فرارو- محسن فرجاد؛ روز دقیق این روایت در خاطرم نیست، اما در یکی از روزهای هفته آخر مهر ماه بود که در مسیر بازگشت به منزل، دو خانم را دیدم که یکی دو فرزند و دیگری یک فرزند همراه داشتند. این دو شخص که ظاهرا نسبتی هم با یکدیگر داشتند، همزمان با راه رفتن و گرفتن دست کودکانشان که مابین ۴ تا ۸ سال سن داشتند، همراه با محبتی مادارانه به کودکانشان شعار میآموختند. «مرگ بر.» و «مرگ بر…»؛ و، اما این کودکان معصوم نیز که چنین میپنداشتند این یک بازی کودکانه باشد تکرار و با «آفرین» گفتن تشویق میشدند! آن لحظه بود که اندوهی عمیق سراسر وجودم را فراگرفت که ما به خود چه کردهایم و این مسیر قهقرایی چیست در آن گام برداشتهایم. فراتر از این صحنه زمانی که در چند روز گذشته بازنشر گسترده عکسها و فیلمهای آرتین و دختر فرشته احمدی دو کودک معصوم این سرزمین را دیدم، خود و این جامعه را در مقام نفرینشدگانی غیرقابل بخشش یافتم.
آری! اگر اندکی با خود صادق باشیم ما نفرینشدگان تاریخ هستیم! ما «آینده»، یعنی کودکان این سرزمین را به مسلخگاه دنیای پیچیده سیاست کشیدهایم. کودکانی که نه میدان سیاست چیست و نه قواعد پیچیده ذهنها و حیات سیاستزده ما بزرگان را فهم میکنند. چه گناهی بزرگتر و نابخشودنیتر از این که در میان جدالهای امروزین سیاسیمان پای کودکانی معصوم همچون آرتین و دختر فرشته را به عمق بازی خود کشیدهایم.
آرتین سرایداران، کودک معصومی است که روز چهارشنبه (۴ مهر) در جریان حادثه تروریستی حرم شاهچراغ در شیراز، در مقابل چشماناش جان باختن پدر و مادرش را دید و خود نیز از ناحیه دست مجروح شده است. دختر فرشته احمدی نیز چنین روایت میشود که در جریان ناآرامیهای بعد از چهلم مهسا (ژینا) امینی، پنجشنبه (۵ مهر) مادرش جان باخته است.
حال فارغ از اینکه چه روایتی در ارتباط با این رخدادها واقعیت دارد، آنچه که در چند روز گذشته شاهد هستیم پدیده بازی سیاسی با معصومیت این کودکان است. در یک سو، معصومیت کودکانه آرتین و نگاه پر از اندوهش، در سطحی گسترده به عنوان نماد محکومیت ناآرامیها در کشور مورد استفاده قرار میگیرد. در سوی دیگر چهره معصوم و چشمان اشکبار، دختر فرشته از سوی جریانهای معاند به عنوان ابزاری برای برانگیختن خشم جامعه مورد بهرهبرداری قرار میگیرد.
این که در میدان رقابتهای سیاسی چه کسی برحق و چه کسی برحق نیست، زمانی پای آیندگان این مرزوبوم در میان باشد، مثقالی ارزش نداشته و ندارد. در این تردیدی نیست که شاید هزاران و حتی میلیونها ایرانی با عکسها و فیلمهایی که این روزها از آرتین و دختر فرشته در شبکههای اجتماعی دستبه دست میشود، اشک ریخته باشند.
هیچ وجدان بیدار و انسان شرافتمندی را نمیتوان یافت که با دیدن تصاویر و معصویت کودکانه آرتین و دختر فرشته، اندوهی عمیق را بر خورد ندیده باشد. آری! گریههای دختر فرشته بر سر مزار مادرش به همان اندازه تنهایی و ترس کودکانه یتیم شدن آرتین دردناک بود. هم آرتین و هم دختر فرشته فرزندان این سرزمین بوده و هستند.
آنها در میانه بازی سیاسی ما بزرگان، ناخواسته غرق شدهاند. نه آرتین میتواند درک کند معنای یتیم بودن چیست و نه دختر فرشته معنای زاریها و اشکریختنهایش را میداند. آنها کودکانی هستند که حتی درک عمیقی نسبت به از دست دادن عزیزانشان یا همان سرپرستهایشان ندارند. اما در کمال تاسف این ما هستیم که مرگ والدینشان را هم نمیگذاریم در دنیای کودکانگیشان باشد.
من، شما، تو، او و در یک جمله همه ما؛ دقیقا! همه ماهایی که عکسهای آرتین و دختر فرشته را در پستها و استوریهایمان با مضامین پیچیده مورد اعتقاد سیاسیمان بازنشر کردیم، مقصر هستیم. این ما هستیم که در نقش متجاوزان به حریم معصومیت کودکانه فرزندان این مرز و بوم ظاهر شدهایم. اینکه چه کسی حقیقت است و چه جریانی برای برحق بودن خود در دنیای پیچیده سیاست، مظلومیت کودکانه را بازنمایی میکند؛ هیچ تفاوتی در اصل تقصیر ایجاد نمیکند. فرض را بر این بگذازیم که یک جریانی بر حق هم باشد یا حتی کودکی مظلوم واقع شده باشد؛ مساله این است که با کدام اصول اخلاقی به خود اجازه میدهیم آنها را برای نیل به مقاصد سیاسیمان به کار بگیریم!
آیا تا کنون از خود پرسیدهایم که به چه حقی کودکانگی فرزندان این ملت را نقض میکنیم؟ و چرا اصلا به خود اجازه میدهیم وارد حریم رویاهای کودکانه فرزندان این مرز و بوم شویم؟ واقعا با کدام اصل اخلاقی میخواهیم به آیندگان بگوییم که این جامعه سیاستزده، تشنه تراشیدن پیچیدهترین موضعگیریها سیاسی به کودکان زیر ۱۰ سال بوده است؟ چگونه به تاریخ پاسخ دهیم که برخیها تلاش کردهاند، اعتراض را به مدارس ابتدایی یعنی به میان کودکان زیر ۱۱ سال بکشانند و ما نیز به پای دیدن فیلمهایی از کنش سیاسی این کودکان نشستهایم؟ چه کسی و کدام اصل اخلاقی به ما اجازه میدهد که کودکان را با آموزشهای از قبل خود، به پای دوربینها بکشانیم؟
در واقع، آرتین سریداران و دختر فرشته احمدی، تنها نمونههای از هزاران و میلیونها کودکی هستند که چالشها و ناآرامیهای این روزهای کشور را میبینند. آنها نه میدانند معنای «مرگ» چیست و نه معنای «گریه» برای از دست دادن یک عزیز. اوج انتظارات از آنها این است که برای کسب خواستهها و نیازهای کودکانهشان، گریه کنند و نه اینکه با مشتی از خاک در دستان یا مشتی گره زده در خون، برای مادر و پدرشان سوگواری کنند. اینجا تنها صحبت از این دو کودک نیست، بلکه مساله کودکانیست که این روزها صحبتها و کنشهای سیاسی خشمگینانه و کلام خارج از عرف ما را میبینند! کودکانی که میبایست در جهان و رویاهای کودکانهشان غرق باشند، امروز در فضای مجازی، تلویزیون و در میانه کنشهای تماما سیاسی ما غیرمسالمتترین بازی سیاسی را میبینند.
آری! اگر اندکی با خود صادق باشیم ما نفرینشدگان تاریخ هستیم! شاید همین کودکان و البته کودکان نسل آینده هیچگاه ما را برای ارتکاب این خطاهای بزرگ نبخشند. نیک میدانیم که بسیار دیر نیز شده است، اما شاید هنوز فرصتی برای جبران وجود داشته باشد. فرصتی که پای «کودکان» را از وسط میدان بازی سیاست بیرون بکشیم!