همان طور که نوشته اید یکی ازضروریات مذهب تشیع عقیده به رجعت است . رجعت در لغت به معنای بازگشت است. رجعت دارای دو مرحله مهم و اساسی است :
1. رجعت خاص در دوران ظهور : هم زمان با ظهور حضرت مهدی(عج) شماری از امت محمد(ص) را پس از مرگشان و پیش از قیامت بر می انگیزاند تا به یاری آن حضرت بشتابند.
2. رجعت عام ( و دارای چند مرحله) عبارت است از بازگشت امامان و برخی از پیامبران و بعضی از اموات به دنیا بعد از ظهور حضرت مهدی(عج) و قبل از قیامت.
دانشمند بزرگ شیعه، مرحوم سید مرتضی علم الهدی عقیده بر رجعت از دیدگاه امامیه را چنین توضیح می دهد: باور شیعه امامیه این است که خداوند متعال به هنگام ظهور امام زمان (عج) گروهی از شیعیان راکه پیش از ظهور آن حضرت از دنیا رفته اندبه این جهان باز می گرداند تا آنان به پاداش یاوری و همراهی و درک حکومت آن وجود مقدس نایل گردند. همچنین خداوند برخی از دشمنان آن حضرت را زنده می کند تا از آنان انتقام گیرد، بدین صورت که آشکار شدن حق و بلندی مرتبت پیروان حق را بنگرند و اندوهگین شوند. از دیدگاه دانشمندان شیعه، هیچ گونه تردیدی در اصل «رجعت» وجود ندارد و همه عالمان بزرگ شیعی اعتقاد به رجعت را از ویژگی های پیروان اهل بیت بر شمرده اند. مرحوم علامه مجلسی در کتاب گرانسنگ بحار الانوار می فرماید: عقیده به رجعت، در تمام دوران ها مورد اتفاق مذهب شیعه بوده و این سخن چندان آشکار است که کسی نمی تواند به انکار آن برخیزد. دانشمندان شیعه برای اثبات رجعت به دلایل قرآنی، روایی و اجماع تمسک جسته اند که ما تنها به نقل نمونه هایی از این استدلال ها بسنده می کنیم: گواه روشن تحقق رجعت، پیش از هر چیز قرآن کریم است که در آیه 84 سوره نمل می فرماید:(و یوم نحشر من کل امة افواجاً ممن یکذب بآیاتنا فهم یوزعون)؛ روزی که از هر ملتی، گروهی از آنان را که آیات ما را تکذیب می کردند، زنده می گردانیم. در این آیه شریفه که برای اثبات رجعت مورد استناد ائمه(ع) و دانشمندان شیعه قرار گرفته است، سخن از روزی است که تنها گروهی (و نه همه مردم) برانگیخته می شوند، در حالی که در قیامت بنا به تصریح قرآن کریم همه انسان ها برانگیخته می گردند، آنجا که می فرماید:(و یوم ینفخ فی الصور ففرغ من فی السموات و من فی الارض الا من شاء الله و کل اتوه آخرین)؛ روزی که در صور دمیده شود، همه کسانی که در آسمان ها و زمین هستند، مگر آن کس که خدا را خواهد، به شدت می ترساند و همگان با ذلت نزد او حاضر می گردند. از مقایسه این دو آیه شریفه چنین به دست می آید که آیه نخست مربوط به روزی غیر از قیامت است و آن همان روزی است که در روایات اهل بیت به نام «رجعت» معروف گردیده است. اما دلیل اصلی اثبات رجعت روایات بی شماری است که بر وقوع آن صحه می گذارد.
با توجه به ادله قطعی ای که رجعت را به مثابه یک عقیده درست ثابت می کند، بایستی دید فلسفه رجعت چیست؟ گر چه ممکن است به جهت محدودیت علم و ادراک ما نتوان به طور قاطع غرض و هدف اصلی از رجعت را ذکر کرد، اما با توجه به مجموع احادیثی که در مورد رجعت به ما رسیده است شاید بتوان اهداف ذیل را از جمله مواردی دانست که لزوم تحقق رجعت را توجیه می کند:
1. رجعت با هدف نشان دادن عزت اسلام و ذلت کفر و شرک از سوی خداوند صورت می گیرد، بدین معنا که بازگشت به دنیا در زمانی به وقوع می پیوندد که دین خدا بر سراسر جهان حاکم شده، زمین و آنچه در آن است، یکسره در اختیار مؤمنان و خدا جویان قرار گرفته و کافران و ستم پیشگان خوار و ذلیل خواهند گشت. بدیهی است که چنین حادثه ای هر انسان دینداری را شادمان و خرسند و تبهکاران و کافران را به رنج و اندوه فرو خواهد برد. از این رو خداوند مهربان و حکیم، گروهی از مؤمنان راستین و شماری از کافران سرسخت را در آن روز به جهان باز می گرداند، تا آنان از دیدن شکوه و عظمت اسلام و حاکمیت مؤمنان به وجد آیند و کافران نیز بر اثر مشاهده شوکت و قدرت پیروان دین خدا خشمگین و اندوهناک گردند و همگان در یابند که وعده الهی تخلف ناپذیر است.
2. گذشته از این که ممکن است افراد با ایمان در این بازگشت به مقاماتی دست یابند که تنها در هنگام سیطره کامل اسلام می توانند به آن مقامات برسند، می توان گفت: از آن جا که طبق روایات، کافرانی که رجعت می کنند از جمله افرادی هستند که بسیار در کفر خود سرسخت و لجوج بوده اند، رجعت آنان ممکن است با این هدف انجام گیرد که دست کم مقداری هر چند اندک، از جزای اعمال ننگین خود را در دنیا بچشند و تا حدودی پاسخگوی پاره ای از ظلم و ستم های بی حد خود باشند، هر چند مجازات اصلی در سرای آخرت به آنان خواهد رسید. با توجه به مطالب پیش گفته بایستی این نکته را هم یادآور شد که نه در روایات مربوط به رجعت و نه در گفتار بزرگان شیعه هیچ گونه ملازمه ای میان رجعت و معجزه بودن آن برای پیامبر اکرم(ص) نیامده است، مرحوم امین الاسلام طبرسی، ضمن اشاره به این سخن ملازمه میان رجعت و صحت نبوت پیامبر(ص) آن را باطل دانسته و فرموده است: نزد ما(شیعیان) بلکه اکثر امت اسلامی، ظهور معجزه به دست ائمه و اولیا نیز رواست. بنابراین به هنگام تحقق رجعت، می توان آن را از جمله معجزات حضرت ولی عصر(عج) به شمار آورد.
3. مؤمنان و اولیایى بوده اند که عمرى را زیر فشار طاغوت ها و یارانشان سپرى کرده، با تحمل ناراحتى ها و دلى پرخون از دنیا رخت بربسته اند، شکنجه و عذاب ظالمین در مقابل چشم مظلومین در همین دنیا، یک نوع تسلیت خاطر و تشفى دل هاى مجروح است. یرجع المؤمن لزیادة الفرح و السرور و الکافر لزیادة أنعم و الهم; (همان، ص 103.) ; مؤمن رجعت مى کند تا شادى و خوشحالى اش بیشتر شود و کافر رجعت مى کند تا غم و اندوهش بیش تر گردد.
4. رجعت باورى، اثر سازنده در تربیت انسان ها دارد; یکى از آرزوهاى هر مسلمانى، هم نشینى و هم یارى و همراهى با معصومان و شخصیت هاى الهى است. اندیشه ى رجعت مى گوید: مؤمن محض و خالص، لیاقت درک عصر امام زمان (عج) را (که اهل سنت و تشیع بر ظهور او اتفاق نظر دارند) پیدا مى کند. در مقابل براى تبهکاران هشدارى است که غرق در فساد و تباهى نشوند، وگرنه دست انتقام در همین دنیا آنان را به سزاى اعمالشان خواهد رساند. (المیزان، ج 2، ص 106)
5.انسان هاى تربیت یافته بسیارى، همواره آرزوى دیدار انبیا و اولیاى الهى را دارند; اندوه شان این است که چرا از فیض و نعمت دیدار اولیاى الهى و شرکت در فعالیت هاى انسانى الهى آنها محروم مانده اند; عدالت و حکمت الهى این اشتیاق و عطش را بى پاسخ نمى گذارد; چنین مؤمنانى توفیق شرف یابى را در ایام رجعت مى یابند. سید مرتضى مى فرماید: در هنگامه ى ظهور مهدى امت، گروهى از شیعه ها زنده مى شوند تا به ثواب نصرت و هم یارى او برسند و دولتش را مشاهده کنند. (بحارالانوار، ج 53، ص 193 ) به نظر میرسد، بازگشت مجدد این دو گروه به زندگی برای تکمیل یک حلقه تکاملی در گروه اول و چشیدن کیفر دنیوی در گروه دوم است. به عبارتی گروهی از مؤمنان خالص که در مسیر تکامل معنوی با موانعی در زندگی خود روبه رو شدهاند و تکامل آنها ناتمام مانده است، بنا بر حکمت میبایست مسیر تکاملی خود را از طریق بازگشت به این جهان ادامه دهند، شاهد و ناظر حکومت جهانی حق و عدالت باشند و در بنا و ایجاد این حکومت شرکت کنند؛ زیرا شرکت در تشکیل چنین حکومتی از بزرگترین افتخارات به شمار میآید و برای آنهایی که قبل از رجعت مردهاند، این بازگشت فرصتی است که شهید شوند. عدهای از مؤمنان خدمت اهل بیت علیهم السلام میآمدند و میگفتند که گناه ما چیست که نباید شهید شویم، مخصوصاً مؤمنان زمان امام صادق، امام باقر، امام رضا و امام کاظم علیهم السلام ؛ زیرا در زمان این امامان جنگ آنچنانی رخ نداد. ایجاد این فرصت برای شهید شدن مؤمنان نیز تضمینی است؛ زیرا در روایت آمده است مؤمنان که قبل از رجعت مردهاند در رجعت شهید میشود و آنانی که قبل از رجعت شهیده شدهاند، در رجعت میمیرند. امام رضا علیه السلام نیز در این باره میفرماید: «هر مومن در بستر بمیرد، در رجعت کشته میشود و هر مؤمنی کشته شود، در رجعت در بستر خود میمیرد».(بحارالأنوار، ج 53، ص33.) همچنین پیشوایان دین کارهایی را که نتوانسته اند قبل از رجعت به دلیل توطئههای دشمن انجام دهند، در رجعت انجام میدهند. اما رجعت برای منافقان و جباران برای این است که علاوه بر کیفر خاص خود در رستاخیز، باید مجازاتهایی نیز در این جهان، نظیر آنچه اقوام سرکشی مانند فرعونیان و عاد و ثمود و قوم لوط دیدند، ببینند و تنها راه آن رجعت است.
با توجه به بیان فلسفه رجعت ، بر می گردید به پیش فرض سوال شما که نوشته بودید رجعت روایات محکمی ندارد!! بایا بدانیم که :
روایات بسیارى درباره رجعت وارد شده و در این زمینه کتاب هاى زیادى از زمان ائمه علیهم السلام به جهت جمع آورى آن روایات نوشته شده است. 1 این روایات را مى توان به چند بخش تقسیم کرد:الف . روایاتى که در آن ها واژه «رجعت» یا کلمه «کرّ» که به معناى رجعت و برگشتن است یاد شده، و در این روایات تصریح شده که مؤمنان باید به رجعت معتقد باشند.ب. روایاتى که در آن ها ائمه علیهم السلام از رجوع خودشان به این عالم و یا از بازگشت برخى اصحاب به طور مشخص خبر داده اند که به بعضى از اصحاب فرمودند: تو از جمله کسانى هستى که به این عالم رجوع خواهى کرد.ج . روایاتى که در ذیل آیات وارد شده است که شیخ حرّ عاملى رحمه الله تصریح دارند که روایات بسیارى در ذیل این آیات وارد شده است.2 د. روایاتى که نشان گر معجزه ها و شگفتى هاى ائمه علیهم السلام است; به این معنا که به توسط آن بزرگواران مرده اى زنده شده و به این عالم باز گشته است.از مجموع این روایات، انسان به ضرورت رجعت معتقد مى شود.شیخ صدوق رحمه الله در کتاب من لا یحضره الفقیه روایت مى کند که امام صادق علیه السلام فرمود:لیس منّا من لم یؤمن بکرّتنا ویستحلّ متعتنا;3کسى که به رجعت ما اعتقاد نداشته باشد و متعه (ازدواج موقّت) را حلال نداند، از ما نیست.در روایت دیگرى که شیخ صدوق رحمه الله روایت کرده آمده است که امام صادق علیه السلام فرمود:من أقرّ بسبعة أشیاء فهو مؤمن: البراءة من الجبت والطاغوت، والإقرار بالولایة، والإیمان بالرجعة، والاستحلال للمتعة، وتحریم الجرّی، والمسح على الخفین.4اگر کسى به هفت چیز معتقد باشد او را ما مؤمن مى دانیم که یکى از آن ها رجعت است.در روایت دیگرى فضل بن شاذان مى گوید: امام رضا علیه السلام مى فرماید:من أقرّ بتوحید الله ونفى التشبیه ونزّهه عمّا لا یلیق به، وأقرّ بأن له الحول والقوّة والإرادة والمشیّة والخلق والأمر والقضاء والقدر، وأنّ أفعال العباد مخلوقة خلق تقدیر لا خلق تکوین، وشهد أنّ محمداً رسول الله وأنّ علیّاً والأئمة بعده حجج الله، ووالى أولیاءهم، واجتنب الکبائر، وأقرّ بالرّجعة والمتعتین وآمن بالمعراج والمسألة فی القبر والحوض والشفاعة وخلق الجنّة والنار والصّراط والمیزان والبعث والنشور والجزاء والحساب، فهو مؤمن حقاً، وهو من شیعتنا أهل البیت.5کسى که به توحید خدا، رجعت، دو متعه، معراج پیامبر اکرم، سؤال منکر و نکیر، حوض در قیامت، شفاعت و مخلوق بودن بهشت و جهنم، صراط و میزان و بعث و نشور و جزا و حساب، معتقد باشد و اقرار کند، او از مؤمنان حقیقى و از شیعیان ما اهل بیت است.در کتاب الکافى و تهذیب الاحکام به سند صحیح روایت شده که برید بن معاویه گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که مى فرمود:بعث أمیر المؤمنین صلوات الله علیه مصدّقاً من الکوفة إلى بادیتها… .ثمّ قال: أما والله لا تذهب الأیام واللّیالی حتّى یحیی الله الموتى ویمیت الأحیاء ویردّ الله الحق إلى أهله ویقیم دینه الّذی ارتضاه لنفسه ونبیّه، فأبشروا ثم أبشروا ثم أبشروا، فوالله، ما الحق إلاّ فی أیدیکم;6به خدا سوگند، دنیا تمام نخواهد شد تا این که خداوند متعال مردگان را زنده مى کند و زندگان را مى میراند و حق در این عالم به اهلش برمى گردد و خداوند متعال دین خود را که بر آن خشنود است زنده مى کند و برپا مى دارد.یکی از اعتقادات ویژهای که شیعه دوازده امامی آن را باور دارد، عقیده به رجعت است. رجعت در لغت به معنای بازگشت است. معنی اصطلاحی رجعت از دیدگاه شیعه این است که خداوند (هم زمان با ظهور حضرت مهدی(عج) شماری از امت محمد(ص) را پس از مرگشان و پیش از قیامت بر می انگیزاند واین باور از ویژگیهای مذهب آل محمد(ص) می باشد که قرآن نیز بر درستی آن گواهی می دهد.دانشمند بزرگ شیعه، مرحوم سید مرتضی علم الهدی عقیده بر رجعت از دیدگاه امامیه را چنین توضیح می دهد: باور شیعه امامیه این است که خداوند متعال به هنگام ظهور امام زمان (عج) گروهی از شیعیان راکه پیش از ظهور آن حضرت از دنیا رفته اندبه این جهان باز می گرداند تا آنان به پاداش یاوری و همراهی و درک حکومت آن وجود مقدس نایل گردند. همچنین خداوند برخی از دشمنان آن حضرت را زنده می کند تا از آنان انتقام گیرد، بدین صورت که آشکار شدن حق و بلندی مرتبت پیروان حق را بنگرند و اندوهگین شوند. از دیدگاه دانشمندان شیعه، هیچ گونه تردیدی در اصل «رجعت» وجود ندارد و همه عالمان بزرگ شیعی اعتقاد به رجعت را از ویژگی های پیروان اهل بیت بر شمرده اند.مرحوم علامه مجلسی در کتاب گرانسنگ بحار الانوار می فرماید: عقیده به رجعت، در تمام دوران ها مورد اتفاق مذهب شیعه بوده و این سخن چندان آشکار است که کسی نمی تواند به انکار آن برخیزد.شیخ مفید و سید مرتضی نیز اعتقاد به رجعت را نزد شیعه اجماعی شمردهاند . مرحوم شیخ حر عاملی می فرماید: فراوانی شمار نویسندگانی از شیعه که روایات مربوط به رجعت را در کتاب های خویش گرد آورده اند- که تعداد آن از هفتاد کتاب بیشتر است – دلیل بر قطعی بودن اعتقاد به رجعت از دیدگاه شیعه است.دلیل اصلی اثبات رجعت روایات بی شماری است که بر وقوع آن صحه می گذارد. مرحوم علامه مجلسی نام بیش از پنجاه تن از عالمان و محدثان شیعه را ذکر می کند که روایات رجعت را در کتاب های خویش آورده اند که اسامی برخی از آنها بدین قرار است: سلیم بن قیس هلالی، حسن بن صفار، علی بن ابراهیم قمی، ثقة الاسلام کلینی، عیاشی، کشی، شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی، ابوالفتح کراجکی، نجاشی، شیخ طوسی، ابن طاووس و … .مرحوم علامه مجلسی در باره روایات رجعت می فرماید: کسی که به حقاینت ائمه اطهار(ع) ایمان دارد چگونه می تواند درباره مسأله متواتری که از آنان نقل شده و نزدیک به دویست روایت صریح در این زمینه رسیده و بیش از چهل تن از ثقات و عالمان شیعه آنها را در کتاب های خود آورده اند، تردید کند؟به راستی اگر مسألهای مثل رجعت را نتوان از امور متواتر دانست، پس در کدامین موضوع می توان ادعای تواتر نمود؟شیخ حر عاملی نیز روایات رجعت را فزون از شمار دانسته و در باره آن قائل به تواتر معنوی شده است.البته مباحث مربوط به کیفیات رجعت امرى مسلم و ضرورى نیست لکن برخى مطالب از روایات رجعت استفاده مى شود مثل این که کسانى که در زمان حضرت مهدى رجعت مى کنند دو دسته اند یک دسته مؤمنان بسیار خالص به تعبیر روایات ممحّض در ایمانند، (بحارالانوار، ج 53، ص 39، حدیث 1) و یک دسته بدکاران بسیار بد به تعبیر روایات ممحّض در شرک، (همان مصدر). مؤمنان خالص براى دیدن دولت کریمه اهل بیت و رسیدن به ثواب نصرت و یارى امام زمان و طاغیان بسیار شرور براى عقوبت و انتقام گرفتن از آنان. در برخى روایات، اصحاب کهف و سلمان و ابوذر و مقداد و مالک اشتر جزو یاران رجعت یافته حضرت مهدى(عج) شمرده شده است، (رجعت، علامه مجلسى، کانون پژوهش اصفهان، چاپ اول، ص 45) و در برخى روایات از رجعت پیامبران الهی به ویژه پیامبر اکرم(ص) و حضرت على(ع) و امام حسین(ع) سخن به میان آمده است، (بحارالانوار، ج 53، ص 39، باب الرجعه احادیث 2 و 12 و 13 و 14 و 19 و 20 و 23 و 30).1 . ر.ک: صفحه هاى 301 و 302 از همین کتاب.2 . الایقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة: 92.3 . من لا یحضره الفقیه: 3 / 458، حدیث 4583، بحار الأنوار: 53 / 92، حدیث 101.4 . وسائل الشیعه: 24 / 132 ـ 133، حدیث 30164، بحار الأنوار: 62 / 193 ـ 194، حدیث 12.5 . صفات الشیعه: 50، بحار الأنوار: 66 / 9 ـ 10، حدیث 11.6 . الکافى: 3 / 536، حدیث 1، تهذیب الاحکام: 4 / 97، حدیث 274.
1. رجعت خاص در دوران ظهور : هم زمان با ظهور حضرت مهدی(عج) شماری از امت محمد(ص) را پس از مرگشان و پیش از قیامت بر می انگیزاند تا به یاری آن حضرت بشتابند.
2. رجعت عام ( و دارای چند مرحله) عبارت است از بازگشت امامان و برخی از پیامبران و بعضی از اموات به دنیا بعد از ظهور حضرت مهدی(عج) و قبل از قیامت.
دانشمند بزرگ شیعه، مرحوم سید مرتضی علم الهدی عقیده بر رجعت از دیدگاه امامیه را چنین توضیح می دهد: باور شیعه امامیه این است که خداوند متعال به هنگام ظهور امام زمان (عج) گروهی از شیعیان راکه پیش از ظهور آن حضرت از دنیا رفته اندبه این جهان باز می گرداند تا آنان به پاداش یاوری و همراهی و درک حکومت آن وجود مقدس نایل گردند. همچنین خداوند برخی از دشمنان آن حضرت را زنده می کند تا از آنان انتقام گیرد، بدین صورت که آشکار شدن حق و بلندی مرتبت پیروان حق را بنگرند و اندوهگین شوند. از دیدگاه دانشمندان شیعه، هیچ گونه تردیدی در اصل «رجعت» وجود ندارد و همه عالمان بزرگ شیعی اعتقاد به رجعت را از ویژگی های پیروان اهل بیت بر شمرده اند. مرحوم علامه مجلسی در کتاب گرانسنگ بحار الانوار می فرماید: عقیده به رجعت، در تمام دوران ها مورد اتفاق مذهب شیعه بوده و این سخن چندان آشکار است که کسی نمی تواند به انکار آن برخیزد. دانشمندان شیعه برای اثبات رجعت به دلایل قرآنی، روایی و اجماع تمسک جسته اند که ما تنها به نقل نمونه هایی از این استدلال ها بسنده می کنیم: گواه روشن تحقق رجعت، پیش از هر چیز قرآن کریم است که در آیه 84 سوره نمل می فرماید:(و یوم نحشر من کل امة افواجاً ممن یکذب بآیاتنا فهم یوزعون)؛ روزی که از هر ملتی، گروهی از آنان را که آیات ما را تکذیب می کردند، زنده می گردانیم. در این آیه شریفه که برای اثبات رجعت مورد استناد ائمه(ع) و دانشمندان شیعه قرار گرفته است، سخن از روزی است که تنها گروهی (و نه همه مردم) برانگیخته می شوند، در حالی که در قیامت بنا به تصریح قرآن کریم همه انسان ها برانگیخته می گردند، آنجا که می فرماید:(و یوم ینفخ فی الصور ففرغ من فی السموات و من فی الارض الا من شاء الله و کل اتوه آخرین)؛ روزی که در صور دمیده شود، همه کسانی که در آسمان ها و زمین هستند، مگر آن کس که خدا را خواهد، به شدت می ترساند و همگان با ذلت نزد او حاضر می گردند. از مقایسه این دو آیه شریفه چنین به دست می آید که آیه نخست مربوط به روزی غیر از قیامت است و آن همان روزی است که در روایات اهل بیت به نام «رجعت» معروف گردیده است. اما دلیل اصلی اثبات رجعت روایات بی شماری است که بر وقوع آن صحه می گذارد.
با توجه به ادله قطعی ای که رجعت را به مثابه یک عقیده درست ثابت می کند، بایستی دید فلسفه رجعت چیست؟ گر چه ممکن است به جهت محدودیت علم و ادراک ما نتوان به طور قاطع غرض و هدف اصلی از رجعت را ذکر کرد، اما با توجه به مجموع احادیثی که در مورد رجعت به ما رسیده است شاید بتوان اهداف ذیل را از جمله مواردی دانست که لزوم تحقق رجعت را توجیه می کند:
1. رجعت با هدف نشان دادن عزت اسلام و ذلت کفر و شرک از سوی خداوند صورت می گیرد، بدین معنا که بازگشت به دنیا در زمانی به وقوع می پیوندد که دین خدا بر سراسر جهان حاکم شده، زمین و آنچه در آن است، یکسره در اختیار مؤمنان و خدا جویان قرار گرفته و کافران و ستم پیشگان خوار و ذلیل خواهند گشت. بدیهی است که چنین حادثه ای هر انسان دینداری را شادمان و خرسند و تبهکاران و کافران را به رنج و اندوه فرو خواهد برد. از این رو خداوند مهربان و حکیم، گروهی از مؤمنان راستین و شماری از کافران سرسخت را در آن روز به جهان باز می گرداند، تا آنان از دیدن شکوه و عظمت اسلام و حاکمیت مؤمنان به وجد آیند و کافران نیز بر اثر مشاهده شوکت و قدرت پیروان دین خدا خشمگین و اندوهناک گردند و همگان در یابند که وعده الهی تخلف ناپذیر است.
2. گذشته از این که ممکن است افراد با ایمان در این بازگشت به مقاماتی دست یابند که تنها در هنگام سیطره کامل اسلام می توانند به آن مقامات برسند، می توان گفت: از آن جا که طبق روایات، کافرانی که رجعت می کنند از جمله افرادی هستند که بسیار در کفر خود سرسخت و لجوج بوده اند، رجعت آنان ممکن است با این هدف انجام گیرد که دست کم مقداری هر چند اندک، از جزای اعمال ننگین خود را در دنیا بچشند و تا حدودی پاسخگوی پاره ای از ظلم و ستم های بی حد خود باشند، هر چند مجازات اصلی در سرای آخرت به آنان خواهد رسید. با توجه به مطالب پیش گفته بایستی این نکته را هم یادآور شد که نه در روایات مربوط به رجعت و نه در گفتار بزرگان شیعه هیچ گونه ملازمه ای میان رجعت و معجزه بودن آن برای پیامبر اکرم(ص) نیامده است، مرحوم امین الاسلام طبرسی، ضمن اشاره به این سخن ملازمه میان رجعت و صحت نبوت پیامبر(ص) آن را باطل دانسته و فرموده است: نزد ما(شیعیان) بلکه اکثر امت اسلامی، ظهور معجزه به دست ائمه و اولیا نیز رواست. بنابراین به هنگام تحقق رجعت، می توان آن را از جمله معجزات حضرت ولی عصر(عج) به شمار آورد.
3. مؤمنان و اولیایى بوده اند که عمرى را زیر فشار طاغوت ها و یارانشان سپرى کرده، با تحمل ناراحتى ها و دلى پرخون از دنیا رخت بربسته اند، شکنجه و عذاب ظالمین در مقابل چشم مظلومین در همین دنیا، یک نوع تسلیت خاطر و تشفى دل هاى مجروح است. یرجع المؤمن لزیادة الفرح و السرور و الکافر لزیادة أنعم و الهم; (همان، ص 103.) ; مؤمن رجعت مى کند تا شادى و خوشحالى اش بیشتر شود و کافر رجعت مى کند تا غم و اندوهش بیش تر گردد.
4. رجعت باورى، اثر سازنده در تربیت انسان ها دارد; یکى از آرزوهاى هر مسلمانى، هم نشینى و هم یارى و همراهى با معصومان و شخصیت هاى الهى است. اندیشه ى رجعت مى گوید: مؤمن محض و خالص، لیاقت درک عصر امام زمان (عج) را (که اهل سنت و تشیع بر ظهور او اتفاق نظر دارند) پیدا مى کند. در مقابل براى تبهکاران هشدارى است که غرق در فساد و تباهى نشوند، وگرنه دست انتقام در همین دنیا آنان را به سزاى اعمالشان خواهد رساند. (المیزان، ج 2، ص 106)
5.انسان هاى تربیت یافته بسیارى، همواره آرزوى دیدار انبیا و اولیاى الهى را دارند; اندوه شان این است که چرا از فیض و نعمت دیدار اولیاى الهى و شرکت در فعالیت هاى انسانى الهى آنها محروم مانده اند; عدالت و حکمت الهى این اشتیاق و عطش را بى پاسخ نمى گذارد; چنین مؤمنانى توفیق شرف یابى را در ایام رجعت مى یابند. سید مرتضى مى فرماید: در هنگامه ى ظهور مهدى امت، گروهى از شیعه ها زنده مى شوند تا به ثواب نصرت و هم یارى او برسند و دولتش را مشاهده کنند. (بحارالانوار، ج 53، ص 193 ) به نظر میرسد، بازگشت مجدد این دو گروه به زندگی برای تکمیل یک حلقه تکاملی در گروه اول و چشیدن کیفر دنیوی در گروه دوم است. به عبارتی گروهی از مؤمنان خالص که در مسیر تکامل معنوی با موانعی در زندگی خود روبه رو شدهاند و تکامل آنها ناتمام مانده است، بنا بر حکمت میبایست مسیر تکاملی خود را از طریق بازگشت به این جهان ادامه دهند، شاهد و ناظر حکومت جهانی حق و عدالت باشند و در بنا و ایجاد این حکومت شرکت کنند؛ زیرا شرکت در تشکیل چنین حکومتی از بزرگترین افتخارات به شمار میآید و برای آنهایی که قبل از رجعت مردهاند، این بازگشت فرصتی است که شهید شوند. عدهای از مؤمنان خدمت اهل بیت علیهم السلام میآمدند و میگفتند که گناه ما چیست که نباید شهید شویم، مخصوصاً مؤمنان زمان امام صادق، امام باقر، امام رضا و امام کاظم علیهم السلام ؛ زیرا در زمان این امامان جنگ آنچنانی رخ نداد. ایجاد این فرصت برای شهید شدن مؤمنان نیز تضمینی است؛ زیرا در روایت آمده است مؤمنان که قبل از رجعت مردهاند در رجعت شهید میشود و آنانی که قبل از رجعت شهیده شدهاند، در رجعت میمیرند. امام رضا علیه السلام نیز در این باره میفرماید: «هر مومن در بستر بمیرد، در رجعت کشته میشود و هر مؤمنی کشته شود، در رجعت در بستر خود میمیرد».(بحارالأنوار، ج 53، ص33.) همچنین پیشوایان دین کارهایی را که نتوانسته اند قبل از رجعت به دلیل توطئههای دشمن انجام دهند، در رجعت انجام میدهند. اما رجعت برای منافقان و جباران برای این است که علاوه بر کیفر خاص خود در رستاخیز، باید مجازاتهایی نیز در این جهان، نظیر آنچه اقوام سرکشی مانند فرعونیان و عاد و ثمود و قوم لوط دیدند، ببینند و تنها راه آن رجعت است.
با توجه به بیان فلسفه رجعت ، بر می گردید به پیش فرض سوال شما که نوشته بودید رجعت روایات محکمی ندارد!! بایا بدانیم که :
روایات بسیارى درباره رجعت وارد شده و در این زمینه کتاب هاى زیادى از زمان ائمه علیهم السلام به جهت جمع آورى آن روایات نوشته شده است. 1 این روایات را مى توان به چند بخش تقسیم کرد:الف . روایاتى که در آن ها واژه «رجعت» یا کلمه «کرّ» که به معناى رجعت و برگشتن است یاد شده، و در این روایات تصریح شده که مؤمنان باید به رجعت معتقد باشند.ب. روایاتى که در آن ها ائمه علیهم السلام از رجوع خودشان به این عالم و یا از بازگشت برخى اصحاب به طور مشخص خبر داده اند که به بعضى از اصحاب فرمودند: تو از جمله کسانى هستى که به این عالم رجوع خواهى کرد.ج . روایاتى که در ذیل آیات وارد شده است که شیخ حرّ عاملى رحمه الله تصریح دارند که روایات بسیارى در ذیل این آیات وارد شده است.2 د. روایاتى که نشان گر معجزه ها و شگفتى هاى ائمه علیهم السلام است; به این معنا که به توسط آن بزرگواران مرده اى زنده شده و به این عالم باز گشته است.از مجموع این روایات، انسان به ضرورت رجعت معتقد مى شود.شیخ صدوق رحمه الله در کتاب من لا یحضره الفقیه روایت مى کند که امام صادق علیه السلام فرمود:لیس منّا من لم یؤمن بکرّتنا ویستحلّ متعتنا;3کسى که به رجعت ما اعتقاد نداشته باشد و متعه (ازدواج موقّت) را حلال نداند، از ما نیست.در روایت دیگرى که شیخ صدوق رحمه الله روایت کرده آمده است که امام صادق علیه السلام فرمود:من أقرّ بسبعة أشیاء فهو مؤمن: البراءة من الجبت والطاغوت، والإقرار بالولایة، والإیمان بالرجعة، والاستحلال للمتعة، وتحریم الجرّی، والمسح على الخفین.4اگر کسى به هفت چیز معتقد باشد او را ما مؤمن مى دانیم که یکى از آن ها رجعت است.در روایت دیگرى فضل بن شاذان مى گوید: امام رضا علیه السلام مى فرماید:من أقرّ بتوحید الله ونفى التشبیه ونزّهه عمّا لا یلیق به، وأقرّ بأن له الحول والقوّة والإرادة والمشیّة والخلق والأمر والقضاء والقدر، وأنّ أفعال العباد مخلوقة خلق تقدیر لا خلق تکوین، وشهد أنّ محمداً رسول الله وأنّ علیّاً والأئمة بعده حجج الله، ووالى أولیاءهم، واجتنب الکبائر، وأقرّ بالرّجعة والمتعتین وآمن بالمعراج والمسألة فی القبر والحوض والشفاعة وخلق الجنّة والنار والصّراط والمیزان والبعث والنشور والجزاء والحساب، فهو مؤمن حقاً، وهو من شیعتنا أهل البیت.5کسى که به توحید خدا، رجعت، دو متعه، معراج پیامبر اکرم، سؤال منکر و نکیر، حوض در قیامت، شفاعت و مخلوق بودن بهشت و جهنم، صراط و میزان و بعث و نشور و جزا و حساب، معتقد باشد و اقرار کند، او از مؤمنان حقیقى و از شیعیان ما اهل بیت است.در کتاب الکافى و تهذیب الاحکام به سند صحیح روایت شده که برید بن معاویه گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که مى فرمود:بعث أمیر المؤمنین صلوات الله علیه مصدّقاً من الکوفة إلى بادیتها… .ثمّ قال: أما والله لا تذهب الأیام واللّیالی حتّى یحیی الله الموتى ویمیت الأحیاء ویردّ الله الحق إلى أهله ویقیم دینه الّذی ارتضاه لنفسه ونبیّه، فأبشروا ثم أبشروا ثم أبشروا، فوالله، ما الحق إلاّ فی أیدیکم;6به خدا سوگند، دنیا تمام نخواهد شد تا این که خداوند متعال مردگان را زنده مى کند و زندگان را مى میراند و حق در این عالم به اهلش برمى گردد و خداوند متعال دین خود را که بر آن خشنود است زنده مى کند و برپا مى دارد.یکی از اعتقادات ویژهای که شیعه دوازده امامی آن را باور دارد، عقیده به رجعت است. رجعت در لغت به معنای بازگشت است. معنی اصطلاحی رجعت از دیدگاه شیعه این است که خداوند (هم زمان با ظهور حضرت مهدی(عج) شماری از امت محمد(ص) را پس از مرگشان و پیش از قیامت بر می انگیزاند واین باور از ویژگیهای مذهب آل محمد(ص) می باشد که قرآن نیز بر درستی آن گواهی می دهد.دانشمند بزرگ شیعه، مرحوم سید مرتضی علم الهدی عقیده بر رجعت از دیدگاه امامیه را چنین توضیح می دهد: باور شیعه امامیه این است که خداوند متعال به هنگام ظهور امام زمان (عج) گروهی از شیعیان راکه پیش از ظهور آن حضرت از دنیا رفته اندبه این جهان باز می گرداند تا آنان به پاداش یاوری و همراهی و درک حکومت آن وجود مقدس نایل گردند. همچنین خداوند برخی از دشمنان آن حضرت را زنده می کند تا از آنان انتقام گیرد، بدین صورت که آشکار شدن حق و بلندی مرتبت پیروان حق را بنگرند و اندوهگین شوند. از دیدگاه دانشمندان شیعه، هیچ گونه تردیدی در اصل «رجعت» وجود ندارد و همه عالمان بزرگ شیعی اعتقاد به رجعت را از ویژگی های پیروان اهل بیت بر شمرده اند.مرحوم علامه مجلسی در کتاب گرانسنگ بحار الانوار می فرماید: عقیده به رجعت، در تمام دوران ها مورد اتفاق مذهب شیعه بوده و این سخن چندان آشکار است که کسی نمی تواند به انکار آن برخیزد.شیخ مفید و سید مرتضی نیز اعتقاد به رجعت را نزد شیعه اجماعی شمردهاند . مرحوم شیخ حر عاملی می فرماید: فراوانی شمار نویسندگانی از شیعه که روایات مربوط به رجعت را در کتاب های خویش گرد آورده اند- که تعداد آن از هفتاد کتاب بیشتر است – دلیل بر قطعی بودن اعتقاد به رجعت از دیدگاه شیعه است.دلیل اصلی اثبات رجعت روایات بی شماری است که بر وقوع آن صحه می گذارد. مرحوم علامه مجلسی نام بیش از پنجاه تن از عالمان و محدثان شیعه را ذکر می کند که روایات رجعت را در کتاب های خویش آورده اند که اسامی برخی از آنها بدین قرار است: سلیم بن قیس هلالی، حسن بن صفار، علی بن ابراهیم قمی، ثقة الاسلام کلینی، عیاشی، کشی، شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی، ابوالفتح کراجکی، نجاشی، شیخ طوسی، ابن طاووس و … .مرحوم علامه مجلسی در باره روایات رجعت می فرماید: کسی که به حقاینت ائمه اطهار(ع) ایمان دارد چگونه می تواند درباره مسأله متواتری که از آنان نقل شده و نزدیک به دویست روایت صریح در این زمینه رسیده و بیش از چهل تن از ثقات و عالمان شیعه آنها را در کتاب های خود آورده اند، تردید کند؟به راستی اگر مسألهای مثل رجعت را نتوان از امور متواتر دانست، پس در کدامین موضوع می توان ادعای تواتر نمود؟شیخ حر عاملی نیز روایات رجعت را فزون از شمار دانسته و در باره آن قائل به تواتر معنوی شده است.البته مباحث مربوط به کیفیات رجعت امرى مسلم و ضرورى نیست لکن برخى مطالب از روایات رجعت استفاده مى شود مثل این که کسانى که در زمان حضرت مهدى رجعت مى کنند دو دسته اند یک دسته مؤمنان بسیار خالص به تعبیر روایات ممحّض در ایمانند، (بحارالانوار، ج 53، ص 39، حدیث 1) و یک دسته بدکاران بسیار بد به تعبیر روایات ممحّض در شرک، (همان مصدر). مؤمنان خالص براى دیدن دولت کریمه اهل بیت و رسیدن به ثواب نصرت و یارى امام زمان و طاغیان بسیار شرور براى عقوبت و انتقام گرفتن از آنان. در برخى روایات، اصحاب کهف و سلمان و ابوذر و مقداد و مالک اشتر جزو یاران رجعت یافته حضرت مهدى(عج) شمرده شده است، (رجعت، علامه مجلسى، کانون پژوهش اصفهان، چاپ اول، ص 45) و در برخى روایات از رجعت پیامبران الهی به ویژه پیامبر اکرم(ص) و حضرت على(ع) و امام حسین(ع) سخن به میان آمده است، (بحارالانوار، ج 53، ص 39، باب الرجعه احادیث 2 و 12 و 13 و 14 و 19 و 20 و 23 و 30).1 . ر.ک: صفحه هاى 301 و 302 از همین کتاب.2 . الایقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة: 92.3 . من لا یحضره الفقیه: 3 / 458، حدیث 4583، بحار الأنوار: 53 / 92، حدیث 101.4 . وسائل الشیعه: 24 / 132 ـ 133، حدیث 30164، بحار الأنوار: 62 / 193 ـ 194، حدیث 12.5 . صفات الشیعه: 50، بحار الأنوار: 66 / 9 ـ 10، حدیث 11.6 . الکافى: 3 / 536، حدیث 1، تهذیب الاحکام: 4 / 97، حدیث 274.