خانه » همه » مذهبی » پیرامون جنگ جمل

دانلود کتاب های امتحان شده

پیرامون جنگ جمل

جواب اجمالی : خیر این نقل صحیح نیست. جنگ جمل یا نبرد جمل در جمادی‌الاولی یا جمادی الثانی سال ۳۶ هجری قمری بین عایشه، طلحه و زبیر از یک سو و علی، خلیفه وقت، از سوی دیگر رخ داد. این نبرد، نخستین جنگ میان مسلمانان است. از آن رو که در این جنگ، عایشه در مرکز میدان جنگ و بر روی شتری به‌نام عسکر سوار بود، آن را «جنگ جمل» (شتر نر) نامیده‌اند.ماجرای جمل از پیچیده ترین حوادث تاریخی عصر امیر مومنان علی ع است .
سختی ماجرای جمل جنگ بین براداران دینی در میان اصحاب پیامبر ص است .
از یک طرف حضور طلحه و زیبر و از طرفی حضور عایشه و از طرفی حضور علی ع و شورش بر علیه حاکمیت و حومت علی ماجرا را سخت پیچیده کرد .
علی ع بارها و براها با پیام های علنی و مخفی سعی در جلوگیری از جنگ داشت اما در نهایت موفق نشد و ماجرای جمل در بصره اتفاق افتاد .
اصل توافق بر عدم جنگ درست است اما برخی از سپاه جمل به فرماندهی عبدالله ابن زبیر و فرزندان طلحه با این توافق مخالفت کرده و حتی بر خلاف اعتقاد طلحه و زیبر آغاز به جنگ کردند . در این بنرد طلحه و زبیر کشته شدند اما قاتلان طلحه و زیبر هرگز مشخص نشدند . در واقع شورشیان سپاه جمل مانع از توافق شدند نه یاران علی ع .

توضیح بیشتر :
جنگ جمل (جهاد با ناکثان)
اولین جنگ امیرالمومنین علی علیه السلام با گروهی از پیمان شکنان به رهبری طلحه و زبیر و عایشه اتفاق افتاد که در تاریخ، به دلیل نقض پیمانشان، از آنان به «ناکثین» تعبیر می شود. طلحه و زبیر پس از خروج از مرکز خلافت حضرت و شکستن بیعت خود، با همراهی و تشویق عایشه اولین جنگ را بر حضرت تحمیل کردند. جنگ جمل در منطقه ای نزدیک بصره در سال 36 ق اتفاق افتاد که در مدت یک روز با کشته شدن ده هزار تن و به روایت دیگر، سیزده تا بیست هزار تن از جبهه ناکثین و با شهادت تنها ده نفر از جبهه امام علیه السلام با پیروزی قاطع حضرت به پایان رسید.( ر.ک: تاریخ طبری، ج 4، ص 39 / الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 346 / مروج الذهب، ج 2، ص 360)
عوامل شروع جنگ
نیم نگاهی به وضعیت و مواضع برپاکنندگان جنگ پیش از آغاز خلافت حضرت و پس از آن، ما را به انگیزه ها و علل شروع جنگ آشنا می کند:
1. داعیه خلافت و ریاست طلحه و زبیر: طلحه و زبیر، از محرّکان اصلی جنگ، از اصحاب معروف پیامبر بودند که در جنگ های آن حضرت حضور گسترده و مؤثری داشتند. آنان از شخصیت های سیاسی و اجتماعی آن دوران به شمار می آمدند. آن دو در کنار دیگر رقیبان، به حکومت و خلافت پس از پیامبر صلی الله علیه و آله طمع داشتند. امام علیه السلام خود به این نیت قلبی آنان آگاه بود.( نهج البلاغه، خطبه 148) آن دو با وجود سه خلیفه پیشین نتوانستند به هدف دیرینه خودشان دست یازند. پس از قتل عثمان، مجددا به خلافت طمع ورزیدند، اما با انتخاب حضرت از سوی مردم، امید آنان به یأس تبدیل شد. در عین حال، انتظار داشتند به دلیل موقعیت اجتماعی و سابقه جهادی آنان در جنگ های پیامبر، در حکومت امام علیه السلام دارای مقام و منصبی باشند، اما حضرت بنا به عللی «که شاید مهمترین آن دنیاطلبی آنان بود»، حکومت درخواستی آنان یعنی حکمرانی شام برای زبیر و عراق برای طلحه را رد کرد(شیخ مفید، الجمل، ص 164) و در امور حکومت با آنان مشاوره نکرد. این امر برای آنان بسیار گران آمد، به نحوی که به صراحت، از عدم مشاوره حضرت در امر حکومت با ایشان انتقاد کردند.( ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 196)دو عامل مزبور (محرومیت از اصل خلافت و عدم مشارکت در حکومت) نقش بسزایی در ایجاد روحیه مخالفت و تقابل با امام علیه السلام در آن دو داشتند.
ب. عدم تحمّل عدل علوی: با شروع حکومت علوی، حضرت تمامی امتیازات دولتی اشخاص معروف از جمله طلحه و زبیر را از بیت المال لغو کرد و سهم آنان مانند بقیه افراد عادی جامعه شد. طلحه و زبیر به این عدل حضرت و برابری حقوق آنان با حقوق یک شهروند عادی اعتراض کردند.( همان، خطبه 196 و نیز: شیخ طوسی، الامالی، ص 731 / محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 32، ص 30و9) این عوامل موجب شد که طلحه و زبیر نتوانند حکومت عدل علوی را تحمّل کنند و برای دست یافتن به آمال و آرزوی های باطل خود، بیعت حضرت را نقض کردند و برای تشویق عایشه برای مقابله با حکومت علوی به سوی مکّه شتافتند.( الجمل، ص 67 / مروج الذهب، ج 2، ص 366 / الفتوح، ج2، ص 450)
ج. عایشه و خون خواهی عثمان: طلحه و زبیر برای رسیدن به آمال دیرینه خود در مکّه، در مقام توطئه و براندازی حکومت علوی برآمدند و برای اجرای نقشه خود، به دنبال پیدا کردن یک مقام و شخصیت مقبول و مورد احترام میان مردم بودند تا از طریق آن، مردم را با بهانه قراردادن خون خواهی عثمان، علیه حکومت حضرت تحریک کنند. آنان بهترین فرد را عایشه، همسر پیامبر، یافتند؛ چرا که وی علاوه بر خویشاوندی با پیامبر(ص)، از دیرباز با حضرت روابط کینه توزانه ای داشت.( تاریخ طبری، ج 4، ص 544 / الکامل، ج 2، ص 348 / الجمل، ص 81؛ حضرت خود, یاغی شدن عایشه را سستی اندیشه و به جوش آمدن کینه و عداوت دیرینه او می داند که مانند دیگ آهنگر به جوش آمده بود,نهج البلاغه،خ 156)
مهم ترین عاملی که مردم عادی و جاهل را در جنگ با امام علیه السلام توجیه می کرد، ادعای خون خواهی از خلیفه مقتول (عثمان) و تحویل قاتلان وی بود که از سوی شخصیت های مقبول مردم مثل عایشه و طلحه و زبیر، مطرح می شد. مردم ناآگاه تحت تأثیر احساسات خود، به جنگ با حضرت مبادرت ورزیدند.( تاریخ طبری، ج 4، ص 458 / الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 312 / الامامة و السیاسة، ج 1، ص 71)
د. تصرف بصره: کوشش های طلحه و زبیر به بار نشست و با آماده سازی لشکری انبوه و همراهی عایشه، اولین جنگ به حکومت نوپای علوی تحمیل گردید. آنان نخست با حیله و توطئه، شهر بصره را به تصرف خود درآورده، تعدادی از مأموران حضرت را به شهادت رساندند و بدین سان، شعله جنگ را روشن کردند.
اثبات حقّانیت جبهه امام علیه السلام
حال در این جا به دلائل اثبات حقّانیت جبهه حضرت و باطل بودن جبهه مخالف اشاره می شود:
1. روایات پیامبر: یکی از ملاک های تفکیک حق از باطل تعیین جبهه حق از سوی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله ، امین وحی الهی است که از سوی همه مسلمانان به عنوان حجّت و دلیل معتبر پذیرفته شده است. با نگاهی به تاریخ، شاهد روایات متعددی از پیامبر صلی الله علیه و آله از طریق اهل تسنّن و تشیّع در رابطه با حق بودن حضرت هستیم. بعضی روایات به صورت مطلق، بر حق بودن حضرت دلالت می کند؛ مانند روایت ذیل که از طریق عامّه و خاصه نقل شده است: «علیٌّ مع الحق و الحق معَ علیٍّ اللّهمَّ ادر الحقّ مع علیٍ حیثما دار.»( کشف الغمة، ج 1، ص 143 / اعلام الوری، ج 1، ص 316 / المستدرک علی الصحیحین،ج3،ص135/تاریخ بغداد،ج14،ص321) در این روایت، به تساوی حضرت با حق در تمام لحظات تأکید شده است.
در روایت دیگری، پیامبر از خداوند می خواهد که دوستان امام علیه السلام را دوست بدارد و دشمنانش را دشمن، و کمک کنندگانش را یاری دهد و عنایت و توجه خود را از کسانی که دست از یاری وی برمی دارند قطع کند: «اللهّمَّ والِ من والاهُ و عادِ مَن عاداهُ و انصر من نصره و اخذل من خذله.»( مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 254 و 964 / تاریخ دمشق، ج 42، ص 207 و 208 / الارشاد، ج 1، ص 176)
در روایات متعدد دیگری، رضایت حضرت علی علیه السلام رضایت پیامبر و اذیتش اذیت پیامبر توصیف شده است.( مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 405 / صحیح ابن حبّان، ج 15، ص 365)
قسم دوم از روایات پیامبر صلی الله علیه و آله در خصوص جنگ و قتال با حضرت است که از روایات پیشین خاص تر و شفّاف تر است. روایات فراوانی از پیامبر گزارش شده که در آن ها جنگ با حضرت علی علیه السلام جنگ با خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله توصیف شده است. «حربُکَ یا علیٌّ حرب اللهِ و سلم علیٍّ سلم الله»؛ «حربَکَ یا علی، حربی و سلمُک یا علی سلمی.»( الامالی، ص 149و 146/ جامع الاخبار، ص 51 / شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 221)
پیامبر صلی الله علیه و آله در روایتی جنگ کنندگان با حضرت علی علیه السلام پس از وفات خود را از اصحاب آتش شمرده است.( الامالی، ص 364 / تفسیر فرات، ص 477)
از روایات خاص و شفاف پیش گویانه پیامبر، روایت مربوط به جهادهای سه گانه حضرت علی علیه السلام با به ظاهر مسلمانان و تعیین نام های آنان به اسامی «ناکثان»، «قاسطان» و «مارقان» است که جای هیچ گونه شبهه در حق بودن جبهه امام علیه السلام و باطل بودن دشمنان وی باقی نمی گذارد: «یا علی، ستقاتلکَ الفئةُ الباغیةُ و انت علی الحقِّ فمن ینصرک یومئذٍ فلیس منّی.»( تاریخ دمشق، ج 42، ص 473 / کنزالعمال، ج 11، ص 613)
پیامبر در روایتی خطاب به امّ سلمه، همسر خویش، اسامی مخالفان و جنگ کنندگان با حضرت را چنین معرفی می کند: «یا امّ سلمة، هذا [علی] والله، قاتل القاسطین و الناکثین و المارقین بعدی.»( تاریخ دمشق، ج 42، ص 470 / المناقب، ص 190 / البدایة و النهایة، ج 7، ص 306 / کشف الغمة، ج 1، ص 126 / الغدیر، ج 3، ص 188)
در روایت دیگری، پیامبر خصوصیات بیش تری از اسامی مزبور ارائه می دهد و در پاسخ سؤال امّ سلمه، که این سه گروه مخالف کیستند، فرمود: «ناکثان» کسانی هستند که در مدینه با حضرت بیعت می کنند، اما در بصره آن را می شکنند، «قاسطان» معاویه و اصحابش در شام هستند. اما «مارقان» اصحاب نهروان هستند.( الامالی، ص 464 / شیخ طوسی، الامالی، ص 425 / احتجاج، ج 1، ص 462)
روایاتی به این مضمون از صحابه معتبر و بزرگ دیگری مانند عماریاسر و ابوایّوب انصاری گزارش شده اند که تفصیل آن را باید در جای خود پی گرفت.( المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 150 / تاریخ دمشق، ج 42، ص 472 / شرح نهج البلاغه، ج 8، ص 21)
2. عنوان «یاغی» و «محارب»: دومین دلیل بر مشروعیت جهادهای امام علیه السلام صدق عنوان «یاغی» و «محارب» به هر سه گروه مخالف و جنگ طلب است؛ زیرا حکومت حضرت با بیعت مردم تشکیل شد و یک حکومت کاملاً الهی و مردمی بود و هرگونه مخالفت و برافراشتن پرچم سرکشی و عناد و خارج شدن از اطاعت آن عنوان «یاغی» و «محارب» خواهد داشت.
صدق عنوان «یاغی» و «محارب» بر ناکثان روشن است؛ چرا که آنان با نقض بیعت خود و تشکیل گروه های مخالف مسلّح و تسخیر شهر بصره و کشتن مأموران حکومتی حضرت، عملاً راه بغی و طغیان و جنگ با حکومت مشروع وقت را پیش گرفتند.( تاریخ طبری، ج 4، ص 462 / الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 316 / الامامة و السیاسة، ج 1، ص 83 / شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 320)
3. تأخیر جنگ و اتمام حجّت: شاید کسی که اهل تاریخ نباشد، چنین توهّم کند که حضرت با مشاهده طغیان و شورش ناکثان، فورا جهاد و جنگ با آنان را آغاز کرد و در یک فرصت مناسب، دست به کشتار آنان زد. اما صفحات تاریخ خلاف آن را گواهی می دهند. مطابق گزارش های موثّق تاریخی، حضرت می کوشید با استفاده از راهکارهای گوناگون پیمان شکنان و شورشیان را وادار به ترک سرکشی و تسلیم کند. از این رو، پیک های متعددی مثل ابن عباس را به سوی عایشه، طلحه و زبیر گسیل داشت تا با اندرز و یادآوری پیش بینی های پیامبر صلی الله علیه و آله ، آنان را از جنگ منصرف سازد.( نهج البلاغه، نامه54 و خطبه 31/ الجمل، ص 313/ الامامة والسیاسة، ج 1، ص 90)
حضرت پس از یأس از موفقیت پیک ها، خود شخصا به لشکر دشمن رفت و به مذاکره با طلحه و زبیر پرداخت که تنها رهاورد آن برگشت زبیر از میدان کارزار بود.( مروج الذهب، ج 2، ص 371 / الامامة و السیاسة، ج 1، ص 92 / تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 182) اما بقیه لشکر در عزم خود راسخ ماندند.
با وجود این، حضرت دست به حمله نزد و سه روز برای جبهه مقابل مهلت تعیین کرد، اما دشمن بر جنگ خود مصمم بود، به گونه ای که چندبار به لشکر حضرت هجوم برد. حضرت باز هم دستور حمله صادر نکرد، تا آن جا که حتی مورد اعتراض فرماندهان خود مانند ابن عباس قرار گرفت.( محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری، ج 4، ص 509 / ابن کثیر، الکامل فی التاریخ، ج2،ص350/ مروج الذهب،ج2، ص 370) امام علیه السلام به عنوان آخرین روزنه برای ترک جنگ، به یکی از اصحابش قرآنی داد تا از دشمن بخواهد که کتاب الهی را به عنوان داور و حکم بپذیرند. اما دشمن، حامل قرآن را به شهادت رساند.( خوارزمی، المناقب، ص 186 / الفتوح، ج 2، ص 472 / ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 111) بدین سان، همه روزنه های امید و نجات را بر روی خود بست.
4. اعترافات بزرگان اهل سنّت: هرچند برخی از اهل تسنّن در مشروعیت جهاد حضرت با ناکثان دچار تردید و شبهه شدند، اما بزرگانشان حضرت را در جنگ هایش محق و مصیب و مخالفانش را یاغی و اهل آتش توصیف کردند که می توان به ابوحنیفه، عبدالقاهر جرجانی، ابن کثیر، ابی المعالی، ابن حجر و دیگران اشاره کرد.( برای توضیح بیش تر ر.ک: موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج 5، از ص 58 تا 62)
5. بنابر قول معروف ، شتر عایشه به وسیله امام حسن علیه السلام پی شد. پی کردن ناقه عایشه آخرین راه حل برای اتمام جنگ بود چراکه اصحاب جمل به شدت از شتر عایشه محافظت می کردند تا آنجا که نقل شده هفتاد تن‌، که‌ مهار شتر را در دست‌ گرفته‌ بودند، دستشان‌ قطع‌ شد و خودشان‌ هم‌ به‌ هلاکت‌ رسیدند. (احمد بن‌ یحیی‌ بلاذری‌، انساب‌ الاشراف‌، ج‌۲، ص‌۱۷۱، چاپ‌ محمود فردوس‌ العظم‌، دمشق‌ ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰(
آنان به قدری به این شتر تعصب داشتند و آنرا تعظیم می کردند که نقل شده مدفوع شتر عایشه را می‌گرفتند و آن را می‌شکافتند و می‌بوییدند و می‌گفتند:مدفوع شتر مادر ما، بوی عطر مشک می‌دهد(تاریخ طبری، ج 4، ص 523)
لذا امیر مومنان علی(ع) فریاد برآورد: «شتر را پی کنید تا پراکنده شوند». با پی شدن شتر و سرنگونی هودج عایشه، مردم از اطراف عایشه پراکنده شدند.( دینوری، ،الامامه و السیاسه، ج1، صص610ـ595.)
البته به غیر از امام حسن(ع) در اینکه چه کسی شتر عایشه را پی کرده است اختلاف نظر وجود دارد، به گفته طبری «بجیر بن دُلْجه ضبی» از اهل کوفه شتر عایشه را پی کرد.( تاریخ طبری، ج 4، ص 523، ) ابن اثیر «اعین بن ضبیعه» را عامل پی کردن شتر نقل کرده است.( اسدالغابه، ج 1، ص 103) نصر بن مزاحم «عمرو بن غزیه انصاری» را عامل این کار می داند و می نویسد: «او در صفین در رکاب امیرالمؤمنین علیه السلام جنگید». (وقعة صفّین، ص 379.)
ابن ابی الحدید مالک و عمار را پی کننده شتر می داند و ماجرا را اینگونه نقل می کند که: هنگامی که امیر مومنان علی علیه السلام دید، مردم کنار شتر (جمل) عایشه نابود می شوند و تا این شتر زنده است، دست ها بریده و جان ها به هلاکت می رسد (هفتاد نفر از قریش در کنار لگام شتر عایشه کشته شدند) لذا مالک و عمار یاسر را فراخواند و به آن دو فرمود:
اذهبا فاعقرا هذا الجمل، فان الحرب لا یبوخ ضرامها مادام حیا، انهم قد اتخذوه قبله؛
شما دو نفر بروید و شتر عایشه را پی کنید (از بین ببرید) که تا آن زنده باشد آتش جنگ فرو نمی نشیند، زیرا آنها شتر را قبله خود قرار داده اند.
عمار به همراه مالک اشتر – به دستور امام علیه السلام – به شتر عایشه نزدیک شدند و شتر او را به هلاکت رساندند، در این موقع یاران عایشه گریختند و عایشه را تنها گذاشتند، امام علیه السلام به محمد بن ابوبکر فرمود: عایشه را دریاب و پناه بده تا فتنه دیگری پیش نیاید. محمد بلافاصله به خواهرش عایشه نزدیک شد و او را در خانه عبدالله بن خلف خزاعی مسکن داد.( شرح ابن ابی الحدید، ج 6، ص 228.)
البته احتمال دارد که تمامی این افراد هر کدام به نوعی در پی کردن شتر عایشه نقش داشته اند.
6. شمار کشته‌های‌ جنگ‌ جمل‌ را به‌ اختلاف‌ نوشته‌اند. به‌ روایت‌ ابوخَیثَمَه‌ از وَهْب‌بن‌ جَریر، در جنگ‌ جمل‌ از سپاه‌ بصره‌ 500 2 تن‌ کشته‌ شدند (بلاذری‌،انساب الاشراف، ج‌2، ص‌187 ؛ طبری‌،تاریخ طبری ج‌4، ص‌545). در روایات‌ دیگر، شمار کشته‌های‌ اصحاب‌ جمل‌ از 000 6 تا 000 25 تن‌ (رجوع کنید به تاریخ خلیفة ‌بن‌ خیاط‌، ص‌112؛ تاریخ‌ طبری‌، ج‌4، ص‌539، 545؛
ابن‌اعثم‌ کوفی‌،الفتوح، ج‌2، ص‌487ـ488؛مسعودی‌،مروج الذهب، ج‌3، ص‌95ـ96؛مفید، الارشاد ص‌419) ذکر شده‌ و یعقوبی‌ (همانجا) آن‌ را بیش‌ از 000 30 تن‌ نوشته‌ است‌، که‌ مبالغه‌آمیز می‌نماید. عده‌ شهدای‌ سپاه‌ امام‌ را از 400 تا 000 5 تن‌ نوشته‌اند (تاریخ خلیفة ‌بن‌ خیاط‌، همانجا؛
الفتوح، ج‌2، ص‌487؛مروج الذهب‌، ج‌3، ص‌96)

ماجرای نبرد بصره یا جنگ جمل
زمانی که سپاه جمل نزدیک بصره رسید، عثمان بن حنیف، والی منصوب علی در بصره، دو تن از کارگزاران وفادارش، ابوالاسود دؤلی و عمران بن حصین، را نزد آنان فرستاد تا بداند برای چه به بصره آمده‌اند. سپاه جمل در پاسخ گفتند برای خونخواهی عثمان و تشکیل شورای خلافت برای انتخاب خلیفه جدید. در نتیجه، عثمان از مردم خواست که مجهز و مسلح شوند. در بدو ورود سپاه جمل به بصره، مردم به همراه عثمان بن حنیف در مدخل غربی شهر، موسوم به مربد، گرد آمدند. ابتدا طلحه برایشان سخنرانی کردند. طلحه گفت که به زور شمشیر با علی بیعت کرده و با وجود انتقاد به شیوه زمامداری عثمان، خواهان قتل وی نبوده‌اند. اما عبدالله بن حکیم تمیمی نامه‌های قبلی طلحه را ارائه داد، که در آن‌ها خلاف این را نوشته بود. زبیر و عایشه نیز در خصوص ضرورت خونخواهی عثمان و تشکیل شورای خلافت برای انتخاب خلیفه سخن گفتند. مردم بصره به دو گروه تجزیه شدند، گروهی به عثمان بن حنیف، که بر حسب وظیفه با عملیات عایشه مخالف بود و منتظر آمدن علی به بصره بود، وفادار ماندند و گروهی نیز به لشکر عایشه پیوستند. بدین ترتیب، ناآرامی‌ها در بصره شروع شد.

در خصوص سیر حوادث بصره، منابع روایات مختلفی ارائه کردند. به نوشته ولیری، غوغا و نزاعی در محله دباغان مربد بین دو گروه رخ داد. پس از آن، جنگ بر سر قدرت در شهر بصره به حالت متارکه درآمد.بهرامیان می‌گوید، شمار کشتگان درگیری روز نخست را تا ۷۰ تن نوشته‌اند. در نهایت، هنگام غروب، میان آن‌ها صلح‌نامه‌ای منعقد شد که تا رسیدن علی جنگ نکنند و دارالاماره، مسجد و بیت المال در اختیار عثمان بن حنیف باشد و از سوی دیگر، مخالفان در هر جای شهر که خواستند اقامت کنند.محمدرضا ناجی می‌نویسد در جنگی که در دو روز نخست درگرفت حدود پانصد تن به روایت شیخ مفید کشته شدند و سپس متارکه صورت گرفت.

بهرامیان می‌نویسد، طلحه و زبیر قصد تسلط بر شهر را داشتند و دو شب پس از متارکه درگیری، در مسجد به هنگام نماز عشا به عثمان بن حنیف حمله کردند و پس از ضرب و شتم و کندن موی ریش و سرش، وی را به زندان افکندند. سپس، به بیت المال حمله کردند و پس از کشتن چند تن، آن را نیز در اختیار گرفتند. گویند که زبیر قصد داشت بیت المال را میان مردم تقسیم کند، اما پسرش عبدالله وی را از پراکنده کردن پول میان مردم بازداشت.اما، ولیری موضوع را به صورت دیگری روایت می‌کند. دو طرف به منظور تعیین حاکم بصره، پیکی را به سوی مدینه راهی نمودند تا اطلاع حاصل کند، که آیا واقعاً طلحه و زبیر به زور با علی بیعت کردند یا خیر؛ وی معتقد است که عثمان بن حنیف با این کار می‌خواسته برای خود زمان بخرد. در این حین، اوضاع تغییری نکرد و قصر حکومتی، مسجد جامع و بیت المال بصره در اختیار عثمان بن حنیف بود. اما به خاطر اهمیت مسئله امامت نماز، توافق حاصل شد که هر کدام از دو گروه برای خود امام جماعت مجزا داشته باشند. امام گروه طرفدار علی، همان عثمان بن حنیف شد. اما طلحه و زبیر بر سر امام جماعت با یکدیگر نزاع کردند. عایشه دستور داد که این دو به نوبت امامت را عهده‌دار شوند. بر طبق روایتی دیگر، عایشه دستور داد تا پسران این دو یعنی محمد بن طلحه و عبدالله بن زبیر، به نوبت امام جماعت شوند. پیکی که به سوی مدینه فرستاده شده بود، به بصره بازگشت و سخن طلحه و زبیر را تأیید کرد. اما نامه‌ای نیز به عثمان بن حنیف رسید که دقیقاً عکس این مطلب را بیان می‌کرد؛ بنابراین عثمان بن حنیف، حاضر نشد پستش را ترک کند و دو گروه درون مسجد جامع با یکدیگر به جنگ پرداختند. اما از آن مهمتر، حمله سپاه عایشه به بیت المال بصره بود. آنان محافظان بیت المال را، که از قبایل زط و سیابجه بودند، کشتند یا زندانی کرده و سپس سر بریدند و همچنین عثمان بن حنیف را مجبور کردند که قصر حکومتی را ترک کند و موی سر و ریشش را کندند. عثمان آنان را تهدید کرد که با استفاده از قدرت برادرش سهل بن حنیف، که والی مدینه بود، انتقام خود را از خانواده‌های سپاه عایشه خواهد گرفت و به همین علت آزادش کردند و وی به علی پیوست.

در روزهای پس از آن، جنگی در دارالرزق رخ داد که منابع بر روی جزئیات این ماجرا متفق‌القول نیستند. حکیم بن جبله فرمانده نظامی شهر از طرفداران سر سخت علی بود. وی تا آن زمان دست به کاری نزده و منتظر آمدن علی مانده بود. وی از طلحه و زبیر خواست که عثمان بن حنیف را آزاد کنند و دارالاماره و بیت المال را به او تسلیم کنند. اما آنان نپذیرفتند. سپس، با چند صد تن به نبرد با سپاه جمل برخاست که خودش و چند تن از برادران و هفتاد نفر از نیروهایش از قبایل ربیعه و بنی عبدالقیس کشته شدند.

ولیری در باب اینکه چه کسی آغازگر درگیری در بصره بوده‌است، می‌نویسد گرچه برخی منابع میانه‌روی سپاه عایشه را می ستایند و از فرمان عایشه به سپاهش مبنی بر عدم استفاده از سلاح مگر به عنوان دفاع از خود سخن می‌گویند، اما سپاه عایشه آغازگر جنگ است؛ چرا که به پول و تجهیزات نیاز داشتند و می‌ترسیدند که در بین سپاه علی که در حال آمدن به بصره بود و سپاه عثمان بن حنیف محصور شوند. سپاه عایشه پس از تصرف بصره، فرمانی عمومی اعلام کردند مبنی بر اینکه تمامی کسانی که در محاصره خانه عثمان شرکت داشتند باید تحویل سپاه عایشه شوند و مانند سگان کشته شوند. این گروه را در منابع، نفار می‌نامند. مردم اطاعت کردند و در منابع بیان شده که ۶۰۰۰ نفر در همین راستا کشته شدند. تنها حرقوص بن زهیر از این ماجرا جان سالم به در برد، چرا که قبیله‌اش محافظ وی شدند. این کشتار و نحوه توزیع غنایم و مزایا از سوی طلحه و زبیر که به حامیانشان تعلق می‌گرفت، بخشی از مردم بصره را خشمگین نمود و ۳۰۰۰ تن از آنان که جزو بنی عبدالقیس بودند، به علی در ذی قار پیوستند. قبیله بنی تمیم، که مهم‌ترین قبیله بصره و تحت امر احنف بن قیس بود، در این میان بی‌طرف ماند.

بتدریج، پس از تسلط سپاه جمل بر بصره، میان سران آن اختلاف بروز کرد. یکی از موضوعات اختلاف امامت نماز جماعت بود. اما علاوه بر آن، در مورد اینکه چه کسی بیت المال را مهر کند نیز دچار اختلاف شدند و در نهایت هر سه تن مهر کردند. سرانجام، توافق کردند که با زبیر به عنوان «امارت»، و نه «خلافت»، بیعت کنند. این موضوع سبب شد عبدالله بن زبیر به عایشه بدگمان شود، که وی برای منصب خلافت، جانب طلحه را گرفته‌است. علی نیز، در همین هنگام، در خطبه‌ای بر اختلاف شدید میان سران جمل تأکید می‌کند و هشدار می‌دهد که در صورت موفقیت به یکدیگر رحم نخواهند کرد.

از سوی دیگر، عایشه کوشید تا برای سپاه جمل حامیانی جلب کند. وی نزد کعب بن سور، بزرگ ازدیان و قاضی شهر، رفت و وی را که از درگیری کناره گرفته بود، متقاعد کرد که به آنان بپیوندد. پیوستن وی، در جلب حمایت قبایل یمنی بصره و به‌خصوص، قبیله ازد تأثیر زیادی داشت.همچنین، سران جمل از جمله عایشه، نامه‌هایی برای کوفه، شام، مدینه و یمامه نگاشتند و آنان را به حمایت از شورش خود فراخواندند. در نامه گفتند جمعی از مردم بصره را به جهت خونخواهی عثمان کشته‌اند و دیگران نیز باید چنین کنند. عایشه نوشت که ۲۶ روز در بصره اقامت کردند و مردم را به اجرای حدود الهی خوانده‌اند، سپس جمعی از مردم بصره که در خون عثمان دست داشتند خیانت کردند و به این جهت کشته شدند.

درخواست یاری علی از مردم کوفه
علی مجبور به جلوگیری از تصرف عراق توسط این گروه شد، چرا که شام فقط از معاویه اطاعت می‌کرد. در مصر نیز هرج و مرج وجود داشت؛ بنابراین با از کف رفتن عراق، عملاً استان‌های شرقی وابسته به آن شامل ایران نیز از دست می‌رفت. در هنگام عزیمت علی از مدینه به سمت بصره (قبل از وقوع نبرد جمل) علی در جایی توقف کرد و با قریشیان مکی بصره دیدار کرد.در ربذه، علی اخبار درگیری‌های بصره میان سپاه بصره با عثمان بن حنیف و حکیم بن جبله را دریافت کرد. سپاه جمل، عثمان بن حنیف را آزاد کردند و وی که موی سر و ریشش کنده شده بود در ربذه یا ذی قار به علی پیوست. این بمثابه پیام جنگ به علی بود و هاشم بن عتبه را با نامه‌ای نزد ابوموسی اشعری والی کوفه فرستاد، تا سپاهی گرد آورد. علی در منزل فید، در میانه راه مکه و کوفه، حسن مجتبی و عمار یاسر را برای گردآوری سپاه به کوفه گسیل داشت. همچنین، به تدریج افراد دیگری نظیر محمد بن ابی بکر، عبدالله بن عباس و محمد بن عون را نیز به کوفه فرستاد، تا سپاه گرد آورند.

بهرامیان می‌نویسد، علی هشت روز پس از ترک مدینه به ذی قار رسید و در آنجا مستقر شد. ولیری می‌نویسد، در حالی که مذاکرات با عثمان بن حنیف به مدت ۲۶ روز به پیش می‌رفت، علی به ذی قار نزدیک شد. وی ترجیح داد به جای این که به بصره لشکر کشی کند، حمایت کوفه را جلب کند.

ابوموسی اشعری والی کوفه پیش از جنگ جمل با علی بیعت نمود. اما وقتی که جنگ بین طلحه و زبیر و عایشه با علی بالا گرفت، ابوموسی موضعی بی‌طرف اتخاذ کرد و با وجود تحت فشار قرار گرفتن، از تصمیمش منصرف نشد.ابوموسی اشعری در کوفه، با اینکه علی را به عنوان خلیفه به رسمیت شناخته بود، مردم کوفه را بی‌طرفی در جنگ داخلی بین مسلمانان فرا می‌خواند.عایشه، نیز، در این هنگام نامه‌ای از بصره به ابوموسی اشعری نگاشت و از وی خواست کاری کند که مردم کوفه به یاری علی نروند. ابوموسی نیز، شاید متأثر از آن، مردم را از فتنه برحذر می‌داشت و به خودداری از جنگ فرامی خواند. همچنین، وی نامه‌ای به زید بن صوحان، که از بزرگان کوفه و یاران علی بود، نگاشت و از وی خواست تا به سپاه جمل بپیوندند یا دست کم مردم را از یاری علی بازدارد. اما زید اجابت نکرد.

سرانجام حامیان علی وی را از کوفه بیرون کردند و علی نامه‌ای شدیدالحن به وی نوشت و از امارت کوفه عزلش کرد و قرظه بن کعب را به امارت کوفه گماشت. فرستادگان علی تلاش بسیاری برای جلب حمایت برای سپاه علی انجام دادند، تا بالاخره شش، هفت یا دوازده هزار نفر را به سپاه علی ملحق کردند.مادلونگ می‌نویسد حسن توانست لشکر شش یا هفت هزار نفره فراهم کند و آنان را به ذی قار آورد و به علی ملحق شد. در نهایت، علی با سپاهی با حدود ۱۲۰۰۰ نفر متشکل از هفت گروه از قبایل گوناگون که از مدینه، کوفه و بصره به وی پیوسته بودند به بصره رسید. برخی روایات تاریخی نظیر طبری و ابن اعثم تعداد سپاه وی را تا ۲۰۰۰۰ تن نیز برآورد کرده‌اند.

نبرد
علی با سپاهش به بصره رسید و در منطقه زاویه در شمال بصره اقامت کرد. وی طی سه روز کوشید باب مذاکرات با طلحه و زبیر و عایشه را باز کند و فرستادگانی نظیر عبدالله بن عباس و صعصعه بن صوحان را با نامه نزد آنان فرستاد. اما، آنان بر موضع خود پافشاری کردند. علی بهرامیان می‌گوید که عایشه بر وسعت بیشتر سرزمین‌های تحت تصرف مخالفان نسبت به آنچه علی بر آن حکومت دارد، تأکید می‌کند و به ابن‌عباس می‌گوید که میان آن‌ها و علی جز شمشیر داوری نخواهد بود. در روز نبرد یا پیش از آن، علی شخصاً با طلحه و زبیر گفت‌وگو کرد و آنان را از جنگ برحذر داشت. علی خاطره‌ای از محمد را به یاد زبیر آورد که پیش‌گویی کرده بود زبیر به ناحق با علی خواهد جنگید و این موضوع باعث تزلزل زبیر شد. روایات در خصوص واکنش زبیر اختلاف دارند. برخی می‌گویند، وی سپس میدان جنگ را ترک کرد و برخی دیگر می‌گویند، عایشه و پسرش، عبدالله، او را به ادامه جنگ برانگیختند. طبق برخی اخبار، گویا، وی در ابتدای جنگ حاضر بوده و حتی با عمار یاسر نبردی تن به تن داشته که آن را نیمه کاره رها کرده‌است.

منابع در مورد روز جنگ اتفاق نظر ندارند. برخی آن را در روز ۱۰ جمادی‌الاولی ۳۶ هجری قمری تقریباً مقارن با ۴ نوامبر ۶۵۶ میلادی برخی در روز ۱۵ جمادی‌الاولی، برخی ۱۰ جمادی‌الثانی ۳۶ هجری تقریباً مقارن با ۴ دسامبر ۶۵۶ میلادی و برخی روز جنگ را ۱۵ جمادی‌الثانی مقارن را با ۹ دسامبر می‌دانند.دو لشکر در ناحیه «خریبه» صف آرایی کردند. گویا، خریبه در شمال غرب بصره و بالای «مربد» قرار داشته و منطقه مسطح و مناسبی برای جنگ بوده‌است. در لشکر علی، مالک اشتر فرمانده جناح راست، عمار یاسر فرمانده جناح چپ، ابوقتاده انصاری فرمانده پیادگان و محمد بن حنفیه پرچمدار بوده‌است. در سپاه جمل نیز عایشه در یک کجاوه حفاظت شده با زره سوار بر شتری در میدان بود، زبیر فرمانده سپاه بود، طلحه، محمد بن طلحه، عبدالله بن زبیر و مروان بن حکم به ترتیب فرمانده پیادگان، سواران، میانه سپاه و جلوداران بودند.

ولیری می‌گوید در حالی که همه فکر می‌کردند توافق بین طرفین حاصل شده‌است، جنگ بین دو سپاه ناگهان آغاز گردید. در منابع در مورد آغازگر جنگ روایاتی گوناگون داریم. بر طبق برخی روایات، علی به لشکریانش دستور داد که جنگی را آغاز نکنند، اما پس از آنکه برخی از حامیان علی کشته شدند، وی خود را مستحق دانست که به جنگ علیه سپاه جمل اقدام کند. رسول جعفریان و مادلونگ در باب آغازگر معتقدند که چون گفتگوها بی‌اثر بود، علی یکی از مسلمانان را با مصحف در میان مخالفان فرستاد تا آن‌ها را از تفرقه بازدارد و به صلح و تسلیم دعوت نماید. آن‌ها شخص فرستاده‌شده را با تیرهایشان از پادرآوردند و سپس، علی فرمان جنگ داد.محمد بن جریر طبری روایتی دیگر دارد که حاکی است که از آن است که علی تمایل نداشت از جمعی از سپاهیانش که در قتل عثمان دخیل بودند، حفاظت کند. آنان سرنوشت خود را در خطر دیدند و جنگ را به‌طور مخفیانه از علی آغاز کردند. جنگ از صبح تا غروب آفتاب ادامه داشت.

منابع در مورد جنگ جمل، حاکی از تعدادی نبردهای دو نفره، شجاعت جنگندگان و شعرها و رجزهای خوانده شده توسط آنان است. اما این روایات، روند ادامه جنگ را از لحاظ نظامی و تاکتیکی توضیح نمی‌دهند. آنچه از این روایات بر می‌آید این است که بنا به سنت عرب، جنگ بیشتر شامل نبردهای دو نفره و دوئل وار بوده و درگیری گروهی و گسترده در آن به چشم نمی‌خورد. مهم‌ترین بخش جنگ، حول هودج عایشه و شترش در جریان بود. طلحه توسط تیری که بسیاری از منابع آن را کار مروان می‌دانند، زخمی شد و پس از برده شدن به یک خانه در گذشت. البته برخی منابع نیز پرتاب تیر را کار شخصی ناشناس می‌دانند.روبرت گلیو می‌نویسد انگیزه مروان از این عمل، این بود که وی، طلحه را هیچگاه در قتل عثمان بی تقصیر نمی‌دانست.البته بهرامیان احتمال می‌دهد که مروان، بعدها برای توجیه مشارکتش در سپاه جمل این کار را به خود نسبت داده باشد.زبیر نیز پس از اینکه با علی دیدار کرد و علی وی را به یاد سخنی از محمد در مورد خودش انداخته بود، در مشروعیت جنبشی که به راه انداخته بود، دچار تردید گشت و میدان جنگ را ترک نمود. شب هنگام، برخی از افراد قبیله بنی تمیم وی را تعقیب کردند و در جایی خلوت به نام وادی السباع به طرز توطئه آمیزی کشتند. احنف بن قیس را از محرکان قتل زبیر دانسته‌اند. قاتل وی را عمرو بن جرموز مجاشعی نام برده‌اند. افرادی که در مقابل هم می‌جنگیدند، بعضاً عضو یک قبیله، خاندان و حتی خانواده بودند. عایشه در هنگام جنگ سوار بر هودجش بر روی شتر بود. هودج را با فلز و دیگر اشیا پوشانیده بودند، تا به وی آسیبی نرسد و خود شتر را نیز مجهز به زره کرده بودند. در پایان جنگ، از بس تیر به هودج خورده بود، هودج شبیه به خارپشت به نظر می‌آمد. عایشه در این جنگ آسیبی ندید و تنها یک خراش جزئی بر روی یکی از بازوانش به وجود آمد. جنگ حول شتر بسیار شدید بود. محافظان عایشه یکی پس از دیگری کشته می‌شدند و هر که کشته می‌شد، افسار شتر عایشه را یکی دیگر از لشکریانش می‌گرفت. بین ۴۰ تا ۲۷۰۰ نفر برای حفاظت از عایشه کشته شدند. سپاه علی پیروز شد و یاران علی زانوی شتر را قطع کردند و شتر به همراه عایشه به زمین نشست.

محاسبه آمار دقیق رزمندگان در این جنگ و کشته شدگان غیرممکن است؛ چرا که منابع در مورد تلفات جنگ، اعدادی بین ۶۰۰۰ تا ۳۰۰۰۰ تن گزارش می‌دهند؛ ولیری می‌نویسد عدد ۳۰۰۰۰ اغراق است، زیرا افرادی که از مدینه به همراه علی آمدند و افرادی که بعداً به وی پیوستند سر جمع به سختی به ۱۵۰۰۰ تن می‌رسد. در خصوص تعداد افراد سپاه جمل، عدد مشهور در منابع ۳۰۰۰۰ نفر است و تلفات آن حدود ۵۰۰۰ تن بوده‌است و در خصوص تعداد سپاه علی، منابع اعداد مختلفی بین ۱۲۰۰۰ تا ۲۰۰۰۰ نفر را ذکر کرده‌اند و تلفات آن را بین ۵۰۰ تا ۱۷۰۰ نفر نوشته‌اند، که مشهور حدود ۱۰۰۰ نفر است. آنچه در برخی منابع در خصوص تلفات بیش از ده هزار نفری در این جنگ آمده‌است، اغراق‌آمیز بوده و با ابعاد سپاهیان و طول مدت جنگ تناسب ندارد.

پس از جنگ
عایشه بازداشت گردید اما با احترام با وی رفتار شد و علی وی را تحت مراقبت به مدینه فرستاد و در این تصمیم سر سخت بود.

علی به سپاه شکست خورده عایشه امان داد و آن‌ها را پس از اخذ بیعت آزاد نمود. در خصوص بیعت برخی از سپاه جمل همچون مروان گزارش‌ها مختلف است و برخی مورخان گفته‌اند علی آن‌ها را بدون اخذ بیعت بخشید و وی به معاویه در شام پیوست. همچنین مانع تصاحب اموالشان توسط سپاهیانش به عنوان غنیمت جنگی شد. این عمل علی، باعث بروز ناآرامی‌هایی در سپاهش گردید. مطلبی مهم‌تر که باعث شد تندرویان سپاه علی وی را متهم به خروج از دین بکنند، این بود که علی مانع از به کنیزی گرفتن زنان و فرزندان و گرفتن اموال کشته شدگان جنگ در سپاه عایشه گردید و تنها اسلحه‌هایی را که در میدان جنگ به دست می‌آمد را مجاز به گرفتن دانست. این موضوع باعث بروز ناآرامی‌هایی در سپاهش گردید. آنان از علی پرسیدند که چطور ریختن خون این افراد حلال بوده اما اموالشان حرام است و خوارج، بعداً، این مسئله را به عنوان یکی از اتهامات وارده بر علی مبنی بر خروج از دین به حساب می‌آوردند.

با توجه به اینکه علی کسب غنیمت جنگی جز سلاح و مرکب جنگی لشکر جمل را منع کرده بود، وقتی وارد بصره شد، از پول‌هایی را که در بیت‌المال یافت، ۵۰۰ درهم به عنوان جبران میان سپاهش تقسیم کرد. تقسیم مساوی این مبلغ احتمالاً نشانهٔ این است که وی به کهنه‌مسلمانانی که از روزهای اول به اسلام خدمت کرده بودند و تازه‌مسلمانانی که در فتوحات نقش داشتند، یکسان مواجب می‌داد و سپس برای جلب حمایت کوفیان علیه معاویه، به آن شهر رفت.

مردم بصره با علی بیعت کردند. علی، عبدالله بن عباس را والی بصره نمود. پس از آن، علی موفق به تشکیل ائتلافی گسترده شد که دو گروه جدید را به حامیانش افزود. اولی قاریان که آخرین امیدشان در بازیابی نفوذ خود را در علی می‌دیدند و دومی رهبران قبائل سنتی که مجذوب مساوات وی در تقسیم غنائم شده بودند. شکل‌گیری موفقیت‌آمیز این ائتلاف که افراد گوناگونی چون عمار بن یاسر (مهاجر)، قیس بن سعد عباده (انصار)، مالک اشتر (قاریان)، و اشعث بن قیس (رهبر سابق جنگ‌های رده و رئیس قبیله کنده) را در بر می‌گرفت، را می‌توان به پای شخصیت برجستهٔ علی گذاشت.https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%AC%D9%85%D9%84

منایع جهت مطالعه بیشتر :
مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، تحقیق سید علی میرشریفی، قم، مکتب الإعلام الإسلامی، ۱۳۷۴ش.
دلشاد تهرانی، مصطفی، سودای پیمان‌شکنان: تحلیل فتنه جمل با تکیه بر نهج البلاغه، تهران، دریا، ۱۳۹۴ش.
نصر بن مزاحم ، وقعه صفین

درباره admin

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد

تازه ترین ها