۱۳۹۷/۱۰/۱۵
–
۳۹۵ بازدید
سلام تعریف ساده جدید استقرا و استنتاج چیست؟با مثال باشه خیلی خوب هست
با عرض سلام.
ـ استنتاج، یعنی نتیجهگیری کردن؛ یعنی از یک یا چند مقدّمه، نتیجهای جدید را به دست آوردن. استقراء هم یکی از روشهای استنتاج است.
نمونهای از استنتاج:
هر چهارضلعی که اضلاع برابر داشته باشد، قطعاً یک متوازی الاضلاع است. مربّع و لوزی، چهار ضلع برابر دارند. پس مربّع و لوزی، قطعاً متوازی الاضلاع هستند.
ـ استقراء
در لغت به معنی جستجو کردن و پیگیری کردن و دنبال چیزی گشتن است.
امّا در اصطلاح علم منطق، عبارت است از بررسی کردن اموری جزئی و از این بررسی در جزئیّات، به یک حکم کلّی رسیدن است. استقراء را روش استدلال جزء به کلّ نیز میگویند. این روش استدلال یا استنتاج، پژوهشگر دادههایی را جمعآوری میکند و الگویی را بین دادهها و متغیّرها کشف میکند، سپس بر اساس آن الگوی کشف شده، فرضیهای میسازد و آن فرضیه را در معرض آزمون قرار میدهد؛ اگر این فرضیّه، از آزمون سربلند بیرون آمد، آن را نظریّه میگویند. این روش استدلال، رایجترین روش استدلال و استنتاج در علوم طبیعی مثل فیزیک و شیمی و زیستشناسی و … است.
استقراء بر دو گونه است؛
1ـ استقراء تامّ: استقراء تامّ در جایی است که اجزای مورد بررسی، یعنی نمونههای جزئی که میخواهیم از آنها نتیجهگیری کنیم، به تعدادی باشند که بتوانیم همهی آنها را بررسی کنیم، یعنی موارد و نمونهها، محدود و معدود باشند و هر یک جدا جدا مورد بررسی قرار گرفته باشند و پس از بررسی همهی آنها، حکم کلّی صادر شود. این حکم کلّی در مورد همهی آنها صادق است، زیرا تک تک آنها مورد بررسی قرار گرفته و مشمول این حکم بودهاند.
مثلاً تمام اقسام فلزّات را ـ که کمتر از صد گونه هستند ـ آزمایش کرده و میبینیم که همگی الکتریسته را از خود عبور میدهند. پس نتیجه میگیریم که «هر فلزّی رسانای الکتریسته است».
استقراء ناقص: این استقراء در صورتی است که همهی موارد، بررسی نشده باشند. به این صورت که ما در تعدادی از آنها صفتی معیّن بیابیم و سپس حکم کنیم که همهی موارد آن موضوع، دارای آن صفت هستند.
مثال:
هر کلاغی که ما دیدیم، سیاه یا ابلق(سیاه و سفید) بودهاند. پس هر کلاغی یا سیاه است یا ابلق.
استقراء ناقص، بر خلاف استقراء تامّ، یقینآور نیست. مثلاً در همین مثال، نتیجهای که کرفته شده، یقینی نیست؛ چون ممکن است کلاغی سفید یا زرد یا … هم پیدا شود؛ کما اینکه کلاغ کاملاً سفید دیده شده است؛ اگر چه بسیار کمیاب است.
ـ استنتاج، یعنی نتیجهگیری کردن؛ یعنی از یک یا چند مقدّمه، نتیجهای جدید را به دست آوردن. استقراء هم یکی از روشهای استنتاج است.
نمونهای از استنتاج:
هر چهارضلعی که اضلاع برابر داشته باشد، قطعاً یک متوازی الاضلاع است. مربّع و لوزی، چهار ضلع برابر دارند. پس مربّع و لوزی، قطعاً متوازی الاضلاع هستند.
ـ استقراء
در لغت به معنی جستجو کردن و پیگیری کردن و دنبال چیزی گشتن است.
امّا در اصطلاح علم منطق، عبارت است از بررسی کردن اموری جزئی و از این بررسی در جزئیّات، به یک حکم کلّی رسیدن است. استقراء را روش استدلال جزء به کلّ نیز میگویند. این روش استدلال یا استنتاج، پژوهشگر دادههایی را جمعآوری میکند و الگویی را بین دادهها و متغیّرها کشف میکند، سپس بر اساس آن الگوی کشف شده، فرضیهای میسازد و آن فرضیه را در معرض آزمون قرار میدهد؛ اگر این فرضیّه، از آزمون سربلند بیرون آمد، آن را نظریّه میگویند. این روش استدلال، رایجترین روش استدلال و استنتاج در علوم طبیعی مثل فیزیک و شیمی و زیستشناسی و … است.
استقراء بر دو گونه است؛
1ـ استقراء تامّ: استقراء تامّ در جایی است که اجزای مورد بررسی، یعنی نمونههای جزئی که میخواهیم از آنها نتیجهگیری کنیم، به تعدادی باشند که بتوانیم همهی آنها را بررسی کنیم، یعنی موارد و نمونهها، محدود و معدود باشند و هر یک جدا جدا مورد بررسی قرار گرفته باشند و پس از بررسی همهی آنها، حکم کلّی صادر شود. این حکم کلّی در مورد همهی آنها صادق است، زیرا تک تک آنها مورد بررسی قرار گرفته و مشمول این حکم بودهاند.
مثلاً تمام اقسام فلزّات را ـ که کمتر از صد گونه هستند ـ آزمایش کرده و میبینیم که همگی الکتریسته را از خود عبور میدهند. پس نتیجه میگیریم که «هر فلزّی رسانای الکتریسته است».
استقراء ناقص: این استقراء در صورتی است که همهی موارد، بررسی نشده باشند. به این صورت که ما در تعدادی از آنها صفتی معیّن بیابیم و سپس حکم کنیم که همهی موارد آن موضوع، دارای آن صفت هستند.
مثال:
هر کلاغی که ما دیدیم، سیاه یا ابلق(سیاه و سفید) بودهاند. پس هر کلاغی یا سیاه است یا ابلق.
استقراء ناقص، بر خلاف استقراء تامّ، یقینآور نیست. مثلاً در همین مثال، نتیجهای که کرفته شده، یقینی نیست؛ چون ممکن است کلاغی سفید یا زرد یا … هم پیدا شود؛ کما اینکه کلاغ کاملاً سفید دیده شده است؛ اگر چه بسیار کمیاب است.