در کتب حدیثی شیعه و اهل سنت به این مضمون روایت شده که: قوم یهود بعد از حضرت موسی(ع) هفتاد و یک فرقه شدند که از آنها یک فرقه اهل بهشت و هفتاد فرقه اهل جهنمند و نصارا بعد از حضرت عیسی(ع) هفتاد و دو فرقه شدند که از آنها یکی اهل بهشت و هفتاد و یک فرقه اهل جهنم هستند، امت اسلام نیز بعد از نبی اکرم(ص) هفتاد و سه فرقه می شوند که از آن میان یکی در بهشت است و هفتاد و دو فرقه در جهنم خواهند بود.(ر.ک: کافی، ج8، ص244، وسایل الشیعه، ج27، ص49، بحار، ج 10 ص114 و ج24 ص144 و ج28 ص4-29 و … و از منابع اهل سنت ر.ک: مسند احمدبن حنبل، ج2، ص322 و ج4 ص102، سنن ابن ماجه، ج2، ص1321 و 1322و 1460 و 1461 و سنن ابی داود، ج2، ص390 و سنن ترمذی، ج4، ص 134، مستدرک حاکم، ج1، ص6 و ص128، صحیح ابن حبان، ج15، ص125 و …)در کتاب روایی شیعه، در بسیاری از این روایات که عمدتا از زبان رسول اکرم(ص) است تصریح شده است که فرقه ناجیه(فرقه ای که اهل بهشت است) شیعیان اهل بیت(ع) هستند. همچنین در یکی از این روایات آمده است که از این هفتاد و سه فرقه، سیزده فرقه قائل به ولایت اهل بیت پیامبرند که از این سیزده فرقه، دوازده فرقه اهل آتشند وتنها یکی اهل نجات است.(ر.ک بحارالانوار، ج28، ص13)از حیث سندی برخی علمای شیعه و سنی صحت این روایات را نپذیرفته برخی نیز آن را مسکوت گذاشته اند اما برخی دیگر از آنها را صحیح دانسته و درصدد شمارش فرقه ها برآمده اند. شهرستانی در کتاب ملل و نحل بیشترین افراط را در این زمینه به خرج داده و به تکثیر افراطی فرق پرداخته است . آیه الله سبحانی در ملل و النحل ج1، ص25و 26 فرموده اند این فبیل احادیث مستفیض بوده و دارای کثرت نقل هستند این کثرت طرق روایت ضعف سندی آن را جبران می کند لذا در انسان این اطمینان حاصل می شود که حدیث از معصوم صادر شده است.اگر بپذیریم که این گونه احادیث درست هستند آن گاه این سوال مطرح می شود که کدام فرقه ها مرادند. فرقه های اصلی یا فرقه های فرعی که از شاخه های فرقه های اصلی هستند. فرقه های اصلی تا زمان حاضر کمتر از هفتاد و سه فرقه اند و فرقه های فرعی بسیار بیش از هفتاد و سه فرقه اند. لذا به یقین مراد از آن فرقه های فرعی نیستند، پس مراد فرقه های اصلی هستند و چون حدیث به زمان معینی دلالت ندارد لذا می توان گفت چه بسا تا زمان ظهور حضرت مهدی(عج) هفتاد و سه فرقه اصلی در اسلام پدید خواهد آمد. البته این در صورتی است که دقیقا عدد ذکر شده مورد نظر باشد , ولی احتمال دیگر این است که مراد از آن کثرت فرق باشد. در این صورت اصل سوال منتفی است , والله اعلم. البته بازشناسی فرقه های اصلی از فرعی نیز کار آسانی نیست و طبیعی است که بین علما در این امر اختلاف نظر وجود خواهد داشت.فرقه ناجیه کدام است؟1. برخی گفته اند، فرقه ناجیه فرقه ای است که اکثریت دارد، این فرض باطل است چون اکثرت ملاک حقانیت نیست خداوند متعال می فرماید: « وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ» (یوسف/106) و می فرماید: «وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ»(یوسف/21) و فرمود: « وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ»(سباء/13)2. برخی گفته اند از روایت چنین برمی آید که فرقه ناجیه فرقه ای است که روش پیامبر و اصحاب او را پیش گرفته اند. اما این ملاک نیز کارساز نیست چون همه فرقه ها مدعی هستند که پیرو پیامبر و اصحاب او هستند ثانیا در تعریف اصحاب هم بین فرقه ها اختلاف نظر است.3. شیعه با استناد به حدیث « ان مثل اهل بیتی فیکم، مثل سفینه نوح من قومه، من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق»(المستدرک علی الصحیحین ج3، ص151) و حدیث متواتر ثقلین یعنی « انی تارک فیکم الثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا من بعدی ابدا کتاب الله و عترتی اهل بیتی، ان اللطیف الخبیر نبأنی ما انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض»(این حدیث با تعابیر مختلف در منبع اهل سنت آمده است(که برخی از آن منابع عبارتند از: مسند احمدبن حنبل، ج3، ص14 و 17 و 26، مسند ابن جعد، ص397، المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج3، ص109و 148؛ السنن الکبری، نسائی، ج5، ص45 و البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج5 ص228) معتقد است که فرقه ناجیه پیروان اهل بیت عصمت(ع) است.جهت مطالعه بیشتر ر.ک فرق و مذاهب کلامی، علی ربانی گلپایگانی، ص13 پاسخ بخش دوم سوال: به طور کلی فرقه های اسلامی به دو دسته شیعه و اهل سنت تقسیم می شوند:یک. فرقه های اساسی شیعه: 1. زیدیه 2. کیسانیه 3. امامیه (اثنی عشریه) 4. اسماعیلیه دو. فرقه های اهل سنت: 1. اهل حدیث (خنبلیه) 2. سلفیه 3. مذهب اشعریه (اشعری) 4. مذهب ماتریدیه 5. مذهب طحاویه 6.مذهب معتزله 7. فرقه مرجئه 8. فرقه اباضیه 9. حشویه 10. فرقه جهمیه 11. خوارج 12. قدریه و …پس ما این پرسش را در دو بخش پاسخ می دهیم:بخش اول فرق شیعه: شیخ مفید دراوائل المقالات ص42 فرموده اند: « لفظ شیعه به کسانی گفته می شود که به امامت وخلافت بلافصل علی(ع) معتقدند و بر این عقیده اند که امامت او از طریق نصّ جلی یا خفی ثابت شده است و امامت ، حق او و فرزندان اوست.» لذا معّرف مذهب شیعه مسأله خلافت بلافصل علی(ع) و فرزندان اوست و ملاک انشعابات اصلی در فرق شیعه نیز باید همین امر دانسته شود ؛ و دیگر اختلافات را نمی توان ملاک انشعاب اصلی فرق شیعه دانست بلکه دیگر اختلافات موجب پیدایش فرق فرعی می شوند. بر این اساس می توان گفت که فرق اصلی شیعه عبارتند از: زیدیه، کیسانیه، امامیه(شیعه دوازده امامی)، اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه. ولی از این فرق شش گانه تنها سه فرقه باقی مانده اند که عبارتند از: زیدیه، اسماعیلیه وامامیه و سه فرقه دیگر منقرض شده اند. فرقه های دیگری نیز در مسأله امامت در تاریخ پدید آمده ا ند که چند صباحی بیشتر نپاییده و خیلی زود منقرض شده اند لذا علمای ملل و نحل به آنها اعتنا نمی کنند. نخستین فرقه ای که ازمذهب شیعه منشعب شد کیسانیه است؛ که پیروان مختار ثقفی هستند و از آنجا که مختار در آغاز کیسان نام داشت، کیسانیه نامیده شدند. اینها معتقدند که محمدبن حنفیه(فرزند امام علی(ع)) نیز امام است. گروهی از آنها او را امام بعد از علی(ع) می دانند و برخی دیگر او را امام بعد از امام حسین(ع) می دانند. برخی از آنها نیز محمد بن حنفیه را مهدی موعود می پندارند و معتقدند که وی در کوه رضوی- در نزدیک مدینه- پنهان شده است و روزی ظهور خواهد کرد. کیسانیه خود دارای سه فرقه فرعی است؛ مختاریه(کیسانیه خالص) حارثیه، عباسیه. زیدیه: اینها امام چهارم را زیدبن علی(فرزند امام سجاد(ع) ) می دانند و امام سجاد را تنها پیشوای علم ومعرفت می شناسند. چون به نظر اینها یکی از شرایط امام ، قیام مسلحانه است وچون امام سجاد (ع) قیام مسلحانه نکرده است ، لذا امام نیست. فرق زیدیه عبارتند از: جارودیه، سلمانیه یا جریریه، صالحیه و ابتریه. بزرگترین موج انشعاب فرقه ها بعد از شهادت امام صادق(ع) شروع شد که عبارتند از: 1. ناووسیه: آنها معتقد بودند که امام صادق(ع) امام آخر و مهدی موعود است این فرقه منقرض شده است. 2. فطحیه: اینها عبدالله افطح فرزند امام صادق(ع) را جانشین امام صادق(ع) می دانستند. این فرقه نیز بیش از هفتاد روز دوام نیاورد. چون عبدالله افطح هفتاد روز بعد از امام صادق(ع) وفات کرد. 3. سمیطیه: اینها محمد فرزند امام صادق(ع) را امام بعد از او می دانستند اینها نیز چند صباحی بیش دوام نیاوردند. 4. موسویه یا مفضله: اینها شاگردان خاص امام صادق(ع) بودند که امامت موسی بن جعفر(ع) را قبول کردند و شیعه دوازده امامی امتداد این فرقه است. 5. اسماعیلیه: اینها کسانی هستند که اسماعیل فرزند بزرگ امام صادق(ع) را امام می دانستند. لازم به ذکر است که اسماعیل در زمان حیات امام صادق (ع) از دنیا رفته بود. اسماعیلیه نیز فرقه های فرعی زیادی دارد که عبارتند از: 1. اسماعیلیه خالص: اینها گفتند اسماعیل نمرده بلکه غایب شده است و روزی ظهور خواهد کرد. 2. مبارکیه: اینها به مرگ اسماعیل اعتراف دارند ولی معتقدند که امامت بعد از امام صادق(ع) از اسماعیل به فرزندش محمد منتقل شده است و در نسل او ادامه یافته است. 3. قرمطیه: اینها از مبارکیه منشعب شده اند و معتقدند که در مورد امامت اسماعیل بداء حاصل شده و امامت او به فرزندش رسیده است و محمد بن اسماعیل نمرده بلکه او هفتمین و آخرین امام است. اسماعیلیه را باطنیه، سبعیه، تعلیمیه، ملحده، مزدکیه نیز گفته اند. فاطمیان، نزاریه، مستعلیه و آقاخانیه نیز از فرقه های اسماعیلیه هستند. اسماعیلیه تاریخ مبسوطی دارد که جهت آگاهی از آن باید به کتب مفصل رجوع شود. مشهورترین و پرطرفدارترین و مدلل ترین مذهب شیعه، شیعه امامیه یا اثنا عشریه است که به دوازده امام معصوم اعتقاد دارند. برخی از اصحاب ملل و نحل فرقه های غلات(فرقه هایی که در مورد اهل بیت(ع) غلو می کنند) را هم از فرق شیعه شمرده اند؛ ولی حق این است که این فرقه ها از جرگه مسلمین خارجند. اینها در واقع از فرق شیعه نیستند بلکه اینها از طوایف کفار و خارج شدگان از دین هستند. فرق غلات عبارتند از: 1. دروزی ها: که از شعب اسماعلیلیه هستند.اینها الحاکم بامرالله را خدای صمد واحد می دانند. 2. نصیریه: اینها برای علی(ع) قائل به مقام خدایی هستند. آنها را انصاریه و علویه هم می گویند. به نظر اینها سلمان فارسی پیامبر و فرستاده علی(ع) است. اینها به ابن ملجم هم ارادت دارند و می گویند او لاهوت را از بند ناسوت رها کرد. همچنین شراب را نور می دانند و کندن درخت انگور را حرام می دانند. خود اینها نیز فرقه های زیادی دارند. 3. اهل حق(علی اللهی ها)4. برخی علمای ملل ونحل ، شیخیه را هم از غلات دانسته و گفته اند آنها هم قائل به الوهیت ائمه(ع) شده اند. 5. بابیه و بهائیت: این دو فرقه افزون بر غلو در باب ائمه(ع) دین خود را دین جدید می دانند که بعد از اسلام آمده است. 6. قادیانیه یا احمدیه: این فرقه نیز افزون بر غلو ، دین خود را دین جدید می داند. بخش دوم فرق اهل سنت: فرق اهل سنت در دو بخش قابل طرح و بررسی است، بخش کلام و اعتقادات و بخش فقه و احکام.
الف. در بخش کلام و اعتقاد:
در زمان وجود پیامبر اکرم(ص) اختلاف اعتقادی پشت پرده و پنهان بود، بعد از رحلت حضرت اولین اختلاف اعتقادی در مسأله امامت پیش آمد و در واقع روز سقیفه تشکل اولیه اهل سنت پا گرفت و امامت را از نصب الهی به آرا و انتخاب مردم تبدیل نمودند، در سال های 36 و 37 ه.ق در جریان جنگ صفین مسأله حکمیت پیش آمد که باعث به وجودآمدن خوارج شد، خوارج هر چند در ابتدا طرف دار و پیروان علی(ع) بودند، ولی افکار آنها و موضع گیری ها در مقابل آرای آنها باعث به وجود آمدن برخی فرقه ها و نحله های کلامی و اعتقادی اهل سنت گردید. درست بعد از شهادت علی(ع) از سال 41 – 132 ه.ق گروه های ذیل از اهل سنت در وادی کلام به وجود آمدند، معتزله، مرحبه، قدریه، جهمیه و… آن گروهی که بیشتر پا گرفت و مطرح شد و در واقع مکتب قدریه و جهمیه تبدیل به آن شد و به صورت تکامل یافته ظهور کرد، مکتب معتزله بود. بنیان گذار اصلی مکتب اعتزال «واصل بن عطا» است که شاگرد حسن بصری است او در سال 80 ه.ق متولد و در سال 131 درگذشته است پس گروه اصلی اعتقادی اهل سنت در دوران فوق، معتزله بوده است و اساسی ترین اعتقادات معتزله از این قرار است: 1. توحید یعنی عدم مکثرات صفات. 2. عدل، یعنی خداوندعادل است و ظالم نیست. 3. وعد و وعید (یعنی خدا وعده پاداش اطاعت و وعید کیفر معصیت داده است) 4. مخلوق بودن کلام خدا. 5. هر کار خدا برای یک فایده و نتیجه ای است. 6. مغفرت بدون توبه ناممکن است. 7. قدیم منحصر به خداوند است. 8. تکلیف مالا یطاق محال است.9. افعال بندگان به پنج وجه مخلوق خدا نیست و مشیت الهی به افعال بندگان تعلق نمی گیرد. 10. عالم حادث است. 11. خداوند در دنیا و آخرت دیده نمی شود
مسائل انسانی:
1. انسان آزاد و مختار است نه مجبور. 2. انسان قبل ازانجام فعلی قدرت ترک آن را دارد.3. مؤمن قادر بر کفر است و کافر قادر بر ایمان. 4 . فاسق نه مؤمن است و نه کافر. 5. عقل پاره ای از مسائل را مستقلا درک می کند. 6. در تعارض حدیث با عقل، عقل مقدم است. 7. قرآن را با عقل می توان تفسیر کرد
مسائل اجتماعی و سیاسی:
در مسائل سیاسی و اجتماعی معتزله به این اصول اعتقاد داشتند: 1. وجوب امر به معروف و نهی از منکر هر چند مستلزم قیام به سیف باشد. 2. امامت خلفای راشیدن به ترتیبی که واقع شده صحیح بوده است. 3. علی افضل خلفای پیش از خود بوده است. 4. انتقاد به صحابه پیغمبر و بررسی کارهای آنها جایز است. 5. تحلیل روش سیاسی عمر و روش سیاسی علی(ع) و مقایسه میان آنها در دوران متوکل عباسی معتزله غالبا قلع و قمع شدند و در مقابل آنها اهل حدیث والسنه پا گرفت و مهمترین اعتقادات اهل حدیث به این شرح است: 1. ایمان به خدا و ملائکه و کتب و رسل دارند. 2. خدا را یکی می دانند. 3. محمد(ص) را رسول خدا می دانند. 4. بهشت و جهنم حق است. 5. خداوند بر عرش سوار است. 6. خداوند صورت و چشم دارد و همین طور گوش دارد. 7. خداوند عالم است. 8. کلام خداوند غیر مخلوق است.9. خیر و شر همان است که خدا می خواهد. 10. اعمال بندگان مخلوق خداوند است و انسان مجبور آفریده شده است. 11. خداوند مؤمنین را توفیق اطاعت می دهد. 12. خیر و شر به قضای الهی است. 13. قرآن کلام غیر مخلوق است. 14. خداوند در آخرت دیده می شود.15. گناه کبیره باعث کفر نمی شود. 16. اسلام از ایمان وسیع تر است. 17. افضلیت در بین خلفا نیست به ترتیب خلافت فضیلت دارند. 18. خداوند روز قیامت دیده می شود
اشعری ها یا اشاعره:
در اوائل قرن چهارم و اواخر قرن سوم اهل حدیث دو دسته شدند، اشاعره پیروان ابوالحسن اشعری که سالها شاگرد قاضی عبدالجبار معتزلی بوده و متوفای 330 می باشد و حنابله یعنی تابعان احمد بن حنبل، ابوالحسن اشعری از بین اعتقادات اهل حدیث، این اصول را برگزید.
اعتقادات اشاعره:
1. عدم وحدت صفات با ذات.2. عمومیت اراده و قضا و قدر الهی. 3. شرور، مانند خیرات از جانب خدا است. 4. مختار نبودن بشر و مخلوق خدا بودن اعمال او. 5. حسن و قبح افعال ذاتی نیست بلکه شرعی است و همچنین عدل شرعی است نه عقلی. 6. رعایت لطف و اصلاح بر خدا واجب نیست.7. انسان آفریننده عمل خود نیست، اکتساب کننده آن است. 8. خداوند در قیامت دیده می شود. 9. فاسق مؤمن است. 10. مغفرت بدون توبه اشکال ندارد. 11. عالم حادث زمانی است. 12. کلام خدا قدیم است. 13. کارهای خدا برای غایت و غرضی نیست. 14. تکلیف مالایطاق بلا مانع است از آنچه بیان شد به خوبی روشن شد که اشاعره و اهل حدیث در عین حالی که در برخی موارد اختلاف داشتند کاملا در مقابل معتزله قرار گرفتند و در مسأله عدل الهی اختیار انسان و… کاملا ضد هم بودند.
ب: در بخش احکام فقه:
در بخش فقه و احکام، اهل سنت به چهار گروه اصلی تقسیم می شوند، حنفی، پیروان ابوحنیفه مالکی، پیروان مالک، شافعی، پیروان شافعی و حنبلی، پیروان احمد بن حنبل، این گروه های چهارگانه در قرن سوم و چهارم با آغاز دوران امامت امام صادق(ع) به وجود آمدند و این نکته را هم اضافه کنیم که در بین اهل سنت تا قرن هفتم حق اجتهاد محفوظ بود، در این قرن به علل خاص تاریخی، با یک شورا و اجماع ساختگی این حق از علما سلب گردید و علما مجبور شدند که برای همیشه از نظریات علمای قرن دوم و سوم هجری تبعیت کنند و از این جا مسأله حصر مذاهب فقهی به مذاهب چهارگانه معروف فوق به وجود آمد اما اختلافات این چهار گروه بیش از آن است که در یک پاسخ بگنجد، اختلاف بین مذاهب اربعه در احکام فقهی شدید است، برای اطلاع از این اختلافات می توان به کتاب های مفصلی که در این باره نوشته اند، رجوع کرد، از جمله «الفقه علی مذاهب الاربعه» که نظریات علمای چهارگانه مذاهب در هر مسأله جداگانه مطرح و بیان نموده است.(برای آگاهی تفصیلی از هر کدام از این فرقه های مذکور به کتاب فرق و مذاهب اسلامی، علی ربانی گلپایگانی، انتشارات مرکز جهانی، قم مراجعه کنید)