خانه » همه » مذهبی » امرت ان اکون من المسلمین و لااکراه فی الدین

امرت ان اکون من المسلمین و لااکراه فی الدین


امرت ان اکون من المسلمین و لااکراه فی الدین

۱۳۹۷/۱۰/۱۷


۴۱۸ بازدید

با سلام. در ایه ای از قران کریم امده که امرْت انْ اکون من الْمسْلمین. از طرفی در ایه ای دیگر امده که لا اکْراه فی الدین. این دو فعل امرو عدم اکراه در دین چطور با هم جمع می شوند. ایا این ایه مختص حضرت ابراهیم است؟ ولی در مورد عموم مسلمین ایه عدم اکراه برقرار هست؟ ویا دین و مسلمان بودن دو مفهوم جدا گانه دارد؟

1 – فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ آیه «72» سوره مبارکه یونس
پس اگر (به دعوت الهى) پشت کردید، من از شما اجرتى نخواسته‌ام. پاداش من تنها بر خداست و من مأمورم که تسلیم فرمان او باشم.
نکته ها:
نگرانى‌ها اغلب یا به خاطر جان است، یا مال. در آیه‌ى قبل، بیم نداشتنِ پیامبران از توطئه‌ى دشمنان در مورد جان خود مطرح بود، در این آیه بى‌توقّعى آنان نسبت به مال و پاداش از سوى مردم است.
پیام ها:
– پذیرش یا سرپیچى مردم از دعوت پیامبران، اثر مادّى براى انبیا ندارد. «فَما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ»
– تلاوت این آیات از سوى مسلمانان که در مکّه در اقلیّت بودند، نشان روح بلند و شجاعت کامل پیامبر است.
بیان تفسیری:
در این آیه از قول حضرت نوح علیه السلام خطاب به قومش آمده که اگر شما روی‌گردان شدید و دین حق را نپذیرفتید، بدانید که من مزدى از شما نخواسته ام؛ یعنى روى گردانى شما ضرر مادى براى من ندارد چون من در برابر نبوت خود، از شما مزدى نمى خواهم و مزد و پاداش من فقط بر خداست و من دستور یافته ام که از تسلیم شوندگان باشم؛ یعنى در برابر خدا فرمانبردار باشم.
به بیان دیگر؛
طرف من خداست نه شما؛ اگر از قبول دعوت من اعراض کردید ضررى بر من نیست چون از شما در مقابل دعوتم مزدى نمى خواستم که از آن محروم شوم.
2ـ لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقی لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ آیه ۲۵۶ سوره بقره
در قبول دین ، اکراهی نیست. ( زیرا ) راه درست از راه انحرافی ، روشن شده است. بنا بر این ، کسی که به طاغوت [ بت و شیطان ، و هر موجود طغیانگر ] کافر شود و به خدا ایمان آورد ، به دستگیره محکمی چنگ زده است ، که گسستن برای آن نیست. و خداوند ، شنوا و داناست.
3 ـ امّا اینکه در پذیرش دین اجباری نیست معنی اش این نیست که خدا قانون علّت و معلولی را هم از جهان برداشته است. اگر کسی دست روی آتش گرفت می سوزد ؛ به همین صورت اگر کسی مال حرام خورد ، حقیقت و باطن مال حرام که آتشی غیر مادّی است او را از درون خواهد سوزند. خدا کسی را جهنّم نمی برد ، او تنها عاقبت طبیعی اعتقادات و خلقیّات و اعمال را با ارسال انبیاء و کتب آسمانی خبر می دهد. آنگاه هر کسی آزاد است که هر راهی را خواست برود ؛ چه راهی که منتهی به بهشت می شود و چه راهی که منتهی به جهنّم می شود. محال است که کسی از شهر قم به طرف تهران برود و از اصفهان سر در آورد. راه طبیعی بهشت و جهنّم نیز مشخّص است و هیچ اکراهی در گزینش آنها نیست.لذا فرمود: « إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُورا : ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد(و پذیرا گردد) یا ناسپاسی کند.» (الإنسان:3)
4 ـ البته همانگونه که گفته شد « لا اکراه فی الدین » مربوط به باور قلبی و اعمال شخصی می شود امّا حساب امور اجتماعی جداست ؛ چون اجتماع قانون می خواهد و بدون قانون هرج و مرج می شود. لذا در حیطه ی احکام اجتماعی دین « لا اکراه فی الدین » راه ندارد. اگر یک مسلمان که قلباً اعتقادات اسلامی را قبول دارد ، عملی دینی را همراه با اعتقاد به وجوب آن علناً ـ نه در حوزه ی شخصی ـ ترک نمود، دیگر گفته نمی شود « لا اکراه فی الدّین» بلکه اینجا اسلام حکم می کند که باید او را نهی از منکر نمود ؛ و اگر مقاومت کرد ، می توان او را مجازات کرد. چرا که دهن کجی علنی او به احکام دین ، اصل دین را نابود می سازد و راه حقیقت را بر روی دیگران می بندد.
و از طرفی اینجا دیگر سخن از حیطه ی باور قلبی نیست که اکراه ممکن نباشد ، بلکه شخص در عین داشتن باور قلبی در عمل سستی می ورزد. بر همین اساس است که اگر مسلمانی علناً روزه خورد یا شرب خمر نمود مجازات می شود. البته باز این مجازاتها برای کسی است که مرحله ی قلبی را پشت سر گذاشته باشد ، و الّا در اسلام هیچگاه یک مسیحی به خاطر خوردن روزه مجازات نمی شود ؛ مگر اینکه حکمی از احکام اسلام تبدیل به قرارداد اجتماعی شده و جزء قوانین مملکتی گردد؛ که در این صورت برای همه یکسان اجراء خواهد شد ؛ همانگونه که قوانین راهنمایی و رانندگی عمومی است و مسلمان و غیر مسلمان نمی شناسد.
اکثریّت هر جامعه ای برای خود قراردادهایی را پذیرفته و بر اساس آن زندگی می کند و اخلال به آن را موجب به هم خوردن نظم عمومی جامعه ی خود می داند. لذا حتّی اگر کسی از خارج وارد آن کشور شود باید طبق قوانین آن کشور رفتار نماید. برای مثال در کشور هند کشتن گاو ممنوع است لذا اگر کسی وارد این کشور شد حقّ ندارد علناً دست به کشتن گاو بزند.
و اگر دست به این کار زد طبق قوانین آن مملکت مجازات خواهد شد. وقتی کسی وارد نظام ارتش نشده است ، نمی توان قوانین ارتش را در مورد او اجرا نمود ؛ ولی وقتی کسی با اختیار خود وارد نظام ارتش شد ، باید قوانین ارتش را مراعات کند ؛ لذا اگر چنین کسی در مقابل فرمانده خود ادای احترام نکرد ؛ فرمانده او حق دارد که به افسران زیردست خود فرمان دهد که او را تنبیه کنند ؛ و آن افسران زیردست ، به حکم فرماندهشان حق دارند که او را تنبیه نمایند. در کشور اسلامی نیز برخی احکام دینی صورت قانون اجتماعی به خود گرفته اند. لذا اگر حتّی غیر مسلمانان نیز مرتکب آنها شوند ، نه از جنبه ی دینی بلکه از جهت قانونی ، مورد مجازات قرار می گیرند.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد