کیهانشناسی و هفت آسمان و زمین در قرآن
۱۳۹۴/۱۰/۰۵
–
۱۱۵۷۱ بازدید
لطفا اشکالات دکتر سها در مورد آسمانهای هفتگانه در قرآن را پاسخ دهید.
دکتر سها در مورد آیات «سبع سموات» و نیز در مورد هفت زمین اشکالاتی را مطرح کرده است و آنها را مخالف یافتههای کیهانشناسی میداند و در مورد هفت آسمان مینویسد: «در قرآن به طور مکرر از هفت آسمان یاد شده است. مثلا:
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ (طلاق/ 12)
ترجمه: خدا همان کسی است که هفت آسمان را همانند آنها هفت زمین آفرید.
الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ طِبَاقاً (ملک/ 3)؛
ترجمه: خدا کسی که هفت آسمان را به صورت طبقات بالای هم خلق کرد.
أَلَمْ تَرَوْا کَیْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَوَاتٍ طِبَاقاً (نوح/ 15)؛
ترجمه: مگر ملاحظه نکردهاید که چگونه خدا هفت آسمان را به صورت طبقات آفریده است.
وجود آسمانها هفتگانه که مسیر حرکت سیارات هفتگانه (شامل خورشید و ماه) به حساب میآمده است و همچنین وجود عرش و کرسی (در قرآن آمده است) در دوره جاهلیت قبل از محمد رایج بوده است[1] و محمد همان مفاهیم را از محیط بدوی گرفته و وارد قرآن کرده است».[2]و در جای دیگر یادآور میشود که هفت آسمان مطابق نظریه هیئت بطلمیوسی رایج در زمان پیامبر (ص) بوده است.[3]و نیز در مورد هفت زمین مینویسد:
«در قرآن همه جا از یک زمین نام برده شده ولی در یک مورد به هفت زمین اشاره شده:
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ (طلاق/ 12)؛
ترجمه: خدا همان کسی است که هفت آسمان و همانند آنها هفت زمین آفرید فرمان [خدا] در میان آنها فرود میآید.
با توجه به اینکه مفهوم هفت زمین در قرآن روشن نیست به سراغ سنت میرویم. محمد در حدیثی طولانی هفت آسمان را و مسافت بین آنان را همانگونه که قبلاً نقل کردیم بیان میکند و سپس از یارانش میپرسد:
ـ ثم قال أتدرون ما هذا تحتکم قلنا الله و رسوله أعلم قال أرض أتدرون ما تحتها قلنا الله و رسوله أعلم قال أرض أخری أتردون کم بینها و بینها قلنا الله و رسوله أعلم قال مسیرة خمسمائة عام حتی عد سبع أرضین ثم قال و أیم الله لو دلیتم أحدکم بحبل إلی الأرض السفلی السابعة لهبط (مسند احمد بن حنبل، 2/ 370، سنن ترمذی، 5/ 404، تفسیر طبری، 28/154، تفسری الدرالمنثور، 1/ 109).
ترجمه: سپس (پیامبر) گفت آیا میدانید در زیر شما چیست. گفتند خدا و رسولش بهتر میدانند. (پیامبر) گفت زمین، آیا میدانید چه چیزی در زیر آن است گفتند خدا و رسول بهتر میدانند. (پیامبر) گفت زمین دیگری، آیا میدانید بین این زمینها چه فاصلهای است. گفتند خدا و رسولش بهتر میدانند. (پیامبر) گفت مسیرش 500 سال است. به همین نحو تا هفت زمین را شمرد و گفت به خدا قسم اگر یکی از شما با طنابی به زمین هفتم بروید میافتید (سقوط میکنید).
با توجه به آیه و حدیث فوق هفت زمین مطبق وجود دارد که غلطی واضح است و اگر کسی در پشت زمین هفتم برود سقوط میکند که این هم غلط است. اصولاً تصور بالا و پایین انسان ابتدایی و محمد غلط است. انسان ابتدایی گمان میکند که هر چه به سمت پایین برود میافتد به همین دلیل محمد گمان کرده که اگر زمینهای هفتگانه را سوراخ کند و به طرف دیگر برود میافتد. اگر این مطلب درست باشد افرادی که در طرف دیگر کره زمین هستند باید بیفتند. یعنی در فضای بیکران رها شوند!
قبل از زمان محمد نیز افسانههای آمیخته با مذهب در مورد هفت دنیای زیرین وجود داشته است. مثلا در دین هندو هفت جهان بالا (آسمان) و هفت دنیای زیرین (Underworlds) وجود دارد.[4] همچنین در یونان باستان وجود دنیای زیرین مطرح بوده است.[5] و همین افسانهها توسط محمد به قرآن آورده شده است».[6]
بررسی
از مطالب دکتر سها در این قسمت چند پرسش و شبهه به دست میآید:
1ـ نظریه هفت آسمان و زمین را پیامبر اسلام (ص) از فرهنگ عرب قبل اسلام یا مطالب افسانهای دیگر اخذ کرده و در قرآن آورده است.
2ـ وجود هفت آسمان مطابق هیئت بطلموسی است.
3ـ وجود هفت طبقه زمین و سقوط از آنها که در احادیث آمده است افسانه و غیرعلمی است.
4ـ هفت آسمان و زمین در کیهانشناسی امروز ثابت نشده و علمی نیست.
پاسخ
در مورد آیات هفت آسمان و زمین آیات و نکات تفسیری و علمی ذیل قابل توجه است:
یک. هفت آسمان
در قرآنکریم هفت مورد به صراحت و دو مورد به کنایه سخن از آسمانهای هفتگانه به میان آمده است. و در یک مورد نیز ظاهراً سخن از زمینهای هفتگانه گفته شده است. که به برخی از این آیات اشاره میکنیم: ( اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَینَهُنَّ ([7]؛ «خداوند همان کسی است که هفت آسمان را آفرید، و از زمین نیز همانند آنها را، فرمان او در میان آنهاپیوسته فرود میآید». در آیات (بقره/ 29؛ اسراء/ 44؛ مؤمنون/ 86؛ فصلت/ 12؛ملک/ 3 و نوح/ 15) نیز سخن از آسمانهای هفتگانه است.و در سوره مؤمنون آیه 17 نیز ظاهراً سخن از آسمانهای هفتگانه آمده است، آنجا که میفرماید: ( وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ ) امّا تصریح نشده است. همچنانکه در آیه 13 سوره نبأ( وَبَنینَافَوْقَکُمْ سَبْعاً شِدَاداً ) به کنایه آمده است.
در آیه 12 سوره طلاق که گذشت ظاهراً سخن از زمینهای هفتگانه (وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ) شده است ولی تصریح نشده است.
تاریخچه و دیدگاهها
قرآنکریم هفت آسمان را از کلام نوح (نوح/ 15) نقل میکند و علامه طباطبایی در ذیل آیه نتیجه میگیردکه مشرکین معتقد به هفت آسمان بودهاند که نوح به وسیله این مطلب با آنان احتجاج میکند. پس معلوم میشود مسأله هفت آسمان قبل از اسلام بلکه قبل از پیدایش ادیان یهود و مسیحیت مطرح بوده است.
در کتاب مقدس نیز به صورت متعددی سخن از آسمان گفته شده است گاهی آسمان مادی و گاهی آسمان روحانیکه خارج از این دنیاست و در آنجا قداست و سعادت بر قرار میباشد. و محل مخصوص حضرت اقدس الهی است. و حضرت مسیح یا پسر انسان از آنجا نزول میکند. خاخامهای یهود بر این عقیدهاند که هفت آسمان هست سهتا از آنها هیولایی (یاجسمانی) است و چهارتا روحانی میباشد. که ملائکه و مقدسین در آنجا ساکنند[8].
مدّتی پس از آنکه قرآنکریم سخن از آسمانهای هفتگانه گفت، نظریههای کیهانشناسی یونانی وارد حوزه جهان اسلام شد و مسلمانان در دوره خلافت عباسیان با هیئت بطلمیوسی[9] آشنا شدند.در اینجا اشکالی پدید آمد و آن اینکه: تعداد افلاک در هیئت بطلمیوسی نه عدد بود و حال آنکه قرآن تعداد آسمانها را هفت عدد میداند.از اینرو دانشمندان مسلمان در پیتوجیه و انطباق یافتههای علمی زمانه خود با آیات قرآن برآمدندو در این رابطه چند راهحل اندیشیده شد:
1. بوعلیسینا (370 ـ 428ق) بیان داشت که عرش در آیه( وَیحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یوْمَئِذٍ ثَمَانِیةٌ )[10] همان فلک نهم یافلک الافلاک هیئتب طلمیوسی است.او افلاک هشتگانه را همان ملائکهای میدانست که عرش را حمل میکنند[11]، او سعی کرد بدین وسیله بین کلام الهی و هیئت بطلمیوسی جمع کند.
2. خواجه طوسی (597ـ672ق) متکلم و منجم مشهور مسلمان تلاش کرد تا عدد افلاک را از «نه» عدد به «هفت عدد»تقلیل دهد. امّا مورد حمایت دانشمندان قرار نگرفت[12].
3. علامه مجلسی; (م 1111ق) محدث مشهور شیعه در مورد آیه 29 سوره بقره ( ثُمَّ اسْتَوَی إِلَی السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ )اینطور نگاشته است: هفتگانه بودن آسمانها منافاتی با نهگانه بودن آنها که در علم نجوم، ثابت شده است، ندارد، زیرا آسمان هشتم و نهم در زبان دینی، به کرسی و عرش تعبیر شده است[13].
4. حاج ملاهادی سبزواری در کتاب شرح منظومه خویش که در سال 1261ق نوشته شده است، فلک هشتم را کرسی و فلک اطلس (فلک نهم) را همان عرش میداند. و علّت این امر را جمع بین عقل و شرع میداند[14].
تذکر: بوعلی سینا، علامه مجلسی و ملاهادی سبزواری دلیل قانعکنندهای بر این تطبیق ارائه نکردهاند و لذا کلام ایشان قابل قبول به نظر نمیرسد. بلکه معنای لغوی و اصطلاحی عرش و کرسی با فلک هشتم و نهم مناسبتی ندارد.
کرسی به معنای تخت و کنایه از سلطه، سیطره، تدبیر و قیومیت خدا است[15]. عرش نیز در لغت، در اصل به معنای خانه سقفدار است و به معنای تخت حکومت نیز آمده است چرا که بلند است. و در قرآن و روایات به معنای مرکز دستورات عالم است که رشته امور جهان به آن منتهی میشود[16] و مفسران نیز آن را به معنای «مظهرحکومت»دانستهاند و منظور سلطنت و حکومت الهی است[17].
5. یدالله نیازمندشیرازی در کتاب خویشمیگوید منظور از عرش،کائنات لایتناهی است و آسمانهای هفتگانه کراتی است که به دور زمین و خورشید هر دو در حرکت هستند که هفت عددند[18].
تذکر: جالب است که بدانیم تعداد سیارات منظومه شمسی که تا زمان انتشار کتاب فوق (1335ش) کشف شد و مؤلّف از آنها اطلاع داشت نه عدد بودهاند ولی شش عدد آنها همراه با ماه به دور زمین میچرخند و لذا ایشان دو مورد (یعنی عطارد و زهره) را به حساب نیاورده و شش عدد باقیمانده را از آسمانهای هفتگانه دانسته و وقتی یکی کمبود داشته است کره ماه را هم اضافه کرده است.
6. امام فخر رازی نیز بر آن است که آسمانهای هفتگانه همان هفت فلک (قمر، عطارد، زهره،خورشید،مریخ،مشتری، زحل) است. و آن را با هیئت بطلمیوسی تطبیق دادهاند[19].
7. شیخ قاسمی در تفسیر«محاسنالتأویل» میگوید: «آسمانهای هفتگانه در قرآن همان سیارات هفتگانه است، که برخی فوق برخی قرار دارد»[20].
تذکر: البته فخررازی و شیخ قاسمی نمیدانستند که روزی اورانوس، نپتون و پلوتن و سیارههای کوچک بین مشتری و مریخ بر تعداد سیارات منظومه شمسی اضافه میشود[21].
و اصولاً همانطور که بیان خواهیمکرد لفظ «آسمان» به معنای کرات آسمانی (سیارات و ستارگان) در لغت و اصطلاح نیامده است تا هفت آسمان را بر هفت سیاره منظومه شمسی حمل شود. بله، آسمان به معنای جهت بالا، جوّ زمین و جایگاه ستارگان در قرآن آمده است[22]،ولی به معنای خود ستارگان نیامده است[23].پس کلام نیازمندشیرازی، فخررازی و شیخ قاسمی دلیلی ندارد و نوعی تحمیل بر قرآن است.
8. عبد القادر مغربی مینویسد: حکمت ذکر هفت آسمان در قرآن این است که مخاطبین نمیتوانستند بیشتر از آن هفت سیاره را ببینند ودرباره آنها فکر کنند. و این هفت عدد مشهور بین مردم بود و لذا قرآن به این تعداد اکتفا کرد[24].
تذکر: این مطلب هم دلیلی ندارد و مخالف حس است چرا که اعراب و غیر اعراب در شبها ستارگان زیادی میبینند که میتوانند راجع به آنها فکرکنند. بلکه قرآن در برخی موارد مطالبی را ذکرمیکندکه بشر از شمارش و فهم آنها عاجز است (وَإِن تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا )[25]. بله، اگر مقصود ایشان این باشد که عدد هفت دلالت بر کثرتمیکند احتمال معقولی است که باید مورد بررسی قرار گیرد.
9. برخی دیگر از علما گفتهاند که مقصود از آسمانهای هفتگانه مدارهای سیاراتی است که دور خورشید میگردند[26].
تذکر: این مطلب هم با معنای لغوی و اصطلاحی«سماء»مناسبتی ندارد همانطور که بیان خواهیم کرد.
10. نظر برخی دیگراین است که مقصود طبقات مختلفی است که بر زمین احاطه دارند[27].از جمله،نویسنده کتاب «راز آسمانهای هفتگانه» مینویسد: با مطالعه و تحقیقی که اینجانب در این مورد داشتم به این نتیجه رسیدهام که منظور از «سبع سماوات» هفت لایه مجزا از اتمسفر است که زمین را در بر گرفته است و از مجاورت زمین شروع میشود و تا هزاران کیلومتر اطراف آن ادامه مییابد.
این هفت لایه که به صورت شماتیک نمایش داده میشود: به ترتیب از مجاورت زمین عبارتند از:لایههای هموسفر ـ یونوسفر ـ لایه مولکولی ـ لایه اتمی ـ لایه اتمی و بالاخره لایه خلاء که مقدار آنها مجموعاً هفت تا میگردد. لازم به ذکر است که این لایهها از هم مجزا هستند.سپس تذکرمیدهند که پیشنهاد مادی بودن هفت آسمان منتفیکننده نظریه معنوی بودن آنها نیست زیرا نظم ماوراء مادی میتواند در خود ماده و عالم ماده ظهور داشته باشد.سپس با ارائه شکلها، اطلاعات مفصلی راجع به ضخامت و محتوای این لایهها ارائه میکند[28].
تذکر: آسمان گاهی به معنای جوّ زمین میآید (مثل آیه 7 سوره ق) پس این احتمال قابل طرح است و از این رو بعداً در مورد آن سخن خواهیم گفت.
11. علامه شهرستانی میگوید:
در قرآن و حدیث آمده است که ما هفت زمین و هفت آسمان آفریدهایم.هفت زمین عبارتند از: عطارد، زهره، زمین، مریخ، مشتری، زحل و اورانوس و هفت آسمان همان جوّ اتمسفری است که این سیارات هفتگانه را احاطه کرده است.
تذکر: هنگامی که از علامه شهرستانی پرسیدند چرا نپتون و پلوتن را به حساب نمیآورید؟ پاسخ داد که این دو سیاره با چشم عادی قابل رؤیت نیستند.از اینرو در لیست قرآن و حدیث نیامدهاند[29].البته اشکال اصلی سخن علامه شهرستانی آن است که لفظ «ارض» از نظر معنای لغوی و اصطلاحی بر شش سیاره فوق اطلاق نمیشود.
12. برخی دیگراز صاحبنظران و مفسران بر آنند که: همهاین سیارات و منظومهها و ستارگان و حتی کهکشانها فقط آسمان اول قرآن هستند و شش آسمان دیگر خارج از دیدگاه بشری قرار گرفتهاند[30]. و همین احتمال مورد قبول صاحبان تفسیر نمونه قرار گرفته است[31].
تذکر: این سخن در حد یک احتمال قابل طرح است که بعداً بدان خواهیم پرداخت.
13. محمد باقر بهبودی در کتاب«هفت آسمان» به این نظریه رسیدکه: قرآن درباره هفت آسمان، تنها به خانواده منظومه شمسی نظر دارد، نه سایر منظومهها چون سرنوشت کره زمین فقط، با سرنوشت منظومه شمسی ارتباط دارد و در منظومه شمسی هفت آسمان همان هفت کره سیارهای است که بر فراز کره زمین و فراز سر بشر در پرواز است نه آن سیارههای زیرین که در حکم زمیناند و از فراز سر نمیگذرند.این هفت آسمان عبارتند از: مریخ، مشتری، زحل، اورانوس، نپتون، پلوتن و خرده سیارات آستروئید (کلیدمعمای هفت آسمان)[32]سپس ایشان توضیحات مفصلی در مورد هر یک از این سیارات آسمانها) میدهند.
تذکر: ایشان توضیح نمیدهد که چرا عطارد و زهره را از دورخارج کرد و یا ماه را که بر فراز سر ما عبور میکند به حساب نیاورد.و نیزتوضیح نداد که چگونه سرنوشت زمین با خارج از منظومه شمسی (باتوجهبه حرکت خورشید، منظومه و ستارههای دنبالهدار…)بیارتباط است.
14. از مجموع سخنان علامهطباطبایی; در زیرآیات (سجده/5؛فصلت/12؛ مؤمنون/17؛ نوح/ 15) به دست میآیدکه ایشان در مورد واژهآسمان در قرآن معنای دیگری مطرح میکنند و آن را امری معنوی یعنی مقام قرب و حضور و راهی برای سلوک امر و تدبیر عالم و رفت و آمد ملائکه میداند که از آن طریق امر الهی جریان مییابد[33].
تذکر: هرچند که آسمان به معنای مقام قرب و حضور (آسمان معنوی) در همه آیات قرآن قابل قبول نیست چرا که در برخی آیات سخن از نزول باران از آسمان (یعنی جوّ زمین و محل ابرها) است.( وَنَزَّلْنَامِنَ السَّماءِ مَاءًمُبَارَکاً )[34] امّا سخن علامه در برخی موارد صحیح است و میتواند چهره بحث را در آن موارد عوض کندکه در ادامه به آن میپردازیم.
نکته: قبلاً بیان شد که یهودیان و مسیحیان نیز آسمان معنوی را
قبول داشتند.
15. برخی دیگر از نویسندگان برآنند که از آیه 29 سوره بقره و آیات 15و16 سوره نوح استفاده میشود که منظور از هفت آسمان،آسمانهای زمین است که ماه در آن تابان و خورشید در میانشان فروزان میباشد. خواه جوّ زمین که از لحاظ غلظت و رقت هوا به هفت قسمت تقسیم شده باشد، خواه هفت ستاره منظومه شمسی که خورشید چون چراغی کاشانه آنها را گرم و نورانی میسازد.احتمال دیگراین است که تقسیم آسمانها به «هفت» تقسیمی است که نزد خدا روشن امّا بر بشر مجهول است[35].
تذکر:اشکال این سخن که «هفت آسمان همان هفت سیاره منظومه شمسی باشد» گذشت.
16. دکترمحمد جمالالدین الفندی هفت آسمان قرآن را اینگونه تقسیمبندی میکند:
آسمان اول: همان منظومه شمسی است.
آسمان دوم: کهکشان راه شیری است.
آسمان سوم: مجموعهای از کهکشانهاست که نام آن «المجموعة المحلیة» است.
آسمان چهارم: فلک «عناقید الدرجةالاولی» است که حدود 20ـ50 میلیون سال نوری از ما دور است.
آسمان پنجم: فلک «عناقید الدرجةالثانیة» که 100-150 میلیون سال نوری از ما دور هستند.
آسمان ششم: فلک «عناقید الدرجة الثالثة» هستند که 2-3 بیلیون سال نوری از ما دور هستندو آسمان هفتم: آسمانی است که از امواج رادیویی آن خبر داریم[36].
تذکر: سخن ایشان دلیلی ندارد. یعنی لفظ «سماء» از نظر لغت و اصطلاح بر کهکشان خاصی اطلاق نشده است و کاربرد آن در قرآن به این صورت اثبات نشده است.
17. طنطاوی بر آن است که عدد هفت در آیات هفت آسمان واقعی نیست و میتواند تعداد زیادتری آسمان وجود داشته باشد. و ریشهی تعیین عدد هفت همان افکاریونانیان است که از علمای اسکندریه به ارث رسیده که به، نه فلک قائل بودند که هفت عدد آنها (ماه، عطارد، زهره،خورشید،مریخ،مشتری، زحل) به دور زمین میچرخند و فلک هشتم جایگاه ثوابت و فلک نهم مبدء حرکت (فلک اطلس) بوده است اینافکارکه از طریق فارابی و بوعلی به ما رسیده است باعث تطبیق با «سموات سبع» قرآن و عرش و کرسی شد. در حالیکه علوم جدید حدود ششصد سیاره بسیارکوچک میان مریخ و مشتری یافتهاند. که بزرگترین آنها «سرس» نام دارد که 500 میل قطر دارد.پس اگر خدا فرمود که هفت آسمان هست منافاتی ندارد که تعداد بیشتری آسمان وجود داشته باشد. و عدد قید نیست. و این عدد هفت در قرآن دلیل بر انحصار تعداد آسمانها نیست[37].
تذکر: برخی نویسندگان معاصر به طنطاوی به شدت اشکال کردهاند که این سخنان خلاف ظاهر آیات قرآن است که عدد هفت را معین میکنند[38].
18. دکتر محمد صادقی تعداد آسمانها را هفت عدد واقعی میداند و آسمان را جرم نه فضای خالی معرفی میکند و تمام سیارات منظومه شمسی از آسمان اول است و آسمانهای دیگر بر آن احاطه داردکه نمیدانیم در آنها چیست و همه در اثر تقسیم گاز اولیه جهان به وجود آمدهاند[39].
19. برخی از صاحب نظران با طرح مسأله هفت آسمان قرآنکریم مدعی شدهاند که با توجه به کشفیات جدید علوم کیهانشناسی در صحنه کهکشانها، این گزاره قرآن نوعی اعجاز علمی قرآن را در بر دارد[40].
تذکر: در مورد این دو دیدگاه در ادامه سخن خواهیم گفت.
نکات تفسیری
اکنون برای آنکه مقصود قرآن از هفت آسمان و زمین روشن شود ناچاریم که به چند پرسش اساسی پاسخ گوییم و نظرات لغویین و مفسران قرآن را در این زمینه بررسی کنیم:
پرسش اول: مقصود از آسمان (سماء) چیست؟
کلمه «سماء» و مشتقات آن که سیصد و ده بار در قرآنکریم به
کار رفته است، مفهوم جامعی است که مصادیق و معانی متعددی از آن اراده میشودو لذا در لغت، علم و قرآن با مقاصد و معانی متفاوتی بکار رفته است:
الف: سماء در لغت
«سماء» در لغت از ریشه «سمو» (به معنای بلندی) است و اصل آن از آرامی و سریانی و عبری (شیمیا) است[41]. و به معنای بالا و برتر (فوق) است. آسمان هر چیزی، بالای آن چیز را گویند. و حتی برخی لغویین ادعا کردهاند هر بالایی نسبت به پایین آن آسمان و هر پایین نسبت به بالای آن زمین است[42].
ب: آسمان در علم
آسمان در فیزیک جدیداینگونه تعریف شده است:«پدیدهای نابوده[معدوم] وگنبدنما که زمینه دیدن سیارات و ستارگان است»[43].
پ: آسمان در قرآن
کلمه «سماء» (آسمان) در قرآن به صورت مفرد (السماء ـ سما) و جمع (سموات ـ السموات) بیش از سیصد مرتبه به کار رفته است. ولی در همه موارد به یک معنا و در یک مصداق به کار نرفته است. و به طور کلی آسمان در قرآن در دو مفهوم مادی (حسی) و معنوی به کار رفته است. که برخی از مواردآن عبارتند از:
1. آسمان (سما) در معنای بالا (جهت بالا): این معنا موافق معنای لغوی آسمان است و برای نمونه آیه زیر را مثال زدهاند:
( أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّماءِ )[44]؛ «همانند درخت پربرکت و پاکیزه که ریشه آن در زمین ثابت و محکم است و شاخههای آن به آسمان کشیده شده». این معنا را برخی از مفسران معاصر آوردهاند[45]ولی برخی دیگر از صاحبنظران برآنند که این معنا به صورت مجازی یا مسامحه در قرآن به کار رفته است[46]. چرا که فوق (جهت بالا) جمع بسته نمیشود پس مثلا «سبع سموات» نمیتواند به این معنا باشد.
2. آسمان به معنای جوّ اطراف زمین یعنی جایی که ابرها قرار گرفتهاند و هوا در آن است.مثال: ( وَنَزَّلْنَا مِنَالسَّماءِ مَاءً مُبَارَکاً )[47]؛ «و از آسمان آب مبارکی را فرو فرستادیم».
3. آسمان به معنای مکان سیارات و ستارگان:مثال: ( تَبَارَکَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَجَعَلَ فِیها سِرَاجاً وَقَمَراً مُنِیراً )[48]؛ «بزرگوار آن خدایی که در آسمان برجها مقرر داشت و در آن چراغ روشن خورشید و ماه تابان را روشن ساخت».
4. آسمان به معنای مقام قرب و مقام حضور که محل تدبیر امور عالم است.برخی از مفسران مثل علامه طباطبایی( در موارد متعدد «سماء» را به این معنا ارجاع دادهاند[49].
مثال: ( یدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الْأَرْضِ )[50]؛ «اوست که امر عالم را از آسمان تا زمین تدبیر میکند».
5. آسمان به معنای موجود عالی و حقیقی:برخی از صاحبنظران برآنند که آسمان در قرآن همانگونه که به معنای آسمان مادی به کار رفته است. (مثل سموات سبع) در معنای علوّ مرتبه وجود و موجود عالی نیز بکار رفته است که همان سماء معنوی و عالم فوق ماده است که همه هستی از آن مرتبه بالاتر نازل میشود[51].مثال: ( وَفِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَمَا تُوعَدُونَ )[52]؛ «روزیتان و آنچه به شما وعده داده میشود (که ظاهراً بهشت منظور است) در آسمان قرار دارد».
جمعبندی
لفظ «سماء» در قرآن و علم و لغت به یک معنای واحد به کار نرفته است بلکه در معانی و مصادیق مختلف بکار رفته است. و به عبارت دیگرمشترک لفظی است. هرچند ممکن است برخی از این معانی و مصادیق را در یک مفهوم واحد جمع کرد. برای مثال معنای چهارم و پنجم قرآنی که از علامه طباطبایی (و استاد مصباح یزدی نقل کردیم) را میتوان در معنای آسمان معنوی جمع کرد.
پرسش دوم: مقصود از زمین (ارض) چیست؟
کلمه «ارض» در قرآنکریم 461 بار به کار رفته است و هیچگاهبهصورت جمع نیامده است. بلکه در قرآن همیشه مفرد استعمال شده است. امّا این کلمه در لغت و قرآن دارای معانی و مصادیق مختلف است:
الف: ارض در لغت
ارض جنس است و جمع آن «ارضون و اراضی» است به معنای کره خاکی که انسان بر روی آن زندگی میکند، میباشد. البته گاهی به مفهومی در مقابل «سماء» آمده که به معنای هر چیزی پست و پایین میباشد[53] و نیز به معنای جرم آمده است.امّا معنای حقیقی آن پایین مقابل بلندی و بالا (سما) است و هنگامی که مطلق گفته شود به معنای کره خاکی است[54].
ب: ارض در قرآن
در قرآنکریم ارض به چند معنا به کار رفته است:
1. ارض به معنای کره زمین که به صورت اسم خاص و علم شخصی است. (مثالها و آیات آن زیاد است.)
2. ارض به معنای قطعات زمین.مثال: در قرآن در مورد تبعیدمحاربین آمده است: (أَوْ ینفَوْا مِنَ الْأَرْضِ)[55]؛ «یامحاربین را از زمینی (که در آن زندگیمیکنند) خارج میکنند.»روشن است که در اینجا مراد از «ارض» کرهزمین نیست بلکه مقصود سرزمین آنهاست.
3. ارض به معنای «عالم طبیعت» در مقابل «سما» به معنای عالم ماوراء طبیعت:مثال: ( وَلکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ )[56]؛ «امّا او (بلعم باعورا) بر زمین، روی آورد و از خواهشهای خویش پیروی کرد و…»که در اینجا «اخلد الی الارض» به معنای دلبستگی به زمین و دنیاست که یک امر قلبی است. و بر اساس این معنا و با این اطلاق، آسمان مادی هم ارض است[57]. یعنی آسمان و زمین هر دو جزء دنیاست.
4. ارض در هنگامیکه جمع بسته شود (ارضون) به معنای طبقات داخلی زمین است.
5. ارض در هنگامیکه جمع بسته شود (ارضون) به معنای مناطق آباد زمینی ااقلیمهای آن است.در قدیم اقلیمهای هفتگانه داشتهاند و امروزه هم زمین را به مناطق هفتگانه (دو منطقه منجمد شمالی و جنوبی ـ دو منطقه معتدله ـ دو منطقه حاره و یک منطقه استوایی) تقسیم میکنند.
تذکر: این دو معنای اخیر را برخی مفسران به صورت احتمال در ذیل آیه 12 سورة طلاق فرمودهاند[58].
جمعبندی
میتوان گفت که کلمه «ارض» نیز مثل «سما» دارای دو قسم ارزشی و غیرارزشی (مادی ومعنوی) است و زمین (حسی) غیرارزشی گاهی به معنای قطعات و قارهها ـ طبقات داخلی زمین ـ کره خاکی میآید و ارض ارزشی (معنوی) به معنای عالم پست طبیعت است.
پرسش سوم: مقصود از سبع (هفت) چیست؟
کلمه سبع (هفت) در عربی به دو صورت به کارمیرود:
الف: هفت به معنای عدد مشخص و معینکه در ریاضیات به کارمیرود.
ب: هفت به عنوان نماد کثرت؛ چرا که گاهی در عرب کلمه «هفت» به کار میرود و معنای کنایی آن (تعداد زیاد و کثیر) مراد است. برای مثال در قرآن میخوانیم:( وَلَوْ أَنَّمَا فِی الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلاَمٌ وَالْبَحْرُ یمُدُّهُ مِن به عده سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّانَفِذَتْ کَلِمَاتُاللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ )[59]؛ «و اگر هر درخت روی زمین قلم شود و آب دریا به اضافه هفت دریای دیگر مداد گردد باز نگارش کلمات خدا ناتمام بماند همانا خدا را اقتدار و حکمت (بیپایان) است».
روشن است که مراد از «هفت دریا» در اینجا بیان کثرت است و اگر صدها دریا هم باشد برای نگارش کلمات خدا کافی نیست.در آیات«سبع سموات»برخی از مفسران احتمال دوم را ذکرکردهاند[60] و برخی از صاحبنظران نیز احتمال اول را قوی دانستهاند[61]ولی هر دو احتمال در «سبع سموات» بعید به نظر نمیرسد.اگر احتمال اول را پذیرفتیم پس مراد (در آیه 12 سوره طلاق) آن است که هفت آسمان واقعی وجود دارد و اگر احتمال دوم را پذیرفتیم مراد آیه آن است که تعداد زیادی آسمان وجود دارد.البته برحسب معانی مختلف «ارضو سما» که بیان شدمعانی متناسب و متفاوتی از آیه پیدامیشود مثال:هفت آسمان پر از ستاره و سیاره آفرید و هفت عدد کره زمین آفرید.هفت طبقه جوّ زمین را آفرید و هفت طبقه داخلی زمین را آفرید.هفت مرتبه عالی وجود و مقام قرب آفرید و هفت مرتبه پایین از طبیعت آفرید.
پرسش چهارم: مقصود از مثل هم بودن (مثلهن) در آیه چیست؟
در مورد مثلیت در آیه12 سوره طلاق چند احتمال وجود دارد:
الف) همانند بودن آسمان و زمین در مورد تعداد (عدد هفت)[62]یعنی: خداوند هفت آسمان آفرید و همانند آنها هفت زمین خلق کرد، در این صورت «مِن» در «من الارض مثلهن» بیان جنس است یعنی از جنس زمین نیز هفت عدد آفرید.اگر این احتمال را در مورد «مثل» بپذیریم، همان احتمالات گذشته در مورد زمین و آسمان (ارض ـ سما) پیدا میشود که لازم است به صورت متناسب در نظر گرفته شود. برای مثال:هفت طبقه آسمان (جو زمین) با هفت طبقه داخلی زمین؛ هفت عالم و جهان پر از ستاره با هفت عدد کره زمین؛هفت مرتبه عالی وجود و حضور و قرب الهیبا هفت مرتبه وجودی پایین.
ب) مثل بودن زمین و آسمان در مورد معلق بودن و شناور شدن در فضا
یعنی: همانگونه که خداوند سیارات و ستارگان آسمانها را شناور در فضا و بدون تکیهگاه و ستون آفرید، زمین را نیز همانگونه خلق کرد[63].
در این صورت آسمان به معنای مجموعه سیارات و ستارگان معنا میشود و زمین به معنای کره خاکی است. و میتواند عدد «هفت» در مورد زمین مقصود نباشد.
ج) مثل هم بودن در مورد ملکوتی بودن
یعنی: خداوند آسمان (مقام قرب و حضور و ملکوت) را آفرید و از زمین چیزی شبیه آسمان آفرید، یعنی انسانی را خلق کردکه مرکب از مادهزمینی و روح ملکوتی آسمانی است[64].
در این صورت «من» در «من الارض مثلهن» به معنای نشویه است یعنی: از زمین (خاک) انسانی ملکوتی مانند آسمان ملکوتی نشأت گرفت و آفریده شد که در این صورت چندین معنای «ارض» و «سما» مطرح نمیشود بلکه آسمان به معنای مقام قرب و حضور و ملکوت است وارض به معنای کرهخاکی یا مرتبه پست طبیعت است.
پرسش پنجم: مقصود قرآن از واژه «هفت آسمان» چیست؟
با توجه به مقدماتی که گذشت و معانی و مصادیقی که برای کلمه «ارض ـ سما ـ سبع ـ مثل»، بیان شد میتوان نتیجه گرفت که چندین احتمال در مورد واژه «هفت آسمان» وجود دارد:
1. هفت به معنای عدد حقیقی باشد؛ در این صورت این احتمالات
متصوّر است:
الف) هفتآسمانپر از ستاره و سیاره مثل هفت کره خاکی زمین
این مطلب از نظر علمی نیز ممکن است چرا که برخی از دانشمندان گفتهاند که میلیونها خورشید و سیاره مشابه زمین در کهکشانهای جهان وجود دارد. همانگونه که احتمال وجود جهانهای مشابه این آسمان پرستاره را بعید نمیدانند چرا که دانشمندان علم نجوم و فیزیک کیهانی با تلسکوپهای خود توانستهاند تا میلیاردها ستاره و سیاره را ببینند ولی میگویند که هنوز فضاهای ناشناخته و تاریکی وجود دارد که از دامنه دید ما خارج است[65].پس احتمال وجود شش جهان مشابه و شش آسمان دیگر که هنوز کشف نشده است وجود دارد. و این مطلب با ظاهر برخی آیات قرآن نیز همگونی دارد[66].
ب) هفت مقام قرب و حضور و موجود عالی معنوی (هفت آسمان) در مقابل هفت مرتبه پست وجودی طبیعت (هفت زمین)
تذکر: در این دو صورت مثل بودن آسمان و زمین در «هفت بودن» آنهاست.
2. هفت به معنای کثرت باشد؛ در این صورت احتمالات زیر متصور است:
الف)آسمانهای زیادی (مجموعه کرات و سیارات و…) خلق کرد. و زمینهای زیادی (کرههای خاکی مشابه زمین) خلق کرد. که همهی آنها در فضا شناور و معلق هستند.
ب) تعداد زیادی از طبقات جوّ زمین را خلق کرد. و تعداد زیادی از طبقات داخلی زمین یا قطعات زمین و اقلیمها را خلق کرد.
امروزه در علوم زمینشناسی و هواشناسی طبقات آنها را از نظر مقدار تراکم مواد یا مواد سازنده آنها تقسیم میکنند و در این صورت آیه اشاره به این طبقات است، و یا اشاره به مناطق هفتگانه زمین باشد که قبلاً بیان کردیم.
ج) مراتب معنوی و مقامات قرب و حضور و موجودات عالی بسیاری خلق کرد مراتب پست طبیعت را که بسیار است خلق کرد.
تذکر: در اینجا احتمالات دیگری نیز میتواند وجود داشته باشد و برخی افراد نیز بدانها اشاره کردهاند ولی چون بسیار ضعیف و دور از ظاهر آیه بود بدانها اشاره نکردیم. (مثل اینکه مراد، هفت سیارهی منظومه شمسی باشد) البته در بین همین احتمالات نیز که ذکر شد برخی با ظاهر آیه مناسبتر است و برخی از ظاهر آیه دورتر است که قضاوت و اختیار هر معنا را به عهده خوانندگان صاحب نظر میگذاریم هر چند در این موارد قضاوت قطعی بسیار سخت است.
پرسش ششم: مقصوداز هفت زمین چیست؟
در قرآنکریمآیهای به صورت صریح در مورد هفت زمین وجود ندارد و تنها آیهای که میتواند اشاره به هفت زمین محسوب شود آیه 12 سوره طلاق است. البته اگر مثلیت در این آیه را به معنای «مثل همبودن در عدد هفت» بدانیم. در حالیکه دو احتمال دیگر در مورد مثل بودن (مثلیت در معلق بودن کرات در فضا و مثلیت در ملکوتی بودن) وجود داشت.
امّا در روایات کلمه «الارضین السبع»[67]زمینهای هفتگانه آمده است و در نهج البلاغه نیزکلمه «الارضین» آمده است: «ورکوبها اعناق سهول الارضین[68]»؛ «(کوهها) بر گردن همواریهای زمینها سوارند». « الم یکونوا ارباباً فی اقطار الارضین »[69]؛ «آیا در اطراف زمینها پادشاهان و مالک رقاب نبودند».
« فهم حکام علی العالمین وملوک فی اطراف الارضین »[70]؛ «(اعراب) در اطراف زمینها پادشاهان شدند»[71].
البته با توجه به قرائن موجود در کلام حضرت امیر در همه موارد «ارضین» به معنای قطعات زمین و خشکیهاست.پس اگر زمینهای هفتگانه را بتوان از قرآن برداشت کردمیتوانیم به یکی از معانی گذشته یعنی هفت قطعه و اقلیم زمین همانگونه که در روایات آمده یا هفت کرهخاکی یا هفت طبقه داخلی زمین حمل کنیم.
بررسی
1. با توجه به معانی متفاوتی که از آسمان، زمین، مثلیت آنها و هفت آسمان بیان کردیم و با توجه به احتمالات متعدد تفسیری در این آیات،نمیتوان گفت که مقصود قرآن در همه موارد یک معنای آسمان بوده است و نمیتوان یک معنای خاصی را بر قرآن در مورد هفت آسمان تحمیل کرد.پس معلوم میشود که تمام کسانی که به صورت قاطع یک معنا را به قرآن نسبت میدادند و بر آن پافشاری میکردند راه صواب نرفتهاند. (علاوه بر اشکالات واضحی که در این دیدگاهها وجود داشت که به برخی آنها اشاره داشتیم).
2. با توجه به ابهامی که در معنای هفت آسمان قرآن وجود دارد و با توجه به ابهاماتی که در مورد آسمان و کهکشانها از نظر علمی وجود دارد و نظریههای متفاوت و بالندهای که هر روز ارائه میشود، نمیتوان گفت که نظر قطعی قرآن کدام نظریه است.و با توجه به این مطلب،ادعای اعجاز علمی قرآن در آیات مربوط به هفت آسمان صحیح به نظر نمیرسد و حتی اگر یک نظریه علمی در مورد هفت آسمان به اثبات برسد باز اعجاز علمی ثابت نمیشود چرا که همانطورکه گذشت هفت آسمان قبل از اسلام در قوم نوح و بین یهودیان مطرح بوده است.
3. از آنجا که ممکن است مقصود از واژهآسمان در اصطلاح قرآن و اصطلاحات علمی متفاوت باشد (مثلاً یکی آسمان معنوی بگوید و یکی فضای خالی یا کرات آسمانی) پس نمیتوان گفت که تعارضی بین گزاره هفت آسمان قرآن با یافتههای علوم کیهانیشناسی وجود دارد. چرا که علوم کیهانشناسی ادعا میکند:
هنوز هفت آسمان کشف نکرده است و قرآن ادعا میکند هفت آسمان وجود دارد.پس با توجه به احتمال اشتراک لفظی واژه «آسمان» نمیتوان گفت دو گزاره فوق معارض است و اگر هم هر دو (علم و دین) یک معنا را از آسمان اراده کنند باز هم علم وجود آسمانهای هفتگانه را نفینمیکندبلکه آنها را اثبات نکرده است. امّا قرآن از طریق وحی خبر از وجود آنها میدهد پس ممکن است در آینده آسمانهای دیگری کشف شود و گزارهدینی به اثبات برسد.
4. از مطالب که در بالا ذکر شد روشن میشودکه قرآن در مسألهی هفت آسمان با هیئت بطلمیوسی که نه فلک را مطرح میکرد، مخالفت کرده است و حتی برخی دانشمندان مسلمان تلاش کردهاند بیناین دو دیدگاه، با اضافه کردن «عرض» و «کرسی» به هفت آسمان، سازگاری ایجادکنند. بنابراین این مطلب که به قرآن نسبت میدهند که ظاهر آیات آن بر هیئت بطلیموسی دلالت دارد، صحیح نیست.
نکات تکمیلی در پاسخ دکتر سها
1ـ از مطالب فوق روشن شد که هفت آسمان نه تنها مخالف علم نیست بلکه بر اساس برخی معانی آن، طرح ایده علمی جدید در کیهانشناسی است که میتوان آن را نوعی نظریهپردازی علمی قرآن دانست.
2ـ هفت زمین هر چند که صریح در آیات نیامده لیکن در احادیث ذکر شده است و برخی معانی آن میتواند به عنوان نظریهپردازی علمی حدیثی مطرح شود.
3ـ مطالبی که دکتر سها با استناد به حدیثی که از تفسیر طبری نقل کرده به خاطر منبع آن فاقد اعتبار است. چون قبلاً (در بررسی پیشفرض منابع غیرمعتبر) اشکالات تفسیر طبری را مطرح کردیم از جمله نقل احادیث ضعیف و اسرائیلیات.
4ـ دکتر سها در اینجا با استناد به حدیث تفسیر طبری، وجود هفت طبقه زیرین زمین و سقوط از آنها را به پیامبر اسلام(ص) نسبت میدهد و نتیجه میگیرد که این مطالب را از افسانههای هند و یونان اخذ کرده است.
این مطالب دکتر سها از دو جهت اشکال دارد، یکی از جهت منبع غیرمعتبر (تفسیر طبری) و دوم از این جهت که بدون دلیل به پیامبر اسلام(ص) نسبت میدهد که این مطالب را از منابع هندی و یونانی گرفته است. در حالی که پیامبر اسلام(ص) در مکه میزیست که در هنگام بعثت رابطهای با یونان و هند نداشت و اصولاً افراد با سواد در جزیره العرب انگشت شمار بودند.
5ـ ادعای دکتر سها در مورد اینکه قرآن تحت تأثیر فرهنگ عرب جاهلی مسأله هفت آسمان را مطرح کرده است صحیح نیست چون صدها سال قبل از عربها، مسأله هفت آسمان در کتاب مقدس (تورات) بارها مطرح شده بود[72] و در قرآن مسأله هفت آسمان را از قول حضرت نوح(ع) مطرح میکند.[73] پس معلوم میشود که مطلب بسیار قدیمی است و اختراع عربها نیست و اصولاً مطلبی است که در کتب آسمانی از منبع وحی نقل شده است.
6 ـ ادعای دکتر سها در مورد اینکه هفت آسمان قرآن مطابق هیئت بطلمیوسی بوده است بسیار عجیب است چرا که در هیئت بطلمیوسی 9 فلک قائل بودند و هفت آسمان قرآن با آن در تضاد بود و در حقیقت قرآن از جهات مختلف به مخالفت با هیئت بطلمیوسی پرداخت از جمله هفت آسمان، اشاره به حرکت زمین،[74] اشاره به حرکتهای واقعی خورشید[75] و … .
7ـ نکته عجیب این است که دکتر سها هنگامی که میبیند روایات پیامبر (ص) با علم روز مطابق است به جای تمجید از آن، میگوید که پیامبر (ص) متوجه خطای علمی قرآن شده و آن را تصحیح کرده است؟!
این در حالی است که در صدر همین فصل اشاره کرد که پیامبر اسلام از علوم روز اطلاعی نداشته است!![76]
پی نوشت ها:
[1]. بلوغ الارب فی معرفه احوال العرب للالوسی، ج 3، ص 224.
[2]. نقد قرآن، ص 73ـ74.
[3]. همان، ص 77.
[4]. Sushil Mitt (ص)l, G. R. Thursby, The Hindo world, 2004, Routledge New York.
[5]. Hesiod Theogony, 116; 123-132.
[6]. نقد قرآن ص 93ـ95.
[7]. طلاق/ 12.
[8]. ر.ک: جیمزهاکس، قاموس کتاب مقدس، مادهی «آسمان».
[9]. بطلمیوس ( tolem (ص)os) منجم و جغرافیدان معروف یونانی صاحب کتابهای مجسطی و آثار البلاد (زنده در قرن دوم میلادی) او معتقد بود که زمین ساکن و مرکز جهان است و هفت فلک به دور آن میچرخند که عبارتند از (قمر، عطارد، زهره، خورشید، مریخ، مشتری، زحل، فلک هشتم که ستارههای ثابت هستند و فلک نهم یا فلک الافلاک یا فلک اطلس که همه افلاک در آن قرار دارند).
[10]. حاقه/ 17.
[11]. رسائل ابن سینا، ص 128 – 129 به نقل از التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 426.
[12]. هفت آسمان، محمد باقر بهبودی، ص 8، کتابخانه مسجد جعفری (قیطریه) تهران، بی تا.
[13]. بحار الانوار، ج 57، ص 5.
[14]. شرح منظومه، قسمت فلسفه، ص 269 (انتشارات دار العلم).
[15]. ر.ک: قاموس قرآن، ج 6، واژهی«کرسی» و نیز نمونه، ج 2، ذیل آیهی 155 بقره.
[16]. ر.ک: قاموس قرآن، ج 4، واژهی«عرش».
[17]. ر.ک: المیزان، ج 10، ص 155.
[18]. اعجاز قرآن از نظر علوم امروزی، یدالله نیازمند شیرازی، ص 145 و 167.
[19]. تفسیر الکبیر، ج 1، ص 156.
[20]. محاسن التأویل، طبع عیسی الحلبی، 1970، 16/ 5877 به نقل از التفسیرالعلمی فی المیزان، احمد عمر ابو حجر، ص 380.
[21]. فرقان / 61، ابراهیم / 24 و ق / 9.
[22]. نپتون در سال 1846 و پلوتن در سال 1930 کشف شد.
[23]. در ادامه معانی لغوی و اصطلاحی «سماء» را بررسی خواهیم کرد.
[24]. عبد القادر مغربی، تفسیر جزء تبارک، ط قاهره، 1947 م، ص 4 به نقل از التفسیر العلمی فی المیزان، ص 383.
[25]. ابراهیم/ 34 و نحل/ 18.
[26]. المنتخب فی التفسیر، تعلیق الخبراء، ج1، ص16، به نقل از التفسیر العلمی فی المیزان، ص384.
[27]. همان.
[28]. ایمان مرادی، رازهای آسمانهای هفتگانه، ص 84 به بعد، معاونت فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، 1373 ش.
[29]. محمد باقر بهبودی، هفت آسمان، ص 10 و نیز دکتر محمد صادقی، زمین و آسمان و ستارگان از نظر قرآن، ص 229.
[30]. همان، ص 11.
[31]. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 1، ص 165 – 167 و نیز ذیل آیه 12 طلاق.
[32]. محمد باقر بهبودی، هفت آسمان، ص 13 (با تلخیص).
[33]. ر.ک: المیزان، ج 16، ص 247 و ج 19، ص 327 (چاپ بیروت) و ذیل آیات هفت آسمان.
[34]. ق/ 9.
[35]. عباسعلی محمودی، ساکنان آسمان از نظر قرآن، ص 46.
[36]. مع القرآن فی الکون، ص 189 ـ 193.
[37]. ر.ک: تفسیر الجواهر، ج 1، ص 46 (نقل به مضمون).
[38]. ر.ک: دکتر محمد صادقی، زمین و آسمان و ستارگان از نظر قرآن، ص 226.
[39]. همان، ص 227 و 232 و 242 و 2.
[40]. دکتر پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 1، ص 111.
[41]. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 5، ص 254.
[42]. مفردات راغب، ماده «سماء».
[43]. ر.ک: بینات، سال دوم، شماره 8، ص 86 ـ 87.
[44]. ابراهیم/ 24.
[45]. تفسیر نمونه، ج 1، ص 165 ـ 167.
[46]. استاد مصباح یزدی، معارف قرآن، ص 234.
[47]. ق/ 9.
[48]. فرقان/ 61.
[49]. ر.ک: المیزان، ج 16، ص 247 و ج 19، ص 327، چاپ بیروت.
[50]. سجده/ 5.
[51]. استاد مصباح یزدی، معارف قرآن، ص 234 – 236.
[52]. ذاریات/ 22.
[53]. ر.ک: مفردات راغب، مادهی«سما» و «ارض».
[54]. ر.ک: حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 1، ص 56 (مرکز نشر کتاب).
[55]. مائده/ 33.
[56]. اعراف / 176.
[57]. استاد مصباح یزدی، معارف قرآن، ص 238 – 239.
[58]. ر.ک: المیزان، ج 19، ص 326 و تفسیر نمونه، ذیلآیهی فوق (طلاق/ 12).
[59]. لقمان/ 27.
[60]. تفسیر نمونه، ج1، ص 165 ـ 167 و ذیل آیهی 12 سورهی طلاق.
[61]. استاد مصباح یزدی، معارف قرآن، ص 239 ـ 240.
[62]. ر.ک: تفسیر اطیب البیان، ذیل آیهی 12 سورهی طلاق.
[63]. ظاهر آیه همین معنا است و فخر رازی هم در تفسیر کبیر همین احتمال را در معنای «مثل» پذیرفته است. هر چند که سیارات هفتگانه را با اقالیم هفتگانه در مقابل هم قرار داده است. (ر.ک: تفسیر کبیر، ج 30، ذیل آیهی 12 سورهی طلاق).
[64]. ر.ک: المیزان، ج 19، ص 326 که بصورت احتمال ذکر میکند.
[65]. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 1، ص 165 – 167 و ذیل آیه 12سوره طلاق.
[66]. ر.ک: صافات/ 6 (إِنَّا زَینَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ) و نیز ملک/ 3.
[67]. «لا اله الاّ اللّه ربّ السموات السبع والارضین السبع».وسائل الشیعه، ج 4، ص 907
[68]. نهج البلاغه (سه جلدی)، ج 1، ص 174 و نیز ر.ک: قرشی، قاموس قرآن، ج 1، ص 65.
[69]. نهج البلاغه، ج 2، ص 177.
[70]. نهج البلاغه، ص 179 و نیز خطبه 199 (والارضین المدحوة والجبال ذات الطول…).
[71]. برای اطلاع بیشتراز اینمباحث ر.ک: پژوهشی در اعجاز علمیقرآن، ج1، دکترمحمدعلی رضایی اصفهانی؛قرآنوکیهانشناسی،سیدعیسیمسترحمیوشگفتیهاواعجازهایعلمیقرآن،محسنملاکاظمی.
[72]. ر.ک: قاموس کتاب مقدس، ماده آسمان.
[73]. نوح/ 15.
[74]. وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِO (نمل/ 88).
[75]. وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَاO (یس/ 38).
[76]. ر.ک: نقد قرآن، ص 47ـ48.
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ (طلاق/ 12)
ترجمه: خدا همان کسی است که هفت آسمان را همانند آنها هفت زمین آفرید.
الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ طِبَاقاً (ملک/ 3)؛
ترجمه: خدا کسی که هفت آسمان را به صورت طبقات بالای هم خلق کرد.
أَلَمْ تَرَوْا کَیْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَوَاتٍ طِبَاقاً (نوح/ 15)؛
ترجمه: مگر ملاحظه نکردهاید که چگونه خدا هفت آسمان را به صورت طبقات آفریده است.
وجود آسمانها هفتگانه که مسیر حرکت سیارات هفتگانه (شامل خورشید و ماه) به حساب میآمده است و همچنین وجود عرش و کرسی (در قرآن آمده است) در دوره جاهلیت قبل از محمد رایج بوده است[1] و محمد همان مفاهیم را از محیط بدوی گرفته و وارد قرآن کرده است».[2]و در جای دیگر یادآور میشود که هفت آسمان مطابق نظریه هیئت بطلمیوسی رایج در زمان پیامبر (ص) بوده است.[3]و نیز در مورد هفت زمین مینویسد:
«در قرآن همه جا از یک زمین نام برده شده ولی در یک مورد به هفت زمین اشاره شده:
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ (طلاق/ 12)؛
ترجمه: خدا همان کسی است که هفت آسمان و همانند آنها هفت زمین آفرید فرمان [خدا] در میان آنها فرود میآید.
با توجه به اینکه مفهوم هفت زمین در قرآن روشن نیست به سراغ سنت میرویم. محمد در حدیثی طولانی هفت آسمان را و مسافت بین آنان را همانگونه که قبلاً نقل کردیم بیان میکند و سپس از یارانش میپرسد:
ـ ثم قال أتدرون ما هذا تحتکم قلنا الله و رسوله أعلم قال أرض أتدرون ما تحتها قلنا الله و رسوله أعلم قال أرض أخری أتردون کم بینها و بینها قلنا الله و رسوله أعلم قال مسیرة خمسمائة عام حتی عد سبع أرضین ثم قال و أیم الله لو دلیتم أحدکم بحبل إلی الأرض السفلی السابعة لهبط (مسند احمد بن حنبل، 2/ 370، سنن ترمذی، 5/ 404، تفسیر طبری، 28/154، تفسری الدرالمنثور، 1/ 109).
ترجمه: سپس (پیامبر) گفت آیا میدانید در زیر شما چیست. گفتند خدا و رسولش بهتر میدانند. (پیامبر) گفت زمین، آیا میدانید چه چیزی در زیر آن است گفتند خدا و رسول بهتر میدانند. (پیامبر) گفت زمین دیگری، آیا میدانید بین این زمینها چه فاصلهای است. گفتند خدا و رسولش بهتر میدانند. (پیامبر) گفت مسیرش 500 سال است. به همین نحو تا هفت زمین را شمرد و گفت به خدا قسم اگر یکی از شما با طنابی به زمین هفتم بروید میافتید (سقوط میکنید).
با توجه به آیه و حدیث فوق هفت زمین مطبق وجود دارد که غلطی واضح است و اگر کسی در پشت زمین هفتم برود سقوط میکند که این هم غلط است. اصولاً تصور بالا و پایین انسان ابتدایی و محمد غلط است. انسان ابتدایی گمان میکند که هر چه به سمت پایین برود میافتد به همین دلیل محمد گمان کرده که اگر زمینهای هفتگانه را سوراخ کند و به طرف دیگر برود میافتد. اگر این مطلب درست باشد افرادی که در طرف دیگر کره زمین هستند باید بیفتند. یعنی در فضای بیکران رها شوند!
قبل از زمان محمد نیز افسانههای آمیخته با مذهب در مورد هفت دنیای زیرین وجود داشته است. مثلا در دین هندو هفت جهان بالا (آسمان) و هفت دنیای زیرین (Underworlds) وجود دارد.[4] همچنین در یونان باستان وجود دنیای زیرین مطرح بوده است.[5] و همین افسانهها توسط محمد به قرآن آورده شده است».[6]
بررسی
از مطالب دکتر سها در این قسمت چند پرسش و شبهه به دست میآید:
1ـ نظریه هفت آسمان و زمین را پیامبر اسلام (ص) از فرهنگ عرب قبل اسلام یا مطالب افسانهای دیگر اخذ کرده و در قرآن آورده است.
2ـ وجود هفت آسمان مطابق هیئت بطلموسی است.
3ـ وجود هفت طبقه زمین و سقوط از آنها که در احادیث آمده است افسانه و غیرعلمی است.
4ـ هفت آسمان و زمین در کیهانشناسی امروز ثابت نشده و علمی نیست.
پاسخ
در مورد آیات هفت آسمان و زمین آیات و نکات تفسیری و علمی ذیل قابل توجه است:
یک. هفت آسمان
در قرآنکریم هفت مورد به صراحت و دو مورد به کنایه سخن از آسمانهای هفتگانه به میان آمده است. و در یک مورد نیز ظاهراً سخن از زمینهای هفتگانه گفته شده است. که به برخی از این آیات اشاره میکنیم: ( اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَینَهُنَّ ([7]؛ «خداوند همان کسی است که هفت آسمان را آفرید، و از زمین نیز همانند آنها را، فرمان او در میان آنهاپیوسته فرود میآید». در آیات (بقره/ 29؛ اسراء/ 44؛ مؤمنون/ 86؛ فصلت/ 12؛ملک/ 3 و نوح/ 15) نیز سخن از آسمانهای هفتگانه است.و در سوره مؤمنون آیه 17 نیز ظاهراً سخن از آسمانهای هفتگانه آمده است، آنجا که میفرماید: ( وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ ) امّا تصریح نشده است. همچنانکه در آیه 13 سوره نبأ( وَبَنینَافَوْقَکُمْ سَبْعاً شِدَاداً ) به کنایه آمده است.
در آیه 12 سوره طلاق که گذشت ظاهراً سخن از زمینهای هفتگانه (وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ) شده است ولی تصریح نشده است.
تاریخچه و دیدگاهها
قرآنکریم هفت آسمان را از کلام نوح (نوح/ 15) نقل میکند و علامه طباطبایی در ذیل آیه نتیجه میگیردکه مشرکین معتقد به هفت آسمان بودهاند که نوح به وسیله این مطلب با آنان احتجاج میکند. پس معلوم میشود مسأله هفت آسمان قبل از اسلام بلکه قبل از پیدایش ادیان یهود و مسیحیت مطرح بوده است.
در کتاب مقدس نیز به صورت متعددی سخن از آسمان گفته شده است گاهی آسمان مادی و گاهی آسمان روحانیکه خارج از این دنیاست و در آنجا قداست و سعادت بر قرار میباشد. و محل مخصوص حضرت اقدس الهی است. و حضرت مسیح یا پسر انسان از آنجا نزول میکند. خاخامهای یهود بر این عقیدهاند که هفت آسمان هست سهتا از آنها هیولایی (یاجسمانی) است و چهارتا روحانی میباشد. که ملائکه و مقدسین در آنجا ساکنند[8].
مدّتی پس از آنکه قرآنکریم سخن از آسمانهای هفتگانه گفت، نظریههای کیهانشناسی یونانی وارد حوزه جهان اسلام شد و مسلمانان در دوره خلافت عباسیان با هیئت بطلمیوسی[9] آشنا شدند.در اینجا اشکالی پدید آمد و آن اینکه: تعداد افلاک در هیئت بطلمیوسی نه عدد بود و حال آنکه قرآن تعداد آسمانها را هفت عدد میداند.از اینرو دانشمندان مسلمان در پیتوجیه و انطباق یافتههای علمی زمانه خود با آیات قرآن برآمدندو در این رابطه چند راهحل اندیشیده شد:
1. بوعلیسینا (370 ـ 428ق) بیان داشت که عرش در آیه( وَیحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یوْمَئِذٍ ثَمَانِیةٌ )[10] همان فلک نهم یافلک الافلاک هیئتب طلمیوسی است.او افلاک هشتگانه را همان ملائکهای میدانست که عرش را حمل میکنند[11]، او سعی کرد بدین وسیله بین کلام الهی و هیئت بطلمیوسی جمع کند.
2. خواجه طوسی (597ـ672ق) متکلم و منجم مشهور مسلمان تلاش کرد تا عدد افلاک را از «نه» عدد به «هفت عدد»تقلیل دهد. امّا مورد حمایت دانشمندان قرار نگرفت[12].
3. علامه مجلسی; (م 1111ق) محدث مشهور شیعه در مورد آیه 29 سوره بقره ( ثُمَّ اسْتَوَی إِلَی السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ )اینطور نگاشته است: هفتگانه بودن آسمانها منافاتی با نهگانه بودن آنها که در علم نجوم، ثابت شده است، ندارد، زیرا آسمان هشتم و نهم در زبان دینی، به کرسی و عرش تعبیر شده است[13].
4. حاج ملاهادی سبزواری در کتاب شرح منظومه خویش که در سال 1261ق نوشته شده است، فلک هشتم را کرسی و فلک اطلس (فلک نهم) را همان عرش میداند. و علّت این امر را جمع بین عقل و شرع میداند[14].
تذکر: بوعلی سینا، علامه مجلسی و ملاهادی سبزواری دلیل قانعکنندهای بر این تطبیق ارائه نکردهاند و لذا کلام ایشان قابل قبول به نظر نمیرسد. بلکه معنای لغوی و اصطلاحی عرش و کرسی با فلک هشتم و نهم مناسبتی ندارد.
کرسی به معنای تخت و کنایه از سلطه، سیطره، تدبیر و قیومیت خدا است[15]. عرش نیز در لغت، در اصل به معنای خانه سقفدار است و به معنای تخت حکومت نیز آمده است چرا که بلند است. و در قرآن و روایات به معنای مرکز دستورات عالم است که رشته امور جهان به آن منتهی میشود[16] و مفسران نیز آن را به معنای «مظهرحکومت»دانستهاند و منظور سلطنت و حکومت الهی است[17].
5. یدالله نیازمندشیرازی در کتاب خویشمیگوید منظور از عرش،کائنات لایتناهی است و آسمانهای هفتگانه کراتی است که به دور زمین و خورشید هر دو در حرکت هستند که هفت عددند[18].
تذکر: جالب است که بدانیم تعداد سیارات منظومه شمسی که تا زمان انتشار کتاب فوق (1335ش) کشف شد و مؤلّف از آنها اطلاع داشت نه عدد بودهاند ولی شش عدد آنها همراه با ماه به دور زمین میچرخند و لذا ایشان دو مورد (یعنی عطارد و زهره) را به حساب نیاورده و شش عدد باقیمانده را از آسمانهای هفتگانه دانسته و وقتی یکی کمبود داشته است کره ماه را هم اضافه کرده است.
6. امام فخر رازی نیز بر آن است که آسمانهای هفتگانه همان هفت فلک (قمر، عطارد، زهره،خورشید،مریخ،مشتری، زحل) است. و آن را با هیئت بطلمیوسی تطبیق دادهاند[19].
7. شیخ قاسمی در تفسیر«محاسنالتأویل» میگوید: «آسمانهای هفتگانه در قرآن همان سیارات هفتگانه است، که برخی فوق برخی قرار دارد»[20].
تذکر: البته فخررازی و شیخ قاسمی نمیدانستند که روزی اورانوس، نپتون و پلوتن و سیارههای کوچک بین مشتری و مریخ بر تعداد سیارات منظومه شمسی اضافه میشود[21].
و اصولاً همانطور که بیان خواهیمکرد لفظ «آسمان» به معنای کرات آسمانی (سیارات و ستارگان) در لغت و اصطلاح نیامده است تا هفت آسمان را بر هفت سیاره منظومه شمسی حمل شود. بله، آسمان به معنای جهت بالا، جوّ زمین و جایگاه ستارگان در قرآن آمده است[22]،ولی به معنای خود ستارگان نیامده است[23].پس کلام نیازمندشیرازی، فخررازی و شیخ قاسمی دلیلی ندارد و نوعی تحمیل بر قرآن است.
8. عبد القادر مغربی مینویسد: حکمت ذکر هفت آسمان در قرآن این است که مخاطبین نمیتوانستند بیشتر از آن هفت سیاره را ببینند ودرباره آنها فکر کنند. و این هفت عدد مشهور بین مردم بود و لذا قرآن به این تعداد اکتفا کرد[24].
تذکر: این مطلب هم دلیلی ندارد و مخالف حس است چرا که اعراب و غیر اعراب در شبها ستارگان زیادی میبینند که میتوانند راجع به آنها فکرکنند. بلکه قرآن در برخی موارد مطالبی را ذکرمیکندکه بشر از شمارش و فهم آنها عاجز است (وَإِن تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا )[25]. بله، اگر مقصود ایشان این باشد که عدد هفت دلالت بر کثرتمیکند احتمال معقولی است که باید مورد بررسی قرار گیرد.
9. برخی دیگر از علما گفتهاند که مقصود از آسمانهای هفتگانه مدارهای سیاراتی است که دور خورشید میگردند[26].
تذکر: این مطلب هم با معنای لغوی و اصطلاحی«سماء»مناسبتی ندارد همانطور که بیان خواهیم کرد.
10. نظر برخی دیگراین است که مقصود طبقات مختلفی است که بر زمین احاطه دارند[27].از جمله،نویسنده کتاب «راز آسمانهای هفتگانه» مینویسد: با مطالعه و تحقیقی که اینجانب در این مورد داشتم به این نتیجه رسیدهام که منظور از «سبع سماوات» هفت لایه مجزا از اتمسفر است که زمین را در بر گرفته است و از مجاورت زمین شروع میشود و تا هزاران کیلومتر اطراف آن ادامه مییابد.
این هفت لایه که به صورت شماتیک نمایش داده میشود: به ترتیب از مجاورت زمین عبارتند از:لایههای هموسفر ـ یونوسفر ـ لایه مولکولی ـ لایه اتمی ـ لایه اتمی و بالاخره لایه خلاء که مقدار آنها مجموعاً هفت تا میگردد. لازم به ذکر است که این لایهها از هم مجزا هستند.سپس تذکرمیدهند که پیشنهاد مادی بودن هفت آسمان منتفیکننده نظریه معنوی بودن آنها نیست زیرا نظم ماوراء مادی میتواند در خود ماده و عالم ماده ظهور داشته باشد.سپس با ارائه شکلها، اطلاعات مفصلی راجع به ضخامت و محتوای این لایهها ارائه میکند[28].
تذکر: آسمان گاهی به معنای جوّ زمین میآید (مثل آیه 7 سوره ق) پس این احتمال قابل طرح است و از این رو بعداً در مورد آن سخن خواهیم گفت.
11. علامه شهرستانی میگوید:
در قرآن و حدیث آمده است که ما هفت زمین و هفت آسمان آفریدهایم.هفت زمین عبارتند از: عطارد، زهره، زمین، مریخ، مشتری، زحل و اورانوس و هفت آسمان همان جوّ اتمسفری است که این سیارات هفتگانه را احاطه کرده است.
تذکر: هنگامی که از علامه شهرستانی پرسیدند چرا نپتون و پلوتن را به حساب نمیآورید؟ پاسخ داد که این دو سیاره با چشم عادی قابل رؤیت نیستند.از اینرو در لیست قرآن و حدیث نیامدهاند[29].البته اشکال اصلی سخن علامه شهرستانی آن است که لفظ «ارض» از نظر معنای لغوی و اصطلاحی بر شش سیاره فوق اطلاق نمیشود.
12. برخی دیگراز صاحبنظران و مفسران بر آنند که: همهاین سیارات و منظومهها و ستارگان و حتی کهکشانها فقط آسمان اول قرآن هستند و شش آسمان دیگر خارج از دیدگاه بشری قرار گرفتهاند[30]. و همین احتمال مورد قبول صاحبان تفسیر نمونه قرار گرفته است[31].
تذکر: این سخن در حد یک احتمال قابل طرح است که بعداً بدان خواهیم پرداخت.
13. محمد باقر بهبودی در کتاب«هفت آسمان» به این نظریه رسیدکه: قرآن درباره هفت آسمان، تنها به خانواده منظومه شمسی نظر دارد، نه سایر منظومهها چون سرنوشت کره زمین فقط، با سرنوشت منظومه شمسی ارتباط دارد و در منظومه شمسی هفت آسمان همان هفت کره سیارهای است که بر فراز کره زمین و فراز سر بشر در پرواز است نه آن سیارههای زیرین که در حکم زمیناند و از فراز سر نمیگذرند.این هفت آسمان عبارتند از: مریخ، مشتری، زحل، اورانوس، نپتون، پلوتن و خرده سیارات آستروئید (کلیدمعمای هفت آسمان)[32]سپس ایشان توضیحات مفصلی در مورد هر یک از این سیارات آسمانها) میدهند.
تذکر: ایشان توضیح نمیدهد که چرا عطارد و زهره را از دورخارج کرد و یا ماه را که بر فراز سر ما عبور میکند به حساب نیاورد.و نیزتوضیح نداد که چگونه سرنوشت زمین با خارج از منظومه شمسی (باتوجهبه حرکت خورشید، منظومه و ستارههای دنبالهدار…)بیارتباط است.
14. از مجموع سخنان علامهطباطبایی; در زیرآیات (سجده/5؛فصلت/12؛ مؤمنون/17؛ نوح/ 15) به دست میآیدکه ایشان در مورد واژهآسمان در قرآن معنای دیگری مطرح میکنند و آن را امری معنوی یعنی مقام قرب و حضور و راهی برای سلوک امر و تدبیر عالم و رفت و آمد ملائکه میداند که از آن طریق امر الهی جریان مییابد[33].
تذکر: هرچند که آسمان به معنای مقام قرب و حضور (آسمان معنوی) در همه آیات قرآن قابل قبول نیست چرا که در برخی آیات سخن از نزول باران از آسمان (یعنی جوّ زمین و محل ابرها) است.( وَنَزَّلْنَامِنَ السَّماءِ مَاءًمُبَارَکاً )[34] امّا سخن علامه در برخی موارد صحیح است و میتواند چهره بحث را در آن موارد عوض کندکه در ادامه به آن میپردازیم.
نکته: قبلاً بیان شد که یهودیان و مسیحیان نیز آسمان معنوی را
قبول داشتند.
15. برخی دیگر از نویسندگان برآنند که از آیه 29 سوره بقره و آیات 15و16 سوره نوح استفاده میشود که منظور از هفت آسمان،آسمانهای زمین است که ماه در آن تابان و خورشید در میانشان فروزان میباشد. خواه جوّ زمین که از لحاظ غلظت و رقت هوا به هفت قسمت تقسیم شده باشد، خواه هفت ستاره منظومه شمسی که خورشید چون چراغی کاشانه آنها را گرم و نورانی میسازد.احتمال دیگراین است که تقسیم آسمانها به «هفت» تقسیمی است که نزد خدا روشن امّا بر بشر مجهول است[35].
تذکر:اشکال این سخن که «هفت آسمان همان هفت سیاره منظومه شمسی باشد» گذشت.
16. دکترمحمد جمالالدین الفندی هفت آسمان قرآن را اینگونه تقسیمبندی میکند:
آسمان اول: همان منظومه شمسی است.
آسمان دوم: کهکشان راه شیری است.
آسمان سوم: مجموعهای از کهکشانهاست که نام آن «المجموعة المحلیة» است.
آسمان چهارم: فلک «عناقید الدرجةالاولی» است که حدود 20ـ50 میلیون سال نوری از ما دور است.
آسمان پنجم: فلک «عناقید الدرجةالثانیة» که 100-150 میلیون سال نوری از ما دور هستند.
آسمان ششم: فلک «عناقید الدرجة الثالثة» هستند که 2-3 بیلیون سال نوری از ما دور هستندو آسمان هفتم: آسمانی است که از امواج رادیویی آن خبر داریم[36].
تذکر: سخن ایشان دلیلی ندارد. یعنی لفظ «سماء» از نظر لغت و اصطلاح بر کهکشان خاصی اطلاق نشده است و کاربرد آن در قرآن به این صورت اثبات نشده است.
17. طنطاوی بر آن است که عدد هفت در آیات هفت آسمان واقعی نیست و میتواند تعداد زیادتری آسمان وجود داشته باشد. و ریشهی تعیین عدد هفت همان افکاریونانیان است که از علمای اسکندریه به ارث رسیده که به، نه فلک قائل بودند که هفت عدد آنها (ماه، عطارد، زهره،خورشید،مریخ،مشتری، زحل) به دور زمین میچرخند و فلک هشتم جایگاه ثوابت و فلک نهم مبدء حرکت (فلک اطلس) بوده است اینافکارکه از طریق فارابی و بوعلی به ما رسیده است باعث تطبیق با «سموات سبع» قرآن و عرش و کرسی شد. در حالیکه علوم جدید حدود ششصد سیاره بسیارکوچک میان مریخ و مشتری یافتهاند. که بزرگترین آنها «سرس» نام دارد که 500 میل قطر دارد.پس اگر خدا فرمود که هفت آسمان هست منافاتی ندارد که تعداد بیشتری آسمان وجود داشته باشد. و عدد قید نیست. و این عدد هفت در قرآن دلیل بر انحصار تعداد آسمانها نیست[37].
تذکر: برخی نویسندگان معاصر به طنطاوی به شدت اشکال کردهاند که این سخنان خلاف ظاهر آیات قرآن است که عدد هفت را معین میکنند[38].
18. دکتر محمد صادقی تعداد آسمانها را هفت عدد واقعی میداند و آسمان را جرم نه فضای خالی معرفی میکند و تمام سیارات منظومه شمسی از آسمان اول است و آسمانهای دیگر بر آن احاطه داردکه نمیدانیم در آنها چیست و همه در اثر تقسیم گاز اولیه جهان به وجود آمدهاند[39].
19. برخی از صاحب نظران با طرح مسأله هفت آسمان قرآنکریم مدعی شدهاند که با توجه به کشفیات جدید علوم کیهانشناسی در صحنه کهکشانها، این گزاره قرآن نوعی اعجاز علمی قرآن را در بر دارد[40].
تذکر: در مورد این دو دیدگاه در ادامه سخن خواهیم گفت.
نکات تفسیری
اکنون برای آنکه مقصود قرآن از هفت آسمان و زمین روشن شود ناچاریم که به چند پرسش اساسی پاسخ گوییم و نظرات لغویین و مفسران قرآن را در این زمینه بررسی کنیم:
پرسش اول: مقصود از آسمان (سماء) چیست؟
کلمه «سماء» و مشتقات آن که سیصد و ده بار در قرآنکریم به
کار رفته است، مفهوم جامعی است که مصادیق و معانی متعددی از آن اراده میشودو لذا در لغت، علم و قرآن با مقاصد و معانی متفاوتی بکار رفته است:
الف: سماء در لغت
«سماء» در لغت از ریشه «سمو» (به معنای بلندی) است و اصل آن از آرامی و سریانی و عبری (شیمیا) است[41]. و به معنای بالا و برتر (فوق) است. آسمان هر چیزی، بالای آن چیز را گویند. و حتی برخی لغویین ادعا کردهاند هر بالایی نسبت به پایین آن آسمان و هر پایین نسبت به بالای آن زمین است[42].
ب: آسمان در علم
آسمان در فیزیک جدیداینگونه تعریف شده است:«پدیدهای نابوده[معدوم] وگنبدنما که زمینه دیدن سیارات و ستارگان است»[43].
پ: آسمان در قرآن
کلمه «سماء» (آسمان) در قرآن به صورت مفرد (السماء ـ سما) و جمع (سموات ـ السموات) بیش از سیصد مرتبه به کار رفته است. ولی در همه موارد به یک معنا و در یک مصداق به کار نرفته است. و به طور کلی آسمان در قرآن در دو مفهوم مادی (حسی) و معنوی به کار رفته است. که برخی از مواردآن عبارتند از:
1. آسمان (سما) در معنای بالا (جهت بالا): این معنا موافق معنای لغوی آسمان است و برای نمونه آیه زیر را مثال زدهاند:
( أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّماءِ )[44]؛ «همانند درخت پربرکت و پاکیزه که ریشه آن در زمین ثابت و محکم است و شاخههای آن به آسمان کشیده شده». این معنا را برخی از مفسران معاصر آوردهاند[45]ولی برخی دیگر از صاحبنظران برآنند که این معنا به صورت مجازی یا مسامحه در قرآن به کار رفته است[46]. چرا که فوق (جهت بالا) جمع بسته نمیشود پس مثلا «سبع سموات» نمیتواند به این معنا باشد.
2. آسمان به معنای جوّ اطراف زمین یعنی جایی که ابرها قرار گرفتهاند و هوا در آن است.مثال: ( وَنَزَّلْنَا مِنَالسَّماءِ مَاءً مُبَارَکاً )[47]؛ «و از آسمان آب مبارکی را فرو فرستادیم».
3. آسمان به معنای مکان سیارات و ستارگان:مثال: ( تَبَارَکَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَجَعَلَ فِیها سِرَاجاً وَقَمَراً مُنِیراً )[48]؛ «بزرگوار آن خدایی که در آسمان برجها مقرر داشت و در آن چراغ روشن خورشید و ماه تابان را روشن ساخت».
4. آسمان به معنای مقام قرب و مقام حضور که محل تدبیر امور عالم است.برخی از مفسران مثل علامه طباطبایی( در موارد متعدد «سماء» را به این معنا ارجاع دادهاند[49].
مثال: ( یدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الْأَرْضِ )[50]؛ «اوست که امر عالم را از آسمان تا زمین تدبیر میکند».
5. آسمان به معنای موجود عالی و حقیقی:برخی از صاحبنظران برآنند که آسمان در قرآن همانگونه که به معنای آسمان مادی به کار رفته است. (مثل سموات سبع) در معنای علوّ مرتبه وجود و موجود عالی نیز بکار رفته است که همان سماء معنوی و عالم فوق ماده است که همه هستی از آن مرتبه بالاتر نازل میشود[51].مثال: ( وَفِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَمَا تُوعَدُونَ )[52]؛ «روزیتان و آنچه به شما وعده داده میشود (که ظاهراً بهشت منظور است) در آسمان قرار دارد».
جمعبندی
لفظ «سماء» در قرآن و علم و لغت به یک معنای واحد به کار نرفته است بلکه در معانی و مصادیق مختلف بکار رفته است. و به عبارت دیگرمشترک لفظی است. هرچند ممکن است برخی از این معانی و مصادیق را در یک مفهوم واحد جمع کرد. برای مثال معنای چهارم و پنجم قرآنی که از علامه طباطبایی (و استاد مصباح یزدی نقل کردیم) را میتوان در معنای آسمان معنوی جمع کرد.
پرسش دوم: مقصود از زمین (ارض) چیست؟
کلمه «ارض» در قرآنکریم 461 بار به کار رفته است و هیچگاهبهصورت جمع نیامده است. بلکه در قرآن همیشه مفرد استعمال شده است. امّا این کلمه در لغت و قرآن دارای معانی و مصادیق مختلف است:
الف: ارض در لغت
ارض جنس است و جمع آن «ارضون و اراضی» است به معنای کره خاکی که انسان بر روی آن زندگی میکند، میباشد. البته گاهی به مفهومی در مقابل «سماء» آمده که به معنای هر چیزی پست و پایین میباشد[53] و نیز به معنای جرم آمده است.امّا معنای حقیقی آن پایین مقابل بلندی و بالا (سما) است و هنگامی که مطلق گفته شود به معنای کره خاکی است[54].
ب: ارض در قرآن
در قرآنکریم ارض به چند معنا به کار رفته است:
1. ارض به معنای کره زمین که به صورت اسم خاص و علم شخصی است. (مثالها و آیات آن زیاد است.)
2. ارض به معنای قطعات زمین.مثال: در قرآن در مورد تبعیدمحاربین آمده است: (أَوْ ینفَوْا مِنَ الْأَرْضِ)[55]؛ «یامحاربین را از زمینی (که در آن زندگیمیکنند) خارج میکنند.»روشن است که در اینجا مراد از «ارض» کرهزمین نیست بلکه مقصود سرزمین آنهاست.
3. ارض به معنای «عالم طبیعت» در مقابل «سما» به معنای عالم ماوراء طبیعت:مثال: ( وَلکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ )[56]؛ «امّا او (بلعم باعورا) بر زمین، روی آورد و از خواهشهای خویش پیروی کرد و…»که در اینجا «اخلد الی الارض» به معنای دلبستگی به زمین و دنیاست که یک امر قلبی است. و بر اساس این معنا و با این اطلاق، آسمان مادی هم ارض است[57]. یعنی آسمان و زمین هر دو جزء دنیاست.
4. ارض در هنگامیکه جمع بسته شود (ارضون) به معنای طبقات داخلی زمین است.
5. ارض در هنگامیکه جمع بسته شود (ارضون) به معنای مناطق آباد زمینی ااقلیمهای آن است.در قدیم اقلیمهای هفتگانه داشتهاند و امروزه هم زمین را به مناطق هفتگانه (دو منطقه منجمد شمالی و جنوبی ـ دو منطقه معتدله ـ دو منطقه حاره و یک منطقه استوایی) تقسیم میکنند.
تذکر: این دو معنای اخیر را برخی مفسران به صورت احتمال در ذیل آیه 12 سورة طلاق فرمودهاند[58].
جمعبندی
میتوان گفت که کلمه «ارض» نیز مثل «سما» دارای دو قسم ارزشی و غیرارزشی (مادی ومعنوی) است و زمین (حسی) غیرارزشی گاهی به معنای قطعات و قارهها ـ طبقات داخلی زمین ـ کره خاکی میآید و ارض ارزشی (معنوی) به معنای عالم پست طبیعت است.
پرسش سوم: مقصود از سبع (هفت) چیست؟
کلمه سبع (هفت) در عربی به دو صورت به کارمیرود:
الف: هفت به معنای عدد مشخص و معینکه در ریاضیات به کارمیرود.
ب: هفت به عنوان نماد کثرت؛ چرا که گاهی در عرب کلمه «هفت» به کار میرود و معنای کنایی آن (تعداد زیاد و کثیر) مراد است. برای مثال در قرآن میخوانیم:( وَلَوْ أَنَّمَا فِی الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلاَمٌ وَالْبَحْرُ یمُدُّهُ مِن به عده سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّانَفِذَتْ کَلِمَاتُاللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ )[59]؛ «و اگر هر درخت روی زمین قلم شود و آب دریا به اضافه هفت دریای دیگر مداد گردد باز نگارش کلمات خدا ناتمام بماند همانا خدا را اقتدار و حکمت (بیپایان) است».
روشن است که مراد از «هفت دریا» در اینجا بیان کثرت است و اگر صدها دریا هم باشد برای نگارش کلمات خدا کافی نیست.در آیات«سبع سموات»برخی از مفسران احتمال دوم را ذکرکردهاند[60] و برخی از صاحبنظران نیز احتمال اول را قوی دانستهاند[61]ولی هر دو احتمال در «سبع سموات» بعید به نظر نمیرسد.اگر احتمال اول را پذیرفتیم پس مراد (در آیه 12 سوره طلاق) آن است که هفت آسمان واقعی وجود دارد و اگر احتمال دوم را پذیرفتیم مراد آیه آن است که تعداد زیادی آسمان وجود دارد.البته برحسب معانی مختلف «ارضو سما» که بیان شدمعانی متناسب و متفاوتی از آیه پیدامیشود مثال:هفت آسمان پر از ستاره و سیاره آفرید و هفت عدد کره زمین آفرید.هفت طبقه جوّ زمین را آفرید و هفت طبقه داخلی زمین را آفرید.هفت مرتبه عالی وجود و مقام قرب آفرید و هفت مرتبه پایین از طبیعت آفرید.
پرسش چهارم: مقصود از مثل هم بودن (مثلهن) در آیه چیست؟
در مورد مثلیت در آیه12 سوره طلاق چند احتمال وجود دارد:
الف) همانند بودن آسمان و زمین در مورد تعداد (عدد هفت)[62]یعنی: خداوند هفت آسمان آفرید و همانند آنها هفت زمین خلق کرد، در این صورت «مِن» در «من الارض مثلهن» بیان جنس است یعنی از جنس زمین نیز هفت عدد آفرید.اگر این احتمال را در مورد «مثل» بپذیریم، همان احتمالات گذشته در مورد زمین و آسمان (ارض ـ سما) پیدا میشود که لازم است به صورت متناسب در نظر گرفته شود. برای مثال:هفت طبقه آسمان (جو زمین) با هفت طبقه داخلی زمین؛ هفت عالم و جهان پر از ستاره با هفت عدد کره زمین؛هفت مرتبه عالی وجود و حضور و قرب الهیبا هفت مرتبه وجودی پایین.
ب) مثل بودن زمین و آسمان در مورد معلق بودن و شناور شدن در فضا
یعنی: همانگونه که خداوند سیارات و ستارگان آسمانها را شناور در فضا و بدون تکیهگاه و ستون آفرید، زمین را نیز همانگونه خلق کرد[63].
در این صورت آسمان به معنای مجموعه سیارات و ستارگان معنا میشود و زمین به معنای کره خاکی است. و میتواند عدد «هفت» در مورد زمین مقصود نباشد.
ج) مثل هم بودن در مورد ملکوتی بودن
یعنی: خداوند آسمان (مقام قرب و حضور و ملکوت) را آفرید و از زمین چیزی شبیه آسمان آفرید، یعنی انسانی را خلق کردکه مرکب از مادهزمینی و روح ملکوتی آسمانی است[64].
در این صورت «من» در «من الارض مثلهن» به معنای نشویه است یعنی: از زمین (خاک) انسانی ملکوتی مانند آسمان ملکوتی نشأت گرفت و آفریده شد که در این صورت چندین معنای «ارض» و «سما» مطرح نمیشود بلکه آسمان به معنای مقام قرب و حضور و ملکوت است وارض به معنای کرهخاکی یا مرتبه پست طبیعت است.
پرسش پنجم: مقصود قرآن از واژه «هفت آسمان» چیست؟
با توجه به مقدماتی که گذشت و معانی و مصادیقی که برای کلمه «ارض ـ سما ـ سبع ـ مثل»، بیان شد میتوان نتیجه گرفت که چندین احتمال در مورد واژه «هفت آسمان» وجود دارد:
1. هفت به معنای عدد حقیقی باشد؛ در این صورت این احتمالات
متصوّر است:
الف) هفتآسمانپر از ستاره و سیاره مثل هفت کره خاکی زمین
این مطلب از نظر علمی نیز ممکن است چرا که برخی از دانشمندان گفتهاند که میلیونها خورشید و سیاره مشابه زمین در کهکشانهای جهان وجود دارد. همانگونه که احتمال وجود جهانهای مشابه این آسمان پرستاره را بعید نمیدانند چرا که دانشمندان علم نجوم و فیزیک کیهانی با تلسکوپهای خود توانستهاند تا میلیاردها ستاره و سیاره را ببینند ولی میگویند که هنوز فضاهای ناشناخته و تاریکی وجود دارد که از دامنه دید ما خارج است[65].پس احتمال وجود شش جهان مشابه و شش آسمان دیگر که هنوز کشف نشده است وجود دارد. و این مطلب با ظاهر برخی آیات قرآن نیز همگونی دارد[66].
ب) هفت مقام قرب و حضور و موجود عالی معنوی (هفت آسمان) در مقابل هفت مرتبه پست وجودی طبیعت (هفت زمین)
تذکر: در این دو صورت مثل بودن آسمان و زمین در «هفت بودن» آنهاست.
2. هفت به معنای کثرت باشد؛ در این صورت احتمالات زیر متصور است:
الف)آسمانهای زیادی (مجموعه کرات و سیارات و…) خلق کرد. و زمینهای زیادی (کرههای خاکی مشابه زمین) خلق کرد. که همهی آنها در فضا شناور و معلق هستند.
ب) تعداد زیادی از طبقات جوّ زمین را خلق کرد. و تعداد زیادی از طبقات داخلی زمین یا قطعات زمین و اقلیمها را خلق کرد.
امروزه در علوم زمینشناسی و هواشناسی طبقات آنها را از نظر مقدار تراکم مواد یا مواد سازنده آنها تقسیم میکنند و در این صورت آیه اشاره به این طبقات است، و یا اشاره به مناطق هفتگانه زمین باشد که قبلاً بیان کردیم.
ج) مراتب معنوی و مقامات قرب و حضور و موجودات عالی بسیاری خلق کرد مراتب پست طبیعت را که بسیار است خلق کرد.
تذکر: در اینجا احتمالات دیگری نیز میتواند وجود داشته باشد و برخی افراد نیز بدانها اشاره کردهاند ولی چون بسیار ضعیف و دور از ظاهر آیه بود بدانها اشاره نکردیم. (مثل اینکه مراد، هفت سیارهی منظومه شمسی باشد) البته در بین همین احتمالات نیز که ذکر شد برخی با ظاهر آیه مناسبتر است و برخی از ظاهر آیه دورتر است که قضاوت و اختیار هر معنا را به عهده خوانندگان صاحب نظر میگذاریم هر چند در این موارد قضاوت قطعی بسیار سخت است.
پرسش ششم: مقصوداز هفت زمین چیست؟
در قرآنکریمآیهای به صورت صریح در مورد هفت زمین وجود ندارد و تنها آیهای که میتواند اشاره به هفت زمین محسوب شود آیه 12 سوره طلاق است. البته اگر مثلیت در این آیه را به معنای «مثل همبودن در عدد هفت» بدانیم. در حالیکه دو احتمال دیگر در مورد مثل بودن (مثلیت در معلق بودن کرات در فضا و مثلیت در ملکوتی بودن) وجود داشت.
امّا در روایات کلمه «الارضین السبع»[67]زمینهای هفتگانه آمده است و در نهج البلاغه نیزکلمه «الارضین» آمده است: «ورکوبها اعناق سهول الارضین[68]»؛ «(کوهها) بر گردن همواریهای زمینها سوارند». « الم یکونوا ارباباً فی اقطار الارضین »[69]؛ «آیا در اطراف زمینها پادشاهان و مالک رقاب نبودند».
« فهم حکام علی العالمین وملوک فی اطراف الارضین »[70]؛ «(اعراب) در اطراف زمینها پادشاهان شدند»[71].
البته با توجه به قرائن موجود در کلام حضرت امیر در همه موارد «ارضین» به معنای قطعات زمین و خشکیهاست.پس اگر زمینهای هفتگانه را بتوان از قرآن برداشت کردمیتوانیم به یکی از معانی گذشته یعنی هفت قطعه و اقلیم زمین همانگونه که در روایات آمده یا هفت کرهخاکی یا هفت طبقه داخلی زمین حمل کنیم.
بررسی
1. با توجه به معانی متفاوتی که از آسمان، زمین، مثلیت آنها و هفت آسمان بیان کردیم و با توجه به احتمالات متعدد تفسیری در این آیات،نمیتوان گفت که مقصود قرآن در همه موارد یک معنای آسمان بوده است و نمیتوان یک معنای خاصی را بر قرآن در مورد هفت آسمان تحمیل کرد.پس معلوم میشود که تمام کسانی که به صورت قاطع یک معنا را به قرآن نسبت میدادند و بر آن پافشاری میکردند راه صواب نرفتهاند. (علاوه بر اشکالات واضحی که در این دیدگاهها وجود داشت که به برخی آنها اشاره داشتیم).
2. با توجه به ابهامی که در معنای هفت آسمان قرآن وجود دارد و با توجه به ابهاماتی که در مورد آسمان و کهکشانها از نظر علمی وجود دارد و نظریههای متفاوت و بالندهای که هر روز ارائه میشود، نمیتوان گفت که نظر قطعی قرآن کدام نظریه است.و با توجه به این مطلب،ادعای اعجاز علمی قرآن در آیات مربوط به هفت آسمان صحیح به نظر نمیرسد و حتی اگر یک نظریه علمی در مورد هفت آسمان به اثبات برسد باز اعجاز علمی ثابت نمیشود چرا که همانطورکه گذشت هفت آسمان قبل از اسلام در قوم نوح و بین یهودیان مطرح بوده است.
3. از آنجا که ممکن است مقصود از واژهآسمان در اصطلاح قرآن و اصطلاحات علمی متفاوت باشد (مثلاً یکی آسمان معنوی بگوید و یکی فضای خالی یا کرات آسمانی) پس نمیتوان گفت که تعارضی بین گزاره هفت آسمان قرآن با یافتههای علوم کیهانیشناسی وجود دارد. چرا که علوم کیهانشناسی ادعا میکند:
هنوز هفت آسمان کشف نکرده است و قرآن ادعا میکند هفت آسمان وجود دارد.پس با توجه به احتمال اشتراک لفظی واژه «آسمان» نمیتوان گفت دو گزاره فوق معارض است و اگر هم هر دو (علم و دین) یک معنا را از آسمان اراده کنند باز هم علم وجود آسمانهای هفتگانه را نفینمیکندبلکه آنها را اثبات نکرده است. امّا قرآن از طریق وحی خبر از وجود آنها میدهد پس ممکن است در آینده آسمانهای دیگری کشف شود و گزارهدینی به اثبات برسد.
4. از مطالب که در بالا ذکر شد روشن میشودکه قرآن در مسألهی هفت آسمان با هیئت بطلمیوسی که نه فلک را مطرح میکرد، مخالفت کرده است و حتی برخی دانشمندان مسلمان تلاش کردهاند بیناین دو دیدگاه، با اضافه کردن «عرض» و «کرسی» به هفت آسمان، سازگاری ایجادکنند. بنابراین این مطلب که به قرآن نسبت میدهند که ظاهر آیات آن بر هیئت بطلیموسی دلالت دارد، صحیح نیست.
نکات تکمیلی در پاسخ دکتر سها
1ـ از مطالب فوق روشن شد که هفت آسمان نه تنها مخالف علم نیست بلکه بر اساس برخی معانی آن، طرح ایده علمی جدید در کیهانشناسی است که میتوان آن را نوعی نظریهپردازی علمی قرآن دانست.
2ـ هفت زمین هر چند که صریح در آیات نیامده لیکن در احادیث ذکر شده است و برخی معانی آن میتواند به عنوان نظریهپردازی علمی حدیثی مطرح شود.
3ـ مطالبی که دکتر سها با استناد به حدیثی که از تفسیر طبری نقل کرده به خاطر منبع آن فاقد اعتبار است. چون قبلاً (در بررسی پیشفرض منابع غیرمعتبر) اشکالات تفسیر طبری را مطرح کردیم از جمله نقل احادیث ضعیف و اسرائیلیات.
4ـ دکتر سها در اینجا با استناد به حدیث تفسیر طبری، وجود هفت طبقه زیرین زمین و سقوط از آنها را به پیامبر اسلام(ص) نسبت میدهد و نتیجه میگیرد که این مطالب را از افسانههای هند و یونان اخذ کرده است.
این مطالب دکتر سها از دو جهت اشکال دارد، یکی از جهت منبع غیرمعتبر (تفسیر طبری) و دوم از این جهت که بدون دلیل به پیامبر اسلام(ص) نسبت میدهد که این مطالب را از منابع هندی و یونانی گرفته است. در حالی که پیامبر اسلام(ص) در مکه میزیست که در هنگام بعثت رابطهای با یونان و هند نداشت و اصولاً افراد با سواد در جزیره العرب انگشت شمار بودند.
5ـ ادعای دکتر سها در مورد اینکه قرآن تحت تأثیر فرهنگ عرب جاهلی مسأله هفت آسمان را مطرح کرده است صحیح نیست چون صدها سال قبل از عربها، مسأله هفت آسمان در کتاب مقدس (تورات) بارها مطرح شده بود[72] و در قرآن مسأله هفت آسمان را از قول حضرت نوح(ع) مطرح میکند.[73] پس معلوم میشود که مطلب بسیار قدیمی است و اختراع عربها نیست و اصولاً مطلبی است که در کتب آسمانی از منبع وحی نقل شده است.
6 ـ ادعای دکتر سها در مورد اینکه هفت آسمان قرآن مطابق هیئت بطلمیوسی بوده است بسیار عجیب است چرا که در هیئت بطلمیوسی 9 فلک قائل بودند و هفت آسمان قرآن با آن در تضاد بود و در حقیقت قرآن از جهات مختلف به مخالفت با هیئت بطلمیوسی پرداخت از جمله هفت آسمان، اشاره به حرکت زمین،[74] اشاره به حرکتهای واقعی خورشید[75] و … .
7ـ نکته عجیب این است که دکتر سها هنگامی که میبیند روایات پیامبر (ص) با علم روز مطابق است به جای تمجید از آن، میگوید که پیامبر (ص) متوجه خطای علمی قرآن شده و آن را تصحیح کرده است؟!
این در حالی است که در صدر همین فصل اشاره کرد که پیامبر اسلام از علوم روز اطلاعی نداشته است!![76]
پی نوشت ها:
[1]. بلوغ الارب فی معرفه احوال العرب للالوسی، ج 3، ص 224.
[2]. نقد قرآن، ص 73ـ74.
[3]. همان، ص 77.
[4]. Sushil Mitt (ص)l, G. R. Thursby, The Hindo world, 2004, Routledge New York.
[5]. Hesiod Theogony, 116; 123-132.
[6]. نقد قرآن ص 93ـ95.
[7]. طلاق/ 12.
[8]. ر.ک: جیمزهاکس، قاموس کتاب مقدس، مادهی «آسمان».
[9]. بطلمیوس ( tolem (ص)os) منجم و جغرافیدان معروف یونانی صاحب کتابهای مجسطی و آثار البلاد (زنده در قرن دوم میلادی) او معتقد بود که زمین ساکن و مرکز جهان است و هفت فلک به دور آن میچرخند که عبارتند از (قمر، عطارد، زهره، خورشید، مریخ، مشتری، زحل، فلک هشتم که ستارههای ثابت هستند و فلک نهم یا فلک الافلاک یا فلک اطلس که همه افلاک در آن قرار دارند).
[10]. حاقه/ 17.
[11]. رسائل ابن سینا، ص 128 – 129 به نقل از التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 426.
[12]. هفت آسمان، محمد باقر بهبودی، ص 8، کتابخانه مسجد جعفری (قیطریه) تهران، بی تا.
[13]. بحار الانوار، ج 57، ص 5.
[14]. شرح منظومه، قسمت فلسفه، ص 269 (انتشارات دار العلم).
[15]. ر.ک: قاموس قرآن، ج 6، واژهی«کرسی» و نیز نمونه، ج 2، ذیل آیهی 155 بقره.
[16]. ر.ک: قاموس قرآن، ج 4، واژهی«عرش».
[17]. ر.ک: المیزان، ج 10، ص 155.
[18]. اعجاز قرآن از نظر علوم امروزی، یدالله نیازمند شیرازی، ص 145 و 167.
[19]. تفسیر الکبیر، ج 1، ص 156.
[20]. محاسن التأویل، طبع عیسی الحلبی، 1970، 16/ 5877 به نقل از التفسیرالعلمی فی المیزان، احمد عمر ابو حجر، ص 380.
[21]. فرقان / 61، ابراهیم / 24 و ق / 9.
[22]. نپتون در سال 1846 و پلوتن در سال 1930 کشف شد.
[23]. در ادامه معانی لغوی و اصطلاحی «سماء» را بررسی خواهیم کرد.
[24]. عبد القادر مغربی، تفسیر جزء تبارک، ط قاهره، 1947 م، ص 4 به نقل از التفسیر العلمی فی المیزان، ص 383.
[25]. ابراهیم/ 34 و نحل/ 18.
[26]. المنتخب فی التفسیر، تعلیق الخبراء، ج1، ص16، به نقل از التفسیر العلمی فی المیزان، ص384.
[27]. همان.
[28]. ایمان مرادی، رازهای آسمانهای هفتگانه، ص 84 به بعد، معاونت فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، 1373 ش.
[29]. محمد باقر بهبودی، هفت آسمان، ص 10 و نیز دکتر محمد صادقی، زمین و آسمان و ستارگان از نظر قرآن، ص 229.
[30]. همان، ص 11.
[31]. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 1، ص 165 – 167 و نیز ذیل آیه 12 طلاق.
[32]. محمد باقر بهبودی، هفت آسمان، ص 13 (با تلخیص).
[33]. ر.ک: المیزان، ج 16، ص 247 و ج 19، ص 327 (چاپ بیروت) و ذیل آیات هفت آسمان.
[34]. ق/ 9.
[35]. عباسعلی محمودی، ساکنان آسمان از نظر قرآن، ص 46.
[36]. مع القرآن فی الکون، ص 189 ـ 193.
[37]. ر.ک: تفسیر الجواهر، ج 1، ص 46 (نقل به مضمون).
[38]. ر.ک: دکتر محمد صادقی، زمین و آسمان و ستارگان از نظر قرآن، ص 226.
[39]. همان، ص 227 و 232 و 242 و 2.
[40]. دکتر پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 1، ص 111.
[41]. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 5، ص 254.
[42]. مفردات راغب، ماده «سماء».
[43]. ر.ک: بینات، سال دوم، شماره 8، ص 86 ـ 87.
[44]. ابراهیم/ 24.
[45]. تفسیر نمونه، ج 1، ص 165 ـ 167.
[46]. استاد مصباح یزدی، معارف قرآن، ص 234.
[47]. ق/ 9.
[48]. فرقان/ 61.
[49]. ر.ک: المیزان، ج 16، ص 247 و ج 19، ص 327، چاپ بیروت.
[50]. سجده/ 5.
[51]. استاد مصباح یزدی، معارف قرآن، ص 234 – 236.
[52]. ذاریات/ 22.
[53]. ر.ک: مفردات راغب، مادهی«سما» و «ارض».
[54]. ر.ک: حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 1، ص 56 (مرکز نشر کتاب).
[55]. مائده/ 33.
[56]. اعراف / 176.
[57]. استاد مصباح یزدی، معارف قرآن، ص 238 – 239.
[58]. ر.ک: المیزان، ج 19، ص 326 و تفسیر نمونه، ذیلآیهی فوق (طلاق/ 12).
[59]. لقمان/ 27.
[60]. تفسیر نمونه، ج1، ص 165 ـ 167 و ذیل آیهی 12 سورهی طلاق.
[61]. استاد مصباح یزدی، معارف قرآن، ص 239 ـ 240.
[62]. ر.ک: تفسیر اطیب البیان، ذیل آیهی 12 سورهی طلاق.
[63]. ظاهر آیه همین معنا است و فخر رازی هم در تفسیر کبیر همین احتمال را در معنای «مثل» پذیرفته است. هر چند که سیارات هفتگانه را با اقالیم هفتگانه در مقابل هم قرار داده است. (ر.ک: تفسیر کبیر، ج 30، ذیل آیهی 12 سورهی طلاق).
[64]. ر.ک: المیزان، ج 19، ص 326 که بصورت احتمال ذکر میکند.
[65]. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 1، ص 165 – 167 و ذیل آیه 12سوره طلاق.
[66]. ر.ک: صافات/ 6 (إِنَّا زَینَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ) و نیز ملک/ 3.
[67]. «لا اله الاّ اللّه ربّ السموات السبع والارضین السبع».وسائل الشیعه، ج 4، ص 907
[68]. نهج البلاغه (سه جلدی)، ج 1، ص 174 و نیز ر.ک: قرشی، قاموس قرآن، ج 1، ص 65.
[69]. نهج البلاغه، ج 2، ص 177.
[70]. نهج البلاغه، ص 179 و نیز خطبه 199 (والارضین المدحوة والجبال ذات الطول…).
[71]. برای اطلاع بیشتراز اینمباحث ر.ک: پژوهشی در اعجاز علمیقرآن، ج1، دکترمحمدعلی رضایی اصفهانی؛قرآنوکیهانشناسی،سیدعیسیمسترحمیوشگفتیهاواعجازهایعلمیقرآن،محسنملاکاظمی.
[72]. ر.ک: قاموس کتاب مقدس، ماده آسمان.
[73]. نوح/ 15.
[74]. وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِO (نمل/ 88).
[75]. وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَاO (یس/ 38).
[76]. ر.ک: نقد قرآن، ص 47ـ48.