معلم است که می تواند شناخت دهد و ذهنیت ها را عوض کند و نفوذ کلام او به ویژه در دوران طفولیت به قدری زیاد است که تا آخر عمر می تواند بماند که گفته اند دانش در کودکی همانند نقشی است که بر سنگ مانده است. تغییر ذهنیت و ایجاد شناخت در دنیای امروز هم به عنوان آخرین و بدیع ترین راهکارها (از جانب یونسکو) مطرح شده است.
اما وضعیت آموزش امروز و به ویژه در کشورهای امثال ما اسف بار است. هر کس به کار خودش مشغول است و همه چشم در پیشرفت صنعت و فناوری دوخته شده و از نقشه های دیگران برای تغییر فرهنگ و هویت سخت غافل اند. با بسیاری از آنها اگر از هویت صحبت کنی آن را به تمسخر می-گیرند در حالیکه خود در حال تشکیل هویتی جدید برای خود هستند.
وقتی صنعت آمد و اقتصاد محور، و همه چیز بر اساس سودآوری ارزشیابی شد آموزش ما هم از آن بی نصیب نماند!
اغلب در حال حاضر میزان درآمدزایی آموزش مد نظر است، اگر به مسایل تربیتی آن هم توجه می کنند باز به نوعی سودآوری منظور است. تلاش گسترده اغلب مدارس غیر انتفاعی به نوعی این نظر را تأیید و تأمین می کند. دولت های زورگو هم از این نوع تفکر استقبال می کنند زیرا این گونه مدارس به خیر و شرّ کسی کار ندارد و دنبال کسب رتبه و جذب بیشتر مشتری هستند و در مسایل اجتماعی هم سرِ بی درد خود را دستمال نمی بندند. این تلاش گسترده ثمر، و فرهنگ جامعه را هم تغییر داده و هم چنان این روال ادامه دارد.
متأسفانه مردم هم همین را می خواهند و این را دولتها و برنامه های کاریشان بر ذهن جامعه تحمیل کرده است. مردم می خواهند فرزندانشان در موقعیت های اجتماعی و شغلی توفیق یابند و شاید حق هم داشته باشند و معلوم است در این زمینه آنکه درآمد بیشتری دارد موفق تر است. حتی در دنیای اطلاعات هم این تفاوت درآمدی و طبقاتی وجود دارد و بیشتر هم شده است.
وقتی چنین تفاوتهایی در جامعه به وجود آمد و سود و سرمایه مبنای داوری قرار گرفت طبعاً ارزشگذاریِ معلم هم بر این اساس صورت خواهد گرفت. معلمی ارزش بیشتر پیدا می کند که هم درآمد بیشتری داشته باشد و هم بتواند شما را زودتر به درآمد و سود برساند. نتیجه این نگرش اغلب خود زنی و خود تحقیری و دوختن چشم به توسعه و پیشرفت دیگران بدون بررسی چگونگی رسیدن به این موقعیت و مقام و افزایش کلاسهایی است که با تردستی شما را به موقعیت بهتر برساند. در این موقعیت معلم تنها است و با تنهایی خود اگر به وظیفه عمل کند یگانه نقطة امید، اما کیمیا است و طبعاً این تنهایی او را می آزارد و کمتر کسی است که بتواند در این شرایط استوار بماند.
صفات معلم راستین فراوان است که به بعضی از آنها که کمتر می توان آن را دید به این شرح است:
1. دانا و تأثیرگذار است. معلم باید دانا باشد اما دانائی نه به این معنا که فقط بداند و همچون ضبط صوت یا رایانه مطالبی را منتقل کند بلکه به این معنا که بتواند اثربخش باشد. تأثیر کلام علاوه بر کارآیی و تلاش ظاهری است.
2. پاک کننده است. برای آموزش تا افکار غلط از بین نرود آموزش فایده ای ندارد. برای این است گفته اند در کودکی به فرزندانتان بیاموزانید تا قبل از اینکه ذهنشان با افکار دیگران پر نشده است.
3. بصیرت دارد. معلم بصیر است و با بصیرت خود راه نشان می دهد و دانش آموز یا دانشجو را راه زندگی می نماید و در بین سبکهای زندگی بهترین را برای آموزش به وی انتخاب می کند.
4. امیدوار کننده است: معلم با تعلیمات خودش نمی گذارد که یأس حاکم شود او امکانات موجود را بر می شمرد.
5. به خلاقیت و ابتکار اهمیت می دهد. معلم هم خود خلاق است و هم خلاقیت می آفریند و ابتکار آفرینی می کند.
6. استعدادیاب است. بدیهی است انسانها دارای استعدادهای مختلف اند و کشف و جهت دهی آن کار بسیار بزرگی است که جز از طریق دقت و صرف وقت با داشتن بینش و دانش امکان پذیر نیست.
7. انتقادپذیر است. معلم واقعی در کار خویش مستبد نیست. او برای بهره وری بیشتر از هر راهی استفاده می کند و اگر تلاش و روشش مورد نقد صحیح قرار گیرد آن را می پذیرد و اصلاً خود به استقبال نقد می رود و از مخاطبان بازخورد می گیرد.
8. دائماً در فکر اصلاح و ارتقای کار و دانسته های خویش است. معلمان حتماً نباید به صورت عمودی و طولی ارتقا پیداکنند. هر کس در هر موقعیتی می کوشد تا کیفیت کار خود را با مطالعات نظری و میدانی ارتقا بخشد و البته باید امکانش هم فراهم شود.
9. آسیب شناس و طبیب است. او برای جامعه مخاطب و مرتبط آسیب شناسی می کند تا آسیبها را بزداید و پیشرفت حاصل کند.
10. جامع نگر است. او فقط به یک درس دانش آموز یا دانشجو نمی نگرد او به آینده آدمهای توانمند در زندگی می اندیشد و از این رو با معلمان دیگر در خصوص تعالی افراد به بحث می-نشیند.
11. دلسوز است. معلم آنچنان دلسوز است که هر مشکلی را برای دانش آموز یا دانشجوی خود ببیند آن را از آنِ خود، یا همچون فرزند خود می داند و سعی بلیغ در رفع آن دارد.
12. علاقمند است. علاقمندی به این معنا که رفع مشکل دانش آموز و دانشجو، از روی شوق و علاقمندی است؛ به تعبیری او عاشق کار خودش هست.
13. مهربان است. او در رفتار خود مهربانانه عمل می کند همچون پدر و مادر نسبت به فرزند خود.
14. آینده نگر است. و با شناخت جامعه سعی دارد دانش آموز خود را برای آینده ای روشن آماده کند.
15. اهل عمل است. یعنی آنچه را می گوید به آن عمل می کند. اینطور نیست که وقتی در خارج از محل تدریس اورا ببینی تعجب کنی. همچنین بیش از آنکه می گوید عمل می کند.
16. به مهارت توجه دارد. مهارت در زندگی در ابعاد گوناگون باید مد نظر معلم باشد. او اگر خودش علاوه بر معلمی بر حرفه و کاری مسلط باشد می تواند بیشتر تأثیرگذار باشد تا دیگران علاوه بر آموزش مباحث نظری در عمل صاحب مهارت یا مهارتهایی باشند.
17. خودباور است. معلم به خودش و آموخته هایش اطمینان دارد و آنچه را می گوید با قاطعیت بیان می کند.
18. مخاطب شناس است. معلم می داند که با چه کسی چگونه سخن بگوید و اگر خود را برای گروه یا مقطع سنی خاص صالح نداند به صراحت می گوید تا از کس دیگر استفاده شود. او از روش آزمون و خطا استفاده نمی کند.
19. به راهبرد بیش از راهکار توجه دارد. خط مشی زندگی برای آینده دانش آموز و دانشجو مقدم بر شناخت راهکارهاست. ضمن حفظ تقدم اولی بر دومی بر هر دو تأکید می کند.
20. از خود مردم است. معلم از محیط های دیگر گاهی با عدم توفیق همراه است. اگر معلمان از خود محیط و به تعبیری بومی باشند هم در رفت و آمد صرفه جویی می شود و هم دلسوزی ها بیشتر می شود به شرط اینکه فرهنگ غلط رقابت ها و حسادت های محلی و منطقه ای از بین برود و او سعی می کند تا این تعصبات نابجا را از بین ببرد.
21. صبور و بردبار است. او ناملایمات را تحمل می کند و از معلمان بزرگ روزگار درس می گیرد.
22. با پشتکار و سختی کوش است. این با صبر متفاوت است. صبر ممکن است در رابطه با ناملایمات و بداخلاقی ها باشد اما سختکوشی و پشتکار جنبه مثبت آن بیشتر است و چه بسا همین سختکوشی رفتار نادرست عده ای را اصلاح کند.
23. حاضر در صحنه و همیشه در دسترس است. او شاهد و شهید و مشهود است و سعی می کند در غم و شادی مردم شریک، و با خانواده ها بیشتر مأنوس باشد.
24. مژده دهنده است. او بشارت دهنده آینده خوب برای کوشندگان و فعالان است.
25. بیم دهنده است. بیم دهنده است که چنانچه غفلت کنند گرفتاری های فراوانی پیش خواهد آمد.
26. چراغی فروزان است: او همواره روشنگر است و به همه بدون تبعیض پرتو افشانی می کند.
27. بی ادعا و متواضع است. او اگر چه معلم است و دارای مزیت و فضیلت، ولی پیامبرگونه گوید من از شمایم و با شمایم.
28. بی اجر مادی کار می کند. او برای مزد کار نمی کند. اگر چه دولت و جامعه باید برای کارش ارج و اجری درخور در نظر گیرند اما او انجام وظیفه اش را به آن متوقف نمی کند.
29. مأخوذ به حیا است. معلم در بیان مسایل خویش خویشتن دار و مأخوذ به حیا است. مسئولان جامعه باید آن را درک کنند.
30. هنرمند و مشارکت پذیر است. اگر چه آموزش درست و مؤثر خود هنر است اما او از انواع هنرهای مثبت دیگر برای توفیق بیشتر استفاده می کند. او از معلمان یاکارشناسان دیگر برای پیشبرد کار خویش استفاده می کند تا نشان دهد کار آموزش جمعی است.
31. ایثارگر است. معلم دیگران و مشکلات آنها به ویژه در حوزه تعلیم و تربیت را بر مسایل خود ترجیح می دهد. کشف آن کار دشواری نیست.
32. مناعت طبع دارد. طبع بلند معلم انسانهای با مناعت طبع تربیت می کند. آنها برای هر مسئله کوچک حاضر نیستند خود را ضایع کنند. انسان کریم است و عزت نفس دارد و از انجام کارهای کوچک و حقیر ابا دارد.
33. فروخورنده خشم است. بدیهی است چنین معلمی را بسیار عصبانی کنند ولی او بر خویش مسلط است و راه پرخاشگری را بر نمی گزیند.
34. بخشنده است و اهل انتقام نیست. او کم مهری و قدرناشناسی جامعه و مسئولان را به دل نمی گیرد و از آنها می گذرد.
35. نیکوکار است و نیکی را دوست دارد. او در هر کار خیر و عام المنفعه ای شریک است.
36. مشاور امین است. او نه تنها برای دانش آموزان مشاور راستگویی است بلکه خانواده ها هم از وی بهره می برند. ما در سطح ریاست جمهوری مشاور علمی داریم اما این مشاورت بیشتر در امور علم و فناوری است و به کار آموزش و تعلیم نمی آید. به نظر می رسد جای چنین مشاورتی خالی است تا همه معلمان را مشاوری صدیق بار آورد.
37. مدبر و اهل تصمیم است. او با آگاهی از نقش تعلیم و تربیت در تاریخ زندگی انسان و آشنایی با توفیق سایر مللی که در این امر سرمایه گذاری کرده اند دانش آموزان و خانواده های آنان را به گونه ای هدایت می کند تا بهترین نتیجه مادی و معنوی را منتظر باشند.
38. اهل ریا نیست و ظاهر و باطنش یکی است. و اگر غیر از این باشد نمی تواند معلم و آموزنده باشد.
39. ابلاغ کننده. است در جایی که حرف او را نمی خرند باز از وظیفة خود غافل نیست و شرط بلاغ را به جای می آورد. «من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم/ تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال»
40. او سرمایه و سرمایه گذار است اما نه سرمایه گذار مادی. او انسان می سازد که البته سرمایه گذاری مادی هم ضمن آن هست و جامعه و به ویژه دولت باید در حفظ و ارتقای این سرمایه گذار تمام قد حمایت کنند.
و نتیجه اینکه:
موارد فوق که ممکن است هم پوشانی ظریفی در بعضی از آنها احساس شود، در حالیکه چنین نیست و برای هر یک می توان مستنداتی محکم فراهم کرد، شمه ای از صفات معلمان واقعی است. هر کس نمی تواند معلم شود و هر جامعه ای هم قدر معلم را نمی داند هر چند ادعا کند! اصلاً معلم این جهانی نیست گر چه در این جهان زندگی می کند. بکوشیم تا قدر معلم را بدانیم و او را بر صدر نشانیم و از توقعات و دغدغه های ناچیز او بکاهیم تا به راه رستگاری و پیشرفت در آئیم. روز معلم نه یک روز که همة روزهاست.