خانه » همه » مذهبی » جامعه ما خود را اهل ایمان به معاد میداند و معاد باور است، ولی این همه اعمال گناه الود از اقشار مختلف سر میزند، مشکل از کجاست؟؟

جامعه ما خود را اهل ایمان به معاد میداند و معاد باور است، ولی این همه اعمال گناه الود از اقشار مختلف سر میزند، مشکل از کجاست؟؟

پرسشگر گرامی ، فرق است میان علم و ایمان ، جامعه امروزی بیش از آنکه ایمان به معاد داشته باشد علم به معاد دارد و علم به تنهایی نمی تواند چاره ساز باشد ، مسلماً علم به تنهایی آدمی را وادار به التزام به لوازم علمش نمی کند.[1] فرعونیان علم داشتند، ولی علی رغم آن کافر شدند. خداوند درباره آنان می فرماید: (فرعونیان از روی ستم و برتری جویی) به آیات خدا کفر ورزیدند در حالی که در دل به آن یقین داشتند.[2] یکی دیگر از نمونه هایی که خداوند ذکر می کند بلعم باعورا است او اگرچه عالم بود ولی در عمل لغزید، قرآن می فرماید: و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم ولى (سرانجام) خود را از آن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد!.[3] و اگر می خواستیم وی را بالا می بردیم به وسیله آن (آیات)، ولی او به زمین چسبید و از هوای خویش تبعیت کرد.[4]لذا علم؛ فقط زمینه التزام به محتوایش را فراهم می آورد، ولی این زمینه، وقتی مؤثر واقع می شود که به دنبال آن ایمان باشد.
ایمان یقین منطقی به علاوه پذیرش و تلقی به قبول قلب است. توضیح این که اگر ما گزاره­ای را صد در صد قبول داشته و صحیح بدانیم، این یقین است. و بعد اگر این یقین را قلبا هم پذیرفتیم، آن گاه ایمان و باور خواهد شد.
البته روشن است که ایمان دارای مراتب فراوانی است و هر مرتبه با مرتبه دیگر متفاوت خواهد بود. حضرت بعضی از علمای بزرگ برای بیان فرق بین ایمان و علم؛ مثالی شنیدنی دارند، آنها می­گوید: هم ما و هم یک فرد مرده شوی علم داریم که مردگان به انسان آسیبی نمی­رسانند، ولی مرده شوی علاوه بر علم به این واقعیت، قلبش هم تسلیم این حقیقت شده است و به این معنا ایمان پیدا کرده است و در نتیجه با طمأنینه و آرامش در میان خیل مردگان رفت و آمد می­کند و اما ما چون تنها به این قضیه علم داریم و هنور قلب ما تسلیم این حقیقت نشده است، با رویت مردگان و یا تنهایی با آنان، دچار اضطراب می­شویم و ترس ما را فرا می­گیرد.
با علم و ایمان است که راه عمل هموار می شود، البته باید موانع ایمان نیز برداشته شود، قرآن این موانع را ذکر می­­فرماید:
الف. پیروی از هوای نفس:
پیروی از خواهش های نفسانی بدون در نظر گرفتن جنبه های عقلانی و شرعی، موجب دور شدن از صراط مستقیم و بی توجهی به دستورات خداوند می شود، قرآن کریم در مورد این دسته می فرماید: پس آیا دیده ای کسی که هوای خویش را خدای خود گرفته و خداوند او را با داشتن علم؛ گمراه ساخته و دل او را مهر زده و بر بینایی وی پرده نهاده، پس چه کسی او را بعد از خداوند هدایت خواهد کرد آیا توجّه نمی کنید.[5] یا در آیه دیگر می فرماید: پس اگر اجابت نمی کنند تو را بدان که آنان تنها هوای خویش را پیروی خواهند کرد و چه کسی گمراه تر از آن کسی که از هوای خود متابعت کند، بدون هدایتی (از جانب) خدا.[6]ب. دلدادگی و نگرش خطا گونه به زندگی در دنیا:
اگر کسی چنین فکر کند که حیاتی پس از زندگی دنیوی وجود ندارد و زندگی دنیا را به عنوان هدف نهایی انتخاب کرده و دغدغه اصلی خود را تامین نیازهای دنیوی بداند، در نهایت غافل از زندگی اخروی و بندگی خداوند می شود[7]، این نوع نگرش ها و گرایش ها مانع موءمن شدن و بندگی ذات حق تعالی می شوند. خداوند این افراد را چنین توصیف می کند: کسانی که به لقاء ما امیدی ندارند، و به زندگی دنیا دل بسته و آرامش یافتند، و کسانی که از آیات ما بی خبرند به سبب آن چه که عمل کرده اند جایگاهشان آتش است[8]؛ در آیه دیگر می فرماید: شما کالای دنیا را دنبال می کنید و خداوند آخرت را برای شما می خواهد.[9]ج. پیروی از وسوسه های شیطانی:
وسوسه های شیطان از راه قلب[10] با تزیین (نیکو جلوه دادن) اعمال زشت[11]، دادن وعده های دروغ به انسان[12] و ترساندن انسان نسبت به آینده اش[13]، مانع ایمان و بندگی ذات حق تعالی می شود. خداوند در این باره هشدار می دهد: ای فرزندان آدم شیطان فریبتان ندهد، چنان که پدر و مادرتان را از بهشت بیرون راند[14].
پی نوشتها :
1 . برای آگاهی بیشتر از فرق بین علم و ایمان، نک: چهل حدیث، امام خمینی، ص 37؛ اخلاق در قرآن، مصباح یزدی ص 140
2 . نمل، 14.
3. اعراف، 175.
4. اعراف، 176.
5 . جاثیه، 23.
6. قصص، 50. در همین زمینه رجوع شود به سوره اعراف، 176؛ کهف، 28؛ طه، 16؛ فرقان، 43؛ ص، 26؛ محمد، 16؛ نجم، 23.
7. البته واضح است که اگر زندگی دنیوی نباشد، زندگی اخروی هم نیست، اگر دنیا نباشد بهشتی هم وجود ندارد، دنیا به عنوان مخلوقی از مخلوقات خدا مذمّتی برآن وارد نیست، در واقع استفاده نادرست از این نعمت مورد مذمّت است.
8. یونس، 7 و 8.
9. انفال، 67.
10. عمده کار شیطان وسوسه کردن است، طه، 120.
11 . نحل، 63؛ نمل، 24.
12 . نساء، 120.
13 . بقره، 268.
14 . اعراف، 27.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد