خانه » همه » مذهبی » اظهار ضعف در برابر دشمنان(مقاله)

اظهار ضعف در برابر دشمنان(مقاله)


اظهار ضعف در برابر دشمنان(مقاله)

۱۳۹۶/۰۲/۲۶


۴۱۵ بازدید

در سیاست خارجی جهان،دولتمردان حتی اگر توانایی‌ای را نداشته باشند،اظهار می‌کنند که آن را دارند.این اساس مسئله‌ی بازدارندگی را تشکیل می‌دهد/وقتی در حین مذاکرات برخی از مسئولین اظهار ناتوانی از حل مشکلات کشور می‌کنند و دلیل این امر را نیز مسئله‌ی تحریم‌ها بیان می‌کنند،به‌واقع در حال فرستادن این پیام به‌صورت ناخواسته به طرف آمریکایی هستند که ایران از این موضع به‌شدت آسیب‌پذیر است. رهبر انقلاب در دیدار دست‌اندرکاران راهیان نور بیان داشتند: «احساس ضعف شما، موجب تشویق دشمن به حمله‌ی به شماست. این یک قاعده‌ی کلی است. اگر می‌خواهید دشمن را از تهاجم به خودتان منصرف کنید، سعی کنید اظهار ضعف نکنید. نمی‌گویم به‌دروغ بگوییم قوی هستیم، [بلکه] می‌گویم قوت خودمان را آشکار کنیم. ما نقاط قوت زیادی داریم. این نقاط قوت را آشکار کنیم. در زمینه‌ی اقتصادی هم همین‌جور است. در زمینه‌ی فرهنگی هم همین‌جور است.»
ایشان سپس با تشریع مسئله‌ی احساس ضعف بیان داشتند: «اشتباه بزرگ بعضی از ماها در چالش اقتصادی بزرگی که امروز کشور دچار آن است (که ما امروز دچار چالش اقتصادی هستیم) این بود که در زمینه‌ی اقتصادی اظهار ضعف شد. دشمن دید که اینجا جایی است که می‌شود فشار آورد. [لذا] فشار را زیاد کردند؛ [طوری که] از یک نفر در مصاحبه بپرسند که این رزمایشی که شما دارید فلان‌جا می‌کنید و درعین‌حال با ایرانی‌ها مذاکره می‌کنید، [یک وقت] ایرانی‌ها از این رزمایش ناراحت نشوند که به این مذاکرات اقتصادی ضربه بخورد. او رویش بشود و خجالت نکشد از اینکه بگوید: نه آقا، این‌ها تأثیری ندارد؛ ایرانی‌ها این‌قدر احتیاج به این مذاکرات دارند که امثال این رزمایش ضرری به مذاکره‌ی اقتصادی ما نمی‌زند! این اظهار ضعف در مقابل دشمن نباید بشود. خب [در زمان جنگ]،‌ دشمن احساس ضعف کرد در ما، لذا حمله کرد. حالا ما آیا واقعاً ضعیف بودیم یا نه؟ بالفعل بله، ضعیف بودیم. نیروهای مسلح ما پراکنده بود، آشفته بود، مدیریت منظمی نداشت. خیلی از تجهیزات ما به‌درد‌بخور نبود. خیلی‌هایش [برای ما] شناخته نبود. ما یکی دو سال بعد از جنگ، بعضی از چیزهایی را که در انبارهایمان بود تازه کشف کردیم که این‌ها را داریم و می‌توانیم از آن‌ها استفاده کنیم. تجربه‌ی جنگ [هم] نداشتیم. در دوران طاغوت، [فقط] یک چند حمله‌ی نمایشی که از این طرفِ مرز عراق وارد بشوند، چند کیلومتر آن طرف‌تر از مرز خارج بشوند اتفاق افتاده بود. ماها تجربه‌ی جنگ نداشتیم. تجربه‌های جنگ ما تجربه‌های دوران جنگ جهانی دوم است که آن‌وقت طاغوت زمان از فرمانده‌اش پرسید که نیروهای مسلح ما چقدر در مقابل دشمن می‌توانند مقاومت کنند، گفت قربان دو ساعت می‌توانند مقاومت کنند. بعد اوقات شاه تلخ شد، رضاخان بود دیگر، اوقاتش تلخ شد. بعد که آمدند این طرف، یک نفر [به آن فرمانده] گفت حقش بود یک‌جوری می‌گفتی که اوقاتش تلخ نمی‌شد، یک خرده بهتر می‌گفتی، چرب‌تر می‌گفتی. گفت من چرب‌تر گفتم. دو ساعت که گفتم چرب‌تر است. ده دقیقه می‌توانند مقاومت کنند، من گفتم دو ساعت! این تجربه‌ی جنگ ما بود.»

مصادیق ضعف

1. تصور ناتوانی

در حین مذاکرات و حتی قبل از مذاکرات، بسیاری از مسئولان از ناتوانی در اداره‌ی کشور به‌دلیل شرایط سخت اقتصادی حاصل از تحریم‌ها سخن گفتند. این موضوع ناتوانی برای رفع مسائل کشور، سبب شد تا کلیدواژه‌ی از بین بردن فضای تحریم به هر قیمتی، به یک کلیدواژه‌ی اصلی و تکراری توسط مسئولان بدل شود. از قبل همین مسئله بود که تلاش شد برجام تحت هر شرایطی به سرانجام برسد. لذا برای تحصیل آن مسئولان امر دچار تعجیل شدند و سندی را پذیرفتند که به‌لحاظ ساختاری و محتوایی می‌توانست به‌مراتب بهتر و کارآمدتر از آن چیزی باشد که اینک در اختیار است. سندی می‌توانست امضا شود که به‌جای «هیچ دستاورد»، دستاوردهایی برای کشور داشته باشد. یکی از دلایل این تعجیل، «تصور برخی نسبت‌به شرایط تحریمی» بود. بدون توجه به ظرفیت‌های داخلی و مشکلات بر سر مدیریت امور در داخل کشور، بارها‌وبارها مقصر همه‌ی ناتوانی‌ها و ناکارآمدی‌های کشور، مسئله‌ی تحریم‌ها ذکر شد و بدین‌ترتیب فضایی از انتظارات در بین مردم شکل گرفت که بعد از برجام تمام مشکلات اقتصادی آن‌ها حل خواهد شد و مشکل اصلی کشور مسئله‌ی هسته‌ای است. به‌این‌ترتیب سطح انتظارات مردم نسبت‌به برداشته شدن تحریم‌ها بسیار بالا رفت. این موضوع به‌قدری جدی مورد پیگیری قرار گرفت که حتی خود دولتمردان نیز بعد از امضای برجام، متوجه شدند که این سند پتانسیل‌هایی را که آن‌ها تصور می‌کردند، ندارد و به‌مراتب تأثیر کمتری بر اقتصاد کشور، از آنچه آن‌ها می‌پنداشتند، دارد. اما ماجرا از این قرار بود که سطح انتظارات در مردم بالا رفته بود و مردم منتظر رسیدن نتایج و یا چیده شدن میوه‌ی برجام برای معاش خود بودند.

نتیجه‌ی این بالا رفتن انتظارات چیزی نبود جز ناکارآمدی برجام و ناکارآمدی برجام محصول تعجیل در رسیدن به این سند بود. تعجیل در رسیدن به این سند نیز به این دلیل بود که دولت فکر می‌کرد این توافق می‌تواند تمام مشکلات کشور را حل و رفع کند. مشکلاتی که تصور می‌شد به‌دلیل ضعف در پتانسیل‌های داخلی کشور نهفته است و بایستی این ضعف را فراتر از مرزها جست‌وجو کرد. این‌ها نه‌تنها گزاره‌های اذهان برخی از نخبگان دستگاه اجرایی بود، بلکه آن‌ها در تلاش بودند تا این گزاره‌ها را به منصه‌ی ظهور نیز برسانند. بنابراین بارهاوبارها از شرایط بد تحریم ایران توسط کشورهای دیگر و خصوصاً آمریکایی‌ها گله می‌کردند.

2. ناتوانی در مدیریت زمان

در حین مذاکرات نیز برخی از اشتباهات در بیان ضعف کشور در حل و رفع امور اقتصادی خود، بیان می‌شد که در تحلیل آمریکایی‌ها از شرایط کشور، این پیام را به آن‌ها رساند که تحریم‌ها اثرات خود را گذاشته است و آن‌ها می‌توانند بر سیاست تحریم ایران پافشاری کرده و اصرار ورزند که ایران مجبور است رفتار خود را تغییر دهد. برای مثال، سیاست توزیع سبد کالا درست زمانی که بخشی از پول‌های بلوکه‌شده‌ی ایران از آمریکا آزاد شد، یکی از سیاست‌های اشتباهی بود که پیگیری شد و به آمریکایی‌ها این پیام منفی را داد که ایران به‌شدت متأثر از پول‌هایی است که آمریکایی‌ها به او می‌دهند و فضای اقتصادی ایران بسیار شکننده است. برای آمریکایی‌ها که دائم این موضوع را مطرح می‌کردند که سیاست تحریم اثرگذار است، درحالی‌که ایرانی‌ها برآن بودند که این سیاست تحریم‌ها اثری بر رفتار ایران در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی ندارد، این پیام‌ها خوراک بسیار مهمی بود تا برای توجیه سیاست‌های خود از آن استفاده کنند.

برای مثال، وندی شرمن، معاون پیشین وزارت امور خارجه‌ی آمریکا، در کمیته‌ی روابط خارجی سنای آمریکا (برای توجیه آمریکایی‌هایی که از دولت آمریکا این انتقاد را مطرح کرده بودند که پول‌های بلوکه‌شده را در اختیار ایران قرار داده تا ایران آن‌ها را صرف به‌زعم آن‌ها از بین بردن ثبات در خاورمیانه صرف کند)، این‌گونه بیان کرد که هم‌اکنون مشاهده می‌کنید که دولت ایران این پول‌ها را بین فقرا و مستمندان توزیع می‌کند. اشاره او به هم‌زمانی ارسال پول‌های آمریکایی‌ها و توزیع سبد کالا بود که سیاستی بسیار ناپسند توسط دولت بود و مورد بهره‌وری آمریکایی‌ها قرار گرفت.

3. اظهار ناتوانی

بی‌تردید در اعمال تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران، نقش برخی از دولتمردان پررنگ است. همان‌طور که اظهار شد، خواسته یا ناخواسته برخی از افراد درخصوص شرایط بد اقتصادی و ناتوانی در مدیریت کشور به‌دلیل این شرایط بد اقتصادی زمزمه‌هایی سر می‌دادند و همین موضوع سبب می‌شد تا طرف غربی، هم حین مذاکرات امتیازات گسترده‌ای از ایران طلب کند و هم از آن به‌عنوان پاشنه‌ی آشیل ایران بهره‌برداری کند. تئوری ونزوئلا شدن ایران در صورت نبود برجام، اولین‌بار توسط مسعود نیلی، مشاور اقتصادی رئیس‌جمهور مطرح شد. او بارها اظهار داشت که ایران قبل از برجام در آستانه‌ی ونزوئلا شدن بود. وی بارها تأکید کرده است حسن روحانی ایران را از مسیر ونزوئلا شدن خارج کرده و کشور را از مسیر قرار گرفتن در تورم 480درصدی نجات داده است. بعدها این موضوع در سفر رئیس‌جمهور به قزوین مورد استفاده قرار گرفت و وی به‌تأسی از مشاور اقتصادی‌اش، از سفر اخیر خود به ونزوئلا گفت و از منتقدان خود تلویحاً خواست تا به‌جای انتقاد، خدا را شکر کنند که کشور به سرنوشت ونزوئلا دچار نشده است.

پیش از این، اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس‌جمهور، هم ادعا کرده بود که اگر حسن روحانی در 24 خرداد 92 پیروز انتخابات یازدهم ریاست‌جمهوری نمی‌شد، اقتصاد ایران به وضعیت ونزوئلا دچار می‌شد.

به‌این‌ترتیب موضوع برجسته‌سازی بیهوده از برجام، یکی از اقداماتی است که متهم اصلی آن همین دولت و مشاوران و معاونانش بوده و هستند و اینک که بیش از یک سال از شروع اجرای این سند می‌گذرد، بایستی پاسخ دهند که چرا با اظهار این سخنان موجبات فشار اقتصادی علیه ایران و زمینه‌ی مشروعیت بخشیدن به سخنان آمریکایی‌ها درخصوص عملی شدن گزینه‌ی تحریم را فراهم کرده‌اند.[1]

بهره‌برداری دستگاه محاسبه‌گر آمریکا

دستگاه رصد و محاسبه‌گر آمریکایی نیز از دیدن این مسائل نابینا نبود. آن‌ها به‌صورت دقیق اظهارات مقامات ایرانی را پیگیری می‌کردند. به همین دلیل اجازه ندادند ایران وارد شرایط عادی شود. دولتمردان تصور می‌کردند که بعد از امضای برجام همه‌چیز به حالت عادی برمی‌گردد. برخی حتی بعد از برجام، اظهار داشتند از هم‌اینک ایران یک کشور عادی است. این جمله بدین معنی بود که تا پیش از این رفتار ایران رفتاری عادی در سطح بین‌المللی نبوده است و از هم‌اینک رفتار ایران عادی شده است. فراتر از این آمریکایی‌ها نیز که از چشم دوختن دستگاه اجرایی ایران به رفع تحریم‌ها به‌خوبی مطلع بودند، هرگز اجازه ندادند که ایران از شرایط «هشداری» که آن‌ها برای شرکت‌ها و بانک‌های بین‌المللی نسبت‌به ایران به وجود آورده بودند، بیرون بیاید.

لذا آمریکای دوران اوباما وزیر خزانه‌داری خود را مأمور کرد تا به جهانگردی رفته و همه‌ی کشورهای دنیا را از خطرات سرمایه‌گذاری در ایران و داشتن مراودات مالی با ایران مطلع سازد. این موضوع تا جایی پیش رفت که حتی اروپایی‌ها نیز نسبت‌به سیاست‌های آمریکایی‌ها معترض شدند و برآن شدند تا قید رابطه‌ی تجاری با ایران را به‌دلیل ترس از مجازات و تنبیه آمریکایی‌ها به‌کلی بزنند. در این فضا، آنچه نصیب ایران شد «تقریباً هیچ» بود. این عبارت را دکتر سیف، رئیس‌کل بانک مرکزی، در شورای روابط خارجی آمریکا اظهار داشت و بیان کرد که از قبل برجام ایران هیچ عایدی نداشته است. سخنان او درست بود؛ چراکه آمریکایی‌ها اجازه‌ی بهره‌وری از برجام را به ایران ندادند. آن‌ها نه‌تنها نظام تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران را به‌صورت نیم‌بند لغو کردند و بخش زیادی از تحریم‌های ثانویه‌ی خود علیه ایران را ابقا کردند، بلکه در اقدامی خلاف نص صریح برجام، تحریم‌های جدیدی به نام قانون ایسا را علیه ایران وضع کردند که به‌واقع شبیه همان قانون داماتویی بود که بیست سال پیش‌تر نیز علیه ایران وضع شده بود. علاوه بر این، با هراس شرکت‌های بین‌المللی و بانک‌های کشورهای دیگر، امکان بهره‌وری از این سند را برای ایران از بین بردند.

این سیاست آمریکایی‌ها نیز به این دلیل صورت می‌گرفت که آن‌ها نسبت‌به اثرگذاری تحریم‌ها بر شرایط داخلی ایران به‌خوبی مطلع بودند و حاضر نبودند این گزینه‌ی مؤثر روی میز خود را رها کنند. دلیل این موضوع اظهار ناتوانی و ضعف برخی از مقامات از تأثیرگذاری تحریم‌ها بر شرایط کشور بود.

فرجام سخن

در سیاست خارجی، دولتمردان حتی اگر توانایی‌ای را نداشته باشند، اظهار می‌کنند که آن را دارند. این اساس مسئله‌ی بازدارندگی را تشکیل می‌دهد. این موضوع هم سبب اشتباه محاسباتی کشورهای دیگر نسبت‌به کشور مبدأ می‌شود و هم سیاست‌های تنبیهی آن را به تعویق می‌اندازد. حال فرض کنید که توانمندی یک کشور تبدیل به ناتوانی آن در ذهنیت سایر کشورها شود. در این صورت، نه‌تنها محاسبات دقیقی را در کشور مقصد به‌همراه نخواهد داشت، بلکه سیاست‌های تنبیهی آن کشور علیه کشور مبدأ را تسریع خواهد کرد. نمونه‌ی این موضوع را باید در سیاست‌های اشتباه برخی از مسئولان کشور در اظهار ناتوانی و ضعف در مسائل اقتصادی کشور پیگیری کرد. مسئله‌ای که سبب شد آمریکایی‌ها به‌شدت از آن استفاده کنند و فضایی را به وجود آوردند که در آن ایران یک کشور تأثیرپذیر از سیاست‌های تنبیهی آمریکا معرفی شود.
پی نوشت
[1]. http://www.borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=9704

*گروه بین الملل برهان/۱۳۹۵/۱۲/۲۱

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد