دوست گرامی. حبّ؛ یعنى رغبت و میل انسان به چیزى، که اگر این میل باطنى و رغبت دل به چیزى شدید و قوى شود آنرا عشق مى نامند (مجمع البحرین، طریحى، ج 2، ماده حبب). در روایتى، رسول اکرم(ص) مى فرمایند: (لا یؤمن احدکم حتى اکون احب الیه من ولده و والده و الناس اجمعین – هیچکس از شماها ایمان ندارد مگر این که من نزد او از فرزندانش و پدرش و همه مردم محبوب تر باشم. میزان الحکمه، ج 2، ص 236، ر 3197). بنابراین آنچه از روایت به دست می آید شرط دستیابی به حبّ واقعی این است که اولاً نسبت به محبوب ایمان و شناخت کامل وجود داشته باشد، ثانیاً محبوب و مصالح او را از مصالح خود و دیگران ارجح دانست.
«حب الهی در گرو عمل به وظیفه»
در حقیقت حب الهی به دست نمی آید مگر آنکه انسان به وظیفه بندگی خویش به نحو احسن عمل نماید. انسان اگر توانست خواست خداوند را بر خواست و میل خویش ترجیح دهد و از دستورات الهی سرپیچی نکند و آنها را آنگونه که خداوند می خواهد به جای آورد، هم موجبات کسب حب و رضای الهی و اولیای الهی را فراهم آورده است و هم در زمره مؤمنین واقعی قرار گرفته است. چنین شخصی یقیناً هنگام مرگ روی سفید از دنیا خواهد رفت و در آخرت هم نامه اعمالش را به دست راستش خواهند داد.
«اولین قدم؛ شناخت خداوند»
مهمترین و اولین نیاز انسان در مسیر کسب حب الهی، شناخت خداوند به معنای وسیع کلمه و ایمان به او است. حوزه شناخت انسان در مسیر خداشناسی خاص یک رشته خاصی از علوم نیست. این مرحله از سلوک و خودسازی از طریق مطالعه و اندیشه تحصیل می شود. حوزه های مطالعه و اندیشه شامل تمامی حوزه های معرفت دینی، عقلی، عرفانی و تجربی می شود و ما در عرصه کسب دانش هر کتابی که می خوانیم و هر دانشی که فرا می گیریم به نحوی با شناخت خداوند در ارتباط است.
البته درک این سخن ممکن است کمی دشوار به نظر برسد، ولی حقیقتی است که توحید به ما می آموزد. ما در تمام زندگی علمی خود باید فقط به خدا فکر کنیم، فقط خدا را یاد بگیریم، احکام و اوامر او را بآموزیم، با صفات و شئون او آشنا شویم، روش عبادت و نزدیک شدن به او را فرا گیریم و فقط با او سروکار داشته باشیم. این مهمترین آموزه عرفانی و توحیدی دین اسلام و قرآن مجید است.
به این کتاب مقدس بنگرید و ببینید که چه مقدار صفات خداوند و به خصوص صفت الله در آن به کار رفته است. بیشترین واژه هایی که در قرآن کریم استعمال شده مربوط به صفات الهی به خصوص صفت الله است، چرا؟ زیرا بیشترین نیاز انسان به شناخت خداوند و قرب صفاتی و عملی به او است.
دین شناسی، پیامبر شناسی و امام شناسی و معاد شناسی همه به خداشناسی و خداپرستی برمی گردد. ما همه این آموزه ها را برای خداشناسی و خداپرستی می آموزیم و باید بیاموزیم که غیر از این هدف چیزی نیست که بتوانیم زندگی خود را با آن توجیه کنیم. و بیان هر هدفی برای زندگی انسان بدون توجه به این هدف نمی تواند ارزش واقعی زندگی انسان را توجیه کند.
از نظر معرفت شناسی، انسان حداقل دارای سه گونه ابزار شناختی است که عبارتند از حس، عقل و دل. خدای متعال به ما این ابزارهای شناختی را داده است تا فقط و فقط او را ببینیم و بشناسیم و درک کنیم و شهود کنیم، چون از نظر هستی شناسی عرفانی و قرآنی جز او کسی و چیزی نیست که قابل شناختن باشد. (هو الاول والاخر و الظاهر والباطن. اول و آخر و ظاهر و باطن هستی او است. حدید، 3)
اگر خوب دقت کنیم خواهیم دید که ما در تمام عمرخود جز خدا را ندیده ایم و با غیر از خدا سروکار نداشته ایم. امیر العارفین علی(ع) در روایتی به این موضوع اشاره کرده و فرموده است: من قبل و بعد و با هر چیزی، خدای را می بینم و غیر از خدا تا به حال هیچ کسی و چیزی را ندیده ام.
تمام زندگی ما پر از خدا است. تمام چشم و گوش ما را خدا پرکرده و تمام دل های ما را او اشغال نموده است. هیچ مکانی نیست که خدا در آن نباشد، هیچ زمانی نیست که خدا در آن حضور نداشته باشد و هیچ کسی و چیزی نیست که آینه او نباشد. تمام هستی آینه داران وجود و اسماء و صفات اویند.
ما با چشم های خود تنها مظاهر او را می بینیم، با گوش خود تنها صدای او را می شنویم، با تمام حواس خود کارهای او را نظاره می کنیم، با عقل به درک وجود و صفات او می پردازیم و با چشم دل، ذات و کمالات او را مشاهده می کنیم. اگر کسی به حقیقت اهل معرفت و بیداری باشد، مشاهده خواهد نمود که تمام شناخت انسان منحصر به خداوند است و جز او چیزی وجود ندارد تا قابل شناختن باشد. تمامی مخلوقات نیز مظاهر او هستند و شناخت مظهر خداوند از شناخت خود خداوند جدا نیست.
«عمل به وظیفه»
از نظر عملی نیز تمام اعمال و رفتار و روابط ما به رابطه با خداوند منتهی می شود. حتی وقتی به جامعه یا خودمان فکر می کنیم و یا سیاست و حکومت می کنیم، انتخاب می کنیم، ورزش می کنیم، به مردم خدمت می کنیم، تجارت می کنیم، انقلاب می کنیم، مبارزه می کنیم و کشور را می سازیم و یا هر کار دیگری که انجام می دهیم، رفتار ما به خداوند مربوط می شود و نتیجه آن به نزدیک شدن و یا دور شدن از خدا می انجامد.
معنای زندگی ما خدا است و حاصل تمام تلاش نظری و عملی ما، شناخت و پرستش او است . با ارزش ترین کاری که می توانیم انجام دهیم، صعود از مدارج و پلکان ایمان و حرکت به سوی او است. انسان با عبودیت که شامل اخلاق و عبادت است به خدا نزدیک می شود و موجبات اکتساب حب الهی را فراهم می آورد و موفقیت عرفانی او در گرو گذر از مراحل عبودیت است.
دستورالعمل درک محبت خدا:
همچنین برای حس کردن محبت خدا، میتوانید از راههای زیر استفاده کنید:
قرآن خواندن: با خواندن قرآن، میتوانید از پیامهای خدا و عشق و محبت او به بندگانش آگاه شوید.
دعا کردن: با دعا کردن و ابراز توکل و وابستگی به خدا، میتوانید احساس نزدیکی و محبت او را تجربه کنید.
عبادت کردن: با انجام عباداتی مانند نماز، روزه، صدقهدهی و زکات، میتوانید با خدا ارتباط خاصی برقرار کنید و به محبت او نزدیک شوید.
تفکر در آفرینشهای خدا: با تأمل در آفرینشهای زیبا و هماهنگ طبیعت و نیروهای خلقتی، میتوانید از جلال و عظمت خدا و محبت او به آفریدگانش پیامهایی دریافت کنید.
مراقبه: با تمرکز و آرامش ذهن، در دورانهایی از روز و یا در مکانهایی خالی از ازدحام، میتوانید با معیت خدا و حضور او همراه شوید و احساس محبت او را تجربه کنید.
«حب الهی در گرو عمل به وظیفه»
در حقیقت حب الهی به دست نمی آید مگر آنکه انسان به وظیفه بندگی خویش به نحو احسن عمل نماید. انسان اگر توانست خواست خداوند را بر خواست و میل خویش ترجیح دهد و از دستورات الهی سرپیچی نکند و آنها را آنگونه که خداوند می خواهد به جای آورد، هم موجبات کسب حب و رضای الهی و اولیای الهی را فراهم آورده است و هم در زمره مؤمنین واقعی قرار گرفته است. چنین شخصی یقیناً هنگام مرگ روی سفید از دنیا خواهد رفت و در آخرت هم نامه اعمالش را به دست راستش خواهند داد.
«اولین قدم؛ شناخت خداوند»
مهمترین و اولین نیاز انسان در مسیر کسب حب الهی، شناخت خداوند به معنای وسیع کلمه و ایمان به او است. حوزه شناخت انسان در مسیر خداشناسی خاص یک رشته خاصی از علوم نیست. این مرحله از سلوک و خودسازی از طریق مطالعه و اندیشه تحصیل می شود. حوزه های مطالعه و اندیشه شامل تمامی حوزه های معرفت دینی، عقلی، عرفانی و تجربی می شود و ما در عرصه کسب دانش هر کتابی که می خوانیم و هر دانشی که فرا می گیریم به نحوی با شناخت خداوند در ارتباط است.
البته درک این سخن ممکن است کمی دشوار به نظر برسد، ولی حقیقتی است که توحید به ما می آموزد. ما در تمام زندگی علمی خود باید فقط به خدا فکر کنیم، فقط خدا را یاد بگیریم، احکام و اوامر او را بآموزیم، با صفات و شئون او آشنا شویم، روش عبادت و نزدیک شدن به او را فرا گیریم و فقط با او سروکار داشته باشیم. این مهمترین آموزه عرفانی و توحیدی دین اسلام و قرآن مجید است.
به این کتاب مقدس بنگرید و ببینید که چه مقدار صفات خداوند و به خصوص صفت الله در آن به کار رفته است. بیشترین واژه هایی که در قرآن کریم استعمال شده مربوط به صفات الهی به خصوص صفت الله است، چرا؟ زیرا بیشترین نیاز انسان به شناخت خداوند و قرب صفاتی و عملی به او است.
دین شناسی، پیامبر شناسی و امام شناسی و معاد شناسی همه به خداشناسی و خداپرستی برمی گردد. ما همه این آموزه ها را برای خداشناسی و خداپرستی می آموزیم و باید بیاموزیم که غیر از این هدف چیزی نیست که بتوانیم زندگی خود را با آن توجیه کنیم. و بیان هر هدفی برای زندگی انسان بدون توجه به این هدف نمی تواند ارزش واقعی زندگی انسان را توجیه کند.
از نظر معرفت شناسی، انسان حداقل دارای سه گونه ابزار شناختی است که عبارتند از حس، عقل و دل. خدای متعال به ما این ابزارهای شناختی را داده است تا فقط و فقط او را ببینیم و بشناسیم و درک کنیم و شهود کنیم، چون از نظر هستی شناسی عرفانی و قرآنی جز او کسی و چیزی نیست که قابل شناختن باشد. (هو الاول والاخر و الظاهر والباطن. اول و آخر و ظاهر و باطن هستی او است. حدید، 3)
اگر خوب دقت کنیم خواهیم دید که ما در تمام عمرخود جز خدا را ندیده ایم و با غیر از خدا سروکار نداشته ایم. امیر العارفین علی(ع) در روایتی به این موضوع اشاره کرده و فرموده است: من قبل و بعد و با هر چیزی، خدای را می بینم و غیر از خدا تا به حال هیچ کسی و چیزی را ندیده ام.
تمام زندگی ما پر از خدا است. تمام چشم و گوش ما را خدا پرکرده و تمام دل های ما را او اشغال نموده است. هیچ مکانی نیست که خدا در آن نباشد، هیچ زمانی نیست که خدا در آن حضور نداشته باشد و هیچ کسی و چیزی نیست که آینه او نباشد. تمام هستی آینه داران وجود و اسماء و صفات اویند.
ما با چشم های خود تنها مظاهر او را می بینیم، با گوش خود تنها صدای او را می شنویم، با تمام حواس خود کارهای او را نظاره می کنیم، با عقل به درک وجود و صفات او می پردازیم و با چشم دل، ذات و کمالات او را مشاهده می کنیم. اگر کسی به حقیقت اهل معرفت و بیداری باشد، مشاهده خواهد نمود که تمام شناخت انسان منحصر به خداوند است و جز او چیزی وجود ندارد تا قابل شناختن باشد. تمامی مخلوقات نیز مظاهر او هستند و شناخت مظهر خداوند از شناخت خود خداوند جدا نیست.
«عمل به وظیفه»
از نظر عملی نیز تمام اعمال و رفتار و روابط ما به رابطه با خداوند منتهی می شود. حتی وقتی به جامعه یا خودمان فکر می کنیم و یا سیاست و حکومت می کنیم، انتخاب می کنیم، ورزش می کنیم، به مردم خدمت می کنیم، تجارت می کنیم، انقلاب می کنیم، مبارزه می کنیم و کشور را می سازیم و یا هر کار دیگری که انجام می دهیم، رفتار ما به خداوند مربوط می شود و نتیجه آن به نزدیک شدن و یا دور شدن از خدا می انجامد.
معنای زندگی ما خدا است و حاصل تمام تلاش نظری و عملی ما، شناخت و پرستش او است . با ارزش ترین کاری که می توانیم انجام دهیم، صعود از مدارج و پلکان ایمان و حرکت به سوی او است. انسان با عبودیت که شامل اخلاق و عبادت است به خدا نزدیک می شود و موجبات اکتساب حب الهی را فراهم می آورد و موفقیت عرفانی او در گرو گذر از مراحل عبودیت است.
دستورالعمل درک محبت خدا:
همچنین برای حس کردن محبت خدا، میتوانید از راههای زیر استفاده کنید:
قرآن خواندن: با خواندن قرآن، میتوانید از پیامهای خدا و عشق و محبت او به بندگانش آگاه شوید.
دعا کردن: با دعا کردن و ابراز توکل و وابستگی به خدا، میتوانید احساس نزدیکی و محبت او را تجربه کنید.
عبادت کردن: با انجام عباداتی مانند نماز، روزه، صدقهدهی و زکات، میتوانید با خدا ارتباط خاصی برقرار کنید و به محبت او نزدیک شوید.
تفکر در آفرینشهای خدا: با تأمل در آفرینشهای زیبا و هماهنگ طبیعت و نیروهای خلقتی، میتوانید از جلال و عظمت خدا و محبت او به آفریدگانش پیامهایی دریافت کنید.
مراقبه: با تمرکز و آرامش ذهن، در دورانهایی از روز و یا در مکانهایی خالی از ازدحام، میتوانید با معیت خدا و حضور او همراه شوید و احساس محبت او را تجربه کنید.