خانه » همه » مذهبی » -انواع ولایت اخلاقی – سایر مسائل

-انواع ولایت اخلاقی – سایر مسائل


-انواع ولایت اخلاقی – سایر مسائل

۱۳۹۶/۰۵/۰۹


۵۰۷ بازدید

به چه کسی ولی خدا میگویند؟
از کجا بدانیم فلان عالم مذهبی و متقی به درجه ولی الهی رسیده است؟

عرفا بحث ولایت را از معنای لغوی خودش آغاز میکنند که ولایت به معنای قرب و نزدیکی است. نزدیکی نیز یک مفهوم دارای اضافه است یعنی نزدیکی نسبت به چه کسی را ولایت میگویند؟ در نزد عرفا ولایت یعنی نزدیکی به حضرت حق و قربت به الله!
این معنا که انسان میتواند به خدا نزدیک شود، یک سیر تدریجی در عبودیت و بندگی خدا برای انسان ایجاد میکند و آثار این نزدیکی در شخصیت و رفتار عبد نمایان میشود. تاجاییکه کسی که از این ولایت و قربت برخوردار میشود، هم از لحاظ معرفت و هم از لحاظ قدرت، سیطره وجودی پیدا میکند.امام خمینی در کتاب چهل حدیث، مرتبه عالی این ولایت را ولایت مطلقه یعنی مقام فیض مقدس دانسته اند(ص635).
ولی کسی است که توانایی تاثیر گذاری مثبت انسانی در انسان های دیگر و در جامعه را دارد و می تواند تغییر ایجاد کند و انسان ها را به خدا نزدیک نماید. همه انسان ها می توانند ولی شوند و به تاثیر گذاری مثبت انسانی برسند ولی باید ابتدا خودشان خودسازی و سلوک داشته باشند. راه رسیدن به این مقام خداپرستی خالص است یعنی بدون شرک. در اثر خداپرستی جامع و کامل و خالص انسان به مقام ولایت و تاثیر گذاری می رسد و خلیفه خدا در زمین می شود.
ائمه ع به عنوان صاحبان این ولایت شناخته میشوند و آنها را از اولیاءالله می دانیم. بر اساس دارا بودن همین ولایت، وقتی با آنها صحبت میکنیم و مثلا اذن ورود برای وارد شدن به حرم میگیریم «اشهد انک تسمع کلامی و ترد جوابی» میگوییم که من شهادت می دهم که سخن مرا می شنوی و سلام مرا پاسخ می دهی.
این اعتقادی است که شیعه نسبت به ائمه ع دارد. اگر بخواهیم وسیعتر این موضوع را در منابع شیعی ببینیم مثلا در زیارت جامعه کبیره یا در منابع دیگرِ حدیثی وجود دارد کسی که دارای ولایت است از چنین منزلتی در نزد حق تعالی برخوردار میشود. اگر بحث را از ائمه گسترش داده و به سراغ انبیاء نیز برویم، خواهیم دید در قرآن برای انبیاء و اولیاء الهی نیز چنین شأنی دیده میشود. مثلا نسبت به حضرت عیسی آمده که به اذن الله کور را شفا میداد. ابرص را معالجه میکرد.
در تعبیر قرآن این افعال به خدا نسبت داده نشده و اینگونه نبوده که خداوند مستقیما این کارها را انجام داد. بلکه این افعال به خود حضرت عیسی بن مریم نسبت داده شده است که او انجام می داد اما به اذن خداوند. یعنی اثر نفس حضرت عیسی تلقی شده است : «وابرئ الاکمه و الابرص و احیی الموتی باذن الله»(آل عمران/49)
خداوند سبحان دارای سه قسم ولایت است.
1.ولایت”عام” که همه موجودات را در بر می دارد. “فالله هو الولی” [شوری 9]2.ولایت “خاص” که مخصوص مؤمنین است و آیة الکرسی به این قسم از ولایت اشاره دارد “…اللهُ وَلیُ الذین آمَنُوا…”
3.ولایت”اخص” مختص انبیاء و اولیاء است “إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحینَ (196)”
ولایت فقیه از قسم دوم است لذا گفته می شود ولایت بر فرزانگان است سخن گزافی نیست و از سنخ ولایت بر محجورین نیست.
ولایت تکوینی و تشریعی:
مقدمه: 1) برای روشن شدن مطلب به دو نکته باید اشاره کنیم الف) امور حقیقی: شامل اموری است که عمل اختیاری انسان، در بود و نبود آنها هیچ تأثیری ندارد مانند حیوانات،گیاهان، قانون جاذبه ب) امور اعتباری: شامل اموری است که در حوزه حیات انسان یافت می شود و اگر انسان وجود نداشت وجود آنها لازم نبود: مانند قوانین کشوری، راهنمایی و رانندگی، دین، قرآن بصورت کتاب.
ملاحظه می شود اعتباری بودن امری از ارزش و منزلت آن چیزی نمی کاهد بلکه رابطه آن با انسان را مشخص می کند.
مقدمه: 2) هیچکدام از امور-چه اعتباری و چه حقیقی- از قانون علیت مستثنی نیست هر امری چه اعتباری و چه حقیقی، دارای علت فاعلی است چرا که هر چه از وجود بهره ای دارد مشمول قانون علیت و دارای علت است خلاصه آنکه علت فاعلی همه ی امور- چه تکوینی و چه تشریعی – خداوند متعال است و ولایت خداوند متعال همه ممکنات را شامل می شود.
نتیجه: چون ولایت خداوند متعال مطلق است لذا هم امور تکوینی و هم امور تشریعی را در بر می دارد ولایت پروردگار امری است حقیقی ولی بسته به اینکه به امور تکوینی یا تشریعی تعلق گیرد- به مُوّلی علیه- ولایت تکوینی یا تشریعی نامیده می شود و والی به ترتیب”ولی التکوین” و “ولی التشریع” خواهد بود. هیچ کس به غیر حق تعالی، هیچ گونه ولایتی نه در تکوین و نه در تشریع ندارد مگر به اندازه ای که از جانب حق تعالی مأذون باشد که در این صورت گفته می شود که مظهر ولایت الهی است لذا گفته می شود مقام ولایت های غیر پروردگار اعتباری (جعلی) است ولایت حقیقی فقط از آن خداوند است و بقیه ولایت ها اعتباری است که هر کدام می توانند تکوینی باشند یا تشریعی باشد.
*ولایت حقیقی (ولایت الله):ولایت بر تکوین، ولایت بر تشریع
*ولایت اعتباری(ولایت غیر خدا به نحو مظهریت):ولایت بر تکوین، ولایت بر تشریع
خلاصه:
1) اگر کسی دعوت تشریعی حق را پاسخ گوید در سلک مؤمنین در آمده و با تقرب الی الله تحت”ولایت خاصه” و در سطحی برتر”ولایت اخص” قرار می گیرد در چنین حالتی انسان مظهر اسم، ولی می شود ومی تواند در نظام آفرینش (تکوین) تصرف کند و یا در تبین و اجرای قوانین الهی”تشریع” مظهر ولایت الهی شود.
2) تنها ولایت خداوند حقیقی است و ولایت غیر او”اعتباری” است و در واقع شخصیت حقوقی والی مظهر ولایت حق است و شخصیت حقیقی او با دیگران هیچ فرقی ندارد شخصیت حقوقی والی امتیازی برای او نیست و او موظف به انجام تکلیف است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد