۱۳۹۲/۰۸/۱۹
–
۶۹ بازدید
مذاکرات ایران و ۶ کشور گروه ۱+۵ در هفته گذشته و بخصوص سه روز اخیر مباحث فراوانی را در پی داشته است. سفر غیرمنتظره وزرای خارجی گروه ۶ به ژنو بر دامنه این بحثها افزود و در جای خود از «اهمیت ویژه» مذاکرات موسوم به ژنو ۲ خبر میداد پیش از این آمریکاییها تکاپوی وسیعی داشتند تا نشان دهند که سر نخ تحولات را در دست دارند و آنچه پیش میرود مطابق نقشه آنان است.
مذاکرات ایران و 6 کشور گروه 1+5 در هفته گذشته و بخصوص سه روز اخیر مباحث فراوانی را در پی داشته است. سفر غیرمنتظره وزرای خارجی گروه 6 به ژنو بر دامنه این بحثها افزود و در جای خود از «اهمیت ویژه» مذاکرات موسوم به ژنو 2 خبر میداد پیش از این آمریکاییها تکاپوی وسیعی داشتند تا نشان دهند که سر نخ تحولات را در دست دارند و آنچه پیش میرود مطابق نقشه آنان است. مصاحبه تلویزیونی باراک اوباما و تاکید بر اینکه ما قدم کوچکی در مقابل قدمهای بزرگ ایران برخواهیم داشت و تاکید دوباره بر همه گزینهها، سفر چندباره جان کری به تلآویو و سفر وی به ریاض و اظهارات مسلسلوار وندی شرمن، جان کری، رایان کراکر، جو بایدن و مقامات کنگره آمریکا همه از این موضوع حکایت میکردند اما آیا واقعا آمریکاییها بر اوضاع مذاکراتی بین ایران و گروه شش اشراف دارند؟
وزیر خارجه فرانسه بعد از ورود به ژنو موضع سرسختانهای علیه برنامه هستهای ایران گرفت اما مواضع سیاسی و رسانهای انگلیس تا حد زیادی متفاوت بود سه روز پیش از آغاز این دور از مذاکرات، جک استراو وزیر خارجه اسبق انگلیس و عضو ارشد مجلس عوام در مصاحبه با تلویزیون بیبیسی، مواضع غرب در ارتباط با برنامه هستهای ایران را نادرست دانست و سیاستهای غرب از جمله انگلیس در فاصله نهضت تنباکو (1266 ش) تا پروندههای هستهای ایران را استعماری دانست. اظهارات جک استراو از چند منظر حائز اهمیت است و سؤالاتی را به همراه دارد. این اظهارات در آستانه برگزاری نشست هستهای ژنو مطرح شده و طبعا نمیتواند بیارتباط با این موضوع باشد نه استراو آنقدر از سیاست دور است که نداند تاثیر زمانی سخنان او چیست و نه بیبیسی آنقدر غیرسیاسی است که نداند چه حرفی را در چه زمانی بزند.
از سوی دیگر این سؤال مطرح است که چرا انگلیس؟ همزمان با سخنان استراو اظهارات مشابهی هم از سوی هیگ وزیر خارجه انگلیس بیان شده که ظاهراً با مواضع آمریکاییها و فرانسویها ناهمخوان است. هیگ در مصاحبهای تلویزیونی گفت باید رابطهای میان همراهی ایران و لغو تحریمها وجود داشته باشد وگرنه مذاکرات با بنبست مواجه میگردد. اظهارات استراو و هیگ این تلقی را پیش میآورد که در گروه شش یک شکاف عمده به ضرر آمریکا به وجود آمده است و چهار کشور روسیه، چین، آلمان و انگلیس مایلند به بحثهای موجود خاتمه دهند و فضای جدیدی را تجربه نمایند با این وصف دولت انگلیس در اینجا با برداشتن پرچم سعی کرد تا جایگاه انگلیس را در مذاکرات مستحکم نموده و وزنه کشور خود را سنگینتر و موثرتر گرداند.
ورود وزرای خارجه کشورهای گروه شش به ژنو و فواصل کم نشستها نشان میدهد که اتفاقات نسبتاً مهمی در ژنو در حال روی دادن است. آمریکاییها و اروپاییها خود را کاملاً راضی نشان میدهند در همان حال آمریکاییها برخلاف اروپاییها نگرانیهایی هم دارند. سخنان رسانهای پی در پی اوباما و مواجهه هر روزه مقامات وزارت خارجه آمریکا با رسانهها و سفرهای هر روزه مقامات مؤثر دولت اوباما به منطقه از نگرانی آمریکاییها حکایت میکند. بعضی از تحلیلگران سیاسی، این نگرانی را ناشی از فشار لابی صهیونیستی و یا فشار رهبران کنگره دانستهاند. ولی اگر مطبوعات و سایتهای مرتبط با صهیونیستها و یا کنگریستها را مرور کنیم میبینیم که آنان نیز نظرات مشابهی دارند. با این وصف میتوان گفت این آمریکاست که شرایط را به نفع خود ارزیابی نمیکند و تلاش میکند نتیجه مذاکرات را به سود خود تمام کند. اما چرا؟
با توجه به آنچه طی چند ماه اخیر در صحنه بینالمللی و منطقهای روی داده است میتوان نتیجه گرفت که آمریکاییها به نسبت گذشته بیشتر احساس ضعف مینمایند. شکست تلاشهای سه ماه پیش اوباما برای همراه کردن اروپا در حمله به سوریه و تلاش منفردانه آمریکا برای بقاء بخشی از نیروهای نظامی ایساف در افغانستان پس از اجرای توافق 2010 لیسبون و احضار پیدرپی سفرای آمریکا در کشورهای اروپایی که تاکنون سابقه نداشته است، تلاش کشورهای اروپایی برای وارد کردن شورای امنیت به صدور یک قطعنامه علیه شنود مکالمات توسط آمریکا به خوبی نشان میدهند که آمریکا تا حد زیادی احساس تنهایی مینماید. آمریکا وقتی نتواند یک اتفاق جهانی را علیه سوریه شکل بدهد به طریق اولی قادر به شکل دادن به یک ائتلاف و اتفاق ضد ایرانی نخواهد بود از این رو میتوان با قاطعیت زیادی گفت که عمده نگرانی آمریکاییها این است که 4 کشور عضو 5+1 با ایران به توافقی برسند که ادامه فشار آمریکا علیه ایران را با دشواری مواجه نماید. اگر این اتفاق بیفتد آمریکا قادر به هدایت پروندههای دیگر هم نیست چرا که چنین اتفاقی به معنای پایان توانایی آمریکا در اجماع و اقناعسازی است. با این وصف کاملاً پیداست که آمریکا در مواجهه با ایران نمیتواند سختگیریهای گذشته را اعمال و پیگیری کند. چرا که اگر آمریکاییها سرقرارهای گذشته بمانند و بر تداوم و تکرار تحریمها تأکید کنند و در همان حال اروپا راه دیگری انتخاب کند، نمیتوانند دستاوردی داشته باشند. آنچه اوباما و دولت آمریکا از آن وحشت دارند، تبدیل ژنو به میدانی برای سنجش میزان قدرت ایران و میزان قدرت آمریکا است.
مذاکرات ژنو و حلقههای بعدی مذاکره میتواند برای ایران خطراتی را به همراه داشته باشد. بزرگترین خطر این است که تیم مذاکره کننده ایران این وضعیت رو به ضعف آمریکاییها را حس نکنند و بر مبنای اظهارات تند مقامات و رسانههای آمریکایی، گمان کنند خطر آمریکا جدی است و اگر با این کشور همراهی نشود، اتفاقات وحشتناکی روی میدهد. در واقع یک جمعبندی غلط میتواند فرصتهای ایران را به آسیبهای ایران تبدیل نماید. خطر دوم این است که تیم ایران برای دستیابی به توافق عجله داشته باشد. قدر مسلم مذاکره نباید بیجهت طولانی شود ولی در عین حال تعجیل طرف ایرانی میتواند دشمن و رقبا را به این نتیجه برساند که ایران بشدت به توافق احتیاج دارد و لذا حاضر است حداکثر امتیاز را به طرف مقابل خود بدهد در این صورت موضع کشورهای غربی متعصبتر و خشنتر میشود و نرمی طرف ایرانی با تعصب طرف مقابل به جایی نمیرسد. واقعیت این است که ایران نباید هیچ عجلهای داشته باشد ایران باید روی یک مدالیتی تاکید کند و آن را مبنای مذاکره و حل مسائل بداند ولی اصرار بر اینکه حتماً در این جلسه یا جلسه آینده کار به انتها برسد، تیم ایران را در موضع ضعف قرار میدهد.
مذاکرات اگر با هوشمندی و اجماعنگری تیم ایرانی دنبال شود و با ساز و کار مناسب همراه باشد، میتواند فرصتهای بزرگی را برای کشور ما به وجود آورد. کسی تردید ندارد که آمریکا، اسرائیل و عربستان به شدت از فضای فعلی نگران هستند این سه معتقدند اگر ایران به طور هوشمندانهای با حفظ خطوط قرمز هستهای خود به توافق با گروه 1+5 برسد و کاری از آنان ساخته نباشد باید تغییر اساسی در محیط بازی بینالمللی و منطقهای را بپذیرند چنین توافقی از یک سو میتواند به معنای پذیرش رسمی ایران بهعنوان یک «قدرت سلمی منطقهای» باشد و از سوی دیگر این توافق میتواند جامعه بینالمللی منهای آمریکا را به تصویر بکشد. این موضوع تا حد زیادی به هوشمندی و زبردستی تیم ایران بستگی دارد. اگر ایران با حفظ حقوق خود به توافق دست یابد که این کار در این فضا میسر میباشد در واقع حربه دشمنان اصلی خود، آمریکا، رژیمصهیونیستی و وهابیهای عربستان را از کار انداخته است و از این پس میتواند به فتوحات بزرگی در سطح منطقهای و بینالمللی دست پیدا کند. این پیروزی انرژی جدیدی به مسلمانان در منطقه داده و رخدادهای عظیمی را در جغرافیای شبهجزیره و آسیای غربی و… پدید میآورد و به عبارت دیگر پیروزی ایران در هماوردی هستهای میتواند پیامدهای بزرگ با ابعاد مختلف را در پی داشته باشد.
امروز در سطوح بینالمللی این موضوع مطرح است که برخلاف دهههای گذشته، حوادث کوچک به رخدادهای بزرگ منجر میشوند. حوادثی که طی سه سال اخیر در شمال آفریقا و شبهجزیره روی داد- اگر چه زمینهها و بسترهای عمیقی داشتند اما در عین حال- از یک حادثه کوچک یعنی کشته شدن یک جوان تونسی- محمد بوعزیزی- نشات گرفت با این وصف اصلاً نباید تعجب کرد اگر موفقیت هستهای ایران سرآغاز یک سلسله موفقیتهای بزرگ برای جبهه مقاومت و بخصوص ایران باشد.
وقتی ما شرایط غرب را مرور میکنیم درمییابیم که این بلوک به میزان بسیار زیادی قدرت اثرگذاری خود را از دست داده است، توسل آنان به تهدید جنگی و حتی تهدید اتمی در مواجهه با یک کشور که آن را در زمره کشورهای جهان سوم معرفی میکردند به خوبی نشان میدهد که غربیها نمیتوانند از طریق ساز و کارهای عادی و طبیعی کار خود را پیش ببرند. جالب این است که «رابرت آینهورن» محقق موسسه بروکینگز در تاریخ پنجم آبانماه جاری طی گزارشی با صراحت نوشت: «تهدید نظامی علیه ایران سبب لغو تحریمها علیه آن شده و سرعت حرکت هستهای ایران را افزایش میدهد.» وی نوشت اگر با مذاکره نتوان ایران را به کنار گذاشتن تولید پلوتونیوم در اراک و یا دست کشیدن از نصب بیشتر سانتریفیوژهای نسل دوم متقاعد کرد مسلما با تهدید نظامی نمیشود. کمتر از دو ماه پیش (24 شهریور) اندیشکده آمریکایی بلفر ضمن سرزنش اوباما به خاطر تلاش برای حمله به سوریه نوشت: «آمریکا نباید در صورتی که سوریه و روسیه طبق خواسته واشنگتن عمل نکردند، خود به تنهایی درصدد اجرای پروتکل منع استفاده از سلاح شیمیایی برآید.» «فارین پالیسی» هم در همین روز طی گزارشی نوشت: «اگر آمریکا واقعبینانه افول قدرت خود را نپذیرد دچار انزوا میشود». کاملا واضح است که غرب تا حد زیادی قدرت اعمال خواستههای خود را از دست داده است در این بین ایران به عنوان کشوری که ضمن برخورداری از مشروعیت بالای داخلی، در سطح بینالمللی هم بر یک جبهه بزرگ از دولتها و ملتها اتکا دارد، باید به این نکته توجه داشته باشد که آمریکا اگرچه کماکان باجخواهی میکند ولی در موقعیتی نیست که این خواسته خود را بر کرسی بنشاند. تیم ایران میتواند با طمأنینه زیاد و با اشاره به ضعفهای حریف سیاست منطقی خود را تعقیب کند و فشارهای دشمن که هر روز از شدت و تاثیر آن کاسته میشود را مدیریت نماید.
وزیر خارجه فرانسه بعد از ورود به ژنو موضع سرسختانهای علیه برنامه هستهای ایران گرفت اما مواضع سیاسی و رسانهای انگلیس تا حد زیادی متفاوت بود سه روز پیش از آغاز این دور از مذاکرات، جک استراو وزیر خارجه اسبق انگلیس و عضو ارشد مجلس عوام در مصاحبه با تلویزیون بیبیسی، مواضع غرب در ارتباط با برنامه هستهای ایران را نادرست دانست و سیاستهای غرب از جمله انگلیس در فاصله نهضت تنباکو (1266 ش) تا پروندههای هستهای ایران را استعماری دانست. اظهارات جک استراو از چند منظر حائز اهمیت است و سؤالاتی را به همراه دارد. این اظهارات در آستانه برگزاری نشست هستهای ژنو مطرح شده و طبعا نمیتواند بیارتباط با این موضوع باشد نه استراو آنقدر از سیاست دور است که نداند تاثیر زمانی سخنان او چیست و نه بیبیسی آنقدر غیرسیاسی است که نداند چه حرفی را در چه زمانی بزند.
از سوی دیگر این سؤال مطرح است که چرا انگلیس؟ همزمان با سخنان استراو اظهارات مشابهی هم از سوی هیگ وزیر خارجه انگلیس بیان شده که ظاهراً با مواضع آمریکاییها و فرانسویها ناهمخوان است. هیگ در مصاحبهای تلویزیونی گفت باید رابطهای میان همراهی ایران و لغو تحریمها وجود داشته باشد وگرنه مذاکرات با بنبست مواجه میگردد. اظهارات استراو و هیگ این تلقی را پیش میآورد که در گروه شش یک شکاف عمده به ضرر آمریکا به وجود آمده است و چهار کشور روسیه، چین، آلمان و انگلیس مایلند به بحثهای موجود خاتمه دهند و فضای جدیدی را تجربه نمایند با این وصف دولت انگلیس در اینجا با برداشتن پرچم سعی کرد تا جایگاه انگلیس را در مذاکرات مستحکم نموده و وزنه کشور خود را سنگینتر و موثرتر گرداند.
ورود وزرای خارجه کشورهای گروه شش به ژنو و فواصل کم نشستها نشان میدهد که اتفاقات نسبتاً مهمی در ژنو در حال روی دادن است. آمریکاییها و اروپاییها خود را کاملاً راضی نشان میدهند در همان حال آمریکاییها برخلاف اروپاییها نگرانیهایی هم دارند. سخنان رسانهای پی در پی اوباما و مواجهه هر روزه مقامات وزارت خارجه آمریکا با رسانهها و سفرهای هر روزه مقامات مؤثر دولت اوباما به منطقه از نگرانی آمریکاییها حکایت میکند. بعضی از تحلیلگران سیاسی، این نگرانی را ناشی از فشار لابی صهیونیستی و یا فشار رهبران کنگره دانستهاند. ولی اگر مطبوعات و سایتهای مرتبط با صهیونیستها و یا کنگریستها را مرور کنیم میبینیم که آنان نیز نظرات مشابهی دارند. با این وصف میتوان گفت این آمریکاست که شرایط را به نفع خود ارزیابی نمیکند و تلاش میکند نتیجه مذاکرات را به سود خود تمام کند. اما چرا؟
با توجه به آنچه طی چند ماه اخیر در صحنه بینالمللی و منطقهای روی داده است میتوان نتیجه گرفت که آمریکاییها به نسبت گذشته بیشتر احساس ضعف مینمایند. شکست تلاشهای سه ماه پیش اوباما برای همراه کردن اروپا در حمله به سوریه و تلاش منفردانه آمریکا برای بقاء بخشی از نیروهای نظامی ایساف در افغانستان پس از اجرای توافق 2010 لیسبون و احضار پیدرپی سفرای آمریکا در کشورهای اروپایی که تاکنون سابقه نداشته است، تلاش کشورهای اروپایی برای وارد کردن شورای امنیت به صدور یک قطعنامه علیه شنود مکالمات توسط آمریکا به خوبی نشان میدهند که آمریکا تا حد زیادی احساس تنهایی مینماید. آمریکا وقتی نتواند یک اتفاق جهانی را علیه سوریه شکل بدهد به طریق اولی قادر به شکل دادن به یک ائتلاف و اتفاق ضد ایرانی نخواهد بود از این رو میتوان با قاطعیت زیادی گفت که عمده نگرانی آمریکاییها این است که 4 کشور عضو 5+1 با ایران به توافقی برسند که ادامه فشار آمریکا علیه ایران را با دشواری مواجه نماید. اگر این اتفاق بیفتد آمریکا قادر به هدایت پروندههای دیگر هم نیست چرا که چنین اتفاقی به معنای پایان توانایی آمریکا در اجماع و اقناعسازی است. با این وصف کاملاً پیداست که آمریکا در مواجهه با ایران نمیتواند سختگیریهای گذشته را اعمال و پیگیری کند. چرا که اگر آمریکاییها سرقرارهای گذشته بمانند و بر تداوم و تکرار تحریمها تأکید کنند و در همان حال اروپا راه دیگری انتخاب کند، نمیتوانند دستاوردی داشته باشند. آنچه اوباما و دولت آمریکا از آن وحشت دارند، تبدیل ژنو به میدانی برای سنجش میزان قدرت ایران و میزان قدرت آمریکا است.
مذاکرات ژنو و حلقههای بعدی مذاکره میتواند برای ایران خطراتی را به همراه داشته باشد. بزرگترین خطر این است که تیم مذاکره کننده ایران این وضعیت رو به ضعف آمریکاییها را حس نکنند و بر مبنای اظهارات تند مقامات و رسانههای آمریکایی، گمان کنند خطر آمریکا جدی است و اگر با این کشور همراهی نشود، اتفاقات وحشتناکی روی میدهد. در واقع یک جمعبندی غلط میتواند فرصتهای ایران را به آسیبهای ایران تبدیل نماید. خطر دوم این است که تیم ایران برای دستیابی به توافق عجله داشته باشد. قدر مسلم مذاکره نباید بیجهت طولانی شود ولی در عین حال تعجیل طرف ایرانی میتواند دشمن و رقبا را به این نتیجه برساند که ایران بشدت به توافق احتیاج دارد و لذا حاضر است حداکثر امتیاز را به طرف مقابل خود بدهد در این صورت موضع کشورهای غربی متعصبتر و خشنتر میشود و نرمی طرف ایرانی با تعصب طرف مقابل به جایی نمیرسد. واقعیت این است که ایران نباید هیچ عجلهای داشته باشد ایران باید روی یک مدالیتی تاکید کند و آن را مبنای مذاکره و حل مسائل بداند ولی اصرار بر اینکه حتماً در این جلسه یا جلسه آینده کار به انتها برسد، تیم ایران را در موضع ضعف قرار میدهد.
مذاکرات اگر با هوشمندی و اجماعنگری تیم ایرانی دنبال شود و با ساز و کار مناسب همراه باشد، میتواند فرصتهای بزرگی را برای کشور ما به وجود آورد. کسی تردید ندارد که آمریکا، اسرائیل و عربستان به شدت از فضای فعلی نگران هستند این سه معتقدند اگر ایران به طور هوشمندانهای با حفظ خطوط قرمز هستهای خود به توافق با گروه 1+5 برسد و کاری از آنان ساخته نباشد باید تغییر اساسی در محیط بازی بینالمللی و منطقهای را بپذیرند چنین توافقی از یک سو میتواند به معنای پذیرش رسمی ایران بهعنوان یک «قدرت سلمی منطقهای» باشد و از سوی دیگر این توافق میتواند جامعه بینالمللی منهای آمریکا را به تصویر بکشد. این موضوع تا حد زیادی به هوشمندی و زبردستی تیم ایران بستگی دارد. اگر ایران با حفظ حقوق خود به توافق دست یابد که این کار در این فضا میسر میباشد در واقع حربه دشمنان اصلی خود، آمریکا، رژیمصهیونیستی و وهابیهای عربستان را از کار انداخته است و از این پس میتواند به فتوحات بزرگی در سطح منطقهای و بینالمللی دست پیدا کند. این پیروزی انرژی جدیدی به مسلمانان در منطقه داده و رخدادهای عظیمی را در جغرافیای شبهجزیره و آسیای غربی و… پدید میآورد و به عبارت دیگر پیروزی ایران در هماوردی هستهای میتواند پیامدهای بزرگ با ابعاد مختلف را در پی داشته باشد.
امروز در سطوح بینالمللی این موضوع مطرح است که برخلاف دهههای گذشته، حوادث کوچک به رخدادهای بزرگ منجر میشوند. حوادثی که طی سه سال اخیر در شمال آفریقا و شبهجزیره روی داد- اگر چه زمینهها و بسترهای عمیقی داشتند اما در عین حال- از یک حادثه کوچک یعنی کشته شدن یک جوان تونسی- محمد بوعزیزی- نشات گرفت با این وصف اصلاً نباید تعجب کرد اگر موفقیت هستهای ایران سرآغاز یک سلسله موفقیتهای بزرگ برای جبهه مقاومت و بخصوص ایران باشد.
وقتی ما شرایط غرب را مرور میکنیم درمییابیم که این بلوک به میزان بسیار زیادی قدرت اثرگذاری خود را از دست داده است، توسل آنان به تهدید جنگی و حتی تهدید اتمی در مواجهه با یک کشور که آن را در زمره کشورهای جهان سوم معرفی میکردند به خوبی نشان میدهد که غربیها نمیتوانند از طریق ساز و کارهای عادی و طبیعی کار خود را پیش ببرند. جالب این است که «رابرت آینهورن» محقق موسسه بروکینگز در تاریخ پنجم آبانماه جاری طی گزارشی با صراحت نوشت: «تهدید نظامی علیه ایران سبب لغو تحریمها علیه آن شده و سرعت حرکت هستهای ایران را افزایش میدهد.» وی نوشت اگر با مذاکره نتوان ایران را به کنار گذاشتن تولید پلوتونیوم در اراک و یا دست کشیدن از نصب بیشتر سانتریفیوژهای نسل دوم متقاعد کرد مسلما با تهدید نظامی نمیشود. کمتر از دو ماه پیش (24 شهریور) اندیشکده آمریکایی بلفر ضمن سرزنش اوباما به خاطر تلاش برای حمله به سوریه نوشت: «آمریکا نباید در صورتی که سوریه و روسیه طبق خواسته واشنگتن عمل نکردند، خود به تنهایی درصدد اجرای پروتکل منع استفاده از سلاح شیمیایی برآید.» «فارین پالیسی» هم در همین روز طی گزارشی نوشت: «اگر آمریکا واقعبینانه افول قدرت خود را نپذیرد دچار انزوا میشود». کاملا واضح است که غرب تا حد زیادی قدرت اعمال خواستههای خود را از دست داده است در این بین ایران به عنوان کشوری که ضمن برخورداری از مشروعیت بالای داخلی، در سطح بینالمللی هم بر یک جبهه بزرگ از دولتها و ملتها اتکا دارد، باید به این نکته توجه داشته باشد که آمریکا اگرچه کماکان باجخواهی میکند ولی در موقعیتی نیست که این خواسته خود را بر کرسی بنشاند. تیم ایران میتواند با طمأنینه زیاد و با اشاره به ضعفهای حریف سیاست منطقی خود را تعقیب کند و فشارهای دشمن که هر روز از شدت و تاثیر آن کاسته میشود را مدیریت نماید.
سعدالله زارعی، کیهان یکشنبه 19 آبان 1392