خانه » همه » مذهبی » اخلاق خوب و اخلاق بد چه آثاری در زندگی انسان دارد؟ آیا صاحبان اخلاق‌های زشت، در قیامت به شکل جانوران وحشی محشور می‌شوند؟

اخلاق خوب و اخلاق بد چه آثاری در زندگی انسان دارد؟ آیا صاحبان اخلاق‌های زشت، در قیامت به شکل جانوران وحشی محشور می‌شوند؟

تعریف اخلاق
واژه «اخلاق» از نظر لغوی جمع «خُلْق» به معنای خوی، طبع، سجیه و عادت است، اعمّ از این‌که آن سجیه و عادت نیکو باشد یا زشت و بد. اما غالباً اخلاق را تنها بر عادات نیکو و فضایل اخلاقی اطلاق می‏‌کنند و آن‌را در مقابل رفتار زشت و ضد اخلاق به کار می‏برند.
«اخلاق» عبارت است از ملکه‏‌ای نفسانی که مقتضی صدور کارها از انسان بدون نیاز به فکر و اندیشه است. به بیان دیگر اخلاق کیفیتی برای نفس آدمی است که رفتارهایی متناسب با آن از انسان بروز می‏‌کند.[1]
توضیح این‌که انسان در ابتدا اعمال و رفتار را با سختی انجام می‌دهد؛ مانند کودک که ابتدا به راحتی نمی‌تواند پستان مادر را بمکد؛ اما در اثر تکرار و ممارست به آن عادت پیدا می‌کند؛ به‌گونه‌ای که بعد از مدتی این‌کار را به راحتی انجام می‌دهد؛ این حالت و کیفیت را ملکه نفسانی و «اخلاق» می‌گویند. بنابراین رفتار، در اثر تکرار تبدیل به اخلاق یعنی خلق و خو و سجیه می‌شوند، و مجدداً همین اخلاق و خلق و خو موجب بروز رفتار متناسب با خود می‌شوند.[2]
تأثیر اخلاق در زندگی دنیوی
با توضیحی که در باره اخلاق داده شد، تأثیر اخلاق بر زندگی دنیوی روشن شد؛ زیرا رفتارهایی که بدون فکر و اندیشه و به راحتی از انسان‌ها سر می‌زند در اثر وجود ملکات و خلق و خویی است که طی سالیانی طولانی در شخص به وجود آمده و روزبروز رشد کرده و تقویت شده است؛ یعنی اگر افراد دارای رفتار درست و صالحی هستند در اثر این است که اخلاق درست دارند و از فضایل اخلاقی برخوردارند؛ و اگر رفتار برخی از انسان‌ها زشت و ناهنجار است، کشف می‌کند که اخلاق ناپسند و رذیله دارند.[3]
تأثیر اخلاق در زندگی اخروی
برای درک تأثیر اخلاق در زندگی اخروی باید به این نکته توجه داشت که زندگی اخروی نتیجه و ثمره اخلاق و رفتارِ این دنیا است؛ یعنی در آخرت فرصت و میدان عمل به انسان داده نمی‌شود؛ انسان در آخرت مهمان سفره‌ی اعمالی است که در این دنیا انجام داده است. علاوه بر این از نظر مباحث فلسفی و اخلاقی، ملکات نفسانی، خلق و خو و اخلاق در عوالم پس از مرگ نیز همراه انسان هستند و انسان با آنها محشور می‌شود.
به عبارت دیگر، «هر چند صورت ظاهر عمل در این‌جا حرکت است، راه می‌رود، حرکت است، فکر می‌کند، حرکت است، می‌نویسد، حرکت است، طواف می‌کند، جهاد می‌رود، تعلیم می‌دهد، حرکت است، و همه احوال و اطوار او در این نشأه حرکت است، و حرکت عرض است و متصّرم است و دوام ندارد و پایدار نیست، اما از همین عرض‌ها در سرّ و باطن انسان، اخلاق‏ ثابتى به نام ملکات‏ تقرّر می‌یابد و ساخته می‌شود که حقیقت و هویّت انسان و قدر و ارزش آن، همان حقایق و همان ملکات او است».[4]
برخی از حکیمان در این باره می‌گویند: «جزا در طول عمل، بلکه نفس عمل است و هر کسى مجموعه کردار و نیات خویش است، و جمیع اعمال و نیاتش بذرهایى است که در خود می‌افشاند و خود همان بذرها می‌شود، و اخلاق‏ وى ملکات‏ ذاتش و صفات لازمش می‌گردند و همیشه با آنها محشور است، و آنها او می‌شوند و او آنها».[5]
مولوی نیز می‌گوید:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد