خانه » همه » مذهبی » اثبات حیات و وجود امام زمان

اثبات حیات و وجود امام زمان


اثبات حیات و وجود امام زمان

۱۳۹۸/۰۸/۱۶


۴۵۳ بازدید

سلام علیکم

اثبات حیات و وجود امام زمان (علیه السلام) با ادله مورد قبول عام (شیعه و غیرشیعه و غیرمسلمان) چگونه صورت می گیرد؟ لطفا درصورت امکان به مستندات مورد قبول ادیان دیگر هم استناد بفرمایید.

جزاکم الله خیرا

ادیان دیگر حتی اهل سنت ، اعتقادی به حیات یا وجود امام زمان ندارند که بتوان ادله مورد قبول آنها را استخراج و بیان کرد. نکته مهم اشتراک ادیان در زمینه باورداشت موعودگرایی و اشتراک شیه و سنی در باورداشت مهدویت است. اما با این حال از طریق ادله مختلفی می توان وجود امام زمان را اثبات کرد که بعضی از آنها مورد قبول اهل سنت نیز می باشد. پاسخ: وجود امام زمان با ادله فراوانی که درباره تولد ایشان هست , کاملا ثابت و روشن است و مضاف بر اینکه ادله دیگری نیز درباره وجود ایشان هست .
حضرت ولى عصر(عج) روز پانزدهم ماه شعبان سال 255 هجرى قمرى به دنیا آمد، (اصول کافى، چاپ آخوندى، عربى، ج اول، ص 514، باب مولد الصاحب(ع)). پدرش ابا محمد حضرت امام حسن عسکرى(ع)است که در سال 260 هجرى قمرى به شهادت رسید، (همان، ص 503). مادر حضرت ولى عصر(ع) بانوئى است بنام ریحانه که به او «نرگس»، «سوسن» و «صیقل» گفته مى شود، (جامع الرواه، ج 2، ص 464، فائده ثالثه به نقل از خلاصه علاّمه). حضرت ولى عصر(ع)، تا سال 260 هجرى قمرى تحت تربیت و سرپرستى پدر بزرگوارش مى زیست و در همان زمان از مردم پنهان نگه داشته مى شد و جز خواصّى از شیعیان امام حسن عسکرى(ع)، کسى با آن حضرت ملاقات نداشت.
: ادله تاریخی و روایی ولادت و حیات حضرت مهدی (عج) فراوان است، برای نمونه به چند سند تاریخی اشاره می کنیم:
1 ـ علاوه بر نظر قاطبه علمای شیعه بسیاری از دانشمندان نامدار اهل سنت نیز آن را پذیرفته اند (برخی از پژوهشگران بیش از صد نفر از دانشمندان اهل سنت را نام برده اند که در تالیفات شان ولادت امام مهدی (عج) را بیان کرده اند) و در کتابهایشان متذکر شده اند که مهدی موعود فرزند امام حسن عسگری (ع) است و در سامراء در سال 255 ه .ق متولد شده است و در پس پرده غیبت زندگی می کند و روزی به امر خداوند ظهور خواهد کرد. (محمد بن طلحه شافعی در مطالب السؤل؛ این صباغ مالکی در الفصول المهمه؛‌ ابن حجر شافعی در الصواعق المحرقه؛‌و ابن خلکان در وفیات الاعیان).در اینجا به بعضی از این دیدگاهها اشاره می شود :
الف) حافظ سلیمان حنفی می گوید: خبر معلوم نزد محققان و موثقان این است که ولادت قائم در شب پانزدهم شعبان (255 هـ .ق) در شهر سامرا واقع شده است. (قندوزی حنفی، سلیمان، ینابیع الموده، ص 179)
ب) خواجه محمد پارسا در کتاب فصل الخطاب گفته است: یکی از اهل بیت، ابومحمد بن عسکری است. وی فرزندی جز ابوالقاسم باقی نگذاشت که قائم و حجت و مهدی و صاحب الزمان نامیده می شود. او هنگام شهادت پدرش پنج سال داشت. (همان)
ج) ابن خلکان در وفیات الاعیان می نویسد: ابوالقاسم محمد، فرزند حسن عسکری، فرزند علی هادی فرزند محمد جواد… دوازدهمین امام از ائمه دوازده گانه شیعه است که به «حجت» معرف است… ولادت او روز جمعه نیمه شعبان سال 255 هـ . ق است. (ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 4، ص 562)
د) ذهبی نیز در سه کتاب از کتاب هایش به ولادت امام مهدی (عج) اشاره کرده و در کتاب العبر و در حوادث سال 256 هـ ق می نویسد: در این سال محمدبن حسن بن علی الهادی، فرزند محمد جواد، فرزند علی الرضا، فرزند جعفر الصادق علوی حسینی به دنیا آمد. کنیه اش ابوالقاسم است و رافضیان او را الخلف الحجه مهدی منتظر و صاحب الزمان می نامند. او آخرین امام از ائمه دوازده گانه است. (ذهبی، العبر فی خبر من غبر، ج 3 ، ص 31)
ه) خیر الدین زرکلی (متوفی 1396 هـ ق) از علمای معاصر اهل سنت نیز در کتاب اعلام می نویسد: او در سامرا به دنیا آمد و هنگام وفات پدرش پنج سال داشت و گفته شده که در شب نیمه شعبان سال 255 هـ ق به دنیا آمده و در سال 265 هـ ق، غایب شده است. (زرکلی، خیر الدین، الاعلام،ج6، ص 80)
2 ـ امام عسکری (ع) قبل از ولادت فرزندش امام مهدی (عج) از ولادت حضرت خبر داده بود، از جمله به عمه اش «حکیمه خاتون» فرمود: «در شب پانزدهم شعبان فرزندم مهدی از نرگس خاتون متولد می شود» (صافی، لطف الله، منتخب الاثر، صص 398 – 399)
احمدبن اسحاق می گوید: از امام ابومحمد حسن عسکری (ع) شنیدم که فرمود: «حمد و سپاس خدای را که مرا از دنیا نبرد تا این که جانشین من و مهدی موعود را به من نشان داد. او از حیث ویژگی های جسمانی و اخلاقی و رفتاری شبیه ترین انسان ها به پیامبر خدا (ص) است. خدا مدتی وی را در حالت غیبت نگه می دارد و سپس ظاهر می شود و جهان را از عدل و داد پر می کند (مجلسی، بحارالانوار، ج 51، صص 161و 397)». نیز حضرت عسکری (ع) بعد از ولادت فرزندش، خواص و نزدیکان را از تولد امام مهدی (عج) آگاه نمود.
محمد بن علی بن حمزه گوید: از امام عسکری (ع) شنیدم: «حجت خدا بر بندگان و امام و جانشین من در پانزدهم شعبان سال 255 در هنگام طلوع فجر متولد شد». (همان، ص 397)
احمدبن حسن بن اسحاق قمی می گوید: «وقتی که امام مهدی (عج) متولد شد، نامه ای از امام عسکری (ع) به من رسید که حضرت مرقوم فرموده بود: فرزندی برایم متولد شده است. این موضوع را مخفی بدار؛ زیرا جز برای دوستان و نزدیکان ما آن را اظهار نخواهم کرد». (حر عاملی، محمدبن حسن بن علی بن محمد، اثبات الهداه، ج 6، ص 436؛ امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص 103)
ابراهیم بن ادریس می گوید: امام ابو محمد عسکری (ع) گوسفندی را برای من فرستاد و فرمود: «این را به جهت و ولادت فرزندم (مهدی) عقیقه کن و به خود و خانواده ات بخوران». (مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 22)
3 ـ امام عسکری (ع) افزون بر این که قبل از ولادت امام مهدی بشارت داد و بعد از تولد به خواص خبر داد که مهدی موعود ولادت یافته است، گام دیگری برداشت و آن این بود که برای افزایش ایمان و اطمینان شیعیان، فرزندش امام مهدی را به تعدادی نشان داد.
الف.احمد بن اسحاق می گوید: امام عسکری (عج) کودک سه ساله ای را به من نشان داد و فرمود: ای احمد، اگر تو نزد خدا و امامان گرامی نبودی، فرزندم را به تو نشان نمی دادم. بدان که این کودک همنام و هم کنیه رسول خداست و همان کسی است که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. (مجلسی، بحارالانوار، ج 52، صص 23 و 24)
ب.معاویه بن حکیم، محمدبن ایوب و محمدبن عثمان بن سعید عمری می گویند: ما یک گروه چهل نفره در خانه امام حسن عسکری (ع) جمع شده بودیم، حضرت فرزندش امام مهدی را به ما نشان داد و فرمود: «این امام شما و جانشین من است». (قندوزی حنفی، سلیمان، ینابیع الموده، ص460؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 26)
ج.علی بن بلال، احمدبن هلال، محمد بن معاویه بن حکیم و حسن بن ایوب می گویند: ما تعدادی از شیعیان در خانه امام حسن عسکری (ع) تجمع نمودیم و از حضرت درباره جانشین وی پرسش نمودیم، پس از ساعتی حضرت کودکی را به ما نشان داد و گفت: «بعد از این امام شما است». (حر عاملی، محمدبن حسن بن علی بن محمد، اثبات الهداه، ج6، ص 311؛ امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص 107)
د.عمر اهوازی می گوید: امام حسن عسکری (ع) فرزندش را به من نشان داد و فرمود: «بعد از من، این فرزندم، امام شما است». (قندوزی حنفی، سلیمان، ینابیع الموده، ص 46)
ه.ابراهیم بن محمد گوید: در خانه عسکری کودک زیبایی را دیدم، از حضرت پرسیدم: یا ابن رسول الله، این کودک کیست؟ حضرت فرمود: «این کودک من است. این جانشین من است». (امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص 107)
و.یعقوب بن منفوس می گوید: خدمت امام عسکری (ع) رسیدم و از حضرت درباره امام بعدی و صاحب الامر جویا شدم. حضرت فرمود: پرده را کنار بزن، کنار زدم، در این هنگام کودک پنچ ساله ای را دیدم که به سوی ما می آید، آمد و روی زانوی حضرت عسکری (ع) نشست. حضرت فرمود: «این امام شما است». (مجلسی، بهارالانوار، ج 52، ص 25)
4 ـ بعد از بشارت های امام عسکری (ع) و نشان دادن فرزند بزرگوارشان، مهدی، به خواص و افراد مورد اطمینان، اینک نوبت خواص است که اقدام نمایند و وجود امام مهدی را به اطلاع دیگر شیعیان برسانند تا آنان را از شک و حیرت نجات دهند.
افرادی همانند حکیمه خاتون، دختر محمد بن علی بن موسی الرضا (ع) ، عثمان بن سعید عمری، حسن بن حسین علوی، عبدالله بن عباس علوی، حسن بن منذر، حمزه بن ابی الفتح، محمد بن عثمان بن سعید عمری، معاویه بن حکیم، محمد بن معاویه بن حکیم، محمدبن ایوب بن نوح، حسن بن ایوب بن نوح، علی بن بلال، احمدبن هلال، محمدبن اسماعیل بن موسی بن جعفر، یعقوب بن منفوس، عمر اهوازی، خادم فارسی، ابوعلی بن مطهر، ابی نصر طریف خادم، کامل بن ابراهیم، احمدبن اسحاق، عبدالله مستوری، عبدالله جعفر حمیری، علی بن ابراهیم مهزیار، ابوغانم خادم، کوشیدند و ولادت امام مهدی (عج) را به اطلاع شعیان رساندند.
به روایتی از حکیمه خاتون توجه فرمایید: امام حسن عسکری (ع) کسی را به دنبال من فرستاد که امشب (شب نیمه شعبان) برای افطار نزد من بیا، چون خداوند امشب حجت خود را آشکار می کند. پرسیدم: این مولود از چه کسی است؟ فرمود: از نرجس. گفتم: در نرجس اثر حمل مشاهده نمی شود. فرمود: موضوع همین است که گفتم.
من در حالی که نشسته بودم، نرجس آمد و کفش مرا از پایم در آورد و فرمود: بانوی من، حالت چطور است؟ گفتم: تو بانوی من و خانواده ام هستی. او از سخن من تعجب کرد و ناراحت شد و فرمود: این چه سختی است؟ گفتم: خداوند در این شب به تو فرزندی عنایت می کند که سرور دنیا و آخرت است. نرجس از سخن من خجالت کشید.
سپس بعد از افطار، نماز عشا را به جا آوردم و به بستر رفتم. بعد از نیمه شب برخاستم و نماز شب خواندم. بعد از تعقیب نماز به خواب رفتم و دوباره بیدار شدم، دیدم نرجس نیز بیدار شد و نماز شب به جا آورد. از اتاق بیرون رفتم تا از طلوع فجر با خبر شوم، دیدم فجر اول طلوع کرده و نرجس در خواب است. در این هنگام این سوال به ذهنم خطور کرد که چرا حجت خدا متولد نشد. ناگهان امام عسکری (ع) از اتاق مجاور صدا زد: عمه جان شتاب مکن که موعد نزدیک است.
من نشستم و قرآن خواندم. در هنگامی که مشغول خواندن قرآن بودم، ناگهان نرجس خاتون با ناراحتی از خواب بیدار شد. من با شتاب خودم را به او رساندم و پرسیدم: چیزی احساس می کنی؟ گفت: آری. گفتم: نام خدا را بر زبان جاری کن، این همان است که در آغاز شب به تو خبر دادم، مضطرب نباش، دلت را آرام کن. در این هنگام پرده نوری میان من و او حایل شد، ناگهان متوجه شدم که کودک ولادت یافته است. چون جامه را از روی نرجس برداشتم، دیدم که آن مولود سر به سجده گذاشته و به ذکر خدا مشغول است.
در این هنگام امام حسن عسکری‌ (ع) صدا زد: «عمه فرزندم را نزد من بیاور». نوزاد را خدمت حضرت بردم، حضرت او را در آغوش گرفت و بر دست و چشم و مفاصل کودک کشید و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و فرمود: «فرزندم، سخن بگو». نوزاد لب به سخن گشود و شهادتین بر زبان جاری کرد و سپس به امام علی (ع) و دیگر امامان‌(ع) به ترتیب درود فرستاد، تا رسید به نام پدرش و بر او هم درود فرستاد. سپس امام عسکری (ع) به من فرمود: عمه، فرزند را نزد مادر ببر تا به او سلام کند و بعد نزد من بیاور. نوزاد را نزد مادر بردم و به مادر سلام گفت، و سپس نزد حضرت برگرداندم. حضرت فرمود: روز هفتم نزد ما بیا.
روز هفتم آمدم. حضرت فرمود: عمه جان، فرزندم را بیاور. آوردم. همانند روز اول شهادتین و سلام بر امامان را بر زبان جاری کرد. سپس این آیه را تلاوت نمود: «وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ ».
حکیمه خاتون می گوید: بعد از این، روزی خدمت رسیدم، پرده را کنار زدم و امام مهدی را ندیدم، گفتم: فدایت شوم، امام مهدی چه شد؟ فرمود: عمه جان، او همانند حضرت موسی در خفا نگه داری می شود. (قندوزی حنفی، سلیمان، ینابیع الموده، صص 449و450)
5 ـ بعد از شهادت امام عسکری (ع) امام مهدی (عج) از طریق نشان دادن کرامت ها و شواهد صدق (معجزه یا شبه معجزه) وجود و امامت خویش را برای شیعیان امام عسکری (ع) نمایاندو حجت را بر آنان تمام کرد.
در آغاز غیبت صغرا، سازمان مخفی وکالت که از امام صادق (ع) برای چنین دوره ای پایه ریزی شده بود، از مهم ترین وظایفش این بود که شک و حیرت شیعیان را بزداید و آنان را به امام غایب و نیابت نواب اربعه مطمئن نماید. نایبان و وکیلان حضرت با ارایه شواهد صدق، کرامت ها و علوم برتر اعطایی از ناحیه مقدسه به این امر اقدام نمودند.
کرامت ها و شواهد صدق در برخی موارد مستقیماً توسط امام مهدی (عج) و در برخی موارد با واسطه سفیران به شیعیان بیان می شد، تا شیعیان افزون بر این که به وجود امام مهدی (عج) ایمان داشته باشند، به نیابت نواب اربعه نیز مطمئن شوند. نشان دادن کرامت ها و شواهد صدق عمدتاً در زمان سفارت اولین سفیر ناحیه مقدسه، عثمان بن سعید عمری صورت گرفت، چون که در این دوره هنوز شیعیان در حیرت بودند و به وجود امام مهدی (عج) پی نبرده بودند.
سید بن طاووس می نویسد: «امام زمان (عج) را بسیاری از اصحاب پدرش، امام حسن عسکری (ع) دیده و از وی اخبار و احکام شرعی روایت کرده اند. از این گذشته حضرت وکیل هایی داشت که اسم، نسب و وطن آنان معلوم بود و آنان معجزات، کرامات، پاسخ مسایل مشکل و بسیاری از اخبار غیبی را از حضرت از جدش پیامبر (ع) روایت کرده بود، نقل کرده اند». (ابن طاووس حلی، ابوالقاسم علی بن موسی بن محمد، الطرائف فی معرفه مذهب الطوائف، ج1، صص 183-184؛ زندگانی نواب خاص امام زمان (عج) صص 93-94)
در اینجا به ذکر چند نمونه دیگر اکتفا می کنیم:
سعد بن عبدالله اشعری قمی می گوید: «حسن بن نضر» که در میان شعیان قم جایگاه ویژه ای داشت، بعد از رحلت امام عسکری (ع) در حیرت بود. او و «ابو صدام» و عده ای دیگر تصمیم گرفتند که از امام بعدی جویا شوند. حسن بن نضر نزد ابو صدام رفت وگفت: امسال می خواهم به حج بروم. ابو صدام از او خواست که این سفر را به تعویق اندازد؛ ولی حسن بن نضر گفت: نه، من خوابی دیدم و بیمناکم، بنابراین، باید بروم. قبل از حرکت به احمد بن علی بن حماد درباره اموال متعلق به (امام) وصیت کرد که این اموال را نگه دارد تا اینکه جانشین امام عسکری (ع) مشخص شود. به بغداد رفت و در آنجا از سوی ناحیه مقدسه توقیعی به دستش رسید و به امامت امام مهدی (عج) و نیز به وکالت خاصه عثمان بن سعید عمری مطمئن شد. (کلینی، کافی، ج 1، ص 517، ح 4)
محمد بن ابراهیم بن مهزیار می گوید: پس از وفات امام حسن عسکری (ع) در مورد جانشین آن حضرت به شک افتادم. پدرم وکیل حضرت بود و اموال زیادی نزدش بود. پدرم اموال را برداشت و من را به همراهی طلبید و به راه افتادیم. پدرم بین راه مریض شد و به من در مورد اموال وصیت نمود و گفت: از خدا بترس و این اموال را به صاحبش برگردان. هر که این نشانه را گفت، اموال را به او بسپار. سپس وفات کرد.
چند روزی در عراق ماندم، سپس نامه ای از سوی عثمان بن سعید به من رسید که در آن نامه همه علایم و نشانه های اموال بیان شده بود، نشانه هایی که جز من و پدرم کسی آن را نمی دانست. ( همان، ص 518، ح5؛ شیخ طوسی، ابوجعفر محمد، اختیار معرفه الرجال، ج 2، ص 813)
محمد بن ابراهیم بن مهزیار با این کرامت و شاهد صدق هم به امامت امام مهدی و هم به نیابت عثمان بن سعید مطمئن شدو… .
ادله وجود امام مهدی
می توان از طریق ادله قرآنی ،روایی وعقلی وجود امام مهدی را توضیح داد واثبات نمود. در اینجا به بعضی از این ادله می پردازیم :
الف) قرآن کریم
بدون شک، از نظر جامعه اسلامی کلیه مفاهیم و اعتقادات اصیل اسلامی ریشه در کلام الهی دارد و اساس عقیده به ظهور امام زمان (عج) در کتاب خدا وجود دارد و این کتاب بزرگ آسمانی فرا رسیدن آن روز مبارک و فرخنده را به تمام پیروان بشارت داده است.
آیات متعددی در شان امام مهدی (عج) هست که امامان معصوم (ع) تفسیر، تاویل و تطبیق این آیات را بر وجود مقدس امام زمان (عج) و حکومت جهانی ان عدالت گستر بیان نموده اند که در ذیل برای نمونه به پاره ای از این آیات اشاره می شود:
1 ـ «لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون» (سوره انبیاء آیه 105) ، ما در زبور داوود پس از تورات نوشته ایم که سرانجام بندگان شایسته ما وارث زمین می شوند».
امام باقر (ع) در مورد «عِبادیَ الصالحون»، فرموده اند: قائم و اصحاب وی می باشند.(منتخب الاثر، ص 159)
2 ـ «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آَمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ »(سوره نور ،آیه 55) ؛خداوند به کسانى از شما که ایمان آوردند و اعمال شایسته انجام دادند وعده فرمود که آنان را قطعاً در زمین خلیفه خواهد کرد ، همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند به خلافت گمارد و قطعاً دینشان را برای آنها مستقر خواهد نمود، دینی که برای آنها پذیرفت و قطعاً آنان را پس از خوفشان به حالت امنیت دگرگون می کند، تا مرا عبادت کنند و چیزی را شریک من ننمایند و هر که بعد از آن کفر ورزد، پس قطعاً آنان فاسق اند.
امام صادق (ع) فرموده است که این آیه درباره حضرت قائم و اصحاب وی به شمار می رود. (منتخب الاثر، ص 161)
3 ـ «و نرید ان نمن علی الذّین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین» (سوره قصص، آیه 5) ، ما می خواهیم تا به مستضعفان زمین نیکی کنیم یعنی آنان را پیشوایان و میراث بران زمین سازیم.
امام باقر (ع) و امام هادی (ع) فرموده اند : این آیه مخصوص امام زمان (عج) است که در آخرالزمان ظهور می کند… و زمین را پر از عدل و داد می کند، هم چنان که پر از ظلم و ستم شده است.(المحجه ص 168)
ب) روایات
وجود حضرت مهدی (عج) از طریق روایات نیز به اثبات رسیده است که ذکر همه آنها، ممکن و لازم نیست. لذا به چند روایت اشاره می کنیم:
ـ احادیثی که شیعه و سنی به آن معتقدند:
1 ـ حدیث ثقلین:
پیامبر اکرم (ص) فرموده اند: «همانا من دو شی ء گران بها را در میان شما می گذارم؛ کتاب خدا، ریسمان کشیده از آسمان تا زمین و اهل بیتم و همانا این دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند» (سنن ترمذی، ج 5 ص 329؛ کافی ، ج 1 ص 294)
طبق این حدیث همیشه همتای کتاب الهی (اهل بیت)، در روی زمین وجود دارد که همان امام زمان هر عصر است.
2 ـ حدیث وجوب اعتقاد به امام:
بر اساس روایات شیعه و سنی، پیامبر اکرم (ص) فرمود: «هر کس بمیرد در حالی که معتقد به امام زمان نباشد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.» (کافی، ج 1 ، ص 371 ؛ مسند احمد، ج 4 ، ص 96)
با کمترین تامل در این روایت و نظایر آن به مصداق واقعی امام پی خواهیم برد که از ان در روایت به «امام» تعبیر شده است و اگر کسی بدون اعتقاد به او بمیرد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.
3.احادیث رسول خدا درباره مهدویت
از رسول خدا«ص» نقل شده است : «انّ خلفائى و اوصیائى و حجج اللَّه على الخلق بعدى اثناعشر اوّلهم اخى و آخرهم ولدى ؛ قیل یا رسول اللَّه! و من اخوک؟ قال : علىّ بن ابى طالب، قیل، فمن ولدک؟ قال : المهدى(عج) ؛ یملأ الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً و الّذى بعثنى بالحقّ بشیراً و نذیراً لو لم یبق من الدّنیا الاّ یوم واحد لطوّل اللَّه ذلک الیوم حتّى یخرج به ولدى المهدىّ فینزل روح اللَّه عیسى بن مریم فیصلّى خلقه»؛ کمال الدین، ج 1، ص 280، ج 27 ؛ بحارالانوار، ج، 47، ص 71. ؛ «خلفا و جانشینان من و حجّت هاى خدا بر خلق پس از من دوازده نفرند : اوّل آنان برادرم و آخرشان فرزندم ؛ گفته شد : اى رسول خدا! برادرت کیست؟ فرمود : على بن ابى طالب. سؤال شد : فرزندت کیست؟ فرمود : مهدى، که زمین را از قسط و عدل آکنده مى سازد ؛ همان سان که از ظلم و جور پر شده است. قسم به آنکه مرا به حق، به عنوان بشارت دهنده و ترساننده برانگیخت! اگر از عمر دنیا یک روز باقى نمانده باشد، خداوند آن روز چنان طولانى سازد تا فرزندم مهدى خروج کند. (پس از خروج او) عیسى پسر مریم پشت سرش به نماز مى ایستد».
همچنین از رسول خدا«ص» نقل شده است : «لیبعَثَنَّ اللّه من عترتى رجلاً افرق الثنایا اَجلى الجبهة یملکُ الارض عدلاً و یفیضُ المال فیضاً»؛ ینابیع المودّة، ص 423 ؛ اسعاف الراغبین، باب 3، ص 135 . ؛ «همانا خداوند از عترتم، مردى را برمى انگیزاند که دندان هایش برّاق و گشاده اند و پیشانى اش بلند و تابنده است. زمین را آکنده از عدل مى کند و مال را به نحوى خاص زیاد مى گرداند».
ج.ادله عقلی اثبات مهدویت:
1 ـ برهان لطف
یکی از براهین عقلی که متکمان زیاد به آن استدلال می کنند «قاعده لطف است» ؛ علامه حلی برای اثبات امامت به این قاعده تمسک جسته ، می گوید: «امامت ، ریاست عامه الهی در امور دین و دنیاست، برای شخصی از اشخاص به عنوان نیابت از پیامبر (ص) و این واجب عقلی است؛‌زیرا امامت لطف است. پس ما علم قطعی داریم که اگر برای مردم شخصی باشد که ریاست آنها را برعهده گیرد و آنها را راهنمایی کند و دیگران از او اطاعت کنند و او حق مظلوم را از ظالم بستاند و ظالم را از ظلم منع کند، مردم به صلاح نزدیک تر و از فساد دورتر می شوند»(شرح باب حادی حشر، ص 83) .
متکلمان لطف را بر خداوند، واجب می دانند ؛زیرا او بندگان خود را عبث و بیهوده نیافریده و راه رسیدن به هدف را بر ایشان هموار می سازد. این قاعده ایجاب می کند که در میان جامعه امامی باشد تا محور حق بوده و جامعه را از خطای مطلق بازدارد و آنان را به سعادت حقیقی هدایت کند. امتثال از دستورات و اطاعت انسان ها از تکالیفی که خداوند بر بندگان واجب داشته ، بدون انجام دادن اموری از جانب خداوند (مثل نصب امام معصوم، وعده و وعید و …) محقق نمی شود و خدای حکیم حتماً این امور را انجام می دهد تا نقض غرض در تکلیف لازم نیاید و این به دست امام صورت می گیرد.
شیخ شهاب الدین سهروردی در اثبات وجود حضرت ولی عصر(ع) از طریق قاعده لطف می گوید: در جهان هیچ گاه از حکمت و از وجود کسی که قائم به حکمت باشد و نشانه های خداوند نیز در او باشد، خالی نبوده است. این چنین کسی خلیفه خداست در زمین و تا زمین و آسمان برپاست چنین خواهد بود … پس در هر زمان اگر چنین شخص باشد که خدایی و نمونه کامل علم و عمل است، ریاست جامعه با اوست و او خلیفه خداوند در روی زمین است و زمین هیچ گاه از چنین انسانی خالی نخواهد بود… اینکه می گوییم ریاست با اوست ،مقصود الزام حکومت ظاهری او نیست؛ بلکه گاه امام خدایی ، حکومت تشکیل می دهد و آشکار است و مبسوط الید وگاه در نهایت پنهانی (غیبت) به سر می برد. این امام همان کسی است که مردم او را قطب زمان «ولی عصر» می نامند. ریاست جامعه با این انسان است؛ اگر چه نشانی از او در دست نباشد. البته اگر این رئیس ظاهر باشد و در راس حکومت قرار گیرد، زمان نورانی خواهد شد.(مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج 2 ،ص 21و22)
به این ترتیب وجود امام زمان گرچه از دیدگان مردم غایب است ، دارای الطافی است، از جمله : حراست از دین خدا ، تربیت نفوس مستعد انسانی، حفظ و بقای مذهب، وجود الگو در جهت پیشرفت بشر و …
البته محرومیت از فیض ظهور پیشوای الهی، به جهت موانعی است که خود انسان ها ایجاد کرده اند، چنان که شیخ طوسی می گوید: اصل وجود امام ، لطف است و تصرف آن حضرت لطف دیگر و این ما هستیم که موجب غیبت آن حضرت شده ایم (عدمه منّا). (کشف المراد ، ص 363)
2 ـ برهان فطرت
انسان دارای تمایلات غریزی و فطری گوناگون است (شخصی و اجتماعی و عالی) . تمایلات عالی از قبیل حقیقت جویی، خیر طلبی ، حس دینی و پرستش ، یافتن کامل مطلق و … حال برای رسیدن به کمال مطلق و معبود حقیقی احتیاج به واسطه ای است که خود سفر کمال را طی کرده و بتواند انسان را دستگیری کند تا او را از راه های گوناگون (وضع قوانین تشریعی و تبیین آنها ، دستگیری انسان های مستعد کمال و …) به کمال مطلوب برساند.
این امر از دو راه قابل اثبات است:
1 ـ وجود این میل و امید واسطه در انسان بدیهی است.
2 ـ وجود انسان کامل که ناطق و هادی به کتاب و سنت ( به نقل آیات قران و روایات) ضروری است. ( سوره احقاف آیه 12 ، سوره اعلی آیه 19 ، سوره بقره آیه 124 ).
حال اگر میل و کشش فطری به چیزی در انسان وجود دارد ، پس باید آن چیز در خارج موجود باشد وگرنه وجود آن در انسان لغو خواهد بود. به عبارت دیگر این عطش نسبت به انسان کامل معصوم، دلیل وجود خارجی او است و بی جهت و خود به خود به وجود نیامده است.
حال اگر این تمایل واقعیت نداشته باشد، سایر تمایلات نیز واقعیت ندارد و اگر سایر تمایلات واقعیت دارد ، این نیز واقعی است.
این مطلب را به طریق دیگری می توان با توجه به برهان «هدفمندی» توضیح داد.
برهان هدفمندی
انسان، مرکب از جسم و روح است و روح او نیز مانند جسمش در تکامل است . لازمه نیل به تکامل ، وجود یک راهنماست که او را کمک نماید. اگرچه عقل ، وظیفه راهنمایی را بر عهده دارد ، اما به خاطر محصور بودن آن به عالم جسمانیات و نیز به خاطر ـ وجود دشمن هایی چون هوا و هوس و تمایلات حیوانی ـ باید راهنمایی دیگری هم باشد تا به کمک عقل بشتابد . این راهنما در عصر رسالت وجود پیامبر اکرم (ص) بود. به یقین پس از ایشان نیز راهنمایانی وجود خواهند داشت، چرا که نسل انسان ها تداوم یافته است و اگر راه برنامه و راهنمایی الهی موجود نباشد، خلقت انسان ها ، لغو و بی غایت خواهد بود. علاوه بر این خطر تحریف دین و وجود گروه ها ی معاند نیز، این ضرورت را تاکید می کند.
3 ـ واسطه فیض :
باید در میان بشر همواره فرد کاملی موجود باشد که تمام کمالات انسانی ممکن، در او به فعلیت رسیده و در ضمن با عالم ربوبی ارتباط داشته باشد(تا ارتباط بین عالم غیب و نوع انسان محفوظ بماند) که اگر چنین برگزیده ای در میان بشر نباشد؛ حرکت تکاملی افراد بی غایت و بدون هدف خواهد بود.
بر اساس آیات قرآنی (آیات 30 و 213 سوره بقره)، پروردگار در نظام خلقت و نیز قانون گذاری و دیانت، ائمه و حجت های خودش را خلیفه روی زمین قرار داده و آنان را مجرای بهره وری ها و فیض عام و خاص برای مردم ساخته و تمام اسمای الهی را به ایشان آموخته است «وً عًلًّمً آدًمً الأًسْماءً کُلًّها» تا اینکه به اذن او ، همچون خودش در همه چیز تصرف و دخالت کنند و جانشینی او و عهده دار امور زمین و مردم باشند و چنین است که اگر حجت و خلیفه خدا در زمین نباشد ، خاک هستی مردم را در خود خواهد کشید. باید دانست که خداوند متعال، با اسما و صفات عالیه اش، همه چیز و همه پدیده ها را آفریده و خود عهده دار تمام امور آنها است. هستی همه آنها، وابسته به او است و هرگونه اراده کند، در انها دخل و تصرف می کند… اما بنای ذات مقدسش بر این است که امور خلقت مادی را، فقط از طریق اسباب مادی ـ و بدون دخالت مستقیم و یا بی واسطه ـ اداره کند و از جمله اسباب برای اصلاح امور ظاهری و باطنی مردم،‌پیامبران و جانشینان آنان ـ به خصوص امامان معصوم ـ هستند. امام صادق (ع) می فرماید:«خداوند ناپسند و ناخوش می دارد که امور عالم را جز با اسباب و وسایط اداره کند ؛ از این رو برای هر چیزی سببی قرار داده است و برای هر سبب گسترده و میدان قدرت نفوذی قرار داده و برای هر نشانه ای، پشتگاه و راه ورودی گویا ـ و خواننده به حق ـ مقرر فرموده است. هر که او را بشناسد ـ و به رسمیت بپذیرد ـ خدا را شناخته و هرکه او را انکار کند، خدا را انکار کرده است. آن بارگاه و راه ورود، رسول الله و ما هستیم».
پس اگر امامان معصوم ـ و در عصر حاضر امام زمان (عج) ـ عناصری خاکی نبودند و امور عالم خلقت ـ ازجمله زمین و ساکنان آن ـ را بر عهده نمی گرفتند؛ امور زمین و مردمش از هم می پاشید. بنابراین باید واسطه بین آفریننده و پدیده های مادی، کسی باشد که دارای خلقت مادی و جسمانی و علاوه بر آن دارای درجه ای از شرافت معنوی باشد که شایستگی ارتباط بین آفریننده و آفریدگان را احراز کند و چنین افرادی جز خلفای ذات مقدس پروردگار (پیامبران و جانشینان آنان) کسی نمی تواند باشد.
4 ـ اتمام حجت:
اگر رهبری معصوم در هر دورانی و در میان هر نسل از نسل های بشر نباشد؛ چه بسا مردم گمراه، گمراهی و فساد خود را معلول نبودن این رهبر بدانند. از این رو برای همیشه، خداوند باید امام یا امامانی معصوم در جامعه معین کرده باشد تا حجت را بر مردم تمام کنند و بهانه ای برای منحرفان باقی نمایند « فًلِلّهِ الْْحٌجًّه الْبالِغًه» . در روایتی از امام باقر (علیه السلام) آمده است:«اٍنّ الحجّه لا تقومٌ لله عزّ و جل علی خلقِه الا بالامام حتی یعرفونه»؛ «حجت خدا بر خلقش تمام نشود، مگر به وجود امامی زنده که مردم او را بشناسند.»
5 ـ قانون هدایت عمومی:
این قانون، اقتضا می کند بعد از پیامبر، امام و رهبری معصوم باشد که کارهای پیامبر را ادامه دهد؛ با این تفاوت که دیگر به امام وحی نمی شود و در هستی یک سلسله قوانین غیر قابل تغییر وجود دارد (مانند قانون هدایت عمومی) که بر اساس آن، خداوند همه موجودات را به سمت کمال وجودیشان، راهنمایی و هدایت می کند… در بین موجودات ، انسان علاوه بر هدایت تکوینی، نیازمند هدایت تشریعی است و این هدایت، به وسیله پیامبر اکرم ابلاغ شده است و از آنجا که لازم است، هدایت مستمر باشد و نسبت به نسل های بعدی نیز ادامه یابدٰ باید بعد از پیامبر اکرم، افرادی مسئولیت هدایت مردم و توضیح و تبیین شریعت و مسائل دینی را بر عهده بگیرند. چنین اشخاصی،‌جز امامان معصوم نخواهند بود و اگر آنان وجود نداشته باشند، به هدایت تشریعی، خلل وارد شده و این باعث نقض در قانون هدایت عمومی است (در حالی که قانون هدایت قابل نقض نیست). به این جهت در هر عصر ، وجود امام زنده جهت هدایت مردم، ضروری ولازم است. حضرت علی (علیه السلام) در خطبه ای، به این مهم چنین اشاره فرموده است:« پروردگارا! تو خود گواهی که اهل زمین را از داشتن حجتی از ناحیه تو ـ که آنان را به دین هدایت کند و علم الهی را به ایشان بیاموزد و حجت تو از تمامیت نیفتد و پیروان اولیایت بعد از اینکه به وسیله پیامبران، هدایتشان کردی، گمراه نشوند ـ گریزی نیست. این حجت تو یا در میان مردم، ظاهر و برای آنان آشناست ـ اما از او اطاعت نمی کنند ـ و یا از دید مردم پنهان و منتظر زمان ظهور است. زمانی که مردم در صلح و آرامش هستند، اگر وجود حجت از نظر آنان غایب باشد، دانش و منش او به دل های مومنان می رسد و ایشان به آن عمل می کنند.»
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
1. مهدویت(پیش از ظهور)، رحیم کارگر (نشر معارف)
2.ادله عقلی و نقلی امامت ومهدویت،رحیم لطیفی

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد