پرسش:
چگونه خداوندي كه از رگ گردن انسان به او نزدیکتر است (سوره ق: 16) يا خداوندي كه واسطه ميان انسان و قلبش است، (انفال: 24) نيازمند واسطه و رسانهاي همچون جبرئيل است؟ یا نیازمند واسطه زبانی برساخته انسانها است و معانی را از طریق الفاظ به پیامبر منتقل میکند و خودش آنها را در ذهن و روح پیامبر جاگذاری نمیکند؟
پاسخ:
مقدمه:
خداوند از طریق وحی، پیامهایی به انبیاء ارسال نموده است؛ ازاینرو، این اشکال پدید آمده که چرا خداوند بهواسطه فرشته وحی و از طریق الفاظ، پیامها را ارسال کرده؛ درحالیکه طبق آیات قرآن، خداوند به انسان نزدیک است و به خاطر همین آیات، میتواند بدون واسطه، وحی را بر قلب و ذهن پیامبر جاری کند. در اینجا در قالب نکاتی به تشریح مسئله میپردازیم.
نکته اول:
خداوند به هیچکس و هیچچیز نياز ندارد و همهچیز وابسته به ذات اوست. بر اساس بینش توحیدی، جز ذات متعالی خداوند هیچ موجودی دارای وجود استقلالی نیست و ذاتشان عین نیاز به خداوند است. بر این اساس، ربوبیت ذاتی و استقلالی مخصوص خداوند است و نسبت دادن این صفت الهی به مخلوق، فقط بهعنوان اینکه مظهر و تجلی صفات خداوند هستند، ممکن و جایز است. اينكه خداوند متعال، اموري را به ديگران (كه شامل فرشتگان و ملائکه الهي میگردد) محول كرده از باب واسطه بودن آنان در تدبير است نه اينكه جايگاهي مستقل و ربوبيتي بالذات براي آنان فرض گردد؛ اما همه آنچه بهعنوان كارهاي فرشتگان براي ما تعریفشده، نوعي ساختار كامل ارتباط موجودات با يكديگر و نظاممندی در هستي است كه به قدرت و اراده و علم خداوند منتهي میگردد و اين بالاترين جلوه از شكوهمندي نظام آفرينش است. درعینحال چون قدرت و امكان انجام وظايف توسط آنها از جانب ذات حق است، میتوان بهطورقطع انجام همه اين امور را مستقیماً به خداوند هم استناد داد. (1)
با این توضیحات مشخص میشود که فرشتگان كارگزاران الهي و مأمور اجراي امور عالم تكوين هستند و وظايف سنگيني ازجمله قبض روح، ضبط اعمال، حمل عرش و غیره بر عهده آنها است كه یکی از آن موارد، حامل و رساننده وحي به پيامبران هست. (2)
پس خداوند متعال، بسیاری از امور را بر عهده فرشتگان و ملائکه گذاشته است.
نکته دوم:
پدیده «وحي» از مهمترین مباحث علوم قرآني بشمار میرود؛ چراکه قرآنی که سخن خداوند و کتاب هدایت بشر است، از طريق «وحي» نازلشده است.
مرحوم علامه طباطبائي (ره) درباره «وحي» مينويسد: «وحي يك نوع تكليم آسماني (غيرمادي) است كه از راه حس و تفكر عقلي درك نميشود. بلكه با درك و شعور ديگري است كه گاهي در برخي از افراد ـ بهحسب خواست خدائي ـ پيدا ميشود و دستورات غيبي يعني نهان از حس و عقل را از وحي دريافت ميكند. عهدهدار اين امر نيز، نبوت ناميده ميشود.»(3)
پيامبران در راستاي رياضت و موهبتهای الهي، روح خود را چنان تعالي دادند كه ميان ايشان و معارف و حقايق الهي تلاقي حاصل میشود و آنها را واقعاً با چشم دل خودشان میبینند. آنان الهي بودن معارف دريافتي را از طريق علم حضوري و شهودي دريافت میکنند؛ و دريافت شهودي و حضوري خطا بردار نيست. ارتباط معارف وحياني با خاستگاه الهیاش چنان براي پيامبران روشن و بیابهام است كه هیچگاه در وحي بودن آنچه دريافت میکنند به شك و خطا نمیافتند و کوچکترین ترديدي در الهي بودن آنچه دريافت داشتهاند، ندارند.
نکته سوم:
«وحي» به سه صورت انجام ميگيرد:
1. خواب و رویای صادقه.
2. فرشته وحی.
3. مستقيماً از جانب خداوند.
و اما تفصیل این موارد:
1. رؤياي صادقانه:
امام باقر (علیهالسلام) در اين رابطه ميفرمايد: «نبي» كسي است كه به نبوت خود از طريق رؤيا آگاه شود و مانند رؤياي ابراهيم (علیهالسلام) و رؤياي محمّد (صلّي الله عليه و آله) كه مقدمات نبوت خود را از قبل در خواب ديد. اينكه جبرئيل با پيام رسالت از جانب خداوند بر وي نازل شد.(4)
رؤياي صادق، راهي براي نزول وحي بر پيامبر است و چهبسا در خواب دانستنيها به وي القاء ميشد. امام علي (علیهالسلام) در اين زمينه ميگويد: «خواب پيامبران وحي است.»(5)
2. نزول وحي بهوسیله جبرئيل: فرشتهاي كه بر پيامبر (صلّي الله عليه و آله) نازل ميشد و وحي را به وي ابلاغ ميكرد جبرئيل بود. جبرئيل كلام خدا را از راه گوش به پيامبر (صلّي الله عليه و آله) القاء ميكرد و پيامبر (صلّي الله عليه و آله) گاهي او را ميديد و گاه هم او را نميديد، ولي جبرئيل وحي را بر قلب او نازل ميكرد. چنانكه ميفرمايد: «روحالامین آن را نازل كرده است، بر قلب (پاك) تو تا (مردم را) انذار كني.» (6)
در قرآن كريم، درآیات متعدّدي نسبت به نزول قرآن از طريق جبرئيل تصریحشده است.
3. وحي مستقيم و بدون واسطه: قسمتي از وحي بهطور مستقيم و بدون وساطت فرشته انجام ميگرفت. اصحاب پيامبر (صلّي الله عليه و آله) نقل كردهاند كه: هنگام وحي، فشار روحی شديدي به پيامبر دست ميداد، حالتي (شبيه بيهوشي) بر وي عارض ميشد (يعني همانگونه كه آدم بیهوش به اطراف خود توجهي ندارد حضرت نيز در هنگام نزول وحي به هیچچیزی توجه نمیکرد و همچون افراد غش كرده به كسي جواب نمیداد)، سر او به زير ميافتاد، رنگ صورتش تغيير ميكرد و عرق از روي او جاري ميشد، حاضران در جلسه نيز تحت تأثير اين وضع قرار ميگرفتند و براثر اين منظره سرهاي آنان نيز به زير ميافتاد. از امام صادق (علیهالسلام) پرسيدند: «آن حالت مدهوش شدن كه به پيامبر (صلّي الله عليه و آله) به هنگام وحي دست ميداد، چه بود؟ فرمود: اين در هنگامي بود كه در ميان او و خداوند هیچکس واسطه نبود و خداوند مستقيماً بر او تجلي ميكرد.»(7)
همچنین خداوند متعال ميفرمايد: «ما گفتار سنگيني را به تو القاء كرديم.»(8)
البته هميشه هنگام وحي مستقيمِ خداوند بر پيامبر اسلام (صلّي الله عليه و آله) چنين حالتي به ايشان دست نميداد كه بهعنوان نمونه به گفتگوي خداوند با پيامبر (صلّي الله عليه و آله) در شب معراج ميتوان اشاره نمود.
نکته چهارم:
متخصصان علوم قرآني و انديشمندان مسلمان (9) اتفاقنظر دارند كه الفاظ و معاني قرآن و همینطور نظم و ساختار آنها، صنع وحي و كار خداست و پيامبر اكرم (صلیالله علیه و آله) هيچ نقشي در آن نداشته و کلمهای كم يا زياد نکردهاند؛ و تنها آن حضرت مهبط نزول وحي و ظرف نزول قرآن و رساننده بي کموکاست وحي الهي به مردم است. مهمترین شاهد آن، عدم توان از آوردن چنين معارفي، با خصائص و امكانات بشري است. چنانكه خود پيامبر درآیات متعدد با صراحت، وحي را به خداوند نسبت داده، خود را فقط مأمور و واسطه انتقال وحي وصف میکند. كه به تغيير در ماهيت وحي قادر نيست. خداوند در قرآن میفرماید: «بگو مرا نرسد كه آن را از پيش خود عوض كنم. جز آنچه را كه به من وحي میشود پيروي نمیکنم.»(10)
اما چرا خداوند کلمات قرآن را نیز به خودش نسبت میدهد و آن را به پیامبر واگذار نکرد؟ دلیلش ازاینقرار است: ازآنجاکه خداوند حکیم است و کارهایش را محکم و با استحکامات لازم انجام میدهد، میخواهد پیامش عیناً به مردم منتقل شود؛ اگر معنا و مفهوم را به پیامبر (ص) میداد تا ایشان خودش آن را به لباس لفظ درآورد و به شکل کلامی برای مردم توصیف کند، کتاب الهی محصول خدا-انسان میشد و دیگر بزرگترین معجزه الهی و حجتی برای حقانیت پیامبر (ص) بهحساب نمیآمد؛ بگذریم از اینکه همیشه به ذهن مخاطب میرسید که شاید پیامبر (صلیالله علیه و آله) از نزد خود این کلام را آورده است و متأثر از ذهنیت و تلقی او بوده و لازم نیست ما از آن پیروی کنیم؛ و درنتیجه، هدف از بعثت انبیاء که هدایت مردم به راه صحیح بود، نقض میشد و چون خدا حکیم است هیچگاه غرض و هدف خویش را نقض نمیکند، بلکه کارهایش را به شکل هدفمند و با استحکامات لازم انجام میدهد تا به هدف مطلوب برسد.
نتیجه:
با توجه به اینکه وجود خداوند مستقل بوده و در انجام امور، نیازی به غیر نداشته، اما وسایل و وسایطی را در تدبیر عالم قرار داده که شکوه نظاممندی این عالم را به نمایش میگذارد. بااینکه استناد همه کارهای فرشتگان و ملائکه به خداوند برمیگردد، ولی خداوند، در اموری ازجمله وحی، گاهی فرشته واسط قرار داده و از طریق ایشان، ارسال پیام میکند؛ اما ارسال وحی تنها به فرشته وحی ختم نشده و بهصورت ارتباط مستقیم از جانب خداوند نیز صورت گرفته است. بنابراين پيامبر اسلام (صلّي الله عليه و آله) انواع گوناگون وحي را دارا بوده است که یکی از آنها، وحی در قالب کلام لفظی از جانب خداوند است که پیامبر آن را عیناً دریافت و به همان شکل به مردم ابلاغ نمود تا خلوص و قداست آن به شکل کامل حفظ شود.
کلمات کلیدی:
وحی، فرشته، جبرئیل، کلام خدا، قرآن.
معرفی منابع مطالعاتی:
کریمی، مصطفی، وحی شناسی، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1387 ش.
پینوشتها:
1. طباطبايي، سید محمدحسین، تفسير الميزان، ترجمه موسوى همدانى، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم، قم 1374 ش، ج 20، ص 298.
2. سوره نمل، آيه 102؛ سوره بقره، آيه 97؛ سوره عبس، آيه 16.
3. طباطبائي، سيد محمدحسین، قرآن در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ هشتم، 1375، ص 85.
4. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳ ش، ج 1، ص 176؛ علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ ق، ج 18، ص 266.
5. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، قم، دارالثقافة، ۱۴۱۴ ق، ص 215؛ علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 11، ص 64.
6. سوره شعراء، آیات 194 – 193.
7. طاهري، حبيبالله، درسهايي از علوم قرآن، تهران، چاپ اول، 1377، ج 1، ص 251 ـ 258.
8. سوره مزمل، آیه 5.
9. خرمشاهی، بهاءالدین، دانشنامه قرآن، انتشارات دوستان، [بیتا]، ج 2، ذیل واژه وحی.
10. سوره یونس، آیه 15.