خوردن گوشت از نگاه روایات(ع)
بررسىِ دقیقِ احادیثى که دربارۀ ویژگىهاى علمى، سرچشمه دانشها و نیز انواع دانشهاى اهلبیت(ع) به ما رسیده،[1] نشان مىدهد پیامبر اسلام(ص) و اهلبیت آن بزرگوار، نه تنها از دانش پزشکى، بلکه از همۀ علوم برخوردار بودند، به گونهاى که هر گاه اراده مىکردند چیزى را بدانند، مىدانستند؛ چنانکه امام صادق(ع) مىفرماید: «إنَّ الإِمامَ إذا شاءَ أن یَعلَمَ عَلِمَ»؛[2] امام، آنگاه که بخواهد بداند، مىداند. به دلیل این دانش گسترده و علم خارقالعاده بود که امام على(ع)، مکرّر خطاب به مردم مىفرمود: هر چه مىخواهید، از من بپرسید: «سَلونى قَبلَ أن تَفقُدونى، فَإِنَّ بَینَ جَنبَىَّ عُلوما کَثیرَةً کَالبِحارِ الزَّواخِر»ِ؛[3] از من بپرسید، پیش از آن که مرا از کف بدهید، چراکه در سینۀ من، به سان دریاهاى بیکران، دانشهاى فراوان نهفته است. بنابراین، پیامبر اسلام(ص) و اهلبیتِ او(ع)، از دانش پزشکى برخوردار بودند و اگر ثابت شود در هر مسئلهاى از مسائل مربوط به این دانش، چیزى فرموده باشند، قطعاً کلام آنان، مطابق با واقع است.[4]
تعداد کلمات 3106/ تخمین زمان مطالعه 16 دقیقه
مِهترِ همۀ خوراکیها
ایشان همچنین فرمودند: «خَیرُ الإِدامِ فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ اللَّحمُ»؛[6] بهترین خورش دنیا و آخرت، گوشت است.
و نیز فرمودند:
سَیِّدُ طَعامِ أهلِ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ اللَّحمُ، ثُمَّ الأَرُزُّ؛[7] مهترِ غذاهاى ساکنان دنیا و آخرت، گوشت و سپس برنج است.
خواصّ گوشت در روایات:
ـ أکلُ اللَّحمِ یُحَسِّنُ الوَجهَ و یُحَسِّنُ الخُلُقَ؛[8] خوردن گوشت، روى را نکو مىسازد و خوى را هم نکو مىسازد.
ـ إنَّ لِلقَلبِ فَرحَةً عِندَ أکلِ اللَّحمِ؛[9] هنگام خوردن گوشت، قلب را شادىاى است.
ـ اللَّحمُ بِالبَیضِ یَزیدُ فِی الباءَةِ؛[10] گوشت با تخممرغ، بر توان جنسى مىافزاید.
امام على(ع) نیز فرمودند:
ـ عَلَیکُم بِاللَّحمِ فَإِنَّهُ یُنبِتُ اللَّحمَ؛[11] بر شما باد گوشت، چراکه [خوردن] گوشت، گوشت مىرویاند.
ـ کُلُوا اللَّحمَ فَإِنَّهُ یُنبِتُ اللَّحمَ کُلوهُ فَإِنَّهُ جِلاءٌ لِلبَصَرِ؛[12] گوشت بخورید، چراکه گوشت مىرویاند. آن را بخورید، چراکه جلاى دیده است.
ـ عَلَیکُم بِهذَا اللَّحمِ فَکُلوهُ فَإِنَّهُ یُحَسِّنُ الخُلُقَ و یُصَفِّی اللَّونَ و یَخمُصُ البَطنَ؛[13] بر شما باد این گوشت! آن را بخورید، چراکه خوى را خوش مىسازد، رنگ را صفا مىدهد و شکم را کوچک مىکند.
امام صادق(ع) فرمودند:
اللَّحمُ مِنَ اللَّحمِ مَن تَرَکَهُ أربَعینَ یَوما ساءَ خُلُقُهُ کُلوهُ فَإِنَّهُ یَزیدُ فِی السَّمعِ وَ البَصَرِ؛[14] گوشت، از گوشت است. هر کس چهل روز، آن را وا گذارد، بدخوى مىشود.[15] آن را بخورید، چراکه بر شنوایى و بینایى مىافزاید.
خواصّ گوشتِ همراه با شیر:
نوح از ضعفِ بدن، به درگاه پروردگار خویش شکایت برد. خداوند به او وحى فرستاد که: «گوشت را همراه با شیر، طبخ کن و بخور، چراکه من، قدرت و برکت را در آنها نهادهام.»[16] ایشان همچنین فرمودند: اللَّحمُ وَ اللَّبَنُ یُنبِتانِ اللَّحمَ و یَشُدّانِ العِظامَ وَ اللَّحمُ یَزیدُ فِی السَّمعِ وَ البَصَرِ وَ اللَّحمُ بِالبَیضِ یَزیدُ فِی الباءَةِ؛[17] گوشت و شیر، گوشت مىرویانند و استخوانها را استحکام مىبخشند. گوشت، شنوایى و بینایى را افزون مىکند و گوشتِ همراه با تخممرغ، بر نیروى جنسى مىافزاید.
همچنین امام على(ع) فرمودند: «إذا ضَعُفَ المُسلِمُ، فَلیَأکُلِ اللَّحمَ بِاللَّبَنِ»؛[18] مسلمان، اگر ضعیف شد، گوشت با شیر بخورد.
1. خواصّ گوشت شتر در روایات:
ـ عَلَیکُم بِأَکلِ لُحومِ الإِبِلِ فَإِنَّهُ لا یَأکُلُ لُحومَها إلّا کُلُّ مُؤمِنٍ مُخالِفٍ لِلیَهودِ أعداءِ اللّهِ؛[19] بر شما باد خوردن گوشت شتر! زیرا این گوشت را تنها مؤمنان مخالفِ یهود (که دشمنان خدایند) مىخورند.
ـ لایَأکُلُ الجَزورَ إلّا مُؤمِنٌ؛[20] [گوشتِ] شتر را جز مؤمن نمىخورد.
خواصّ طبی گوشت شتر:
ـ خوردن گوشت شتر، قوۀ باء، آلات جماع و اعضا را تقویت و تب دائمى، عرق النسا، یرقان و سوزش بول را رفع میکند.
ـ بول شتر، مسهل سردمزاجها و رافعِ زرداب، سرفه، زکام، وَرَم جگر، طحال، سستى عضلات، فلج و وَرَم است.
ـ مالیدن ساییدۀ گوشت سوزاندۀ او بر جرب و زخم و جوش و جراحات خارشدار جلد، باعث علاج آن امراض میشود.
ـ گذاشتن شش تازۀ شتر که هنوز گرم باشد، لک و پیس را پاک میکند.
ـ دمیدن ساییدۀ سرگین او در بینى، خوندماغ را قطع میکند.
ـ مالیدن سرگین تازۀ شتر، بهبود جوش و بثور میدهد. گذاشتن آن بر زگیل، زگیل را پاک میکند.
ـ چربىِ کوهان شتر، رحم را از کثافات پاک میسازد و بواسیر را درمان و قطع خون آن نموده، تَرَک (شقاق) را علاج میکند.
ـ دمیدنِ ساییدۀ سوختۀ موى او، خونِ بینى را قطع کرده و پاشیدنِ آن، از خونریزى زخم جلوگیرى میکند.
ـ پاشیدن ساییدۀ موى سوختۀ او بر زخم، سبب جمع شدن جراحت میشود.
ـ پنیر مایۀ شتر، قوّت شهوت را زیاد کرده، تهییج جماع میکند.
ـ خوردن شُش او، بینایى را ضعیف میکند و زیاد خوردن آن، موجب کوری میشود.
ـ چون گندم را با عرق شتر، تر کرده به طیور بخورانند، باعث بیهوشىِ طیور میشود؛ کفِ دهان او نیز همین اثر را دارد.
بیشتر بخوانید: خواص گوشت ها
2. ضررهای گوشت گاو:
عَلَیکُم بِأَلبانِ البَقَرِ و سُمنانها و إیّاکُم و لُحومَها فَإِنَّ ألبانها و سُمنانها دَواءٌ و شِفاءٌ و لُحومُها داءٌ؛[21] بر شما باد شیر و روغن گاو، اما از گوشت آن، حذر کنید، چراکه شیر و روغنش دارو و درمان، و گوشتش بیمارى است.
امام على(ع) نیز فرمودند:
لُحومُ البَقَرِ داءٌ و ألبانها دَواءٌ و أسمانها شِفاءٌ؛[22] گوشتِ گاو، درد و بیمارى، شیرش دارو، و روغنش درمان است.
3. فواید گوشت گوسفند:
خواصّ طبی گوشت گوسفند:
ـ خوبترین قسمتِ گوشت گوسفند، حوالىِ آن، یعنى دست و پا و گردن اوست؛ چاقکننده، نیرودهنده، مولّد خون و شیر و سریعالهضم بوده، نیکترین غذاى آدمى است. امام على(ع) در این باره میفرمایند: «کانَ أحَبُّ الشَّاةِ إلَى النَّبِیِّ(ص) الذِّراعَ»؛[24] دوستداشتنىترین عضو گوسفند براى پیامبر(ص)، سردست بود.
ـ خوردن دل و جگرِ گوسفند، دل، جگر، کلیه، پشت و کمر را تقویت میکند.
ـ خوردن آبگوشت گوسفند نَر جوان، با سرکه و عسل که مداومت کنند و غذا به آن منحصر شود، بنیه و قوّت آورده، رفع غش، سستى، خفقان و لاغرى میکند.
ـ بلعیدن نخودى پیه گرم گوسفند که پس از ذبح باشد و ذوبکردۀ آن که به طور ملایم آب شده باشد، رفع سرفه، تنگی نفس و سوزش بول میکند.
ـ مالیدن زهرۀ گوسفند، بسیار جلادهنده و رفع هر گونه آزار پوست، مانند: جوش، خارش، سوزش و… میکند.
ـ مالیدن زهرۀ گوسفند با عسل، کزاز را علاج میکند.
ـ چکاندن و کشیدن زهرۀ گوسفند به چشم، رفع سفیدى و لک سفیدِ چشم میکند.
ـ مالیدن خون گوسفند به بدن، خارش، حکه و ناراحتى پوست را رفع میکند.
ـ مالیدن و گذاشتن سرگین تازه یا خیساندۀ او بر وَرَم، تحلیل ورم میدهد و مالیدنش بر شکم، رفع استسقا (عطش مفرط) کرده و به زخم التیام میدهد.
ـ مالیدنِ سرگین گوسفند با سرکه، علاج امراض پوست میکند.
ـ مالیدنِ سرگین گوسفند با موم بر ثالیل (زگیل) و گوشت زیاد، آنها را دفع میکند.
ـ مالیدنِ آن با سرکه، درد، جراحت و رنج سوختگى و حرکت و جنبش عضو را رفع میکند.
ـ پیچیدن عضو در پوست گرم گوسفند که تازه ذبح شده و هنوز سرد نشده باشد، رفع درد ضربه میکند و مانع زخم شدن عضوِ ضربدیده میشود.
ـ خوردن گوشت گوسفند در هنگام وبا، جهت تولد خون، جایز نبوده، اصلح ترک آن است.[25]
گوشت گوسفند میش
إنَّ اللّهَ عزّ وَ جلّ اختارَ مِن کُلِّ شَیءٍ شَیئاً… و مِنَ الغَنَمِ الضَّأنَ؛[26] خداوند از هر چیز، چیزى را برگزید… و از [میان انواع] گوسفند[27]، میش را.
امام صادق(ع) فرمودند:
مَن أصابَهُ ضَعفٌ فی قَلبِهِ أو بَدَنِهِ فَلیَأکُل لَحمَ الضَّأنِ بِاللَّبَنِ فَإِنَّهُ یُخرِجُ مِن أوصالِهِ کُلَّ داءٍ و غائِلَةٍ و یُقَوّی جِسمَهُ و یَشُدُّ لِثَتَهُ؛[28] هر کس در قلب یا بدن خود به ضعفى گرفتار آمد، گوشتِ میش با شیر بخورد، چراکه در این صورت، هر بیمارى و عارضهاى، از بند بندِ تن او برون مىرود، بدنش نیرو مىگیرد و لثهاش استحکام مىیابد.
فردی نزد امام رضا(ع)، از گوشت، یاد کرد و گفت: هیچ گوشتى خوشتر از گوشت بز نیست. پس، امام به او نگریست و فرمود:
لَو خَلَقَ اللّهُ عزّوجل مُضغَةً هِیَ أطیَبُ مِنَ الضَّأنِ لَفَدى بِها إسماعیلَ؛[29] اگر خداوند، گوشتى خوشتر از گوشت میش آفریده بود، همان را فدیۀ اسماعیل مىکرد.
4. گوشتِ کبک
أطعِمُوا المَحمومَ لَحمَ القِباجِ فَإِنَّهُ یُقَوِّی السّاقَینِ و یَطرُدُ الحُمّى طَرداً؛[30] به تبدار، گوشتِ کبک بخورانید، چراکه پاها را نیرو مىدهد و تب را کاملاً دور مىکند.
5. گوشت مرغ
الإِوَزُّ جاموسُ الطَّیرِ وَ الدَّجاجُ خِنزیرُ الطَّیرِ وَ الدُّرّاجُ حَبَشُ الطَّیرِ و أینَ أنتَ عَن فَرخَینِ ناهِضَینِ رَبَّتهُما امرَأَةٌ مِن رَبیعَةَ بِفَضلِ قوتِها؛[31] غاز، گاومیشِ پرندگان است و مرغ، خوک پرندگان است و کَبکَنجیر، بوقلمونِ پرندگان است. چرا تو از دو جوجۀ نوپایى که زنى از ربیعۀ آنها با زیادىِ غذاى خویش پرورانده است[32]، استفاده نمىکنى؟!
در روایات آمده است: در حضور عُمَر، از گوشت، یاد شد. عمر گفت: خوشترین گوشت، گوشت مرغ است. امیرمؤمنان(ع) فرمود:
کَلّا، إنَّ ذلِکَ خَنازیرُ الطَّیرِ و إنَّ أطیَبَ اللُّحمانِ لَحمُ فَرخٍ قَد نَهَضَ، أو کادَ أن یَنهَضَ؛[33] نه؛ مرغها، خوکهاى پرندگان هستند. بهترین گوشت، گوشت جوجۀ تازه از تخم درآمدهاى است که تازه برخاسته یا نزدیک است که برخیزد.
6. گوشت ماهى
پیامبر خدا(ص) چون ماهى مىخوردند، مىفرمودند: «اللّهُمَ بارِک لَنا فیهِ و أبدِلنا بِهِ خَیرا مِنهُ»؛[34] خداوندا! براى ما در این، برکت قرار بده و بهتر از این را جایگزین ساز.
امام کاظم(ع) فرمودند:
عَلَیکُم بِالسَّمَکِ فَإِنَّکَ إن أکَلتَهُ بِغَیرِ خُبزٍ أجزَأَکَ و إن أکَلتَهُ بِخُبزٍ أمرَأَکَ؛[35] بر شما باد ماهى! اگر آن را بدون نان خوردى، بسندهات مىکند و اگر با نان خوردى، گوارایت مىافتد.
خوردن خرما یا عسل، پس از خوردن ماهى
یکى از وابستگانِ امام صادق(ع) میگوید: امام(ع)، خرمایى طلبید و تناول کرد؛ سپس فرمود: «اشتهایى نداشتم، اما ماهى خورده بودم!» سپس فرمود:
مَن باتَ و فی جَوفِهِ سَمَکٌ لَمیُتبِعهُ بِتَمَراتٍ أو عَسَلٍ، لَمیَزَل عِرقُ الفالِجِ یَضرِبُ عَلَیهِ حَتّى یُصبِحَ؛[36] هر کس شب، ماهى بخورد و در پى آن، چند دانه خرما یا مقدارى عسل نخورد و بخوابد، تا صبح، رگِ فلج در او مىجنبد.
نهى از خوردنِ تخممرغ و ماهى با همدیگر
یَنبَغی أن تَحذَرَ… أن تَجمَعَ فی جَوفِکَ البَیضَ وَ السَّمَکَ فی حالٍ واحِدَةٍ فَإِنَّهُما إذَا اجتَمَعا وَلَّدَا القولَنجَ و رِیاحَ البَواسیرِ و وَجَعَ الأَضراسِ؛[37] باید از این بپرهیزى که… تخممرغ و ماهى را همزمان در معده گرد آورى، چراکه هرگاه این دو با یکدیگر گرد آیند، قولنج، باد بواسیر و دنداندرد به وجود مىآورند.
نهى از اعتیاد به خوردن ماهى
از امام على(ع) نیز روایت شده است:
ـ السَّمَکُ الطَّرِیُّ یُذیبُ اللَّحمَ؛[39] [پیوسته خوردنِ] ماهى تازه، گوشت را ذوب مىکند.
ـ لاتُدمِنوا أکلَ السَّمَکِ فَإِنَّهُ یُذیبُ الجَسَدَ؛[40] به خوردن ماهى، مداومت نکنید، زیرا تن را ذوب مىکند.
ـ أقِلّوا مِن أکلِ الحیتانِ؛ فَانها تُذیبُ البَدَنَ و تُکثِرُ البَلغَمَ و تُغَلِّظُ النَّفسَ؛[41] کمتر ماهى بخورید، چراکه بدن را ذوب مىکند، بلغم را افزون مىسازد و نَفَس را سنگین مىنماید.
ـ إیّاکُم و أکلَ السَّمَکِ فَإِنَّ السَّمَکَ یُسِلُّ الجِسمَ؛[42] از [مداومت بر] خوردن ماهى، حذر کنید، چراکه ماهى، بدن را به سل، گرفتار مىسازد.
امام باقر(ع) فرمودند: «إنَّ هذَا السَّمَکَ لَرَدیءٌ لِغِشاوَةِ العَینِ»؛[43] این ماهى براى پردۀ چشم، بد است.[44]
نمایش پی نوشت ها:
[1]. رک: اهلبیت در قرآن و حدیث، ج1، ص253، 279، 309.[2]. رک: همان، ص333.
[3]. رک: دانشنامۀ امیرالمؤمنین7، ج10، ص331.
[4]. دانشنامۀ احادیث پزشکى، ج1، ص16.
[5]. الکافی، ج6، ص308، ح2؛ المحاسن، ج2، ص248، ح1774؛ مکارمالأخلاق، ج1، ص343، ح1107 و بحارالانوار، ج66، ص59، ح12.
[6]. طبّ النبی، ص5؛ بحارالانوار، ج66، ص293؛ الفردوس، ج2، ص180، ح2909 و کنزالعمال، ج15، ص281، ح41000.
[7]. عیون أخبار الرضا، ج2، ص35، ح79؛ صحیفة الإمام الرضا، ص106، ح56؛ مکارمالأخلاق، ج1، ص335، ح1079؛ بحارالانوار، ج66، ص58، ح5 وص262، ح7؛ سنن ابنماجه، ج2، ص1099، ح3305 و کنزالعمال، ج15، ص291، ح41054.
[8]. تاریخ دمشق، ج49، ص323، ح10556 و کنزالعمال، ج15، ص282، ح41005.
2. کنزالعمال، ج15، ص282، ح41006..
[10]. دعائمالإسلام، ج2، ص145، ح511 و بحارالانوار، ج62، ص273.
[11]. عیون أخبار الرضا، ج2، ص41، ح129؛ المحاسن، ج2، ص256، ح1807؛ قرب الإسناد، ص107، ح367؛ الدعوات، ص153، ح414 و بحارالانوار، ج66، ص58، ح6.
[12]. کنزالعمال، ج15، ص455، ح41806.
[13]. همان، ح41805.
[14]. المحاسن، ج2، ص255، ح1800؛ بحارالانوار، ج66، ص66، ح37 و دعائمالإسلام، ج2، ص145، ح511.
[15]. ظاهراً نقش نخوردن گوشت در بداخلاقى، اقتضاست (در مواردى است که نخوردن گوشت، به ضعف اعصاب، منتهى گردد)، نه علّت تامّه. بنا بر این، ممکن است کسى گوشت نخورد و اخلاقش هم بد نباشد.
[16]. طبّ الأئمّة لابنی بسطام، ص64.
[17]. دعائمالإسلام، ج2، ص145، ح511 و بحارالانوار، ج66، ص76، ح73.
[18]. الکافی، ج6، ص316، ح2؛ المحاسن، ج2، ص259، ح1817؛ تحفالعقول، ص107 و بحارالانوار، ج66، ص69، ح52.
[19]. مکارمالأخلاق، ج1، ص348، ح112؛ بحارالانوار، ج66، ص74، ح69 و الفردوس، ج3، ص30، ح4064.
[20]. دعائمالإسلام، ج2، ص110، ح356؛ جامع الأحادیث قمّی، ص133 و بحارالانوار، ج66، ص76، ح73.
[21]. المستدرک على الصحیحین، ج4، ص448، ح8232 و کنزالعمال، ج10، ص31، ح28218.
[22]. الکافی، ج6، ص311، ح3؛ الخصال، ص637، ح10؛ تحفالعقول، ص124؛ مکارمالأخلاق، ج1، ص347، ح1123 و بحارالانوار، ج66، ص56، ح2.
[23]. طبّ النبی، ص7 و بحارالانوار، ج62، ص296.
[24]. التاریخ الکبیر، ج6، ص391 و مسند الشامیّین، ج3، ص120، ح1912 و 1913.
[25]. کتب طبى انتزاعى، ج1، ص435.
[26]. الغیبة (نعمانی)، ص67، ح7.
[27]. «میش: گوسفند، گوسپند. مطلق گوسفند باشد، خواه ماده و خواه نر…. گویا در قدیم، میش، به جنسى مىگفتهاند که امروز گوسفند مىگوییم و اعم از نر و ماده و پشمدار است؛ و گوسفند، اطلاق مىشده است هم بر میش (یعنى گوسفند در معناى امروزى که پشم دارد) و هم بر بز، اعم از نر و ماده»؛ ر.ک: لغتنامۀ دهخدا، ج13، ص19427.
[28]. طبّ الأئمّة لابنی بسطام، ص64؛ المحاسن، ج2، ص259، ح1819؛ مکارمالأخلاق، ج1، ص344، ح1114 و بحارالانوار، ج66، ص101، ح17.
[29]. الکافی، ج6، ص310، ح1 و بحارالانوار، ج12، ص131، ح13.
[30]. الکافی، ج6، ص312، ح4 و بحارالانوار، ج65، ص43، ح1.
[31]. الکافی، ج6، ص312، ح1؛ المحاسن، ج2، ص267، ح1849 و بحارالانوار، ج65، ص5، ح11.
[32]. «دربارۀ این تشبیهها چنین گفتهاند: شاید امام از آن روى غاز را به گاو میش تشبیه کرده است که هر دو با لجنزار انس دارند و از آنجا مىخورند؛ نیز مرغ را از آن روى به خوک تشبیه کرده است که هر دو مدفوع مىخورند… شاید علت نام بردن از «ربیعه» از میان همۀ قبایل نیز آن است که جوجههاى سرزمین این قوم، بهتر بوده و یا آنان عنایت و توجه افزونترى به جوجگان داشتهاند»؛ مرآةالعقول، ج22، ص133.
[33]. الکافی، ج6، ص312، ح2؛ المحاسن، ج2، ص267، ح1851؛ عوالئ اللآلی، ج4، ص10، ح14 و بحارالانوار، ج65، ص6، ح10.
[34]. الکافی، ج6، ص323، ح2؛ المحاسن، ج2، ص268، ح1855؛ مکارمالأخلاق، ج1، ص350، ح1141؛ دعائمالإسلام، ج2، ص151، ح539 و بحارالانوار، ج65، ص217، ح74.
[35]. الکافی، ج6، ص323، ح4؛ المحاسن، ج2، ص268، ح1853 و بحارالانوار، ج65، ص207، ح36.
[36]. الکافی، ج6، ص323، ح1؛ المحاسن، ج2، ص270، ح1866 و بحارالانوار، ج65، ص208، ح48.
[37]. طبّ الإمام الرضا7، ص63 و بحارالانوار، ج62، ص321.
[38]. الفردوس، ج1، ص420، ح1705.
[39]. المحاسن، ج2، ص270، ح1861 و بحارالانوار، ج65، ص208، ح43.
[40]. الکافی، ج6، ص323، ح5.
[41]. الخصال، ص636، ح1؛ تحفالعقول، ص124 و بحارالانوار، ج66، ص57، ح2.
[42]. قرب الإسناد، ص107، ح367 و بحارالانوار، ج66، ص56، ح1.
[43]. طبّ الأئمّة لابنی بسطام، ص84 و بحارالانوار، ج62، ص147، ح14 و ج65، ص215، ح66.
[44]. با آنکه سندِ احادیث نهىکننده از «پیوسته خوردن گوشت ماهى»، ضعیف است، نقل فراوان این مضمون، به گونهاى است که مىتواند براى پژوهشگران، نوعى گمان را به صدور این دسته از احادیث، به وجود آورد؛ با وجود این، براى اظهار نظر قطعى در این باره، بررسى علمى و آزمایشگاهى ضرورت دارد.
منابع
ـ قرآن کریم.
ـ جمعى از نویسندگان، کتب طبى انتزاعى، بیجا، ناشر دیجیتالی: مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان، بیتا.
ـ حاجىشریف، احمد، اسرار گیاهان دارویى، تهران: حافظ نوین، چهارم، 1386.
ـ دریایى، محمد، دانشنامۀ طب اهلبیت(ع) بر اساس طب الأئمه(ع)، تهران: پیام کتاب، اول، 1388.
ـ صانعى، صفدر، همیشه لاغر و سلامت باشید، تهران: حافظ نوین، دوم، 1386.
ـ عباسنژاد، محسن، قرآن و طب، مشهد: مؤسسه انتشاراتى بنیاد پژوهشهاى قرآنى حوزه و دانشگاه، اول، 1385.
ـ محمدىرىشهرى، محمد، دانشنامۀ احادیث پزشکى، قم: دارالحدیث، ششم، 1385.
ـ مفضلبنعمر، توحید مفضل؛ شگفتیهاى آفرینش، ترجمۀ: نجفعلى میرزایى، قم: هجرت، پنجم، 1377.
ـ میرحیدر، حسین، معارف گیاهى، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، هفتم، 1385.
ـ جزایری، غیاثالدین، اسرار خوراکیها، تهران: امیرکبیر، 1394ش.
ـ جزایری، غیاثالدین، زبان خوراکیها، تهران: امیرکبیر، 1391ش.
ـ جزایری، غیاثالدین، اعجاز خوراکیها، تهران: امیرکبیر، 1396ش.
ـ دریایی، محمد، دانشنامه طب اهلبیت(ع)، تهران: پیام کتاب، 1392ش.
ـ ابنبابویه، محمد بن على(شیخ صدوق)، علل الشرائع، ترجمه: محمدجواد ذهنى تهرانى، قم: انتشارات مؤمنین، اول، 1380ش.
ـ ابنبابویه، محمد بن على(شیخ صدوق)، الخصال، قم: جامعه مدرسین، اول، 1382ش.
ـ پاداش نیکیها و کیفر گناهان (ترجمۀ ثواب الأعمال)، قم: دفتر انتشارات اسلامی، اول، 1381ش.
ـ من لا یحضره الفقیه، تهران: دار الکتب الاسلامیه، اول، 1367ش.
ـ عیون أخبار الرضا(ع)، تهران: نشر صدوق، اول، 1378ق.
ـ احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، قم: دار الکتب الاسلامیه، دوم، 1371ق.
ـ بروجردى، آقا حسین، منابع فقه شیعه (ترجمه جامع الأحادیث الشیعه)، ترجمه: عدهاى از فضلا، تهران: فرهنگ سبز، اول، 1386.
ـ پاینده، ابوالقاسم، نهجالفصاحه، تهران: دنیای دانش، چهارم، 1382ش.
ـ تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، اول، 1366ش.
ـ تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، تحقیق و تصحیح: سیدمهدى رجائى، قم: دار الکتاب الإسلامی، دوم، 1410ق.
ـ حلوانى، حسین بن محمد بن حسن بن نصر، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، قم: بنیاد امام مهدی(ع)، اول، 1408ق.
ـ حمیرى، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، تحقیق و تصحیح: مؤسسة آلالبیت(ع)، قم: مؤسسة آلالبیت(ع)، اول، 1413ق.
ـ دیلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب، قم: شریف الرضی، اول، 1412ق.
ـ قطبالدین راوندى، سعید بن هبةالله، الدعوات، قم: انتشارات مدرسه امام مهدى(ع)، 1407ق.
ـ محمدی ریشهری، محمد، منتخب میزانالحکمه، قم: دار الحدیث، 1387.
ـ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، تحقیق و تصحیح: مؤسسة آلالبیت(ع)، قم: مؤسسة آلالبیت(ع)، اول، 1409ق.
ـ طبرسى، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، تهران: دوم، 1365ش.
ـ طوسى، محمد بن حسن، الأمالی، قم: دارالثقافه، اول، 1414ق.
ـ کراجکى، محمد بن على، گنجینۀ معارف شیعه إمامیه (ترجمۀ کنزالفوائد و التعجب)، تهران: فردوسی، اول، بىتا.
ـ کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، تهران: دار الکتب الإسلامیه، چهارم، 1407ق.
ـ کوفى اهوازى، حسین بن سعید، زاهد کیست؟ وظیفهاش چیست؟ (ترجمۀ الزهد)، قم: نور السجاد(ع)، اول، 1387ش.
ـ مجلسى، محمدباقر، بحارالأنوار، بیروت: دار احیاء التراث علمی، دوم، 1403ق.
ـ مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى، لوامع صاحبقرانى (مشهور به شرح فقیه)، قم: اسماعیلیان، دوم، 1414ق.
ـ نورى، حسین بن محمدتقى مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، تحقیق و تصحیح: مؤسسة آلالبیت(ع)، قم: مؤسسة آلالبیت(ع)، اول، 1408ق.