1 . اگر مبنای دموکراسی و مردمسالاری را خواست اکثریت مردم بدانیم ؛ شکی نیست که لزوم رعایت حجاب درکشور مطابق با قوانینی است که به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم توسط اکثریت جامعه که خواهان اجرای تحقق ارزشها و تعالیم متعالی اسلام می باشند ، وضع گردیده است . اما اگر دموکراسی را در چارچوب تنگ ، ناقص ومحدودی که مکاتب سکولار تعریف نموده و یکی از مبانی آن را دین زدایی می دانند، در این صورت هرچند حجاب به عنوان یکی ازارزشها و تعالیم دنی در این چارچوب قرار نمی گیرد اما بدیهی است با توجه به اسلامی بودن جامعه و نظام ما ، چنین برداشتی با توجه به چالش های نظری و تبعات منفی آن جایگاهی نداشته و مورد پذیرش اکثریت جامعه نیست.
2 . پیرامون آزادی هم دقیقاً باید مشخص شود با چه مبنا و رویکردی به قضاوت می پردازیم و آیا اصولاًٌ آزادی با هر معنا و تفسیری از نظر منطقی و فلسفی
پذیرفتنی است ؟ آیاجامعه اسلامی ما خواهان آزادی با تفسیر های اشتباهی که درسایر نظام های مادی گرا وجود دارد ، می باشد؟ مبنای آزادی چیست ؛ آزادی در راستای تکامل ، رشد و بروز استعدادهای متعالی انسانی و جامعه بشری است یا در جهت انحطاط و سقوط آن ؟ آیا می توان به بهانه وجود آزادی انتشار هر نوع میکروبی را در جامعه آزاد گذاشت ؟ چه رسد به امنیت فکری ، روحی و فرهنگی جامعه که مسلماً از اهمیت بیشتری نسبت به امنیت جسمی برخوردار است .
3 . اگر قرار باشد به بهانه دموکراسی و آزادی ، اجرای هر قانونی را در جامعه به اختیار خود مردم گذاشت – و کسی را که مخالف این مبناست ، متحجر خطاب نمود – اصلاً فلسفه قانون گذاری و ضمانت اجرای آن زیر سوال می رود و قانون گذاری لغو است و باید دنبال آنارشی و بی نظمی رفت ! آیا شما در جامعه ای سراغ دارید که این مبنای غیر صحیح را پذیرفته و اعمال کنند؟
اکنون با توجه به این مقدمه در پاسخ پرسش فوق گفتنی است :
همانطور که هیچ تضمینى وجود ندارد که با آزادسازى حجاب افراد از آن براى ارتکاب معاصى استفاده نکنند. از طرف دیگر امروز نسبت به رعایت نوع خاصى از حجاب و بلکه رعایت حجاب کامل الزام رسمى در جامعه ى ما وجود ندارد. اى بسا جا دارد که متدینین این سؤال را از حکومت اسلامى داشته باشند که چرا این مقدار افراد را در زیر پا گذاشتن ارزشها و هنجارها آزاد و رها گذاشته اند.
بدین سان براى دست یابى به راه حلّ باید دید فلسفه وجوب حجاب در اسلام چیست؟ فلسفه ى تشریع حجاب در اسلام جلوگیرى از فساد و انحطاط فرد و جامعه، حفظ سلامت جسم و جان افراد و پاسدارى از نهاد خانواده است.
بنابراین به نظر مى رسد اگر براى پوشش از البسه اى استفاده گردد که حدود شرعى در آن لحاظ شده است امّافسادانگیز باشد، هدف شارع تأمین نشده است و از آن سوى چنانچه افراد با اجبار حجاب اسلامى را با لحاظ فلسفه آن رعایت کنند اهداف شارع تأمین شده است. البته همیشه و در همه جا (با شدت و ضعف) امکان ایمان و عمل آزادانه وجود خواهد داشت تا در آن محیط افراد میزان پایبندى واقعى خود را به دین بیازمایند.
با فرض اهداف فوق به نظر مى رسد که الزام افراد به رعایت حجاب اسلامى به دلیل مصالح اجتماعى و فردى که ذکر شد امرى منطقى به نظر مى رسد. البته قبل از هر الزام و اجبار فیزیکى باید سعى کرد که افراد از سنین کودکى در یک فرآیند هماهنگ جامعه پذیرى، با حجاب در ابعاد ارزشى، هنجارى و نمادین آشنا گردند سپس با متظاهران به بدحجابى یا بى حجابى از عوامل کنترل غیررسمى (امر به معروف و نهى از منکر عمومى نظارت همگانى) مقابله نمود
ودر صورت کارگر نیافتادن این روش ها نوبت به عوامل کنترل رسمى و قواى قهریّه مى رسد. البته ناگفته پیداست که درتمامى این موارد باید کوشید تا از آسیب ها و عوارض احتمالى نظیر آنچه شما پرسشگر محترم عنوان داشتید برحذربود و تا جایى که ممکن است، آنها را کاهش داد.
اگر تمایلات انسان را ریشه و منشا آزادی و دموکراسی بدانیم، همان چیزی به وجود خواهد آمد که امروز در مهد دموکراسی های غربی شاهد آن هستیم. در این کشورها، مبنای وضع قوانین در نهایت امر چیست؟ خواست اکثریت. و بر همین مبنا است که می بینیم همجنس بازی، به حکم احترام به دموکراسی و نظر اکثریت، قانونی می شود.
استدلال تصمیم گیرندگان و تصویب کنندگان قانون، این است که چون اکثریت ملت ما در عمل نشان داده که با همجنس بازی موافق است، دموکراسی ایجاب می کند که این امر را به صورت یک قانون لازم الاجرا در آوریم. اگر از این ها بپرسیم آیا برای انسان صراط مستقیمی وجود دارد که او را به تکامل معنوی برساند، که قهرا اگر جواب مثبت باشد، باید بپذیرد که برای دور نیفتادن از مسیر، هدایت و مراقبت لازم است؛ جواب منفی می دهند؛ یعنی اینها معتقدند که صراط مستقیمی وجود ندارد، بلکه راه همان است که خود انسان آن گونه که می خواهد، می رود.
در نقطه مقابل این نوع دموکراسی و آزادی، دموکراسی اسلامی قرار دارد. دموکراسی اسلامی، بر اساس آزادی انسان است؛ اما این آزادی انسان، در آزادی شهوات خلاصه نمی شود. کمال انسان در انسانیت، عواطف عالی و احساسات بلند او است. این که می گوییم در اسلام دموکراسی وجود دارد، به این معناست که اسلام می خواهد آزادی واقعی_در بند کردن حیوانیت و رها ساختن انسانیت_ را به انسان بدهد. پیرامون انقلاب اسلامی، صص 101، 102 و 103.
در نظام اسلامى آزادى تا آنجا که مخل به ضوابط و ارزش هاى دینى و مصالح اجتماعى و حقوق دیگران نباشد وجود دارد و مورد حمایت دولت مى باشد. ازاین رو آزادى هاى اساسى و دیگر اقسام آزادى در گسترده ترین شکل آن در نظام جمهورى اسلامى ایران به رسمیت شناخته شده است.
توضیحات بیشتر پیرامون حجاب :
در مورد حجاب مسائل و موضوعات مختلفی نظیر تاریخچه آن در اقوام و ملل مختلف ، اهمیت و ضرورت حجاب بر اساس مبانی دینی و کارکرد های فردی و اجتماعی و آثار مختلفی که در سلامت فرد و جامعه دارد و…که به اختصار مطالبی بیان می شود :
تاریخچه حجاب:
لباس پوشیدن سابقه ای به اندازه حیات انسان دارد و جز پیروان یکی از مکاتب فکری که بر لزوم برهنه زیستی پای می فشارند،(1) همه افراد به نوعی آن را تجربه می کنند. این پدیده، به رغم ارتباطش با خصوصیات مختلف فردی و اجتماعی انسان، دست کم به سه نیاز وی پاسخ می دهد:
– حفاظت در سرما و گرما و برف و باران
– حفظ عفت و شرم
– آراستگی، زیبایی و وقار
این نوشتار به بررسی معنای حجاب اسلامی و دلیل های ضرورت آن می پردازد. «حدود پوشش در اسلام» و نیز نوع پوشش هایی که پیشوایان دین سفارش یا نکوهش کرده اند، در شماره های آینده بررسی خواهد شد.
رابطه حجاب و پوشش اسلامی
«حجاب» به معنای پرده، حاجب، پوشیدن و پنهان کردن و منع از وصول است.(5) این واژه تنها به معنای پوشش ظاهری یا پوشاندن زن نیست و در اصل به مفهوم پنهان کردن زن از دید مرد بیگانه است. بدین سبب، هر پوششی حجاب نیست. حجاب پوششی است که از طریق پشت پرده واقع شدن تحقق یابد؛ ولی بر خلاف تصور عموم و نیز آنچه مشهور است، آیه حجاب(6) در قرآن «وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ…؛(7) چون از زنان پیغمبر(ص) متاعی خواستید، از پس پرده بخواهید». درباره زنان آن حضرت و بیش تر به منظور مسائل سیاسی و اجتماعی فرود آمده است(8) نه پوشش زن در مقابل نامحرم. به کارگیری کلمه «حجاب»(9) در خصوص پوشش زن اصطلاحی نسبتاً جدید است و همین سبب گردیده بسیاری گمان کنند اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود؛(10) یا مثل «ویل دورانت» بگویند: «این امر خود مبنای پرده پوشی در میان مسلمانان به شمار می رود»؛(11) و یا مدّعی شوند حجاب به وسیله ایرانیان به مسلمانان و اعراب سرایت کرده است؛ در حالی که آیات مربوط به حجاب (پوشش اسلامی زنان در مقابل نامحرمان) قبل از مسلمان شدن ایرانیان نازل شده است. در عهد جاهلیت نیز – همان طور که ویل دورانت می گوید(12) و کتب تفسیر شیعه و سنی(13) تأیید می کند – اعراب چنین پوششی نداشتند و عادتشان تبرّج و خودنمایی بود که اسلام آن را ممنوع ساخت: «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی .»(14)
آنچه از قدیم به ویژه نزد فقها در بحث نماز (کتاب الصلوة) و ازدواج (کتاب النکاح) رواج داشته، واژه «ستر» و «ساتر» به معنای پوشش و وسیله پوشش زن در مقابل نامحرمان بوده است. بنابراین، وظیفه پوشش اسلامی بانوان به معنای حبس و زندانی کردن و قرار دادن آنان پشت پرده و در نتیجه عدم مشارکت این گروه عظیم در فعالیت های اجتماعی نیست. این وظیفه بدان معنا است که زن در معاشرت با مردان بدنش را بپوشاند و به جلوه گری و خودنمایی نپردازد و مشارکتش در فعالیت ها بر اصول انسانی و اسلامی استوار باشد.(15)
ضرورت پوشش اسلامی در قرآن
پوشش اسلامی از احکام ضروری اسلام(16) است و هیچ مسلمانی نمی تواند در آن تردید کند؛ زیرا هم قرآن مجید به آن تصریح کرده است و هم روایات بسیار بر وجوب آن گواهی می دهند. به همین جهت، فقیهان شیعه و سنی به اتّفاق به آن فتوا داده اند. همان طور که نماز و روزه به دورانی خاص اختصاص ندارد، دستور پوشش نیز چنین است و ادعای عصری بودن آن بی دلیل و غیر کارشناسانه می نماید.
خداوند متعال در آیه 30 سوره نور نخست به مردان مسلمان و سپس در آیه بعد به زنان مسلمان فرمان می دهد از چشم چرانی اجتناب کنند و در رعایت پوشش بدن از نامحرمان کوشا باشند: قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکی لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ.
[ای پیامبر] به مردان مؤمن بگو دیدگان خود فرو خوابانند و عفت پیشه ساخته، دامن خود را از نگاه نامحرمان بپوشانند. این کار برای پاکی و پاکیزگی شان بهتر است و خداوند بدانچه می کنند، آگاه است».
«غضّ» در لغت عرب – چنان که مرحوم طبرسی در مجمع البیان(17) و راغب اصفهانی در مفردات(18) گفته اند – به معنای «کاستن» است و «غضّ بصر» یعنی کاهش دادن نگاه نه بستن چشم. البتّه متعلق این فعل و این که از چه چیز چشمان خود را فرو بندند، ذکر نشده است؛ امّا با توجّه به سیاق آیات، به ویژه آیه بعد، روشن می گردد مقصود آن است که خیره خیره زنان نامحرم را تماشا نکنند و از چشم چرانی(19) بپرهیزند. از سوی دیگر، ممکن است مقصود از «حفظ فرج» در این آیه پاکدامنی و حفظ آن از آلودگی به زنا و فحشا باشد؛ ولی عقیده مفسران اولیه اسلام و نیز مفاد روایات از جمله سخن امام صادق(ع)(20) این است که مراد از «حفظ فرج» در همه آیات قرآن کریم پاکدامنی و حفظ آن از آلودگی به فحشا است؛ جز در این دو آیه که به معنای حفظ از نظر و وجوب پوشش در مقابل نامحرم است. آنگاه خداوند متعال فلسفه این آموزه را نظافت و پاکی روح می داند و بر خلاف اهل جاهلیت قدیم و جدید – مانند «برتراند راسل» که این ممنوعیت را یک نوع محرومیت و اخلاق بی منطق و به اصطلاح «تابو» (تحریم های ترس آور رایج در میان ملل وحشی) می داند – می گوید: این پوشش به منظور طهارت روح بشر از این که پیوسته درباره مسائل مربوط به اسافل اعضا بیندیشد،(21) واجب شده است. سپس در آیه بعد می فرماید:
«وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلی عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛
[ای پیامبر] به زنان مؤمن بگو دیدگان خود فرو خوابانند و عفت پیشه ساخته، دامن خود را از نگاه بیگانگان بپوشانند و زیور خویش را جز برای شوهران و سایر محارم آشکار نکنند، مگر آنچه پیدا است؛ و روسری های خویش را به گریبان ها اندازند تا سر و گردن و سینه و گوش ها پوشیده باشد و پاهاشان را به زمین نکوبند تا آنچه از زینت پنهان می کنند، معلوم شود. ای بندگان مؤمن، همه به سوی خدا توبه کنید تا رستگار شوید».
در این آیه خداوند تعالی، در خصوص پوشش بانوان، آنچه را بر مردان مؤمن لازم است، به دو شکل گسترش می دهد:
پوشیدگی سر و گردن؛
پوشاندن زینت ها.
«خُمُر» جمع «خِمار» و به معنای روسری و سرپوش(22) است. «جیوب» از واژه «جیب» به معنای قلب و سینه و گریبان است.(23) در تفسیر مجمع البیان چنین می خوانیم: زنان مدینه اطراف روسری های خود را به پشت سر می انداختند و سینه و گردن و گوش های آنان آشکار می شد. بر اساس این آیه، موظف شدند اطراف روسری خود را به گریبان ها بیندازند تا این مواضع نیز مستور باشد.(24) فخر رازی یاد آور می شود: خداوند متعال با به کارگرفتن واژه های «ضَرب» و «عَلی » که مبالغه در القا را می رساند، در پی بیان لزوم پوشش کامل این نواحی است.(25) ابن عبّاس در تفسیر این جمله می گوید: «یعنی زن مو و سینه و دور گردن و زیر گلوی خود را بپوشاند».(26)
برخی ادّعا می کنند، حجاب به معنای مقابله با برهنگی را قبول داریم؛ ولی در هیج جای قرآن از پوشش مو سخن به میان نیامده است؛ نا درستی این سخن آشکار می نماید؛ زیرا، با چشم پوشی از گفتار ابن عبّاس و نیز شأن نزول آیه، این واقعیت که زنان مسلمان حتّی قبل از نزول این آیه موهای خود را می پوشاندند و آشکار بودن گردن و گوش و زیر گلو و گردنشان تنها مشکل به شمار می آمد، تردیدناپذیر است. در آیه از رو سری سخن به میان آمده است، باید پرسید: آیا روسری جز آنچه بر سر می افکنند و موها را می پوشانند، معنایی دارد. افزون بر این، حکم میزان پوشش در روایات متعدد وارد شده است.(27) اگر قرار باشد مانند برخی از صحابه یا گروهی روشنفکر مآبان جدید فقط به قرآن اکتفا کنیم، در کشف جزئیات ضروری ترین احکام مانند رکعات نماز نیز ناکام می مانیم.
در خصوص «زینت» پرسشی مهم مطرح است. آیا مفهوم آن واژه «زیور» فارسی (زینت های جدا از بدن مانند جواهرات) را نیز در بر می گیرد یا تنها آرایش های متصل به بدن، مانند سرمه و خضاب، را شامل می شود.؟(28) در پاسخ باید گفت: حکم کلی آن است که خودآرایی جایز و خودنمایی در مقابل نامحرم ممنوع است.
آرایش امری فطری و طبیعی است(29) و حسّ زیبایی دوستی سرچشمه پیدایش انواع هنرها در زندگی بشر شمرده می شود. این گرایش طبیعی، افزون بر آن که آثار مثبت روانی در دیگران پدید می آورد، به تحقق آثار گرانبهای روانی در شخص آراسته نیز می انجامد. آراستن خود و پرهیز از آشفتگی و پریشانی در نظام فکری و ذوق سلیم انسان ریشه دارد. پرهیز از خودآرایی نه دلیل وارستگی از قید نفس است و نه علامت بی اعتنایی به دنیا. وضع ژولیده و آشفته و عدم مراعات تمیزی و نظافت ظاهری، خود به خود شخصت افراد را در نگاه دیگران خوار می سازد و زبان طعن و توهین دشمن را می گشاید.(30) بر این اساس، پوشیدن جامه زیبا، بهره گیری از مسواک و شانه، روغن زدن به مو و گیسوان، معطر بودن، انگشتر فاخر به دست کردن و سرانجام آراستن خویش هنگام عبادت و معاشرت با مردم از مستحبات مؤکد و برنامه های روزانه مسلمانان است.(31) حضرت امام حسن مجتبی(ع) بهترین جامه های خود را در نماز می پوشید و در پاسخ کسانی که سبب این کار را می پرسیدند، می فرمود: «اِنَّ اللَّهَ جَمیلٌ وَ یُحِبُّ الْجَمالَ فَاَتَجمَّلُ لِرَبّی ؛ خداوند زیبا است و زیبایی را دوست دارد. پس خود را برای پروردگارم زیبا می سازم».(32)
بنابراین، خداوند زینت و خودآرایی را نهی نمی کند؛ آنچه در شرع مقدس ممنوع شده است، تبرّج و خودنمایی و تحریک و تهییج به وسیله آشکار ساختن زینت در محافل اجتماعی است؛ چنان که می فرماید: «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی .»(33)
و نیز می فرماید: «وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ.»(34)
این آیه زنان عرب را که معمولاً خلخال به پا می کردند و برای این که بفهمانند خلخال گرانبها دارند، پای خود را محکم به زمین می کوفتند، از این کار نهی می کند. فقیه بزرگوار علامه مطهری می گوید: «از این دستور می توان فهمید هر چیزی که موجب جلب توجّه مردان می گردد، مانند استعمال عطرهای تند و همچنین آرایش های جالب نظر در چهره، ممنوع است. به طور کلی زن در معاشرت، نباید کاری بکند که موجب تحریک و تهیج و جلب توجّه مردان نامحرم گردد.»(35)
در آیه 31 سوره نور می فرماید: «وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها». زینت های زن دو گونه است: یک نوع زینتی که مانند لباس و سرمه و انگشتر و دست بند آشکار است و پوشانیدن آن واجب نیست؛ و نوع دیگر زینتی که پنهان است مگر آن که عمداً بخواهد آن را آشکار سازد؛ مانند گوشوار و گردن بند. پوشانیدن این نوع زینت واجب است. البتّه استثناهایی دارد که بعداً بیان خواهد شد.(36) قرآن کریم، با همین معیار، در خصوص پوشش بانوان سالمند و از کار افتاده که امید زناشویی ندارند، سهل گیری کرده، به آن ها اجازه داده است روی سرها را برگیرند؛(37) ولی در عین حال آن ها نیز اجازه خودنمایی و تهییج ندارند: «وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ».(38)
آیات دیگری که با صراحت کامل دستور پوشش اسلامی و فلسفه آن را بیان می کنند، چنین است:
«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً.
ای پیامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: پوشش های (روسری و چادر) خود را برخود فروتر گیرند. این برای آن که شناخته گردند و اذیت نشوند، [به احتیاط] نزدیک تر است؛ و خدا آمرزنده و مهربان است.(39)
با این حال، ممکن است گروهی از اراذل و اوباش به هتک حیثیت زنان مؤمن ادامه دهند. در این صورت، حاکم اسلامی وظیفه دارد با شدت تمام با این افراد بیمار دل برخورد کند. بنابراین، مسأله حفظ پوشش و عدم مزاحمت برای بانوان تنها یک توصیه اخلاقی نیست و حکمی اسلامی و حکومتی به شمار می آید: «لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فِیها إِلاَّ قَلِیلاً * مَلْعُونِینَ أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلاً؛ اگر منافقان و بیماردلان و کسانی که در شهر نگرانی به وجود می آورند، از کارهای خود دست برندارند، ما تو را علیه آن ها بر خواهیم انگیخت و تو را سخت بر آنان مسلط می کنیم تا جز مدتی اندک در همسایگی تو زندگی نکنند؛ از رحمت خدا دور گردیدند و هر کجا یافت شوند دستگیر و به سختی گشته خواهند شد»(40)
در این آیات، سه مطلب مهم قابل توجّه می نماید:
جلباب چیست و نزدیک کردن آن یعنی چه؟
فلسفه پوشش اسلامی
مجازات افراد مزاحم
چه نوع پوششی توصیه شده است؟
در مفهوم جلباب اختلاف نظر وجود دارد. آنچه، با توجّه به کتب لغت(42) و گفتار مفسران شیعه مانند علامه طباطبایی(43) و فیض کاشانی(44) و اهل سنّت مانند قرطبی(45) صحیح تر به نظر می رسد، آن است که «جلباب» ملحفه و پوششی چادر مانند است نه روسری و خمار. از ابن عبّاس و ابن مسعود روایت شده که منظور عبا است. پس جلباب لباس گشاد و پارچه ای است که همه بدن را می پوشاند. ضمناً همان طور که مفسران بزرگ مانند شیخ طوسی و طبرسی فرموده اند، در گذشته دو نوع روسری برای زنان معمول بود: روسری های کوچک که آن ها را «خِمار» یا «مقنعه» می نامیدند و معمولاً در خانه از آن استفاده می کردند؛ و روسری های بزرگ که مخصوص بیرون خانه به شمار می آمد. زنان با این روسری بزرگ که جلباب خوانده می شد و از «مقنعه» بزرگ تر و از «رداء» کوچک تر است و به چادر امروزین شباهت دارد، مو و تمام بدن خود را می پوشاندند.(46)
نزدیک ساختن جلباب – «یدنین علیهنّ من جلابیبهنّ» – کنایه از پوشیدن چهره و سر و گردن با آن است.(47) یعنی چنان نباشد که چادر یا رو پوش های بزرگ (مانتو) تنها جنبه تشریفاتی و رسمی داشته باشدو همه پیکرشان را نپوشاند. زنان حق ندارند چنان چادر بپوشند که نشان دهد اهل پرهیز از معاشرت با مردان بیگانه نیستند؛ از نگاه چشم های نامحرم نمی پرهیزند و از مصادیق «کاسیات عاریات»(48) شمرده می شوند. قرآن فرمان می دهد: بانوان با مراقبت جامه شان را بر خود گیرند و آن را رها نکنند تا نشان دهد اهل عفاف و حفظ به شمار می آیند. تعلیل پایانی آیه نیز بیانگر همین امر است؛ یعنی آن پوششی مطلوب است که خود به خود دورباش ایجاد می کند و ناپاکدلان را نومید می سازد.(49)
2. چرا پوشش ضرورت دارد؟
خداوند متعال درباره علت ضرورت پوشش اسلامی می فرماید: «ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ.» برخی این آیه را چنین معنا کرده اند: «بدین وسیله شناخته می شوند آزادند نه کنیز؛ پس با آزار و تعقیب جوانان رو به رو نمی شوند. بنابراین، در عصر حاضر که مسأله بردگی از میان گرفته، این حکم نیز منتفی می شود؛ ولی باید گفت:(50) ایجاد مزاحمت و آزار کنیزان نیز روا نیست. حقیقت آن است که وقتی زن پوشیده و با وقار از خانه بیرون رود و جانب عفاف و پاک دامنی را رعایت کند، فاسدان و مزاحمان جرأت هتک حیثیت او را در خود نمی یابند. بیمار دلانی که در پی شکار می گردند، فرد دارای حریم را شکاری مناسب نمی بینند. در روایات آمده است: «المرأة ریحانه؛(51) زن همچون ریحانه یا شاخه گلی ظریف است.» بی تردید اگر باغبان او را پاس ندارد، از دید و دست گلچین مصون نمی ماند. قرآن کریم، زنان ایده آل را که در بهشت جای دارند، به مروارید محجوب و پوشیده در صدف تشبیه می کند: «کَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ.»(52) افزون بر این، گاه آن ها را به جواهرات اصیلی چون یاقوت و مرجان که جواهر فروشان در پوششی ویژه قرار می دهند تا همچون جواهرات بَدَلی به آسانی در دسترس این و آن قرار نگیرند و ارزش و قدرشان کاستی نپذیرد، تشبیه می کند.(53) بر این اساس، مرحوم علامه طباطبایی(54) همین تفسیر را بر می گزیند. استاد شهید مطهری در این باره می فرماید: «حرکات و سکنات انسان گاهی زبان دار است. گاهی وضع لباس، راه رفتن، سخن گفتن زن معنا دار است و به زبانِ بی زبانی می گوید: دلت را به من بده، در آرزوی من باش، مرا تعقیب کن؛ گاهی بر عکس، با زبان بی زبانی می گوید: دست تعرّض از این حریم کوتاه است.»(55)
پی نوشت ها:
1. انسانیت از دیدگاه اسلامی، مصطفوی، ص 129.
2. نحل (16): 80.
3. سوره نور (24): 31 و 30 و 59؛ احزاب (33): 59 و 60.
4. سوره اعراف (7): 26.
5. ر. ک: المفردات فی غرائب القرآن، راغب اصفهانی و قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی.
6. در اصطلاح تاریخ و حدیث اسلامی، هر جا نام «آیه حجاب آمده است مقصود این است نه آیات سوره نور که در خصوص پوشش اسلامی است.
7. احزاب (33): 53.
8. مسأله حجاب، مرتضی مطهری، ص 74.
9. واژه حجاب هفت بار در قرآن کریم به کار رفته است؛ ولی هرگز به معنای حجابِ اسلامی مصطلح نیست.
10. مسأله حجاب، ص 73.
11. تاریخ تمدن؛ ویل دورانت، مترجمان احمد آرام (و دیگران)، ج 1، ص 433 و 434.
12. مسأله حجاب، ص 22.
13. ر. ک: تفاسیر مجمع البیان (طبرسی) و کشّاف (ز مخشری) ذیل آیات 33 احزاب و 60 نور.
14. سوره احزاب (33): 33.
15. مسأله حجاب، ص 73. نیز ر. ک: تفسیر نمونه، ج 17، ص 401 – 403.
16. اصل قانون حجاب اسلامی، صرفاً از ضروریات فقه نیست؛ بلکه از ضروریات دین مبین است؛ چه این که نصّ صریح قرآن بر آن گواهی می دهد و تنها ظهور آیات قرآن دلیل بر آن نیست تا جای اختلاف برداشت و محل تردید باشد.
17. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج 7 – 8، ص 216.
18. المفردات فی غریب القرآن؛ راغب اصفهانی، ص 361.
19. مسأله حجاب، ص 125 – 128.
20. تفسیر مجمع البیان، ص 216 و 217.
21. مسأله حجاب، ص 129.
22. المفردات فی غرائب القرآن، ص 159؛ مجمع البیان، ص 217.
23. مجمع البیان، ص 217.
24. همان.
25. التفسیر الکبیر، ج 23، ص 179.
26. مجمع البیان، ص 217. (قال ابن عبّاس: تفطّی شعرها و صدرها و ترائبها و سوالفها).
27. ر. ک: تفسیر الصافی، فیض کاشانی، ج 3، ص 430 و 431.
28. مسأله حجاب، ص 131.
29. علامه طباطبائی(ره) در تفسیر آیه 32 سوره اعراف می فرماید: خدای متعال در این آیه زینت هایی را معرفی می کند که برای بندگان ایجاد و آنان را فطرتاً به وجود آن زینت ها و استعمال و استفاده از آن ها ملهم کرده است؛ و روشن است که فطرت جز به چیزهایی که وجود و بقای انسان نیازمند آن است، الهام نمی کند. (ر. ک: المیزان، ج 8، ص 79)
30. آیین بهزیستی در اسلام، احمد صبور اردوبادی، ج 1 (جنس پوشاک)، ص 57.
31. حلیة المتقین، محمدباقر مجلسی، ص 3 – 5 و 10 – 12 و 91 – 107.
32. مجمع البیان، ج 4 – 3، ص 673.
33. سوره احزاب(33): 33.
34. سوره نور(24): 31.
35. مسأله حجاب، ص 146 – 147.
36. ر. ک: تفسیر الصافی، ج 3، ص 430 و 431.
37. وسایل الشیعه، حر عاملی، ج 14، ص 140.
38. سوره نور (24): 60.
39. سوره احزاب(33): 59.
40. سوره احزاب (33): 60 و 61.
41. مجازات این گونه افراد از نظر اسلام بسیار شدید است و بعد از ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر، چنانچه این بیماردلان از عمل زشت خویش دست برندارند، باید از جامعه اسلامی تبعید شوند؛(مسأله حجاب، ص 164) و در صورت استمرار، در ردیف محاربان با حکومت اسلامی جای می گیرند و به حکم قرآن اعدام می گردند. (المیزان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 361 و 362)
42. ر. ک: مسأله حجاب، ص 158 و 159؛ قاموس قرآن، قرشی، ج 2، ص 41 و 42. (این کتاب ها کلمات اهل لغت را ذکر کرده اند؛ مانند تعبیر به «الجلباب: القمیص أوالثواب الواسع» یا «الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الردّاء تُغطّی به المرأة رأسها و صدرها)
43. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 361. (هو ثوب تشتمل به المرأة فیغطّی جمیع بدنها)
44. تفسیر الصافی، فیض کاشانی، ج 4، ص 203.
45. الجامع لأحکام القرآن، قرطبی، ج 14؛ ص 156.
46. درباره جلباب گفته اند: آن روسری خاصی که بانوان هنگامی که برای کاری به خارج از منزل می روند، سر و روی خود را با آن می پوشند؛ «الجلباب خمارالمرأة الذی یفطّی رأسها و وجهها اذا خرجت لحاجة» (التبیان فی تفسیر القرآن، طوسی ج 8، ص 361؛ مجمع البیان، ج 8 – 7، ص 578)
47. مجمع البیان، ص 580؛ المیزان، ج 16، ص 361.
48. زنانی که ظاهراً پوشیده هستند ولی در واقع برهنه اند، روی عن رسول اللّه(ص): صنفان من اهل النار لم أرهما قوم معهم سیاط کأذناب البقر یضربون بها الناس و نساء کاسیات عاریات، ممیلات مائلات، رؤسهنّ کأسنمة البُخت المائلة….» (میزان الحکمة، ری شهری، ج 2، ص 259)
49. مسأله حجاب، ص 160 و 161.
50. آسیب شناسی حجاب، ص 19
51. وسائل الشیعة، ج 14، ص 120.
52. سوره واقعه(56): 23.
53. گستره عفاف به گستردگی زندگی، حمیده عامری، کتاب زنان، شورای فرهنگی اجتماعی زنان، ش 12، ص 117.
54. المیزان، ج 8، ص 361.
55. مسأله حجاب، ص 163.
کارکردهای فردی و اجتماعی حجاب
برای حجاب کارکردهایی در دو حوزه فردی و اجتماعی، قابل تصوّر است:
الف. کارکردهای فردی؛ همچون: پاسخ گویی به نیاز فطری «خوداستتاری» و تأمین امنیّت در برابر گرما و سرما و… .
ب. کارکردهای اجتماعی؛ مانند: هویّت بخشی و ایجاد امنیّت اجتماعی و… .
زن با عنصر حجاب اسلامی، نه تنها به تهذیب، تزکیة نفس و ملکات نفسانی پرداخته و قرب الهی را فراهم می سازد؛ بلکه باعث گسترش روزافزون امنیّت اجتماعی و ایجاد زمینه ای جهت رشد معنوی مردان می گردد. خداوند سبحان، خطاب به پیامبر خود می فرماید: «به مردان مؤمن بگو: تا چشمان خود را از نگاه ناروا بپوشانند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند که این بر پاکیزگی جسم و جان ایشان، بهتر است». نور(54)، آیة 30. همچنین می فرماید: «به زنان و دختران خود و به زنان مؤمن بگو: خویشتن را با چادرهای خود بپوشانند که این کار برای آن است که آنها به عفّت شناخته شوند تا از تعرّض و جسارت، آزار نکشند (در امنیّت کامل باشند) ؛ خداوند در حقّ خلق، آمرزنده و مهربان است». احزاب(33)، آیة 59
همان گونه که ذکر گردید، حجاب و پوشش اسلامی برای مردان و زنان، تنها از کارکرد فردی برخوردار نیست و فقط برای سامان دهی خلقیّات و ملکات نفسانی آدمیان، مؤثر نمی باشد؛ بلکه از کارکرد اجتماعی نیز برخوردار است. حجاب، غرایز، التهاب های جسمی و معاشرت های بی بند و بار را کنترل کرده، بر تحکیم نظام خانواده می افزاید. همچنین از انحلال کانون مستحکم و پایدار زناشویی جلوگیری کرده، امنیّت اجتماعی را فراهم می سازد. حال اگر کسانی با نگرش دینی، اسلامی یا با رویکرد جامعه شناختی و روان شناسی به چنین کارکردها و تأثیرات مطلوب ـ به ویژه تأمین امنیّت اجتماعی پی ببرند ـ نه تنها هدفمندانه، زندگی می کنند؛ بلکه برای رفتارها و اندیشه هایشان دست به گزینش می زنند تا به اهداف متعالی الهی ـ انسانی دست یازند. از این رو به مورد حجاب نیز به عنوان راهبردی کارساز، جهت تأیید و ترویج ارزش های اجتماعی، تأمین کنندة سعادت آدمی و منشأ قرب الهی می نگرند.
بنابراین پوشش اسلامی به منزله یک حفاظ ظاهری و باطنی در برابر افراد نامحرم، قلمداد می شود که مصونیت اخلاقی و خانوادگی و پیوند عمیق میان حجاب ظاهری و بازداری باطنی و از همه مهمّ تر امنیّت اجتماعی را فراهم می سازد و پیشینة آن به اندازه تاریخ آفرینش انسان است؛ چراکه پوشش و لباس هر بشری، پرچم کشور وجود او است. پرچمی که وی بر خانه وجودش نصب کرده و با آن اعلام می دارد که از کدام فرهنگ تبعیّت می کند. غلامعلی حداد عادل، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، ص 40
در ادامه به بیان هدف و فلسفه این مصداق مهمّ اسلامی و رابطه فراگیر و تنگاتنگ آن با امنیّت اجتماعی از جنبه های مختلف می پردازیم:
امنیّت اجتماعی، هدف اساسی وجوب حجاب
با توجه به آیات قرآن مجید، به خوبی روشن می شود که هدف از تشریع وجوب حکم حجاب اسلامی، دستیابی به تزکیه نفس، طهارت، عفّت و پاکدامنی، جهت استحکام و گسترش امنیّت اجتماعی است: «و اِذا سَأَلْتُموهُنَّ مَتاعا فَسْئلوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُم أطْهَرُ لِقلوبِکُم و قُلُوبِهِنَّ؛». احزاب(33)، 53
چون نگاه نامحرم توسط مردان، باعث تحریک و تهییج جنسی آنان و در نتیجه منجر به فساد و ریشه کنی امنیّت اجتماعی می شود، خداوند در کنار دستور حجاب و پوشش بدن به بانوان، مردان را نیز امر به حجاب و پوشش چشم داده و نگاه به نامحرم را بر ایشان، حرام کرده است. در این باره از امام رضا(ع) نقل شده است: «حرّم النَّظَر الی شُعورِ النّساء المَحْجوبات بالاَزْواج و غَیْرهِنَّ مِنَ النّساء لما فیه مِنْ تَهْییجِ الرّجال و ما یَدْعوا التَّهْییج الی الفَساد و الدُّخول فیما لا یحلّ و لا یجمل»؛ بحارالانوار، ج 104، ص 34 «نگاه به موهای زنان باحجاب ازدواج کرده و بانوان دیگر، از آن جهت حرام شده است که نگاه، مردان را برمی انگیزد و آنان را به فساد فرامی خواند در آنچه که ورود در آن نه حلال است و نه شایسته».
از مجموع این گفتار به دست می آید که هدف از وجوب حجاب اسلامی ـ علاوه بر موارد مذکور ـ ایجاد صلاح و پیشگیری از فساد، جهت تأمین و گسترش امنیّت اجتماعی است.
امنیّت اجتماعی، فلسفه حقیقی وجوب حجاب
یکی از فلسفه های حقیقی وجوب حجاب، حفظ آرامش زن، مصونیّت جامعه از فساد و عمق و معنا بخشیدن به امنیّت اجتماعی با توسعه آن است؛ زیرا نفس آدمی، دریایی موّاج از تمایلات و خواسته های او است که مهم ترین آنها به خوراکی ها، امور جنسی و مال و جاه و مقام، مربوط می شود و بدون شک بالاترین خواسته های مردان، تمایل به جنس زن است. در سخنان عرفا آمده است: «أعْظَمُ الشَّهْوَة، شَهْوَة النّساء»؛ محجة البیضاء، ج 5، ص 177 «بزرگ ترین خواسته های مرد، رغبت به زنان است».
ارائه زیبایی ها و مواضع بدن زن، به شهوت و طمع مردان، دامن می زند و آنها را به یک کانون جدّی خطر، مبدّل می سازد که به سلب آرامش زن و امنیّت اجتماعی منتهی می گردد. آنچه می تواند از این نا امنی پیشگیری کند، پوشش زن از چشمان گرسنه نامحرمان است که با حجاب کامل اسلامی، عملی خواهد شد.
پوشش دینی، پیام عفّت، شخصیّت و خداترسی زن مسلمان است و مردان جامعه، نه تنها به چنین بانویی چشم طمع نخواهند داشت که او را نیرویی بالفعل در هرچه سعت بخشیدن امنیّت اجتماعی دانسته و نجابتش را می ستایند. در این صورت زن نه تنها در سنگر حجاب خود، از تیر نگاه های زهرآلود، سخنان آزاردهنده و برخوردهای اراذل جامعه در امان خواهد بود؛ بلکه امنیّت و آرامش درونی خود و اجتماع خویش را برقرار خواهد کرد.
نکته معنوی و عرفانی قابل ذکر در این باب، پیام آسمانی، خطاب به زنان است: «ای زن! آگاه باش، دنیا خراب آبادی است که هر نقطه آن به مین های شیطان و نگاه های آلوده، ناامن گشته است. اما فرشته های حجاب در محفل انس و یاد خدا در امنیّتی بی نظیر به سر می برند که دیگران از طعم آن بی خبرند». محمدرضا اکبری، تحلیلی نو و عملی از حجاب در عصر حاضر، ص 14 ـ 16
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها
پایه های تحقق امنیّت اجتماعی، در سایه سار حجاب بانوان
پوششی که اسلام آن را به عنوان یک حکم شرعی اعلام کرده است، یک عمل ظاهری و گسسته از عوامل و پایه ها نیست؛ بلکه حجاب، خیمة عفاف بانوانی است که آن را بر پایه های خود استوار نموده و باعث ترویج ارزش امنیّت اجتماعی می گردند و به تحقق آن در جامعه اسلامی، کمک می کنند. این پایه های اساسی عبارت است از:
1. ایمان به خدا و جهان آخرت؛ از مهم ترین عواملی که بانوان توسط آن به آرامش روحی و روانی دست یافته، امنیّت اجتماعی جامعه را فراهم می کنند، این است که وقتی زن به خدای تعالی و علم و حکمت او ایمان آورد و معتقد گردد احکامی که برای بشریّت تشریع کرده، بدون نقص و دارای آثار مطلوبی است، از حکم الهی حجاب استقبال کرده، امنیّت اجتماعی جامعه را تضمین می کند.
2. تقوا؛ پرهیزکاری بانوان، ضامن تأمین امنیّت اجتماعی است و تا این پایه محکم معنوی در قلب بانوان شکل نگیرد، حجاب را نوعی محدودیّت برای خود قلمداد کرده و امنیّت اجتماعی انسان ها را تهدید می کند.
خانمی که بداند تقوای الهی پادزهر بیماری دل ها است ـ که حجاب های تاریک جان را غرق می کند و لانه های هوس را برمی اندازد ـ آن را به کام جان خود می ریزد تا عالم جانش، گلستان گل های طاعت و تسلیم گردد و خیمه حجابش را برمی افروزد تا حافظ بوستان ارزش های خویشتن و آرامش درونی اجتماع خود شود.
3. آگاهی؛ شناخت سیمای زن، حقیقت حجاب، فلسفه و آثار آن، از جمله پایه های مستحکم پوشش دینی و تبلور امنیّت اجتماعی است. وقتی خانمی به پاسخ درونی خود که چرا باید پوشیده باشم نایل شود، پایه های حجاب دینی در او شکل گرفته و با آگاهی کامل به امنیّت اجتماعی ارزش می بخشد و دوام آن را تضمین خواهد کرد. به طور کلّی، آگاهی زن نسبت به آثار مطلوب حجاب و مهم تر از آنها مسئلة امنیّت اجتماعی، باعث می شود که نه تنها احساس سنگینی از پدیده حجاب نکند؛ بلکه از آن به خوبی استقبال کرده، وسوسه های شیطانی را هیچ می انگارد و آرامش برونی و درونی اجتماع را وسعت می بخشد.
همچنین این پیام اصیل و عرفانی را همیشه آویزة گوش های خود می گرداند: «خواهرم! سرزمین جانت را با خورشید آگاهی، روشن کن تا بر زوایای وجودت بتابد و آن چنان که هستی خود را بشناسی، آن گاه دریابی که حجاب باله های شنا به سوی سرچشمه هستی، امنیّت فردی و اجتماعی کامل است و پوشش های مهیّج، وزنه های سنگینی است که زن را غریق ژرفای مهیب دنیا کرده، امنیّت او و جامعه اش را برهم می زند». برگرفته از: مهدی سلطانی رنانی «مقاله حجاب و امنیّت اجتماعی»