کالبدشکافی کنش جمعی ایرانیان در ۹ دی؛ ۹ دی تجلی سرمایهی اجتماعی جمهوری اسلامی
۱۳۹۳/۱۰/۰۸
–
۱۱۹ بازدید
برخی معتقدند انقلاب اسلامی زمانی که اکثریت بیتفاوت بودند، با حضور اقلیت مُصر به وقوع پیوست و این الگوی خوبی برای مواجهه با جمهوری اسلامی است؛ یعنی میتوان در بیتفاوتی اکثریت، با به میدان آوردن اقلیتی مُصر، جمهوری اسلامی را به چالش کشید. این تحلیل یک متغیر را مورد دقت قرار نداده است و آن میزان سرمایهی اجتماعی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است.
موضوع سرمایهی اجتماعی ارتباطات بین انسانهاست. سرمایهی اجتماعی به روابط میان افراد میپردازد، نه به خود افراد. سرمایهی اجتماعی در تلاش است یک ظرفیت ایجاد نماید؛ ظرفیتی که امکان همکاری در روابط بین انسانی را سرعت بخشد. جهت ایجاد چنین ظرفیتی، نیاز به برخی مفاهیم است. اولین و مهمترین آن، اعتماد به یکدیگر است. اعتماد مفهوم اصلی مورد نیاز سرمایهی اجتماعی و کاتالیزور کنش متقابل است. دومین مفهوم مهم نیز دارا بودن هدف مشترک است. هدف مشترک، هماهنگی بین کنشها و ادامهدار بودن آنها را موجب میشود. سرمایهی اجتماعی با استفاده از این دو مفهوم اصلی، شبکهای از افراد را ایجاد میکند که تعهد بیشتری نسبت به شبکههای ایجادشده توسط نهادهای رسمی، جهت حل مسائل اجتماعی از خود نشان میدهند.
در ادبیات دینی خود مشاهده میکنیم که عناصر اصلی ساخت جامعهی اسلامی را دو امر بیان میکنند. اگر محور جامعهی اسلامی را ولایت معرفی میکنند، استحکامبخش در سطح جامعهی اسلامی را نیز مسئلهی الفت و اخوت بیان میکنند. الفت و اخوت فراتر از کنش متقابل خالص است. اخوت، کنش متقابل مثبت است؛ دربردارندهی اعتماد. از این دید، شاید بتوان اخوت را از جمله مباحث نزدیک به موضوع سرمایهی اجتماعی دانست.
ساخت سرمایهی اجتماعی
عواملی که از طریق آنها میتوان سرمایهی اجتماعی را ایجاد نمود، به چهار دستهی کلی تقسیم میشوند. دستهی نخست شامل نهادهاست. نهاد به معنای سازمانی است که تولید هنجار فراگیر کرده و در پیروی از آن، اجبار (درونی یا بیرونی) وجود دارد. عرف، سنت، قانون و در نگاهی کلیتر، دولت و حکومت از وجوه بارز نهاد است. دستهی دوم عوامل قومیتی است. روابط خویشاوندی و نژادی از جمله عوامل ایجاد سرمایهی اجتماعی بهشمار میروند. دستهی سوم را میتوان روایتهای کلان نامید. روایتهای کلانی که جامعه را در بر گرفته و به اعضای جامعه، شیوهی نگاه به محیط اطراف را میآموزند؛ اموری مانند دین، ایدئولوژی، فرهنگ و تاریخ مشترک.
دستهی چهارم جنبشهای اجتماعی است. تصور میشود سرمایهی اجتماعی ایجادکنندهی جنبشهای اجتماعی است. این تصور صحیحی است، اما همهی واقع نیست. سرمایهی اجتماعی یکی از ایجادکنندههای جنبشهای اجتماعی است. بهصورت تجربی مشاهده شده که برخی از جنبشهای اجتماعی میتوانند با تولید سرمایهی اجتماعی مبتنی بر کنشهای متقابل رخداده در درون، خود را نظاممند نموده و سرعت کنش و واکنش هدفمند خود را افزایش دهند.
معیارهای اندازهگیری سرمایهی اجتماعی
چگونه میتوان سرمایههای اجتماعی موجود در یک جامعه را اندازهگیری نمود؟ البته سرمایهی اجتماعی امری کیفی است و واژهی اندازهگیری جهت تسهیل در بیان اتخاذ شده است. از جمله راههای این اندازهگیری را میتوان تلاش برای یافتن مفاهیم اصلی سرمایهی اجتماعی بیان نمود؛ یعنی وجود اعتماد در روابط بین انسانها و هدف مشترک. راه دوم بررسی خروجی سرمایهی اجتماعی است؛ یعنی مشارکت جمعی مبتنی بر خواست شخصی؛ مشارکت داوطلبانه بدون نفع شخصی مشخص. راه سوم بررسی فروع مورد نیاز برای ساخت سرمایهی اجتماعی است، مانند عنصر آگاهی. راه چهارم نیز قدرت عوامل سازندهی سرمایهی اجتماعی و میزان امکان ساخت سرمایهی اجتماعی توسط آنهاست. نگارنده جهت نتیجهگیری بهتر در این متن، از ترکیبی از راههای بیانشده بهره خواهد برد.
سرمایهی اجتماعی انقلاب اسلامی
آیا انقلاب اسلامی موفق به ایجاد سرمایهی اجتماعی شد؟ به فرض مثبت بودن این پاسخ، گستردگی شبکهی گروهی ایجادشده توسط سرمایهی اجتماعی انقلاب اسلامی تا چه حد گسترده بود؟
چنانکه در این دو پرسش مشخص شده، ساخته شدن سرمایهی اجتماعی توسط انقلاب اسلامی، موضوع اصلی این متن است. انقلاب اسلامی از جمله نتایج دستهی سوم عوامل سازندهی سرمایهی اجتماعی، یعنی روایتهای کلان است. انقلاب اسلامی تجمیع روایتهای کلان با محوریت دین اسلام است. تجمیعی که در آن روایتی ابتدا سیاسی و در ثانی، انقلابی از دین ارائه میشود. در این روایت، سیاست جزئی از دین است و جدا نمودن عنصر سیاست از دین ناممکن است، مگر با تحریف دین.
آمیختگی سیاست و دین نیز آمیختگی جالبی است. سیاست بخش خاصی از دین را شکل نمیدهد، بلکه تمام اسلام سیاست معرفی میشود. در این معرفی، نگاهی پرتویی به اسلام شده است. اسلام همچون خورشیدی است که آیات، روایات، سنن و هرآنچه از آن ساطع میشود، بهشکل پرتوهایی بر جامعه میتابد. حال هریک از پرتوها را بستگی به اینکه با چه عینکی بنگریم (مانند عینک اقتصاد، فرهنگ، سیاست، مدیریت و…) میتوان به رنگهای مختلفی مشاهده کرد. بیآنکه این رنگها با یکدیگر تضاد داشته باشند و یا روایتهای متفاوتی از یکدیگر باشند. بر همین اساس است که توجه به جنبههایی از اسلام بیشتر میشود که تا آن زمان اموری غیرسیاسی شمرده میشدند، مانند حجاب.
به این نکته باید توجه جدی داشت که نگاه پرتویی به دین با نگاه تکثرگرایانه به دین متفاوت است. نگاه پرتویی حقیقت را یک امر میداند و معتقد است مفاهیم نهفته در آن حقیقت بسیار بیشتر از درک امروزی بشر است. نگاه پرتویی به عمیقتر شدن مثلاً تفسیر از قرآن نظر دارد. عمقی که نفیکنندهی تفاسیر سطح نیست، بلکه درک بهتری از آن تفاسیر به ما میدهد، اما نگاه تکثرگرایانه، از اساس حقیقت را نسبی و متکثر میداند، نه امری واحد. در نگاه پرتویی، اصالت با متن، یعنی سخن خداوند است. اما در نگاه تکثرگرایانه، اصل درک مخاطب از متن است. حال هر درکی میخواهد باشد.
اسلام سیاسی انقلابی نیز هست؛ یعنی در پی حفظ وضع موجود نیست، بلکه در پی بهتر نمودن و حتی دگرگونی وضع موجود است. در نتیجه، هدفی آرمانی نیز ایجاد میکند. هدف غایی و آرمانی ایجادشده توسط انقلاب اسلامی، عدالت بود. البته مفاهیمی مانند آزادی، استقلال و استکبارستیزی در انقلاب اسلامی مطرح بودند، اما تمامی این مفاهیم در راستای رسیدن به عدالت مطرح میشدند. گفته شد انقلاب اسلامی تجمیع روایتهای کلان با محوریت دین بود. فرهنگ و تاریخ مشترک نقش مهمی در انقلاب اسلامی ایفا میکنند، اما با رنگ اسلامی. فرهنگ مشترک فرهنگ اسلامی است. تاریخ مشترک از دوران صدر اسلام شروع میشود و آکنده از مفاهیم ظالم و مظلوم است. پادشاهان نیز طاغوت معرفی میشود.
در پس انقلاب اسلامی، عوامل مستحکمی حضور داشتند. عواملی که هماهنگی کاملی میان آنها وجود داشته و دارای پیشینه، ساختار و هدف مشخص بودند. نتیجه آنکه اگر انقلاب اسلامی قرار بود سرمایهی اجتماعی ایجاد کند، به پشتوانه روایتهای کلان پشت سر خود قابلیت بسیاری برای ایجاد آن داشت. اما آیا ایجاد نمود؟
پاسخ به این پرسش، نیازمند بررسی شیوهی به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی است.مرحلهی آغازین بدنهی تاریخی انقلاب اسلامی از 15 خرداد سال 42 شروع شده و تا 22 بهمن ماه سال 57 ادامه مییابد. در این دورهی پانزدهساله، چه اموری در فرآیند کلان در درون انقلاب اسلامی رخ میداد؟ با بررسی حجم سخنرانی انقلابیون اسلامی (و در رأس آنها امام خمینی (ره) و موضوعات مورد بحث در آنها، متوجه میشویم که عنصر آگاهیبخشی بههمراه تأکید بر اهمیت مردم، نقش محوری در آنها داشت. انقلاب اسلامی خواستار آن بود که با آگاه نمودن مردم، آنان را عضو خود کند، نه با صرف تحریک احساسات.
تأکید بر اهمیت نقش مردم نیز جهت نفی ورود اقلیتوار و نیز نخبگانی به عرصهی سیاسی بود. بنابراین انقلاب اسلامی میبایست کلیت جامعه را ذیل خود قرار دهد، نه گروههای محدود و یا نخبگانی را. واژگان اسلامی مانند برادر (رابطهی اخوتوار) توسط انقلاب اسلامی در جامعه رواج مییابد. نفع شخصی نفی میشود. در زمانهای بحرانی و نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی، همکاری متقابل میان عامهی مردم افزایش چشمگیری مییابد. این افزایش بدون وجود اعتماد متقابل امکانپذیر نبود. در نتیجهی چنین اعتمادی، نهادهای مردمی جای نهادهای رسمی را در ادارهی جامعه برعهده میگیرند. تمامی این امور نیز مورد تأکید انقلاب اسلامی است و در ایجاد آن، از مفاهیم اسلامی کمک میگیرد. در نتیجه، انقلاب اسلامی ظرفیتی در جامعه ایجاد میکند که در آن عموم مردم هدف مشترکی دارند، با یکدیگر همکاری فراگیر دارند و این همکاری مبتنی بر اعتماد به یکدیگر است. به حدی که یکدیگر را برادر و خواهر میخوانند؛ یعنی اعتماد میان خود را حتی از حد شهروندی بالاتر برده و به حد اعضای خانواده میرسانند. نام این ظرفیت، سرمایهی اجتماعی انقلاب اسلامی است.
برخی از دیدگاههای منتقد این نظر، سرمایهی اجتماعی انقلاب اسلامی را نفی نمیکنند، اما با واژهی عضویت عموم مردم در آن مشکل دارند. مثلاً یکی از منتقدین بهطور غیرمستقیم، انقلاب اسلامی را نتیجهی فعالیت گروههای اقلیت در شهرهای بزرگ و بیتفاوتی اکثریت مردم میداند. چنین نظری بیش از آنکه نتیجهی بررسی تجربی روند انقلاب اسلامی باشد، نتیجهی نگاه نظری و غیرتاریخی، غیرتوصیفی و بدون ارتباط با آنچه در جامعه میگذرد است. بهترین روش رد چنین نظری، توصیه به خوانش اسناد مرتبط با ابتدا وسعت انقلاب اسلامی در پهنهی جغرافیایی ایران و سپس میزان عمومیت آن در میان مردم است. این منتقد جهت حصول اطمینان بیشتر میتواند به اسناد تهیهشده توسط گروهها و افراد بیطرف یا حتی معارض با انقلاب اسلامی رجوع کند.
سرمایهی اجتماعی جمهوری اسلامی: 9 دی
روش دیگری نیز برای رد نظریهی اقلیت فعال شهری و اکثریت بیتفاوت وجود دارد و آن بررسی سرمایهی اجتماعی انقلاب اسلامی پس از انقلاب اسلامی است. با پیروزی انقلاب اسلامی، این انقلاب به ساخت نهادهای رسمی و ایجاد نظام سیاسی در ابتدای کار مبادرت میورزد. در نتیجه، سرمایهی اجتماعی انقلاب اسلامی یک عامل سازندهی دیگر نیز به خود میبیند: نهادهای رسمی. افزوده شدن این عامل سازنده، موجب تغییراتی در سرمایهی اجتماعی مورد بحث میشود.
هدف عملی از دگرگونی وضع موجود، به ثبات و بهتر نمودن وضع ایجادشده تغییر مییابد. نهادهای رسمی در امور مربوط به ادارهی کشور، جای نهادهای مردمی ایجادشده را میگیرند، اما تأکید بر محوریت مردم و حتی مردمی بودن نظام سیاسی ایجادشده ادامه مییابد. نظام سیاسی حاکم بر مردم معرفی نمیشود، بلکه خادم مردم معرفی میشود. شاید برخی این مسئله را بازی واژگانی بخوانند، اما واقع امر آن است که تفاوت بسیاری میان نگاه از بالا به مردم و نگاه از میان به مردم وجود دارد. مفاهیم انقلاب اسلامی مفاهیمی جداییناپذیر با نهادهای رسمی بیان نمیشوند، بلکه در وصیتنامهی رهبر کبیر انقلاب، امکان حفظ مفاهیم انقلاب توسط مردم آنگاه که به دست نهادهای رسمی (مسئولین نهادهای رسمی) دچار تحریف میشوند نیز بیان میشود. یعنی حفظ انقلاب اسلامی مساوی است با حفظ جمهوری اسلامی توسط سرمایهی اجتماعی آن.
این تأکید به مردم باید در جایی رخ نماید. در جایی باید مردم حضور مؤثر و چشمگیر داشته باشند؛ حضوری که به حفظ عامل نهایی سازندهی این سرمایهی اجتماعی بینجامد. شرکت در انتخابات یا راهپیماییهای هرساله را میتوان با شبههی اکثریت بیتفاوت و عادتکرده مواجهه کرد. به یک رخنمایی در شرایط بحرانی نیاز است. شرایطی که گروه بیتفاوت خود را کنار کشیده و منتظر حوادث میمانند. میتوان 9 دی را مصداق این رخنمایی دانست. شرایط در هشت ماه پیش از 9 دیماه 1388 بهگونهای بود که طبق نظر وجود اکثریت بیتفاوت و اقلیت مُصر باید دگرگونی در وضع موجود و تغییر جمهوری اسلامی (نتیجهی عینی انقلاب اسلامی) رخ میداد؛ چراکه اقلیتی فعال در پایتخت و نیز در حد بسیار رقیق آن در برخی از شهرهای بزرگ، علیه وضع موجود فعالیت میکردند. اگر اکثریت بیتفاوت باشند و جزء سرمایهی اجتماعی انقلاب اسلامی (جمهوری اسلامی کنونی) نباشند، باید این دگرگونی بدون واکنش عمده از سوی اکثریت جامعه رخ میداد. اما 9 دی واکنش اکثریت جامعه به اقلیت معارض بود. چرا اکثریت چنین واکنشی نشان میدهند؟ واکنشی به وسعت تمام ایران و حضور عمدهی مردم؟ زیرا این اکثریت حاضر در 9 دی جزء سرمایهی اجتماعی انقلاب اسلامی (جمهوری اسلامی) هستند و کنش متقابل میان خود را در درون آن سامان میدهند. تأکید بر اهمیت مردم در 9 دی آشکار میشود. در روزی که سرمایهی اجتماعی به حفظ عامل نهایی سازندهی خود مبادرت میورزد. خود این مبادرتورزی نیز به مفهوم اعتماد بازمیگردد؛ اعتماد اعضای سرمایهی اجتماعی به هدف و عامل نهایی سازندهی سرمایهی اجتماعی.*
*رامین مددلو، دانشجوی دکترای علوم سیاسی
برهان/۱۳۹۳/۱۰/۷