خانه » همه » مذهبی » حدیثی از امام صادق(ع) شنیده شده که فرموده است: «هر پرچمی که …

حدیثی از امام صادق(ع) شنیده شده که فرموده است: «هر پرچمی که …


حدیثی از امام صادق(ع) شنیده شده که فرموده است: «هر پرچمی که …

۱۳۹۷/۰۹/۰۵


۱۱۷۱۸ بازدید

پاسخ

متن حدیث

آن چه در منابع روایی به دست آمد، حدیث ذیل است «عَنْ ابی عبدالله کلّ رایةٍ ترفع قبل قیام القائم فصاحُبها طاغوتٌ یُعْبَدُ مِنْ دون الله عزّوجلّ»[۱] امام صادق ـ علیه‌السّلام ـ فرمود: هر پرچمی قبل از قیام قائم (بلند شود) صاحب آن طاغوت است (با این کار) غیر خدا را پرستیده و بندگی نموده است.

پاسخ

متن حدیث

آن چه در منابع روایی به دست آمد، حدیث ذیل است «عَنْ ابی عبدالله کلّ رایةٍ ترفع قبل قیام القائم فصاحُبها طاغوتٌ یُعْبَدُ مِنْ دون الله عزّوجلّ»[1] امام صادق ـ علیه‌السّلام ـ فرمود: هر پرچمی قبل از قیام قائم (بلند شود) صاحب آن طاغوت است (با این کار) غیر خدا را پرستیده و بندگی نموده است.

این روایت (و یا مشابه آن) به هیچ وجه دلالت ندارد که قیام‌های به حق و تشکیل حکومت عادلانه، طاغوت و عبادت غیرخداوند (و یا گمراهی) است، بلکه در خود روایت قرینه داریم که مراد قیام طاغوتی و قیام‌هایی است که در مسیر خدا و اهل‌بیت نباشد، بلکه در عرض و مقابل آنها باشد، آن قرینه ذکر کلمه «طاغوت» و جلمه «یَعبدُ من دون الله» است.

مؤیّد این مطلب روایت دیگری است که می‌گوید: «و مَنْ رَفَعَ رایة ضلالة فصاحبها طاغوت»[2] هر کسی پرچم ضلالت بر افرازد، صاحبش طاغوت است، در نتیجه روایت مذکور به قرائن خارجیه قید بر می‌دارد، که هر پرچمی که در مسیر ضلالت برافراشته شود طاغوت است نه پرچم حق، و هرگز به اطلاق روایت که هر قیامی قبل از ظهور مهدی (عج) طاغوتی است نمی‌توان تمسک نمود، چرا که اطلاق آن حتّی قیام امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ را هم شامل می‌شود، چون قبل از قیام مهدی (عج) است، و هرگز هیچ مسلمانی حتی انسان فهمیده‌ای در حقانیت قیام امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ شک ندارد، از این گذشته ما قیام‌های فراوانی را داشته‌ایم در تاریخ توسط غیر ائمه ـ علیه‌السّلام ـ و انسان‌های غیرمعصوم، که مورد تأیید ائمه قرار گرفته‌اند که به برخی از آنها اشاره می‌شود که این روایات با روایت فوق معارض است.

1. قیام زید بن علی: که امام هشتم ـ علیه‌السّلام ـ فرمود: زید از علما آل محمد بود و برای خداوند خشم نمود، و برای خداوند با دشمنانش جنگید تا به شهادت رسید[3] و امام هفتم هم فرمود: که عمویم زید در راه رضایت آل محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ قیام کرد.[4] و روایات دیگر، که کاملاً ائمه اطهار قیام زید را و حتی پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ قیام او را پیش‌گویی نموده، و کاملاً تأیید فرمودند.[5]
2. قیام مختار بن ابی عبیدی ثقفی، که امام زین‌العابدین در تأیید قیام او فرمود: اگر برده‌ای از زنگار برای یاری ما قیام کند بر همگان واجب است او را یاری رسانند.[6] از این روایت استفاده می‌شود که نه تنها قیام در حمایت، و مسیر اهل‌بیت ممنوع نیست، بلکه هر کس قیام کند بر دیگران واجب است او را یاری نمایند و هم چنین امام باقر ـ علیه‌السّلام ـ فرمود: مختار قاتلان ما را کشت و از ما اهل‌بیت خونخواهی و دختران ما را ازدواج داد، و در زمان مشکلات بین ما به تقسیم مال پرداخت.[7] و فرمود: که خدا رحمت کند مختار را که تمام حق ما را ستاند[8] از گفتار امام باقر ـ علیه‌السّلام ـ بخوبی تأیید و تمجید تشکیل حکومت در مسیر حمایت از اهل‌بیت استفاده می‌شود.

3. قیام یمانی و… که در روایات بدان اشاره شده و تأیید شده است.[9]
استاد مطهری در این زمینه می‌فرماید: «از نظر روایات اسلامی در مقدّمه قیام و ظهور امام یک سلسله قیام‌های دیگر از طرف اهل‌ حق صورت می‌گیرد، آن چه به نام قیام یمانی قبل از ظهور بیان شده است، نمونه‌ای از این سلسله قیام‌ها است، این جریان نیز ابتدا به ساکن و بدون زمینة قبلی رخ نمی‌دهد. در برخی روایات اسلامی سخن از دولتی است از اهل حق که تا قیام مهدی (عج) ادامه پیدا می‌کند.[10]
و هم چنین دربارة انقلاب اسلامی، به رهبری امام خمینی (ره) بشارت‌هایی داده شد، که یکی از بزرگان معاصر می‌گوید: «از نظر شیعیان، انقلاب ایران، به عنوان زمینه‌ساز ظهور مطرح است. آنان کم و بیش می‌دانند که این علائم ظهور است، در روایت‌های موجود عبارت «رجل من قم»‌ مردی از قم قیام می‌کند «و قوم من الشرق» و گروهی از مشرق دست به قیام می‌زنند آمده است.[11]

نظر امام خمینی (ره):

امام (ره) توجیهات مختلفی از حدیث نموده که به برخی از آنها اشاره می‌شود.

1. مراد روایتی است که در مقابل روایت حضرت باشد نه روایتی که دعوت به ایشان و ولایتشان می‌کند[12] دلیل این توجیه ذیل روایت مذکور، و روایتی است که قید «رایة ضلالة» پرچم گمراهی دارد.

2. مراد این است که پرچمی به عنوان مهدویّت بلند کند.[13] چنان که در طول تاریخ پرچم‌های زیادی به نام مهدی (عج) قیام کردند، ولی گذشت زمان آنها را رسوا نمود. در جای دیگر می‌فرماید: این‌هایی که می‌گویند که هر عَلَمی بلند بشود، و هر حکومتی، خیال کردند که هر حکومتی باشد، این برخلاف فرج است،‌این‌ها نمی‌فهمند چی دارند می‌گویند… حکومت نبودن یعنی این‌که همة مردم به جان هم بریزند و همدیگر را بکشند…، اگر فرض می‌کردیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار می‌زدیم، برای این‌که خلاف قرآن است.[14]
3. (ممکن است روایت) راجع به خبرهای ظهور ولی‌عصر باشد و مربوط به علامات ظهور باشد و بخواهد بگوید در زمان غیبت عَلَم‌هایی که به عنوان امامت، قبل از قیام قائم برپا می‌شود باطل است[15] یعنی روایت مورد خاص را می‌گوید، لذا اطلاق ندارد.[16]
4. احتمال دیگر آن که از قبیل پیش‌گویی باشد از این حکومت‌هایی که در جهان تشکیل می‌شود تا زمان ظهور که هیچ کدام به وظیفة خود عمل نمی‌کنند، همین‌طور هم تاکنون بوده شما چه حکومتی در جهان بعد از حکومت علی بن ابی‌طالب ـ علیه‌السّلام ـ سراغ دارید، که حکومت عادلانه باشد و سلطنتش طاغی و برخلاف حق نباشد.[17]
جواب دیگر این است که بر فرض روایت طبق ظاهر معنا شود، باز قابل اعتنا نمی‌باشد، چون در مقابل این روایات آیات زیادی داریم که دستور به قیام برای خدا[18] جهاد در راه خدا، امر به معروف و نهی از منکر، و مقابله با طاغوت داده است و هم چنین روایات فراوانی داریم که دستور به امر به معروف و نهی از منکر،[19] قیام در راه خدا، نموده است و دستورات و قوانین فراوان حکومتی که در قرآن و روایات وجود دارد، نمی‌توانند مخصوص زمان خاصی باشد. امام خمینی(ره) در این زمینه می‌فرماید: «ممکن است صدها هزار سال دیگر (بگذرد) و مصلحت اقتضا نکند که حضرت تشریف بیاورد و در طول این مدّت طولانی (آیا) احکام اسلام باید بر زمین بماند و اجرا نشود و هرکه هر کاری خواست بکند؟

(آیا) قوانینی که پیامبر اسلام، در راه بیان و تبلیغ و نشر و اجرای آن 23 سال زحمت طاقت‌فرسا کشید، فقط برای مدّت محدودی بود؟ آیا خداوند اجرای احکامش را محدود کرد به دویست سال؟ و (آیا) پس از غیبت صغری، اسلام دیگر همه چیزش را رها کرده است؟

جواب سوّم این است که مسئله ولایت فقیه و تشکیل حکومت اسلامی؛‌ ادلة فراوان نقلی و عقلی همراه است که هرگز روایت فوق‌الذکر در مقابل آن قدرت استقامت ندارد. به عنوان نمونه به یک دلیل عقلی و یک دلیل نقلی اشاره می‌شود:

1. دلیل عقلی، در این جا جهت اختصار فقط[20] به یک دلیل عقلی اشاره می‌شود: «حیات اجتماعی بشر و نیز کمال فردی و معنوی او، از سویی نیازمند قانون الهی در ابعاد فردی و اجتماعی است که مصون و محفوظ از ضعف و نقص و خطا و نسیان باشد، و از سوی دیگر نیازمند حکومت دینی و حاکمی عالم و عادل برای تحقق و اجرای قانون کامل، حیات انسانی در بعد فردی و اجتماعی‌اش بدون این دو و یا با یکی از آن دو متحقق نمی‌شود و فقدان آن دو، در بعد اجتماعی، سبب هرج و مرج و فساد و تباهی جامعه می‌شود که هیچ انسان خردمندی به آن رضا نمی‌دهد این برهان که دلیل عقلی است هم شامل زمان انبیاء می‌شود که نتیجه‌اش ضرورت نبوّت است و هم شامل زمان پس از نبوّت رسول خاتم که ضرورت امامت را نتیجه می‌دهد، و هم ناظر به عصر غیبت امام معصوم است که حاصلش ضرورت ولایت فقیه است.»[21]
2. دلیل نقلی: آیات و روایات فراوانی بر مسئله ولایت فقیه دلالت دارند. که فقط به یک روایت اشاره می‌شود.[22] امام زمان (عج) در قسمتی از پاسخ به پرسش اسحاق می‌نویسد: «در پیشامدها به راویان احادیث ما مراجعه کنید آنها حجّت من بر شما هستند و من حجت خدایم.»[23]
نتیجه این که: اوّلاً در خود روایت مذکور قرینه است که مراد از قیام، قیام‌های طاغوتی است و در ثانی ادله فراوانی در برابر اطلاق آن وجود دارد.

پی نوشت ها:

[1] . حر عاملی، وسائل الشیعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ج11، ص37، روایت 6.

[2] . محمد بن یعقوب کلینی، روضة کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج8، ص296، ح456.

[3] . وسائل الشیعه، همان، ج11، ص39، روایت 11.

[4] . همان.

[5] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ دوّم، ‌1403ق ـ 1983م، ج46، ص199.

[6] . همان، ج45، ص365.

[7] . همان، ج45، ص343.

[8] . کشی، رجال کشی، ص125، ح199.

[9] . بحارالانوار، همان، ج52، ص253.

[10] . مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفة تاریخ، قم، انتشارات صدرا، ص67ـ68.

[11] . مجله انتظار، سال اول، شماره 2، مصاحبة با استاد علی کورانی، ص 61؛ ر.ک: بحارالانوار، همان، ج52، ص243، و ج57، ص216، روایت 37.

[12] . همان، ص81.

[13] . همان، ص14؛ و صحیفة نور، ج20، ص196ـ197.

[14] . مجله انتظار، همان، ص15؛ و صحیفة نور، ج20، ص198.

[15] . مجله انتظار، همان، ص18.

[16] . ولایة الفقیه، تهران، دارالکتب الاسلامیّه، ج1، ص238.

[17] . مجلّه انتظار، همان، ص18.

[18] . سبأ/46.

[19] . حر عاملی، وسائل‌الشیعه، همان، ج11، ص395.

[20] . ر.ک: واعظی، احمد، حکومت اسلامی، چاپ اوّل، 1380، ص172.

[21] . جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، قم،‌ نشر اسراء، 1378ش، ص151ـ152.

[22] . ر.ک: حکومت اسلامی، همان، ص147ـ167؛ و ر.ک: علیزاده، اکبر اسد، در ساحل اندیشه، قم، مؤسسة‌ امام صادق(ع)، چاپ اوّل، 1380، ص232ـ239.

[23] . محمد بن الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعه، تهران، المکتبة الاسلامیه، چاپ اوّل، 1380، ج18، باب اوصاف القاضی، ح9.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد