خانه » همه » مذهبی » علت انحراف بعضی خوبان چیست و راه نجات از آن چیست؟

علت انحراف بعضی خوبان چیست و راه نجات از آن چیست؟

عدم تزکیه نفس وبعضی ضعفهای اعتقادی وعملی وحب دنیا وریاست ,سبب می شود که مشکلاتی بروز کند.
دلایل متعددى را مى توان براى آن نام برد که به دو دسته عوامل درونى و عوامل بیرونى و روانشناختی تقسیم مى شوند: الف) عوامل درونى یا داخلى: منظور عواملى مى باشند که مربوط به عملکرد مسوءولان بوده و این وضعیت را پیش مى آورند که عبارتند از: 1- مقدم داشتن عادات فکرى و عاطفى بر منطق و حقیقت و اسلام ناب و اصیل. 2- برخى رفتارها و اقدامات ناشایسته بعضى از مدیران کارگزاران و مأموران دستگاه ها و نهادهاى دولتى و حکومتى که ظاهرى مذهبى دارند ولى در حقیقت عمل درست دینى نداشته و موجب پیدایش تعارض و شکاف بین گفتار و عمل از دیدگاه توده مردم گشت و این امر موجب بدبینى به سایر افراد مذهبى شد. 3- برخوردهاى نامطلوب و ناصحیح و همراه با زیاده روى و افراط بعضى از افراد مذهبى دلسوز در مقابله با ناهنجارى ها و منکرات در جامعه موجب بدبینى به عموم افراد مذهبى شد. 4- کم کارى برخى از افراد مذهبى در نشان دادن چهره واقعى و محبت آمیز اسلام و برطرف نمودن دیدگاه منفى ایجاد شده درعمل. ب ) عوامل بیرونى یا محیطى: منظور عواملى مى باشند که خارج از حیطه عملکرد مسوءولان بوده و منجر به وضعیت مذکور شده است: 1- تحول نسل در جامعه و به صحنه آمدن نسل جدیدى که باورها و یافته هاى آنان با افرادمذهبى متفاوت است فقدان برنامه اى جامع و همه جانبه براى تربیت آموزش و توجیه آنان و نیز بى توجهى و یا کم توجهى به ایجاد تغییرات اساسى و ریشه اى در نگرش خانواده ها به اصول و آداب تربیت نسل نومنجر به این شکاف شده است. 2- وجود مشکلات اقتصادى و اجتماعى در جامعه و از مسوءولان حکومتى را باعث آن به حساب آوردن. 3- رشد و رواج ابزارهاى جدید اطلاع رسانى و تبلیغات در سطح جهان در دهه اخیر و تشدیدتلاش ابر قدرت استعمارى آمریکا براى نفوذ فرهنگى و رواج فرهنگ آمریکایى در جهان موجب تغییر جو کلى فرهنگى در سطح جهان شده به گونه اى باعث افول ارزش ها و شکاف میان دو قشر مذهبى و غیرمذهبى شده است (شکاف سنت و مدرنیته). 4- وجود تمایلات نفسانى انسان ووسوسه هاى نفس اماره براى گریز از محدودیت هاى شرعى و ارتکاب شهوات و لذات فى نفسه عامل بدبینى و گریز افراد غیرمذهبى از افراد مذهبى مى باشد. 5- سازماندهى تهاجم فرهنگى توسط دشمنان نظام اسلامى براى تضعیف اسلام و ارزش هاى اعتقادى ترویج و اشاعه دنیاطلبى تبلیغ مستمر و گسترده سکولاریسم و لائیسیسم نفى آرمان گرانى تحریک غرائز شهوانى حمله مستمر به مبانى ارزش و پایه هاى اعتقادى اشاعه چهره اى غیرواقعى و زشت و خشن از اسلام تبلیغ و ترویج تضاد میان اسلام و آزادى سوء استفاده از نارسایى ها معضلات و ضعفهاى مدیریتى و اجرایى براى حمله و هجوم به ماهیت اسلام و قوانین الهى ایجادروحیه یأس و ناامیدى در مردم با ترویج غیرقابل اجرا بودن ارزش هاى والاى الهى در جامعه تبلیغ و ترویج ناکارآمد بودن تئورى حکومت دینى و تضعیف فرهنگ اسلامى و مبانى عقیدتى و اشاعه این نظریه که دین متعلق به گذشته است. دین و معنویت و به ویژه اسلام که دین تحریف نایافته است. مطلوب همه صاحبان خرد و مصلحت اندیشان براى دنیا و دوراندیشان براى آخرت مى باشد. اما آنچه موجب گریز از دین مى شود از یک سو جامه دین را وارونه بر تن کردن است و از سوى دیگر خواسته هاى نابجاى برخى و ناهنجارى عاطفى و روانى آنان و بى بند و بارى و گرفتارى در انواع دام هاى شیطانى شیطان صفتان و… موجب شده که بسیارى به سستى و فساد و راحتى و سودجویى و… روى آورند و التزام به دین و چارچوب هاى دینى را مزاحم خود ببینند. چنان که در قرآن کریم درباره مهمترین عامل روى گردانى از توحید و معاد آمده است: بل یرید الانسان لیفجر امامکM{بلکه انسان مى خواهد راه فساد را پیش روى خود باز کند}M. به همین جهت براى جلوگیرى از دین گریزى هم باید دین واقعى را شناخت و هم باید عمل به دین و دورى از فساد و گناه در جامعه به عنوان ارزش تلقى شود و نباید آن روزى که فرهنگ جامعه به جایى برسد که درآمدهاى از هر راه را زرنگى و وانمندى به شمار آورند و لذت هاى به هر صورت را نیاز طبیعى جوانان و عامل رفع افسردگى ها بدانند!! اینجاست که باید به طور جدى به حفظ خود و خانواده و اطرافیان پرداخت و دغدغه اصلاح را در برنامه ریزى مسؤولان به وجود آورد. البته بدانیم حفظ ایمان و ارزش هاى آن در محیط نامساعد بسى دشوار است ولى ارزش افزون ترى دارد. خداوند در سوره «تحریم» آیه 11 نمونه اى را براى این گونه افراد یادآورى مى نماید. خداوند براى موءمنان آسیه همسر فرعون را مثال و نمونه مى آورد هنگامى که از شوهرش بیزارى جست و عرضه داشت:خدایا! من از قصر فرعون و زیورهاى دنیوى گذشتم و تو خانه اى در بهشت براى من بنا کن و مرا از شر فرعون و کردارش و قوم ستمکار نجات بخش. حفظ ارزش ها در محیط مناسب و مساعد هنر نیست؛ هنر آن است که در تندباد ضدارزش ها، ارزش ها مطرح شود. بنابراین سعى کنید با اعتماد به خدا و یقین به درستى راه دین ایمان خود را حفظ نموده و همواره آن را تقویت کنید در صورت نبود امکانات ازدواج قرآن مى فرماید: «ولیستعفف الذین لایجدون نکاحا حتى یغنهم الله من فضله» (نور آیه 33). خداوند در این آیه دستور به عفاف و عفت نفس مى دهد و این بهترین شیوه و روشى است که با به کار بستن آن روح ایمان و تقوا در انسان پرورش مى یابد و سبب تقویت اراده و تسلط بر نفس مى شود و روحیه عفت در انسان زنده مى گردد. 6. روند تغییر ارزش ها؛ پس از دوران دفاع مقدس و آغاز دوران باز سازی کشور، مدلی برای توسعه اقتصادی و اجتماعی در پیش گرفته شد که این مدل موجب بروز تضادهای ارزشی و فاصله گرفتن جامعه از شاخص های مطلوب گردید؛ به گونه ای که توسعه، نتایجی از قبیل تغییر ارزش ها را نیز در پی داشت. توضیح اینکه اقدامات اقتصادی ـ نظیر تغییر نرخ ارز و تورم ـ موجب کاهش درآمد واقعی و قدرت خرید مردم گردید. همچنین با ابزار مختلف (واردات، تبلیغات، مراکز تجاری و …) فرآیند قوی تولید نیاز در مردم، در پیش گرفته شد. در نتیجه سطح نیازهای غالب مردم بالاتر از سطح درآمدشان قرار گرفت و مردم در ارضای نیازهایشان, با موانع اساسی روبه رو شدند.
از آنجا که درآمد واقعی نیز کاهش یافت، دستیابی به درآمد بیشتر و پول بیش از حد معمول، با ارزش شد. از طرف دیگر، عواملی مانند نمایش ثروت قشر بالا و تسهیلاتی که برای قشر بالا فراهم آمد، گرایش بارز مدیران دولتی به تجملات و ظواهر و تغییر فضای کل جامعه، موجب شد که مردم ارزش های جدید را تأیید شده (هنجار) و جست وجوی پول برای ارضای نیازهای جدید را درست و مشروع ببینند! بنابراین پول جویی به ارزش غالب تبدیل شد و حداقل در مورد بیشتر کسانی که پول و درآمدشان کم بود و کفاف ارضای نیازهایشان را نمی داد، ارزش های دیگر را تحت الشعاع قرار داد. در نتیجه این فرآیندها، ارزش های اجتماعی، از سنتی به سوی مدرن، از ساده زیستی به تجمل، از کمک و همیاری و ایثار و گذشت برای جامعه به سودجویی فردی و از ارزش قناعت به ارزش ثروت و از انسجام به فردگرایی و از ارزش دین و خدا به ارزش پول و دنیا حرکت کرده اند. نگ: فرامرز رفیع پور، توسعه و تضاد، فصل 4 ـ 8 ـ 3؛ آناتومی جامعه، ص 522 7. مشکلات پس از انقلاب (مانند جنگ و توجه به مسائل امنیتی و دفاعی و…) که نتیجه طبیعی آن، فقدان برنامه ریزی های دقیق و کارشناسی شده برای نهادینه سازی و تثبیت ارزش ها و معارف اسلامی است.
3. تبلیغات سوء دشمنان و ایجاد و القای شبهه دربارة دین که گاهی بی پاسخ مانده و در ذهن برخی جای گرفته است. 8. روش های نادرست در آموزش دینی در دوران کودکی و نوجوانی؛ برخی از رفتارها و برخوردهای ناصحیح و مخالف شرع در بیان احکام شرعی، موجبات بدبینی عده ای از افراد ـ به خصوص جوانان ـ را فراهم آورده است. حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب بارها خطر این گونه افراد را متذکر شده، در این خصوص می فرماید: «معنای تحجر آن است که کسی که می خواهد از مبانی اسلام و فقه اسلام برای بنای جامعه استفاده کند، به ظواهر احکام اکتفا کند و نتواند کشش طبیعی احکام و معارف اسلامی را ـ در آنجایی که قابل کشش است ـ درک کند و برای نیاز یک ملت و یک نظام و یک کشور ـ که نیاز لحظه به لحظه است ـ نتواند علاج و دستور روز را نسخه کند و ارائه بدهد. این بلای بزرگیاست». روزنامه جمهوری اسلامی, 17/3/1376 9. ضعف و سستی بنیان های دینی در برخی از خانواده ها که منجر به عدم تربیت و پروش صحیح جوانان شده است. 6. گرایش به سوی تمایلات و هواهای نفسانی، خواسته های نا به جای برخی و ناهنجاری عاطفی و روانی آنان و بی بند و باری و گرفتاری در انواع دام های شیطانی و… موجب شده که بسیاری به سستی و فساد و راحتی و سودجویی و… روی آورند و التزام به دین و چهارچوب های دینی را مزاحم خود ببینند. چنان که در قرآن کریم درباره مهم ترین عامل روی گردانی از توحید و معاد آمده است: « بَلْ یُریدُ اْلإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ » بلکه انسان می خواهد راه فساد را پیش روی خود باز کند. قیامت(75)، آیه 5 10. ضعف بینش و نداشتن آگاهی درست از ماهیت دین و نقش و کارکرد آن در تأمین سعادت دنیوی و اخروی انسان. 11. ناکارآمدی برخی از مدیران جامعه در اجرای برنامه های اعلام شدة حکومت دینی، و بی پاسخ ماندن نیازهای اولیه اجتماعی جوانان (ازدواج، اشتغال، مسکن و…). 12. عدم توزیع عادلانه امکانات و فرصت ها در برخی از ادارات و دستگاه های کشور.
13. درگیری برخی گروه ها و جناح های سیاسی بر سر کسب، حفظ و استمرار قدرت سیاسی و در نتیجه، ایجاد یأس و ناامیدی جوانان برای نیل به خواسته های مشروع خویش. 14. عملکرد منفی و نامطلوب بعضی از دستگاه های فرهنگی در سال های اخیر و میدان دادن به افراد و عناصر غیر معتقد به نظام اسلامی، و ترویج فرهنگ غربی از سوی آنان. 15. عملکرد و رفتار ناشایست گروهی از شاغلان در دستگاه ها و نهادهای دولتی و حکومتی، باعث پیدا شدن تعارض و شکاف بین گفتار و عمل آنان شده و موجب بدبینی به شعارهای انقلاب گشته است. 16. کم کاری نیروها و دستگاه های انقلابی در تولید برنامه های سالم و جذاب و مفیدی که بتواند اوقات فراغت جوانان را پر کند و آنان را از توجّه به برنامه های ضد اخلاقی و فاسد فرهنگ بیگانه باز دارد. 17. مشکل انتقال ارزش ها؛ نسل اول انقلاب و دستگاه های فرهنگی، در انتقال این ارزش های انقلابی و دینی به نسل دوم و سوم انقلاب و حتی تعمیق آن ها برای خود نسل اول انقلاب، سهل انگاری و کم کاری هایی داشته اند که موجب فاصله گرفتن تدریجی برخی از افراد جامعه ـ به خصوص جوانان ـ از ارزش های اسلامی شده است. 18. وجود شبهات اعتقادی و سیاسی و مانند آن در سطح جامعه. پ- علل روان شناختی گریز از دین 1- ضعف معرفتی یکی از ابعاد وجودی هر انسانی بعد شناختی اوست. انسان در هر مرحله ای از مراحل رشد خود، یک سلسله توانمندیهای شناختی دارد. روان شناسان، رشدشناختی انسان را به سه دوره تقسیم می کنند: دوره حسی- حرکتی (2 سال اول)، دوره عملیاتی منطقی عینی (تا 12 سالگی)، دوره عملیات منطق صوری یا دوره تفکر انتزاعی. سومین دوره تحول شناختی در آستانه نوجوانی آغاز و در اوایل جوانی تکمیل می شود.
بنابراین، یکی از ویژگی های جوان از نظر شناختی این است که دارای تفکر انتزاعی است و از نظر ذهنی، به حداکثر کارایی هوشی می رسد. در این دوره، گرایش جوانان به «فلسفه زندگی» آنان را به سوی مسایل اخلاقی، سیاسی و مذهبی سوق می دهد و جوانان تلاش می کنند هویت مذهبی خود را شکل دهند. اما به دلایل گوناگونی ممکن است در این هویت یابی مذهبی، با بحران مواجه شوند و نتوانند هویت مذهبی خود را خوب شکل دهند و دچار نوعی سردرگمی و در نهایت، بی رغبتی و گریز از دین شوند. یکی از علل این بحران، ناهمخوانی سطح شناختی جوان با سطح معارف دینی است که به او ارائه می شوند. جوان به خاطر توانمندیهای ذهنی، دین تقلیدی را برنمی تابد و همه آن باورهای دینی که از دوران کودکی به صورت تقلیدی از خانواده و دیگران به او القا شده اند به کناری می نهد و می خواهد دینی را بپذیرد که متناسب با سطح تفکر او باشد. اما از یک سو، بسیاری از اوقات آنچه به عنوان دین به او عرضه می شود برای او قانع کننده نیست، و از سوی دیگر، در برخی موارد نیز جوان می خواهد همه آموزه های دینی، اعم از احکام و عقاید را با عقل خود بسنجد و فکر می کند اگر آموزه های دینی در قالبهای فکری او بگنجد صحیح هستند، وگرنه درست نیستند و باید کنار گذاشته شوند. این عوامل موجب می شوند هویت دینی جوان به خوبی شکل نگیرد و جوان دچار یک بحران شناختی نسبت به آموزه های دینی شود و نجات خود را از این بحران، در گریز از دین بداند. قرآن نیز به این حقیقت اشاره می کند و گرایش به کفر و بی ایمانی را ناشی از جهل و ضعف معرفتی انسانها می داند.
حضرت نوح(ع) با صراحت، یکی از عوامل بی ایمانی قوم خود را جهل و یا عدم معرفت صحیح به آموزه های دینی معرفی می کند. در روایات نیز به این معنا اشاره شده است. حضرت علی(ع) درباره علت کفر می فرماید: «اگر افراد هنگام برخورد با مسایلی که نمی دانند، درنگ می کردند و عجولانه تصمیم نمی گرفتند، کفر نمی ورزیدند و گمراه نمی شدند. 2- برداشتهای غلط از دین یا سطحی نگری علاوه بر اینکه جهل و ضعف معرفتی موجب دین گریزی می شود، برداشتهای غلط و ناصواب از معارف دینی نیز در دین گریزی جوان مؤثرند. بسیاری از اوقات دین مساوی با «معنویت» در نظر گرفته می شود و دین را در حد یک نیاز معنوی کاهش می دهند و این گونه نتیجه می گیرند که نیاز به معنویت فقط در موقع سختی ها و بحرانهای شدید مفید است و در سایر مواقع، نیازی به دین نیست و برای دین نقشی در زندگی روزمره خود قایل نیستند. این دیدگاه ساده انگارانه و کاهش گرایانه نسبت به معارف دینی بتدریج، موجب حذف دین از زندگی انسان می شود و جوانان، که در حال جست و جوی فلسفه زندگی اند، وقتی احساس می کنند دین در معنادهی به زندگی آنها تأثیری ندارد، بتدریج، آن را کنار می گذارند و حتی ممکن است دین را امری دست و پاگیر در مسیر زندگی تلقی و حالت گریز نسبت به آن پیدا کنند.
3- احساس محدودیت نسبت به گزاره های دینی نه تنها کاهش گرایی و ساده انگاری نسبت به دین موجب دین گریزی می شود، بلکه گاهی دین به گونه ای به جوانان معرفی می شود که گویی نه تنها نیازهای انسان را تأمین نمی کند، بلکه مانع از ارضای نیازهای واقعی او نیز می شود. طبیعی است که ترسیم چنین تصویری از دین برای جوان نه تنها موجب عدم گرایش آنها به دین می شود، بلکه موجب می شود روحیه گریز از دین نیز در آنها به وجود آید. روحیه استقلال طلبی، آزاد منشی، و قطع وابستگی ها از جمله ویژگی های روحی جوان است. جوان که یک دوره گذار از وابستگی به استقلال را طی کرده است و می خواهد با اراده آزاد خود انتخاب کند و از نظر اخلاقی نیز مرحله «اخلاق دیگر پیرو» (تقلیدی) را پشت سر گذاشته و وارد مرحله «اخلاق خودپیرو» گردیده، از هرگونه مانعی حتی موانع تخیلی، گریزان است و می خواهد در رفتار، گفتار، تفکر و انتخاب آزاد باشد. هر چند عدم تربیت صحیح روحیه استقلال طلبی و پیروی بی چون و چرا از غرایز کور و لذت طلب افراطی برای جوان بسیار خطرناک است، اما در بدو امر، هر چیزی که بخواهد محدودیتی برای او ایجاد کند امری ناخوشایند تلقی می شود، مگر اینکه راهکارهای دین برای ارضای غرایز به خوبی برای جوانان ترسیم شود. 4- عدم دسترسی به الگوهای مناسب بدون شک، در هر مقطع سنی الگوهای جذاب برای یادگیری و شکل دهی رفتار انسانها، به ویژه جوانان، نقش اساسی دارد؛ الگو از یک سو، در دستیابی به هدف نقش مهمی دارد و از سوی دیگر، در دوره نوجوانی و جوانی تأثیرپذیری از خانواده بشدت کاهش پیدا می کند.
گاهی بین خانواده و جوان تعارض و درگیری به وجود می آید. از این رو، جوان برای ساختن نظام ارزشی و اعتقادی خود می خواهد از چیزهایی غیر از خانواده و مربیان قبلی استفاده کند. از جمله عوامل تأثیرگذار در بیرون نهاد خانواده، الگوها و دوستان هستند و در این میان، نقش الگوهای مورد قبول جوان بسیار زیاد است؛ زیرا دوستان نیز در حال ساختن نظام ارزشی خود هستند و نیازمند الگوهای مورد پسند می باشند و کمک زیادی احتمالاً در هویت یابی دینی دوستان خود ندارند. در چنین شرایطی، اگر الگوهای مناسب و قابل دسترسی در جامعه وجود نداشته باشند، جوان دچار سردرگمی می شود و تعادل روانی او از مرز بهنجار خارج می شود و چه بسا به الگوهای مجازی پناه ببرد و زمینه های گریز از دین برای او فراهم شود. 5- برخوردهای تند و سرزنشهای افراطی استقلال طلبی، حریت و عدالت جویی از ویژگیهای بارز دوران جوانی است. جوانان برای اثبات این ویژگیها سعی می کنند با بزرگسالان مقابله کنند. این مقابله نه از روی لج بازی و پشت پا زدن به ارزشهاست، بلکه بیشتر جنبه اثباتی برای خود جوان دارد. اما یکی از اشتباهاتی که در اینجا از ناحیه بزرگسالان سر می زند سرزنش و ملامت جوان است و این سرزنشها همه از نظر عاطفی برای جوان شکننده اند و به روحیه استقلال طلبی او آسیب وارد می کنند و نتیجه آن شعله ور شدن آتش لجاجت و طغیان است. از این رو، امیرالمؤمنین علی(ع) در این باره هشدار می دهند: «زیاده روی در ملامت و سرزنش، آتش لجاجت را شعله ورتر می سازد» مقابله با روحیه استقلال طلبی جوان و سرزنش کردن او پیامدهای خطرناکی به دنبال دارد که یکی از آنها طغیان علیه ارزشهای حاکم بر جامعه و گریز از آن ارزشها و ادبار نسبت به منبع این ارزشهاست که معمولاً در جوامع دینی منشأ و منبع ارزشها «دین» است. 6- عدم ارضای نیازها جوان همان گونه که از نظر ذهنی به بالاترین ظرفیت خود می رسد، از نظر جسمانی نیز به حد کافی رشد می کند و انواع غرایز، به ویژه غریزه جنسی، کاملاً در او بیدار می شوند و درصدد ارضای این غرایز است. به عبارت دیگر، او یک سلسله نیازهای مادی و معنوی دارد.
تأمین به موقع این نیازها نقش مهمی در تعدیل و رفتار و رشد و تکامل او دارد؛ همان گونه که عدم ارضای این نیازها نه تنها باعث توقف رشد و بالندگی می شود، بلکه ناهنجاریهای رفتاری زیادی را نیز به دنبال دارد. کفر به عنوان یک نابهنجاری اعتقادی همان گونه که می تواند معلول جعل و ضعف معرفتی باشد، می تواند معلول فقر نیز باشد، از این رو، معصومان فرموده اند: یکی از پیامدهای احتمالی فقر، کفر و دین گریزی است و یا در مورد ازدواج فرموده اند: «کسی که ازدواج کند نصف دین خود را حفظ می کند»(4). فراهم نبودن شرایط برای ازدواج سالم و طبیعی زمینه های گناه و زایل شدن ایمان را فراهم می کند و بتدریج،، به گریز از دین تبدیل می گردد. ارضای نیازهای جسمانی و روانی در بهداشت روانی انسان مؤثر است و ارضا نکردن به موقع و مشروع نیازها نه تنها سلامتی انسان را تهدید می کند، بلکه زمینه ساز بسیاری از نابهنجاریهایی است که یکی از آنها ادبار و گریز از دین می باشد.

پیشگیرى از دین گریزى

براى درمان یا پیشگیرى از دین گریزى، باید به جنبه هاى روانى و ویژگى هاى شخصیتى افراد – به ویژه جوانان – توجه شود. بدون شک چگونگى ارائه معارف دینى، به نسل جوان بسیار حائز اهمیت است. بنابراین سؤال اصلى این است که «چگونه و با چه روشى مى توان معارف دینى را به جوانان آموخت تا ضعف شناختى آنها نسبت به دین برطرف شود»؟ پاسخ به این پرسش در گرو توجه به چند امر است؛ از جمله:

1. شناخت جوان:

مخاطب شناسى، یکى از مهم ترین مسائلى است که در تعلیم و تربیت باید مدّ نظر داشت.
اگر یک سخنران، فیلم ساز و یا نویسنده، مخاطب خود را نشناسد و نداند در چه دوره اى از تحول شناختى، انگیزشى و توانشى است، مطالب او – هر قدر هم ارزشمند، دقیق و علمى باشد – چندان مؤثر واقع نمى گردد؛ زیرا یا مطالب او در سطح شناخت مخاطب نیست و یا تناسبى با نیازها و گرایش هاى او ندارد. در نتیجه مخاطب، انگیزه اى براى فراگیرى آنها ندارد. بنابراین شناخت مخاطب از لحاظ ویژگى هاى عاطفى؛ ذهنى، اجتماعى و… باید مورد توجه قرار گیرد.

2. شناخت روش برتر:

شناسایى الگوها و روش هاى آموزشى و تربیتى متناسب با مخاطب، از اهمیت بالایى برخوردار است. به طور کلى، در آموزش هاى دینى، به چهار روش مى توان اشاره کرد: روش تبلیغ، تدریس، تربیت و مشاوره. با توجه به ویژگى هاى شناختى – عاطفى جوانان، روشى مى تواند جذاب تر باشد که معیارهاى زیر را دارا باشد: 2-1. عنصر ارتباط در آن قوى تر باشد. 2-2. داراى ارتباط دوسویه باشد؛ یعنى، جوان صرفاً مستمع و دریافت کننده پیام نباشد؛ بلکه خود او بر حسب نیاز ارتباط برقرار کند. پیام رسان نیز متناسب با نیاز جوان، پیام را در قالب ارتباط عاطفى – شناختى متناسب با سطح شناختى او منتقل کند. 2-3. انگیزه ها و نیازهاى جوان بیشتر لحاظ شود. 2-4. زمینه واکنش نشان دادن و میدان محرّک براى جوان را فراهم سازد.

روش مشاوره

در میان روش هاى چهارگانه یاد شده، آنچه بیش از همه از ویژگى هاى فوق برخوردار است، روش مشاوره مى باشد.جهت آگاهى بیشتر درباره ویژگى هاى روش هاى ذکر شده نگا: بشیرى، ابوالقاسم، مشاوره، الگوى برتر در آموزش دینى به جوانان، (مق) معرفت، (فصلنامه)، آذر 83، شماره 84. در این روش از آغاز رابطه دوطرفه است؛ زیرا فرد بر اساس احساس نیاز و اعتماد به مشاور مراجعه مى کند و اگر رابطه دو طرفه نباشد، اساساً فرایند مشاوره تحقق پیدا نمى کند. به عبارت دیگر الزام و امید درونى، او را به سوى مشاور سوق مى دهد، نه الزامات خارجى و تحمیلى. مشاوره داراى سه رکن است که هر کدام به یکى از مؤلفه هاى شخصیتى مربوط مى شود: عنصر عاطفى، انگیزشى و شناختى. از آنجا که این عناصر بسیار مهم است، با رعایت اختصار به توضیح آنها مى پردازیم:

1. عنصر عاطفى

مشاوره مبتنى بر ایجاد رابطه عاطفى همراه با اعتماد است. مشاور باید بتواند با مراجع خود ارتباط برقرار کند. ایجاد ارتباط عاطفى مبتنى بر چهار ویژگى است: 1-1. همدلى؛ همدلى عبارت است از توانایى درک تجربه هاى درونى دیگران و سهیم شدن در آنها. اگر خود را به جاى دیگران بگذاریم، مى توانیم به دنیاى درونى و تجربه پدیدار شناختى آنها راه یابیم.
1-2. پذیرش مثبت بدون شرط: مشاور براى اینکه بتواند با مراجعه کننده ارتباط عاطفى برقرار کند، باید بدون قید و شرط به او احترام بگذارد؛ چرا که او انسان است و ماهیتى مثبت دارد. از طرف دیگر اگر او بدون قید و شرط مورد پذیرش قرار گیرد، بهتر و راحت تر پیام را دریافت و کمتر مقاومت مى کند. اسلام نیز در مقام هدایت و رساندن پیام دین به انسان ها، به این اصل توجه دارد. 1-3. صداقت: راستى یا درستى، به معناى آگاهى از احساس ها و اندیشه هاى درونى واقعى خود و توانایى سهیم کردن دیگران با آنها است. کسانى که صداقت دارند، تصنعى یا دفاعى رفتار نمى کنند. 1-4. گوش دادن فعّال: شنیدن فعال به معناى انعکاس دادن، تکرار کردن و روشن سازى گفته ها و مقصود مراجعه کننده است. در انعکاس مطالب، مشاور و راهنما همچون آینه اى، نگرش هاى شخص را به وى نشان مى دهد. این فرآیند نقش مؤثرى در ایجاد ارتباط عاطفى میان آن دو دارد.براى آگاهى بیشتر نگا: هافمن، کارل (و دیگران)، روان شناسى عمومى از نظریه تا کاربرد، ج 2، ص 229-228. در مشاوره به عنصر انگیزش – که بیانگر نیازهاى آدمى است – توجه مى شود. توجه به نیازها، فرآیند آموزش را براى مربّى و تربیت شونده تسهیل مى کند. به عنوان مثال دانشجوى رشته پزشکى یا رشته فنى – مهندسى، تلاش مى کند در هر شرایطى با کمترین امکانات، و در بدترین آب و هوا، در کلاس درس استاد حاضر شود تا مطالب مورد نیاز را بیاموزد؛ چون احساس نیاز مى کند. او که مى خواهد متخصص در رشته خاصى شود، با خود مى گوید: «باید این درس ها را در هر شرایطى بیاموزم». مربّى دینى باید این احساس را در مخاطب خود ایجاد کند. پیامبر اسلام در آغاز رسالتش به مردم فرمود: «قولوا لا اله الا اللَّه تفلحوا».سبحانى، جعفر، فروغ ابدیت، ج 1، 1360. فلاح و رستگارى، یکى از مهم ترین و اصلى ترین گرایش هاى انسان است. پیامبرصلى الله علیه وآله روى این گرایش فطرى بشر دست گذاشت و مردم را متوجه این حقیقت ساخت که توحید و یکتاپرستى – که جوهره دین و اساسى ترین آموزه دینى است – شما را به این خواست فطرى و ذاتى مى رساند و تنها راه سعادت شما، توجه به «آموزه هاى دینى» است. ضمن آنکه خود این آموزه ها نیز با فطرت و سرشت شما هماهنگ است. قرآن کریم به این حقیقت اشاره کرده، مى فرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ»؛ روم (30)، آیه 30.؛ «پس روى خود را به سوى دین یکتاپرستى فرا دار؛ در حالى که از کیش باطل روى بر تافته و حق گراى باشى، همان فطرتى که خدا مردم را بر آن آفریده است. آفرینش خداى (فطرت توحید) را دگرگونى نیست، این است دین راست و استوار، ولى بیشتر مردم نمى دانند». در واقع پیامبرصلى الله علیه وآله بعد از ایجاد ارتباط، به عنصر انگیزش در مخاطبان توجه کرده و این باعث شد که مردم فوج فوج به طرف آن حضرت هجوم آورند و از چشمه سار زلال وحى، عطش خود را برطرف سازند. جالب اینکه بیشتر افرادى که به پیامبرصلى الله علیه وآله ایمان مى آوردند، جوانان بودند.

2. عنصر انگیزشى

انگیزش به عوامل برانگیزاننده در یک فرد (مانند نیازها، امیال و علایق) اشاره دارد که رفتار را در جهت یک هدف فعال مى سازند، نگه دارى مى کنند و سوق مى دهند. در الگوى مشاوره این نیازها و امیال، مورد توجه مشاور قرار مى گیرند؛ زیرا بدون توجه به آنها نمى توان شخص را راهنمایى و هدایت کرد. اینها از نیازهاى زیستى شروع مى شود و تا نیازهاى متعالى – مانند خواسته هاى زیبایى شناختى، کمال طلبى، عشق و جاودانگى – ادامه مى یابد. آنچه الگوى مشاوره را کارآمدتر از سایر روش ها مى کند، این است که وقتى مشاور و راهنما با مراجعان ارتباط عاطفى عمیق برقرار کرد، زمینه بیان احساسات، نگرش ها و نیازها فراهم مى شود.
کار او این است که وقتى آنان احساسات و نیازهاى خود را آشکار کردند، راه صحیح ارضاى آنها را نشان مى دهد. نیازهاى متعالى انسان مانند نیاز به حقیقت یابى، کمال مطلق، زیبایى، معنویت و… در قالب نیاز به دین و معارف الهى قابل طرح است. مشاور در مرحله نخست، مراجعه کننده را متوجه مصداق واقعى نیاز به – تعالى که همان آموزه هاى دینى است – مى کند. وقتى او به این میزان از شناخت رسید، در مى یابد که معارف الهى، عطش معنوى او را سیراب مى کند و تنها راه ارضاى صحیح نیازهاى متعالى و برترین مسیر هدایت و سعادت او است.

3. عنصر شناختى

مشاور باید به سطح تحول شناختى مراجعه کننده توجه داشته باشد و مطالب خود را به صورت منطقى، منطبق با سطح تحول شناختى او تنظیم کند. راهنماى دینى باید به دو نکته توجه داشته باشد: 3-1. توجه به سطح تحول شناختى مخاطب؛ 3-2. تنظیم آموزه هاى دینى به گونه اى که متناسب با توانایى و سطح فهم مخاطب. روان شناسان رشد – به ویژه پژوهشگران رشد شناختى مانند پیاژه – بر این باورند که جوانان، از نظر تحول شناختى، در دوره تفکر انتزاعى و صورى قرار دارند؛ یعنى، داراى قدرت استدلال کردن، فرضیه ساختن، توجه به آینده، حل مسئله و تجزیه و تحلیل مسائل به صورت دقیق هستندبیلر، رابرت، کاربرد روان شناسى در آموزش، ترجمه پروین کدیور، (چاپ چهارم، 1373)، ج 1، ص 180. و «به حداکثر کارآیى هوشى رسیده اند».همان جا. در این الگو مشاور در سطح شناختى مراجعه کننده قرار دارد و «آموزه هاى دینى» را متناسب با میزان فهم و درک آنها تنظیم مى کند، تا یادگیرى بهتر تحقق یابد و آموزش براى فرد لذت بخش شود. پیامبران علیهم السلام در برخورد با مردم و آشنا کردن آنها با معارف دین، به بعد شناختى آنان توجه داشتند و مطالب را در سطح فهمشان بیان مى کردند: «انا معاشر الانبیاء امرنا ان نتکلم الناس على قدر عقولهم»؛بحارالانوار، ج 1، ص 85، به نقل از درآمدى بر نظام تربیتى اسلام، (دفتر همکارى حوزه و دانشگاه)، ص 58. «ما پیامبران موظف شده ایم که با مردم متناسب با میزان شناخت و درک آنها سخن گوییم».

پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و عنصر عاطفى

سیره عملى پیامبرصلى الله علیه وآله این بود که با مخاطبان از طریق همدلى، پذیرش مثبت بدون شرط، صداقت و گوش دادن فعال، ارتباط عاطفى برقرار مى کرد و سپس معارف دین را براى مردم بیان فرمود. «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ»؛ توبه (9)، آیه 128.؛ «هر آینه شما را پیامبرى از خودتان آمد که به رنج افتادنتان بر او گران و دشوار است». یعنى، پیامبرصلى الله علیه وآله بسیار به شما نزدیک است، شما را خوب درک مى کند و اگر رنج کوچکى به شما برسد، براى او بسیار گران است. این نهایت همدلى آن حضرت را نسبت به امت نشان مى دهد. افزون بر آن پیامبرصلى الله علیه وآله به همه انسان ها احترام مى گذاشت؛ حتى کسانى که از روى نادانى به او توهین مى کردند، مورد توجه مثبت او قرار مى گرفتند.
پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم به عیادت افرادى مى رفت که رفتارهاى نامناسبى با او داشتند. این شیوه موجب مى شد که مردم جذب اسلام شوند. صداقت در رفتار، صمیمیت و دلسوزى پیامبرصلى الله علیه وآله آن قدر زیاد بود که قرآن مى فرماید: «حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» ؛ «به هدایت همان. شما دل بسته و نسبت به مؤمنان، دلسوز و مهربان است». او نه تنها مردم را دوست مى داشت که دلبسته و مشتاق هدایت آنها بود و براى ایجاد ارتباط عاطفى، چنان در گوش دادن به سخنان دیگران اهتمام مى ورزید که قرآن کریم از ایشان تعبیر به «گوش» مى کند: «هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ»؛ توبه (9)، آیه 61. ؛ «او گوش (شنواى سخن هر کسى) است؛ بگو: گوش نیکو است براى شما». دقیق شنیدن مانند بسیارى از فنون ارتباطى، یک فرایند دوطرفه است. کافى نیست که شنونده سراپا گوش باشد؛ بلکه براى اطمینان از درک مطلب، باید استنباط خود را به طور خلاصه به گوینده منتقل کند. از طرف دیگر گوش دل سپردن، ارتباط را رضایت بخش مى کند و بیشترین تفاهم و همبستگى را در پى مى آورد. دقیق شنیدن؛ یعنى، «من مى خواهم آنچه مى گویى را بشنوم»؛ نه اینکه لزوماً با سخنان طرف مقابل موافقید.

لوازم مشاوره

1. هنر خوب گوش دادن؛

راه کارهاى زیر در کسب مهارت «خوب گوش دادن» مؤثر است. 1-1. تعبیر و تفسیر کردن؛ مطالبى را که شنیده اید، براى گوینده تفسیر کنید تا مطمئن شوید، سخنان او را درست فهمیده اید 2-2. انعکاس احساسات؛ وقتى مخاطب ناراحت، عصبانى و آشفته حال به نظر مى رسد، همدردى خود را منعکس کنید و همین طور اگر او از شور و احساسات و هیجانات خوشایندى برخوردار است، آنها را انعکاس دهید. 2-3. انعکاس مفاهیم؛ به طور خلاصه حقایق و محتواى سخن گوینده را منعکس کنید.
2-4. ترکیب کردن؛ گوینده ممکن است نکات مختلفى را بگوید، نکات مختلف سخنان گوینده را ترکیب کرده و در یک جمله به او منعکس کنید. 2-5. بیان تصورات ذهنى خود؛ در ذهن خود مجسم کنید اگر به جاى آن شخص بودید، چه احساسى داشتید.کریس کول، کلید طلایى ارتباط، ترجمه محمد رضا آل یاسین، (انتشارات هامون، چاپ ششم، 1379).

2. کسب اطلاعات روان شناختى و تربیتى؛

این مسئله یکى از نیازهاى ضرورى «مشاوره» است. براى تأمین این نیاز، کتاب هاى مربوط به روان شناسى رشد، روان شناسى جوان و کاربرد روان شناسى در آموزش را مطالعه کنید.جهت آگاهى بیشتر نگا: الف. بى ریا، ناصر (و دیگران)، روانشناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى، (تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانى دانشگاه ها)، ج 1 و 2؛ ب. آذربایجانى، مسعود (و دیگران)، روانشناسى اجتماعى با نگرش به منابع اسلام، (تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانى دانشگاه ها)؛ پ. رابرت، پیلر، کاربرد روان شناسى در آموزش، ترجمه پروین کدیور، (جلد چهارم، 1374). همچنان که یک سخنور باید فنون سخنورى را با مطالعه و تمرین کسب کند، کسى که مى خواهد پذیراى جوانان باشد و آموزه هاى دینى آموزش دهد؛ باید نیازها و دغدغه هاى آنها را بشناسد و وارد فضاى روان شناختى و دنیاى جوانان شود. افزون بر آن باید بر آموزه هاى دینى تسلط بایسته اى داشته باشد و آنها را متناسب با سطح شناختى جوانان، به صورت منطقى و معقول بیان کند.

کار ویژه هاى مشاور

وظایف اصلى مشاور و اقدامات لازم او تا رسیدن به هدف اصلى – پیشگیرى از دین گریزى یا درمان آن – عبارت است از: 1. تقویت بعد شناختى جوانان نسبت به آموزه هاى دینى؛ 2. اصلاح یا تغییر شناخت هاى قبلى از دین؛ 3. معرفى دین به عنوان برنامه زندگى؛ 4. معرفى دین به عنوان راه منحصر به فرد براى دست یابى به سعادت واقعى؛ 5. معرفى شخصیت هاى کاملى که در پرتو آموزه هاى دینى رشد یافته اند؛ 6. عملیاتى کردن دین در همه ابعاد زندگى؛ 7. معرفى عوامل انحراف. افزون بر آنچه گذشت توجه دادن جوانان به نکات زیر بسیار مفید است: 1. تفهیم اینکه معنویت و رابطه با خداوند، باید از طریق عمل به آموزه هاى دینى باشد و رابطه با او به روزهاى سخت زندگى محدود نمى شود، بلکه تجلى کامل ارتباط با خدا، در همه فراز و نشیب هاى زندگى قابل مشاهده است.
باید به جوان این حقیقت را آموخت که در روزهاى خوب زندگى، باید به یاد خدا باشیم تا در روزهاى سخت ما را تنها نگذارد و به کمک ما بیاید. 2. براى تقویت بعد انگیزشى جوانان نسبت به دین، باید آثار ارزنده دین باورى را در جنبه هاى فردى و اجتماعى بازگو کنیم تا انگیزه بیشترى، براى ارتباط با خدا پیدا کنند و دین را به عنوان گران بهاترین هدیه خداوند به انسان تلقى کنند. 3. آنان را به این حقیقت آگاه کنیم که برخوردارى از معارف دینى، مى تواند بر عوامل بازدارنده اى همچون اضطراب و استرس هاى زندگى غلبه نموده و اطمینان و آرامش را جایگزین آن کند. 4. شیوه هاى صحیح ارتباط با خدا را با استفاده از معارف ناب دینى و سیره عملى دین باوران واقعى ارائه دهیم؛ شیوه هایى که هم از طریق عقل و هم از راه عشق، مى تواند جوان را به حقیقت مطلق و اصل کند.مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، (قم: دفتر نشر نوید اسلام، چاپ اول، 1377). 5. به جوانان یادآور شویم که بهره گیرى از آموزه هاى دینى، به آدمى شخصیت، اعتماد و عزت نفس مى دهد و همه رفتارهاى او را در جهت صحیح هدایت مى کند. آنان در پرتو چنین هدایتى قادر خواهند بود دیگران را جذب خود کنند و به روابط اجتماعى خود تعالى بخشند و یک زندگى اجتماعى موفق را پایه ریزى کنند. 6. گوشزد شود که مطالعه زندگى نامه بزرگان دین و سیره اولیاى الهى، بهترین الگوهاى عملى را به آنها نشان مى دهد و با الگو قرار دادن آنها، بهترین شیوه هاى تقرب به خدا و حضور در محضر دوست را براى آنها فراهم مى سازد.اولین همایش بین المللى نقش دین در بهداشت روان، نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه ها و علوم پزشکى ایران، (همکارى انستیتو روانپزشکى تهران، 1380). 7. به جوانان یادآورى شود که اگر مى خواهند هر چه بیشتر به خالق ازلى نزدیک شوند، رمز آن عمل به واجبات و ترک محرمات است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد