خانه » همه » مذهبی » اراده الهی و انقلاب اسلامی

اراده الهی و انقلاب اسلامی


اراده الهی و انقلاب اسلامی

۱۳۹۷/۱۰/۰۹


۶۶۱ بازدید

نقش اراده خداوند را در انقلاب اسلامی توضیح دهید

«اراده الهی» مانند سایر صفات فعلیه خداوند صفتی مطلق است و در قرآنمجید نیز در آیاتی بر «اراده مطلق» خداوند اشاره شده است. در آیه30 سورهانسان می خوانیم: «وَ ما تَشاوُنَ اِلاَّ اَنْ یَشاءَ اللَّه»؛ (و شما هیچ چیز را نمى خواهید مگر اینکه خدابخواهد).
با این وجود، این سوالات مطرح می گردد که:
ـ آیا انسان، موجودی صاحب اراده و اختیار است؟
ـ اگر اراده خداوند متعال مطلق است و می تواند در همه شئون و جزئیات هر کدام از مخلوقات خود تصرّف کند، جایگاه اراده ما کجاست؟
ـ آیا ما اراده ای مستقل از «اراده مطلق» خداوند متعال در انجام کارهایمان داریم؟
ـ آیا با توجّه به اطلاق و شمول بی حدّ و حصری که اراده خدواند متعال دارد، رواست که مسئولیّت کارهای آدمی را مستقیما متوجّه او بدانیم؟
ـ آیا اراده الهی سبب تحقّق اعمال انسان شده است یا اراده خود او؟
برای درک چگونگی رابطه اراده الهی با اراده و اختیار انسان باید با دقّت «آیات و روایات اسلامی» را مورد بررسی قرار دهیم؛ امّا پیش از آن لازم است بدانیم که تاثیر چند علّت در پیدایش یک پدیده از صور ذیل خارج نیست:
1. چند علّت با هم و در کنار یکدیگر تاثیر می کنند. مانند اینکه اجتماع بذر و آب و حرارت و … موجب شکفتن بذر و رویش گیاه مى گردد.
2. هر یک از آنها به صورت متناوب و به نوبت تاثیر مى بخشند. چنان که چند موتور به صورت متناوب روشن می شوند و موجب ادامه حرکت هواپیما می گردند.
3. تاثیر آنها مترتّب بر یکدیگر باشد؛ چنانچه تاثیر اراده انسان در حرکت دست، و تاثیر دست در حرکت قلم، و تاثیر قلم در پیدایش نوشته موثر است. به طورى که طول عمر پدیده بر تعداد آنها تقسیم مى شود و هر بخشى از آن معلول یکى از عوامل باشد.
4. تاثیر مترتّب «چند عامل طولى» به گونه اى که وجود هر یک از آنها نیز وابسته به وجود دیگرى باشد؛ برخلاف فرض قبلى که وجود قلم، وابسته به وجود دست نبود و وجود دست هم وابسته به اراده انسان نبود.
نسبت «اراده الهى» و «اراده انسان» از همین قسم اخیر مى باشد؛ زیرا وجود انسان و اراده او وابسته و مترتّب بر اراده الهى است؛ امّا استناد افعال انسان به اراده خداوند متعال منافاتى با استناد آنها به خود وى ندارد؛ زیرا این استنادها در طول یکدیگر هستند و تزاحمى با هم ندارند و چنان نیست که یا باید مستند به اراده انسان باشند و یا مستند به اراده خدا. به عبارتی، این دو اراده در عَرض یکدیگر و [به تعبیر منطق دانان] «مانعه الجمع» (به صورتی که نتوانند با یکدیگر جمع شوند) نیستند.(1)
به بیان دیگر، «مشیت و اراده الهى»، به معنای وجود همین نظام علّى و معلولى حاکمبر پدیده های جهان است؛ نه مداخله بى واسطه خدا. در این بین اراده آدمی نیز جزئى از همین نظامى است که خداآفریده؛ نه چیزى خارج از آن. در واقع خداوند به ما نیرو و توان داده، عقل و هوش و قدرت جسمانى بخشیده، و این امکانات لحظه به لحظه از ناحیه خداوند به ما مى رسد و اگر یک لحظه کوتاه لطف او از ما قطع گردد و رابطه ما با او بریده شود، معدوم خواهیم شد.(2) ما اگر مى توانیم کارى انجام بدهیم با اراده ای است که او به ما داده است. یعنى او خواسته و اراده کرده است که ما آزاد باشیم و با اراده خود افعالی انجام دهیم.
بنابراین، با این توضیحات مشخص می شود که هیچ کس با هیچ استدلال و توضیحی نمی تواند اراده خود در شکل گرفتن اعمال و رفتارش را نفی نماید و از مسئولیت و عواقب احتمالی اعمالش شانه خالی کند. قرآنمجید نیز همواره در موارد متعدّدی این حقیقت را مورد اشاره قرار می دهد و همواره انسان را در گرو اعمالش معرّفی می نماید. آیاتی مانند «کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَه»(3)؛ (هر انسانى در گرو اعمال خود مى باشد) یا «کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهین»(4)؛ (هر فردى در گرو اعمالى است که انجام داده) و یا «اِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ اِمَّا شاکِراً وَ اِمَّا کَفُوراً»(5)؛ (ما راه را به انسان نشان دادیم خواه شکرگزارى کند یا کفران) یا «اِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِاَنْفُسِهِم»(6)؛ (خداوند سرنوشت هیچ قوم [و ملّتى] را تغییر نمى دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند) و بسیاری دیگر از آیات قرآنهمگی مویّد این موضوع هستند. در میان احادیث به جا مانده از اهل بیت(علیهم السلام) نیز بیانات بسیار زیادی درباره اثر مستقیم اختیار انسان در اعمالش و به رسمیّت شناختن این تاثیر از سوی خداوند در نظام علّی و معلولی پدیده های جهان وارد شده است که در اینجا به یکی از آنها اشاره می کنیم.
در حدیثى از امام رضا(علیه السلام) می خوانیم که وقتی کسی از ایشان پرسید: «آیا خداوند بندگانش را بر معصیت مجبور می کند؟» فرمود: «بَلْ یُخَیِّرُهُمْ وَ یُمْهِلُهُمْ حَتَّى یَتُوبُوا… مَنْ زَعَمَ اَنَّ اللَّهَ تَعَالَى یُجْبِرُ عِبَادَهُ عَلَى الْمَعَاصِی… فَلَا تَاْکُلُوا ذَبِیحَتَهُ وَ لَا تَقْبَلُوا شَهَادَتَهُ وَ لَا تُصَلُّوا وَرَاءَهُ وَ لَا تُعْطُوهُ مِنَ الزَّکَاهِ شَیْئاً»(7)؛ ([نه] بلکه آنها را آزاد مى گذارد و مهلت مى دهد تا از گناهخویش توبه کنند… هر کس گمان کند که خداوند بندگانش را بر معصیت مجبور می کند، قربانی اش را نخورید، شهادتش را نپذیرید، به امامتش نمازمگذارید و از زکاتاموالتان چیزی به او ندهید).
بنابراین معلوم می شود که انسان موجود بی اراده ای نیست که در رفتارهایش مجبور باشد. به همین دلیل در تفسیر آیه«وَ ما تَشاوُنَ اِلاَّ اَنْ یَشاءَ اللَّه» نیز گفته شده است که قدرت، توان و آزادى اراده ما همه به خواست خداوند و از ناحیه او است و هر زمان اراده کند مى تواند این قدرت و آزادى اراده را سلب کند.(8)
پی نوشت:
(1). آموزش عقاید، مصباح یزدی، محمدتقی، شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامى، قم، 1384 هـ ش، چاپ هفدهم، ص 155.
(2). پنجاه درس اصول عقاید براى جوانان، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات نسل جوان، قم، 1386 هـ ش، چاپ هیجدهم، ص 132.
(3). سوره مدثر، آیه 38.
(4). سوره طور، آیه 21.
(5). سوره انسان، آیه 3.
(6). سوره رعد، آیه 11.
(7). عیون أخبار الرضا علیه السلام ، ابن بابویه، محمد بن على ، محقق/ مصحح: لاجوردى، مهدى ، نشر جهان، تهران، 1378 هـ ق، چاپ اول، ج 1، ص 124.
(8). تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1374 هـ ش، چاپ اول، ج 25، ص 385.
فرازهایی از رهنمودهای رهبر معظم انقلاب؛ اراده خداوند به بیداری ملت ها تعلق گرفته است
حضرت آیت الله خامنه ای فرمودند: اراده خداوند به بیداری ملت ها تعلق گرفته است و قرن اسلام و عصر ملت ها فرا رسیده و در آینده، سرنوشت کل بشریت را تحت تاثیر قرار خواهد داد.مگر جوانان و روشنفکران در واشنگتن و لندن و مادرید و رُم و آتن، با الهام از میدان تحریر، به خیابان ها نیامدند؟حساس ترین بخش های جهان اسلام را نهضت بازگشت به اسلام و اعاده عزت و هویت و رهایی فراگرفته است و همه جا شعار `الله اکبر` به گوش می رسد.ملت های عرب، دیکتاتورهایشان را نمی خواهند، سیطره دست نشاندگان و طواغیت را بر خود، دیگر تاب نمی آورند، از فقر و عقب ماندگی و تحقیر و وابستگی به ستوه آمده اند؛ سکولاریسم را در سایه سوسیالیسم و لیبرالیسم و ناسیونالیسم قومی آزمودند و همگی را بن بست یافتند و البته ملت های عرب به دنبال افراطی گری، خشونت مذهبی، بازگشت به عقب، تعصبات فرقه ای و قشریگری با برچسب اسلامگرایی نیز نیستند.انتخابات تونس و مصر و شعارها و رویکردهای مردم یمن و بحرین و سایر سرزمین های عربی، علامت می دهد که همه
می خواهند `مسلمان معاصر` بدون افراط خشک سرانه و تفریط غربگرایانه باشند و با شعار الله اکبر می خواهند مسلمانانه، با ترکیب `معنویت`، `عدالت` و `عقلانیت`، و با روش `مردم سالاری دینی`، از پس تحقیر و استبداد و عقب ماندگی و استعمار و فساد و فقر و تبعیضِ صد ساله رهائی یابند و این، درست ترین راه است.رژیم های عربی که در معرض خشم مردمشان قرار گرفته اند، چه خصوصیاتی داشته اند؟ دین ستیزی، سرسپردگی و دست نشاندگی غرب (آمریکا، انگلیس و…) همکاری با صهیونیست ها و خیانت به فلسطین، دیکتاتوری های خانوادگی و وراثتی، فقر مردم و عقب ماندگی کشور در کنار ثروت های انبوه خانواده های حاکم، تبعیض و بی عدالتی و فقدان آزادی قانونی و پاسخگویی قانونی، از خصوصیات مشترک آنها بوده است حتی تظاهر به اسلام یا جمهوریت در برخی موارد نیز نتوانسته مردم را فریب دهد.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد