ستمگری
یکی از ویژگیهای بارز گروه باطل در دوران ظهور، جور و بیداد فراوان و حاکمیت جبّاران، مستکبران، کینه توزان و ستمگران است. آنان منشأ عداوتها، خونریزیها و ظلمها بوده و از بزرگترین دشمنان حضرت مهدی(عج) خواهند بود.
سراسر زمین را ظلم و جور و دشمنی فرا میگیرد» و «…بعد از آنها (خلفا و امیران)، پادشاهان ستم پیشهای خواهند آمد و آن گاه مردی از اهل بیت من خروج خواهد کرد.
دجال گری و ظهور دجال
از سردمداران گروه باطل و دشمنان منجی موعود، دجّال (طاغوت پرتزویر و حیلهگر) است. او مردم را به طغیان و فساد، خروج از ولایت الهی و فتنه و آشوب دعوت میکند و جریان دجلگری و الحاد را رهبری میکند. میان او و یارانش با لشکر قائم جنگ واقع میشود و بالاخره به دست آن حضرت یا عیسی کشته میشود.
هیچ پیامبری نیست، جز اینکه امتش را از دجال دروغ گوی نابینا بر حذر داشته است؛ بیشتر اصحابش، فرزندان نامشروع و یاران طیلسان سبز (یهودیان) میباشند… و حضرت قائم، دجال را میکشد و او را در کناسه کوفه به دار میزند .
کفر و گمراهی
مهمترین دشمنان و کینهتوزان با حق طلبان (پیامبران و امامان)، بیدینان، گمراهگران و کافران بودهاند. اینان در دوران قیام امام مهدی(عج) نیز در کنار دیگر گروههای باطل قرار گرفته و به مخالفت و خصومت با انقلاب حق طلبانه برخواهند خاست. مهمترین ویژگی این جریان، الحاد، دینستیزی (سکولاریسم) و دنیاگرایی است که با ریشهکنی آن به دست حضرت مهدی(عج) جهان به نورانیت و پاکی خواهد رسید.
کفار بر نهرهای پنج گانه سیحون، جیحون، دجله، فرات و نیل مسلّط میشوند؛ جوّ عمومی و حاکم، جو کفر و بیدینی است؛ به طوری که حتی برخی از مؤمنان را نیز متزلزل کرده و به کفر دعوت میکند و “حکام ستمگر مردم مسلمان را به گمراهی میکشانند.”
سفیانی گری و بیرحمی
یکی از جریانهای بارز باطل در دوران ظهور، جریان سفیانی است. این گروه بسیار منحرف، ولایت ستیز، اهریمنی و فسادگر، دست در دست یهودیان و مسیحیان، به جنایتهای فراوانی دست میزند و فساد، بیرحمی و طغیان را به حد اعلای خود میرساند. این جریان در دشمنی با امام زمان و صالحان و پاکان، جدیّت داشته و در چند مرحله از بین خواهد رفت.
سفیانی از حق منحرف شود و از شاهراه دین خارج شود» ؛ «سفیانی، سپاهی را به سوی مدینه میفرستد و فرمان میدهد که هر کس از بنیهاشم در آنجا باشد، بکشند. [پس] مهدی(عج) ظهور میکند و …. سیل خون راه میاندازد…. حلالها را حرام و حرامها را حلال میسازند… فجایع بزرگ همراه با ذلّت بزرگ روی میدهد.
فتنه گری و کشتار
آخرالزمان، دوران فتنهها و آشوبها است که عمدتاً از سوی زرسالاران، مستکبران و سلطهجویان به وجود میآید. اینها از سردمداران گروه باطل و از دشمنان حق و صلح و عدالت هستند که به دست امام زمان نابود خواهند شد.
“فتنههای متعددی حادث میشود که تا ظهور مهدی ادامه دارد» و «اثر آخرین فتنه، در هر خانهای ظاهر میشود.”
سلطهگری اشرار و مشرکان
حاکمیت و سلطة جریان شرک و شرارت، از ویژگیهای دیگر گروه باطل در دوران قیام مهدوی است. مشرکان، اشرار و فاسقان، در برابر جبهة حق قرار گرفته و منشأ بسیاری از تباهیها و منکرات خواهند بود. درباره آنها روایت شده است:
“ستم و تباهی فراوان و منکر آشکار میگردد و اشرار بر نیکان مسلّط میشوند، فاسقان بر مردم حکومت میکنند و اشرار از ترس شرارت، مورد احترام میباشند”، “مشرکان فرزندان امت اسلامی را به استخدام خود در میآورند” و “اوباش و فسّاق رهبری مردم را بر عهده میگیرند و…”
نفاق و ناصبی گری
جریان نفاق و ولایت ستیز، از دشمنان سرسخت حق و حقطلبان بوده و دشمنی آنها با اهل بیت ـ به خصوص مهدی(عج) ـ آنها را از بارزترین گروههای باطل قرار داده است.
هنگامی که قائم قیام میکند، گروهی از دین و ولایت خارج میشوند؛ در صورتی که پنداشته میشد آنان از پیروان حضرت میباشند؛ هنگام قیام حضرت مهدی(عج)، همه ناصبیان و دشمنان اهل بیت را بر آن حضرت عرضه میکنند؛ اگر به اسلام (ولایت) اقرار کردند، آنان را رها میکنند؛ وگرنه به قتل میرسند یا آنان را به پرداخت جزیه، ملزم میکنند» و «چون حضرت قائم(عج) قیام کند، به کوفه میآید و در آنجا همة منافقان را به قتل میرساند و کاخهای آنان را ویران میکند…
شیطان و فساد گریهای او
مهمترین عامل ظلمت جهان و شکلگیری و ساماندهی جبهه باطل، شیطان (ابلیس) است. او تمامی حرکتهای حق ستیز را رهبری میکند و در زمان ظهور نیز تمامی اعوان و انصار خود را جهت مقابله با حضرت مهدی(عج) بسیج میکند. اما تومار عمر و فعالیت او، به دست حضرت برچیده میشود.
“…خداوند تا روز قیام قائم(عج) ، به شیطان مهلت داده است. وقتی خداوند قائم(عج) را مبعوث میکند و [اجازه قیام میدهد]، حضرت به مسجد کوفه میرود و در آن هنگام، شیطان در حالی که با زانوان خود راه میرود، به آنجا میآید و میگوید:ای وای بر من از امروز…!» و «…باطن [مردم] خبیث و ناپاک و ظاهرشان زیبا باشد. همّت مردم شکمشان و شرافت آنان کالای آنها است. زنانشان قبله و دینشان، در هم و دینار است. فاحشهگری و زشت کاری ظهور کند. بسیار دروغ میشنوند و بسیار حرام خوار میگردند. بر بدکاری متحد میشوند و بایکدیگر بر دروغ و کینه توزی دوستی میورزند. سالهای قبل از ظهور قائم، سالهای خدعه و نیرنگ خواهد بود.
شرّ و بدعت در آن بیشتر از گذشته است. زنان تظاهر میکنند و دروغ را حلال میدانند. شیطان با بدنهای آنان مخلوط شده، در خونهایشان رسوخ کرده و آنها را به دروغ و گناه وسوسه میکند تا آنجا که بدکاری، فراگیر همة شهرها میشود. دلها سخت و زمین پر از ستم و کشتار میگردد و…
زراره میگوید: حضرت صادق(ع) فرمود: «منادی [از سوی آسمان] با با نام حضرت قائم، بانگ خواهد زد. پرسیدم: خصوصی است یا عمومی؛ فرمود: عمومی است؛ هر قومی آن را به زبان خودشان میشنوند. عرض کردم: پس چه کسی با حضرت قائم مخالفت خواهد کرد؛ در حالی که نام او ندا میشود؟ فرمود: ابلیس، آنها را وا نخواهد گذاشت تا اینکه [در آخر شب] ندا میکند و مردم را به شک میاندازد (لایدعهم ابلیس حتی ینادی و یشکک الناس) .
در روایتی نیز از آن حضرت آمده است: “صوت جبرئیل من السماء و صوت ابلیس من الارض؛ فاتّبعوا الصوت الاوّل و ایاکم الاخیر اَن تُفتَنُوا به»؛ «صدای جبرئیل (هنگام ظهور) از آسمان است و صدای ابلیس از زمین؛ پس شما از صدای اول پیروی کنید و مبادا که از صدای اخیر به فتنه افتید.”
دشمنیهای عرب و اهل کتاب
از جریانهای باطل در زمان ظهور و از مخالفان انقلاب جهانی مهدوی، اعراب، یهودیان و مسیحیان هستند. اینان نیز در جبهه باطل قرار میگیرند و به جهت در خطر افتادن منافع و خواستههای خود، به دشمنی با منجی موعود میپردازند.
“آنگاه که قائم ما قیام کند، بین او و عرب و قریش راهی جز شمشیر (و جنگ) نخواهد بود»؛ «هنگامی که علیه یهود، نصارا، صابئین، مادی گرایان و برگشتگان از اسلام و کافران در شرق و غرب کرة زمین قیام میکند، اسلام را به آنان پیشنهاد میکند. هر کس از روی میل پذیرفت، دستور میدهد نماز بخواند و زکات دهد…[اما] هر کس مسلمان نشود، گردنش را میزند تا آنکه در شرق و غرب جهان، یک کافر بر جای نماند.”
یهودیانی که با دجال هستند، میگریزند و پنهان میشوند؛ ولی درختها و سنگها، فریاد بر میآورند:ای روح الله! این یهودی است. حضرت نیز آنان را میکشد و کسی را بر جای نمیگذارد.
منبع: کتاب “فروغ حق” نوشته حجت الاسلام رحیم کارگر