خانه » همه » مذهبی » استفاده از رسانه های جمعی

استفاده از رسانه های جمعی


استفاده از رسانه های جمعی

۱۳۹۶/۰۷/۲۲


۴۴۷۱ بازدید

سلام؛فرهنگ صحیح استفاده از رسانه چیست؟ حد و مرز ها را برا هر رسانه مشخص کنید. علائم افراط وتفریط در رسانه { استفاده اعتماد وفت گذراندن و…} و عوامل چیست؟ راه درمان آن چیست؟ سپاس گزارم که وقتتان را برای من صرف میکنید 🙂

با عرض سلام خدمت پرسشگر محترم
ضمن تشکر از ارتباط جنابعالی با این مرکز، قبل از پرداختن به موضوع اثرات مثبت ومنفی رسانه ها جمعی وهمچنین نقش وتاثیر رسانه بر تبلیغات وخانوادهدرابتدا بگوییم که رسانه های گروهی دارای کارکردهای گوناگونی می باشند که از جمله مهم ترین آن عبارتند از:
1. کارکرد فرهنگی
اگر فرهنگ را مجموعه ای منسجم از آراء، عقاید، ارزش ها، هنر، آداب و رسوم که توسط غالب افراد جامعه پذیرفته شده است و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود بدانیم که ارائه مباحث نظری درباره هریک از موارد یادشده را می توان کارکرد فرهنگی رسانه ها به حساب آورد؛ امروزه بسیاری از افراد بخش عمده معلومات خود را مرهون برنامه های رادیویی و تلویزیونی و یا بهره گیری از رسانه های نوشتاری هستند و این امر در مورد قشر کودک و نوجوان به آسانی قابل مشاهده است؛ زیرا آنان بیش از دیگر اقشار وقت صرف دیدن تلویزیون می کنند.
2. کارکرد سیاسی
در عصر حاضر، رسانه ها با بهره گیری از قدرت تأثیر فوق العاده خود، به راحتی می توانند جریانات و گرایش های سیاسی را برای مخاطبان خود راهبری یا تبیین کنند.( ر.ک: ژان کازینو، قدرت تلویزیون، ترجمه علی اسدی، تهران، امیرکبیر)عینی ترین کارکرد رسانه ها در دنیای امروز در همین بخش ظاهر شده و به تعبیر تافلر بشر امروز کاملاً از رسانه ها منفعل است، بخصوص در بعد دموکراسی و امور سیاسی آینه تمام نمای رسانه هاست.( آلوین تافلر، موج سوم، ترجمه شهیندخت خوارزمی، تهران، فاخته، 1375، ص 314 به بعد.) چه کسی است که نداند ابر رسانه ها کاملاً در اختیار گرایش های سیاسی صهیونیسم بین المللی بوده و اجراکننده برنامه های سیاسی مورد علاقه آن ها هستند؟
با یک نگاه گذرا به تاریخ سیاسی معاصر، به خوبی می توان دید که بسیاری از منازعات و کشمکش های سیاسی با یاری و یا هدایت و پرچم داری رسانه ها تبدیل به جریانات قومی سیاسی شده و یا تعدیل و حتی خاموش گردیده اند.( جواد فخّار طوسی، پیشین، ص 5.)
3. کارکرد اطلاعاتی
امروزه قسمت عمده ای از انتظارات مخاطبان رسانه ها، دریافت اخبار و اطلاعات روزمرّه است. از این نظر، رسانه های جمعی را دارای حضور بسیار جدّی و مؤکّد در متن زندگی خود می دانند.
افراد جامعه غالبا اطلاعات لازم را از طریق رسانه های نوشتاری و تصویری و یا صوتی به دست می آورند. برای مثال، اگر هرد فرد بنا به گرایش هایی که آن ها دارند هرچند نخواهد از برنامه های تلویزیونی بهره بگیرد، دست کم اخبار آن را مورد توجه قرار می دهد.
4. کارکرد تفریحی
شنیدن و دیدن فیلم ها، نمایش نامه ها، مسابقات و سرگرمی ها، سرودها و اشعار مفرّح که از طریق رسانه های صوتی و تصویری پخش می شوند، در کنار مطالعه و ملاحظه قصه ها، که در مطبوعات چاپ و منتشر می گردند، قسمت زیادی از اوقات فراغت افراد را به خود اختصاص داده اند، به گونه ای که امروزه بسیاری از افراد برای پر کردن اوقات فراغت خود به رسانه پناه می برند و از طریق مشاهده برنامه های تفریحی، خود را سرگرم می کنند. برای مثال، در کشور خود ما ایران، بسیاری از افراد به جای مبتلا شدن به برخی راه های انحرافی و سرکردن با گروه های کجرو، ترجیح می دهند در منزل و با بهره گیری از برنامه های ورزشی و تفریحی، اوقات فراغت خود را پر کنند. استقبال از شبکه های «تهران» و «سوم» خود گواهی دهنده این واقعیت است؛ زیرا شبکه های مذکور عمدتا برنامه های تفریحی و سرگرمی ارائه می دهند.
تأثیرات مثبت و منفی رسانه ها (تلویزیون،اینترنتفماهواره و…)
همانگونه که می دانید، هزاره سوم، هزاره دانایی است. درقرن بیست و یکم، جهت حرکت ازجامعه صنعتی به جامعه اطلاعاتی است. هر جامعه ای که دارای اطلاعات بیشتری باشد، پیشرفت برای آن جامعه متصور خواهد بود. در این جاست که اطلاعات، دانش و آگاهی، اساسی ترین دارایی انسان ها، ملت ها و جوامع بشمار می آید. اطلاعات، یک کالای راهبردی واستراتژیک محسوب گشته و از شاخص های اصلی توسعه یافتگی درمیان ملت ها و جوامع است. به همین دلیل مفهوم جابجایی در قدرت و جایگزینی دانایی به جای ثروت های مادی و فیزیکی امر پذیرفته شده قرن آینده است.
از مهمترین ابزارهای امروزی دانایی، رسانه ها هستند. زندگی در دنیای امروز بدون رسانه قابل تصور نیست. لذا نمی توان نقش رسانه های جمعی و خصوصاً تلویزیون را درزندگی امروزی نادیده گرفت، بلکه باید به دنبال فرهنگ سازی بود.
رسانه ها، بویژه تلویزیون، تغییرات مهمی را درسیاست، تعلیم و تربیت، بازاریابی، اخبار، فرهنگ توده، زندگی اجتماعی و خانوادگی ایجاد کرده است. امروزه استفاده از انواع رسانه چون تلوزیون، رایانه، تلفن همراه و … جزء انکار ناپذیری ازفعالیت های روزانه افراد است و به عنوان منبعی از اخبار باور کردنی، اطلاعات و تعلیمات مهم، آگاهی های دقیق اجتماعی، سرگرمی های لذتبخش و همراهی آرامش بخش پذیرفته شده است.
مارشال مک لوهان به این باوررسیده است که دردنیایی زندگی می کنیم که وسایل ارتباطی، آن رابرای ماساخته اند. به اعتقاد او وسایل ارتباطی، رابطه ونسبت حواس ما را بایکدیگر برهم زده وفرهنگ دیگری را با خود به ارمغان آورده اند. (رشیدپور، آیینه های جیبی آقای مک لوهان، 1352)
درباره وظایف اجتماعی وسایل ارتباط جمعی، «معتمدنژاد» دراثر خود باعنوان «وسایل ارتباط جمعی»، 3 وظیفه را یادآور می شود :
الف) وظایف خبری و آموزشی
ب) وظایف راهنمایی و رهبری
ج) وظایف تفریحی و تبلیغی
دوست عزیز؛ کودکان ما امروزه در کنارتربیت خانوادگی و تربیت مدرسه ای، ازتربیت رسانه ای نیز برخوردارند؛ تا آن جا که «مارگارت مید» روزی از تلویزیون به عنوان نیمه دوم والدین یاد می کند و بدون شک منظور او از این تعبیر، این نکته بوده است که کودکان ما امروز، اوقات به مراتب بیشتری را در مقابل تلویزیون می گذرانند تا با والدینشان. ازاین دیدگاه ،شاید مناسب تر باشد تا از والدین به عنوان چهارمین یا حتی پنجمین قسمت والدین کودک یاد کنیم و نقش موثر و حاضر و نافذ تلویزیون، دیسک و صفحات موسیقی، رادیو و سینما را در اولویت قراردهیم. (پستمن/طباطبایی،1378، ص298).
ذکرنکته فوق زنگ خطری را برای خانواده ها و نهادهای آموزشی و تربیتی بصدا درآورده است و این زنگ خطر را «نیل پستمن» درحدود یک دهه است که به گوش جهانیان رسانده است و از رسانه های تصویری به عنوانی ابزاری نام می برد که باعث زوال دوران کودکی می شود و معتقد است تلویزیون، دیواره های حایل میان جهان کودک و دنیای بزرگسال را از میان برداشته است. البته نگاه او نگاهی انتقاد آمیز است و درکتاب دیگری نیز بعنوان تکنوپولی این مسأله راعنوان می کند که فرهنگ در سلطه تکنولوژی است و تسلیم آن.
اثرات مثبت رسانه‌ها به معنای وسیع کلمه (اعم از اینترنت، رادیو و تلویزیون، روزنامه، کتب و ماهواره)
مثبت یا منفی بودن اثرات رسانه‌ها مربوط به محتوا و پیامی است که از طریق رسانه‌ها پخش و نشر می‌شود و نیز تا حدودی بستگی به نحوة استفاده و هدفی که کاربر و پیا‌م‌گیر در نظر گرفته است، دارد.( رهبر، محمدتقی، پژوهشی در تبلیغ، سازمان تبلیغات اسلامی، 1371، مقدمة کتاب؛ امه دور، تلویزیون و کودکان، ترجمه علی رستمی، سروش، 1374، ص72)
با این فرض، رسانه‌ها به طور عموم می‌توانند ازجهاتی تأثیر مثبت و مؤثر داشته باشند. که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1ـ دانش افزایی و ارائه اطلاعات سودمند در موضوعات مختلف: شاید یکی از اصلی‌ترین اهداف راه‌اندازی رسانه‌های گروهی و نشر کتب و مجلات و… پیام‌رسانی و اطلاع رسانی آن‌ها در موضوعات علمی و پژوهشی باشد (و نه استفاده‌های تبلیغاتی و…( رفیق سکرّی، درآمدی بر افکار عمومی، تبلیغ و آوازه‌گری، ترجمة حسین کرمی، همراه، 1370، فصل 7.)) که پیامدش رشد شناختی و افزایش اطلاعات و دانش انسان‌ها خواهد بود. افرادی که اهل مطالعه هستند و یا دسترسی به ماهواره و اینترنت دارند قطعاً از نظر اطلاعات و سطح دانش پیشرفته‌تر از دیگران هستند و این خود می‌تواند یکی از نقاط مثبت در استفاده و کاربری از رسانه‌های جمعی و… باشد. از نقطه نظر دینی و مذهبی نیز می‌توان استفاده از رسانه‌های جمعی را به عنوان ابزار و وسیله‌ای برای کسب دانش و اطلاعات ارزشمند و دارای اثر مثبت تلقی نمود به خصوص با توجه به این‌که دین و مذهب تأکید فراوانی به تحصیل دانش نموده است.
2ـ سرگرمی: در مورد افرادی که گرفتاری های زندگی روزمره ناخرسند و خسته هستند، تلویزیون، اینترنت، ماهواره و کتاب و… وسیله بسیار خوبی برای فاصله گرفتن از واقعیات زندگی که او را رنج می‌دهد و راهی برای کنار آمدن با آن‌ها ندارد، می‌تواند باشد. اثر مثبت اشتغال اینگونه افراد به برنامه‌های تلویزیون، ماهواره و مطالعة کتب، این است که احساس نشاط و آرامش نموده و در دنیای همانندسازی با قهرمانان خیالی، تا حد جدایی از واقعیات رنج‌آور زندگی پیش می‌روند.() گروهی از کارشناسان تعلیم و تربیت فرانسه، نشانه‌های آموزش مناسب، ترجمه محمد کاری، انجمن اولیاء و مربیان، 1378، ص 112. و از همین رو است که روان‌شناسان موضوع کتاب درمانی را پیش کش نموده‌اند.( تبریزی، مصطفی، کتاب درمانی، فرار روان، 1372.)
البته قابل توجه است که اگر در بُعد سرگرمی افراط شود، این خود تبدیل به معضلی روحی برای فرد تبدیل خواهد شد. زیرا وسیله ای برای فرار از واقعیت های زندگی و پناه بردن به تخیلات خواهد شد. در مورد کودکان نیز باید مراقب افراط و زیاده روی آنها بود.
3ـ سومین اثر مثبت رسانه ها جنبة «پندآموزی» و «عبرت آمیزی» آن‌ها است. افراد از طریق مطالعه کتاب‌ها و آثار تاریخی به سرگذشت زشت یا زیبای اقوام و ملل پیشین پی برده از نقاط مثبت آن به عنوان «پند» و از جنبه‌های منفی زندگی آنها «عبرت» می‌آموزند. گرچه آشنایی با سرگذشت اقوام و ملل پیشین یکی از مصادیق «دانش افزایی» و «کسب اطلاعات تاریخی» است که در محور نخست تحت عنوان «دانش افزایی و کسب اطلاعات» می‌گنجد اما به خاطر اهمیت و نقش مثبت آن روی حالات فرد، گذشته از آن‌که اطلاعاتی را در اختیارش قرار می‌دهد، آن را به صورت برجسته و متمایز عنوان کردیم.
4ـ انتقال مشکلات جامعه به مسئولین؛ رسانه ها می توانند با رویکرد غیرجانبدارانه مشکلات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را به مسولین ذی ربط منتقل نموده، در موارد لزوم، عملکرد ضعیف مدیران را به نقد و بررسی بگذارند.
5ـ تولید برنامه های مذهبی و گسترش فرهنگی دینی؛ یکی از مسایل اساسی که باید مورد توجه مدیران رسانه ها واقع شود این است که، در برنامه ها تأکید بر ارزش های مذهبی نموده و مسائلی همچون حماسة دوران دفاع مقدس را زنده نگه دارند و نیز با ارایة الگوهای مناسب همکاری مردم را برای فعالیت های خیرخواهانه جلب کنند.
6ـ از دیگر آثار مثبت رسانه ها می توان به آشنا کردن مردم به اوضاع سیاسی ایران و جهان اشاره نمود. رسانه ها می توانند در زمینة افشای خطرات بزرگ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایفای نقش کنند.
نکتة بسیار مهم و اساسی که لازم است توجه شما پرسشگر محترم را به آن جلب کنم و جنبة کاربردی هم دارد، این است که:
آن‌چه به عنوان اثرات مثبت رسانه‌های جمعی بیان گردید، در مقایسه با تأثیرات منفی آن‌ها ـ به خصوص در وضعیت کنونی کشور ما که از ماهواره، اینترنت، فیلم‌ها و کتاب‌ها و نشریات خارجی بیشتر به عنوان ابزار هجمه ی فرهنگی از سوی دشمن مورد استفاده قرار می‌گیرد(حیدری، احمدرضا، خلاصه مقالات تبلیغ و تبلیغات، سازمان تبلیغات اسلامی، 1371، ص62- 146-89.)ـ ناکافی است. حتی در برنامه‌های علمی اینترنت، گاه تصاویر مبتذل و یا به ظاهر عادی نشان داده می‌شود که به صورت ناخودآگاه مسایل جنسی، به دغدغه مستمر ومهمترین خواسته جوانان تبدیت می کند.
بنابراین رسانه‌های جمعی هم می‌تواند تأثیرات مثبت در پی داشته باشد و هم تأثیرات منفی(متولی، کاظم، روابط عمومی و تبلیغات، بهجت، 1372، ص 151-125.).از سوی دیگر، در شرایط کنونی که جهان از رسانه‌های جمعی به منظور اهداف تبلیغاتی و ابزار هجمه یفرهنگی ـ به خصوص علیه نظام جمهوری اسلامی و جوانان پاک سرشت این مرز و بوم ـ مورد استفاده واقع می‌شود، بهترین راه این است که در استفاده از رسانه‌های جمعی و کتب و مجلات، – حتی برخی از آثار داخلی – دست به گزینش و انتخاب بزنیم.
برنامه‌ها و کتاب‌هایی را برای خود و جوانان و فرزندان خود انتخاب کنیم که فارغ از جاذبه‌های کاذب بوده و در تقویت بنیة علمی و مذهبی ما بیفزاید.( http://www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=11593&t=qa)
برخی اثرات منفی رسانه ها
آنچه امروزه مایه ای پریشانی و نگرانی والدین و صاحب‌نظران علوم اجتماعی و رفتاری است،‌ نوع پیام‌ها و الگوهای ارائه شده در رسانه‌ها در حکم نهادهای اثرگذار و غیررسمی آموزش است. شکسته شدن مرزهای فرهنگی در انتقال پیام، جریان جامعه‌پذیری را از شکل متداول آن خارج کرده و گاه موجب بروز شکاف‌های فرهنگی بین نسل‌ها در جوامع شده است.
که بخودی خود این پیام ها بطور آگاهانه یا بعضا نا آگاهانه از طرف برخی رسانه سبب انحراف کودکان، جوانان و حتی عده از بزرگسالان می گردد.
تبلیغات سیاسی که اکثرا مملو از مبالغات دوغین بوده بالای اذهان عموم تاثیر انداخته مسیر اصلی جامعه ار بصوب دیگر منحرف میسازد.
در شرایط کنونی اثرات منفی رسانه‌ها و مهم‌تر از همه تلویزیون و انترنت را نمی‌توان نادیده گرفت. تلویزیون، امروزه، فراگیرترین رسانه در جامعه بشری است و از نظر نقش و جایگاهی که در خانواده‌ها دارد، آن را عضوی از خانواده می‌توان تلقی کرد. با ورود تلویزیون به خانواده، تغییراتی در شیوه رفتاری افراد خانواده دیده می‌شود و بیشتر گردهم‌آیی‌های شبانه خانواده به دور تلویزیون و برای برنامه‌های آن‌ است.
بسیاری از صاحب‌نظران علوم ارتباطات و محققین علوم اجتماعی در تبیین و بررسی جایگاه تلویزیون در خانواده، آن را یکی از اعضای خانواده قلمداد کرده‌اند که نبودش بلافاصله ملموس و وابستگی دیگر اعضای خانواده به آن کاملا محسوس است. اعضای خانواده ضمن تعامل با هم با تلویزیون نیز تعامل دارند.
این وابستگی بحدیست که رابطه عاطفی روزگار قدیم را از بین برده همه مجالس و هم نشینی ها و قصه های شرین و دلچسپ ایام گذشته بشر جای خویش را به رسانه ها واگذار نموده است.
عوامل گوناگونی موجب آسیب دیدن پیوند عاطفی خانواده می‌شوند و انسجام آن را به مخاطره می‌اندازند. یکی از عوامل اثرگذار بر گسستگی انسجام خانواده، گسترش رسانه‌های جمعی و استفاده افراطی از آنهاست. رسانه‌های جمعی به دلیل کارکرد متنوع خود و ایجاد تغییرات پیوسته، به تدریج، جای ارتباط بین فردی از نوع چهره به چهره را گرفته و توانسته‌اند فضای انفرادی را به جای فضای جمعی و اجتماعی خانواده حاکم کنند، به طوری که گسترش تکنیکی رسانه‌های مدرن الکترونیکی، ارتباط مستقیمی با فردگرایی و دوری از گروه را دارد.
در این مسیر، تعامل فرد با رسانه الکترونیکی و غیر احساسی شکل می‌گیرد و به دلیل برتری تکنولوژیکی و غلبه فنی ابزارهای رسانه‌ای، نوعی انفعال شخصیتی و فرهنگی در فرد ایجاد می‌شود. نتیجه این می‌شود که افراد خانواده به جای گفت‌وگوی صمیمی با یکدیگر، با تلویریون – به عنوان رسانه‌ای همگرا که ساختارها و کارکردهای دیگر رسانه‌ها را در خود تلفیق کرده است – ارتباط برقرار می‌کنند؛ ارتباطی که بار عاطفی و احساسی ندارد. بدین ترتیب امروزه، به جای کانون گرم خانواده، اعضای خانواده‌ هر شب گرداگرد اجاق سرد تلویزیون جمع می‌شوند.
حتی با آمدن انترنت –مخصوصا در این دو دهه اخیر در کشور ما و آن هم استفاده در تلفن های همراه هوشمند- اکثرا شیرازه مجالس از هم گسیخته و هر عضو خانواده در یک کنار مصروف تلفن و انترنت است.
بسیاری از صاحب‌نظران اعتقاد دارند تلویزیون و انترنت به کانون توجه خانواده تبدیل شده است و با پی‌ریزی روابط موازی در خانواده از تعامل سازنده و تجربه عواطف خانوادگی جلوگیری می‌کند.
این آسیب در دو نوع ارتباط، بیشتر خود را نشان می‌دهد: یکی، ارتباط بین فرزندان و والدین و دیگری، ارتباط بین زن و شوهر. نتایج پژوهش‌ها نشان می‌دهند که هر اندازه ارتباط میان فرزندان و والدین و همچنین ارتباط میان همسران کاهش یابد، فاصله عاطفی و هیجانی و همچنین فاصله شناختی و فهم بیناذهنی میان اعضای نظام خانواده بیشتر می‌شود.
امروزه در بیشتر جوامع، خانواده و تلویزیون جدایی‌ناپذیرند. آمارهای رسمی و غیر رسمی نشان می‌دهند که میزان مشاهده تلویزیون و استفاده از انترنت در خانواده‌های افغانی، چشم‌گیر و قابل ملاحظه است.
این میزان می‌تواند سبب کاهش فضای گفت‌وگو میان اعضای خانواده شود. این روند به افزایش فردگرایی و کاهش جمع‌گرایی منجر خواهد شد که عامل مهمی در آسیب دیدن انسجام خانواده و حتی جامعه قلمداد می‌شود.
تلاش کشور های پیشرفته صنعتی و اقتصادی جهان اینست تا در جوامع عقب نگهداشته شده و به اصطلاح خود شان جهان سوم نوعی مصروفیت بدون ثمره و یا صیاع وقت را طوری رایج سازند تا این ملت ها مصروف این و آن بوده و نتوانند به رفاه زندگی دست یافته و آرام زیست نمایند.
که در نتیجه چنین مشغولیت های بیجا آنها از مواهب و منابع ایشان بهره برده و ایشانرا همانند برده ها استثمار نموده و از ایشان به نفع خویش بهره کشی نمایند.
تا بدین سبب از یکسو به هداف سیاسی و اقتصادی از قبل تعین شده خویش برسند و از سوی دیگر این ملت ها را اغفال سازند.
برای دست آوردن این نوع اهداف بهترین حربه و وسیله همانا تلویزیون و انترنت که صادرات خودشان می باشد. چون ملت ها را مصروف آن ساخته و خودشان بخوبی به تمام برنامه های علمی و صنعتی و رشد اقتصاد رسیدگی نموده و دیگران را مصروف تلویزیون و اینترنت سازند.
نقش رسانه بر تبلیغات
وسایل ارتباط جمعى به عنوان ابزارى جهت ارتباط و انتقال پیام‌ها به آحاد مردم هستند که از جمله کارکردهاى آن‌ها سرگرم نمودن افراد است . از سوى دیگر بین ساختار فکرى و فرهنگى جامعه و رسانه هاى جمعى تأثیر و تأثرى متقابل وجود دارد ، به گونه اى که برخى از رسانه‌ها ضمن توجه به نیاز مخاطبان ، همسو با ارزش‌هاى معمول جامعه حرکت مى کنند و برخى در یک حرکت ناملموس و خزنده در جهت خلاف هنجارها و ارزش‌هاى نظام اجتماعى ادامه حیات مى دهند . از دیدگاه برخى از صاحب نظران ، رسانه‌ها مى توانند زمینه توسعه فرهنگى جوامع ، اقشار و گروههاى مختلف جامعه را فراهم آورند ، لیکن در شرایطى که بسیارى از مردم به دلیل برخى مشکلات ، کالاهاى فرهنگى ، کمتر در سبد مصرفى ایشان قرار مى‌گیرد ، با فقر اطلاعات فرهنگى سالم مواجه هستند . در چنین وضعیتى ، برخى رسانه‌ها با استفاده از این کاستى ، مى‌کوشند جهت جذب مخاطب از شیوه‌هاى ناپسند و سطحى بهره گیرند .
عدم رعایت بى طرفى در کسب و انتشار اخبار از اصول اولیه این دسته از رسانه‌ها در انعکاس اخبار است . حوادث و رویدادهاى منعکس‌شده توسط این رسانه‌ها گاه به صورت « تلقین » و گاه « تحریک » مى باشد ، مسائلى غیرواقعى تحت عنوان باور عمومى و واقعیت به مخاطب تلقین مى‌شود . در این روش که با استفاده از برخى جذابیت‌هاى غیرملموس رسانه‌اى صورت مى‌گیرد ، فرد متوجه نیست که افکار و عقاید غیرواقعى او توسط دیگران شکل داده مى‌شود . این رسانه‌ها با مکانیسم هویت‌سازى کاذب در افراد و قلب ماهیت جریانات و رخدادها سعى مى‌کنند فضایى بیافرینند که نظر خوانندگان را به خود جلب کند .
شیوه‌هاى این قبیل رسانه‌ها با توجه به سن ، جنس ، نیازها و موقعیت‌هاى مخاطبین و نگرشها و تمایلات آن‌هاست . نوع بیان در این رسانه‌ها به گونه‌اى است که حالات و احساساتى را در گیرنده پیام ایجاد مى‌کند . الفاظ به کار رفته عمدتاً جذاب ، و بر انگیزاننده عواطف و احساسات است . بهره گیرى از برخى واژه‌ها ، اصطلاحات و الفاظ شیک که تعریف دقیقى از آن وجود ندارد ، به این رسانه‌ها اجازه مى دهد تا بر طبق شرایط خود ، تعابیر و تعاریفى ارایه نمایند که براى رسیدن به هدفشان مفید فایده باشد . صاحبان این رسانه‌ها چنین القاء مى‌کنند که براى جذب نظر مخاطب بایدروى انگیزش‌ها و نیازهاى مادى و دم دست افراد دقت نمود و موضوعات خاصى را برگزید که مورد توجه آنها مى باشد و بدین ترتیب از این نیازها جهت جلب توجه مخاطب بهره مند شد . از این منظر ، اجراى چنین هدفى با زمینه چینى هاى لازم و طرح حوادث و معضلات لاینحل ممکن مى شود ، به طورى که مخاطب خود را در درون این حوادث جاى مى دهد و یا احساس مى کند که این حوادث در زندگى او تأثیر گذار است . نکته اصلى در چنین شیوه اى ، کشف معضلاتى است که در محیط فردى و اجتماعى افراد وجود دارد . این معضلات زمانى مناسب طرح خواهد بود که ضمن اغراق و زیاده پردازى ، تا حدى قلب واقعیت شوند تا توجه عموم خوانندگان را از اصل مسئله به فضاى مورد نظر خود جلب کنند . این عمل ، عکس العمل هاى منطقى افراد را کاسته و در مقابل عکس العمل هاى عاطفى آنها را نسبت به موضوع دلخواه این رسانه‌ها برمى‌انگیزد . هر چند بخش کوچکى از واقعیات توسط این رسانه‌ها منعکس مى شود ، اما در بخش عمده اى از وقایع ، تشدید و بزرگ نمایى‌هایى اتفاق افتاده که براى بهره‌بردارى‌هاى سیاسى و رسانه‌اى مدنظر ایشان است . این نوع جنجال آفرینى ، افکار عمومى را مشوش و گمراه مى سازد و راه تفهیم و تفاهم مسدود مى گردد و نهایتاً قضاوت منصفانه و واقع بینانه و به دور از تشنج و التهاب عملاًُ غیر ممکن مى شود و ادراک درست خواننده از دنیاى خارج از محیطش صدمه مى بیند .
از دیگر شگردهاى این دسته از رسانه‌ها رواج سطحى نگرى ، گسترش لذات حسى و توسعه احساس نیازهاى مادى ، . . . مى باشد . محدود کردن نگرش مخاطبین به موضوعاتى پیش پا افتاده ، تحریف شده ، مادى گرایانه ، و امثال این که با استفاده از برخى مظاهر فریبنده صورت مى‌گیرد ، منجر به بحران قطع پیوند جامعه از پیشینه فرهنگى و عرف‌هاى خود مى‌شود . در این شیوه ، ضمن ایجاد نیازهاى سطحى و ظاهرى جدید ، مخاطب از نیازهاى واقعى خود به دور مى‌ماند . به طور نمونه تاکید بیش از حد بر عنصر زیبایى به عنوان کلید و رمز موفقیت هاى فردى و اجتماعى زنان ، منجر به نیاز آفرینى شدید در آنها و نهایتاً متمسک شدن آنان به شیوه هاى زیبایى اندام ، زیبایى صورت و زیبایى هاى مصنوعى مى گردد . بدین ترتیب انواع متدهاى آرایش و زیبایى و نیز کالاها و لوازم آرایش فرصت تبلیغ و توصیف در چنین رسانه‌هایى را پیدا کرده در پرتو ارضاء این نیازهاى غیرواقعى ، این رسانه‌ها به راحتى اخبار سیاسى مدنظر خود را به مخاطب القاء مى‌کنند .
از جمله دیگر مسائلى که این رسانه‌ها با استفاده از برخى شگردهاى رسانه‌اى که مورد اشاره قرار گرفت ، به وجود مى‌آورند ، این است که با انعکاس اخبار خلاف حقیقت و برجسته کردن فوق‌العاده آن ، قدرت تعقل ، تفکر و استدلال مخاطب را نسبت به واقعیت گرفته و مخاطب همواره به صورت ناخودآگاه خود را در سیطره اخبار ارائه شده مى‌بیند . بدین ترتیب تقلید بدون فکر جاى استدلال را در ذهن مخاطب مى‌گیرد .
شیوه این گونه رسانه‌ها که از آن با نام « قدرت نرم » یاد مى‌شود ، دست‌یافتن به توانایى شکل دهى و جذب جامعه هدف بدون بهره‌گیرى از اجبار است . ایجاد احساس همراهى در مردم نسبت به منافع مشترک با استفاده از مسائل رسانه‌اى در زمره مهم‌ترین عناصر براى اعمال قدرت نرم تلقى مى‌شود . مثال مشخصى که در این باره قابل بیان است استفاده از این قدرت نرم در ایجاد رژیم صهیونیستى است . این بهره‌بردارى باعث شد این رژیم از بدو پیدایش سالیان سال بتواند بر افکار عمومى دنیا مسلط شود ، و هیمنه آن تنها پس از آنى فرو ریخت که رسانه‌هاى رقیبى در تبیین واقعیات این رژیم بروز و ظهور کردند . استراتژى این رژیم ، بر دو محور نظامى‌گرى و رسانه‌اى استوار بوده است . صیهونیست‌ها حتى از توانمندى رسانه‌اى هم براى غلو درحوزه نظامى استفاده کرده‌اند . به گونه‌اى که از خود قدرتى در افکار عمومى نشان دادند که باعث وحشت دیگران مى‌شد ، وحشتى که سالیان سال باعث مى‌شد کسى به فکر مقابله با این رژیم برنیاید . ایجاد شبکه گسترده رسانه‌هاى فراگیر و نفوذ در حوزه تبلیغات بین المللى ، این امکان را براى رژیم صهیونیستى فراهم کرد تا تصویر مورد دلخواهش را به افکار عمومى القا کند . روند تاریخى نبرد رسانه‌اى نشان مى‌دهد که اهمیت این ابزار و سلاح تبلیغاتى براى صهیونیسم در کنترل افکار و شستشوى مغزى مردم جهان چنان مهم و حیاتى بود که کنگره صهیونیسم سال 1897 میلادى درسوئیس تصمیماتى درباره چگونگى سیطره بر رسانه‌هاى فراگیر گرفت که به پروتکل رهبران صهیونیسم معروف شد . در این پروتکل آمده است : « ما هنگامى در تشکیل دولت اسرائیل موفق خواهیم شد که بر ابزارهاى تبلیغاتى و مطبوعاتى جهان ، تسلط داشته باشیم . » عین این روش را همان‌گونه که شما هم اشاره کرده‌اید در مورد مسائل پس از انتخابات در ایران مشاهده مى‌کنیم . یعنى با استفاده از این قدرت نرم و شگردهاى آن ، مسائل غیرواقعى مدنظر خود را به جامعه هدف خود انتقال مى‌دهند .
اما در مورد راه‌کار مقابله با این امر ، باید گفت همان‌گونه که در تبیین علل بیان شد ، بالابردن سطح فرهنگى ، جامعه ، سطح اطلاعاتى و اشراف به واقعیت‌ها ، طراحى نظام رسانه‌اى مطلوب و مؤثر ، و . . . مى‌تواند در راستاى مقابله با این جنگ نرم کارآمد باشد . به گونه‌اى که بتواند طرفندهاى کاذب رسانه‌هاى رقیب را خنثى کرده ، جایگاه منطقى و ارزشى خود را در میان مخاطب افزایش دهد . اقداماتى که با پیروزى انقلاب اسلامى و تثبیت نظام جمهورى اسلامى زمینه هاى آن شکل گرفته و ما اثرات اولیه آن را در دنیاى امروز نیز مشاهده مى‌کنیم . مقاومت اسلامى که با تأسى از پیام انقلاب اسلامى پا به عرصه حیات گذاشته است با بهره‌بردارى هوشمندانه از قدرت رسانه‌اى براى تاثیرگذارى بر افکار عمومى بین‌المللى در این چارچوب قابل بررسى است . به ثمر نشستن اولیه این راهبرد در دهه پایانى قرن بیستم به خصوص در جنگ 33 روزه و در ادامه جنگ 22 روزه ، همگى نشانه‌هایى از کارآمدى این روش است . روشى که در جناح مقابل سوءاستفاده از رسانه ، به منظور تبیین دقیق واقعیات و بالابردن سطح فکرى فرهنگى مخاطب صورت مى‌گیرد . تأثیر راه‌اندازى رسانه‌هاى برون مرزى ایران و نیز رسانه‌هایى همچون النور ، المنار ، و . . . کمتر از سلاح حزب‌الله نبود بلکه در برخى مواقع کارایى قابل ستایشى داشت ، که نشان‌دهنده قدرت نرم یا قدرت رسانه‌اى در عرصه بین‌الملل است . رسانه‌هاى که توانستند قدرت پوشالى رژیم اسرائیل را شکسته واقعیات را به مخاطبان خود منتقل کنند . البته ناگفته نماند که این رسانه‌ها به دلیل نوپا بودن و نیز عدم استفاده از مظاهر مادى کاذب ، مسیر دشوارترى را در رسیدن به اهداف پیش رو دارند ، از این جهت طراحى استراتژى رسانه‌اى در این گونه رسانه‌ها از اهمیت دوچندانى برخوردار است .
در کنار این طراحى رسانه‌اى ، نقش گروه‌هاى فعال فکرى و فرهنگى در بالابردن سطح فکرى جامعه و نیز تبیین دقیق مسائل و شگردهاى رسانه‌اى دشمن نیز مى‌تواند در این کارآمدى رسانه‌هاى تکامل‌گرا ، مفید ارزیابى شود .
تاثیر رسانه در خانواده
نظر به گستردگی ارتباطات و سهولت آشنایی با فرهنگ‌های مختلف، نظام خانواده تحت تأثیر فرهنگ‌های غیر اسلامی، همیشه در حال تغییر است و استحکام خانواده به خطر افتاده است.
خانواده، با دارا بودن پیشینه‌ای به قدمت آفرینش، طبیعی‌ترین نهاد و واحد بنیادین اجتماع است که زندگی اجتماعی از آنجا آغاز می‌شود و اصلی‌ترین کانون آرامش، تعادل و شکل‌گیری شخصیت انسان‌‌ها و نخستین وسیله انتقال مناسب فرهنگ به ‌شمار می‌آید. امروزه با تغییر اوضاع، خانواده از معناداری افتاده و با بحران پوچی درگیر شده است، ( 1389: 87) به گونه‌ای که نقطه عطف بحران خانواده در دنیای امروز، از دست دادن ارزش‌های ذاتی خانواده و روبه‌رو شدن با مکتب‌هایی نظیر اگزیستانسیالیسم، مارکسیسم، ماتریالیسم و فمینیسم است. این مکتب نگرش انسان معاصر را نسبت به زندگی دگرگون کرده. (شریف‌قریشی، 1377: 32) و حتی نظام‌های غیرصنعتی نیز با پذیرش دستاوردهای آنها به آفات آنها دچار شده‌اند.
در جهان امروز، وسایل ارتباط جمعی با انتقال اطلاعات و شکل‌دهی افکار عمومی، در توسعه و تغییر فرهنگ و تمدن بشری نقش بزرگی ایفا می‌کنند، به گونه‌ای که کمتر حادثه و جریان مهم اجتماعی را می‌توان یافت که رسانه‌ها در پیدایش و شکل‌گیری آن هیچ نقش مهمی ایفا نکرده یا دست کم در گسترش، نشر یا کنترل آن سهمی نداشته باشند. در میان رسانه‌های جمعی، رادیو و تلویزیون از نظر آموزش غیررسمی و الگوسازی، جایگاه ویژه‌ای دارند. تلویزیون به دلیل برد گسترده مخاطبانش، یکی از بهترین وسایل آموزشی و فرهنگی است که امروزه در اختیار کشورها و جوامع مختلف قرار دارد.
نتایج برخی پژوهش‌ها نشان داده است، خانه به جای آنکه به صورت مکانی صمیمانه و عاطفی به نمایش درآمده باشد، به عنوان محل نمایش «روابط ضدیتی» به تصویر در آمده است. در این فضای ضدیتی ناشی از رفتارهایی چون اعتراض دایم زن به شوهر و فرزندان، رفتارهای اعتراضی مادر بیشتر متوجه دختران و رفتارهای هم‌دلی او بیشتر متوجه پسران خانواده است. فرزندان در برابر والدین، مطیع و فرمان‌بردار به تصویر در نیامده‌اند. هم‌دلی و حمایت و پشتیبانی اعضای خانواده، بیشتر در حیطه رسیدگی به مسائل «جسمانی و سلامت و تغذیه» است. (الیاسی، 1386، ج1: 139)
تاثیر رسانه در ناهنجاریها ی خانواده
اگرچه رسانه می تواند به صورت مستقیم تمامی آحاد جامعه را تحت تاثیر قرار دهد اما تاثیر مهم آن از طریق اثرگذاری بر نهادهایی چون خانواده است. رسانه از ابزار گوناگونی در زمینه برنامه سازی برخوردار است و می تواند مفاهیم را در قالب های متنوع و جذاب به مخاطب عرضه نماید. در دنیای امروز خانواده با تحولات بزرگی روبرو شده، کاهش تعداد فرزندان، تغییر نقش زن و شوهر و دگرگونی نقش زنان در اجتماع در کنار عوامل اجتماعی دیگر ساختار خانواده را متحول کرده است. این دگرگونی ها تحت تاثیر عوامل متعددی به وقوع پیوسته، که رسانه ها را می توان از جمله موثرترین آنها دانست. پیامد این اثرگذاری را می توان در دو قالب پیامدهای مثبت همچون افزایش سطح آگاهی اعضای خانواده در زمینه های مختلف از جمله موضوعات و مسایل جسمی، روحی و اصلاح رفتار فردی و جمعی و پیامدهای منفی چون افزایش خشونت خانوادگی، طلاق و جرائم اجتماعی مشاهده نمود. رسانه ها می توانند بر موضوعاتی چون تربیت فرزندان و چالشهای درون خانواده موثر واقع شوند. بررسی پیامدهای رسانه ای در هر یک از این موارد می تواند چشم انداز روشنی از وضعیت و عملکرد آن را نشان دهد.
رسانه ها در کشور ما در بسیاری از موارد به اصلاح و افزایش سطح آگاهی خانواده ها کمک کرده و در مواردی خود عامل ایجاد ناهنجاری ها در سطح خانواده بوده اند.
رسانه و خشونت خانوادگی
رسانه ها به اشکال گوناگون بر اعضا و روابط افراد خانواده تاثیر می گذارند. برنامه های گوناگون رادیویی و تلویزیونی می تواند الگوهای رفتاری را در قالب فیلم، سریال و نمایش های رادیویی ارائه دهد. این الگوها از زمان کودکی در فرد درونی شده، تصویری خاص از روابط زن و شوهر و فرزندان ایجاد می کند.
در واقع رسانه ها می توانند به صورتی پنهان قالب های خاص فرهنگی را در ذهن فرد ایجاد کنند، این قالب ها می تواند نوعی اقتدار در شکل مردسالاری یا تسلط مرد بر زن و هم چنین روابط ناسالم با فرزندان باشد هنگامی که در یک سریال تلویزیونی مرد بودن عامل سلطه بر سایر اعضا معرفی می شود یا درخواستهای بجای فرزندان نادیده گرفته می شود و همزمان پاسخ زن یا فرزندان در قالب پرخاشگری به نمایش درمی آید خشونت خانوادگی ترویج شده است. هدف سازندگان این سریال ها دامن زدن به خشونت های خانوادگی نیست بلکه برعکس ممکن است تلاش آنها در جهت ثبات و تحکیم روابط خانوادگی باشد اما بین آن چه که ما هدف می نامیم با آن چه که به صورت واقعی روی می دهد تفاوت زیادی وجود دارد. حتی ممکن است نمایش زیاده خواهی فرزندان یا تجمل گرایی، نوعی نیاز کاذب در بیننده ایجاد کرده و او را در رسیدن به چنین موقعیت هایی تشویق کند.
بدین ترتیب می توان گفت القای یک تفکر یا روش غلط در هر یک از زمینه های رفتاری می تواند به تشدید یا شکل گیری آسیب های جدید منجر شود. نقش رسانه عمدتاً در طرح نیازها و خواسته ها است، در برخی از سریال های تلویزیون مردان متاهل به پنهان کاری و داشتن رابطه با زنان دیگر متهم می شوند. اگر چه هدف این سریال ها نشان دادن چهره ای نامطلوب از این رفتار است اما بیننده این سریال ها ممکن است با برداشت سطحی از اینگونه موارد تحت تاثیر آن قرار گیرد.
رسانه ها ابزاری قدرتمند در فرهنگ سازی و اصلاح رفتارهای اجتماعی و روابط خانوادگی مستند. بنابراین توقع می رود که نوع برنامه سازی رسانه ها با این هدف هماهنگ باشد اما آن چه واقعیت های اجتماعی نشان می دهد، انحطاط اخلاقی و تضعیف روابط درونی خانواده است که خشونت های خانوادگی را می توان معلول آنها دانست. بنابراین رسانه نمی تواند بدون درک درست از وضعیت خشونت خانوادگی در جهت کاهش آن گام بردارد.
رسانه، خانواده و جرائم اجتماعی
اخبار شنیداری و دیداری در ارائه تصویر جرم به مردم و توسعه سازمانهایی مانند پلیس در جامعه نقش مهمی دارند. رسانه ها هم چنین نقش مهمی در چگونگی شکل گیری افکار عمومی در مورد جرم و بزه کاری ایفا می کنند (فرجیها 82:1385).
بدین ترتیب می توان گفت رسانه با تاثیرگذاری بر ساختار خانواده از یک سو و با ارائه تصویری از جرم از سوی دیگر بر شکل گیری یا کاهش جرائم اجتماعی موثر واقع می شود. تاثیر رسانه ممکن است در مواردی به صورت مستقیم منجر به ارتکاب جرم شود اما این تاثیر عام نبوده و در مواردی خاص به صورت موردی گزارش شده است. دیدن صحنه سرقت یک بانک یا ربودن یک شی از مغازه یا دزدی خانوادگی ممکن است بیننده نوجوانی را به ارتکاب جرم بکشاند. اما خارج از چارچوب رسانه های رسمی کشور تاثیر فیلم های ماهواره ای یا ویدئویی که بر روی آنها هیچ گونه کنترلی وجود ندارد شدیدتر و عمیق تر است. ارتکاب جرائم جنسی اغلب تحت تاثیر این گونه فیلم ها بوده و مرتکبین آنها خود به این تاثیر اعتراف نموده اند.
برنامه های تلویزیونی و به ویژه سریال هایی که در داخل کشور تولید می شود، با توجه به موضوع و نوع ساخت آن از بیننده زیادی برخوردار است اما در بسیاری موارد دچار انحراف از اصولی شده که جامعه به شدت به رعایت آن محتاج است. ترویج تجمل گرایی، نشان دادن زندگی افراد مرفه و خانه هایی که برای بسیاری از مردم تنها یک رویا محسوب می شود آثار و پیامدهای زیانباری برجای می گذارد.
در مجموع می توان گفت:رسانه های دیداری و شنیداری با انعکاس اخبار و رویدادهای جنایی قبح و زشتی رفتارهای مجرمانه را در جامعه از بین می برند و وقوع جرم را امری عادی و طبیعی نشان می دهند. در این شرایط اجتماع پس از مدتی به این زشتی ها عادت می کند و زمینه سقوط ارزش های اجتماعی و هنجارهای زندگی سالم فراهم می گردد. (رحمانیان، 62:1378)از دیگر آسیب های اجتماعی مهم در کشور ما طلاق است. در بحث طلاق، آن چه مهم است جدایی عاطفی افراد از یکدیگر است، طلاق پنهان یا طلاق عاطفی به معنای زندگی در زیر یک سقف بدون همدلی و علاقه متقابل است که خود زمینه را برای طلاق واقعی مهیا می سازد.
درواقع صرف نظر از طلاقهایی که به علت عدم شناخت زوجین از یکدیگر صورت می گیرد یا طلاقهایی که تنها علت اقتصادی دارند، آنچه که به عنوان یک قاعده کلی مطرح می شود برآورده نشدن توقعاتی است که زوجین از یکدیگر داشته اند. رسانه ها در شکل گیری این توقعات و انتظارات نقش مهمی دارند. انتظاراتی که رسانه از طریق نمایش فیلم و سریال یا در قالبهای دیگر عرضه می کند و افراد بدنبال دست یابی به آنها هستند، نقش رسانه در نشان دادن چهره ای مطلوب از اشتغال زنان اگر چه می تواند مثبت ارزیابی شود اما زمینه هایی را برای شکل گیری اختلافات درون خانوادگی مهیا می سازد. حتی نشان دادن سهولت امر طلاق و از بین بردن قبح آن می تواند در تصمیم گیری های زوجین مؤثر باشد.
رسانه، خانواده و تربیت فرزندان
خانواده مهمترین نقش را در تربیت فرزندان به عهده دارد. در واقع باورها و اعتقادات دینی و جامعه پذیری ابتدا در خانواده شکل می گیرد.
در این میان رسانه ها از طریق تأثیرگذاری بر ارتباط منفی بین والدین و فرزندان منشأ تحولات بزرگی در تربیت فرزندان می شوند. نسل جوان امروز در مقایسه با نسل های گذشته کمتر زیر بار ارزشهای دیکته شده توسط خانواده می رود و به طور خلاصه می توان گفت امروزه تنها مدارس و مساجد و سایر نهادهای اجتماعی جایگزین نقش تربیتی فرزندان نشده اند بلکه رسانه نیز نقش مهمی در این میان دارد و فرزندان الگوهای رفتاری خود را در بسیاری موارد از رسانه اخذ می کنند. جای تعجب نیست که هنر پیشگان و بازیگران فیلمها و سریالها بیش از معلمان مدارس و اساتید دانشگاهها بعنوان الگو شناخته می شوند.
رسانه، خانواده و چالشهای آینده
خانواده در دوران مدرن دچار تحولات عظیمی شده است که می توان آنرا در بخشهای زیر خلاصه نمود:
1- تغییرات ساختاری: که خانواده را از شکل گسترده به هسته ای و سپس به صورت خانواده های تک نفری و تک والدی در آورده و زندگی مشترک بدون ازدواج را رواج داده است.
2- تغییرات ارزشی: بطوریکه در دوران مدرن ارزش هایی چون وفاداری زن و مرد نسبت به یکدیگر تولید مثل و تولد فرزندان، روابط خویشاوندی، قوامیت و سرپرستی مردان و نان آور بودن آنها و خانه دار بودن زنان بسیار کمرنگ شده است.
3- تغییرات عملکردی: نقش های سنتی مرد، زن و فرزندان در درون خانواده دچار تحول شده است. نقش تعیین کننده مرد در معیشت از انحصار او بیرون آمده و با ورود انبوه زنان به کارهای خارج از خانه، قدرت چانه زنی آنها افزایش یافته است (شیخی،1380: 42)
اگر چه در ایران جدایی فرزندان از خانواده مانند غرب نیست و روابط عاطفی بین فرزندان و والدین حتی در سنین بالا نیز ادامه می یابد و در بسیاری موارد وابستگی اقتصادی به والدین نیز امری معمول محسوب می شود با اینحال در کشور ما نیز تحول در ساختار خانواده کاملاً محسوس است. اینکه رسانه تا چه حد می تواند این روند را اصلاح کند یا خود عاملی بر تشدید آن باشد یا این که اصولاً این تغییرات الزامی و غیرقابل کنترل است همه از سئوالات مهم در این زمینه است. آنچه می توان گفت اینکه دولتها بنا به مصالح خود سعی بر آن دارند تا از پتانسیل رسانه در جهت هدایت افکار عمومی جامعه و تأثیرگذاری بر نهادهایی چون خانواده، روند مطلوبی را ایجاد نمایند تا بتوانند نقش خود را در جهت کنترل اجتماعی بخوبی ایفا کنند.
بنابر این، رسانه ها در برنامه های خود ابتدا باید شناخت درستی از وضعیت کنونی خانواده ها داشته باشند و بر مبنای این شناخت الگوهای خود را ارائه کنند، در کشور ما دو بخش سنتی و مدرن در کنار یکدیگر دیده می شود، در حالی که شهرهای بزرگ شکل جدید خانواده را تجربه می کنند در روستاها و شهرهای کوچک نظام سنتی خانواده همچنان قدرتمند است و از آنجا که رسانه طیف وسیعی از مخاطبان را گروه هدف خود می داند برنامه ریزی علاوه بر دشواری با نوعی ظرافت و دقت نظر نیز روبرو است. به عبارت دیگر ابتدا باید تعریف درستی از کارکردهای خانواده ارائه دهیم تا نوع برنامه سازی برای آن و اهدافی که در رسانه مورد توجه است، وضوح بیشتری یابد.
بدین ترتیب هنگامی که رسانه چهره نادرستی از خانواده ارائه دهد که با واقعیت های موجود در جامعه هماهنگ نیست، پذیرش آن از سوی مخاطب نیز با دشواری بسیاری روبرو خواهد بود. در برخی از سریال ها و فیلم های تلویزیونی پدیده اشتغال زنان بصورتی مثبت نگریسته می شود و آنرا نشانه ای از همکاری و هماهنگی بین زوجین و مؤثر بودن نقش زنان در جامعه می دانند در حالی که در پاره ای از سریال ها این موضوع یک آفت تلقی شده و سعی بر آن است تا نقص در تربیت فرزندان و حتی سردی روابط خانوادگی به اشتغال زنان نسبت داده شود، در واقع رسانه موظف است سیاست واحدی در قبال پدیده های موجود داشته باشد. تحول بزرگ دیگر در ساخت درونی روابط خانواده است بطوری که باعث ایجاد تحول در نقش اعضا خانواده گردیده است.
رسانه ها و عمدتاً تلویزیون در کشور ما این تفاوتها را عاملی منفی قلمداد کرده اند. نشان دادن صحنه هایی از زندگی خانواده های فقیر در جنوب شهر که در عین ضعف مادی دارای روابطی صمیمی هستند در کنار خانواده های ثروتمندی که تمامی ساختارها و روابط آن از هم پاشیده، به امری عادی تبدیل شده است. در واقع رسانه کلیشه هایی از خانواده را مطرح می کند که همواره ثابت بوده و خواهند ماند در حالی که تغییر جزیی از زندگی بشر است. اما مهم تر از خود تغییر، آمادگی انسان ها برای مواجهه با آثار آن است. در جوامعی که سرعت تغییرات بیش از آمادگی ها و ظرفیت های مردم است نه تنها آسیب هایی متوجه عموم می شود بلکه تلقی مردم از تغییر نیز منفی خواهد بود.
وضعیت امروز «خانواده ایرانی» مصداقی از این موضوع است. در گذار از سنت به مدرنیته و به همراه تغییرات آشفته فرهنگی جامعه ما، خانواده ایرانی دگرگونی های گسترده ای راتجربه می کند. درک این دگرگونی و پیش بینی آثار و عواقب آن، از ابعاد مختلف می تواند حائز اهمیت باشد.
به همان اندازه که تفاوت های وسیعی در خانواده های باگرایش های مذهبی وجود دارد، در خانواده های بی تفاوت و یا با گرایش کمتر به مذهب هم، تفاوت ها گسترده و غیرقابل تصور است. خانواده ایرانی اصول و مفاهیمی از سنت را هنوز یدک می کشد، و از آن طرف، خود را در مسیر مدرنیته قرار داده است. اگرچه این دوگانگی همیشه مستلزم تقابل نیست ولی عدم شفاف سازی وضعیت، تقابل های جدی را به وجود آورده و خواهد آورد.
مفاهیمی مانند فامیل، محرم و نامحرم، تعصب و غیرت، فرمانبری از بزرگترها، آبرو و حیثیت خانوادگی و غیره، به دلیل شرایط یادشده، در خانواده های مختلف، معانی و تعبیرهای متفاوتی پیدا کرده اند.
می توانیم بعضی از رفتارهای خانواده هایی که به شیوه های خاص خود زندگی می کنند را فساد و بی بندوباری تلقی کنیم و می توانیم به این رفتارها به عنوان نشانه هایی از دگرگونی های مرحله گذار نگاه کنیم.
در چنین وضعیتی رسانه باید رویکردی را اتخاذ کند که در آن با حفظ مفاهیم ارزشی و سنت های مورد قبول، تحولات عمیق دنیای مدرن نیز مورد توجه قرارگیرد.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد